۱۳۹۷ آبان ۲۶, شنبه

درباره اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز



درباره اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز

اکنون تقریبا دو هفته از دور تازه اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز میگذرد و کارگران این دو کارخانه در پیگیری خواستهای خود وارد مراحل نوینی از مبارزه شده اند؛ مبارزه ای که پشتیبانی آنها از مبارزات یکدیگر یکی از وجوه بارز آن است.
 خواستهای کارگران اساسا صنفی و اقتصادی است و تا آنجا وارد مسائل سیاسی میشود که بدنبال بی توجهی مقامات محلی و کشوری، کارگران بناچار باید گریبان آنها را بگیرند و علیه سیاستها و رفتارهای نظام موضع بگیرند و شعارهای مشخصی که پیرامون مسائل سیاسی و بویژه دولت روحانی است، طرح سازند.
 چرخش های اخیر در شعارهای کارگران بویژه کارگران نیشکر هفت تپه، پیرامون اختلاس و دزدی باندها و مقامات، از یکسو در ارتباط است با رو شدن هر چه بیشتر فساد، دزدی، اختلاس در سطح کشور و انگیخته شدن نفرت عمومی مردم از حکومت دزدان و جانیان و از سوی دیگر با برخی دزدی ها و اختلاس ها در خود شرکت نیشکر هفت تپه و برملا شدن آنها.
 افزون بر این، کارگران از اینکه  اختناق و سرکوبگری رژیم آنها را مجبور میکند به شیوه های برعکس در شعارها توسل جویند و مثلا بگویند «مرگ بر کارگر، درود بر ستم گر» به تنگ آمده و با رشد مبارزه، در اعتصاب اخیر و با شعار «درود بر کارگر، مرگ بر ستمگر» آن را  به شکل معقول خود در آورده و  آگاهانه ارج و شآن زحمتکش بودن طبقه خود و برحق بودن خود را بجای آورده اند.
مبارزه کارگران بویژه  کارگران نیشکر هفت تپه، با ورود خانواده های کارگران و برگزاری تظاهرات شهری در شوش، جنبه عمومی تری یافته است؛ این امر با پیوست  دیگر مردم شهر و بویژه همراهی کسبه و بازار با کارگران و پشتیبانی از اعتصاب و اعتراض آنها، از نظر طبقاتی هم  شکل همگانی تری بخود گرفته و رعشه بر اندام حکام کنونی و دستگاههای سرکوبگر آن همچون سپاه پاسداران انداخته است.
چنین روندی از مبارزه – پشتیبانی طبقات مردمی از مبارزات طبقه کارگر- که تا حدودی تنه به تنه برخی شکلهای کلاسیک مبارزه در تاریخ مبارزات کارگری در دیگر کشورها میزند، نشان از توان کارگران برای پیشبرد مبارزه و در دورنما رهبری مبارزات تمامی طبقات خلقی دارد. در انقلاب 57 همه به گرد بازاریان، و بازاریان به گرد روحانیون حلقه زدند. آنچه اکنون در ابعادی کوچک دیده میشود، این است که میتواند وضع به گونه ای دیگر به پیش رود، کارخانه ها و کارگاهها محل و مرکز ثقل تشکل و پپشروی گردند و تمامی طبقات خلقی به گرد طبقه کارگر حلقه زنند.
 و باید که چنین شود؛ و تنها این طبقه است که در صورت رهبر انقلاب ایران شدن، میتواند آنرا به اهداف خود رسانده و به استقلال و آزادی و برپایی جامعه ای دموکراتیک نائل گرداند.
امر اخیر نمیتواند صورت گیرد، مگر آنکه کارگران در سطح کشوری، به اشکال تشکیلاتی ابتدایی خود یعنی سندیکاها - و در شرایط انقلابی به  شوراهای کارگری خود - و به اشکال عالی خود یعنی حزب سیاسی برای گرفتن قدرت، به حزب کمونیست واقعی طبقه کارگر مسلح شوند.
در دوره حاضر، به واسطه مبارزه کارگران در شوش و اهواز و در پی آن اراک و تهران - بواسطه وجود سندیکای شرکت واحد - این کارگران به پیشروترین  بخش های طبقه کارگر و این مناطق به مناطق اصلی- اما تا حدودی تک افتاده - مبارزات کارگری تبدیل شده اند. چنین امری دیر یا زود و به ویژه به دلیل تداوم بحران جاری و نیز سیاستهای حاکم که بخش های دیگری از طبقه کارگر را به میدان مبارزه خواهد کشاند، پایان یافته و مبارزات کارگری به مناطق دیگر گسترش یافته و جای جای ایران همچون شوش واهواز و اراک و تهران خواهد شد.
تا کنون صف کشی نیروهای سرکوبگر رژیم و دنبال بهانه گشتن برای سرکوب مبارزات کارگران نیز بخوبی با هوشیاری کارگران نقش بر آب شده است. کارگران در حال حاضر در پی خواستهای صنفی و تا حدودی سیاسی خود هستند. آنها به هیچوجه تمایل به درگیر شدن نداشته و همه  مبارزات خود را به گونه ای مسالمت آمیز پیش برده اند. رهبران مبارزه آنها بکرات یاد آوری کرده اند که ما گرسنه ایم، سفره هامان خالی است. حقوق ها عقب افتاده و  وضع کارخانه خوب نیست، و باید نه به بخش خصوصی و نه به دولت، بلکه به شورایی کارگری واگذار گردد(البته شورایی که کارگران برای اداره کارخانه میخواهند، در شرایط معین این شرکت درخواست شده و بکلی با شوراهای انقلابی که ارگان های قدرت سیاسی هستند فرق میکند و بحث و بررسی ویژه ای را طلب میکند). به این ترتیب، خواست کارگران، شعارهای  و اشکال مبارزاتی آنها،  نشان از این دارد که کارگران دنبال خواستهای خود بوده و هستند و تمایلی به درگیر شده با نیروهای سرکوبگر نظام را ندارند.
به این امر باید توجه کرد؛ زیرا برخی جاشان نمی گیرد، اغلب جلو میروند و گمان میکنند که  طبقات مختلف مردم همین الان خواست سرنگونی نظام را پیش گذاشته اند.
در این خصوص، باید میان تمایلات ژرفتر طبقات مختلف خلقی و خواستهای معینی که در یک اعتراض، گردهمایی و یا اعتصاب صنفی پیش میگذارند، فرق گذاشت و این دو را یک کاسه نکرد.
همچنان که در گفتگوهای خصوصی و عمومی مردم بیان میشود، تمامی طبقات خلقی، این نظام را نمیخواهند و چنانچه نظام، رفراندومی برقرار کند و در آن از مردم بخواهد که رای به بودن یا رفتن این نظام دهند، اکثریت باتفاق مردم رای به رفتن آن خواهند داد. اما نظام چنین رفراندومی را برگزار نکرده و نمیکند و برعکس مایل است وانمود سازد که مردم با نظام مشکلی ندارند و صرفا برخی خواستهای صنفی و محدود خود را دنبال میکنند.
و باز روشن است که این نخواستن، آنگاه که مجال بروز به آن داده نشود، در اشکالی ویژه از مبارزه و خیزش - برای نمونه در مبارزات عمومی و کشوری دی ماه 96 - بروز میکند. در چنین مبارزاتی که تا کنون اشکالی غافلگیرانه داشته، مردم، در شعارهای خود، کلیت نظام حاکم را نشانه گرفته و خواست سرنگونی آن را طرح کرده اند. 
 اما از سوی دیگر، ما شاهد مبارزات محدود و بخشی دسته های گوناگون طبقات هستیم که خواستهای صنفی و یا سیاسی محدود و بعضا محلی خود را دنبال میکنند. اینکه  گروهها و طبقاتی که این مبارزات صنفی یا محلی را دنبال میکنند، در دلشان چه میگذرد، عجالتا در محتوی، شعارها و  شکل مبارزه بروز نمیکند و بنابراین نمیتواند ملاک باشد. و گرچه میتوان به آن دامن زد و به آن آگاهی و غنای بیشتری بخشید، اما نمیتوان گفت که اعتصاب برای خواست صنفی نیست و قصد واقعی مردم سرنگونی نظام است. در حقیقت آن محتوی، شعارها و اشکالی میتواند ملاک داوری قرار گیرند که اکنون این گروهها و طبقات به صورت عملی و واقعی دنبال میکنند. تا زمانیکه آن خواستی که در دل و یا در پس ذهن مردم است، رو نیامده و شعارها و اشکال مبارزه  درخور خود را نیافته، آن تنها خواستی است در پس ذهن.  
هر کدام از این دو خواست،هر کدام نیاز به مبارزه ای متفاوت و با محتوی، شعارها و اشکال مبارزه ای متفاوت داشته و قوانینی جداگانه برای تکامل خویش دارند. گرچه این امکان همواره وجود دارد که  بواسطه شرایط معین ایران - در حال حاضر بویژه نوع برخورد نظام به اعتراضات و اعتصابات مسالمت آمیز و در آینده احتمالا به سبب سرخوردگی کارگران از بی نتیجه بودن اعتراضات و اعتصابات اقتصادی - از یکی به دیگری  گذر شده و مبارزات اقتصادی و صنفی و سیاسی محدود به مبارزات دامنه دار سیاسی – انقلابی  و برای سرنگونی کل نظام تبدیل شده، و یا برعکس، در صورت عقب نشینی حکام و یا سرکوب بی امان جنبش و کم شدن نیروی توده ها در مرحله معینی از مبارزه برای پیشبرد خواستهای خود، به اشکال مقدماتی تر، کم خطرتر و خواستهای قابل دسترس تر، مبارزه برگردانده شود.
بنابراین، ما باید همراه با مبارزات جاری حرکت کرده و قوانین رشد و تکامل آنها را بررسی کنیم و در کنار کارگران  به روشنگری بپردازیم، و نه اینکه بخواهیم به مبارزه جاری صنفی و با خواستهای سیاسی محدود، اشکالی را که اکنون نمیتواند وقوع یابد، تحمیل کنیم.
  آنچه اکنون بیش از هر چیز نیاز است، گسترش و عمومی تر شدن مبارزه است. از یک سو باید مبارزات طبقه کارگر بخشهای بیشتر و توده های بزرگ تری از این طبقه را فراگیرد و از سوی دیگر در مبارزات موجود کارگری پیشرفت و تکامل، خواه از جهت خواستها و خواه از جهت سازمان و تشکل پدید آید.

درود به کارگران مبارز نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز

تنها رهبری طبقه کارگر میتواند انقلاب ایران را به پیروزی نهایی برساند

گروهی از مائوئیستهای ایران
27 آبان 97


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر