پیروزی جریان های سوسیال دموکرات
در انتخابات فرانسه
و های و هوی «شبه چپ» رویزیونیست
و خروشچفیست در مورد«عروج چپ»
در دور دوم انتخابات مجلس ملی فرانسه جبهه ی مردمی فرانسه توانست
پیروز شود و تعداد 182 کرسی از پارلمان فرانسه را به خود اختصاص دهد. در مقابل
احزابی مانند حزب فاشیستی تجمع ملی فرانسه به رهبری مارین لوپن که در دور نخست
بیشترین رای را آورده بود با 143 کرسی در جایگاه سوم و حزب رنسانس ماکرون نیز با
168 کرسی در جایگاه دوم قرار گرفت.
جبهه ی نوین مردمی فرانسه اتحاد گسترده ای است که عمده سازمان های آن
جریان های سوسیال دموکرات همچون فرانسه ی تسلیم ناپذیر به رهبری ژاک لوک ملانشون و
حزب سوسیالیست فرانسه به رهبری الیویه فور
و رویزیونیست هایی که خود را کمونیست می نامند اما ایضا سوسیال دموکرات هستند
همچون حزب کمونیست فرانسه به رهبری فابین روسل و نیز جریان های محیط سبز و چند
اتحادیه ی کارگری می باشند.
این ائتلاف گسترده اساسا
علیه به قدرت رسیدن جریان فاشیستی تجمع ملی فرانسه شکل گرفت و در حدی که این حزب
را عقب براند و اکثریت نسبی پارلمان را از آن خود کند موفق بود. اکثریت توده ی
فرانسوی اعم از کارگر و خرده بورژوا و بورژوازی کوچک برای جلوگیری از به قدرت
رسیدن فاشیست ها و بورژوا- امپریالیست ها نئولیبرال به این جبهه رای دادند و همین امر سبب پیروزی آن
گردید.
اما این جبهه از احزاب و
جریان های متضادی تشکیل شده است که در یک سر آن جریان های بورژوایی همچون فرانسه ی
تسلیم ناپذیر و حزب سوسیالیست فرانسه و نیز احزاب سوسیال امپریالیستی همچون حزب
کمونیست فرانسه( مرام این احزاب«سوسیالیسم دموکراتیک» است که بخشی از «شبه چپ»
ایران نیز آن را در بوق و کرنا می کند!) قرار گرفته اند و در سر دیگر آن برخی
جریان های چپ مبارز و انقلابی.
این که این جبهه با این بافت ناهمگون حتی در صورتی که به تنهایی
تشکیل دولت دهد بتواند به گونه ای مثبت خواست هایی را که در مرحله ی کنونی توده
های کارگر و زحمتکش فرانسه و از جمله مهاجرین این کشور دنبال آن هستند و حتی در
سطحی کمتر وعده هایی را که داده است عملی کند امیدی واهی و پوچ است. تاریخچه ی
پیشین این احزاب و برنامه و عمل آنها نشان داده است که هیچ کدام تره هم برای
کارگران و زحمتکشان خرد نمی کنند و صرفا از آنها سیاهی لشکری برای یافتن جایگاهی
در قدرت حاکم و گرفتن کرسی های پارلمان و پست های نان و آبدار دولتی و پیش بردن
منافع خویش می سازند.
اما آنچه مضحک است برخورد«شبه چپ» فریبکار ایران به این ائتلاف است.
در قاموس این«شبه چپ»اعم از رویزیونیست های توده ای و خروشچفیست های راه کارگری و
سوسیال دموکرات های حزب کمونیست ایران، ترتسکیست ها و جریان های مارکسی، احزاب و
سازمان های جبهه نوین مردمی، احزاب چپ (به مفهوم انقلابی آن) هستند و توانسته اند«بزرگترین و قدرتمندترین بلوک پارلمانی چپ در
فرانسه» را تشکیل دهند. این دارودسته ها که جز فریب طبقه ی کارگر امری دیگری
را دنبال نمی کنند، از امکان به قدرت رسیدن این جریان های بورژوایی که نام «سوسیالیست» و«کمونیست»را برخود نهاده اند با نام امکان«عروج چپ» به قدرت یاد
می کنند و فکر می کنند که اگر مثلا احزابی سوسیال دموکرات مانند فرانسه ی تسلیم
ناپذیر و یا احزاب بورژوا - امپریالیستی مانند حزب سوسیالیست به رهبری الیویه فور و
یا حزب سوسیال امپریالیستی که نام حزب کمونیست بر خود نهاده است به قدرت دولتی دست
یابند وعده هایی که اکنون برای جذب توده های کارگر و کارمند و فرهنگی و طبقات
میانی می دهند عملی می کنند. حضرات فراموش کرده اند که امثال حزب بورژوا-
امپریالیستی سوسیالیست به رهبری فرانسوا میتران سال ها قدرت دولتی را در دست داشت
و نه در سیاست های داخلی و نه در سیاست های خارجی قدمی به نفع توده ها کارگر و
زحمتکش بر نداشت و برعکس سیاست های طبقه ی بورژوا- امپریالیست حاکم را پیش برد. در واقع این احزاب «سوسیالیست» و «کمونیست» شکل دیگری از احزاب رویزیونیستی هستند که در کشورهایی همچون چین قدرت سیاسی را در دست دارند.
طبقه ی کارگر ایران باید این دوستان دروغین و حراف خود را بشناسد. آنها
از«سوسیالیسم دموکراتیک» حرف می زنند و منظورشان در بهترین حالت همین«سوسیالیسم
دموکراتیک»ی است که احزابی مانند فرانسه ی تسلیم ناپذیر و حزب سوسیالیست و یا حزب
کمونیست یا در واقع رویزیونیست فرانسه دنبال می کنند. آرزوی آنها در نهایت همین
دموکراسی سر ودم بریده ی بورژوایی و برقراری پارلمانی مانند این پارلمان هاست و
اگر برخی از آنها از«شورا»ها به عنوان ارگان های قدرت یاد می کنند منظورشان
شوراهایی است که در بهترین حالت لایه های مرفه و میانی خرده بورژوازی در آن نقش
رهبری را داشته باشند و نه کارگران انقلابی.
بدون مبارزه ی مداوم با این جریان ها و افشای مواضع آنها در مورد مسائل گوناگون نمی توان آگاهی سیاسی طبقه
ی کارگر ایران را افزایش داد و شرایط رهایی فکری این طبقه از این گونه جهان
بینی های خرده بورژوایی و بورژوایی و پیروزی جهانبینی مارکسیستی - لنینیستی -
مائوئیستی را فراهم کرد و بر این مبنا شرایط پایه گذاری یک حزب انقلابی کمونیست مائوئیستی را به وجود آورد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
27 تیرماه 1403
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر