۱۳۹۷ آذر ۱, پنجشنبه

نقطه عطف نوین در تکامل جنبش دموکراتیک(1) تحلیلی از اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز و نقش آن در تکامل جنبش دموکراتیک تمامی طبقات مردمی ایران




 نقطه عطف نوین در تکامل جنبش دموکراتیک(1)

تحلیلی از اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز و نقش آن در تکامل جنبش دموکراتیک تمامی طبقات مردمی ایران

همبستگی، پشتیبانی، پیوستن به یکدیگر و اتحاد
«اینهاست آنچه بیش از هر چیز به آن نیاز داریم!»

نمیتوان کمترین تردیدی داشت که با پایداری کارگران مبارز نیشکر هفت تپه و همچنین کارگران گروه ملی فولاد اهواز در ادامه اعتصاب  اقتصادی- سیاسی خویش و تداوم مبارزه برای رسیدن به خواستها، وبالاخره اعلام همبستگی برخی دیگر از کارگران دیگر کارخانه ها، در درجه نخست سندیکای کارگران شجاع شرکت واحد تهران و کارگران مبارزهپکو اراک و سپس آموزگاران، بازاریان بویژه کسبه جزء، زنان: خواه زنان کارگر یا دیگر طبقات زحمتکش شهر و یا زنان طبقات میانی، دانشجویان برخی دانشگاهها و وکلای دادگستری با آنها، جنبش عمومی دموکراتیک علیه حکومت اسلامی، نقطه عطف تازه و نویی را تجربه کرد و امکانات  نوین و چشم اندازهای روشن تری در تکامل خود گشود؛ خواه جنبش خودبخودی هر طبقه و گروه و دسته برای خواستهای اقتصادی و یا سیاسی ویژه خود را در نظر گیریم و خواه جنبش عمومی ای که سرنگونی دزدان و جانیان حکومت اسلامی را هدف قرار داده است. این نقطه عطف، این  نقطه چرخش، قرار گرفتن واقعی و عملی طبقه کارگر در پیشاپیش زحمتکشان و تمامی طبقات مختلف خلقی برای بدست آوردن حقوق دموکراتیک خود است.
همبستگی ها و پشتیبانی ها در میان کارگران
 نخستین مسئله مهم در این پشتیبانی و همبستگی، پشتیبانی کارگران فولاد اهواز که خود درگیر و پیگیر خواستهای خود هستند از مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه و نیز پشتیبانی کارگران هفت تپه از خواستها و اعتصاب برحق کارگران صنایع ملی فولاد اهواز است. این نخستین پشتیبانی جدی کارگران از مبارزه یکدیگر و یگانگی آنها با هم است که طنینی فراگیر داشت و لرزه ای تازه بر اندام حکومت و سپاه منفور دزدان و آدمکشان افکند.
 در تداوم همین امر ما شاهد پشتیبانی کارگران مبارز سندیکای مبارز کارگران شرکت واحد تهران و کارگران جسور هپکو اراک از این اعتصاب هستیم. این نخستین دستاورد بزرگ این مبارزه کارگری است و نشان از آن دارد که طبقه کارگر، این غول خفته، با تکان هایی هرچند هنوز کوچک،(چرا که در صورت تداوم جنبش کنونی، ابعاد مبارزات آینده، بسی بزرگتر از آن چیزی است که در تصور میگنجد) آماده برخاستن از جای خویش  میشود، اهمیت یگانگی خویش در میابد، به خود باور میاورد، و بگونه ای ابتدایی، به درک جایگاه و نقش خویش در مبارزه توده های ستمدیده نائل میگردد.   
در اینجا جزایر پیشرو مبارزه کارگری یعنی خوزستان(در حال حاضر شوش و اهواز در این خطه) یکی مهمترین مراکز پرولتاریای صنعتی ایران، اراک و تهران، در صدر جنبش کارگری ایران، غرش شیرگون طبقه کارگر را در فضای ایران طنین افکندند.
 این اتحادی است کوچک از آن چه در آینده طبقه کارگر ایران از همبستگی و اتحاد بزرگ خود نشان خواهد داد. یگانه  شدن طبقه کارگر برای مبارزه ای بزرگ؛ این نخستین وجه از این نقطه عطف است.
طبقه کارگر مبارزترین و پیگیرترین طبقه در راه آزادی
 دوم: کارگران نشان دادند، هر چند هنوز در ابعادی کوچک و هنوز محدود به مناطقی معین، که آنان رادیکال ترین، پیگیرترین و فداکارترین مبارزان راه احقاق حق خود هستند. نگاهی به پیگیری اعتصاب  دوهفته ای( و اکنون سه هفته ای) از سوی کارگران دو کارخانه نیشکر هفت تپه و شرکت ملی فولاد اهواز، اشکال مبارزه ای که برگزیدند و یا آفریدند، شعارهایی که دادند(«کارگر میمیرد، ذلت نمیپذیرد»، «نه تهدید،  نه زندان دیگر اثر ندارد»، «مرگ بر ستمگر، درود بر کارگر» و دهها شعار دیگر) و نوع برخورد آنان با دستگاههای سیاسی و نظامی حاکم نشان میدهد که اینجا، در کارگران بزرگترین و مبارزترین دشمن نظام پوسیده حاکم کنونی، حکومت متحجران، دزدان و جانیانی که سوار بر تمامی زندگی ملت بزرگ ایران شده اند، نهفته است. برجسته شدن نقش کارگران و طبقه کارگر در مبارزه دموکراتیک کنونی؛ این دومین وجه از این نقطه عطف است.
چرخش در شعارها
سوم: چرخشی که در شعارها دیده میشود چرخشی است به سوی ادای احترام طبقه کارگر به خویش و نیز عصیان و خیزش آن علیه استثمار و زور و ستم. مهمترین نقطه این چرخش، در شعار کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه و سپس صنایع ملی فولاد اهواز«درود بر ستمگر، و مرگ بر کارگر» بوجود آمده است.
 این شعار گرچه هزل و تمسخر نظام کنونی بود - نظامی که حزب اللهی ها، پاسداران، کمیته چی ها و بسیجیان و آخوندهایش اوائل انقلاب ریاکارانه چنان شعارهایی در دفاع از مستضعفان میدادند که گوش فلک را کر میکرد، اما اکنون اینها خود، دزدان و ستمگرانند و ارج و قرب در نزد خود بسیار دارند- و نشان دادن مظلومیت کارگران، اما گرایشی محافظه کارانه را با خود حمل میکرد؛ گرایشی که میخواست مانع از تحرکات نیروهای پاسدار و بسیجی رژیم علیه کارگران و نیز اعلام جرم مردگان متحجر دستگاه قضایی اختاپوسی علیه آنها گردد که گویا مثلا شعارهای «ساختار شکن » داده اند؛ و نیز پس از آن بستن چپ و راست انگ های مختلف به آنها- مانند رسوخ «عناصر فرصت طلب» در کارگران و وابستگی به کشورهای  خارجی - که نزدیک به چهل سال است که  طبقه کارگر را با اینگونه انگ ها در جای خود میخکوب کرده اند و هر گونه اجحاف و ستمی که توانسته اند بر وی کرده اند.
 برگشت این شعار به شکل درست خود یعنی« درود بر کارگر، مرگ بر ستمگر» نشانگر چرخشی در برخی از وجوه بالا است.
 «درود بر کارگر» که کار میکند و از دسترنج خود زندگی میکند؛ «درود بر کارگر» که باری بر دیگری نیست و استثمار دیگری را روا نمیدارد و ستم بر دیگری نمیکند؛ «درود بر کارگر» که آگاه است که چه میگوید و چرا میگوید؛ «درود بر کارگر» که میگوید «مرگ بر ستمگر» و مرگ بر شما حکام ستمگر، ریاکار، متقلب و دزد کنونی که جز استثمار و ستم و دزدی و جنایت، کار دیگری نکردید و این همه در لوای مذهب و با دستاویز قرار دادن آن انجام داده و میدهید. «مرگ بر ستمگر» یعنی مرگ بر آنها که تمامی سرمایه های اصلی و مهم کشور در  دست خود گرفته اند، مرگ بر استثمارگران بزرگی که  از دسترنج کارگران و زحمتکشان زندگی میکنند و مملکت به یغما برده اند و خود همه گونه وابستگی به قدرت های امپریالیستی داشته اند، مرگ بر زمینخواران، احتکار گران، اختلاس گران،  دزدان و غارتگران که در پس دین و مذهب پنهان شده، آنرا دستاویز رسیدن خویش به جاه و مال و قدرت قرارداده اند و فرزندان دلاور خلق در خاک کرده اند و خون زحمتکش مکیده اند. مرگ بر آنان که به اسم مبارزه علیه بیداد و ستم،  دین و مذهب پیش آوردند و در پس آن وحشتناک ترین بیداد و ستم بر کارگران و خلق زحمتکش و ستمدیده روا داشتند.
به این ترتیب چرخش در این شعار، در عین حال نشانگر چرخشی در جهت گیری کارگران در مبارزه علیه استثمار و ستم سرمایه داران بزرگ ( در درجه نخست تمامی ارگانهای اقتصادی خامنه ای از بنیاد مستضعفان گرفته تا تشکیلات آستان قدس رضوی که به دست سرمایه داران فئودال مسلک اداره میشود،  ارگانهای نظامی- اقتصادی سپاه و...) میباشد. از این  رو، پس از این مبارزه، به احتمال بسیار قوی، کارگران دیگر به تاکتیک های محتاطانه و بازدارنده روی آور نخواهند شد و یا حداقل در پیشروترین مناطق مبارزه، بدین شیوه توسل نخواهند جست. آنها باکی ندارند که آنگونه بگویند که میاندیشند و آنگونه نشان دهند که هستند و  مبارزه خود را آن گونه پی گیرند که  فکر میکنند باید پی گیرند؛ بدون توجه به  قیودی که هیولای مشمئز کننده حکومت آخوندها و مکلاها بدور گردن و دست و پای آنها  پیچیده است. این سومین وجه از این نقطه عطف است.
پشتیبانی طبقات و گروههای مردمی از مبارزات کارگران
چهارم: پشتیبانی فردی و گروهی زنان، آموزگاران، کسبه و پیشه وران، وکلای دادگستری از مبارزات کارگران است. و این چهارمین وجه از این نقطه عطف است.
در این مبارزه ما آموزگار زنی را دیدیم که به کارگران گفت که مبارزات آنها  را دنبال کرده است. وی به جمع کارگران پیوسته و از آنها پشتیبانی شفاهی و عملی  به عمل آورده بود. این رویه بسیار خوبی است و باید عمومی شود.
دومسئله که در این قضیه وجود دارد یکی آموزگار بودن این فرد و دیگری زن بودن وی است(خبرنگار زنی نیز به کارگران پیوسته و به همراه نمایندگان کارگران بازداشت شده است). و کارگران بدون تردید متوجه این مسئله هستند. به عبارت دیگر، آنها میدانند که آنها هم به نوبه خود باید هم از خواستهای آموزگاران و هم از خواستهای زنان، پشتیبانی به عمل آورند.
 در مورد آموزگاران، آنها نیز در حال حاضر خواستهای اقتصادی و تا حدودی سیاسی دارند و بهتر از طبقه کارگر متشکلند؛ لذا پشتیبانی کارگران از آنها میتواند در اشکال همانندی و از سوی تشکهای کارگری جریان یابد؛ کارگران باید به آنها در راه رسیدن به خواستهای اقتصادی و سیاسی خود، یاری کنند.
 اما پشتیبانی از جنبش زنان: این مبارزه ای است اساسا سیاسی. مبارزه علیه ستم بر زنان و یاری به آنها در راستای رسیدن به خواستهای دموکراتیک خود و در راسشان برابری حقوق با مردان در تمامی زمینه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی باید به یکی از مهمترین وجوه مبارزه طبقه کارگر و خواستهای این طبقه که بخش بزرگی از آن را زنان کارگر و زحمتکش تشکیل میدهند، تبدیل شود.
 از سوی دیگر پیوست عملی این آموزگار و نیز خبرنگاری زنی که به همراه نمایندگان کارگران اکنون(زمان نگارش این مقاله) در زندان بسر میبرد، نشان میدهند که آنچه مبارزه کنونی نیازمند آن است، نه صرفا پشتیبانی در سایت ها و وبلاگ ها و کلا فضای مجازی( که به جای خود خوب و مورد نیاز است) بلکه پشتیبانی حضوری و عملی است؛ و این دو زن مبارز، جسور و شجاع نشان دادند که چه آمادگی ای برای چنین رویه ای داشته اند. ما باید از این دو زن پیشرو بسیار چیزها یاد بگیریم.  
در مورد کسبه و پیشه وران نیز به همین ترتیب . بدیهی است که بستن بازار به پشتیبانی از مبارزه کارگران و همکاری با آنها برای رسیدن به خواستها امر بسیار خوبی است و باید مورد تقدیر و ستایش قرار گیرد. اما همانگونه که در مورد آموزگاران و زنان گفتیم، در اینجا نیز نیاز است که کسبه و بازاریان، نمایندگان تشکلهای صنفی واقعی خود را(در آینده این تشکلات جای تشکلات حکومت ساخته را خواهد گرفت) به  میان کارگران بفرستند و ابعاد پشتیبانی خود را گسترش و عمق ببخشند. در عین حال وظیفه طبقه کارگر است که به همان سان از مبارزات کسبه جزء و بازاریان پشتیبانی به عمل آورد.
در مورد پشتیبانی وکلای دادگستری  نیز همین امر صدق میکند؛ وکلای مبارز زن و مردی که در انقلاب 57  و همین گونه مبارزات پس از سال 76 نقش مهمی داشتند و فداکاری ها و جانباختگی های بسیار نمودند و بسیاری از میان آنها  بوسیله  نظام دد منش زندانی و یا کشته شدند، و اکنون نیز در پی اعلام پشتیبانی، آمادگی گروهی خود را برای پذیرش وکالت نمایندگان کارگران اعلام نموده اند. کارگران باید اهمیت پشتیبانی خود را از خواستهای طبقات و گروههای اجتماعی دیگر بخوبی دریابند.
 دانشجویان نیز در چندین دانشگاه، جسور و بی باک دست به برپایی گردهمایی زده اند و از کارگران پشتیبانی کرده اند و شعار «کارگر-  دانشجو، پیوندتان مبارک»  داده اند. دانشجویان  بویژه دانشجویان و روشنفکران کمونیست وظیفه سنگین  بالابردن آگاهی سیاسی - تئوریک طبقه کارگر را برای رهبری انقلاب دارند. ابراز تمایل به این اتحاد، در محیط خفقانی دانشگاههای ایران، کاری است بس سترگ از جانب این دانشجویان و خریدن خطر هزار مصیبت و بدبختی از جانب آنها. از محروم شدن از تحصیل تا بازداشت و زندان و غیره. اما این دانشجویان بدون توجه به آینده تحصیلی شان دست به این کار بزرگ زدند و پیشروی دانشجویان دیگر شدند. پشتیبانی طبقات و گروه های مردمی از طبقه کارگر. این چهارمین وجه این نقطه عطف است.(1)
بنابراین نکته اصلی در این نقطه عطف، قرار گرفتن طبقه کارگر در مرکز طبقات و گروههای مردمی است. امری که در درجه نخست بوسیله یگانگی خود طبقه کارگر و در درجه دوم اتحاد این طبقه با دیگر طبقات و گروههای زیر ستم، در ابعادی گرچه هنوز کوچک، اما بوقوع پیوسته است.
در مقاله ای که درنیمه دوم مهرماه  سال جاری در وبلاگ قرار دادیم نوشتیم که« نبود یگانگی، یکی از ضعف های بزرگ کنونی جنبش انقلابی ایران است...همانگونه که[ پس انقلاب 57] سازمانهای سیاسی جدا از یکدیگر بوده و اتحادی نداشتند و نیز هیچگونه پشتیبانی از یکدیگر نمیکردند- و این یکی از اموری بود که سرکوب آنها را ساده تر میکرد- اینک و در ابعادی وسیع همین مشکل در مورد جنبش خودبخودی توده ها بوجود آمده است؛» ( نکاتی درباره جنبش خودبخودی توده ها و برنامه های حکومت برای سرکوب آن)
اینک باید گفت که مبارزه کارگران هفت تپه و پیوست طبقات و گروههای مختلف به آن و پشتیبانی از مبارزه کارگران، نخستین گامها در رفع این کمبود و ضعف بزرگ است.
           هرمز دامان
 نیمه نخست آذر 97

یادداشت
1-   اما در حالیکه میشد انتظار داشت که رانندگان زحمتکش کامیون از اعتصاب کارگران پشتیبانی کنند، اما هنوز چنین چیزی مشاهده نشده است یا نگارنده ندیده است. این مسئله یعنی پشتیبانی از کارگران از جانب رانندگان، بویژه آنان که تنها حقوق رانندگی را میگیرند یا لایه کارگری آنها، امر بسیار مهمی است و میتواند بیانگر یا نمادی از امر اتحاد میان بخش تولید و حمل و نقل گردد. همین مسئله در مورد کشاورزان راست در میاید. اینها خلاء هایی است که نیاز به بررسی دارد و در عمل باید پر گردد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر