۱۴۰۱ مهر ۲۷, چهارشنبه

توده ها باید بدانند چه حکومتی را می خواهند جایگزین کنند!

 
 
توده ها باید بدانند چه حکومتی را می خواهند جایگزین کنند!
 
این درست نیست که بگوییم:
«این ها بروند، مهم نیست که چه حکومتی بیاید.»
 و یا:
«هر حکومتی بیاید بدتر از این نخواهد شد.»
 این ها ناشی از توجیه ناآگاهی و انفعال در مورد حکومت جایگزین است و برای جنبش و انقلاب ما مانند زهر است. این ها تنها به نفع کنار گودنشینان و موج سواران و نیروهای وابسته به قدرت های خارجی است.
اتفاقا این مساله ای بسیار مهم و حیاتی است که توده های ما چه حکومتی  می خواهند برقرار کنند.  
توده ها باید خواست های سیاسی - انقلابی خود را در تراکت ها و اعلامیه ها و همچنین در و دیوار بنویسند. تنها آنچه نمی خواهند کافی نیست. آنچه می خواهند و بیان روشن و آشکار آن نیز بسیار مهم است.
رهبران شوراها و سندیکاهای کارگری که اکنون فعال اند به روش های مستقیم و یا غیرمستقیم باید خواست های سیاسی طبقه ی خود و نیز چگونگی حکومتی را که باید سرکار آورد مشخص کنند.
قرار نیست که طبقه ی کارگر و کشاورز و معلمان و کارمندان و دانشجویان و کسبه و زنان و جوانان و خلق های ستمدیده ی ما این همه قربانی بدهند و بعد یک مشت گرگ و لاشخور بیایند و جای گرگ ها و لاشخورهای کنونی را بگیرند و تمامی زحمات و رنج های توده ها را نقش بر آب کنند.
در این جا به ویژه منظور ما جریان های شاه پرست و سلطنت طلب پهلوی چی وابسته به امپریالیسم است که چهل سال است در کشورهای غربی جا خوش کرده اند و حالا شاخک هایشان تیز و شش دونگ شده اند که وقت اش رسیده است و می توانیم سوار توده های محروم شویم و حکومت خودمان را تشکیل دهند. مردم جان دهند و ما بیاییم و حکومتی که نه 50 سال بلکه 2500 سال امتحان پس داده را دوبار به گرده ی مردم سوار کنیم.  
باید این را که تمامی طبقات زحمتکش و خلقی ما جمهوری اسلامی و حکومت مذهبی را نمی خواهند و می خواهند که آن را سرنگون کنند با این که چه حکومتی می خواهند جایگزین کنند کامل شود.
تنها جمع شدن زیر شعار«مرگ بر جمهوری اسلامی»برای تکامل جنبش کنونی کافی نیست.
باید نه تنها بدانیم که چه نمی خواهیم بلکه همچنین بدانیم که چه می خواهیم و چه حکومتی را می خواهیم جایگزین کنیم.
از این دیدگاه باید بپرسیم  و در میان خود به گفتگو بگذاریم که: 
آزادی یعنی چه و از دیدگاه هر طبقه و گروه و بخش چه معنایی دارد؟
دمکراسی یعنی چه و باز از دید هر طبقه و گروه سیاسی چه معنایی دارد؟
ستم بر زنان چیست و چگونه در زمینه های گوناگون اعمال می شود؟ برابری واقعی زن و مرد یعنی چه؟
آیا خواست زنان تنها برداشتن حجاب و آزادی پوشش است؟ اما مگر نه این که این ها در زمان سلطنت نیز وجود داشت و در غرب هم وجود دارد! اما می دانیم زنان هم در غرب زیر ستم مردسالاری قرار دارند و هم در زمان سلطنت سابق زیر چنین ستمی قرار داشتند.
 خواست های جوانان و به ویژه دانشجویان و دانش آموزان پرشور و مبارز ما چیست و چه حکومتی می خواهند؟
 در این مورد کمی صحبت کنیم:
 آیا آن آزادی که می خواهند صرفا برخی از آزادی های اجتماعی است که در زمان سلطنت سابق وجود داشت؟ آیا همین آزادی هایی است که در کشورهای پیشرفته ی غرب وجود دارد؟ ولی درغرب جوانان آزادی واقعی ندارند و مغزهاشان مدام به وسیله تبلیغات کور کننده ی روزنامه ها و رادیو و تلویزیون و سینما(نگاه کنید به فیلم هایی ابرقهرمانی و کمیک بوک ها که مورد علاقه ی آنهاست) شست و شو داده می شود. در غرب نیز حکومت های سرمایه داران امپریالیست ایدئولوژی طبقه ی حاکم را  منتهی به سبک و سیاقی غیرمستقیم و پیچیده پخش می کنند و نشر می دهند. اکنون بیشتر جوانان غرب( از به اصطلاح سفیدها گرفته تا مهاجران که اکثریت آنها را مهاجران چین و هند تشکیل می دهند) جزو غیرسیاسی ترین و بی تفاوت ترین و منفعل ترین جوانان دنیا هستند و جنبشی بزرگ نیاز است تا از این شرایط بیرون بیایند و بهتر و تکامل یافته تر از آن چیزی شوند که در دهه ی شصت میلادی بودند.
 زمان سلطنت استبدادی نیز آنچه که بود صد پله بدتر از آن چه که در غرب وجود دارد بود. دانشجویان در دانشگاه ها نمی توانستند نفس بکشند. خاطرمان باشد که شاه  بود که روز 16 آذر روز خونین دانشگاه را که روز دانشجو نامیده شد درست کرد و دانشجویان را در پیشگاه ارباب نیکسون اش قربانی کرد. اینها هرگز اجازه آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی اجتماعات ندادند و شما هرگز نمی توانید یک اجتماع توده ای را که رژیم سلطنتی به آن اجازه ی برگزاری اعتراضی علیه شاه و دولت وی را داده باشد بیابید. آنها حتی به گردهمایی های جریان های ملی به یاد مصدق حمله کردند و آن را به خاک و خون کشیدند. آنها صدای دانشجویان، کارگران، زنان و اصناف را خفه کردند. آنها تنها به یک حزب اجازه فعالیت دادند و آن هم حزب شاه یعنی حزب رستاخیزاش بود.
آیا جوانان ما می خواهند چنین رژیمی داشته باشند؟  
ادامه دهیم:
«نان، مسکن، آزادی» یعنی چه و چگونه در شرایط کنونی و در روابط میان طبقات می توان آن را برقرار کرد.
«برابری» به چه معناست و چگونه در شرایط کنونی در روابط اقتصادی- اجتماعی و سیاسی و فرهنگی می توان به آن جامه ی عمل پوشاند.
استقلال یعنی چه؟
حکومت دموکراتیک و مستقل یعنی چه؟
 این ها باید از نظرات و شعارهای عام به گفته ها و برنامه ها و شعارهای خاص تبدیل شود. یعنی شکسته و ریز شود و مشخص گردد. 
مثلا منظور از آزادی و دمکراسی به گونه ای بسیار مختصر، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن نماینده در شوراهای انقلابی تمامی طبقات خلقی از کارگران و کشاورزان و فرهنگیان گرفته تا دانشجویان و استادان و دیگر گروه ها و بخش های جامعه است.
 و یا مثلا منظور از استقلال مختصرا این است که ملت ما روی پای خودش یعنی روی تولید خودش بایستد و به هیچ کشوری وابسته نباشد و باج ندهد. و اگر قرار است با کشورهای دیگر رابطه ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی  داشته باشد باید رابطه ای برابر و بر مبنای نفع متقابل و از دیدگاه منافع تمامی طبقات مردمی خلق ما باشد.
مرگ بر ستمگر
 چه شاه باشد، چه رهبر
سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار امپریالیست های غربی به هیچ وجه با آزادی و دموکراسی موافق نیستند بلکه می خواهند استبداد سلطنتی و یا جمهوری ارتجاعی وابسته به کشورهای غربی را جایگزین جمهوری اسلامی کنند. در این چنین حکومتی نه آزادی وجود خواهد داشت و نه استقلال. 
از این رو هر طبقه باید خواست های سیاسی و حکومت دلخواه خود را از هر راه ممکن بیان کند تا نقطه های اتحاد و یگانگی طبقات بر سر خواست ها در این مرحله مشخص گردد.
این کار به همه ی طبقات کمک می کند تا بر مبنای برنامه های مشخصی که در نظر دارند با یکدیگر متحد شوند و اتحادشان کور و بر مبنای مشتی کلیات نباشند.
اتحاد کور و بدون روشن کردن خواست ها و حکومت جایگزین جمهوری اسلامی در درجه ی نخست و بیش از هر چیز به ضرر طبقه ی کارگر، کشاورزان و طبقات میانی است و دودش به چشم آنها می رود.
اتحاد کور، طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش را یا به زیر رهبری های اصلاح طلبانه می برد و یا به زیر رهبری نیروهای ارتجاعی پهلوی چی. چنانچه سلطنت طلبان پا بگیرند یک نظام استبدادی و سرمایه داری وابسته به کشورهای غربی درست می کنند؛ درست مثل همین چیزی که در سیاست و اقتصاد جمهوری اسلامی وجود دارد؛ کمی غیرمذهبی و کمی با بزک و دوزک.
 طبقه ی کارگر باید روشن باشد که این طبقات به هیچ وجه شعارهایی مانند «برابری» و یا«نان، مسکن، آزادی» را که می توانند مکمل شعار«استقلال و آزادی» بشوند قبول ندارند. آنها نمی خواهند طبقه ی کارگر، کارخانه ها و موسسات وابسته به سران جمهوری اسلامی و بستگان آنها و نیز سپاه پاسداران را به نفع خود مصادره کند و از طریق شوراهای انقلابی خود اداره کند و به این طریق بر سرنوشت خود مسلط شود.  
یک جمهوری دموکراتیک مردمی مستقل،
این است خواست اصیل تمامی طبقات خلقی در مبارزه ی یک صد ساله شان!
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
28 مهر 1401

دفاع وتهاجم در مبارزه ی انقلابی کنونی

 
 
 
دفاع و تهاجم در مبارزه ی انقلابی کنونی
 متن تازه با بازنگری و افزوده ها
 
تدافع و تهاجم در خیزش بزرگ خلق
جنبش کنونی خلق تنها تدافعی نبوده بلکه در عین حال تهاجمی است.
«دفاع مشروع»( یا در بهترین حالت دفاع فعال) که از آن صحبت می شود در حالی که نسبت به دفاع غیرفعال گامی به پیش است اما ماهیت آن در نهایت تصرف قدرت از طریق مبارزه ی مسالمت آمیز است. «دفاع مشروع» یکی از دو جنبه را می بیند و جنبه ی دیگر را از نظر فرو می گذارد و یا عمدا چشم بر آن می بندد.
تمامی حملات خلق به پایگاه ها و حوزه های مقاومت بسیج( آخرین تا چند روز پیش در نازی آباد تهران بوده است) کلانتری ها، فرمانداری ها، زندان ها و دیگر محل های حکومتی و تسخیر آنها و سپس رها کردن آنها در مرحله ی کنونی مبارزه، در چارچوب تدابیر و اقدامات تهاجمی قرار می گیرد.
تمامی شناسایی و تهاجم به نیروهای پاسدار، بسیجی و انتظامی و لباس شخصی ها و به درک واصل کردن برخی از تنفربرانگیزترین آنها در چارچوب تهاجم قرار می گیرد.
برخی شورش ها در بلوچستان و کردستان در این راستا قرار می گیرد.
جنبش ها و خیزش های انقلابی که به ناچار باید به سمت شورش ها و قیام های مسلحانه ی توده ای و یا جنگ های خلقی سوق یاید تهاجمی است. بدون وجود تهاجم در حرکات ریز و درشت و کوچک و بزرگ خلق و در کنار حرکات تدافعی، مبارزات خلق نمی تواند به شورش و قیام های مسلحانه برای سرنگونی تکامل یابد.
 در حقیقت از این چنین حملاتی است که شورش ها و قیام های مسلحانه و یا جنگ های توده ای آینده زاده می شوند.
اما این خود به خودی نیست بلکه مشروط به این است که از میان کارگران و زحمتکشان و توده های ستمدیده و دیگر گروه ها به ویژه جوانان( دانشجویان و دانش آموزان دختر و پسر)، دسته ها و گردان های مسلح انقلابی که برای یک جمهوری دموکراتیک انقلابی می جنگند، شکل بگیرد. 
در زمان انقلاب 57 دسته های مسلح در همان دوران یک ساله ی انقلاب شکل گرفتند. همچنین سازمان هایی مانند چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق که مسلح بودند و نیز تا حدودی هم پیوستن برخی دسته های مسلح ارتش ( خواه پیش و خواه پس از باز کردن انبارهای اسلحه) به جبهه ی انقلاب، این خلاء را پر کردند.
در حال حاضر در مناطقی مانند کردستان، بلوچستان، خوزستان این چنین دسته هایی وجود دارند. همچنین  برخی از قوم ها مانند لرها، بختیاری ها و قشقایی ها و ... در شرایط  اوج گیری انقلاب گرایش به استفاده از سلاح دارند. باید برنامه ریزی برای  بالابردن آگاهی سیاسی- انقلابی و سازماندهی این دسته های مسلح توده ای داشت و به آنها برای روز شورش و قیام آموزش داد.
 و اما در مورد  رویزیونیست ها و سوسیال دمکرات ها؛
برخی از حضرات رویزیونیست خروشچفی از جمله طوایف راه کارگری به همراه سوسیال دمکرات های رفرمیست که بخشی از راست های «شبه چپ» ایران را تشکیل می دهند پیوسته هوار می کشند:
 «الان وقت قیام مسلحانه نیست!»
تو گویی کسی گفته همین الان مردم قیام مسلحانه کنند!
حضرات قیافه ی افراد «پخته» و «با تجربه» را به خود می گیرند و شروع به نصیحت کردن می کنند:
« قیام مسلحانه الان مانند سم است»!
تو گویی عده ای الان توی خیابان می خواهند قیام مسلحانه کنند!
این طوایف فسیل و گروه های سوسیال دمکرات به رد نظراتی خیالی که خود ساخته اند می پردازند. آنها را باید از جمله دسته هایی به شمار آورد که با فرسنگ ها فاصله در پی مردم روان اند.
و بعد همین حضرات با «عقل» و «درایت» فوق بشری و حیرت انگیز خود می گویند:
 «مردم که توی خیابان زیاد و میلیونی شدند و اعتصابات هم که زیاد شد، مردم خودشان قیام مسلحانه می کنند»!؟
و سپس با همین «عقل و درایت»  اعجاب آور و باور نکردنی ادامه می دهند:
« آخر ما می دانیم که این رژیم با اعتصاب و مبارزه ی خیابانی سرنگون نمی شود.»
به راستی که چه چیزهای گنده گنده ای می دانید حضرات رویزیونیست!؟
و بالاخره به سراغ این مساله باید آمد که حالا که وقت قیام نیست پس وظیفه این فسیل ها در مورد شورش و قیام مسلحانه چیست!
دفاع یعنی تهاجم و تهاجم یعنی دفاع. جنبش دفاعی در عین حال تهاجمی است و جنبش تهاجمی در عین حال دفاعی. این ها حقایق بسیار ساده ای هستند. در جنبش دفاعی، دفاع فعال عمده و تهاجم غیرعمده است. در جنبش و مبارزه ی تهاجمی، تهاجم عمده و دفاع غیرعمده است.
 بدون همراهی تهاجم در دفاع فعال که البته در مرحله ی کنونی غیرعمده است، یعنی تنها به طور مطلق دفاع کردن هر چقد هم فعال باشد نمی تواند ثمر بخش باشد.
از سوی دیگر اگر قرار است حکومت سرنگون شود و به وسیله شورش و قیام مسلحانه هم سرنگون شود، آن گاه باید عناصر جنینی این شورش ها و قیام های مسلحانه را در همین زد و خوردهای خیابانی و در این تهاجم غیرعمده یافت.
ما در بالا اشکال کنونی این تهاجم را برشمردیم که از گذشته وجود داشته و هر روز هم که می گذرد بیشتر رشد می کنند. کسانی که به این اشکال دست می زنند نطفه هایی را تشکیل می دهند که از آنها می تواند دسته های مسلح خلق زاده شود و البته زاده هم شده و باز هم می شود.
 به مرور و با رشد جنبش خیابانی و اعتصابی و به موضع انفعال رانده شدن نیروهای نظامی رژِیم، در بسیاری مناطق امکان دست زدن به مبارزات ریز و درشت گروه های مسلحانه شهری و روستایی فراهم می شود. این در تمامی انقلابات و از جمله انقلاب 57 بوده است و امری مختص خیزش انقلابی کنونی ما نیست.
حال این حضرات رویزیونیست وارد می شوند و می گویند:
«دسته های مسلح خلق یعنی چه؟ اینها دیگر چیست که سرهم می کنید؟ هر وقت زمان قیام مسلحانه رسید مردم خودشان دسته های قیام کننده را تشکیل می دهند.»
پس وظیفه حضرات بیان این است که «مردم خودشان وقت اش که رسید کارهای را که نیاز است سامان دهند انجام خواهند داد»!
اینجا عمق این انفعال سیاسی و نظامی به چشم می خورد و این حضرات که عشق بیان کردن نظرات«مکُش مرگ ما» و البته بی خاصیت خود را در تلویزیون های بی خاصیت ترشان دارند به خوبی آن را نشان می دهند.
در مورد برخی گروه های مسلح کرد که اسم خودشان را کمونیست گذاشته اند باید بگوییم این ها هیچ کدام مارکسیست- لنینست نیستند و سال هاست که با آن بدرود گفته اند. این ها تماما یا ترتسکیست هستند( که بیشتر آنها مثل عبدالله مهتدی با آمریکا سروسر ی دراز داشته و دارند) و یا سوسیال دمکرات اند و ماهیتا رفرمیست و دنباله رو.
 روشن است که زمانی که جنبش در کردستان رشد بیشتری کند و این ها مجبور به دخالت شوند نباید این دخالت را از روی نفشه بلکه باید به معنای فرصت طلبی برای گرفتن سهم از قدرت دانست.
در مورد بلوچستان باید گفت که رهبری جنبش در بلوچستان دست نیروهای انقلابی نیست بلکه در دست محافظه کارترین نیروهای مذهبی سنی است که بخشا یا به جمهوری اسلامی وصل اند و یا بدون اینکه وصل باشند خط سازش و مدارا را با حکومت دنبال می کنند. روشنفکران و انقلابیون بلوچ ما باید با این رهبری محافظه کار مذهبی در چارچوب بستیزند و شرایط را برای رشد بیشتر خود آماده کنند.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
27 مهر 1401
 

۱۴۰۱ مهر ۲۶, سه‌شنبه

درود به کارگران مبارز پارس جنوبی و نیشکر هفت تپه

 
درود به کارگران مبارز پارس جنوبی                      درود به کارگران مبارز نیشکر هفت تپه
            
            درود به کارگران مبارز کیان تایر
 
اعتصاب طبقه ی کارگر روز به روز گسترده تر می شود!
 
اکنون نسبت به روزهای و هفته های پیشین کارگران بیشتری و آن هم در بسی از رشته های مهم صنعتی اعتصاب کرده اند.
طبقه ی کارگر آهسته و پیوسته و استوار گام بر می دارد.
پیش از این کارگران پتروشیمی های عسلویه و بندرعباس و آبادان و بوشهر و پترو پالایش کنگان و فولاد غدیر نی ریز فارس و و نیز کارگران و کارمندان صنعت نفت دست به اعتصاب زده بودند.  پس از این  کارگران مبارز پتروشیمی پارس جنوبی اعتصاب کردند و امروز سه شنبه 26 مهر هم کارگران مبارز نیشکر هفت تپه طبق اعلام پیشین خود دست به اعتصاب زدند و به هم طبقه ای های خود پیوستند. و این در حالی است که کارفرما می خواست 7 میلیون پاداش به حساب کارگران این شرکت واریز کند.
با وجود این که کارگران نیشکر هفت تپه به اعتصاب پیوستند و اکنون اعتصابیون کارگر بیش از گذشته شده است، اما هنوز تا زمان شرکت گسترده ی طبقه ی کارگر در این مبارزه راهی دراز در پیش داریم. در مراکز استان ها بسیاری از کارخانه های کلیدی هنوز دست به اعتصاب نزده اند و دیر یا زود خواهند زد. پیوستن اکثریت این طبقه به انقلاب، انقلاب را به معنای واقعی خود یعنی یک انقلاب توده ای نزدیک تر خواهد کرد.
طبقه ی کارگر متمرکزترین و نظم پذیرترین و پرشورترین و فداکارترین و مبارزترین و پیگیرترین طبقه ی جامعه ما در کسب آزادی و استقلال و برقراری جامعه ای دموکراتیک و پیشرفته است. هیچ طبقه ای در جامعه ی ما نمی تواند نقشی را که طبقه ی کارگر می تواند ایفا کند بازی کند. از این روست که این طبقه و تنها این طبقه باید رهبر انقلاب بزرگ خلق ما شود.
و اما رهبری این طبقه تنها و تنها از طریق تشکلات صنفی سراسری و سازمان واحد سیاسی این طبقه می تواند تحقق یابد.
درود به کارگران از خود گذشته ی پتروشیمی عسلویه، بندرعباس، بوشهر و پارس جنوبی
کارگران مبارز پالایشگاه آبادان 
کارگران فولاد نی ریز 
کارگران نیشکر هفت تپه
درود به طبقه ی کارگر ایران

در ستایش زنان مبارز خط شکن
الناز رکابی ورزشکار سنگ نوردی ایران در مبارزات قهرمانی آسیا در کره جنوبی بدون حجاب  شرکت کرد و برای نخستین بار خط حاکم جمهوری اسلامی را شکست.
این است آنچه نیاز مبارزات توده هاست.
خلق خود قانون وضع می کند و خود آن را به اجر می گذارد.
زمان، زمان انقلاب است و باید خط شکنانه عمل کرد.
درود بر النار رکابی و دیگر ورزشکاران مبارز
 
  زاد روز ستارخان سردار ملی
 گروه های مبارز و پیشرو تبریز فراخوانی داده اند و از توده های دلاور تبریز خواسته اند که در روز پنجشنبه که زاد روز ستارخان قهرمان و سردار بزرگ ملی ایران است دست به گردهمایی بزنند.
تبریز و آذربایجان همواره بر تارک آگاهی ملت ایران درخشیده اند. چهره های بزرگ فلسفه و سیاست و هنر از این خطه برخاسته اند. تبریز شهری بود که به واسطه ی قیام ستارخان، انقلاب مشروطه را ورق زد و به پیش برد. تبریز به همراه تهران یکی از دو شهری بود که بار انقلاب مشروطه بر دوش آنها بود. تبریز و آذربایجان یک پای مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ی مردم ایران بوده اند و مبارزات بزرگی را در این خصوص دامن زده اند. تبریز و آذریایجان مهد سوسیالیسم و کمونیسم ایران بوده است.
همه توده ها در ایران از دل و جان از مبارزات زنان و مردان و جوانان دختر و پسر تبریز این فرزندان ستارخان قهرمان ملی ما پشتیبانی می کنند.
 
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
26 مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۲۴, یکشنبه

گروگان گرفتن زندانیان کشور

 
گروگان گرفتن زندانیان کشور برای جلوگیری از تداوم انقلاب
 
اخباری که عامدانه جورواجور است
از اخباری که سران حکومت در مورد حوادث اوین می دهند چند نکته بارز است:
یکی این که چند وچون جنایتی که در اوین صورت گرفته بسیار پیچیده تر و گسترده تر از آنی است که حکومتیان می گویند. اکنون آنها به خوبی می دانند که مردم به اخبارشان اعتماد ندارند و بنابراین به گونه ای اخبار را می دهند که مردم خود آنها را ساخته و ابعادی برای اقدامات جنایت بار رژیم در زندان اوین تصور کنند. این تصورات می تواند با واقعیت تطبیق کند و می تواند کم تر و یا بیشتر از آن باشد. در هر صورت هر چقدر هم که مردم دامنه ی این جنایت را بزرگ تر تصور کنند از نظر جمهوری اسلامی خوب و مفید است.
آنها بها احتمال نه اتفاقی و بر مبنای ناهماهنگی بین بخش ها، بلکه عامدانه اخبار جورواجور و ضد و نقیض می دهند تا مردم را به حدس و گمان وا دارند و به ویژه به مرور آنها را عصبی کنند و از نظر روانی دچار گونه ای انفعال و وابسته به اخباری که بخشا قطره چکا نی از سوی حکومت می رسد.
مساله ی ابتکار عمل در مبارزه
دوم این که اجازه ندهند که ابتکار عمل در مبارزه به دست مردم بیفتد و آن را در دست خود بگیرند و بر این مبنا بتوانند از نظر روانی و عملی بر کنش توده ها مسلط شده و آن را یا به انفعال کشانده و یا به مسیری که خود می خواهند هدایت کنند.  
طی یک ماه گذشته خامنه ای و پاسداران اش هر حرکت توده های مردم را به ویژه در روزهای شنبه با حرکت جنایت باری، از نظر خودشان خنثی کرده اند؛ به این معنا که هر ضربه ی توده ها را با ضربه ای پاسخ داده اند. یک بار موشک به اقلیم کردستان شلیک کردند؛ بار دیگر جمعه ی خونین زاهدان را به پا کردند؛ یک بار به دانشگاه شریف حمله کردند و این شنبه به زندان اوین.
 به این ترتیب آنها یک رشته برنامه و نقشه در تقابل با جنبش تدوین کرده اند که به مرور به اجرا در آورده اند. مراکزی که تا کنون اقدامات بر مبنای این برنامه و نقشه را صورت داده اند ملت های ستمدیده، دانشجویان و زندانیان سیاسی بوده است. تمامی این ها و به ویژه این آخری که زندان اوین بوده است دقیقا برای میخکوب کردن مردم و گرفتن ابتکار عمل در دست و تابع کردن مبارزات توده ها به حرکات خود و در نهایت به انفعال کشاندن آنها بوده است.
اعلام گروگان گرفتن زندانیان
و سوم این که به گونه ای برای مردم این تصور و فکر را به وجود آورند که اتفاقات در دو زندان رشت و اوین نشانگر نوعی گروگان گیری است و بیان این است که جمهوری اسلامی برای ماندنش از هیچ جنایتی رویگردان نیست و چنانچه قرار باشد برود جان گروگان ها یعنی زندانیان که طبعا بیشتر منظور زندانیان سیاسی و عقیدتی است( گرچه جان همه ی زندانیان در خطر است و این احتمال نیز هست که بسیاری از خانواده های بازداشت شده گان هنوز ندانند که فرزندان بازداشت شده شان کجا هستند) در خطر قرار خواهدگرفت.
در حقیقت منظور خامنه ای از این که«غلط می کنند بخواهند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند» و یا این که جمهوری اسلامی «درخت تناور» است درست در این است که برنامه ها و نقشه های جنایت بار گوناگونی که مرحله به مرحله و پا به پای پیشرفت جنبش پیش خواهد رفت و شدت خواهد گرفت در دست اجرا دارند که یکی از مهم ترین آنها گروگان گرفتن زندانیان است. البته آنها به خوبی می دانند که چنین اقداماتی کوبیدن میخ آخر بر تابوت شان است.
 به طور کلی صحبت شان این است که اگر قرار باشد جمهوری اسلامی سرنگون شود و ما برویم، ملت ایران باید هزینه ی بسیار گزافی بابت آن بپردازد.
روشن است که تنها می خواهند بمانند و به هر قیمتی.  
راه حل جلوگیری از کشتارهای بیشتر   
ضعف اساسی کنونی انقلاب عدم پیوستن طبقات دیگر جامعه است که می توانند با اعتصاب و دیگر شکل های مبارزه وضع را به نفع انقلاب تغییر دهند و بر ضد ارتجاع بگردانند.
این میان مهم ترین بخش ها، طبقه ی کارگر است که تا کنون تنها کارگران پیمانی نفت در پالایشگاه آبادان و نیز پتروشیمی عسلویه و چند جای دیگر دست به اعتصاب زده اند و این به هیچ وجه کافی نیست.
 چنانچه طبقه ی کارگر به یاری هم طبقه ای های خود و نیز تمامی زنان و جوانان دلاور درگیر در مبارزه بشتابد و در موسسات و کارخانه های کلیدی کشور دست به اعتصاب بزند، هم نیروی جنبش بسیار قوی تر می شود، هم ریزش نیروهای دشمن شدت بیشتری می گیرد و بیت رهبری زیر پایش بیشتر خالی می شود و هم ابتکار عمل در مبارزه به دست توده ها می افتد.
زنده باد انقلاب
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
25 مهر 1401    

شنبه های انقلاب

 
شنبه های انقلاب
 
انقلاب دموکراتیک نوین ایران در حال شخم زدن ایران است و هر روز زمین های تازه ای را شخم می زند.
شنبه های انقلابی یکی از روزهایی است که جوانان دختر و پسر و دانشجویان و توده های زحمتکش هر بار در آن یا به خیابان می آیند و یا در محل تحصیل خود عهد خود را با انقلاب بزرگ خویش تجدید می کنند و آن را به پیش و حکومت را باز هم گامی به پس می رانند.
اکنون دیگر انقلاب در حال گسترش خود به مناطقی است که یا تا کنون نرفته بود و یا جسته و گریخته رفته بود. اردبیل یکی از استان هایی است که در این هفته به گونه ای توفانی به پا خاست و توده های مردم یکی از بزرگ ترین روزهای انقلاب را برای شهر و استان خود ورق زدند.
اسرا پناهی کودکی که خامنه ای قربانی خودپرستی های خود کرد
خامنه ای در خودپرستی و خودبزرگ بینی سرآمد مستبدین و دیکتاتورهاست. این موجود کودن و پلید در سخنرانی اخیر خود که برای مشتی ابله تر از خودش کرد، انقلاب کنونی را به این نسبت داد که گویا « جهانی شدن» ناسرود « سلام فرمانده» اش یکی از دلایل این انقلاب بوده است. این است که به مشتی احمق تر از خودش دستور می دهد که نوجوانان را جمع کنند و به آنها دستور اجرای این ناسرود مشئمز کننده را بدهند.
در پی این امر، در اردبیل دختران مدرسه ی شاهد این شهر را گرد می آورند و از آنها می خواهند که این مدح نامه ی دروغین را اجرا کنند. دانش آموزان از اجرای آن سر باز می زنند و به شعار دادن علیه  دیکتاتور می پردازند. آن گاه لباس شخصی های خامنه ای که از مطمئن ترین عناصر پاسدار و اطلاعاتی نظام هستند و اکثریت به اتفاق آنها با اسلحه به دست در میان نیروهای سرکوب کننده ظاهر می شوند، به مدرسه حمله کرده و در گیرودار بازداشت دانش آموزان به  ضرب و جرح آنها دست می زنند. یکی از این دانش آموزان به نام اسرا پناهی که به شدت آسیب دیده به بیمارستان منتقل و در آن به سبب جراحات وارده به سرش جان می بازد.
این امر موجب خشم توده های اردبیل و مبارزه و شورش در این شهر شده و توده ها با لقب« کودک کش» به حکومت خامنه ای با نیروهای سرکوب درگیر می شوند. این شورش شهر اردبیل را دربر می گیرد چندان که در این روز اردبیل یکی از بزرگ ترین کانون های شورش و مبارزه در ایران می شود. این مبارزه به تبریز نیز گسترش می یابد و دانشجویان و جوانان و توده ها در این شهر به پشتیبانی توده ها در اردبیل دست می زنند.
 زندان اوین
شامگاه شنبه همچنین لحظاتی پر اضطراب و رنج آور برای توده های مردم تهران و ایران بود. صدای انفجار و گلوله که از زندان اوین به گوش می رسید و همچنین آتش سوزی بزرگی که به چشم دیده می شد موجب نگرانی عمیق مردم تهران و ایران شد و توده های بسیاری در تهران به سوی زندان اوین روانه شدند و در اطراف آن تجمع کردند.  
مقامات حکومت علت این حوادث را درگیری زندانیان بند سرقت و بند زندانیان مالی دانسته اند و آتش سوزی را نیز در کارگاه خیاطی زندان. تا زمان نگارش این متن به گفته مقامات قضایی جمهوری اسلامی که به هیچ سخن شان اعتماد نیست 4 نفر از زندانیان سرقتی کشته شده و بیش از 61 زندانی آسیب دیده اند. و این گفته ها درباره ی آنچه روی داده با ابعاد آتشی که مردم دیده و صدای شلیک ها و انفجارهایی که شنیده اند تطبیق نمی کند. با این همه، چند و چون این حادثه در زمان نگارش این متن هنوز به حد کافی روشن نشده است و از این رو نظر دادن در مورد آن را به روشن شدن جنبه های بیشتری از این واقعه می سپاریم.   
حکومتی که نمی داند چه بکند!
حکومت دست و پاچه ی خامنه ای به راستی که در تنگنا افتاده است. آنها نمی دانند چه بکنند و تمامی راه ها را بسته می بینند. هر راهی که بروند توده ها پادزهر آن را در دست دارند.
عقب نشینی کنند که تا به حال مجبور شده اند بسیار آن را انجام دهند توده ها جلوتر می آیند؛ سرکوب را شدیدتر کنند توده ها خون هر مبارز قربانی را به گسترده کردن ابعاد مبارزه و بلند شدن هزاران مبارز دیگر و گسترش انقلاب بدل می کنند.
 وضع کنونی را حفظ کنند به این امید که جوانان و توده ها خسته شوند، توده ها با دلبستگی به آینده ای که از این موجودات مومیایی های خونخوار در آن اثری نباشد، روز به روز شورو شوق بیشتری می یابند.
پس روز به روز رویاهای این موجودات متعفن که گویا تاریخ به آنها فرصتی، فرصتی برای قدرت و مال اندوزی و جنایت داده و آنها باید این فرصت را به سده ها حکومت خود تبدیل کنند رنگ می بازد؛ و همین هم  از یک سو موجب ریزش های بیشتری در میان شان شده و می شود و از سوی دیگر بغض و دشمنی برخی از آنها را با انقلاب و توده ها بیشتر می کند و این دسته ها را که جانی ترین و کثیف ترین و فرومایه ترین آنها و در عین حال بی شعورترین و احمق ترین آنها هستند وا می دارد که به کشتارهای بیشتری دست زنند.
آنچا اینان نمی دانند این است که نیامدند که بمانند بلکه آمدند که بروند؛ و تاریخ  نیاوردشان که برای سده ها نگه شان دارد بلکه درست برای این آوردشان که نشان مردمی دهد که هنوز به آنها باور داشتند و نشان دهد که آنها کهنه و گندیده و بی رنگ و بو و بی خاصیت هستند و  شایسته اند که ببردشان و نیز همراه آنها تمامی اندیشه ها و نهادهای پوسیده و گندیده و متعفن را و این همه را در گور جای دهد.
توده های مردم ایران به ندای تاریخ گوش می دهند و این موجودات خونخوار و مشمئز کننده را به گور خواهند سپرد.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
24 مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۲۲, جمعه

تبر انقلاب و درخت پوسیده ی خامنه ای

 
تبر انقلاب درخت پوسیده ی خامنه ای را قطع خواهد کرد!
 
هر روز در پی روز دیگر می آید و چشم اندازهای آینده را آشکارتر می کند.  انقلاب توقف پذیر نیست و همچنان پیش می رود. هر روز بخش ها و گروه های تازه ای به خیزش بزرگ می پیوندند و در آن نقش می گیرند. روز گذشته توده های زاهدان، اهواز، شیراز، تبریز، یزد و اردبیل ... جنبش را به پیش بردند.
بلوچستان
 در روز جمعه توده های رنج کشیده بلوچستان پس از آن جمعه خونین، دست به راهپیمایی  زدند و شعارهای خود و از جمله «مرگ بر این ولایت» را از سر گرفتند.
بلوچستان محروم ترین استان ایران است. توده ه ی بلوچ ستمدیده ترین خلق های ایران است. ستمی که جمهوری اسلامی به خلق بلوچ کرده است در تاریخ مانند ندارد. خامنه ای و حکومت اش نه تنها هیچ گونه حقی برای ملیت های ستمدیده قائل نیست بلکه در عین حال عمیقا ضد سنی مذهبان است. و همین ستم های چند جانبه است که مردم بلوچ را به  خشم و عصیان آورده و به یکی از مبارزترین خلق های ایران تبدیل کرده است.
طبقه ی کارگر و کشاورزان و دیگر زحمتکشان و طبقات مردمی ایران پشتیبان خلق بلوچ و کرد است و تمامی توطئه ها علیه این خلق ها و سرکوب هایی که هدف اش به کجراه بردن انقلاب است را خنثی  خواهند کرد.
خامنه ای و پاسداران اش بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند در عشق و علاقه ی تاریخی خلق های ایران به یکدیگر خللی وارد کند. 
شعار«سنندج، زاهدان، چشم و چراغ ایران» که توده های مردم در شهرهای دیگر سر دادند، نشانگر عشق بزرگ مردم ایران به خلق های این دو سرزمین و همدردی عمیق با آنهاست. خلق ایران هرگز اجازه نخواهد که هیچ قدرتی آنها را از یکدیگر جدا کند.
اهواز
 در اهواز نیز توده های مردم به فراخوان ها نیروهای انقلاب پاسخ دادند و به گردهمایی و راهپیمای دست زدند.
آنچه شهر اهواز را از بسی شهرهای دیگر متفاوت می کند ترکیب پیچیده ی قومی این شهر است. تقریبا بیشتر خلق ها و قوم های ایران در این شهر نماینده دارند. خلق عرب و ترک، بختیاری، شوشتری و دزفولی و اصفهانی و لر در کنار یکدیگراند. زمانی که این شهر متحدا به مبارزه برخیزد نشانگر این است که خلق ها و قوم های گوناگون در اتحاد با یکدیگر به مبارزه برخاسته اند.
 از سوی دیگر اهواز یعنی شهر کارگران؛ شهر طبقه ی کارگر. از کارگران نفت و فولاد و ... گرفته تا کارگران پروژای. به دلیل وجود طبقه ی کارگر و نیز خلق زیر ستم عرب در این شهر و کلا استان خوزستان، این شهر و استان همچون انقلاب 57 و جنبش های کارگری و توده ای سال های اخیر در روند انقلاب نقش بزرگی را بازی خواهد کرد.
تبر بزرگ خلق بر درخت خشک خامنه ای و شجره اش
درخت خامنه ای و شجره اش از همان آغاز مصنوعی و بی ریشه و فاسد و پوسیده بود و از همان زمانی که برآمد نیز بی برگ و خشک بود.
 این درخت بی بار و بر، اکنون تکیده تر و بی سایه تر از آن است که حتی بتواند آنها را که گردش طواف می کردند را پیرامون خود گرد آورد. 
این درخت چهل سال مانع رشد نهال های بیشمار گردید و چندین نسل را به نابودی کشاند، و تبری لازم داشت تا بر پیکر آن فرو آید و آن را قطع کند و فرو ریزد! و این درخت که فرو افتد میلیون ها نهال نورس برخواهند آمد و باغ بزرگ ایران را سبز خواهند کرد. 
این تبر بزرگ، تبر انقلاب است که زنان و جوانان دانشجو و دانش آموز و کارگران و کشاورزان و دیگر طبقات خلق ایران همه با هم آن را در دست گرفته اند و می خواهند بر پیکر خامنه ای و بیت رهبری و حکومت اش فرود آورند.
خامنه ای و راه های پیش رو
اما در مقابل خامنه ای تنها سه راه وجود دارد:
یکم: سرکوب را شدیدتر کند و «میدان ژاله» شاه جنایتکار و مزدور را دوباره به وجود آورد.
و وای به روزگارش اگر چنین کند و توده های بیشتری را به خاک و خون بکشد! در چنین صورتی توده ها به شعار بزرگ شان« بجنگ تا بجنگیم» محتوی حقیقی و واقعی آن را خواهند بخشید و او را به صلابه خواهند کشید.
دوم، عقب نشینی کند.
البته تا هم اکنون نیز خلق ایران با مبارزات خویش وی را مجبور به عقب نشینی های زیادی کرده است و این «درخت تناور» خامنه ای و این «ایستاده گی» خودش و بیت اش و سپاه پاسداران اش و سازمان های اطلاعاتی اش زود زوارشان در رفت و بد جوری پیزوری از آب درآمدند!
 آری! اکنون و یک ماه پس از آغاز انقلاب، ایران، دیگر ایران یک ماه پیش نیست.
و سوم همین میزان از سرکوب را که تا کنون انجام داده است و با اندکی شل و سفت کردن آن در برخی مناطق ادامه دهد.
چنانکه تا کنون روشن شده است این نیز نتیجه ای نخواهد داد. خلق تازه نفسی چاق کرده و هوای تازه ای به ریه های خود فرو داده است.
خلق تازه عاشق انقلاب خود شده است!   
درود بر خلق مبارز ایران
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرارباد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
22 مهر 1401
 

به یاد گودار

 

 

به یاد گودار
و دوره ی مائوئیستی وی  
و به احترام تمامی هنرمندان زندانی و همچنین هنرمندان چپ، آزادیخواه و میهن دوستی که از ته دل و با عشق و علاقه به توده های مردم و یکی همچون دیگران به خیزش و انقلاب توده ها پیوستند!
ژان لوک گودار در تاریخ 13 سپتامبر 2022 در سن 91 سالگی درگذشت و ما تا کنون فرصتی برای نوشتن یادنامه ای برای وی نداشته ایم. و نگران بودیم که شاید بیش از این دیر شود اگر می خواستیم مطلبی در یاد او نوشته باشیم!
گودار فیلمسازی سیاسی بود و به ویژه در دوره ای که اوج نوآوری و خلاقیت وی بود؛ یعنی دهه ی شصت و نیمه ی نخست دهه ی هفتاد و بخصوص در دوره ای که با ژان پیر گورن فیلمساز و ایدئولوگ مائوئیست، گروه ژیگاورتوف را برپا کرد و فیلم های زیادی که در پایین خواهد آمد در مورد مبارزه ی انقلابی طبقه ی کارگر و خلق های زیر سلطه ساخت.
این دوره در عین حال تلاقی داشت با جنبش بزرگ دانشجویی - کارگری 1968 در فرانسه که متاثر از انقلاب بزرگ فرهنگی- پرولتاریایی چین و مائوئیسم بود. دوره ای که مائوئیست ها در اروپا در مقابل اندیشه ها و سیاست های مبتذل و بورژوایی مارکسیسم غربی و کمونیسم اروپایی و در فرانسه مقابل حزب کمونیست و در واقع رویزیونیست فرانسه به مبارزه ای بزرگ دست زدند و ضربات شدیدی به این حزب بورژوایی وارد کردند.  گودار و گورن به عنوان هنرمندان طبقه ی کارگر نقش بزرگی در این مبارزه داشتند.
جز این گودار در سال 1985 فیلم سلام بر مریم را ساخت. فیلمی که خشم و غضب پاپ و کشیش ها و سران متعصب مذهبی مسیحی را بر انگیخت و اینها گردهمایی هایی را در مقابل سینماهای نمایش دهنده برگزار کردند و به جار و جنجال پرداختند. 
 به هر حال شایسته بود که مقاله ای در خور وی نگارش می یافت اما به دلیل شرایط انقلابی و فضای موجود بر ذهن همه ی ما، به یکی از مهم ترین نوشته های خود وی بسنده کردیم.
فیلم های دوره ی مائوئیستی گودار
چینی 1967
فیلمی همچون فیلم های دیگر1968
پراودا ( درباره ی شناخت ماتریالیستی) 1969
باد شرقی 1369
مبارزه در ایتالیا ( درباره ی مبارزه ایدئولوژیک درون یک فرد مبارز) 1369
تا پیروزی ( درباره ی جنبش فلسطین و الفتح)
نامه ای به چین 1369
صداهای بریتانیایی یا در مائو می بینمت see you at mao 1969
مبارزه در ایتالیا 1969
ولادیمیر و روزا ( درباره ی رویزیونیسم) 1971
همه چیز بر وفق مراد است( درباره ی اعتصاب کارگران یک کارخانه) 1372

 
گودار
 
چه باید کرد؟
ما باید فیلم های سیاسی بسازیم.
 
ما باید به گونه ای سیاسی فیلم بسازیم.
 
اولی و دومی در تعارض با یکدیگرند و به دو مفهوم مخالف از دنیا تعلق دارند.
اولی به مفهوم ایده آلیستی و متافیزیک دنیا تعلق دارد.
دومی به مفهوم علمی و دیالکتیک دنیا تعلق دارد.
فلسفه ی علمی علیه ایده آلیسم مبارزه می کند، و دیالکتیک علیه متافیزیک.
این مبارزه، مبارزه ای بین کهنه و نو، بین اندیشه های نو و کهنه است.
شیوه ی زندگی آدمیان، شیوه ی فکر و اندیشه ی آنان را تعیین می کند.
مبارزه بین کهنه و نو مبارزه ی بین طبقات است.
انجام اولی به معنای عضوی وابسته به طبقه ی بورژوا باقی ماندن است.
 انجام دومی به معنای گزینش و پیوستن به جبهه ی طبقه ی کارگر است.
 انجام اولی، به معنای توصیف موقعیت ها است.
 انجام دومی، به معنای تجزیه و تحلیل دقیق موقعیت های واقعی است.
انجام اولی، به معنای ساختن فیلم «صداهای بریتانیایی» است.
انجام دومی، به معنای مبارزه برای نشان دادن «صداهای بریتانیایی» در تلویزیون انگلیس است.
انجام اولی به معنای درک قواعد و قوانین دنیای عینی به منظور توضیح آن دنیا است.
انجام دومی به معنای درک قواعد و قوانین دنیای عینی به منظور فعالانه تغییر شکل دادن آن دنیا است.
انجام اولی به معنای توصیف نکبت و بدبختی دنیا است.
انجام دومی به معنای نشان دادن خلق های دنیا در مبارزه است.
انجام دومی به معنای نابود کردن اولی با سلاح انتقاد از و انتقاد از خود است.
انجام اولی به معنای ارائه منظره ی کاملی از رویدادها به نام خود حقیقت است.
انجام دومی به معنای جعل کردن تصاویر بیش از حد کامل دنیا به نام حقیقت نسبی نیست.
انجام اولی به معنای صحبت از این است که پدیده ها چقدر واقعی است.( برشت)
انجام دومی به معنای صحبت از چقدر واقعی بودن پدیده ها است.( برشت)
انجام دومی به معنای تدوین فیلم پیش از فیلمبرداری آن، ساختن آن در حین فیلمبرداری و پس از فیلمبرداری است.( ژیگا ورتف)
انجام اولی به معنای پخش یک فیلم پیش از تهیه ی آن است.
انجام دومی به معنای تهیه ی فیلم پیش از پخش آن، آموختن رموز تهیه ی آن در دنبال این اصل است که: عامل تهیه است که بر پخش تسلط و نظارت دارد.
انجام اولی به معنای فیلمبرداری از دانشجویانی است که می نویسند: اتحاد – دانشجویان- کارگران.
 انجام دومی به معنای دانستن این است که اتحاد، کشمکش و مبارزه ی اضداد است برای آگاهی از این نکته که هر دو، یکی هستند.
انجام دومی به معنای مطالعه و بررسی تناقض های موجود بین طبقات مردم با تصاویر و صدا است.
انجام دومی به معنای مطالعه و بررسی تضادهای موجود بین روابط تولیدکننده و نیروهای مولد است.
انجام دومی به معنای جرات و شهامت به خرج دادن برای آگاهی از این که آدمی در چه مرحله ای قرار دارد و از کجا آمده، دانستن و آگاهی از موقع خود در فراگرد تولید به منظور بعدا تغییر دادن آن است.
انجام دومی به معنای آگاهی از تاریخ مبارزات انقلابی و مصمم شدهن است.
 انجام دومی به معنای ایجاد دانش و معرفتی علمی از مبارزات انقلابی و تاریخ و شرح وقایع آنهاست.
انجام دومی به معنای دانستن و آگاهی از این که فیلمسازی، فعالیتی ثانوی، پیچ و مهره ای کوچک در انقلاب است.
 انجام دومی به معنای استفاده از تصاویر و صداها به منزله ی لب و دندان برای گاز گرفتن است.
انجام اولی به معنای تنها بازکردن چشم ها و گوش ها است.
انجام دومی به معنای خواندن گزارش های « کیانگ تسینگ» است.
 انجام دومی به معنای انقلابی بودن است.
ژان لوک گودار- ژانویه ی 1970
 
از کتاب استعمار و ضد استعمار در سینما
برگردان پرویز شفا
ص 145-143
م- دامون
شهریور و مهر 1401