۱۳۹۷ آذر ۹, جمعه

اعتصاب کسبه و بازاریان و فرصت طلبی های «سوسیالیسم ترتسکیستی»(3) بخش نخست «اسطوره» ها باز می گردند


اعتصاب کسبه و بازاریان و فرصت طلبی های «سوسیالیسم ترتسکیستی»(3)

بخش نخست
«اسطوره» ها باز می گردند
«کدام مسیر»؟
آسنگران ادامه میدهد:
«حال باید دید که احتمالات و پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی از کدام مسیر طی بشود به نفع جامعه است. آیا چپها متوجه این واقعیت تلخ هستند و میدانند که جمهوری اسلامی خودش یک پای سناریوی سیاه است و باید نقشه ها و طرحهایش را به شکست کشاند؟»(چرا باید از اعتصاب سراسری کسبه و بازاریان در ایران دفاع کرد؟ محمد آسنگران 11 اکتبر 2018 ، تمامی بازگفت های ما از همین مقاله است )
می بینیم که آسنگران تمامی تئوریهای ترتسکیستی را درز گرفته تا مبادا مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی را، که او - کمابیش در تمامی ای مقاله اش - ماهیت طبقاتی آن را به فراموشی سپرده و عامدانه از آن یادی نمیکند، گم کند.
 آنچه آسنگران میخواهد این است که «احتمالات و  پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی» را در نظر گیرد و در جستجوی این باشد که از «کدام مسیر» طی شود «به نفع جامعه است»!
«کدام مسیر»؟ اما این که جوابش از نظر یک حکمتی - ترتسکیست باید روشن باشد: جمهوری اسلامی حکومت بورژوازی است و پروسه سرنگونی آن از مسیر جنبش طبقه کارگر و «انقلاب سوسیالیستی» نوع حکمتی میگذرد. این که این همه صغری و کبری چیدن نمیخواهد.
اما خیر! از نظر آسنگران طی مسیرهای «تاکنونی» به نفع جامعه نیست و باید تغییر کند.
 وی از چپها(منظورش دوستان ترتسکیست خودش است) میخواهد که«واقعیت تلخ»(واقعیتی که وی را به این تغییر مسیر وادار کرده) را ببینند. این احتمال وجود دارد که وی نیز چنانکه میان حکام کنونی مد است، میخواهد «جام زهر»ی را سرکشد!
اما این «واقعیت تلخ» چیست و اساسا چرا باید «تلخ» باشد؟ مگر بد است که آسنگران و دوستان کذای اش راه جمهوری اسلامی را که یک پای «سناریوی سیاه» است، ببندند و نقشه ها و طرح هایش را به شکست کشانند؟
 باز هم خیر! گویا آسنگران که«واقعیت تلخ» را دیده، نمیخواهد از این مسیر راه خود را طی کند و پیشنهاد مسیر دیگری دارد و همین مسیر دیگر است که واقعیت را برای ترتسکیستها و حکمتی های رنگ و وارنگ «تلخ» کرده است.
نقش اعتصابات سراسری
«از نظر من در ایران امروز نقش و تاثیر اعتصابات سراسری جایگاه بسیار مهمتر و تعیین کننده تری نسبت به آنچه تا کنون گفته شده است دارد. اجازه بدهید اختصارا به این موضوع بپردازم
پس «نقش و تاثیر اعتصابات سراسری جایگاه بسیار مهمتر و تعیین کننده تری نسبت به آنچه تا کنون گفته شده» دارد. و لابد آنچه در این باره گفته شده است، این نقش مهمتر و تعیین کننده تر را - همچنانکه پایین تر خواهیم دید - که میتواند روی «سنت های سیاسی گذشته و تاکتیک ها» اثر گذارد و آنها را «تغییر» دهد، ندیده است.
ویژگیهای جمهوری اسلامی از دید آسنگران
از اینجا آسنگران وارد بیرون رفتن از خط ترتسکیستی و حکمتی  خویش میشود و مشتی توجیهات مضحک و بامزه سرهم میکند:
«من تاکنون بارها به این مولفه اشاره کرده ام که جمهوری اسلامی یک حکومت مستقل است و نیروی نظامیش هم حلقه به گوش هیچ قدرتی نیست. بنابر این باید روشن باشد که نحوه سرنگون کردن جمهوری اسلامی و مقابله این رژیم با مردم معترض خیابان، شباهت چندانی با روش سرنگون کردن شاه و مبارک و بن علی و مقابله آنها با مردم ندارد. شباهت ایدئولوژیک و اعمالش با داعش بیشتر است. در حقیقت داعش نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی است. از نظر موقعیت جهانی و منطقه ای هم جمهوری اسلامی شبیه صدام و قزافی و اسد است.»
خوب تا اینجا چندتایی تا نکته مهم دستمان آمد:
یکی اینکه حکومت جمهوری اسلامی«مستقل» است و نیروی نظامیش«وابسته» به هیچ قدرتی نیست و دوما از نظر ایدئولوژیک و اعمال مانند «داعش» است. شکل سرنگونی آن هم مانند شاه و مبارک و بن علی و غیره هم نیست( آسنگران اینجا کشورهای زیر سلطه وابسته به بلوک  امپریالیستی غرب را جدا میکند). این حکومت از نظر موقعیت جهانی و منطقه ای هم بیشتر شبیه صدام، قذافی و اسد است.
 اگر این نکات را با هم جمع کنیم می بینیم که آسنگران دنبال راهی میگردد که بگوید این حکومت از نوع حکومت های (بورژوایی) نوع شاه، مبارک، بن علی نیست. بلکه مستقل و مانند داعش و یا مانند کشورهای وابسته به بلوک شوروی سابق است(شاید چیزی مانند حکومت های قرون وسطایی). به عبارت دیگر به زبان بی زبانی میگوید که تضاد در این نظام ها، نوع تضادهای ترتسکیستی بین طبقه کارگر و بورژوازی که طبقه کارگر را یک سو و همه بورژوازی را هم در یک سو قرار میدهد، نیست. (1)
وی ادامه میدهد:
«ویژگی» یعنی حکومت نظامیان پاسدار
«همگان اذعان میکنند که فرماندهان بالای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی شامل سپاه و ارتش و بسیج و نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات و... دفاعشان از حکومت دفاع از سرمایه های خودشان معنی میدهد. زیرا در همه کشورهای بورژوایی دنیا نیروهای مسلح از منافع طبقه حاکم آن کشور دفاع میکنند و برای این هدف سازمان داده شده اند. در ایران امروز طبقه حاکم عمدتا خود فرماندهان همین نیروهای مسلح میباشند. این یک ویژگی بسیار مهم و تعیین کننده در اتخاذ تاکتیک و سیاست برای سرنگونی جمهوری اسلامی به ما گوشزد میکند.»
راستش ما نمی فهمیم که فرق دفاع نیروهای نظامی از حکومت بورژوازی با زمانی که خود این نیروهای نظامی حاکمند و دارند از منافع بورژوازی که خودشان باشند، دفاع میکنند، از نظر یک ترتسکیست، چیست و چرا باید تاثیری روی تضاد کار و سرمایه یا «استثمار به عنوان یک رابطه اجتماعی»  داشته باشد و به عنوان «یک ویژگی مهم و تعیین کننده در اتخاذ تاکتیک و سیاست» مورد توجه قرار گیرد؟
در نوع نخست هم فرماندهان عالی رتبه ارتش و سران نیروهای نظامی، خود بورژوا بوده و جزیی از طبقه حاکمند. در اینجا، نیز این فرماندهان سپاه و ارتش و نیروهای نظامی، و نه نیروهای ساده این ارگان ها، هستند که بورژوا و جزیی از قدرت حاکمند. تفاوت صرفا در نام، لباس و پیرو تفکر مذهبی بودن سپاه است. فرض کنیم که در ایران اصلا ارتش نداشتیم و همین سپاه نامش ارتش بود با خصوصیت ایدئولوژیک. و فرض میکنیم که این ارتش( یعنی سپاه) اصلا تمامی قدرت را در دست داشت، مانند حکومت های نظامی در آمریکای لاتین و یا در اسپانیا، یونان و پرتغال که دست ژنرال های ارتش بود، آنگاه  از نظر ساخت اقتصادی سرمایه داری و تضاد کار و سرمایه چه تفاوتی بروز میکرد؟ فرق این قضایا این است که در ایران افزون بر سپاه، ارتش نیز وجود دارد،همانگونه که در بسیاری از دستگاههای حاکم ما شاهد دستگاههای موازی یکدیگر هستیم.
پس، این که سپاه نیروی حاکم باشد(که در حال حاضر یکی از نیروهای حاکم است و نه تنها نیروی حاکم) و سران سپاه هم همان بورژوازی کذایی حکمتی ها باشند، نمیتواند هیچ تفاوتی در تضاد کار و سرمایه بوجود آورد. به عبارت دیگر تفاوتی در ساختار اقتصادی و تضادهای این ساختار و بنابراین راههایی که برای سرنگونی بر مبنای این ساختار بوجود میاید، نمیتواند بوجود بیاورد.
وی پایین تر همین مسئله را بیشتر بسط میدهد:
«واضح است که در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نیروهای مسلح، خودشان بخش اصلی صاحبان سرمایه را تشکیل میدهند و به این معنا حکومت دست خودشان است. فراتر از این نکات ذکر شده، نقش نیروهایی مسلح بویژه سپاه در اداره حکومت را نگاه کنید. این نیروها تمام سکانها و نقاط کلیدی قدرت محلی و سراسری را در اختیار خود گرفته اند.
برای اثبات این ادعا ترکیب و سابقه تمام مقامات بالای حکومت را نگاه کنید. تقریبا همه آنها بجز موارد معدودی یا هنوز در نیروهای مسلح هستند یا لباس نظامی و امنیتی را درآورده و وزیر و وزرا و نمایندگان مجلس و سران قوه سه گانه و چند گانه را تشکیل میدهند. به یک معنا باید گفت حکومت جمهوری اسلامی از بالا تا پایین همه مقامات اصلی اش برای اداره کشوراز نیروهای مسلح و امنیتی و تعدادی آخوند تشکیل شده است که اغلب آنها یا هنوز نظامی هستند یا سابقه نظامی و امنیتی دارند
خوب! این ها چه تاثیری در «سرمایه به عنوان یک رابطه اجتماعی» و تضاد «کار و سرمایه» دارند جناب ترتسکیست؟ از نقطه نظر ترتسکیستی، ساخت اقتصادی سرمایه داری است و  حکومت هم دست بورژوازی است و فرقی نمیکند که این بورژوازی در لباس کت و شلوار باشد، در لباس روحانی باشد و یا در لباس نظامی. ماهیت این ها همه یکی و بورژوایی است.
«مولفه بسیار پیچیده و مهم» و «مراحل» داشتن سرنگونی جمهوری اسلامی
اما آسنگران برای اینکه  «واقعیت تلخ» را به چشم ترتسکیستها بیاورد به تحلیل خود ادامه میدهد:  
«بنظرمیرسد اغلب جریانات چپ هنوز متوجه این نیستند که این ویژگی مولفه بسیار پیچیده و مهمی است که برای مقابله با جمهوری اسلامی باید مد نظر قرار بگیرد. متاسفانه چپ ایران به شکل پراگماتیستی و دنباله روانه روزمره اعمال و سیاست خودش را پیش میبرد. دورنمای روشنی از تحولات و موانع و... مراحل سرنگونی جمهوری اسلامی ندارد. به همین دلیل نقش سنتهای سیاسی گذشته و تاکتیکهای شناخته شده این کمپ در گفتار و اعمالش بررنگ است و نمیتواند فضای سیاسی و موانع و نقطه قدرتهای امروز جامعه را تشخیص بدهد.»
خوب حالا آسنگران این ویژگی (یعنی تسلط نظامیان مذهبی بر امور)را«مولفه بسیار پیچیده و مهمی» می نامد. آسنگران متاسف است که این چپ های ترتسکیست و حکمتی  این «ویژگی» را نمی بینند و به شکل «پراگماتیستی و دنباله روانه اعمال و سیاست خودش را پیش» برده «دورنمای روشنی» از «مراحل سرنگونی جمهوری اسلامی» ندارند. او از این می نالد که «نقش سنتهای سیاسی گذشته و تاکتیکهای شناخته شده این کمپ در گفتار و اعمالش پر رنگ است».
 اما این سنتهای سیاسی گذشته و تاکتیکهای شناخته شده کدامهاست؟
همان «تضاد کار و سرمایه» و همان آت و آشغال های تئوریک- سیاسی ترتسکیستی که این حضرات 40 سال است که برای چپ ایران بلغور کرده و میکنند و نمونه ای از آن را در همان چرندیات سیاوش دانشور(مورد اشاره خود آسنگران) در بخش گذشته دیدیم.
  ضمنا در اینجا باید به واژه«مراحل سرنگونی» توجه داشت. گویا این ترتسکیست  فرایند یک مرحله ای انقلاب را پشت سرگذاشته و مراحلی را برای سرنگونی پذیرفته است.
«قتل عام» بوسیله نظامیان دلیل وجود «مراحل»
«با نگاه به چنین رژیمی با این ترکیب و سابقه و با توجه به نقش آنها در تصاحب سرمایه های کشور و تجربه خونین آنها در کشور سوریه و لبنان و یمن و عراق و... و با توجه به ماهیت اسلامی و ایدئولوژیک آن یک احتمال قوی این است که تا آخر مقاومت خواهند کرد. باید این احتمال قوی را جدی گرفت که روزی خواهد رسید تظاهراتهای خیابانی غیر قابل کنترل بشود و با مدیریت کردن و تفرقه افکنی و دستگیری تعدادی از فعالان و لیدرهای این اعتراضات نتوانند تسلط خودشان را بر کشور حفظ کنند. آنروز نیروهای مسلح و امنیتی رژیم میتوانند با بیرحمانه ترین شکل ممکن دست به قتل عام بزنند. شبیه کاری که اسد در سوریه و قبلا صدام در عراق و... انجام دادند.»
 حالا آن نکته ای که این همه آسنگران در موردش بالا و پایین رفت و جولان داد، روشن میشود: این بورژواها چون نظامی هستند و خودشان هم حاکمند و نه برای دفاع از بورژوازی، بلکه برای دفاع از حکومت خودشان(که قاعدتا باید همان حکومت بورژوازی باشد) وارد میدان میشوند،«با بیرحمانه ترین شکل ممکن دست به قتل عام میزنند»، و همین نکته است که تمامی توجیه آسنگران برای پذیرش «مراحل سرنگونی»( غیر از «تا کنونی» آن) و انتخاب «مسیری» دیگر، باز غیر از آنچه حضرات«تاکنون» ارائه داده اند، پشت آن پنهان میشود.
به این ترتیب، همه  قضیه عبارتست از اینکه دفاع پاسدار بورژوا از حکومت خودش بیشتر از بقیه است(همان گونه که در سوریه و لبنان و یمن و عراق نشان داد) و تا آخر مقاومت خواهد کرد.
بنابراین باید دقت کنیم که این پاسدارهای بورژوا، یا برعکس، بورژواهای در لباس پاسدار، تافته جدا بافته هستند و اصلا مانند بقیه بورژواها نیستند. مثلا اصلا مانند بورژواهای نظامی آمریکای لاتین که یکی شان(پینوشه) یک میلیون نفر را قتل عام کرد، نیستند. و یا آنها ابدا شباهتی به  سوکارنو که یک میلیون از مردم و کمونیستها را در اندونزی کشت، ندارند. آنها به هیچوجه مانند ژنرال فرانکو هم  که حکومت بورژوازی بود و در جنگ داخلی بزرگ اسپانیا قتل عام کمونیستها  و دیگر انقلابیون را براه انداخت، نیستند؛ از اینها گذشته، آنها شباهتی به ژنرال های افریقایی کودتاچی در کنگو و در دیگر کشورهای افریقایی که نسل کشی براه انداختند هم ندارند. اینها خیلی خیلی ویژه هستند و همین «ویژگی» اینهاست که ما را به تغییر مسیر وامیدارد.
«اپوزیسیون سیاسی مسئول» وارد معرکه میشود!
آسنگران ادامه میدهد:
«در چنین حالتی راهی برای مردم نمیماند بجز دست بردن به اسلحه. اتفاقی که در سوریه افتاد و مردم تظاهر کننده خیابان را با توپ و تانک و نیروی هوایی به خون کشیدند. مردم دست به اسلحه بردند و جنگ داخلی آغاز شد و آن سناریو اتفاق افتاد که می بینیم. رژیم اسد با حمایت جمهوری اسلامی و روسیه در چنین فضایی توانست با سرکوب خونین مردم در خیابان یک سناریوی سیاه را به جامعه تحمیل کند. جمهوری اسلامی هم تجربه این سناریو را دارد هم دفاعش از خود بسیار جدیتر از دفاع از اسد خواهد بود. بنابر این راه مقابله با این سیاست رژیم که خودش عامل تعیین کننده ای در تحمیل سناریوی سیاه است باید یکی از محورهای تاکتیک و سیاست اپوزیسیون سیاسی مسئول بویژه چپها باشد.»
توجه کنیم که اینجا دیگر ما تنها با «چپ» طرف نیستیم که از دید یک حکمتی، باید یگانه اپوزیسیون مقابل بورژوازی باشد، بلکه ما با «اپوزیسیون سیاسی مسئول» طرفیم که یکی از بخشهای آن، چپ ها(منظور آسنگران ترتسکیستهای حکمتی است) هستند. اما این اپوزیسیون سیاسی مسئول غیر چپ، چه کسانی، گروهها و سازمانهایی هستند، این چیزی است که آسنگران در مورد آن سکوت میکند. البته از دید ما،  نظر آسنگران روشن است. این اپوزیسیون سیاسی مسئول علی القاعده باید سلطنت طلبان وابسته به امپریالیسم آمریکا باشند که زمانی که آسنگران از تجارب لیبی، سوریه و عراق و روسیه سخن میگوید، جای آنها خالی است.
راه مقابله با قتل عام
اما اکنون رسیدیم به راه مقابله: 
«ما بارها تاکید کرده ایم که جامعه ایران سوریه ای نخواهد شد. اکنون هم بیش از همیشه اینرا تاکید میکنیم. اما هیچ وقت نگفته و ننوشته ایم که جمهوری اسلامی همان جنایات اسد و صدام و قزافی و داعش را تکرار نمیکند. بر عکس، جامعه ایران و اپوزیسیون جمهوری اسلامی اگر با جامعه و اپوزیسیون سوریه متفاوت است، اتفاقا جمهوری اسلامی شباهت زیادی با دولت سوریه و داعش دارد. همین یک مولفه یک خطر واقعی و جدی برای آینده ایران است. نیروهای سیاسی مسئول چپ و حتی جریانات راست ضد سناریو سیاهی، باید برای دفاع از مدنیت جامعه، تاکتیکهای جمهوری اسلامی را بشناسند و خنثی کنند. »
  در اینجا چیزی که دارد بزرگ میشود تا برخی چیزها در مقابل آن کوچک و در حاشیه قرار گیرند، جمهوری اسلامی(که ما همواره گفته ایم که آسنگران زیر سبیلی از ماهیت طبقاتی آن که سالها در بوق کرده بودند، رد میشود) و خطر جنایات آن است؛ از دید آسنگران « همین یک مولفه، خطر واقعی و جدی برای آینده ایران» است. انجام جنایات بزرگ بوسیله جمهوری اسلامی و پاسداران و همانندی آن با سوریه از این نظر.
 اما چه چیزهای ترتسکیستی قرار است کوچک شوند و در حاشیه قرار گیرند؟ اینکه طبقه کارگر باید تضاد خویش با بورژوازی را، که حکومت جمهوری اسلامی حکومت وی میباشد، دنبال کند. اینکه در مبارزه ترتسکیستی - حکمتی سابق این طبقه تنها بود و حالا دارد متحد پیدا میکند.
اینجا دیگر آسنگران  حسابی برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی سنگ تمام میگذارد. او به یکباره«جریانان راست ضد سناریو سیاهی» که ماهیت طبقاتی آنها(همچون خود جمهوری اسلامی) برای خواننده روشن نیست، را نیز وارد معرکه ترتسکیستی خود میکند. وی میخواهد که «نیروهای سیاسی مسئول چپ» برای دفاع از «مدنیت جامعه» با «تاکتیکهای جمهوری اسلامی »یعنی با انجام جنایات جمهوری اسلامی مبارزه کرده و آنها را خنثی کنند.
 اما لُب کلام:
چپ ها باید با بورژوازی لابد سفید(جریانات راست ضد سناریو سیاهی) علیه حکومت جمهوری اسلامی (بورژوازی سیاه) وارد یک خط و متحد شوند.
اکنون ببینیم که این تاکتیک که باید چپ ها ضمن اجرای آن با بورژوازی متحد شوند یا از آن پشتیانی کنند، چیست؟
«تاکتیک» یا «مسیر» پشتیبانی از اعتصابات بورژوازی و خرده بورژوازی
«اگر اینرا بپذیرم که جمهوری اسلامی در مقابل اعتراض مردم مقاومت خواهد کرد و نیروهای مسلح در دفاع از حاکمیت و سرمایه های خود ظرفیت و سیاست اینرا دارند که خون به جامعه بپاشند و حتی از این ابایی ندارند که جنگ داخلی راه بیندازند. باید تاکتیک و سیاست مناسب این اوضاع را در تقابل با خواست و سیاست جمهوری اسلامی در جامعه گسترش داد.
بنابر این مهمترین سلاح مردم معترض ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و خنثی کردن سناریوهای سیاه آنها و فلج کردن قدرت سرکوب و نیروی نظامی آن، گسترش اعتصابات عمومی و سراسری است. مردم با اعتصاب سراسری هم رژیم را فلج و متلاشی میکنند، هم امکان خون پاشیدن به انقلاب مردم را از او سلب مینمایند. راه مقابله با نیروی بیرحمی مانند سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی آدم کش جمهوری اسلامی، ابتدا به ساکن مقابله مسلحانه نیست. راه مقابله با آنها گسترش اعتصابات عمومی و فلج کردن آن است.»
 پس راه یا تاکتیک مقابله با بورژوازی سیاه جمهوری اسلامی «اعتصابات عمومی و سراسری» است. و در این راه باید از اعتصابات بورژوازی تجاری که لابد آن هم سفید است و در کنار اپوزیسیون و جریانات ضد سیاهی قرار دارد، پشتیبانی صورت گیرد.
میبینیم که چهل سال چرت و پرت گفتن و مشتی خزعبلات ترتسکیستی را تحویل چپ دادن دود میشود و به هوا میرود:
 مشتی پاسدار بورژوا شده اند و این بورژواها از حکومت خودشان تا پایان دفاع میکنند و ترسی هم از کشت و کشتار طبقه کارگر ندارند و همین ها هم «واقعیت تلخ»ی است که در برابر این ترتسکیست قرار گرفته و وی را به تجدید نظر در تمامی مبانی نظرات و تاکتیک های ترتسکیستی خویش وادار کرده است.(2) زمانی این حضرات بورژوازی ملی را «اسطوره» خطاب میکردند و از  رابطه  تولیدی استثمار حرف میزدند و حالا سفید و سیاه میکنند و باکی ندارند که از طبقه کارگرشان بخواهند از استثمارگران سفید علیه استثمارگران سیاه پشتیبانی به عمل بیاورد. تضاد اصلی ترتسکیستی و حکمتی به هوا میرود.    
«طبعا در روزهای پایانی یک قیام مسلحانه چند روزه میتواند کار را تمام کند.اما تا آن روز و تا متلاشی کردن کل این دستگاه مخوف اسلامی قدرتمندترین سلاح جامعه اعتصاب عمومی و سراسری است. اعتصاب مغازه داران و کسبه و بازاریان کامیونداران و.... را باید در این متن دید. خارج از نیت فراخوان دهندگان و مخالفین و موافقین این اعتصابات، باید این وجه سیاسی تعیین کننده مسیر سرنگونی رژیم را مد نظر قرار داد. این تنها شانس جامعه ایران است که جنبش کارگری بتواند سکان رهبری این سیاست و تاکتیک را بعهده بگیرد و سخنگو و رهبر لایق عبور دادن جامعه از این برزخ بشود.»
بنابراین مقدمات، باید جنبش کارگری سکان رهبری این سیاست و تاکتیک را به عهده بگیرد و سخنگو و رهبر آن شود. طبقه کارگر اکنون و در این «برزخ»( خوب بود آسنگران تعارف نمیکیرد و میگفت مشخصات اقتصادی این«برزخ» و ویژگیهای مبارزه طبقاتی در آن کدام است!)اکنون دیگر تنها در مقابل بورژوازی قرار ندارد، بلکه کسبه، مغازه داران(خرده بورژوازی)، بازاریان(بورژوازی تجاری)، کامیون داران( خرده بورژوازی و بورژوازی) نیز در کنار وی و در زیر رهبری وی باید قرار گیرند. این مهم نیست که نیت فراخوان دهندگان(یعنی نیات بورژواها و خرده بورژواها) این اعتصابات(و یا مخالفین و موافقین این اعتصابات) چه باشد و از دید کدام منافع طبقاتی(خرده بورژوازی و بورژوازی) صورت گیرد. مهم این است که طبقه کارگر رهبر آن شود. و لابد این طبقات بدون اینکه کارگران متقابلا منافع آنها را در نظر داشته باشند، وارد اتحاد با طبقه کارگر میشوند و زیر رهبری آن میروند!؟
  می بینم که رابطه استثماری، تضاد کار و سرمایه و طبقه کارگر و بورژوازی دود شدند و جای خود را به جمهوری اسلامی(حکومت کدام طبقه؟) و در مقابل آن طبقات بورژوازی، خرده بورژوازی و طبقه کارگر دادند. و برای اینکه «جمهوری اسلامی» نتواند کشور را به جنگ داخلی بکشاند باید «مسیر سرنگونی» آن از «مرحله» اعتصابات سراسری «همه طبقاتی» بگذرد؛ مسیری که در آن یک اتحاد طبقاتی بین طبقات اعتصاب کننده( که لابد باید خلقی باشند) زیر رهبری طبقه کارگر باید شکل گیرد. این آن «مرحله» (پیش سوسیالیستی) و تاکتیکی است که آسنگران مایل است در مقابل  سنتهای سیاسی گذشته ترتسکیستی و ایضا تاکتیکهای گذشته  حکمتی – ترتسکیستی خودش بگذارد.
مراقب خرده بورژوازی عاصی باید بود
«در غیر این صورت یک احتمال دیگر میتواند چنین باشد که خرده بورژوازی عاصی از سرکوبها حوصله اش سر برود و با خطاب کردن این اینکه فلان اعتصاب بورژوایی و آن یکی غیر کارگری و ارتجاعی و... است فرصت را از دست بدهد و ایزوله بشود و روزی از سر ناچاری زودتر از موعد دست به اسلحه ببرد(3) تا انتقام بگیرد و آن روز شکستش قطعی است. چپ ایران اگر بخواهد سیاسی و به عنوان صاحب جامعه وارد عمل بشود حساسیت اوضاع و خطراتی که انقلاب مردم را تهدید میکند را جدی میگیرد و برای آن طرح و پروژه و سیاست تدوین میکند و به اجرای آن میپردازد. درک نکردن این مولفه ها چپ را برای یک دوره تاریخی نامعلوم به حاشیه تحولات پرت خواهد کرد. »
حالا یک «خرده بورژوازی عاصی»(4)کم حوصله هم وارد معرکه میشود که آسنگران نمیخواهد تن به برنامه های آن بدهد. آسنگران هشدار میدهد  که اگر کسی میان ما حکمتی ها و ترتسکیستها پیدا شد و گفت« این اعتصاب بورژوایی( لابد بورژوایی نیست و لابد بازاریان هم طبقه کارگرند!) است و آن یکی غیر کارگری و ارتجاعی»، بدانید که وی «ایزوله» میشود. یعنی همان چیزی که آسنگران نمیخواهد حکمتی ها دچارش شوند. آنگاه این خرده بورژوازی زودتر از موعد دست به اسلحه میبرد(ما به آسنگران دلداری میدهیم که خیالش راحت باشد؛ این خرده بورژوازی ای که میگوید این اعتصاب بورژوایی است و آن یکی غیر کارگری و ارتجاعی، نه تنها «عاصی» نیست، نه تنها توش و توان انتقام را ندارد و اصلا مال این حرفها نیست، بلکه  دست به اسلحه هم نخواهد برد، بلکه منتظر سلطنت طلبان وابسته به امپریالیسم و نیروهای آمریکایی خواهند شد!) و آنگاه کار خراب خواهد شد.
حالا آسنگران برای فراموش کردن تئوری های چرت حکمتی ،نه تنها جنایت کردن جمهوری اسلامی را پیش میشکد، بلکه یک خرده بورژوازی عاصی نیز وارد معرکه اش میکند. او از حکمتی ها و ترتسکیستها میخواهد حواسشان به این خرده بورژوازی هم باشد که مبادا زودتر دست به اسلحه برد. بنابراین، بهتر است برای اینکه دست به اسلحه نبرد، شما به این خطابیه های وی در بورژوازی و غیر کارگری و ارتجاعی خواندن این اعتصابات گوش ندهید که این تاکتیک ها وی را ایزوله خواهدکرد. شما بچه های خوبی باشید و برای اینکه ایزوله نشوید، تمامی آنچیزهایی که یک زمانی برخی از چپ ها را با آنها «سر کار» گذاشتیم، تکرار نکنید!
پایان بخش نخست
هرمز دامان
نیمه نخست آذر ماه 97
یادداشتها
1-   اصولا نوع حاکمین(کت و شلواری، نظامی، روحانی) و یا شکلهای حکومتی(سلطنتی، جمهوری و غیره)نمیتواند تضاد اساسی عینی جامعه  را که بر ساخت اقتصادی موجود استوار است تغییر دهد؛ از دیدگاه کلی سرمایه داری، سرمایه داری است و فرق نمیکند سرمایه داری با حاکمینی چون مبارک و بن علی و شاه باشد و یا با قذافی و صدام و اسد. در مورد تاکتیکها نیز این حضرات تنها یک تاکتیک به  رسمیت شناخته اند که آن هم صرفا بر مبنای همان تضاد کار و سرمایه استوار بوده است. یعنی طبقه کارگر یک سو و بورژوازی بدون هر گونه دسته بندی در سوی دیگر، و بدون هرگونه اتحاد و ائتلافی با نیرویی بیرون طبقه کارگرعلیه دشمن عمده. اینجا نیز بحث بر سر دشمن عمده و غیر عمده و این گونه چیزها نیست.
2-   راستش نگارنده چندان با این دیدگاه که آخوندها و پاسدارانشان برای دفاع از حاکمیت خود میتوانند مثلا سیل خون براه میاندازند، توافقی ندارد. نه ایران سوریه است و نه شرایط  حکومت ایران و مردم ایران مانند سوریه است و نه شرایط بین المللی این حکومت با شرایط  بین المللی سوریه قابل قیاس. این مسئله در مقاله ای مستقل بررسی خواهد شد.
3-   همچنانکه در بخش پیشین نیز اشاره کردیم ما با ترتسکیستها وارد بحث بر سر مسائلی مانند دست به اسلحه بردن مردم و قیام مسلحانه، نمیشویم. اما بد نیست که اینجا اشاره کنیم که آسنگران را هراس برداشته که مبادا کار به دست بردن به اسلحه و قیام مسلحانه کشیده شود. بنابراین پیشنهادی وی در مورد اعتصابات سیاسی سراسری راهی بر پیشگیری از چنین اقداماتی نیز هست.
4-    خوب دقت کنیم این طبقه هم اسطوره بود و اینک آسنگران با  وردهای ترتسکیستی  و جادوهای غریب که تنها از ترتسکیستهای بی پرنسیپ برمیاید، به وی حیات داده و به زندگی بازگردانده است. ترتسکیستها سرنخ طبقات را در دست دارند. هر وقت خواستند آنها را میکشند و هر وقت هم خواستند زنده میکنند!؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر