پایان یک دور حملات دو دولت مرتجع علیه یکدیگر
یک دور تقابل دولت اسرائیل و حکومت جمهوری اسلامی در چارچوب تضاد این دو دولت با یکدیگربا حمله ی روز های پنجشنبه و جمعه ی اسرائیل به پایگاه هشتم شکاری اصفهان و انهدام بخش مهمی از پدافند هوایی اس 300 جمهوری اسلامی ظاهرا پایان یافت.
در کنار این حمله و در شب پس از آن(جمعه 31 فروردین) حمله ای به یک پایگاه نظامی گروه حشد الشعبی درجنوب بغداد صورت گرفت که ظاهرا نه آمریکا و نه اسرائیل مسئولیت آن را نپذیرفته اند اما می توان احتمال داد که کار یکی از این دو دولت و مکمل حمله ی اسرائیل به پایگاه هوایی بوده باشد.
چنان که نتایج این دو حمله ی جمهوری اسلامی به اسرائیل و دولت اسرائیل به پایگاه هشتم شکاری در اصفهان را با یکدیگر مقایسه شود اختلاف اساسی ای دیده نخواهد شد. تنها تفاوتی که دیده می شود کمیت ابزارهای حمله و کیفیت حمله است. جمهوری اسلامی زیاد فرستاد و کم زد( به گفته ی خودشان زیاد فرستادند برای اینکه حداقل تعدادی از آنها به هدف اصابت کنند) و اسرائیل کم فرستاد و کم(و به گفته خودشان دقیق تر و موثرتر) زد. هر دو حکومت از دیدگاه خودشان پیام هایی به یکدیگر دادند. جمهوری اسلامی با بیش از 300 پهپاد و موشک دست به خودنمایی بی حاصل زد و اسرائیل با اتخاذ اهداف مشخص و زدن آنها، امکانات خود را برای حملات مشخص به پایگاه های نظامی و سایت های اتمی جمهوری اسلامی به رخ خامنه ای و سران سپاه کشید.
هزینه حمله برای جمهوری اسلامی و در واقع برای مردم ایران بین 500 تا 600 میلیون دلار برآورد شده و هزینه ی دفاع برای اسرائیل نیز بر مبنای برخی منابع اسرائیلی حدود یک میلیارد و اندی دلار تخمین زده شده است.
چنانکه حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و کشتن هفت تن فرماندهان سپاه را نیز در چارچوب این حملات در نظر آوریم آن گاه در مجموع اسرائیل بیشتر ضربه زده و کمتر ضربه خورده است.
روشن بود که هیچ کدام از دو دولت ارتجاعی خواهان جنگی گسترده نبودند. اسرائیل خواه به دلیل دوری از ایران و خواه به دلیل امکانات نظامی توان مقابله ی به تنهایی با جمهوری اسلامی را ندارد و افزون بر آن تصمیم برای جنگ گسترده با جمهوری اسلامی در حوزه ی اختیارات دولت این کشور نبوده و اساسا در حوزه ی اختیارات امپریالیسم آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه و دیگر امپریالیست هاست که منافع اساسی در خاورمیانه و نیز در حفظ یک قدرت سیاسی وابسته به خود دارند. خامنه ای و شرکای پاسدارش نیز توان جنگ با اسرائیل را نداشته و ندارند زیرا به خوبی می دانند که در چنین جنگی، اسرائیل تنها نخواهد ماند و امپریالیست ها به یاری اش خواهند شتافت و از سوی دیگر می دانند گرچه ممکن است آغاز جنگی برای آنها آسان باشد اما پایان دادن اش آسان نخواهد بود و چه بسا وضع را به گونه ای در آورد که پایان جنگ پایان حکومت آنها باشد.
به اینها باید افزود که حمله ی اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و کشتن فرماندهان سپاه قدس نه اقدام نخستین دولت اسرائیل بوده و و نه آخرین آنها خواهد بود. اسرائیل از پیش ضرباتی به فرماندهان و نیروهای سپاه در سوریه زده بود و این حمله نیز در ادامه ی آنها بود و تا زمان تداوم تضادهای کنونی اش با گروه های نیابتی و خامنه ای و شرکا چنین حملاتی هم ادامه خواهد یافت. روشن است که دولت این کشور زمانی که پی برده بود که چنین جمعی که به گفته ی حماس در برنامه ریزی حمله حماس به اسرائیل نقش داشته اند، در چنین مکانی گرد می آیند( اخباری پخش شده که سازمان اطلاعات دولت بشاراسد و پوتین به سازمان اطلاعات این کشورخبر داده بودند) بهترین فرصت را برای کشتن آنها دیده و بنابراین از این فرصت استفاده کرده و به این مکان حمله کرده بود. این حمله و کشتن فرماندهان سپاه چنان که پیش از این گفته ایم در چارچوب تضاد اسرائیل با نیروهای حماس و حزب الله و خلق فلسطین بوده است و چرخش دادن آن به تضاد با جمهوری اسلامی و جنگ با خامنه ای بنا به دلایلی که ما در بالا و همچنین در اطلاعیه های پیشین شرح داده ایم نمی توانست مدت زیادی دوام داشته باشد.
استفاده خامنه ای از حمله برای اعلام جنگ علیه جنبش زنان و توده ها
اما اهمیت استفاده ای که خامنه ای و سران پاسدارش خواسته اند از این شبه جنگ بکنند از خود آن بسیار مهم تر است.
خامنه ای درست همزمان با سردادن نعره ی« پاسخ سخت» به اسرائیل و« تنبیه»دولت این کشور و حمله ی توخالی اش به اسرائیل، عربده کشی علیه زنان و جنگ با زنان را اعلام و آغاز کرد. او به همراه زنان حزب اللهی شاغل در گشت «ارشاد»ش، مشتی اوباش قلدر و چاله میدانی را به خیابان ها فرستاد تا روسری سر زنان کنند و ایشان را با انواع فحاشی ها و تحقیرها و بگیر و ببندهای وحشیانه و شکنجه ها و تجاوزها به «راه راست»هدایت و «متدین» گردانند.
روشن است که وی همواره دنبال فرصتی بود تا دستاوردهای جنبش زنان (و در وجهی گسترده تر جنبش های توده ای) را از آنان باز ستاند و از این رو همراه با برنامه ریزی حمله ی پر سرو صدا به اسرائیل برنامه ی حمله به زنان را در دستور کار قرار داد. اکنون آن حمله ای که این جنگ در پشت آن پنهان شده بود پایان یافته و این جنگ اصلی و واقعی ادامه یافته است.
در واقع جنگ اصلی خامنه ای با اسرائیل نیست. اگر اسرائیل بازهم از خامنه ای پاسدار بکشد و یا نیروهای نیابتی اش را سلاخی کند واکنش خامنه ای از نظر محتوی به احتمال فراوان در همان حدی خواهد بود که عین الاسد و این حمله ی اخیرش به اسرائیل بوده اند. اینجا شکل«حفظ نظام از اوجب واجبات است» و بقای جمهوری اسلامی، های و هوی ظاهری و درعمل نوشیدن انواع زهرها و سکوت و سازش و تسلیم است. اما به جنبش های داخل کشور که می رسد خامنه ای می شود خامنه ای عربده کشی که تیغ از نیام کشیده تا بر سر زنان و کارگران و زحمتکشان و دانشجویان و و هنرمندان و دیگر بخش های جامعه و خلق های دربند فرود آورد.
به این ترتیب از این دو تقابلی که جریان یافت، آنکه مهم تر بود همان تقابل داخلی بود نه خارجی.
اما خامنه ای و سران پاسدارش کور خوانده اند. جنبش زنان و جنبش طبقه ی کارگر و توده ها و خلق های ستمدیده ایران اکنون به آن درجه پیشرفت کرده اند که وی و دارودسته اش دیگر نتوانند آن را سرکوب کنند. ایستاده گی دختران و زنان ایران در همین روزهای اخیر نشان از آن دارد که حاضر نیستند آنچه را با خون خود و با صدها جان باخته و زندانی و شکنجه دیده و آسیب دیده به دست آورده اند از دست بدهند.
آنچه نیاز است ستایش شود این ایستاده گی ها و پشتیبانی تمامی طبقات و بخش های جامعه از آن است.
گروه
مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم
اردیبهشت 1403