جلوه هایی کوچک از اتحادی بزرگ
به مناسبت
پشتیبانی آموزگاران، دانشجویان، وکلای مبارز دادگستری و کسبه و بازاریان از مبارزه
کارگران نیشکر هفت تپه
نظام فاسد و
ستمگر جمهوری اسلامی نمیتواند هیچگونه مبارزه برحق، ساده، صنفی و مسالمت
آمیزی را تحمل کند. در حکومت آخوندها و مکلاهای مذهبی که ارث آباء و اجدادیشان بوده! نباید اعتراضی از جانب هیچ
گروه و دسته و طبقه ای، نسبت به وضع زندگی و معیشت خود وجود داشته باشد. همه یا
باید بتمرگند و یا با بازداشت و زندان و اعدام روبرو خواهند شد.
اعتراض و اعتصاب
کارگران نیشکر هفت تپه برای خواستهایی بسیار ساده همچون عقب افتادن حقوق ها، گرفتن
کارخانه از بخش خصوصی- که ناتوانی خود
را در اداره آن نشان داده، سقف تولید را
بسیار پایین آورده و برخی از مدیران آن خود جزو اختلاس گران و دزدان شده اند - ونهایتا
روشن کردن تکلیف آن بوده است.
مبارزه
کارگران به شکل اعتراض، اعتصاب، راهپیمایی های مسالمت آمیز در شهر شوش و چیزهایی
از این گونه بوده و در شرایط بی توجهی مسئولان، به جمع شدن در مقابل فرمانداری و
سازمان های مسئول کشیده شده است و کارگران به تنگ آمده از فشارهای کمر شکن معیشتی، شعارهایی علیه برخی عملکردهای دولت و حکام
کنونی داده اند.
اما حکام
اختلاس گر، دزد و جانی جمهوری اسلامی را، با خواستهای بحق و اشکال مبارزه
ساده و مسالمت آمیز کنار آمدن، توجه کردن، پاسخ دادن و حل و فصل کردن، میانه ای
نیست. آنها تنها زبان تحکم و زور میشناسند و بس:
«همین است که هست! نمیتوانید زندگی کنید، بروید
بمیرید. و اگر اعتراض کردید جایتان زندان و شکنجه و اعدام است».
اینهاست پاسخ
حکام ددمنش و پاسداران تا دندان مسلحشان.
در برخورد به مبارزه برحق کارگران هفت تپه و رهبران
شجاع سندیکای آنها، همین رویه در پیش گرفته
شد. آنها نیروهای ضد شورش آورده و تفنگ های خود را به سوی کارگران نشانه گرفتند تا کارگران را بترسانند و آنان را
مجبور کنند به عقب نشینی تن دهند. و هنگامی که جسارت و شجاعت کارگران و پافشاری آنها را در مبارزه برای رسیدن به خواستهای خود دیدند، تمامی رهبران مبارز و از جمله اسماعیل
بخشی را که محبوب کارگران و سخنگوی برجسته آنها است، دستگیر کرده و به بند
افکندند.
اکنون
کارگران جدای از دنبال کردن خواستهای خود- زیرا چاره ای ندارند، سفره ها خالی،
فرزندان گرسنه و زندگی پا درهواست - درپی آزادی نمایندگان خود نیز هستند. راهپیمایی
میکنند، میگویند که هر کدام آنها یک اسماعیل بخشی خواهند بود، جلوی ارگان های
مسئول جمع میشوند و شعارهایی در رسای نمایندگان مبارز خود سر میدهند و آزادی آنها
را خواستار میشوند. آنان نمیتوانند جز آنچه میکنند، کار دیگری انجام دهند.
پشتیبانی
عمومی از مبارزه کارگران هفت تپه و فولاد اهواز
اما آنچه در این میان دارد به این اعتراض و
اعتصاب و مبارزه ساده صنفی، جلوه ای پر شکوه می بخشد، نخست پشتیبانی کارگران فولاد
اهواز از اعتراض و اعتصاب کارگران نیشکرهفت تپه و شعار دادن به نفع دوستان و
همرزمان کارگر خود است، و نیز پس از دستگیری رهبران مبارز کارگران، پشتیبانی
بخشهایی از دانشجویان مبارز، آموزگاران، وکلای دادگستری، کسبه و بازاریان و دیگر
اقشار از مبارزه کارگران و درخواست آزادی رهبران آنهاست.
این رویه
باید عمومی شود. نباید گذاشت اختلاس گران،
دزدان و جانیانی که در پس پرده مذهب خود را پنهان کرده اند و اکنون کوس رسوایی شان
بر سر هر برزن و محله ای در ایران زده شده است، هر کار که میخواهند بکنند.
هر گونه سکوت
در مقابل هر گونه فشار و ستمی به کارگران، کشاورزان، رانندگان زحمتکش کامیون و
کامیون داران، زنان، دانشجویان، آموزگاران، کسبه و بازاریان، خلقها و ملیتهای
دربند، گروههای مذهبی ای همچون بهائیان و دراویش و خلاصه هر گروه و دسته زیر
استثمار و ستمی، مساوی است با فشاری مشابه به خود این اقشارو گروهها و طبقات: «اگر
از مبارزه دیگران پشتیبانی نکنم، خود را در مبارزه تنها کرده ام!»
و چنین مباد!
این هاست
آنچه که اکنون بیش از هر چیز دیگری نیاز داریم
ورود
آموزگاران، دانشجویان و نیز گروهای بزرگی از وکلای شجاع دادگستری، که به تازگی بیش
از گذشته فعال شده اند و به گونه گروهی اعلامیه هایی در پشتیبانی از اعتراضات برحق
میدهند وهمچنین کسبه و بازاریان را در پشتیبانی از کارگران باید تهنیت گفت، به آن
ارج نهاد و ستایش کرد. اینها آن چیزهایست که اکنون بیش از همیشه به آن نیاز است.
اینها جلوه هایست کوچک از اتحادی بزرگ در میان
ملت بزرگ و مبارز ایران. اتحاد و پشتیبانی تمامی طبقات مردمی و گروهها و دسته ها و
خلقهای زیر استثمار و ستم از یکدیگر و امان ندادن به حکومت تا مغز استخوان فاسد.
29آبان 97
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر