۱۴۰۱ آبان ۱۶, دوشنبه

مریوان در خروش

 
 
مریوان در خروش و جنبش

از آغاز مبارزات کنونی، توده های مبارز کردستان یک پای جنبش و انقلاب بوده اند. از سقز که پس از قتل مهسا کانون مبارزات شد تا سنندج و بوکان و مهاباد و بانه و کامیاران و بسیاری شهرهای بزرگ و کوچک دیگر که یکی پس از دیگری مشعل فروزان انقلاب را در دستان قدرتمند خود گرفتند و مبارزات را به پیش بردند.
در مقابل، خامنه ای و حکومت متحجراش که در 40 سال اخیر همچون بختک بر سر توده های زحمتکش کرد آوار شده و بخشی را آواره ی کشورهای دیگر و بخشی دیگر، بیشتر جوانان کرد را، با مشتی اتهامات واهی به جوخه های اعدام سپرده است، در این دور تازه ی مبارزات نیز سرکوب توده های زحمتکش کرد را جزو اولویت های خود قرار داده و در تمامی شهرهایی که در کردستان مرکز مبارزات شده، کشتار کرده است.
 و اینک و در مقابله با این حکومت ننگین و کشتارهای بی پایان اش در کردستان این مریوان است که مرکز مبارزات در کردستان و ایران شده است.
حکومت خامنه ای و پاسداران جنایتکارش که دست پلیدترین و کثیف ترین حکومت های ارتجاعی را در جهان بسته اند، نسرین قادری دختر دانشجوی جوان کرد را با ضربات باتوم به سرش می کشند و خانواده اش را هم تهدید می کنند که هر گونه برگزاری مراسم یادبود و سوگ برای فرزندشان با واکنش حکومت روبرو خواهد شد.
 کار به همین جا پایان نمی یابد و توده های مردم مریوان به خروش و جنبش آمده و یادبود این دختر مبارز و شجاع کرد و ایران را در شهر برپا می کنند. آنها به مقابله با مزدوران خامنه ای پرداخته و به مراکز مهم شهری حمله کرده و آنها را به آتش می کشند. از جمله ی مراکز شهری که مورد حمله ی توده های مریوان قرار گرفت دفتر شورای شهر مریوان است.
مبارزات مردم مریوان همان گونه که انتظار می رفت با پشتیبانی شهرهای دیگر کردستان که یک دل و یک زبان اند همراه شد و در بوکان در پی مریوان جنبش تازه ای برپا گردید.
آنچه تا کنون توده ها نشان داده اند این است که در خیزش بزرگ کنونی مبارزه در هر منطقه و استانی با پشتیبانی توده های سراسر ایران به ویژه مناطق مرکزی روبرو می شود و هیچ بخش و منطقه ای در مبارزه تنها نیست و تنها نمی ماند. از این رو حکومت این خیال باطل را به گور خواهد برد که می تواند به راحتی خلق زحمتکش و دلاور کرد را سرکوب کند و با هیچ واکنشی در مقابل این سرکوب از جانب توده های سراسر ایران روبرو نشود.
از سوی دیگر اکنون زمانی نیست که حکومت بتواند با سرکوب شدید خلق های کرد و بلوچ فضای رعب را بر کل کشور حاکم کند. حال دیگر توده های مردم از فضای رعب و وحشت عبور کرده اند و با مقاومت و مبارزه ی خود، آن را به خود حکومتیان بر گردانده اند.
و بالاخره خروش شهرهایی مانند مریوان و حمله به مراکز حکومتی و تسخیر نسبی شهر، امکان شورش ها و قیام های آتی را به روشنی نشان می دهد. شورش ها و قیام هایی که دیگر نه در یک شهر، بلکه در یک سری شهرها و همراه یکدیگر به وجود خواهد آمد و این حکومت متحجر و پوسیده را متلاشی کرده به قعر تاریخ خواهد فرستاد.
 
تلاش برای ایجاد وحدت میان دیوصفتان حاکم برای شدت بخشیدن به سرکوب و کشتار
وضع کنونی جنبش و تداوم آن با بیش از سیصد کشته و بیش از ده هزار بازداشتی جوان، بیش از پیش هسته ی سخت قدرت را که لانه اش بیت رهبری است سراسیمه کرده است. آن وحشتی که آنان خواهان آن بودند بر توده های مردم حاکم کنند اکنون به خودشان برگشته است و اینک این حکومتیان فاسد و جنایتکاراند که در ترس و وحشت از سرنگونی خود به سر می برند.
 راهی که بی عقلان و احمق های قوم حکومتیان  برای فرار از این وحشت سرنگونی می خواهند در پیش بگیرند شدت بخشیدن به سرکوب و کشتار است. عربده های شریعتمداری این مردک جانی، که چرا نیروهای انتظامی ( و البته اوباش لباس شخصی های پاسدار و اطلاعاتی و بسیجی ها) از گلوله های جنگی علیه توده های مردم استفاده نمی کنند و آنها را نمی کشند درست نعره های خود خامنه ای است!
در پی چنین عربده کشی هایی برای کشتار، نماینده گان دست چین شده ی مجلس خامنه ای که همه جور جانوری هستند نعره می کشند و از دستگاه قضایی می خواهند که «اغتشاش گران» را اعدام کند!
این نعره های ددان و دیوان حکومتی در پی نطق های غرای سلامی فرمانده سپاه پس از جریان شیراز صورت می گیرد که از توده های مبارز خواست که دیگر به خیابان نیایند و هارت و پورت اش نتیجه ای هم نداشت.
با این همه باید روشن باشد که این کفتارها جز تداوم راه کنونی یعنی بازداشت کردن جوانان و مبارزان و خرده کشتارهای متداوم و شدت دادن به آن در بلوچستان و کردستان( به ویژه بلوچستان) دو راه بیشتر ندارند:
 یا باید عقب نشینی کنند و برای حفظ طبقه ی حاکم یک سری تغییرات صورت دهند؛ نتیجه ی چنین عقب نشینی ای برای خودشان هم چندان روشن نیست؛ به ویژه برای خامنه ای که وهم حکومت چندین قرنی آخوندها بر ایران دست از سرش بر نمی دارد و نمی خواهد پیراهنی که برای خاندان«بنی خامنه ای» دوخته بود روی دست اش بماند. او شدیدا از چنین عقب نشینی هایی که می تواند باندها و جناح های رقیب در قدرت را نسبت به او سرتر و مسلط کند، هراس دارد.
و یا باید به کشتارهای گسترده روی آورند؛ امری که تصور و برآورد نتایج آن بسیار بدتر از آن عقب نشینی کردن است و هیچ  دور نیست که آتشی برافروزد که در نتیجه ی آن تکه ی بزرگ خامنه ای و اولادش، گوش شان باشد.
باری از آن مبارزه ی تاریخی ای که اکنون پیش روی ما در جریان است می توان به آسانی به این نتیجه رسید که خامنه ای، آرزوی حکومت «بنی خامنه ای» اش و همچنین حکومت چندین قرنی آخوندها را با خود به گور خواهد برد.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد مبارزه، زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
     گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 16آبان
 
 
 

 

 

 

۱۴۰۱ آبان ۱۵, یکشنبه

در حاشیه ی مبارزات کنونی

 
 
در حاشیه ی مبارزات کنونی
  
بخش یک
در مورد  برخی سنت های نادرست درون خلق
این انقلاب با خیزش زنان آغاز شد و با خیزش جوانان ما یعنی دانشجویان و دانش آموزان دختر و پسر ادامه یافته است. این انقلاب باید فرایند شکوفایی زنان و دختران و جوانان میهن ما باشد.
در برخی از مناطق ایران و به ویژه در میان برخی ملیت ها به واسطه ی وجود برخی آداب و سنن طایفه ای و مذهبی و...، یا زنان و دختران جایز نمی دانند که در گردهمایی ها و راهپیمایی ها شرکت کنند و یا برخی مردها( پدران، برادران و یا شوهران) به آنها اجازه نمی دهند که شرکت کنند.
این درست نیست و حتی اگر ما در شرایط کنونی به دلیل سرسختی و مقاومت دیدگاه ها، سنت ها و آداب نتوانیم آن را رفع کنیم اما می توانیم و باید تا حدودی به طرح آن و تلاش برای رفع آن دست بزنیم.
از دیدگاه ما، کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی از زن و مرد و جوان و پیر باید با صبر و حوصله ی فراوان به یک مبارزه درونی اقناعی در میان مردم، ملیت، قوم و طایفه ی خود دست زنند و چنانچه زنان و دختران خود نمی خواهند شرکت کنند آنها را با بحث و گفتگو و بالا بردن آگاهی، اقناع کنند که این به نفع شان است و اگر چنانچه مردان مانع شرکت آنها می شوند باید یک مبارزه ی دوستانه و صمیمانه به شیوه ی اقناعی با مردان صورت گیرد تا نه تنها مانع شرکت مادران، فرزندان، خواهران و یا همسران خود نشوند بلکه از آنها پشتیبانی نیز به عمل آورند.
تمامی زنان و دختران ایران و به ویژه زنان و دختران جوانان حق دارند در گردهمایی ها و راهپیمایی ها شرکت کنند و در پیشبرد انقلاب علیه جمهوری اسلامی و نابود کردن ستم بر زنان و گرفتن حقوق خود نقش به عهده گیرند و در عین حال به شکوفایی فردی و اجتماعی برسند.
آیین «چهلم»
باید اشاره کنیم که انقلاب باید گستره و عمق بسیار یابد و در تمامی وجوه زندگی همه ی توده ها تاثیر گذارد. انقلاب تنها انقلاب کردن علیه حکومت مرتجع و امور کهنه ی و پوسیده ی حاکم نیست بلکه انقلاب در دیدگاه ها و آداب و سنن خودمان نیز هست.
اگر چه نمی توان گفت همین حالا، اما دیر یا زود ما باید انقلابی در اندیشه و فرهنگ( در اینجا آیین ها، رسوم، آداب و سنت ها) خود صورت دهیم و از جمله به برخی آیین ها و رسوم دیر پای مذهبی یا غیرمذهبی همچون برگزاری آیین «چهلم» و غیره نقادانه برخورد کرده و شکل های از سوگ و آیین های گرامیداشت و ادای احترام  و زمان آن را برای جان باخته گان و رفته گان خود جایگزین کنیم.
روشن است که اگر ما با توده های کشورمان و برگزاری این  آیین ها همراه می شویم نه از سر دنباله روی و برای اینکه از این آیین ها علیه حکومت جمهوری اسلامی استفاده می شود و جنبش را پیش می برد، بلکه از آن جهت است که نه کار جدی آگاهگرانه دموکراتیک و توده ای در مورد دگرگونی آن ها صورت گرفته( در حقیقت در این 40 استبداد مذهبی امکان چنین کار آگاهگرانه ای وجود نداشته است) و نه در شرایط  کنونی امکان دارد که به وسیله ی گردآوری خود توده ها این امور را تغییر داد( زیرا تغییرات اساسی باید به وسیله ی خود توده ها و بر مبنای آگاهی و خواست خودشان صورت گیرد).
در شرایط کنونی آغاز امر تغییر در این آیین ها به ویژه به عهده ی افراد و خانواده ها و فامیل هایی است که اندیشه های پیشرو و  انقلابی دارند. آنان از هم اکنون می توانند دگرگونی هایی را در این رسوم و سنن پدید آورند و آداب سوگ تازه ای پیش گذارند.( چندی پیش از این مبارزات، یک خانواده آیین نوینی از سوگ را برگزار کرد که فیلم آن در اینترنت پخش شد).  
بخش دو
درمورد برخی شعارهای نادرست
برخی از شعارهایی که توده های مردم می دهند درست نیست. در زیر به دو شعار اشاره می کنیم.
یک:«خامنه ای قاتله ولایت اش باطله!»
این شعار حاوی امر نادرستی است.
 در درون این شعار پذیرش «ولایت فقیه» نهفته است. ولایت کدام فقیه؟ ولایت آن فقیه که «قاتل» نباشد. 
این در حالی است که مردم  ما شعار درست «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را می دهند که معنای آن این است که حکومتی بر مبنای ولایت فقیه و اساسا حکومت مذهبی را قبول ندارند.
این شعار در برخی گردهمایی ها به شعار«خامنه ای قاتله، حکومت اش باطله» تغییر یافته است، اما این امر عمومی نشده است.
دو: «تا آخوند کفن نشود این وطن، وطن نشود!»
 به این شعار باید انتقادی نگریست.
 از یک سو این شعار بسیار تیز است و این تیزی ممکن است در شرایط کنونی بد نباشد؛
بد نبودن آن با توجه به این نکته است که چهل سال از حکومت مذهبی مال پرستان و جنایتکاران می گذرد و مردم از این حکومت نفرت عمیق پیدا کرده اند و به آن کینه می ورزند و خواهان مجازات جنایتکاران هستند و همچنین بخش هایی قابل توجهی از مردم ما بی دینی اختیار کرده اند و بنابراین این شعار در جنبش کنونی برآمد گرایش آته آئیستی و بی خدایی و ضد خرافات و پرورش و رشد این گرایش ها است.
افزون بر این اگر منظور از آخوند نه یک فرد بلکه نهاد روحانیت باشد که اکنون رهبری حکومت مذهبی را دارد این شعار می تواند با کمی اگر و اما درست هم باشد.
 اما انقلاب دموکراتیک کنونی خلق ما در ماهیت خود ضد آخوند به عنوان مبلغ دین و مذهب خویش نیست، بلکه ضد آخوند به عنوان عنصری از یک حکومت بر مبنای مذهب است. یعنی ضد نهادی به نام روحانیت که پشت دین و مذهب پنهان شده و حکومت را در دستان خود گرفته و خون چندین نسل را مکیده است.
در جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر، ادیان و مذاهب آزادند و هر کس می تواند دین و مذهب خود را داشته باشد همان گونه که لامذهبی و بی دینی نیز آزاد است. دین و مذهب در چنین حکومتی امری است خصوصی است و نه امری عمومی. یعنی به این معنا نیست که روحانیون بیایند و دولت را در دست بگیرند و حکومت دینی و مذهبی برپا کنند.
از این دیدگاه، دولت دموکراتیک خلق به هیچ موسسه و نهاد و مکان مذهبی ای، بودجه ای اختصاص نخواهد داد و از سوی دیگر با فریب توده ها به وسیله ی خرافات و چاپیدن درآمدهای آنها مبارزه خواهد کرد. همچنین و بر این سیاق به هیچ آخوند و ملا و روحانی ای متعلق به هر دین و مذهبی باشد، حقوقی پرداخت نخواهد کرد. این گونه مبلغان مذهبی موظفند مانند بقیه کار کنند و زندگی خود را از راه درآمد خویش بگذرانند و در ساعات غیر کاری خود، به تبلیغ دین و مذهب شان بپردازند.
با توجه به آنچه گفته شد روشن است که به این شعار باید نقادانه نگریست.
گفتنی است که ما نباید به شعارهایی که ظاهر تند دارند اما منطق و حساب و کتاب همه جانبه ای پشت شان نیست، به طور مطلق تمکین کنیم. علت این است که چنین شعارهایی که امکان تحقق ندارند( مثلا روشن است که مردم ما تمام آخوندها را کفن نخواهند کرد بلکه تنها مسئولین اصلی و جنایتکاران مجازات خواهند شد) در شرایط دیگر تبدیل به شعارهای ملایم می شوند و یکباره می بینیم که آن کینه و نفرت جای خود را به گرایش های دیگری و این بار گرایش هایی سرشار از مهر و عطوفت افراطی و بی منطق می دهد.
بخش سه
واژه های ضد زن را شناسایی کنیم و به کار نبریم!
ما باید در انقلاب خود واژه های ضد زن را شناسایی کنیم و به هیچ وجه آنها را به کار نبریم.
 برای نمونه  واژه های زیر در ماهیت امر بیشتر ضد زن هستند.
 «حرامزاده» یا « حرومزاده».
 و واژه هایی که اشاره به بچه هایی دارد که ثمره ی ازدواج شرعی و قانونی نیستند!
و یا:
 «شیر حلال خورده» و «شیر حرام خورده»!
عبارت نخست در مقابل عبارت دوم قرار می گیرد که شکل دیگری از همان «حرامزاده» است.
و...
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
14آبان 1401
 

۱۴۰۱ آبان ۱۳, جمعه

سرکوب خونین توده های بلوچ

 
 
سرکوب خونین مبارزات توده های بلوچ در خاش
خاش
 خامنه ای و سران پاسدار جنایتکارش پی درپی دست به کشتار و سرکوب توده های بلوچ می زنند. سرکوب خونین امروز گردهمایی توده های بی سلاح در خاش در پی کشتار توده های بلوچ در زاهدان و همراه با به گلوله بستن و زخمی کردن توده ها در سراوان رخ می دهد.
هدف اساسی خامنه ای از این به خاک و خون کشیدن مردمی که تنها جرم شان این است که این نظام را نمی خواهند این است که توانایی و قدرت خود را به رخ کشند و در عین حال با شدت بخشیدن به سرکوب در یک منطقه، فضای وحشت را بر سراسر ایران حاکم کنند.
از سوی دیگر هر زمان توده ها در دیگر مناطق ایران اوج تازه ای را در مبارزات خود می آفرینند، خامنه ای و سران پاسدارش منتظر جمعه می شوند تا به مردم بی دفاع بلوچ حمله کنند و آنها را به رگبار ببندد. حکومت کثیفی که یکی از ستون های فرهنگی استقرارش نمازهای جمعه بود اینک خود به نمازهای جمعه سنی مذهبان بلوچ حمله می کند و آنها را تنها گناه شان این است که حکومت خامنه ای و پاسداران اش را مسبب عقب ماندگی و فقر و فلاکت و بی حقوقی خود می دانند به خاک و خون می کشد.
طبقه ی کارگر و فرهنگیان و دانشجویان و دیگر طبقات مردمی در سراسر ایران همچون پیش توجه ویژه ای به توده های بلوچ خواهند داشت. آنها از مبارزات توده های بلوچ  پشتیبانی کرده  و علیه سیاست سرکوب خونین حکومت سخت ترین مواضع را خواهند گرفت.
 
 خشم و نفرت و کینه در سوگ ها
امروزبزرگداشت( چهلم و هفته و...) یاد جانباخته گان شیرین علیزاده در اصفهان، محمد حسن ترکمان شاهین شهر و کنعان آقایی در کرج برگزار شد. هر جا مردم توانستند گرد آیند آن را به مبارزه علیه حکومت تبدیل کردند و شعارهای خود را علیه آن سر دادند. 
آنچه که سیاست حکومت است این است که به هر شکل مانع برگزاری این سوگ های خشم آگین و مبارزه جویانه شود. آنان تصور می کنند با تهدید کردن خانواده ها، با بستن راه های ورود به آرامستان ها و با عربده کشی در محل و شلیک اشک آور و ... می توانند مانع تداوم مبارزات شوند. اما آنچه که آنها نمی توانند بفهمند این است که مبارزات کنونی به یک محل و منطقه، به یک طبقه یا یک بخش، به یک شکل یا رویه ی مبارزه پایبند نیست. حتی اگر بتوانند از مبارزه ای و مبارزاتی جلوگیری کنند، مبارزه در محل و منطقه ای دیگر، به وسیله طبقه و گروهی دیگر و به شکل و شیوه ای دیگر سر برخواهد آورد و گاه درست جایی که حتی گمان اش را هم نمی کنند.

بایدن: «ما ایران را آزاد می کنیم»!؟
امروز جو بایدن رئیس جمهور امپریالیسم آمریکا در یک سخنرانی گفت: « ما ایران را آزاد می کنیم!». سپس گویا متوجه شد که چه سوتی ای داده و گندی به بار آورده (گرچه اینان عار و درد حالی شان نیست!) در عبارتی دیگر گفت:« مردم ایران به زودی ایران را آزاد می کنند».
از این دو عبارت عبارت نخست مهم تر و اساسی تر است زیرا بیانگر باور واقعی سران آمریکاست و نگاه این امپریالیسم جهانخوار را به ملت های زیر سلطه نشان می دهد. از نگاه اینان ملت های زیرسلطه توان آزادی خود را ندارد بلکه این آنان هستند که باید آنها را«آزاد» کنند!
بایدن گویا تاریخ را از یاد برده است! زیرا در صد سال اخیر و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم توده ها در کشورهای زیر سلطه مبارزات بزرگی برای آزادی و استقلال خودشان به پا کردند و حکومت های مرتجع  وابسته به امپریالیسم بسیاری را به زیر کشیدند. و اتفاقا در بیشتر کشورها  توده ها باید خود را از شر امپریالیست های غرب به رهبری همین آمریکا یعنی این رهبر«جهان آزاد» خود را آزاد می کردند. انقلاب های چین و ویتنام نمونه های مشهوری هستند.
از سوی دیگر، آمریکا تا کنون مردم کدام کشور را «آزاد» کرده است که ملت ایران دومی آن باشند؟
جای دوری نمی رویم و همین بیست سال گذشته را نگاه می کنیم. آیا آمریکا توده های مردم افغانستان و عراق را «آزاد» کرد؟ ظاهرا بایدن روی کار آمدن طالبان را «آزاد» کردن مردم افغانستان می داند! یا شاید عراقی را که از هم پاشانده و ده ها تکه کرده است آن هم پس از این همه کشته، کشوری «آزاد» شده می داند!
شاید منظور بایدن لیبی و مصر و سوریه باشد! مردم کدام یک از این کشورها« آزاد» شده اند؟
آیا این امپریالیسم آمریکا و غرب نبود که با دسیسه های جورواجور انقلاب مصر را به کجراه کشید و انقلاب توده های مصر برای آزادی و استقلال کشورشان را خفه کرد؟ آیا کودتای ارتش و برقراری حکومت السیسی وزیر دفاع مرتجع مصر،«آزاد» شدن مردم مصر بوده است؟
نکته ی دیگر در این عبارت معنای «آزاد» کردن است. آزاد کردن از نظر امپریالیست ها، یعنی آوردن حکومتی باب طبع شان در یک کشور زیر سلطه.
گرچه امپریالیست ها سالوس اند و هم اکنون نیز به شکل های گوناگون و برای از دست ندادن خامنه ای و متحجرین حاکم به همین دارودسته کمک می کنند و تغییرات در سیاست های اینان نسبت به جمهوری اسلامی با وجود این همه موس موس کردن افراد و جریان هایی که چشم شان همواره به امپریالیست هاست چیز دندان گیری نداشته است، اما می دانند اگر این حکومت به وسیله ی توده ها سرنگون شود آنها باید برای خود جای پایی داشته باشند. منظور از «آزاد» کردن در این عبارت، تلاش های گوناگون بایدن و دولت او برای ایجاد یک دولت نوکر آمریکا به جای جمهوری اسلامی است. در صورتی که جنبش و انقلاب اوج بیشتری بگیرد این تلاش ها و اشکال آنها، افزون تر و آشکارتر خواهد شد. 
و اما عبارت دوم تا حدودی می تواند درست باشد. توده های مردم ایران با نیروی خویش آزادی واقعی خود را به دست  خواهند آورد و حکومت مستقل و دموکراتیک خویش را خواهند ساخت. دیر یا زودش هنوز مشخص نیست.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
13 آبان 1401
  
   

۱۴۰۱ آبان ۱۲, پنجشنبه

گردباد مبارزات توده ها

 
گردباد مبارزات توده ها در گرامیداشت یاد جانباخته گان
 
امروز بار دیگر توده ها در جای جای ایران دست به مبارزاتی توفانی زدند و به حکومت خامنه ای و پاسداران جنایتکارش که در باد سرکوب چند روز اخیر خود خوابیده بودند و نطق های کورشان باز شده بود، پیام دادند که با ریختن نقشه های پلید و سرکوب های خشن و وحشیانه نمی توانند توده ها را از راهی که در پیش گرفته اند باز دارد.
در این روز در بسیاری شهرهای بزرگ و کوچک توده ها برای گرامیداشت یاد فرزندان برومند و دلاور خود در چهلمین روز چان باختن شان به میدان آمدند و نه تنها یاد و راه آنها را ارج نهادند بلکه با آنها پیمان بستند که مبارزه ی آنها را برای بنا نهادن ایرانی که در آن این پلیدان نباشند، ایرانی از آن توده ها، ایرانی با حکومتی دموکراتیک ادامه دهند.
ستاره گان درخشان آسمان انقلاب
این ها بودند این قهرمانان جانباخته ی راه خلق و انقلاب که اکنون دیگر ستاره گانی درخشان در آسمان ایران هستند و این ها هستند شهرهایی که این مبارزان را پرورش دادند:
حدیث نجفی و پارسا رضا دوست در کرج،
بهنام لایق پور در رشت
امیر نوروزی در بندرانزلی
غزاله چلاوی در آمل
افشین آشام در پارسان
مهسا موگویی در فولاد شهر 
جواد حیدری در قزوین 
در این یادبود پدر و مادر نوید افکاری شرکت کردند و توده ها با گفتن نام نوید افکاری یاد پهلوان جوان و مبارز خود را گرامی داشتند و به وی ادای احترام کردند
فرشاد شهید زاده در اراک
و...
تمامی این بزرگداشت ها تبدیل به مبارزه ی جانانه ی توده ها با حکومت خامنه ای شد که مبارزات در کرج به دلیل شرکت جمعیت بیشتر گسترده تر و توفانی تر بود.
جدا از این یادبودها مبارزات همچون هر روز در کردستان ادامه یافت. در مناطق گوناگون تهران و بسیاری شهرستان ها نیز  توده ها مبارزات خود را تداوم بخشیدند.
ما را سر ایستادن نیست!
آنچه توده ها در این روز به حکومت خامنه ای و پاسداران و بسیجی هایش نشان دادند این بود که  آنها را سر ایستادن نیست و این حرکت و مبارزه و انقلاب را نمی توان سرکوب کرد و توده ها را به تسلیم در مقابل این حکومت کثیف و ننگین وادار کرد.
آنچه که انقلاب تا کنون و پس از دسیسه ی شیراز و شدت بخشیدن به سرکوب ها نشان داده است این است که هر جا خامنه ای و پاسداران اش حمله و سرکوب می کنند جایی دیگر سربلند می کند. جوانان مبارز خیابان را سرکوب می کنند، دانشجویان در دانشگاه مبارزه را به اوج می رسانند. به سرکوب دانشگاه و مدارس دست می زنند، محلات مبارزه را پیش می برند، به غرب لشکری کشی می کنند شرق برمی خیزد. جنوب را سرکوب می کنند شمال پرچم را برمی افرازد. و خلاصه راه های حرکت این همه را می بندند یادبودها و بزرگداشت ها تبدیل به مبارزه توده ای بزرگ می شود. سدی است که ترک های زیادی برداشته و هر ترک آن رو به گسترش است و به زودی این ترک ها به ریزش بزرگ تبدیل شده و سیل توده ها راه خواهد افتاد.
هنوز انقلاب همه ی نیروهای خود را وارد میدان نبرد نکرده است!
به گفته ی یکی از مبارزان جوان مان که پاسخ تهدیدهای پاسدار جنایتکار سلامی در این مورد که  سپاه پاسداران وارد می شود را می داد، «این ما هستیم که هنوز همه ی نیروهایمان را وارد میدان نبرد نکرده ایم».
آری! هنوز انقلاب در آغاز راه است. هنوز طبقه ی کارگر خواه در بخش صنعت و خواه در خدمات و به ویژه در حمل و نقل با اعتصابات سراسری خود به طور مستقل و گسترده وارد میدان نشده است. هنوز کشاورزان و زحمتکشان روستا به جز در برخی مناطق مانند کردستان و بلوچستان و برخی از مناطق مرکزی که تا حدودی درگیر شده اند، آنچنان که باید و شاید وارد مبارزه نشده اند. هنوز کسبه و بازاریان وارد یک مبارزه ی سراسری نشده و یک اعتصاب سراسری کامل به راه نینداخته اند..هنوز کارمندان و رده های طبقات متوسط ، وکلا، پزشکان، استادان دانشگاه آن گونه که شایسته است وارد میدان نشده اند و بسیاری دیگر از نیروها همچنین.
این نیروها اگر به طور همه جانبه و سراسری وارد میدان شوند سپاه و ارتش که سهل است اگر تمامی نیروهای کمکی در کشورهای دیگر را نیز که تا توانسته اند از جیب ملت ایران بهشان داده اند خورده اند وارد میدان کنند باز هم کاری ازشان ساخته نیست.
 حکومت دروغ و جنایت، خود را بیشتر نشان می دهد!
از سوی دیگر روز 12 آبان نشان داد که توده های مردم در این دو ماه بسیار بیش از پیش این حکومت دروغ و جنایت را شناخته اند. در گذشته باز توده هایی بودند که برخی از شکل ها و شیوه های تقابل حکومت کثیف را با مبارزات مردم  نمی شناختند اما اکنون به بسیاری از شیوه های مقابله ی خامنه ای و پاسداران اش با جنبش توده ها و فریبکاری ها وشارلاتان بازی های آن پی برده اند. اکنون توده ها عمق کثافتی به نام جمهوری اسلامی را بیش از پیش می شناسند وهمین نیز خشم و کینه شان را افزون کرده و عزم شان را برای سرنگون کردن این حکومت  قوی تر می کند. 
محمد قبادلو
 حکومت خامنه ای و خونخوارانی که به نام قاضی بر دادگاه هایش حکم می رانند، باید بدانند که اکنون هر کاری کنند به ضدش تبدیل می شود.
آنان باید از اقدامات سازمان های اطلاعاتی شان درس بگیرند. این سازمان ها شروین حاجی پور را مجبور به اعتراف اجباری می کنند، جوانان و مردم وی را همچون پیش هنرمند مبارز خود قلمداد می کنند. آنها توماج صالحی را زیر شکنجه در حال ضعف نشان می دهند، مردم وی را قهرمانی قوی می بینند و...
پس خامنه ای و قاضی هایش باید روشن باشند اگر محمد قبادلو و یا هر کدام از این جوانان مبارز را با این هدف که فضای ترس و خاموشی را بر ایران حاکم کنند، اعدام کنند، توده ها آنان را قهرمانان دلیری همچون گلسرخی ها و کرامت دانشیان ها در نظر خواهند آورد و مبارزاتی شدیدتر را علیه حکومت سازمان خواهند داد.
 
گرامی باد یاد تمامی جانباخته گان مبارزات خلق
مرگ برخامنه ای
مرگ بر سپاهی و بسیجی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران
گروه مائوئیستی راه
 سرخ
ایران
12 آبان 1401
 

۱۴۰۱ آبان ۱۱, چهارشنبه

اطـلاعـیه حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان

 

اطـلاعـیه 


با کمال تاسف امروز یکشنبه مورخ اول عقرب ۱۴۰۱ خورشیدی مطابق با ۲۳ اکتبر ۲۰۲۲ میلادی رفیق سلیم عضو اصلی کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان درگذشت. 

رفیق سلیم یکی از کهن سال ترین اعضاء جریان دموکراتیک نوین و یکی از بنیانگذاران«سازمان پیکار برای نجات افغانستان» و یکی از مبارزین فعال بر سر خط اصولی مارکسیسم – لنینیسم – اندیشه مائوتسه ‌دون و سپس مارکسیسم – لنینیسم - مائوئیسم بود. بعد از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی سلیم مبارزه سرسختانه ای را بر ضد باند خلق و پرچم و حامیان سوسیال امپریالیست‌ شان پیش برد.

رفیق سلیم در سال ۱۳۵۹ خورشیدی در جریان فعالیت ‌های سیاسی از طرف شبکه استخباراتی«خاد» بازداشت شد و مدت مدیدی زیر شکنجه قرار گرفت. پس از انواع شکنجه، دشمن مغلوب شده در دادگاه فرمایشی و نمایشی خود او را به مدت ده سال حبس محکوم نمود. 

رفیق سلیم در زندان از فعالیت ‌های سیاسی باز نماند و فعالانه رفقای سازمانی خود را متشکل و در داخل زندان نیز فعالیت سیاسی را شروع نمود. رفیق سلیم بعد از سپری نمودن ده سال زندان از زندان آزاد گردید. وی بعد از رهایی از زندان با رفقای هم رزم اش مبارزات اش را ادامه داد.

بعد از این که افغانستان از طرف امپریالیست ‌ها به رهبری امپریالیسم امریکا در ۷ اکتبر سال ۲۰۰۱ میلادی اشغال گردید و«حزب کمونیست افغانستان» به رهبری رفیق ضیاء در یک اعلامیه‌ ای اشغال را محکوم نمود و خواهان وحدت مائوئیست‌ها علیه اشغالگران و عروسک‌ های خیمه شب بازش گردید، «سازمان پیکار برای نجات افغانستان» با شعار وحدت طلبانه «حزب کمونیست افغانستان» موافقت کرد. در ماه ژولای ۲۰۰۲ میلادی «حزب کمونیست افغانستان»،«سازمان پیکار برای نجات افغانستان» و«اتحاد انقلابی کارگران افغانستان» جلسه مشترکی برای اتحاد میان سه جناح متشکله را  برگزار کردند. در این جلسه رفیق سلیم و دو رفیق دیگر از اعضای سازمان به نمایندگی از سازمان مزبور معرفی گردیده بودند.

رفیق سلیم در این جلسه نقش موثر وحدت طلبانه را ایفا کرد. بعد از پایان جلسه به پیشنهاد رفیق ضیاء، پروسه ی وحدت جنبش کمونیستی (م. ل. م) افغانستان شروع گردید و مدت دو سال و نیم ادامه یافت. رفیق سلیم نقش فعالی در این پروسه داشت. در سال ۲۰۰۴ میلادی کنگره وحدت برگزار شده و «حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان» ایجاد گردید. رفیق سلیم در کنگره وحدت و بنیانگذاری حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان نقش فعالی را ایفاء کرد. بعد از تشکیل«حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان» رفیق سلیم نه تنها به اتفاق آراء به عضویت اصلی کمیته مرکزی حزب در آمد، بلکه به عنوان مشاور دفتر سیاسی حزب نیز برگزیده شد. رفیق سلیم این مسئولیت را با شور و شوق انقلابی پذیرفت و به مدت ده سال به نحو بسیار خوبی این وظیفه اش را پیش برد.

رفیق سلیم در سطح ملی با انواع و اشکال رویزیونیسم، تسلیم طلبی ملی و طبقاتی و در سطح بین المللی علیه رویزیونیسم «سنتزهای نوین»آواکیان، رویزیونیسم «راه پارچندا» و انحراف عمیق «اندیشه گونزالو» به عنوان عضو اصلی کمیته مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان مبارزه کرد. با کمال تاسف وی از چند سال پیش به بیماری مزمن و جانکاهی دچار گردید و از فعالیت سیاسی باز ماند تا این که روز یکشنبه مورخ ۱ عقرب ۱۴۰۱ خورشیدی مطابق ۲۳ اکتبر ۲۰۲۲ میلادی بر اثر همین بیماری دیده از جهان فرو بست.

رفیق سلیم از زمان ایجاد «حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان» نقش ارزنده‌ای در دفاع از مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم در افغانستان ایفاء کرد. از دست دادن رفیق سلیم ضایعه ی بزرگی برای جنبش مائوئیستی افغانستان محسوب می‌گردد.

یاد و خاطره رفیق سلیم گرامی باد

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان 

اول عقرب 1401 خورشیدی

23 اکتبر 2022 میلادی


ما درگذشت رفیق سلیم را به حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان و خلق زحمتکش این کشور تسلیت می گوییم و خود را در غم از دست دادن این رفیق مبارز با کارگران و توده های زحمتکش و مائوئیست های افغانستان شریک می دانیم. ما مطمئن ایم که راه مبارزه ای که رفیق سلیم در پیش گرفته بود به وسیله ی حزب کمونیست ( مائوئیست) افغانستان و دیگر مائوئیست های افغانستانی ادامه خواهد یافت.

یادش گرامی و راه اش پر رهرو باد  

گروه مائوئیستی راه سرخ

 ایران

دوم نوامبر 2022

یازده آبان

 1401 

۱۴۰۱ آبان ۱۰, سه‌شنبه

شکل های تقابل خامنه ای و پاسداران اش با جنبش توده ها

 
شکل های تقابل خامنه ای و پاسداران اش با جنبش توده ها
 
پس از نمایش حکومتی شاه چراغ شیراز و قربانی کردن تعدادی از هم میهنان ما برای مقاصد کثیف خامنه ای و پاسداران اش، برنامه ی سرکوب حکومت وارد مرحله ی تازه ای شد. این برنامه بخش های گوناگونی دارد که در زیر به برخی از آنها که در چند روز اخیر بیشتر به چشم خورده است اشاره می شود.
یورش های پاسداران لباس شخصی و بسیجی به گردهمایی های دانشجویی
بخشی از این برنامه افزایش سرکوب دانشجویان و خاموش کردن دانشجویان است. حمله ی اطلاعاتی ها و پاسداران لباس شخصی به دانشگاه ها و راه انداختن های و هوی و ایجاد فضای رعب و وحشت و شلیک گلوله و ضرب و جرح دانشجویان در چارچوب این برنامه بود. این برنامه تا کنون به دلیل مقاومت  دانشجویان و پشتیبانی توده ها از آنها به نتیجه ی مورد نظر دست نیافته است.
تشکیل دادگاه برای بازداشت شده گان مبارزات و صدور احکام اعدام
بخش دیگری از این برنامه تشکیل دادگاه های بازداشت شده گان مبارزات اخیر به ریاست افراد خونخوار و پلیدی مانند قاضی صلواتی و صدور احکام اعدام برای آنها و اجرای سریع شان می باشد.
این برنامه را در هنگامه ی تمامی جنبش ها و از جمله سال های 60 به بعد اجرا کرده اند و فکر می کنند با اجرای آن می توانند فضای خفقانی که در 40 سال اخیر آن چنان تغییری هم نکرده است شدیدتر کنند. محمد قبادلو نخستین جوانی است که چنانکه مادرش اعلام کرده است نخستین جلسه ی  دادگاه وی به ریاست صلواتی و بدون وکیل برگزار شده است و در همان نخستین جلسه این اهریمن برای وی حکم اعدام صادر کرده است. همچنین مادر قبادلو گفته است که قرار است این حکم به سرعت اجرا شود.
به راه انداختن دسته های تخریب اموال مردم با لباس های متفاوت از بقیه ی نیروها
بخش دیگر این برنامه به راه انداختن گروه هایی از مزدوران با لباس و سلاح هایی متفاوت با بقیه و مامور کردن آنها به تخریب اموال مردم بدون توجه به این امر که آیا آنها شرکتی در مبارزات داشته یا نداشته اند می باشد.
در برنامه ی سرکوب جدا از نفس تخریب که نشان دهنده ی عمق ضدیت خامنه ای و حزب اللهی هایش با توده ها است، این امر با این هدف صورت می گیرد که بخش هایی از مردم را که در مبارزات شرکت نداشته اند به مخالفت با آنها که در مبارزات شرکت دارند برانگیزند و دو دسته گی و اختلاف در میان مردم ایجاد کرده و دامن بزنند. انتخاب عامدانه ی لباس و ادوات متفاوت درست برای این است که خامنه ای و پاسداران اش بگویند این ها از ما نبوده اند و از کشورهای دیگر آمده اند.
مورد اخیر عموما در کودتاها و به وسیله لمپن ها انجام شده است. برای نمونه در کودتای ضد ملی 28 مرداد 32 تخریب اموال مردم بخشی از وظیفه ی لات و لوت ها و لمپن هایی مانند شعبان بی مخ و دارودسته اش بود که شاه و آمریکا اجیر کرده بودند. اما ظاهرا خامنه ای و پاسداران اش از شیوه ای استفاده می کنند که یا در کشورهای دیگر اجرا شده و یا خود در سوریه اجرا کرده اند.
در ضمن با این ادعا که این نیروهای تخریب گر به نیروهای رسمی تعلق ندارند و از بیرون و از کشورهای دیگر آمده اند، هم بار را از دوش خود بر می دارند و هم با توجه به این که می دانند توده ها هیچ کدام از حرف های آنها را باور نمی کنند و می دانند که کار خودشان است، به این حاشا کردن و بازی کثیف امکان می دهند که نقش نوعی جنگ روانی با توده ها و برای عصبانی کردن و به هم ریختن وضع روانی آنها را بازی کند.
جنگ روانی         
یک بخش دیگر از این برنامه دست زدن به جنگ روانی با توده هاست. بخشی از این جنگ روانی عربده کشی و تهدید توده ها در محیط هایی است که پاسداران و مزدوران حکومت حضور دارند. این عربده کشی و شاخ و شانه کشیدن ها وظیفه دارد که توده ها را دچار ترس و ناامیدی کرده و به انفعال بکشاند.
بخش دیگری از این جنگ روانی مصادره ی شعارهای توده ها و  افزودن نکات مطلوب خودشان به آنهاست که در چند روز اخیر به دفعات به کار رفته است. در این شیوه جنگ روانی، عامدانه نوعی وحدت کاذب و دروغین و لوس وار بین حکومت و توده ها ایجاد می شود و به این قصد که خشم و نفرت و کینه ی انباشت شده ی توده ها تخلیه شده و جای آن را ناتوانی در حفظ و بروز احساس و در نتیجه انفعال بگیرد.
به میان کشیدن دشمنان خارجی
و بالاخره به نظر می رسد که در این برنامه به میان کشیدن پای دشمنان خارجی و از جمله سازمان های کرد که در اقلیم کردستان عراق اقامت دارند و نیز عربستان سعودی گنجانده شده است. گرچه هنوز خامنه ای و سران پاسداراش دست به اجرای عملی تهدیدهای خود نزده اند اما چنانچه اقداماتی در این زمینه صورت گیرد بدون شک یکی از اهدف آن به هم ریختن تمرکز توده ها بر مبارزه جاری و انتقال توجه آنها به اموری است که موجب انفعال آنها را در مبارزه ی جاری فراهم سازد.    
آنچه که نیاز است این است که دانشجویان و پیشروان توده ها و تمامی طبقات مردمی ما به تمامی شکل های مقابله ی خامنه ای و پاسداران اش با جنبش توده ها مسلط شوند و با برنامه ریزی های تازه در مورد تمامی این امور و با ایجاد اشکال گوناگون مبارزه ی خود، واکنش نشان داده و برنامه ی خامنه ای را با شکست روبرو سازند.
مرگ بر خامنه ای و سران پاسدارش
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد مبارزات توده ها
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
2 آبان 1401

برخی مسائل در خیزش انقلابی...(3) شعار «زن، زندگی، آزادی»

 
 
برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(3)
 
شعار «زن، زندگی، آزادی»
 و برکشیدن کمونیستی آن
 
شعار« زن، زندگی، آزادی» نقش بسیار مهمی در نخستین مرحله ی انقلاب و پیشبرد آن داشته و هنوز دارد. اما این شعار مفاهیم معینی را تنها به شکل عام پیش می کشد و با توجه به انواع گوناگون تفسیری که از این شعار ممکن است، از تفسیر انقلابی گرفته تا تفسیر غیرانقلابی، شعار مزبور می تواند هویت های طبقاتی متفاوت و متضادی به خود بگیرد که گاه صد و هشتاد درجه مخالف یکدیگرند.
برای کارگران پیشرو و انقلابی مائوئیست روشن است که شعار« زن، زندگی، آزادی» شعار مستقیم طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش استثمار شده و ستمدیده نیست، بلکه به دلیل عام بودن و تفسیر پذیری مورد اشاره، هر طبقه ای می تواند پشت آن سنگر بگیرد و آن را به میل خود تفسیر کند.
این شعار به خودی خود نمی گوید که منظور از«زن» چیست و چگون باید آن را تفسیر کرد! روشن نیست«زندگی» را به چه معنا باید گرفت و به همین گونه«آزادی» به معنای آزادی در کدام امور جامعه است.
برای نمونه منظور از« زن» باید رفع ستم بر زنان و برابری واقعی بین زنان با مردان باشد. اما این که چه چیز را«ستم بر زنان» بنامیم و چه چیز را«برابری بین زنان و مردان»، از نظر نیروهای ارتجاعی سلطنت طلب، بورژوازی لیبرال و خرده بورژوازی دموکرات و طبقه ی کارگر کمونیست کاملا مخالف و متضاد است.
 برای همین مائوئیست ها با تفسیر رادیکال و انقلابی خود( نه ماندن در حد و حدود مفاهیم عام، نه تفاسیر بورژوایی و خرده بورژوایی و نه تفاسیر فمینیستی از مساله ی ستم بر زنان، بلکه تفسیر پرولتاریایی- کمونیستی) از تک تک مفاهیم به کار رفته در این شعار، آن را به دیدگاه کمونیستی یعنی به زن و زندگی و آزادی آن گونه که در یک جامعه ی دموکراتیک انقلابی و یک جامعه ی سوسیالیستی و کمونیستی می تواند باشد برمی کشند و به شکل نظرات و خواست های معین و مشخص برای رسیدن به چنین حکومت و جامعه ای تدوین می کنند. این به این معناست که این شعار را با خواست های طبقه ی کارگر در مرحله ی انقلاب دموکراتیک و  مرحله ی انقلاب سوسیالیستی پیوند می دهند.
و اما در مورد تفسیرهای این شعار:
زن
تفسیر غیر انقلابی و ضد انقلابی در شرایط کنونی ایران یعنی محدود کردن آزادی زنان از ستم مردسالارانه به آزادی حجاب و پوشش و دوچرخه سواری و رفتن استادیوم ورزشی و آواز خواندن و شنا کردن و  نهایتا یک سری پست های دولتی...
این آزادی ها در زمان سلطنت استبدادی سابق وجود داشت اما زنان از استثمار دوگانه و ستم های مردسالارانه و پدرسالارانه و ابزار و کالای جنسی بودن(1)آزاد نبودند و برابری واقعی بین آنان با مردان وجود نداشت.  
تفسیرهای لیبرالی یعنی پذیرش حقوقی مانند حق برابر در ارث، حق حضانت فرزند و یا حق مستقل داشتن برای خروج از کشور بدون اجازه ی همسر یا بزرگ تر و برخی از حقوق سیاسی و فرهنگی دیگر. 
این حقوق و بسیاری دیگر، در نتیجه ی مبارزات گذشته ی زنان و به ویژه 60 سال اخیر( از دهه ی شصت میلادی تا کنون) اکنون در کشورهای امپریالیستی وجود دارد، اما زنان کماکان جنس دوم اند و زیر استثمار سرمایه داران و نیز ستم مردسالاری قرار داشته و به آنها همچون ابزار تبلیغاتی و کالای جنسی نگریسته می شود و همواره مورد انواع خشونت و تبعیض و آزار روانی و جسمی و همچنین تجاوز قرار می گیرند. در نهایت در این کشورها ستم بر زنان رفع نشده و برابری واقعی بین زنان با مردان وجود ندارد.
 تنها تفسیر پرولتاریایی- کمونیستی از مساله ی ستم بر زنان و عمل بر مبنای آن است که می تواند تغییراتی انقلابی و به مراتب گسترده تر و عمیق تر از آنچه بورژوازی لیبرال و یا خرده بورژوازی با مبارزات خود در روابط زنان با مردان ایجاد کرده اند، ایجاد کند.
در این دیدگاه،«زن» باید به معنای رفع تمامی ستم های عشیره ای، فئودالی و از همه مهم تر ستم های نظام سرمایه داری باشد و به برابری همه جانبه و واقعی و عملی بین زن و مرد تحقق بخشد!
پایه ی اقتصادی برابری زنان با مردان، امکانات برابر برای شغل و درآمد و همچنین حقوق برابر برای کار برابر و استقلال اقتصادی زنان برابر مردان است. جدا از این باید حقوق برابر در عرصه ی خانواده، اجتماعی، سیاسی( تاسیس تشکیلات سیاسی، رهبری حزبی و سیاسی و انتخاب به عنوان رئیس جمهور و صدر کشور و...) و فرهنگی و حقوقی به  شکل قانونی به رسمیت شناخته شود و هر گونه استفاده ی ابزاری و جنسی از زنان و در هر زمینه ای به کلی لغو و هر گونه نگاه و در هر زمینه ای به زنان به مثابه جنس فروتر و دوم به کلی نفی گردد.(2)
زندگی
معنا کردن«زندگی» به یک «زندگی معمولی» یعنی کاری داشته باشی، ماهانه حقوقی بگیری و بخور و نمیری جور کنی و سرت هم به کار خودت باشه، از سوی بسیاری گرایش های ارتجاعی و بورژوا- لیبرالی صورت می گیرد. این نوع زندگی را اگر چه در حکومت استبداد دینی حاکم نمی توان یافت( زیرا حکومت جمهوری اسلامی وحشیانه ترین نوع رفتار با زندگی انسان است و در آن همین زندگی معمولی نیز وجود ندارد) اما هم به این معنا در زمان سلطنت استبدادی ممکن بود و هم می توان در حکومت های دیکتاتوری های بورژوایی لیبرالی و زیر استثمار و ستم داشت. در کشورهای از نظر صنعتی پیشرفته ی غرب که دیکتاتوری بورژوازی امپریالیستی است چنین زندگی های« معمولی» ای در دوره های معینی وجود داشته و دارد.  
اما از دیدگاه طبقه ی کارگر«زندگی» امری همه جانبه و پویا است و«زندگی معمولی» خود با تغییر نیازها و استانداردهای زندگی مداوما در حال تغییر و پیشرفت است. صد سال پیش یک جور زندگی، زندگی معمولی بود و اکنون یک جور زندگی دیگر، زندگی معمولی است.
از دیدگاه طبقه ی کارگر، «زندگی» باید به زندگی اقتصادی و اجتماعی و  سیاسی و فرهنگی و نیازهای نو در این زمینه ها تفسیر شود.(3)
در اینجا وظیفه ی طبقه ی کارگر نه تنها ترسیم زندگی اقتصادی( شغل تضمین شده و رسمی، 8 ساعت کار در روز و پنج روز در هفته، شرایط کار استاندارد برای هر شغلی، مزد و درآمد مکفی و منطبق با استانداردهای پیشرفته ی زندگی که همواره تکامل می یابند، حق داشتن مسکن، آموزش و بهداشت و درمان رایگان برای همه ی مردم و نیز حق اعتصاب و داشتن تشکل صنفی مستقل از دولت و...) و سیاسی و فرهنگی خود در یک جامعه دموکراتیک انقلابی است که هنوز نابرابری های طبقاتی وجود دارد، بلکه همچنین باید ترسیم تمامی وجوه زندگی اجتماعی در یک جامعه ی کمونیستی که در آن برابری واقعی بین تمامی افراد جامعه وجود دارد باشد.
از این گذشته وظیفه ی طبقه ی کارگر در مرحله ی دموکراتیک انقلاب، ترسیم وضع زندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هر طبقه و تعیین مناسبات واقعی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بین  طبقات در یک جامعه ی دموکراتیک انقلابی است.
آزادی 
تفسیر کردن ضد انقلابی( و از دیدگاه انقلاب دموکراتیک نوین ایران تفسیر ارتجاعی) از آزادی می تواند به برخی از آزادی های اجتماعی همچون آزادی پوشش، آزادی فروش و مصرف مشروبات الکلی و موسیقی و کاباره و ... که در رژیم سلطنتی سابق هم وجود داشت محدود شود. این تفسیر از آزادی و پذیراندن آن به طبقه ی کارگر و توده ها و طبقات خلقی، نه تنها مسخ واژه ی آزادی است بلکه آن را به حداقل ترین و در برخی موارد به بی مایه ترین و حتی ضدآزادی بودن صورت خود در می آورد.
تفسیر لیبرالی و البته ایده آل آزادی به معنای آزادی های اقتصادی(به معنای رقابت آزاد سرمایه داری و در عین حال حق استثمار انسان به وسیله ی انسان و آزادی در انجام آن) و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در دموکراسی بورژوایی است؛ یعنی آنچه در شکل کامل خود حتی در کشورهای امپریالیستی غرب نیز اکنون دیگر وجود ندارد.(4)
«آزادی» از دیدگاه طبقه ی کارگر یعنی آزادی های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برای توده های ستمدیده و استثمار شده، آزادی هر نوع عقیده و بیان و از جمله آزادی دینداری یا بی دین بودن، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب سیاسی و سازمان های صنفی و آزادی انتخابات برای انتخاب شدن و انتخاب کردن نماینده گان هر طبقه در سازمان های این طبقات و از جمله در شوراهای انقلابی موسسات و کارخانه ها  و...(5)
در همین جا باید اشاره کنیم که آزادی به معنای آزادی در تعیین  سرنوشت خود نیز هست. در این جا از یک سو آزادی ملت ایران در تصمیم برای چگونگی حکومت خود در میان است و این امر استقلال کشور و نفی هر گونه دخالت نیروهای خارجی امپریالیستی در کشور ما را به میان می آورد و از سوی دیگر به رسمیت شناختن آزادی در حق تعیین سرنوشت خلق های زیر سلطه در کشور خودمان را پیش می کشد.
هرمز دامان
نیمه ی دوم مهر 1401 
یادداشت ها
1-    از جمله در این گونه حکومت های استبدادی و دیکتاتوری تملک زنان بر بدن خود به معنای آزادی تن فروشی است که آن را رواج هم می دهند. این حکومت های کثیف، نام زن تن فروش را که قربانی نظام سرمایه داری است« کارگر جنسی» می گذارند و در پس و پشت چنین آزادی ای، تجارت آن را رواج می دهند.
2-     برای نمونه بر پایه ی این بینش، قوانین حقوقی موجود باید ریز به ریز مورد بحث و نقد قرار گرفته و هر ماده و تبصره ی ضد برابری حقوقی زنان با مردان شناسایی  شود و بر مبنای چنین شناخت و نقدی، قوانین حقوقی نویی که در مواردی سنگین تر به نفع زنان یا همان تبعیض مثبت است نگاشته شود.
3-    به نظر ما به این واژه ی«معمولی» باید با تردید نگریست. این واژه غلط انداز است و می تواند زندگی«معمولی» از دیدگاه های رایج یعنی سرگرم شدن توده ها به امور خود و عدم دخالت در سیاست و فرهنگ معنا شود. «زندگی معمولی» در جامعه ی دموکراتیک انقلابی و سوسیالیستی و کمونیستی چنین معنایی ندارد. و یا به این معنا، زندگی در جامعه ی دموکراتیک انقلابی و به ویژه سوسیالیستی و کمونیستی نباید یک زندگی«معمولی» باشد، بلکه باید زندگی ای سرشاراز فعالیت و دخالت توده ها در تمامی امور کشورداری از اقتصاد تا سیاست و فرهنگ باشد. در چنین جامعه ای زندگی توده ها، زندگی اقتصادی، زندگی سیاسی و زندگی فرهنگی است؛ هم در سیاست گذاری های نو و هم در فعال بودن در اجرای این سیاست ها.
4-    در کشورهای امپریالیستی غرب اکنون بیشتر آزادی های اجتماعی وجود دارد و آزادی های سیاسی نسبت به دموکراسی بورژوایی موجود در قرن نوزدهم و یا حتی پیش از جنگ جهانی دوم، بسیارمحدود و سر و دم بریده شده و در برخی موارد مانند اجازه ی فعالیت  دادن به کمونیست های انقلابی( نه رویزیونیست ها، نه ترتسکیست ها) نه تنها وجود ندارد، بلکه اگر در هر مکانی به ویژه دانشگاه ها و کارخانه ها بفهمند طرف کمونیستی انقلابی است بیرون اش می کنند.
5-     خواننده قطعا توجه داردکه ما در متن به گونه ای خلاصه و به مهم ترین وجوه در تفسیر طبقه ی کارگر کمونیست از مفاهیم مورد اشاره توجه کرده ایم.