۱۴۰۲ دی ۱۱, دوشنبه

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(15) های و هوی علیه یک زن مبارز و پیشرو

 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(15)
 
چرا جایزه را به حکمتیست های ترتسکیست ندادند؟
 های و هوی علیه یک زن مبارز و پیشرو
 
1-    جنبش زنان همچون جنبش دانشجویی و جنبش خلق ها و اقلیت های مذهبی جنبشی است دموکراتیک که تمام طبقات خلقی یعنی کارگران و کشاورزان و خرده بورژوازی و بورژوازی ملی ایران در آن شرکت دارند. این جنبش بخشی است از جنبش و انقلاب دموکراتیک نوین ایران.
2-    جنبش دموکراتیک زنان جنبشی صرفا از آن طبقه ی کارگر نیست و چنانچه زنان انقلابی کمونیست و وابسته به طبقه ی کارگر رهبری آن را به دست گیرند- و اینجا صحبت از تشکل های مستقل زنان کارگر نیست بلکه بر سر تشکل طبقات خلقی است- بازهم صرفا به زنان طبقه ی کارگر و یا کشاورز و کلا زحمتکشان محدود نمی شود بلکه نماینده جنبش دموکراتیک زنان به رهبری زنان کمونیست طبقه کارگر خواهد بود.
3-    در این جنبش، زنان پیشرو از همه ی طبقات خلقی شرکت دارند. در میان زنان این طبقات افرادی پیشرو هستند و منافع آن طبقه را در حوزه ی مبارزات برای آزادی زنان نماینده گی می کنند.
4-     در جنبش زنان( همچون جنبش دانشجویی و یا جنبش خلق های ستمدیده و اقلیت های مذهبی) باید بر رابطه ی اتحاد دموکراتیک( وحدت و مبارزه ی درون خلق متکی بر دوستی و همکاری و تشویق و یاری و در عین حال انتقاد و انتقاد از خود) بین تمامی طبقات خلقی تاکید شود.
5-    این اتحاد دموکراتیک در جنبش زنان تجلی اتحاد دموکراتیک بین تمامی طبقات خلقی است که باید در یک جبهه ی متحد خلق گرد آیند. این که رهبری این جبهه ی متحد به دست کدام طبقه باشد متکی به سیاست گذاری درست از جانب احزاب و سازمان های نماینده ی آن طبقه و مبارزه عملی و فداکاری برای تحقق آن سیاست ها تعیین می شود و نه با حرافی در مورد رهبری.
6-    بر این مبنا این که نماینده گان کدام طبقه توانایی رهبری جنبش زنان را دارند کاملا به سیاست گذاری های درست از جانب نماینده گان آن طبقه و مبارزه عملی برای تحقق این سیاست ها تعیین می شود نه با حرافی در مورد رهبری جنبش زنان.
7-    در شرایط کنونی جنبش زنان ایران افراد پیشروی بسیاری از تمامی لایه ها از انقلابی کمونیست گرفته تا زن لیبرال حضور دارند. آنچه که پایه و اساس است حفظ و نگه داری اتحاد میان تمامی لایه ها و طبقات خلقی در این جنبش در مقابل حکومت ولایت فقیه استبداد دینی حاکم است.
8-     امر اساسی  حفظ اتحاد مانع انتقاد در جبهه ی متحد زنان در جنبش زنان نخواهد بود. زنان انقلابی کمونیست و یا دموکرات انقلابی می توانند سیاست های جریان های خرده بورژوایی( میانی و مرفه) و یا لیبرال را مورد انتقاد رادیکال قرار داده و برای تسلط سیاست های انقلابی خود بر جنبش زنان مبارزه کنند. از سوی دیگر زنان پیشرو طبقات دیگر می توانند سیاست های زنان کمونیست و یا دموکرات انقلابی را مورد نقادی قرار دهند.
9-     امر انتقاد درون جبهه ی متحد زنان به هیچ وجه نباید خللی در اتحاد ایجاد کند بلکه برعکس باید به اتحاد طبقات خلقی در جنبش زنان بر مبنای سیاست های درست که بازتاب منافع تمامی خلق است بینجامد. هدف از انتقاد از سیاست های لیبرالی و یا سیاست های دموکرات های خرده بورژوا  پیش بردن جنبش بر مبنای سیاست های انقلابی ترین طبقه یعنی طبقه ی کارگر و رساندن آن به اهداف نهایی اش یعنی نظام دموکراتیک نوین و سوسیالیستی می باشد و نه ایجاد انزوا برای زنان کمونیست و یا دموکرات انقلابی و یا منحصر کردن جنبش زنان به زنان کمونیست و تخریب اتحاد طبقات.   
***
حال باید به این امر اشاره کرد که نرگس محمدی یکی از زنان پیشرو در جنبش زنان ایران به شمار می رود. این که او کمونیست نیست تغییری در این مساله ایجاد نمی کند که او یک مبارز پیشرو است و وظیفه زنان کمونیست اتحاد با او و افرادی چون او است.
اینکه جایزه ی نوبل به نرگس داده می شود تابع سیاست های نهادی خارجی است که این جایزه را می دهد( اگر جایزه ای در ایران و به دست جنبش زنان و ملت ایران به زنان پیشرو و به عنوان نمایندگا ن دختران و زنان مبارز در جنبش دموکراتیک و همچنین  خیزش«زن زندگی آزادی» داده می شد قطعا نرگس محمدی نیز به دلیل مبارزات طولانی اش با استبداد و برای آزادی زنان می توانست یکی از کاندیدها باشد). می توان سیاست های این نهاد خارجی را در مورد برجسته کردن جریان های ارتجاعی و لیبرالی و یا نیمه دموکراتیک بسته به شرایط - خواه در عرصه ی بین المللی و خواه در ایران- مورد بررسی قرار داد و آنها را افشا کرد و یا مورد انتقاد قرار داد. می توان شیوه ی برخورد نرگس محمدی به این جایزه و مضمون و شکل و شیوه ی مبارزه ی وی را پس آن مورد بررسی قرار داد و از آن پشتیبانی و یا انتقاد کرد اما این بررسی ها و تحلیل ها و انتقادها نسبت به سیاست های یک نهاد بین المللی و یا اساسا برخورد به یک جایزه که از جانب یک نهاد خارجی داده می شود، در کل امری جانبی و درجه ی چندم در جنبش دموکراتیک خلق ایران و جنبش زنان است و به هیچ وجه تعیین کننده و یا تغییر دهنده ی مضمون و  شکل اساسی برخورد کمونیست ها به نرگس محمدی به عنوان یک متحد طبقه ی کارگر در جنبش زنان و جنبش دموکراتیک نیست. این سیاست های نرگس در داخل در دفاع از حقوق و آزادی زنان و مبارزات وی بر علیه ولایت فقیه و نظام استبدادی دینی حاکم و گستره و شدت پایبندی نرگس به خواست های دموکراتیک زنان و جنبش دموکراتیک  مبارزات بوده و هست که تعیین کننده ی شیوه ی برخورد نماینده گان کمونیست طبقه ی کارگر در جنبش زنان به اوست.
تا زمانی که نرگس محمدی علیه حکومت استبدادی مبارزه می کند(حتی با سیاست های لیبرالی که البته این گونه نیست  و وجوه دموکراتیک در مبارزه ی وی بسیار قوی است) باید با حفظ بررسی و انتقاد، از تمامی مبارزات وی پشتیبانی کرد و به هیچ وجه دادن این جوایز را به دستاویزی برای تخریب وی تبدیل نکرد.
برجسته کردن این جایزه در داوری در مورد نرگس محمدی( و یا حتی شیرین عبادی) مانند آن است که بگوییم چون این جایزه را نهادی به نرگس محمدی داده که پیش از آن به افراد مرتجعی هم داده پس نرگس محمدی مبارز نبوده و چون آن افراد مرتجع است و به این ترتیب بر تمامی مبارزات وی با نظام استبداد دینی خط بطلان بکشیم.
وانگهی نرگس محمدی پس از دریافت جایزه از شرایط و موقعیت ویژه ی بین المللی به دست آمده اش که می توانست شرایط و موقعیت وی را در داخل تا حدودی مستحکم کند، در خدمت مبارزه علیه جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه و حکومت استبداد دینی مبارزه کرد و آن را شدت و ارتقاء بیشتری بخشید. شیوه های اتخاذ شده از جانب او در مبارزه با حکومت نشان می دهد که نه تنها اشتباهات شیرین عبادی را تکرار نکرده بلکه برعکس شیوه های  متضاد با وی را مورد استفاده قرار داده است. 
در این جا باید اشاره کنیم که برخورد ما به زنانی مانند شیرین عبادی علیرغم سیاست های ارتجاعی وی در همکاری با سلطنت طلبان، برخورد طرد مطلق و نگاه به آنها همچون دشمنی مانند سلطنت طلبان نیست بلکه در انفراد قرار دادن و منفعل کردن است و آن هم نه به دلیل این که جایزه ی نوبل را به وی دادند بلکه برمبنای سیاست هایی که وی در طول مبارزات خود در پیش گرفته است. ممکن است که جایزه مزبور در گرایش وی به راست موثر بوده باشد اما این تا حدودی است زیرا اصل برخورد بر مبنای تکامل مضمون درونی و شکل مبارزات وی با نظام ولایت فقیه است. در نهایت ما برآنیم که در صورتی که افرادی مانند وی مواضع خود را مورد نقد قرار داده و اصلاح کنند از پشتیبانی خلق ایران برخوردار می شوند.
این میان نقش تخریب گر حکمتی های ترتسکیست 
اما ترتسکیست های حکمتیست که بوق غرب پرستی و امپریالیست پرستی شان گوش آسمان و فلک را کر کرده است طبق معمول با گرفتن قیافه ی«رادیکال» و هواداری از طبقه ی کارگر، نقش تخریب گر را در جنبش و اتحاد طبقات طبقه ی کارگر با دیگر طبقات خلقی بازی می کنند.
این دارودسته مزدور از نهاد مزبور گرفته تا نرگس همه را به نقد می کشند و اساس برخوردشان هم این است که این جایزه پیش از این به کیسینجر از وزرای خارجه ی پیشین آمریکا و دوکلرک رئیس جمهور آپارتاید آفریقای جنوبی و اسحاق رابین و باراک اوباما داده شده بنابراین باید نرگس محمدی را در همان چارچوب ارزیابی کرد.
 از سوی دیگر آنجا که پای انتقاد از پیام نرگس محمدی در مورد این جایزه است سخن نگفتن از حمله ی اسرائیل به غزه و محکوم نکردن آن را به میان می کشند حال آنکه اگر نرگس محمدی در این مورد و برای اینکه امر دیگری را پیش برد سازشی با این نهاد بین المللی نکرده و نظر واقعی اش پشتیبانی از مردم فلسطین و غزه نباشد نباید انتقاد از یک موضع را به تمامی سیاست های وی تعمیم داد.
ترتسکیست ها تخریب گران وحدت جنبش و وحدت طبقات خلقی هستند و همیشه و همه جا این یکی از سیاست هاو نقش های اصلی شان است.
حرف آخرشان این است که چرا جایزه را به حکمتیست های ترتسکیست نداده اند!
 هرمز دامان
نیمه ی نخست دی ماه 1402
  
 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر