۱۴۰۳ اردیبهشت ۱۰, دوشنبه

در گرامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشت روز جهانی کارگر


 
اول ماه مه روز جهانی کارگر است؛ روز میعاد کارگران برای مقابله با ارتجاع سرمایه داری امپریالیستی و ارتجاع سرمایه داری بوروکرات - کمپرادور حاکم بر کشورهای زیرسلطه و برپایی حکومت انقلابی طبقه ی کارگر و جهان نوین انقلابی و کمونیستی است!
این روز را گرامی می داریم.
 
جنگ غزه
اعلامیه ی یازدهم اردیبهشت سال 1402 را با جنگ اوکراین آغاز کردیم و امسال باید آن را با جنگ غزه آغاز کنیم.
جنگ غزه بیش از شش ماه است ادامه یافته و دولت صهیونیستی اسرائیل حدود 34 هزار فلسطینی را قربانی و صدها هزار نفر را مجروح  و بی خانمان کرده است. خشم و نفرت است که علیه این جنگ به پا شده است. این جنگ در سال گذشته محور بخش مهمی از تغییرات و مبارزات در منطقه و جهان گردیده است. به ویژه در این مورد باید به مبارزات علیه این جنگ و دولت صهیونیستی اسرائیل در بیشتر کشورهای زیرسلطه و کشورهای امپریالیستی غرب اشاره کنیم. اکثریت طبقه ی کارگر و زحمتکشان در کشورهای زیرسلطه به ویژه در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا با خشم و نفرت به اسرائیل و پشتیبانان امپریالیست وی نگریسته اند و به مبارزه علیه اسرائیل و به نفع خلق فلسطین دست زده اند. مبارزاتی که موجب در انزوا قرار گرفتن دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست های غربی که پشتیبان این دولت بوده اند گردیده است. در خود اسرائیل نیز مخالفت با این جنگ بیش از پیش افزایش یافته است. بیشتر های و هوی امپریالیست ها علیه تداوم جنگ و محدودیت هایی که برای دولت اسرائیل به وجود آورده اند به این دلیل است که طبقه ی کارگر و توده ها در اکثر نقاط جهان با این جنگ و به خاک و خون کشیده شدن خلق فلسطین مخالف و علیه آن به مبارزه برخاسته اند.  
مبارزات دانشجویان در کشورهای امپریالیستی علیه جنگ غزه
یکی از گام های مهم جنبش ضد صهیونیستی و ضدامپریالیستی مبارزات دانشجویان در کشورهای آمریکا و فرانسه و آلمان و کانادا و دیگر کشورهای غربی است. این مبارزات می تواند نسل نوی این کشورها را از یک دوره ی کامل از بی تفاوتی سیاسی و گرایش به رکود و رخوت و سستی در قبال تحولات سیاسی در جهان که چندین دهه یعنی از اواسط  دهه ی هفتاد به این سو به درازا انجامیده بیرون کشیده و به کانون تحولات سیاسی جهان یعنی مبارزه با امپریالیسم، جنگ و یاری به انقلاب در کشورهای زیرسلطه و برپایی انقلاب در کشورهای امپریالیستی کشاند.
آشکار است که دانشجویان در کنار دیگر گروه ها و طبقات در مبارزات کارگری و توده ای در اروپا و یا ضدنژادی در آمریکا در ده سال اخیر شرکت داشته اند اما نه به عنوان جنبش مستقل خود و در دانشگاه ها. مکان این مبارزه اخیر اما دانشگاه های بزرگ و عاملان اصلی آن دانشجویان هستند. این جنبش دانشجویی است که در کشورهای امپریالیستی علیه دولت صهیونیستی اسرائیل و جنگ غزه برخاسته است. بدون تردید این مبارزات دانشجویی همان گونه که بخشی از استادان و کارکنان دانشگاه ها را با خود همراه کرده است، بسیاری از توده ها را در کشورهای امپریالیستی بیدار خواهد کردو به شور درخواهد آورد و دور تازه ای از مبارزات انقلابی و به ویژه برآمدن انقلابیون چپ و دموکرات انقلابی و سازمان های انقلابی کمونیست را نوید خواهد داد. جنبش دانشجویی کنونی در کشورهای غربی نماینده خلل و شکاف در نظام امپریالیستی و پنیه شدن تمامی برنامه های فرهنگی امپریالیست ها برای تبدیل جوانان و توده ها به موجوداتی فردگرا(اندیویدوآلیست)، تهی از حس و عاطفه نسبت به توده ها و اساسا موجوداتی ربات گونه است.
دموکراسی امپریالیستی
دوران حاضر بیش از پیش نشان داده است که دموکراسی کنونی در کشورهای غربی تنها نام دموکراسی را یدک می کشد. این دموکراسی امپریالیست ها یعنی مبارزه ی صرف بین دو حزب نماینده ی سرمایه داران حاکم و هیچ کاره بودن اکثریت مردم، در کل یک دموکراسی سرودم بریده و بی خاصیت است. این نهایت دموکراسی غربی است که بخش هایی از شبه چپ های برده ی امپریالیسم برای آن له له می زنند و همگان را به مبارزه برای آن در کشورهای زیرسلطه  فرا می خوانند!
سرمایه داران امپریالیست از وحشت و ترس شان از گسترش و تعمیق جنبش دانشجویی به یک جنبش توده ای که به دلیل بحران اقتصادی تعمیق یافته از سال 1908 به این سو و تاثیرات جهانی جنگ اوکراین و غزه، کارگران و زحمتکشان و توده های خرده بورژوازی تهیدست در کشورهای غربی را در زیر فشارهای شدید معیشتی و سقوط سطح زندگی قرار داده، شدیدترین سیاست های سرکوب را در پبش گرفته اند؛ یعنی حمله به دانشجویان، ضرب و شتم، بازداشت، سرکوب و اخراج از دانشگاه. خشن ترین و کثیف ترین اشکال برخورد به یک جنبش اعتراضی ساده  که علیه جنگ غزه و به نفع توده های فلسطین و برعلیه مدیریت دانشگاه هایی است که یکی از کارهاشان این است که در کمپانی هایی که به اسرائیل اسلحه و مهمات می فروشند، سرمایه گذاری کرده اند.
جنگ اوکراین
در کنار این ها جنگ اوکراین است. امپریالیست های جهانخوار غربی به همراه دولت مرتجع  اوکراین از یک سو و امپریالیسم روسیه از سوی دیگر کماکان به رقابت کریه خود و کشتار کارگران و زحمتکشان روسیه و اوکراین در این منطقه ادامه می دهند. جنگی که خواه به دلایل اقتصادی نقش اوکراین و روسیه در اقتصاد جهان و خواه کمک های دولت های امپریالیستی به دولت اوکراین، تاثیرات هولناکی به ویژه در وضع کشورهای امپریالیستی و طبقه ی کارگر و زحمتکشان این کشورها گذاشته و آنها را به زیر فشارهای اقتصادی بیشتری برده است.
در برابر جنگ روسیه و اوکراین امپریالیست های غربی در کشورهای امپریالیستی غربی و پوتین و دیگر سران روسیه در روسیه، به عریانی هر چه تمام تر هر صدایی علیه این جنگ را در گلو خفه کردند. سیاست سرکوبی که امپریالیست های غربی در مورد اعتراضات به جنگ غزه نیز ادامه داده اند.
اگر جنگ های کثیفی که امپریالیست ها در کشورهای افریقایی به راه انداخته اند به این دو جنگ بیفزاییم بیشتر می توانیم ببینیم که حیات امپریالیست ها به جنگ وابسته است. امپریالیست ها بدون جنگ نمی توانند زندگی کنند و بپایند.
وضع طبقه ی کارگر در کشورهای امپریالیستی
وضع در کشورهای امپریالیستی برای اکثریت کارگران و زحمتکشان بسیار بدتر از دهه ی گذشته شده است. در این کشورها بحرانی که از 2008 آغاز شد با افت و خیز به رشد خود ادامه داد و با بحران کرونا و پس از آن جنگ ارتجاعی امپریالیستی روسیه و امپریالیسم غرب در اوکراین و اکنون دولت صهیونیستی اسرائیل با خلق فلسطین بدتر از پیش گردید.
در حال حاضر در کشورهای امپریالیستی تورم و گرانی افسارگسیخته ای وجود دارد که دیگر سالیانه نیست بلکه ماهیانه و حتی گاه هفتگی است. این در حالی است که دستمزد کارگران چندین سال است که افزایشی نداشته است. در مقابل بوق و شیپورهای تبلیغاتی دولت های سرمایه داری غرب و کشورهای زیرسلطه می گویند که نباید دستمزد کارگران افزایش یابد زیرا منجر به تورم و گرانی می شود!
این امر طی سال های اخیر موجب  نارضایتی توده ها و اعتراضات گوناگونی در برخی از کشورهای امپریالیستی شده است اما به سبب تسلط اتحادیه های زرد بر جنبش طبقه ی کارگر و نبود احزاب انقلابی کمونیستی واقعی، به جز برخی از کشورها همچون فرانسه تجلی بارزی نداشته است. همین امر موجب شده است که این اعتراضات بیشتر در پوسته های دیگری از جمله اعتراض علیه جنگ اوکراین واکنون جنگ غزه خود را نشان دهد.
وضع طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش در کشورهای زیرسلطه
وضع در کشورهای زیرسلطه صدها بار بدتر از کشورهای امپریالیستی است. در بیشتر این کشورها سیاست ها نئولیبرالیستی ضربات هولناکی به زندگی و معیشت طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های زحمتکش و لایه های گوناگون طبقه ی خرده بورژوازی وارد کرده است. در این کشورهایی مانند ایران نه تنها طبقه ی کارگر نسبت به طبقات استثمارگر  دزد و فاسد حاکم که پول پارو می کنند فقیرتر شده است بلکه در قیاس با وضع وی در گذشته نیز فقیرتر گشته است.
همین امر به همراه بحران های سیاسی و فرهنگی موجب موج های مداوم مبارزات در کشورهای زیر سلطه گردیده است. این مبارزات به ویژه در آمریکای جنوبی و مرکزی و نیز در آسیای غربی و در منطقه ی خاورمیانه بیشتر از سایر نقاط بوده است.
آمریکای جنوبی و مرکزی
در آمریکای جنوبی که همواره حیاط خلوت آمریکا خوانده شده در کشورهایی همچون شیلی و برزیل و کلمبیا و بولیوی مبارزات طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های زحمتکش موجب روی کار آمدن دولت هایی گردیده است که خود را به اصطلاح سوسیالیست می نامند اما در واقع بیشتر دولت های سوپاپ اطمینانی هستند.
تن دادن امپریالیسم آمریکا به این گونه دولت ها از یک سو به دلیل مبارزات مسلحانه ای است که همواره در این کشورها به وسیله ی گروه های انقلابی جریان یافته است و از سوی دیگر به دلیل سیاست های نئولیبرالی ای است که طبقه ی کارگر و توده ها را به فلاکت کشانده است و موجب برآمدهای جنبش طبقه ی کارگر و توده ها در این کشورها و خیزش های متوالی گردیده است. امپریالیسم آمریکا این گونه دولت ها را که نمونه هایی از آنها پیش از این در پرو و ونزوئلا روی کار آمده بودند همچون سدی در برابر انقلاب ها و مبارزه ی مسلحانه ی گروه های کمونیستی می بیند. اگر امپریالیسم آمریکا عقب نشینی می کند و به این گونه دولت های به اصطلاح «سوسیالیستی» تن می دهد و حکومت نظامیان را برقرار نمی کند بیشتر به این دلیل است که نه خودش توان اقتصادی و سیاسی لازم برای مقابله با این جنبش های مسلحانه و انقلاب های گسترده و پی درپی را که بسیاری از کشورهای قاره را درگیر خود کرده دارد و نه دیگر حکومت نظامیان را چاره ی کار می داند. دنیا تغییر کرده است و اکنون دیگر این گونه دولت های نظامی جواب نمی دهند. امپریالیسم اما اگر از در بیرون رفت از پنجره وارد می شود. این دولت ها اخیر همانند دولت سیریزا در یونان هستند و همچون پرو و ونزوئلا و برزیل ماهیت سازشکار خود را نسبت به سرمایه داری و امپریالیسم در برنامه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نشان خواهند داد.       
وضع طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده در ایران
با توجه به این که در ایران حکومت ولایت فقیه است و استبداد دینی تسلط دارد وضع برای طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش جزو بدترین در میان کشورهای زیرسلطه است. سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور و فئودال مسلک حاکم یعنی به ویژه دارودسته های آخوند و پاسدارهای مال خور بر تمامی ارکان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشور چنگ انداخته اند و تمامی منابع تولید را چون اختاپوسی می مکند. این ها بخشی  از ارزش های تولید شده را به اشکال گوناگون قانونی از طریق بودجه ی سالانه به ارگان های نظامی و اطلاعاتی و ایدئولوژیک- فرهنگی اختصاص می دهند و می خورند، بخش دیگری را با انواع رانت و اختلاس و دزدی  و رشوه و غیره می بلعند و بخش سوم را نیز خرج نیروهای نیابتی خود در کشورهای لبنان، سوریه، عراق و یمن و دیگر کشورهای می کنند. به این ترتیب بخش بزرگ منایع در حلقوم این کثافات قرون وسطایی فرو می رود تا این حکومت بتواند به بقای خود ادامه دهد. فقر و فلاکتی که طبقه ی کارگر و اکثریت توده های زحمتکش در آن به سر می برند پیش از هر چیز نتیجه ی این بلعیدن ثروت به وسیله ی مستبدین مذهبی حاکم است.
این امر موجب شکاف بزرگ میان طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و طبقات میانی و حکومت مستبد شده و باعث مبارزات  گسترده و مداوم اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در کشور( اکنون حداقل برای سه دهه) گردیده است. در سال 1401 خیزش« زن زندگی آزادی» جریان یافت و در سال 1402 مبارزات اقتصادی کارگران به ویژه در نفت و پتروشیمی، ذوب آهن و فولاد، نیشکر هفت تپه، شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه  و همچنین فرهنگیان و پرستاران و کارمندان برخی از دستگاه های قضایی و بانک ها تداوم یافت و در سال نو نیز این مبارزات اقتصادی هم گوناگونی بیشتری یافته و هم گسترده و هم عمیق تر و شدیدتر شده است. بخشی از مبارزات کارگران در سال نو مبارزه برای حداقل دستمزد بوده است که موجب سلسله ای از مبارزات بین طبقه ی کارگر و حکومت گردید.
رشد مبارزات زنان و جوانان در حکومت های استبدادی مذهبی 
جدا از مبارزات طبقه ی کارگر یکی از شاخصه های تکامل مبارزه ی طبقاتی در کشورهای زیر سلطه به ویژه در منطقه ی خاورمیانه را مبارزه ی زنان به ویژه زنان طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش تشکیل می دهد که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند. زنان در حکومت های استبداد دینی و یا کشورهایی که این گونه جریان ها بیشتر رو آمده اند، نه تنها زیر استثمار طبقاتی بلکه در عین حال زیر ستم  مردسالاری و پدرسالاری و قوانین عقب مانده و متحجر هستند و از این رو در تمامی مبارزات دهه های اخیر در مقابل حکومت های متحجر مذهبی و این گونه جریان های قرون وسطایی شرکت کرده و یک پای مهم جنبش های توده ای در ایران و افغانستان و ترکیه و عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی بوده اند.
در کنار آنها جوانان هستند که با توجه به رشد بیکاری در این کشورها و همچنین مدرن شدن زندگی به شدت بر ضد تحجرمذهبی حاکم بر این کشورها هستند و با حضور چشمگیرشان در جنبش های توده ای به آنها نیروی نو و غنی بخشیده اند.    
به طور کلی کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم همواره در حال جنبش و شورش و انقلاب علیه حکومت های سرمایه داری بوروکراتیک، نیمه فئودالی، عشیره ای و قبیله ای از یک سو و علیه امپریالیسم از سوی دیگر هستند و از این رو مرکز ثقل عمده ی مبارزات، جنبش ها و خیزش ها و انقلابات در جهان گردیده اند. اکنون در میان تضادهای گوناگونی که جهان درگیر آن است تضاد میان طبقه ی کارگر و خلق های ستمدیده کشورهای زیرسلطه عمده است و راه حل آن انقلاب دموکراتیک نوین است. تضادهای دیگر همچون تضاد میان طبقه ی کارگر کشورهای امپریالیستی و سرمایه داران امپریالیست که راه حل آن انقلاب سوسیالیستی است و همچنین تضاد بین امپریالیست ها که راه حل آن جنگ امپریالیستی است تضادهای رده ی دوم هستند و به وسیله ی تضادعمده کنونی تعیین می شوند و به پیش می روند.
کمبودهای اساسی مبارزه ی طبقه ی کارگر
مهم ترین کمبود های طبقه ی کارگر ایران در مبارزات جاری نداشتن تشکل های صنفی و سیاسی مستقل است. این امر به همراه عوامل دیگر موجب گردیده که طبقه ی کارگر ایران نتواند چنان که از وی انتظار می رود از مبارزات اقتصادی کنونی به مبارزه سیاسی گذار کرده و مبارزه ی سیاسی مستقل یعنی مبارزه ی سیاسی خود را به عنوان یک طبقه مستقل آغاز کند و توده های زحمتکش کشاورز و لایه های زحمتکش خرده بورژوازی را پیرامون خود گرد آورده و با رهبری انقلابی خود جنبش توده ها را علیه سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور فئودال مسلک جمهوری اسلامی یعنی آخوندها و پاسداران سرمایه دار و مزدور دولت های امپریالیستی غربی و شرقی  پیش براند و جمهوری دموکراتیک انقلابی خلق را به رهبری خود برپا کند.
نقش رویزیونیسم و ترتسکیسم در خلع سلاح کردن طبقه ی کارگر
فقدان این امور جدا از سیاست سرکوب حکومت کنونی و اختناقی که علیه هر گونه مبارزه ی طبقه ی کارگر و همچنین علیه دیگر جنبش ها در جامعه به وجود آورده است و آخرین آن لشکر کشی به خیابان ها علیه دختران و زنان و صدور و یا اجرای احکام اعدام بوده است، از یک سو به احزاب و گروه های رویزیونیستی و ترتسکیستی و جریان های همانندی بر می گردد که گرد طبقه ی کارگر را گرفته و سیاست های فرصت طلبانه ی 
رویزیونیستی و خروشچفیستی و ترتسکیستی را تبلیغ و ترویج می کنند و از سوی دیگر به بخش هایی درون این طبقه که گرایش های محافظه کارانه دارند و مانع از تحرک کارگران پیشرو و انقلابی برای تکامل مبارزات طبقه ی کارگر به مبارزاتی همه جانبه تر می شوند.
نگاهی به اعلامیه های صادر شده از سوی این گروه های رویزیونیستی و خروشچفیستی و ترتسکیستی نشان می دهد که حتی در شرح  ساده ترین امور، کم آزارترین مفاهیم و القاب را برای حکومت جنایتکار کنونی در نظر گرفته و جز نرم ترین شیوه های مبارزه، اشکال مبارزه ی دیگری را برنمی تابند. اکونومیسم سندیکالیستی و رویزیونیسم و خروشچفیسم و ترتسکیسم و انواع جریان های«سوسیالیسم مارکسی» دشمنان طبقه ی کارگر در لباس دوست هستند و تا شر اینان از جنبش کارگری کنده نشده و تئوری انقلابی مارکسیستی - لنینیستی- مائوئیستی در پیشروترین کارگران نافذ نشود، پر وبال طبقه ی کارگر برای پرواز بسته خواهد ماند.           
وضعیت کمونیسم در ایران متاثر از وضعیت کمونیسم در سراسر جهان است
وضعیت کنونی در ایران چندان تفاوتی با وضع در بیشتر کشورهای زیرسلطه و نیز کشورهای امپریالیستی غربی ندارد. در این کشورها نیز یا استبداد مطلق حاکم است و هیچ تشکل  صنفی و یا سیاسی آشکاری وجود ندارد و یا سندیکاها و اتحادیه های زرد هستند که حاکم بر طبقه ی کارگراند. جز معدودی از کشورها که احزاب و سازمان های انقلابی مائوئیستی و یا مارکسیستی - لنینیستی وجود دارند و برخی از آنها به جنگ خلق دست زده اند، فقدان و یا افت احزاب کمونیست انقلابی در این کشورها کاملا به چشم می خورد. هر زمان و هر مکانی که این سازمان های انقلابی وجود داشته اند و توانسته اند رهبری مبارزات طبقه ی کارگر را به دست گیرند طبقه ی کارگر توانسته پیشروی های بزرگی علیه امپریالیسم، سرمایه داری و ارتجاع صورت دهد و هر جا که نبوده اند این طبقه در اسارت طبقه ی سرمایه دار و دیگر طبقات ارتجاعی باقی مانده و نتوانسته مبارزات انقلابی ای برای  برقراری حکومت دیکتاتوری انقلایی پرولتاریا سامان دهد. چنان که لنین آموزگار بزرگ طبقه ی کارگر در مورد شرایط پاگیری و گسترش تئوری و تشکیلات انقلابی گفت:
«یکی از شرایط لازم برای آماده ساختن پرولتاریا برای پیروزیش مبارزه ای طولانی، سرسخت و بیرحمانه است برعلیه اپورتونیسم، رفرمیسم، سوسیال شوینیسم و نفوذ گرایش های مشابه بورژوازی که اجتناب ناپذیرند زیرا پرولتاریا در یک محیط سرمایه داری زیست می کند. اگر چنین مبارزه ای نباشد، اگر اپورتونیسم در جنبش طبقه کارگر کاملا شکست نخورد، دیکتاتوری پرولتاریا نمی تواند به وجود آید.»(انتخابات مجلس مؤسسان و دیکتاتوری پرولتاریا، 16 دسامبر 1919، به نقل از گزیده هایی از لنین با نام «مبارزه علیه رویزیونیسم»)
ابزارهای انقلاب و کسب قدرت سیاسی
تئوری انقلابی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی و حزب و ارتش خلق ابزارهای اساسی انقلاب هستند. اگر این ابزارها ایجاد نگردد امکان دست زدن به مبارزه ی مسلحانه، دست زدن به یک جنگ بزرگ برای کسب قدرت سیاسی و ایجاد جبهه ای متحد از طبقات خلق برای تداوم این جنگ فراهم نمی شود.
در شرایط کنونی در ایران تلاش برای ایجاد محفل های مائوئیستی درون طبقه ی کارگر و تلاش برای برپایی حزب کمونیست مائوئیستی ایران در درجه ی نخست اهمیت قرار دارد. هر چند این به این معنا نیست که تا پدید آمدن چنین حزبی محافل و هسته ها و تشکل های موجود انقلابی نمی توانند دست به اشکال گوناگونی از مبارزه بزنند و آنها را در حدودی که می توانند پیش برند.
مبارزات طبقه ی کارگر تکامل خواهند یافت
با توجه به مبارزات طبقه ی کارگر در دو دهه ی گذشته و وضع کنونی آن و نیز گرایش و میل فراوان کارگران پیشرو در دست زدن به مبارزات سیاسی و آگاهی آنها به نقش چنین مبارزاتی در آینده ی جنبش و انقلاب ایران که در اطلاعیه های چندین سندیکا و شورای موجود کارگری نیز به چشم می خورد می توان چشم انداز مبارزات سیاسی را در آینده دید. از سوی دیگر سیاست های استبداد حاکم و اختناقی که بر تمامی امور از جمله کارخانه ها و کارگاه ها حاکم کرده است و بنابراین فشارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی موجود کارگران را به عنوان ستمدیده ترین طبقات خواه ناخواه به سوی چنین مبارزاتی می راند و امکان حرکت های بزرگ و تاریخ ساز از جانب این طبقه را در چشم انداز قرار می دهد.
هر چند بین مبارزات اقتصادی و مبارزات سیاسی دره ای بزرگ نیست اما آغاز کار دشوار است و نیاز به فداکاری پیشروترین کارگران و انقلابیون مائوئیست و یک جهش دارد. به محض این که آغاز صورت گیرد و چنین جهشی انجام شود مجموع شرایط ایران وضعی به وجود آورده و می آورد که علیرغم سرکوب ها و محدودیت ها، چنین حرکت هایی تداوم یافته و گسترش یاید. چنین حرکت های بزرگی می تواند امکانات تازه ی برای تحول جنبش کارگری و توده ای بگشاید و زمینه ی مناسبی برای رشد جهان بینی مارکسیستی - لنینیستی - مائوئیستی و تشکیل حزب کمونیست انقلابی طبقه ی کارگر و مبارزه ی انقلابی توده ای ایجاد کند.
کافی است که نگاهی به مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه و آن تاثیری که در شهر گذاشتند و توده را همراه خود کردند بیندازیم. کافی است به مبارزات کارگران فولاد اهواز که چگونه توده های ستمدیده ی شهر اهواز را با خود همراه کردند بنگریم. کافی است به مبارزه دختران و زنان و جوانان بنگریم که چگونه جهش کرد و سیاسی شد و چگونه این سیاسی شدن وجوه گوناگون و گستره ی بیشتری یافت و چگونه تداوم و تکامل یافت. کافی است که گستره و ژرفش وضع کنونی کل جنبش را با وضع آن در دهه ی هفتاد و هشتاد و حتی نود مقایسه کنیم؛ کافی است...
در مبارزه ی طبقه ی کارگر و برنامه ای که این طبقه پیش می گذارد توده ها می توانند امیدها و آرزوهای خود را ببینند و به این طبقه بپیوندند. تنها طبقه ی کارگر و در راس این طبقه کارگران صنعتی ایران هستند که می توانند امیدها و آرزوهای توده های ستمدیده ی ایران را تحقق ببخشند.
در پایان اطلاعیه ی سال 1402 چنین نوشتیم:   
«هر چقدر که اعتصابات سیاسی در میان طبقه ی کارگر و لایه های زحمتکش طبقه ی میانی گسترش یابد، و بر متن رشد آن، این امکان که بسیاری از مسائل و مشکلات پیش رو را حل و فصل کرد و امکان تضعیف همه جانبه ی حکومت مرتجع حاکم را بیشتر فراهم کرد، آماده تر می شود و چنانچه این امکان ها فراهم گردد می توان گام های بیشتری در راه ایجاد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر برداشت.»
 امید به آغاز مبارزات سیاسی طبقه ی کارگرکماکان پابرجاست.
 
گرامی باد روز اول ماه مه (11 اردیبهشت) روز جهانی کارگر
سرنگون باد جمهوری اسلامی
برقرار باید جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری  طبقه ی کارگر
زنده باد کمونیسم
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
10 اردیبهشت 1403
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر