۱۴۰۳ اردیبهشت ۲, یکشنبه

جنگ علیه زنان نشانه ی ضعف خامنه ای و سران پاسدار است

 
 
جنگ علیه زنان نشانه ی ضعف خامنه ای و سران پاسدار 
و پیشرفت های به دست آمده به وسیله ی جنبش های اخیر است
 
خامنه ای و سران سپاه کم آورده اند!
خامنه ای کم آورده است. در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و سیاست نظامیگری اش. در تمامی موارد با شکست های پی درپی روبرو شده است. شکست هایی که عقب نشینی های مداومی را به وی و سران سپاه خواه در داخل و خواه در خارج تحمیل کرده است. آخرین آن کشته شدن هفت فرمانده پاسدار در سپاه قدس اش در سوریه بود. جبران این حمله و تهاجم پهپادی و موشکی اش نیز با وجود اصابت چند موشک به یکی از پایگاه های نیروهای هوایی ارتش اسرائیل مشکلی را برایش حل نکرد و شرایطی را به وجود نیاورد که وی باد به غبغب اندازد و هنگامی که در پیش حزب اللهی های داخلی و نیروهای نیابتی ایش حرف می زند توپ اش پر باشد!
خامنه ای طراح اصلی جنگ علیه دختران و زنان
اما خامنه ای برای جبران شکست های خودش و دولت اش و مجلس اش و سپاه پاسداران اش فکر کرد که تنها جایی که می تواند مانور داده و خودی نشان دهد و ورق را به نفع خویش برگرداند، ایستادن روبروی دختران و زنان است. با این کار هم می تواند ضربه شستی به جنبش زنان نشان دهد و پیشروهای صورت گرفته پس از خیزش ژینا را پس بگیرد و جنبش زنان را به عقب و به آن مرزهایی که در نظرش بود برگرداند( به گفته ی برخی از این جوجه ملاها «چادر سر زنان می کنیم»!) و هم با درنده خویی نشان دادن به زنان، دیگر جنبش های اجتماعی از مبارزات طبقه ی کارگر گرفته تا جنبش خلق های بلوچ و کرد را مرعوب قدرت خود سازد.
پس « طرح نور» اش را به راه انداخت و مشتی از اوباش قلدرش را دوباره با ون هاشان به خیابان فرستاد تا با خشونت و دشنام دختران و زنان مبارز و جنگجوی ایران را به پس براند.
توازن قوای نیروهای انقلاب و ضد انقلاب
حقیقت این است که جنبش های اجتماعی- سیاسی سه دهه ی اخیر ایران گرچه نتوانسته اند حکومت ولایت فقیه را سرنگون کنند اما علیرغم برخی افت ها و پس رفت های موقتی، توقف پذیر نبوده اند.
 این جنبش های پی در پی ضربات کوبنده ای به نظام زده اند. ضرباتی که توانسته اند در توازن نیروهای دو سوی مبارزه یعنی نیروهای انقلاب به ویژه سه طبقه ی اصلی کارگر، کشاورز و خرده بورژوازی ( تهیدست، میانی و مرفه) و نیروهای ضد انقلاب حاکم بر جمهوری اسلامی ( پاسداران و آخوندهای سرمایه دار اختلاس گر و دزد و فاسد حاکم) تغییرات کمی فراوان به نفع نیروهای انقلاب ایجاد کنند چندان که وضع آگاهی سیاسی و فرهنگی و نیز تشکیلاتی نیروهای انقلاب با وضع این نیروها در آغاز جنبش های نوین در دهه ی هفتاد و نیز جنبش های دهه هشتاد و نود تفاوتی بسیار دارد. از سوی دیگر این جنبش هاو ضربات تضادهای درون نیروهای ضد انقلاب را بسیار شدت داده  تا مرزهای تبدیل حکمرانی طبقه به حکمرانی یک جناح و یک باند یعنی همان هسته ی سخت قدرت( خامنه ای، دفتررهبری و بخشی از سران سپاه) پیش برده اند چندان که وضع کنونی طبقه ی حاکم با وضع این طبقه در سه دهه ی هفتاد و هشتاد و نود به کلی متفاوت گشته است.
 یکی از نشانه ی اساسی این تغییرات در توازن نیروهای انقلاب و ضد انقلاب این است که در جبهه ی انقلاب بیشترین پیوندها و غلیان ها و اوج ها به وجود آمده و در جبهه ی ضد انقلاب بیشترین ریزش ها و از هم گسیختگی ها و فرودها. 
توازن قوای کنونی بین نیروهای انقلاب و ضد انقلاب به وضعیتی رسیده که تلاش برای پیروز شدن بر برخی ضعف ها و کمبودها در جنبش و در درجه ی نخست پیگیری یک برنامه ی کلی و یک خط مشی معین برای اتحاد برای سرنگونی جمهوری اسلامی و در درجه ی دوم ایجاد تشکیلات ها برای تحقق این برنامه و پیشبرد این خط مشی معین، می تواند جنبش را وارد تحولات تازه و کیفی ای کند و موجب جهش های تازه و محسوس تری گردد.
امکان این گام های بعدی جنبش را خامنه ای و سران سپاه و نیروهای اطلاعاتی تا حدودی می بینند و برای همین است که شمشیر را دوباره از رو بسته و به آن مرکزی که از نظر اینان بهترین توجیه را برای حمله به آن دارند یعنی جنبش زنان حمله کرده اند.( خامنه ای می گوید حجاب از نظر واجب شرعی است و نیز قانون کشور است و باید همه ی زنان آن را رعایت کنند). در شرایط عادی تکامل و پیشروی جنبش، آنها نمی توانند چنین آشکار و عریان، چنین درنده خویانه و وقیح و چنین مستبدانه و وحشیانه به هیچ یک از جنبش های دیگر حمله کنند. در عین حال انگار تنها روسری کردن سر زنان است که عطش احساس قدرت را در استبداد حاکم و پیروان فرومایه و حقیرش فرو می نشاند.
اما جنبش زنان  در گذشته و حال  تسلیم قدرت حاکم نشده و در آینده نخواهد شد. ویژگی پیشرفت کنونی جنبش زنان در این است که حرکت جنبشی زنان در عین اینکه حرکتی عمومی و متمرکز است حرکتی پراکنده و فردی و اتمیزه شده است. یک جنبش که هم در کل پیش می رود وهم در اجزایش. هم عمومی پیش می رود و هم فردی. هر زن آگاه و هر مادر و دختر و همسر و خواهر و هر خانواده که خواهان حق و حقوق خود است یک پای مبارزه ای جانانه است که همواره جریان داشته و در هنگامه ی جنبش زن زندگی آزادی ژرفش و غنا یافته است. دختران و زنان ایران در جنبشی بزرگ بوده و هستند و پس از عقب نشینی نسبی جنبش به مبارزه ی خود تداوم بخشیده اند. همین جنگ سنگر به سنگر و با تمامی وجود و همین تداوم و پیشرفت های ریزگون و وجب به وجب است که وضعیت توازن را به هم زده و جنبش زنان را پیش تر برده است.
تغییرات در صحنه ی نبرد
این همچون جنگ دو لشکر انقلاب و ضد انقلاب است.  پس از زورآزمایی ها و نبردها آنگاه که صحنه های نبرد برای مدتی آرامشی نسبی می یابند هر لشکر بر مبنای پیشرفت ها و پسرفت هایش در مجموعه ی صحنه های نبرد آرایش تازه ای می یابد و در جایگاه و وضعیت تازه ای از رویارویی قرار می گیرد. این جایگاه توازن تازه و موقعیت کنونی نیروهای درگیر را نشان می دهد. یکی از دو لشکریعنی لشکر ضد انقلاب با وجود عقب راندن نسبی لشکر انقلاب چون در صحنه ی نبرد مواضع حساسی را از دست داده نه تنها احساس پیروزی نمی کند بلکه احساس شکست کرده می خواهد آن مواضع حساس را دوباره پس بگیرد.
اما چنین بازپس گیری ای با توجه به وضعیت پیش آمده که بر مبنای تاریخ آن جنگ و نیروهای درگیر در آن و ویژگی مواضع از دست رفته و نیروهایی که این مواضع را از دست لشکر مقابل درآورده اند و ایستادگی مداوم آنها و بنابراین به طور کلی رشد نیروهای این لشکر یعنی لشکر انقلاب استوار است، شدنی نیست. پس لشکر ضدانقلاب دست به تلاشی هایی مضحک می زند که این مواضع از دست رفته را باز پس گیرد. امری که ممکن نیست زیرا رشد نیروهای لشکرانقلاب که این مواضع را به دست آورده این اجازه را نمی دهد و هر گونه حرکتی برای بازپس گرفتن آنچه این لشکر به دست آورده است نه تنها با ایستاده گی جانانه و تا پای جان نیروهای آن روبرو خواهد شد بلکه در عین حال می تواند موجب آن شود که خشمگین تر و جری تر شده و حملاتی تازه را علیه لشکر ضدانقلاب خونخوار سامان دهند و موجب شوند که چنین حملاتی از جانب ضدانقلاب نتایج کاملا معکوسی به بار آورد.
تلاش های بیهوده برای بازگرداند آب رفته به جوی!
حملات تازه ی خامنه ای و سران سپاه با گشت های کشتارشان جز تلاش برای برگرداند آب رفته به جوی نیست. تلاشی مضحک و بیهوده و بی نتیجه. همچون به آب و آتش زدن دشمنی که بازی را در برخی از بخش ها باخته است و می خواهد باخته اش را جبران کند اما تغییرات در  وضعیت عینی وصف آرایی و  تعادل نوین نیروها این اجازه را به او نمی دهد. در نتیجه خود را به آب و آتش زدن اش گرچه بهیمی و کراهت بار است اما مضحک می شود. 
بازتاب حملات وحشیانه ی خامنه ای به دختران و زنان در طبقه ی حاکم
این البته تنها نتیجه ی این حملات مضحک و بی نتیجه نیست. بازتاب این حملات در طبقه ی حاکم نیز به جای خود مهم است. اکنون بخش های زیادی از اصول گرایان و از جمله بخشی از خود آخوندهای این جریان مخالف با حجاب اجباری هستند( زیرا از نظر برخی از متعصب ترین آنها نسبت به حفظ حکومت، بی حجابی سرنگونی حکومت نیست اما تداوم تقابل با بی حجابی ممکن است کار را به سرنگونی حکومت کشاند) و می گویند که خامنه ای و سران پاسدارش نه تنها نمی توانند آنچه از دست رفته بازستانند بلکه در عین حال ممکن است با این حملات سبعانه موجب خشم جامعه و اوج گیری دوباره ی جنبش مهسا شوند و آنها مواضع تازه ای را از دست بدهند. این است که زبان عتاب را علیه نیروهایی که رهبری این حملات را دارند و از جمله خود خامنه ای گشوده و خواه آشکار و خواه در خفا علیه این دسته ها به جدال برخاسته اند.
خامنه ای فرمانده ی اوباشان 
این را هم افزون کنیم که خامنه ای سردسته ی این اوباشان گشت کشتار است. این اوست که طراح اصلی بسیاری حملات به جنبش و از جمله حملات شیمیایی به مدارس دخترانه بود. این که این مستبد احمق که وضع واقعی را نسنجیده و دست به این حمله زده، در عین حال با شدت گرفتن انتقادها از درون دیگر جناح های طبقه ی حاکم و همچنین نیروهای اصلاح طلب حکومتی خودش را به نفهمی زده و یک باره در پیشاپیش منتقدین از شیوه های رفتار اوباشان اش در می آید و می گوید:« کشف حجاب، هم حرام سیاسی و هم حرام شرعی است. منتها دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد شویم؛ کارهای بی‌قاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد» نشانگر اوج ضعف و در عین حال سالوسی اوست. خامنه ای خود سردسته اوباشان و متهم ردیف اول این پرونده ی جنگ علیه زنان و شکل ها و شیوه های خشن و کثیف برخورد با دختران و زنان در خیابان ها و بازداشتگاه ها است.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم اردیبهشت 1403
 
 
              

   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر