۱۴۰۱ آذر ۲۳, چهارشنبه

علیه اعدام ها و در محکومیت قتل مجید رضا رهنورد و محسن شکاری اعتصاب کنیم

 
 شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
 
 
علیه اعدام ها و در محکومیت قتل مجید رضا رهنورد و محسن شکاری اعتصاب کنیم
 
روز ۲۱ آذر خبرگزاری قوه قضاییه خبر اعدام مجیدرضا رهنورد جوان ۲۳ را اعلام کرد.
این اقدام حکومت شمشیر کشیدن به روی همه مردم و از جمله ما کارگران است که بیش از ۴۳ سال زندگی و معیشت مان به یغما رفته و نابود شده است. معنای این کار یعنی خفه کردن هر صدای اعتراضی که به فقر و بی حقوقی و گرسنگی و چپاول و غارت بلند می شود.
یعنی خفه کردن صدای مردمی که فریاد میزنند زن، زندگی، آزادی.
بنابراین دیگر جای تامل نیست؛ این اعدام ها و تهدید به مرگ عزیزانی که در بازداشت هستند، موضوع اعتراض همه ما مردم است. این جنایت آنقدر شنیع است که حتی درون خود حاکمیت هم نزاع و دعواست. ما دیگر این سرکوب ها را بر نمی تابیم، ما دیگر فقر و بی تامینی و بساط چپاول پیمانکاران مفتخور و دزدی ها و چپاول ها را بر نمی تابیم.
خوشبختانه فراخوان هایی از سوی همکاران به اعتصاب داده شده است. همکاران رسمی برای روز ۲۶ آذر فراخوان به تجمع اعتراضی بزرگ و سراسری داده اند و همکاران دیگر در پتروپالایش ها برای روزهای سوم، چهارم و پنجم دیماه فراخوان به اعتصاب داده اند.
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، ضمن حمایت از همه این فراخوان ها، چاره کار را در متشکل و همبسته شدن برای اعتصاب می داند.
تاکید ما بر پاسخ فوری علیه سرکوب و اعدام توسط دستگاه قضاییه جنایتکار است و این پاسخ چیزی جز اعتصاب ما کارگران نفت و بستن شیرهای نفت نیست.
ما کارگران پیمانی نفت در جاهایی توانسته ایم این آمادگی را ایجاد کنیم اما برای اعتصاب سراسری نیاز به آمادگی های سراسری است بنابراین شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت از تمامی همکاران در همه بخشها درخواست میکند فعالانه با ادمین کانال ارتباط برقرار کرده تا سریع تر زمانی برای اعتراض سراسری تا پایان دادن به این جنایات را زمانبندی کنیم.
روز ۲۱ آذر خبرگزاری قوه قضاییه خبر اعدام مجیدرضا رهنورد جوان ۲۳ را اعلام کرد.
این اقدام حکومت شمشیر کشیدن به روی همه مردم و از جمله ما کارگران است که بیش از ۴۳ سال زندگی و معیشت مان به یغما رفته و نابود شده است. معنای این کار یعنی خفه کردن هر صدای اعتراضی که به فقر و بی حقوقی و گرسنگی و چپاول و غارت بلند می شود.
یعنی خفه کردن صدای مردمی که فریاد میزنند زن، زندگی، آزادی.
بنابراین دیگر جای تامل نیست؛ این اعدام ها و تهدید به مرگ عزیزانی که در بازداشت هستند، موضوع اعتراض همه ما مردم است. این جنایت آنقدر شنیع است که حتی درون خود حاکمیت هم نزاع و دعواست. ما دیگر این سرکوب ها را بر نمی تابیم، ما دیگر فقر و بی تامینی و بساط چپاول پیمانکاران مفتخور و دزدی ها و چپاول ها را بر نمی تابیم.
خوشبختانه فراخوان هایی از سوی همکاران به اعتصاب داده شده است. همکاران رسمی برای روز ۲۶ آذر فراخوان به تجمع اعتراضی بزرگ و سراسری داده اند و همکاران دیگر در پتروپالایش ها برای روزهای سوم، چهارم و پنجم دیماه فراخوان به اعتصاب داده اند.
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، ضمن حمایت از همه این فراخوان ها، چاره کار را در متشکل و همبسته شدن برای اعتصاب می داند.
تاکید ما بر پاسخ فوری علیه سرکوب و اعدام توسط دستگاه قضاییه جنایتکار است و این پاسخ چیزی جز اعتصاب ما کارگران نفت و بستن شیرهای نفت نیست.
ما کارگران پیمانی نفت در جاهایی توانسته ایم این آمادگی را ایجاد کنیم اما برای اعتصاب سراسری نیاز به آمادگی های سراسری است بنابراین شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت از تمامی همکاران در همه بخشها درخواست میکند فعالانه با ادمین کانال ارتباط برقرار کرده تا سریع تر زمانی برای اعتراض سراسری تا پایان دادن به این جنایات را زمانبندی کنیم.

باید کاری کرد تا این بساط قتل و جنایت و اعدام جمع شود.
ما بر همه خواستها و مطالبات مان تاکید داریم.

سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳ دسامبر ۲۰۲۲


شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت اعدام محسن شکاری را محکوم میکند

محسن شکاری به اتهام شرکت در اعتراضات مردمی اعدام شد.
چند ده هزار نفر با همین اتهام در زندانند.
این خطریست که همه بازداشت شدگان و هر یک از ما را که صدای اعتراض مان بلند شود تهدید میکند.
اکنون که ما مردم معترض و حق طلب در میدانیم حکومت با اعدام و بازداشت و اعتراف گیری اجباری به این می اندیشد که بلکه بتواند به این گونه کمی صدای اعتراض ما را کم کند اما سخت در اشتباه است.
ما مردم با تمام قدرت از زندگی و معیشتمان دفاع میکنیم.
ما دیگر حاضر به زندگی در بردگی و خفت نیستیم.
اعدام ها و سرکوب نمیتوند ما را از مطالباتمان و از خواست حق داشتن یک زندگی شایسته و داشتن حرمت و کرامت رها کند.
شعار ما زن، زندگی، آزادی است و برای آن تلاش میکنیم.
ما از فراخوانهای مردمی برای اعتصاب و اعتراض برای فردا علیه اعدام و برای آزاد کردن بازداشت شدگان همراهیم.
بکوشیم تا همه بازداشت شدگان را آزاد کنیم.
آزادی، آزادی، آزادی
اتحاد، اتحاد، اتحاد
اعتصاب، اعتصاب، اعتصاب
شعارهای فوری ماست.

۱۴۰۱ آذر ۲۱, دوشنبه

شورش و نبرد توده های استثمارشده و ستمدیده برحق است!

  شورش و نبرد توده های استثمارشده و ستمدیده برحق است!
 
در مبارزات طبقاتی تنها در شرایط تکامل «تدریجی» و «آرام و مسالمت آمیز» جنبش و انقلاب می توان دنبال قوانین سیاسی و حقوقی حاکم بر کشور رفت و نه به طور مطلق، بلکه تا حدودی در چارچوب آنها مبارزه کرد. در شرایط انقلاب علیه طبقه یا طبقات استثمارگر و ستمگر حاکم بسیاری از این قوانین پشیزی ارزش ندارند؛ نه برای حکومت همان طبقات حاکمی که وضع شان کرده اند و نه برای طبقات مردمی که در دوره های تکامل مسالمت آمیز جنبش تا حدودی در چارچوب آنها مبارزه کرده اند. زیرا این قوانین را آنها که به نفع خودشان وضع کرده اند حتی اگر در بهترین حالت مراعات شان کرده باشند، که در مورد جمهوری اسلامی هرگز چنین نبوده است، دست و پا گیر می دانند و به ساده گی زیر پایشان می گذارند و آنها که مبارزات خود را در چارچوب آن پیش برده اند یعنی توده های مردم نیز اکنون علیه طبقات حاکم و بنابراین علیه قوانین سیاسی و حقوقی آنها هستند.  
در شرایط جنبش و انقلاب، در شرایطی که تکامل  دیگر«آرام و تدریجی» و «مسالمت آمیز» نیست، قوانین سیاسی و حقوقی دیگری در کار خواهند بود. قوانین حکومت که دیگر حتی قوانین جاری نیست بلکه قوانینی برای بقای خودشان است و قوانین طبقات مردمی که هم ضد قوانین پیشین حاکم است و هم ضد قوانینی که طبقات حاکم در این مبارزات عملا آن را به اجرا می گذارند.
اینجا جامعه به دو صف تقسیم می شود: صف خلق و صف ضد خلق. صف انقلاب و صف ارتجاع. صفی که مبارزه و شورش و قیام اش برحق است و صفی که سرکوب جنبش توده ها از جانب آن ناحق است. اینجا کمیت و کیفیت نیروهاست که حکم قانون پیدا می کند؛ یعنی قانون دقیقا وابسته به نیرو و زور طبقات در مبارزه ی طبقاتی جاری است. اگر نیرو و زور حکومت بیشتر باشد به نسبت و منطبق با نیرو و زورش، قوانین وی حاکم می شود. اگر زور توده های مردم بیشتر باشد به نسبت این نیرو و زور، این قانون توده های مردم است که حاکم می شود.
در چنین شرایطی از مبارزه ی طبقاتی آنکه از توده های مردم می کشد ناحق است و آنکه از نیروهای طبقات ستمگر حاکم می کشد برحق است.
این جا آنچه حکم می کند این نیست که فلان فرد چاقو و یا اسلحه داشته یا نداشته است. آیا کسی را کشته یا نکشته است. آیا قوانین حقوقی حاکم را زیر پا گذاشته و یا خیر. این بازی در زمین قدرت ستمگر حاکم است که خلق برای سرنگونی آن به میدان آمده است. این بازی در زمین قوانین حقوقی قدرت حاکم است که توده های مردم برای لغوشان به میدان آمده اند. وارد شدن در این بازی تنها در چارچوب های معینی مجاز است و از آن چارچوب ها که بگذرد بی معنا و مانع تکامل مبارزه ی طبقاتی یعنی گرایش توده های مردم به کاربرد قهر علیه دشمن طبقاتی می شود.
طبق همین قوانین، ولی فقیه می تواند حاکم باشد و ده ها ارگان سیاسی و حقوقی و نظامی و ...  در نتیجه کل قدرت را در دست خود داشته باشد. طبق همین قوانین، دیه ی زن نصف مرد است. و طبقات انقلابی نه برای تمکین به این قوانین بلکه درست برای فسخ این قوانین و بنا نهادن قوانین خود به میدان آمده اند.
در مورد مساله ی حقوقی نیز به همین شکل است. با توسل جستن به این قوانین وضع به این گونه در می آید که یک فرد از طبقات مردمی و شورشگر، اگر کسی را نکشته، اعدام کردن اش منطبق با قوانین حقوقی نیست و اگر کشته، خوب! طبق قوانین حقوقی جاری حق اش است که اعدام شود.
به این ترتیب پشت بهترین فرزندان خلق و مبارزان از جان گذشته ای که در انقلاب به میدان آمده اند و با نیروهای دشمن درگیر شده اند و با مشت و لگد و یا اسلحه ی سرد و یا گرم افرادی از میان آنها را کشته اند، کاملا خالی می شود.
گویی این ها طبق قوانین حاکم حق این کار را نداشته اند و بنابراین شایسته حکم اعدام هستند! گویی این ها فرزندان توده های مردم نیستند و مشتی افراد جاهل بوده اند که قوانین حاکم را زیر پا گذاشته اند و بنابراین نه تنها قاضیان حکومت حکم به اعدام آنها می دهند بلکه وکلا و حقوق دانان و در پی آنها مردم نیز این حکم را از جان و دل می پذیرند؛ یعنی می پذیرند که مبارزترین جوانان خود را از زمین مبارزه بیرون بگذارند و حکم بر گناهکار بودن شان دهند و بنابراین در مقابل اعدام شان به وسیله حکومت منفعل شوند.
این بازی در زمین مبارزه ی صرفا مسالمت آمیز و در زمین طبقات استثمارگر و ستمگر و دزد و اختلاس گر و جنایتکار حاکم است و راه را بر هر گونه کاربرد قهرانقلابی از جانب توده ها بر علیه ضد خلق و دشمنان توده ها می بندد.
 این موضع گیری و رویه مبارزترین و دلاورترین فرزندان توده های مردم را به ساده گی از رده ی خلق بیرون کرده و آنها را با دست خود و با رضایت خود و با رضایت از قوانین حاکم، به طناب دار می سپارد. 
خیر! این جا داوری این گونه نیست! این جا داوری این گونه است که این شخص خواه کسی را کشته و خواه نکشته باشد در سمت خلق بوده و بنابراین مبارزه اش برحق است، و یا خیر در سمت ضد خلق بوده و از جوانان و توده های مردم استثمارشده و ستمدیده کشته و بنابراین ناحق است.
آنکه حکم به اعدام مبارز جان برکفی می دهد که خشم و کینه ی منطقی اش را با کشتن نیروی دشمن بروز داده در جهت ضد خلق ایستاده و بنابراین ناحق است. مجیدرضا رهنورد اگر کسی از دشمنان خلق را کشته باشد برحق است و اعدام وی ناحق. و این حکم در مورد هر فرد مبارز دیگری از صف خلق صدق می کند.
اساس داوری این جا بر این مبناست:
طبقات حاکم کدام طبقات هستند و طبقات محکوم کدام. کدام برحق اند و کدام ناحق. نبرد از جانب کدام عادلانه است و از جانب کدام ناعادلانه.  
توده های مردم بی شک در پی این اعدام ها مبارزات خود را ادامه خواهند داد. حکومت خامنه ای نمی تواند با اعدام کردن بهترین فرزندان خلق توی دل مردم را خالی کند و آنها را به تمکین به حکومت کنونی وادار کند.  
در تقابل با این اعدام ها و سرکوب ها که تا وقتی این کثافات قرون و اعصار هستند پایان یافتنی نیست و برای سرنگونی حکومت کثیف و پلید، توده های مردم شیوه های گوناگون مبارزه را به کار خواهند گرفت. از مبارزات خیابانی و اعتصاب گرفته تا اشکال حمله به مقرهای اداری و نظامی و به دیار نیستی فرستادن منفورترین خدمتگزاران رژیم از نمایندگان مجلس تا بازپرس ها و قضات دستگاه قضایی و نمایندگان دادستان و شاهدان دروغین و پاسداران لباس شخصی و دیگر اراذل و اوباش رژیم.
امر اخیر قطعا باید با مطالعه ی فراوان در مورد انتخاب محل ضربه و به وسیله ی هسته هایی کوچک از پیشروترین و مبارزترین و آماده ترین و فداکارترین انقلابیون صورت گیرد و در عین حال در شرایط کنونی نقشی کاملا جانبی داشته باشد و در خدمت رشد و تکامل مبارزه طبقاتی یعنی اعتصابات و مبارزات خیابانی جاری در آید.
زنده باد یاد جانباخته گان قهرمان انقلاب محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب توده ها
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
22 آذر ماه 1401

وحشت خامنه ای و سران پاسدارش از مبارزات خیابانی و اعتصاب ها

 
وحشت خامنه ای و سران پاسدارش از مبارزات خیابانی و اعتصاب ها
 
 خامنه ای و سران پاسدارش گمان می کنند اعدام مبارزین جوان یکی از بهترین و موثرترین راه ها برای سرکوب جنبش توده ها و عقب راندن آنهاست. این است که بالاخره با مقدمه چنینی های نمایندگان اختلاس گر مجلس برگزیده ی خامنه ای و سران دستگاه سراپا فاسد و جنایتکار قضایی و آخوندهای دزد و جانی و دیگر عواملی که جزو هسته ی سخت قدرت هستند وارد عملی کردن برنامه ی اعدام ها شدند و به دنبال محسن شکاری، مجید رهنورد را در مشهد به قتل رساندند.   
سیاست آنها بازی با افکار توده هاست. «اگر از در نتوانستی وارد بشوی از پنجره وارد شو!». اگر در نتیجه اعتراضات به اعدام ماهان صدرات آن را عقب می اندازند به سرعت شخص دیگری را که عجالتا از مرکز توجه خارج شده اعدام می کنند. اگر دانشجویی را اعدام نمی کنند دانشجویی دیگر را می کشند و به کلاس های دانشگاه می آورند و جسد به دارآویخته ی وی را برای دانشجویان به نمایش می گذارند و می گویند خودکشی کرده است. اگر دکتر و ورزشکاری را می خواهند اعدام کنند و مبارزه بر سر وی گره می خورد چنانچه احیانا عقب نشینی کنند در مقابل به اعدام کسانی دست می زنند که در حال حاضر در مرکز توجه نیستند.
آنها  گمان می کنند که اعدام کردن جوانان و هر یک از افرادی که متعلق به یک طبقه یا صنف هستند یکی از مهم ترین راه حل ها برای ماندن در قدرت است. به خصوص اینکه در گذشته و به ویژه در سال های 60 و 67 با همین اعدام ها یک نسل از جوانان مبارز و انقلابی را یا از بین بردند و یا به انفعال کشاندند و توانستند حکومت خود را تداوم بخشند.  
شرایط کنونی به هیچ وجه با آن زمان قابل قیاس نیست. در سال های 60 آنها متحد بودند و پایه ی اجتماعی داشتند و انقلابی هم به این شکل مقابل آن ها نبود( در سال 67 حتی فضای انقلابی هم نبود). اکنون یک انقلاب توده ای مقابل آنهاست و در عین حال خودشان متحد نیستند و پایه ی اجتماعی بسیار ناچیزی دارند و در عین حال توده های مردم 40 سال پلیدی های حکومت  آنها را دیده اند. این بیشتر خامنه ای و دفتر رهبری و سران پاسدار و مشتی اختاپوس مال پرست و دزد در مجلس و دولت و دستگاه قضایی و نهادهای اطلاعاتی و نظامی هستند که پشت این اعدام ها ایستاده اند و گمان می کنند می توانند با آن نسخه ی انقلاب را بپیچند. 
سیاست آنها این است:«اگر جنبشی از سوی طبقه ای و یا گروهی برخواست به شدیدترین وجه آن را سرکوب کنید. هر که را هم توانستید بازداشت و شکنجه و زندان و عده ای را هم اعدام کنید تا جنبش آن طبقه و گروه بخوابد.»  
صحبت کردن بر سر این که این اعدام ها با احکام دینی و یا حقوقی و قانونی تضاد دارد به هیچ وجه اثری در خامنه ای و جنایتکاران و سالوسان هسته سخت پیرامون وی ندارد. مساله ی آنها نه دین است و نه مذهب و نه شریعت و نه قانون و حقوق افراد که برای هیچ کدام از اینها پشیزی هم ارزش قائل نیستند. می کشند تا بمانند و از قدرت و ثروت که به روی خون و فلاکت توده ها انباشته اند محافظت کنند. به کسی هم نه پاسخگو بوده اند و نه پاسخگو خواهند بود.    
هراس خامنه و سران پاسدارش از مبارزات خیابانی و اعتصاب ها
نقطه ضعف های حکومت فاسد و جنایتکار درست همان مبارزاتی است که از آنها وحشت دارد. زمانی که جنازه ها را می دزدند و پنهانی خاک می کنند، زمانی که به خانواده ها می گویند بگویید خودکشی کرده و یا  دچار ایست قلبی شده تا جنازه را بدهیم، زمانی که به خانواده ها می گویند که تنها خانواده می تواند در مراسم دفن و یا سوگواری باشد، زمانی که از کوچک ترین گردهمایی به این درجه نگرانی و ترس دارند، نشان می دهند از گردهمایی و مبارزات خیابانی وحشتی سخت دارند.
و باز زمانی که در یک اعتصاب کارگریی حدود250 نفر را بازداشت می کنند، زمانی که کارگران که اعتصاب کرده اند می خواهند با پاداش بخرند، و زمانی که اعتصاب کسبه و بازاریان صورت می گیرد با پلمپ کردن مغازه ها و یا نوشتن «قاتل« و یا «وطن فروش» روی سر در مغازه شان دست به ارعاب می زنند و یا افرادی از میان همین کسبه را می دزدند، نشان می دهد که آنها از اعتصاب نگرانی و وحشت دارند.
زمانی که  به کردستان و بلوچستان و قوم هایی همچون لرها و بختیاری ها و قشقایی ها حمله کرده و عده ای را غرق خون می کنند نشان می دهد که از آینده ی این جنبش ها که رفتن به سوی گرفتن سلاح در دست است وحشت دارند.
بنابراین راه پیشگیری از اعدام ها صرفا مبارزه در فضای مجازی نیست. این هم نیست که بخواهیم صرفا با اعلامیه دادن برای پزشک و ورزشکاری که حکم اعدام گرفته است مانع حکم اعدام شویم. راه اش اعتصاب پزشکان و کارکنان بیمارستان هاست. راه اش اعتصاب ورزشکاران است و بازی نکردن در میدان ورزشی و ورزش حکومتی را زمین زدن، راه اش مبارزات گروهی هنرمندان است.
و تازه نه این که هر صنف صرفا برای خودش، یعنی پزشکان برای پزشک و ورزشکاران برای ورزشکار و هنرمندان برای هنرمند بلکه هر طبقه و صنف و گروه برای آزادی همه ی کسانی که در بازداشت و زندان و در معرض اعدام هستند باید مبارزه کند. راهش مبارزه در فضای واقعی است. اگر توده ها و خانواده های کسانی که نام شان در لیست اعدامی هاست می خواهند از اعدام های دیگر جلوگیری کنند راهش دعوت کردن از تمامی خلق برای آمدن صدها هزار نفری به مراسم سوگ و خیابان است. راهش اعتصاب سراسری تمامی طبقات و گروه هایی  است که می توانند از شکل اعتصاب به عنوان یکی از شکل های مبارزه استفاده کنند.
خلق ایران پذیرفته است که برای آزادی باید خون نثار کند. و این خون ریزی ها تا زمانی که این خون آشامان سرنگون نشوند کماکان ادامه خواهد یافت.
 
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر سران پاسدار
مرگ بر سران جنایتکار دستگاه قضایی
مرگ بر نمایندگان دزد و جانی مجلس
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
21 آذرماه 1401  

۱۴۰۱ آذر ۲۰, یکشنبه

سیاست های سرکوب خامنه ای

 
 
سیاست های سرکوب خامنه ای برای خاموش کردن جنبش توده ها
 
سیاست ضربات پی درپی و بی امان در مواقع فروکش نسبی انقلاب
باند جنایتکار خامنه ای و سران پاسدار در پی آن اند که سیاست سرکوب شدید و خونین خود را شدیدتر و خونین تر کنند. آنها تاکتیک ضربات با شدت هر چه بیشتر را برای به خاموشی راندن جنبش توده ها در پیش گرفته اند.  
سیاست های به کار رفته ی خامنه ای و سران پاسدارش در این سه ماه نخستین انقلاب نشان می دهد که آنها هنگامی که جنبش توده ها اوجی از نبرد خود را می گذراند و به گونه ای نسبی دچار افت شده و یا به بیانی دیگر امواج کوبنده ی انقلاب تا حدودی فروکش کرده و یا موقتا می خوابد، حملات وحشیانه تری را آغاز کرده و ضربات پی درپی وارد می کنند تا آن را به عقب رانده و جلوی امواج تازه و اوج گیری دوباره ی انقلاب را بگیرند. به اصطلاح از فرصتی که فرود نسبی جنبش برای آنها فراهم می کند استفاده کرده و با ضربات همه جانبه و بی امان و پی درپی به جنبش، آن را سرد و منفعل گردانند.
دو نمونه ی برجسته ی اخیر آن یکی اوج گیری جنبش به مناسبت سالگرد مبارزات آبان 98 در روزهای 24 و 25 و 26 آبان و همراه با آن نخستین اعتصاب بزرگ و همگانی کسبه و بازاریان و نیز کارگران برخی کارخانه های صنعتی بود که در پی آن حملات سنگینی از جانب سپاه پاسداران به مهاباد و دیگر شهرهای کردستان صورت گرفت؛ و دیگری همین سه روزی که به 16 آذر پایان یافت و آغاز اعدام ها یا در حقیقت به قتل رساندن بازداشتی های گروگان گرفته شده است.
تشدید سرکوب بخش های پیشرو جنبش
نگاهی به رویدادهای این سه ماهه در عین حال نشان می دهد که سیاست اساسی سرکوب از جانب حکومت، تمرکز گذاشتن روی بخش های پیشرو انقلاب و زدن ضربات شدید به آنها بوده است.
به راه انداختن کشتار در جمعه خونین بلوچ، حمله به دانشجویان دانشگاه شریف، حمله به مهاباد با آلات و ادوات سنگین جنگی، حملات پی درپی به دبیرستان ها، و در پی سه روز مبارزه ی اخیر زدن ضربات سخت به کسبه و بازاریان، مهم ترین اوج های سرکوب منظمی بوده است که حکومت خامنه ای و پاسداران اش پیش برده اند.
سیاست های سرکوب نتیجه ای اساسی برای خامنه ای به بار نیاورده است
از سوی دیگر هر چند که این ضربات به تمامی جنبش های آمده در بالا، زخم ها و آسیب هایی به جنبش وارد کرده است و به هر حال برخی از اجزا آن را از آن اوج پیشین تا حدودی و موقتا خارج کرده است، اما نه رژیم توانسته این سیاست را به گونه ای همه جانبه و مداوم به کار گیرد و نه توانسته از آنها به نفع خود نتیجه ی قابل توجهی بگیرد. آنچه در مقابل وی پس از این سرکوب ها سر برافراشته جنبشی گسترده تر و پیگیرتر بوده است.
برای نمونه جنبش بلوچ پس از جمعه ی خونین زاهدان و با حدود صد کشته نه تنها به خاموشی نرفت، بلکه متحدتر و همه جانبه تر و شدیدتر از پیش تداوم یافت و رهبران جنبش بلوچ گرایش های به نسبه رادیکال تری پیدا کردند. و یا یورش افسار گریخته ی پاسداران و اطلاعاتی های لباس شخصی به دانشگاه شریف و دیگر دانشگاه ها نه تنها نتوانست جنبش دانشجویی را به خاموشی کامل بکشاند، بلکه در مجموع آن را گسترده تر از پیش کرده و تداوم بخشید که نمونه ی آن همین جنبش سه روزه ای است که با 16 آذر پایان یافت. همین امر در مورد مهاباد و دیگر شهرهای کردستان صدق می کند، و قطعا در مورد پلمپ کردن مغازه های کسبه و بازاریان مبارز صدق خواهد کرد؛ یعنی جنبش کسبه و بازاریان را رادیکال تر و بادوام تر خواهد کرد.
فعال کردن تمامی ارگان ها برای سرکوب
جدا از این سیاست ضربات سنگین به نیروهایی که پیشروترین بخش های جنبش هستند، سیاست سرکوب شدید و کوبنده تلاش کرده است تمامی امکانات خود را فعال کند و در عین حال ضربات پی درپی و ممتدی به جنبش وارد کرده تا آن را تب و تاب بیندازد و یاس و ناامیدی را بر توده های مردم چیره گرداند.
های و هوی نمایندگان اختلاس گر و مفت خور و جانی مجلس خامنه ای در مورد شدت بخشیدن به سرکوب و تقاضای آنها از دستگاه قضایی برای اعدام کردن جوانان مبارز، فعال کردن دستگاه قضایی و قاضی های جنایتکار و در پیش گرفتن سیاست به قتل رساندن جوانان پیشرو جنبش با نسبت دادن جرم های واهی به آنها، بخشی از این سیاست است. احتمالا تنها بخش های باقی مانده از سیاست تشدید سرکوب وحشیانه و همه جانبه و بی امان، به کار گرفتن آشکار حکومت نظامی و بستن توده ها به رگبار از زمین و آسمان و ایجاد فجایع جدید است. سیاست هایی که بی تردید با شکست روبرو خواهند شد.  
مبارزه ی موضعی و مبارزه ی پایدار
در مقابل سیاست سرکوب شدید و همه جانبه و بی امان، جنبش و انقلاب توده ها باید سیاستی با دو وجه داشته باشد: سیاست مقابله ی بخشی یا موضعی و مقابله ی پایدار و درازمدت.
منظور از مقابله ی موضعی، دست زدن به نبرد در اشکال گوناگون آن با سیاست های بخشی حکومت همچون اعدام یا در واقع به قتل رساندن پیشروان جنبش به وسیله ی دستگاه جنایتکار قضایی است. و منظور از مقابله ی پایدار یا دراز مدت دنبال کردن هدف اساسی جنبش و انقلاب یعنی فعال کردن تمامی طبقات در مبارزه و نیز ایجاد تمامی راه ها و اشکال مبارزه برای سرنگونی نهایی حکومت است.
در مورد مبارزه ی موضعی به نظر می رسد که می توان شکل های بی نهایت گوناگونی را دنبال کرد که از مبارزه در فضای مجازی تا اعتصاب ها و مبارزه در خیابان ها را شامل می شود. هدف از مبارزه ی بخشی و موضعی، ایجاد مانع در اجرای سیاست های معینی در سرکوب از جانب حکومت، ناتوان و فلج کردن حکومت در پیش بردن سیاست های سرکوب خود و به تجزیه کشاندن نیروهای آن است.
اما این مبارزه ی بخشی و موضعی با سیاست هایی که در دستگاه حاکم در مقاطع و مراحلی عمده می شود نباید همه ی کار انقلاب را به گونه ای به خود اختصاص دهد که ابتکار عمل در دست حکومت قرار گیرد. به این معنا که آنها سیاست و اشکال معینی را در سرکوب پیش گیرند و جنبش نیز بخواهد صرفا مقابل آن اشکال سرکوب بایستند. در چنین مسیری ابتکار در دست حکومت قرار خواهد گرفت و حرکات جنبش توده ها صرفا عکس العملی خواهد بود در مقابل سیاست های سرکوب حکومت.
بنابراین جنبش باید ضمن ایستاده گی مقابل اشکال معین سرکوب حکومت و مبارزه ی شدید و همه جانبه با آنها، وجه دیگر و اساسی تر خود یعنی مقابله ی پایدار و درازمدت برای تحقق هدف اساسی خود را که سرنگونی حکومت جنایتکار است تداوم بخشد و هر گونه مبارزه ی بخشی و موضعی و ایستادن در مقابل سیاست معینی در اشکال سرکوب حکومت را به عنوان جزیی مهم در خدمت سازمان دادن تمامی نیروهای جنبش برای تحقق مبارزات و اهداف دراز مدت در آورد. برای تحقق چنین هدفی اولا باید تمامی نیروهایی که باید در این مبارزه فعال شوند، فعال کند و از سوی دیگر شرایط درازمدت شدن مبارزات آنها را فراهم کند.
برای نمونه باید به پشتیبانی همه جانبه از اعتصاب کسبه و بازاریان و از جمله تقابل با همین پلمپ کردن مغازه های آنها و یا پشتیبانی از اعتصاب رانندگان کامیون و یا اعتصاب کارگران دست زند و به گونه ای جامع از آنها پشتیبانی کند و یا با سیاست اعدام ها با تمامی اشکال ممکن مبارزه به مقابله برخیزد و در در عین حال بر بستر این مبارزات موضعی شرایط تحقق اعتصاب های همگانی( و یا گردآمدن صدها هزار نفری یا میلیونی) و در نهایت شورش ها و قیام های مسلحانه را فراهم کند.
باید توجه کرد که نیروهای انقلاب کنونی تمامی طبقات انقلابی و دموکرات جامعه هستند و از یک سو همه ی این طبقات باید تا آنجا که ممکن است فعال شوند و از سوی دیگر تمامی راه ها وشکل های مبارزه بسته به نقش آنها در پاسخ دادن به شرایط خاص و یا عام جنبش به کار گرفته شوند.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد توده های مبارز
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
            گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
20 آذرماه 1401

اعلامیه مشترک احزاب و سازمان های مارکسیست – لنینیست - مائوئیست


بیایید مبارزات انقلابی علیه تدارکات جنگ جهانی امپریالیستی را تکامل دهیم!

همه ی کشورهای امپریالیستی اعلام می کنند که مدافع آزادی، دموکراسی و صلح جهانی هستند. همه ی آنها مدعی مبارزه علیه دیکتاتوری ها و تروریسم بین المللی هستند، اما در واقع آنها بدترین دیکتاتورهای تروریست در جهان می باشند. آنها در مورد صلح صحبت می کنند اما دیوانه وار برای یک جنگ جدید غارتگرانۀ جهانی آماده می شوند. آنها صنعت تسلیحات را تقویت می کنند. آنها زرادخانه‌های خود را افزایش می دهند. آنها ماشین های جنگی عظیم را عمدتاً به سمت اروپای شرقی بسیج می کنند. آنها از جنگ های طولانی مدت علیه مردم فلسطین، سوریه و یمن پشتیبانی می کنند. آنها در تنگه تایوان، در شبه جزیره کره، در دریای چین شرقی، در مرز اوکراین و بلاروس، در مرز دریایی یونان و ترکیه، به آغاز جنگ های ارتجاعی جدید دامن می زنند. ناتو که به وسیله ی امپریالیسم یانکی فرماندهی می شود، در اوکراین از طریق رژیم دست نشانده کی یف، با ارتش مزدور، تسلیحات و فرماندهان نظامی خود، با قدرت نظامی امپریالیسم روسیه مقابله می کند. هر دو طرف بهانه های ساختگی برای استفاده از سلاح های هسته ای می سازند. تضادهای ذاتی امپریالیستی تا آنجا تشدید شده که جنگ جهانی هسته ای جدید، دیگر یک خطر نهفته امپریالیستی محسوب نمی گردد، بلکه خطری قریب الوقوع برای موجودیت جامعه جهانی و محل سکونت و زیست آن است.

سیستم امپریالیسم جهانی، منحط و متلاشی شده، و در مسیر یک طرفه اجتناب ناپذیر خودش به سوی گورستان خود در حال حرکت است. پیامدهای وحشتناک بحران اقتصادی حاد جهانی فزاینده را بر جامعه تخلیه کرده و همراه با آن در تمامی قاره ها، بحران اجتماعی، محیط زیستی و بحران سلامتی عمق و گسترش یافته است. برای امپریالیست های تشنه و سیری ناپذیر، [صرفا] بحران های محیط زیستی، انحصار و انباشت سرمایه به قیمت استثمار جهانی کار اجتماعی، صادرات رباخوری سرمایه مالی، نابودی طبیعت و غارت و چپاول کشورهای زیر ستم، کافی نیست. بحران های حاصله از سیستم آنان، عمدتا بحران های اقتصادی به عنوان نمونه، امپریالیست‌ها را به تقسیم مجدد جهان از قبل تقسیم شده وادار می‌سازد. تقسیم جدیدی که تنها با زور و نیروی اقتصادی، نیروی مالی، نیروی نظامی، نیروی جنگ جهانی بین چند کشور امپریالیستی در حال زوال و سایر کشورهایی که برای هژمونی جهانی می‌جنگند، به عنوان نتیجه ی قانون اجتناب ناپذیر توسعه نابرابر از کشورهای امپریالیستی به دست می آید.

اما همان علل اقتصادی و اجتماعی که امپریالیست ها را به طرف جنگ های غارتگرانه سوق می دهد، برای بردگان سرمایه به شرایط مادی غیر قابل زندگی و غیرقابل تحمل تبدیل می شود، شرایط مادی که طغیان و شورش، برای پرولتاریای استثمار شده، مردم، ملت ها و کشورهای تحت ستم انحصارات و کشورهای امپریالیستی را به بار خواهد آورد. و بر جنبش بین المللی کمونیستی است که آن را به سمت وجدان انقلابی سوق داده، شورش‌ها را سازماندهی نموده و به مبارزه ای انقلابی علیه دشمن مشترک، یعنی نظام سرکوب و استثمار کاپیتالیزم جهانی تبدیل نماید.

بر کمونیست هاست که نمونه ای از اتحاد و مبارزه انترناسیونالیستی را علیه کشتارهای جدید جهانی امپریالیستی، تدارک بگیرند. سعی و تلاش خود را در پیوستن و هماهنگ ساختن برای ترویج مبارزات انقلابی ارتش های پرولتری در سراسر کشورهای جهان علیه بسیج نیروها و سلاح هایی که در خدمت جنگ‌های ارتجاعی قرار می‌گیرد، [دامن زنند] و با تمامی انقلابیون و بخش های دموکراتیک جبهه مشترکی علیه رژیم های بدخواهی که با حمایت و تعهد نظامی اربابان امپریالیستی بر سر اقتدار هستند، تشکیل دهند، فرمانروایان اپورتونیست بدنام که زیر نام پرولتاریا و خلق ها از جناح های امپریالیستی در حالی که همه شان دشمنان مرگبار و قسم خورده ستمدیده گان و استثمار شدگان جهانی هستند، پشتیبانی می‌کنند، از ریشه طرد نموده و به عنوان خائن محکوم نمایند. بی وقفه از مبارزات انقلابی رهبری شده به وسیله ی کمونیست های واقعی مارکسیست – لنینیست – مائوئیست، عمدتا جنگ خلق در هند که امروزه همراه با سایر جنگ های خلق، پیشتاز انقلاب جهانی پرولتاریا هستند و علیه امپریالیسم و سگ های نگهبان ملی مرتجع شان، می رزمند، قاطعانه حمایت نمایند.

سرمایه داری امپریالیستی در بحران است ! زنده باد سوسیالیسم و کمونیسم !

یا انقلاب جنگ را متوقف می کند و یا جنگ، انقلاب را به راه خواهد انداخت !

کارگران و مردم جهان، علیه امپریالیزم متحد شوید!

اول نوامبر 2022 میلادی

امضاء کنندگان:

اتحادیه کارگران کمونیست (مارکسیست - لنینیست - مائوئیست) کلمبیا

کمیته ساختمان حزب کمونیست مائوئیست گالیسیه

حزب مائوئیست کمونیست ایتالیا

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

گروه مائوئیستی راه سرخ ایران

حزب کمونیست هند (مائوئیست)

حزب کمونیست نیپال ( اکثریت )

۱۴۰۱ آذر ۱۸, جمعه

متحدین خلق ایران و انقلاب ایران در جهان چه کسانی هستند؟

 
متحدین خلق ایران و انقلاب ایران در جهان چه کسانی هستند؟
 
کشتن محسن شکاری به وسیله ی خامنه ای و قضات جنایتکارش موجب شد که واکنش هایی در محکوم کردن آن در جهان و پشتیبانی از خلق ایران به وجود آید. این واکنش ها و پشتیبانی ها را  باید به دو بخش تفسیم کرد:
واکنش و پشتیبانی دولت های امپریالیستی و ارتجاعی و واکنش و پشتیبانی توده های مردم این کشورها.

دولت های امپریالیستی و ارتجاعی متحدان واقعی خلق ایران نیستند
در مورد دولت ها به ویژه دولت های امپریالیستی می دانیم که این ها جز به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی امپریالیستی خود نیستند. از دیدگاه آنها دولت جمهوری اسلامی در صورتی که برخی اصلاحات در داخل کشور انجام دهد به گونه ای که توده های مردم سرشان به زندگی شان گرم شود و نارضایتی های جاری موجب نگردد که هر دم در این کشور جنبشی به پا شود و همچنین حکومت خامنه ای و پاسداران اش دست از برخی بازی ها و زیاده روی خود در منطقه بردارند و در چارچوب منافع آنها عمل کنند، دولتی باب طبع شان خواهد بود.
از نظر آنها ایراد جمهوری اسلامی همین هاست. و اگر این ایراد ها رفع گردد و فضای امن برای سرمایه گذاری که عموما نیازمند سکوت قبرستانی است آماده گردد آنها می توانند سرمایه هاشان را داخل ایران بریزند و به یاری جمهوری اسلامی برخیزند. بیخود نبود که اوباما با امضای برجام  دلارها و سرمایه های کشورهای امپریالیستی را روانه ایران کرد.
از نظر این دولت ها باید در برخورد با جمهوری اسلامی با احتیاط بود زیرا هر آن ممکن است که جمهوری اسلامی در تقابل با امپریالیست های غربی به سوی امپریالیسم روسیه و نواستعمارگران چین برود و جزیی از بلوک آنها گردد. امری که از نظر دولت های امپریالیستی موجب می گردد که «منافع اقتصادی آنها در ایران» و منطقه به خطر بیفتد.
از سوی دیگر آنها زمانی به طور کامل از پشتیبانی جمهوری اسلامی دست برمی دارند که مطمئن باشند که این حکومت دوام نخواهد یافت و سرنگون خواهد شد. تازه در چنین صورتی هم می خواهند دولت بعدی را خودشان انتخاب کنند و به خورد طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش ایران بدهند.
 آنها سازمان ها و گروه هایی همچون سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار خودشان و برخی دیگر از گروه ها را در آب نمک خوابانده اند و از آنها در اوضاع و احوال عادی همچون گروه های فشار علیه جمهوری اسلامی و برای امتیاز گرفتن استفاده می کنند و در شرایطی هم که حکومت رفتنی به نظر می رسد آنها را همچون نیروهایی که می توانند جایگزین جمهوری اسلامی شوند رو می آورند. در چنین اوضاع و احوالی دیدارهایی با برخی از سران و افراد این جریان ها برگزار می کنند تا مثلا آن ها را چهره کنند و به عنوان نمایندگان مقبول ملت ایران رسمیت بخشند و در شرایط مقتضی آنها را دولت جایگزین اعلام کنند(متقابلا همین نیروهای مرتجع دست نشانده هستند که دنبال امپریالیست ها راه افتاده اند و موس موس می کنند تا این قدرت ها کاری کنند و این مزدوران را در ایران به قدرت برسانند).
بنابراین دولت های مزبور می خواهند«هم از توبره بخورند و هم از آخور». در کل و در چارچوب موازین انقلاب آزادیخواهانه، دموکراتیک و ضدامپریالیستی ایران می توان نه از حرف های و برخی از اعمال بی رنگ و بو و خاصیت شان، بلکه از آن کارهای عملی ای سودمندی که علیه جمهوری اسلامی می کنند پشتیبانی کرد و از آنها به نفع رشد انقلاب بهره گرفت. اما این امر نیازمند مبارزه ی مداوم هم با سازشکاری هاشان و زد و بندهایی زیرمیزی شان با جمهوری اسلامی است و هم نیازمند افشای برنامه هایی که هدف شان درست کردن یک جایگزین برای جمهوری اسلامی به جای انتخاب حقیقی ملت ایران است؛ و این ها به شرطی است که آن ها نخواهند تغییر رژیم در ایران را به یاری لشکرکشی نظامی انجام دهند.

متحد واقعی خلق ایران طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی است
اما در مورد توده های مردم کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی:
این ها متحدان واقعی خلق ایران و انقلاب ایران هستند و هدف طبقه ی کارگر و کمونیست ها و دموکرات های انقلابی ایران باید جلب پشتیبانی نظری و عملی آنها باشد. چرا که انقلاب ایران و توده های مردم ایران نیازمند پشتیبانی بین المللی است و توده های زحمتکش کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی یعنی در درجه ی نخست طبقه ی کارگر و کشاورزان و زنان و جوانان طبقات زحمتکش و میانی می توانند آگاهانه و از ته دل پشتیبان ملت ایران و انقلاب ایران باشند و خلق ایران نیز می تواند متقابلا به آنها اعتماد کند و از پشتیبانی آنها به نفع پیشرفت و تکامل انقلاب بهره گیرد.
درود بر مبارزه ی توده های استثمار شده و ستمدیده ی ایران
درود بر مبارزات توده های استثمار شده و ستمدیده ی جهان
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
18 آذر 1401

۱۴۰۱ آذر ۱۷, پنجشنبه

خامنه ای و جانیان دستگاه قضایی اش

 
 
خامنه ای و جانیان دستگاه قضایی اش
 
همان گونه که می شد حدس زد خامنه ای و جانیانی که بر دولت و مجلس و دستگاه قضای کشور حاکم اند باید پس از سه روز بزرگ و تاریخی در انقلاب خلق، زهر خود را به شکلی بر این جنبش می ریختند و اجازه نمی دادند که توده ها از برگزاری اعتصاب ها و مبارزات خیابانی و دیگر شکل های مبارزه ی خود، احساس رضایت کنند.
این ها را این بس نبود که در این مدت حدودا سه ماهه ی انقلاب، نزدیک به 500 نفر را از زن و مرد و جوان و کودک که برخی شان حتی در مبارزات نبودند و بسیجی هم نکشته بودند، کشتند(و این چه فرقی با اعدام کردن دارد؟) نزدیک به بیست هزار نفر را به گروگان گرفتند و بسیاری را شکنجه و بسیاری را نیز کور و ناقص کردند.
و این نیز بس نبود که  در همین سه روز باز عده ای از جوانان ما را کشتند و بسیاری را نیز روانه ی زندان ها کردند؛ پس برای این که مبارزات سه روزه را که نتوانستند مانع برگزاری اش شوند - و همین هم موجب حرص و یاس شان شده است- به کام توده ها زهر گردانند باید کسی را اعدام کرده و زمینه ی اعدام های دیگر را نیز فراهم می کردند.
این بود که جانیان و آدمکشان دستگاه قضا به دستور خامنه ای، حکم اعدام محسن شکاری 23 ساله یکی از مبارزین جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک خلق را به اجرا در آوردند.
تا چه شود؟ تا شاید این بار توده ها و جوانان دچار ترس و وحشت شوند و مبارزات خود را ادامه ندهند و اجازه دهند تا خامنه ای و سپاه پاسداران و دیگر دزدان ثروت و قدرت خود را حفظ کنند و به حکومت کثیف و ننگین خود ادامه دهند.
آنان نمی توانند ببینند که نتیجه ی 40 سال کشتارشان این انقلاب بوده است که مقابل شان سبز شده است، باز هم راه های رفته را امتحان می کنند. نمی توانند ببینند که این سه ماه کشته اند و باز جنبش را رشد یافته تر از پیش مقابل خود دیده اند. کشتار تنها سلاحی است که در دست دارند و می کشند به این امید واهی که شاید به نتیجه انجامد و توده ها دست از مبارزه بردارند و به خانه های خود بازگردند. 
آنچه در شرایط کنونی برای حکومت جهل و جنایت مهم است این است که در مبارزه ی جاری کم نیاورد و ابتکار عمل را از دست ندهد. و این در حالی است که جنبش توده ها بی مهابا در حال پیشرفت است و بنابراین دیر یا زود ابتکار عمل را از دست حکام جانی بیرون خواهد آورد و در دستان خود خواهد گرفت. 
اتحاد و یک پارچه گی بی مانند در اعتصاب بزرگ کسبه و بازاریان در سراسر ایران و پشتیبانی توده های مردم از آنان ضربه ای هولناک به خامنه ای و پاسداران اش بود. آنها گمان نمی کردند که با این حکومت پلیسی و نظامی و این همه فشار، کسبه و بازاریان در کنار توده ها به مبارزه ی خود ادامه داده و مبارزه را چنین سترگ پیش برند.
 از آن سوی آنان به خوبی می دانستند که روز دانشجو را غصب کرده اند و چنانچه وضع را بدان سان که کنترل کردند نمی کردند مبارزه دانشجویان با حکومت در دانشگاه ها به یکی از باشکوه ترین مبارزات تبدیل می شد.
و بالاخره آن اقدام توده ها در تهران برای این که به گونه ای صدها هزار نفری و میلیونی در آزادی گرد آیند و ضربه ی سنگین دیگری بر فرق این جانیان خبیث وارد کنند، به کلی گیح و داغان شان کرد.
این است که دست به این اعدام زدند تا شاید آب رفته به جوی بازگردد؛ تا شایدهنگامی که چشم در چشم توده ها می دوزند یاس و ناامیدی از تداوم مبارزه و گرایش به عقبگرد و انفعال را در آنها ببینند.
 روشن است که در مبارزه ی بین توده ها و حکومت در دست داشتن ابتکارعمل یکی از مهم ترین نکات است. تا زمانی که ابتکارعمل در دست حکومت خامنه ای است، آن ها هستند که سوارند و موقعیت برتر را دارند. اما اگر وضع چرخش کند و ابتکارعمل در مبارزه به دست توده ها بیفتد آن گاه دیگر باید خامنه ای «فاتحه» ی حکومت خود را بخواند.
مبارزه و خلاقیت های این سه روز نشان داد که جنبش و انقلاب توده ها در حال گرفتن ابتکارعمل از دست حکومت است. انگار که نوازنده گان انقلاب یک به یک دارند وارد می شوند، انگار سازهای کوک شده و آماده می شوند و انگارکه همه چیز دارد جمع و جور می شود و به زیر رهبری واحدی در می آید و دیری نخواهد گذشت که سمفونی انقلاب تمامی سازهای خود را در همنوایی با یکدیگر به صدا در خواهد آورد.
جدا از جواب ضربه را با ضریه دادن و با دشمن توده ها رفتاری را پیشه کردن که او با توده ها می کند، جنبش توده ها باید پرحوصله بوده و صبورانه و با متانتی انقلابی به راه خود ادامه دهد.
چنانچه اعتصاب طبقه ی کارگر تمامی مراکز صنعتی را در بر گیرد و نیز اعتصاب کارکنان دولت آغاز گردد و دیگر لایه های میانی و مرفه جامعه دست به اعتصاب بزنند، آن گاه شکی نیست که ابتکارعمل به دست توده ها خواهد افتاد و جنبش وارد شمارش معکوس برای سرنگونی حکومت خامنه ای خواهد شد.
در شرایط کنونی بزرگ ترین خطری که جنبش و انقلاب را تهدید می کند فکر پیروزی زودهنگام با دشمنی به این حد ددمنش است. اگر جنبش خلق می توانست همین فردا حکومت را سرنگون کند بسیار خوب بود اما این امری است که با واقعیات تطبیق نمی کند. آنها تا خرخره مسلح اند و تمامی دستگاه های سرکوب را در دست های خود متمرکز کرده اند و تمامی آنها را نیز فعال گردانیده اند.
انقلاب فرایندی پیچیده و با زیر و بم است. اعتصاب های کنونی نشان داده است که می توانند گسترش یابند و تمامی طبقات مردمی جامعه را در برگیرند. اگر جنبش در کمتر از سه ماه به وضع کنونی رسیده است و چنین اتحادی بین خلق ایجاد کرده است و چنین اشکال ترکیبی از مبارزه را ایجاد کرده است، می توان تصور کرد در ماه های آتی هم تمامی این داشته های خود را تکامل خواهد داد و هم با سرعتی به مراتب فزونتر پیشرفت خواهد کرد.
باید بر مبنای چشم اندازی باز حرکت کرد و در عین این که هر گونه حرکت جنایتکارانه  از جانب خامنه ای و دستگاه های سرکوب اش را با واکنشی معقول و درخور پاسخ داد با صبر و حوصله شرایط پیشرفت انقلاب را در خطوط اصلی آن آماده کرد و به آنها تحقق بخشید.
 
مرگ بر سران جنایتکاردستگاه قضایی
مرگ بر مجلس خامنه ای
مرگ بر دولت رئیسی
زنده باد انقلاب
برقرارباد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
18آذرماه 1401