۱۴۰۲ دی ۲۹, جمعه

درباره ی رویدادهای سیاسی جاری

 
 
درباره ی رویدادهای سیاسی جاری 
 
«پاسخ سخت» خامنه ای و سران پاسدارش
حکومت شیادان و جنایتکاران ذلیل یعنی خامنه ای و شرکای پاسدارش بالاخره«پاسخ سخت» به «دشمنان» داده و حملاتی به اربیل عراق و پنجگور بلوچستان پاکستان و ادلب سوریه انجام دادند و عده ای از جمله چندین کودک را کشتند و«انتقام سخت» را گرفتند( برخی از آنها می گویند این گام اول است و گویا«انتقام» های «سخت» دیگر که قرار بوده است انجام گیرد به پایان رسیده است). بدینسان اسرائیل و آمریکا و داعش و دیگران«تاوان سخت»ی را که قرار بود بپردازند پرداختند!
اما هر کس نداند مردم ایران به خوبی می دانند که اولا این حملات به نقاطی صورت گرفته که نه اسرائیل و نه آمریکا و نه داعش در آنجا حضور نداشته اند و به جایش یا گروه های سیاسی و مردمان کرد و بلوچ حضور داشته اند و یا محلی بوده که غیرنظامیان در آن سکنی گزیده بودند از این رو این را هم جزو پرونده های نعره های توخالی خامنه ای جنایتکار و سران جانی سپاه گذاشته اند.
اینکه جمهوری اسلامی خود را مجبور دیده است که بالاخره برای خالی نبودن عریضه چنین کند ناشی از فشارهای زیادی است که از جانب پیروان ولایت فقیه یعنی پایه هایشان در بسیج و سپاه و دیگر سازمان ها و نیروهای سیاسی و نظامی و امنیتی و همچنین گروه های وابسته به خود در منطقه می بیند.
حمله ی موشکی سپاه به پاکستان و پاسخ حکومت پاکستان
یکی از«پاسخ های سخت» حکومت حمله ای ماجراجویانه به دو منطقه در بلوچستان کشور پاکستان بوده است با این بهانه که مثلا مناطقی که گروه جیش العدل در آن حضور دارند زده است. امری که منجر به پاسخی سخت تر از جانب حکومت پاکستان شده و این کشور بنا به اخبار هفت منطقه را با موشک زده و تا کنون بنا بر اخبار خودشان 9 نفر کودک و زن و غیرنظامی بلوچ کشته شده اند. اینکه پس ماجرا چیست هنوز کاملا روشن نشده است. با شناختی که از سران جمهوری اسلامی و آخوندهای مالخوار و شیاد و سران جنایتکار پاسدار وجود دارد مشکل که جمهوری اسلامی نه تنها با پاکستان بلکه با هیچ کشور دیگری وارد جنگ رودرو شود.
اما این کشتار دوسویه بلوچ ها خشم بحق مردم ستمدیده و محروم بلوچ را برانگیخته است و فریاد اعتراض شان را بلند کرده است.    
«ابر قدرت منطقه» ای توخالی
آنچه مضحک تر از این«پاسخ» های «سخت» است که کودکان و زنان و غیرنظامیان را هدف می گیرد این است که با این همه ضرباتی که خواه به وسیله ی خیزش بزرگ«زن زندگی آزادی»بر پیکرشان وارد شده و چنین به هته پته افتاده در راه فروپاشی قرار گرفته اند و خواه در منطقه به وسیله ی اسرائیل و آمریکا( حمله ی اخیر آمریکا و انگلیس به حوثی های یمن) به آنها زده شده باز دست از ادعاهای پوشالی خود برنمی دارند و هل من مبارز می طلبند!
از دید آنان شلیک با انواع اسلحه به توده ها و دختران و پسرانی که دست خالی بوده اند و بازداشت و شکنجه و تجاوز و به زندان افکندن و کشتن آنها و پیشروان جنبش های اجتماعی و اینک اعدام روزمره ی مبارزان و حتی قربانیان معمولی نظام کثیف شان علامت«ابرقدرت نظامی» بودن است.
هیهات! که شما هرگز یک پیروزی چشمگیر در عرصه ی نظامی در مقابل نیروهایی واقعا دارای قدرت به دست نیاورده اید! آن از«راه قدس» که قرار بود« از کربلا بگذرد» و جنگ با عراق و پایان نکبت بار آن و آن از جنگ در سوریه که شجاعت و افتخارتان در این بوده است که مردم ستمدیده روستاها و شهرک ها را به گلوله های توپ و تانک بسته اید و تا توانسته اید از آنها کشته اید و این هم از«پاسخ های سخت» که یا شلیک موشک به خاک و سنگ و شن ریزه ها است و یا گروهای سیاسی و توده های بی دفاع کرد و سوری و یا زنان و کودکان بلوچ در پاکستان.
داعش
در مورد داعش که مسئولیت بمب گذاری کرمان را پذیرفته است باید اشاره کرد که باند خامنه ای و سران پاسدارش با بیشتر این گونه گروه ها رابطه ی درونی و بده و بستان دارند. کافی است نگاهی به حضور پیشین سران القاعده در تهران و همچنین رابطه ی باند خامنه ای با طالبان بکنیم که علیرغم همه ی تضادها کلی برو بیا دارند و در عموم موارد با زبان بسیار نرمی با آنها صحبت می کنند گویی با هم خانه زاد هستند. در مورد دیگر جریان های وهابی و سلفی نیز می توان به همین گونه سخن گفت. در واقع هر چند که سران جمهوری اسلامی عموما می کوشند که جریان های شیعه را در مقابل دیگر گروه های اسلامی سنی در منطقه رشد دهند جدا از این که اساسا در بسیاری موارد زورشان به این گونه جریان ها نمی رسد، در چنین مواردی یعنی در مورد گروه های این چنین و آنجا که نیاز سیاست هایشان است خیلی فرقی بین خودشان و آنها قائل نیستند. پس از یک سو این که داعش مسئولیت این امر را می پذیرد امری است قابل ده ها پرسش و اما و اگر؛ اما از سوی دیگر و بر فرض که این گروه واقعا و در چارچوب تضادهایش با خامنه ای و شرکا این عمل را انجام داده است، این که گمان کنیم که مثلا خامنه ای و سران جنایتکار سپاه می روند و از این گونه گروه ها«انتقام سخت» کذایی شان را می گیرند گمان نابجایی است و این را اکنون بیشتر توده های  ستمدیده ی ایران می دانند و از این رو نه تنها محلی به این گونه «پاسخ های سخت» نمی گذارند بلکه آنها را دستاویز لطیفه و مسخره کردن خامنه ای و سران پاسدارش می کنند.
حوثی های یمن
احتمال این که آمریکا و اسرائیل  بخواهند با خامنه ای و سران پاسدارش وارد جنگ شوند بسیار ضعیف است و در این که امپریالیست های آمریکا و اروپای غربی و در کنارشان اسرائیل حاکمان کنونی را تا جایی که نتوانند سلطنت طلبان را بر جای آنها بنشانند بهترین گزینه می دانند کمتر می توان تردید کرد. به ویژه این که امپریالیست های آمریکایی و اروپای غربی می دانند خامنه ای و سران پاسدارش که چنین بر عرصه ی قدرت تکیه زده و تا خرخره شان ثروت اندوخته اند حاضر نیستند به هیچ قیمتی این قدرت و ثروت را از دست بدهند و در صورت وارد کردن فشارهای بیشتر تن به هر گونه سازشی با آنها خواهند داد.
از سوی دیگر چنین هوچیان توخالی در عرصه ی حرف و در عین حال نرمخویان و حلزون صفتان در عرصه ی عمل مقابل امپریالیست ها کمتر دیده شده است. این ها تنها نیازمند خوش و بش از جانب آمریکا و بایدن و دموکرات هاهستند تا دمشان را به خوشحالی تکان دهند. پس از دو سوی قضیه این که جنگی همه جانبه بین امپریالیست ها و اسرائیل با خامنه ای و سران پاسدارش صورت گیرد بسیار بعید است.
اینکه جمهوری اسلامی حوثی های یمن را به انواع سلاح ها مجهز می کند تا مثلا اگر قرار است حملاتی علیه کشتی ها صورت گیرد از جانب این نیرو صورت گیرد تا جا برای بازی و مانور فراهم باشد تغییری در این مساله نمی دهد که اگر کار بیخ پیدا کرد همچون محلل وارد معرکه شده و قضیه را آن جور که منافع بقایش در حکومت ایجاد می کند به پایان رساند. از این رو حملات آمریکا و انگلستان به حوثی های یمن را نمی توان به عنوان مقدمه های جنگ با ایران گرفت. حتی اگر خامنه ای و سران سپاه در شرایطی ویژه مجبور شوند که درگیر جنگ شوند مشکل که چنین جنگی دیر بپاید. کافی است که به زدن هواپیما به وسیله ی نیروهای آمریکا در اواخر جنگ با عراق نگاه کنیم تا روشن باشد زدن یکی دوضربه ی سخت به جمهوری اسلامی حضرات را به نوشیدن جام زهر کذایی شان که برای چنین مواقعی همیشه در کنارشان است وادار کند.
حملات تازه ی جیش العدل به نیروهای نظامی حکومت در بلوچستان
در مورد گروه هایی مانند جیش العدل و یا انصارالفرقان که دنباله ی گروه جندالله در بلوچستان هستند با وجود اختلافات اساسی با جهان بینی و دیدگاه ها و نیز برخی از تاکتیک های مبارزاتی شان ما به هیچ وجه مخالف مبارزه ی مسلحانه ی آنها و ضرباتی که از این طریق به نیروهای نظامی جمهوری اسلامی می زنند نیستیم. برعکس آنها را جزیی از توده های بلوچ( گرچه حامل گرایش های ارتجاعی وشدیدا ضد کمونیستی) می دانیم و این شکل مبارزه شان را ستایش می کنیم و بر جانفشانی هاشان درود می فرستیم.
به طور کلی در ایران بدون مبارزه ی نظامی( و قطعا از جانب طبقه ی کارگر و حزب انقلابی کمونیست اش و جدا از چگونگی شکل ویژه ی آن که مطلوب شرایط ایران باشد) در کنار مبارزه ی سیاسی نمی توان صحبتی از به دست آوردن قدرت سیاسی کرد. این را تمامی تجارب تاریخی از مشروطیت به این سو نشان داده اند. این را مبارزات نظامی مداوم در مناطق آذربایجان و کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا و بلوچستان و نیز در برخی مناطق مرکزی می گویند. از این رو ما ایستادن مقابل این گونه مبارزات و محکوم کردن این شکل مبارزه را در پوشش این که «مبارزه صرفا باید مدنی و مسالمت آمیز باشد» و«این ها گروه هایی با جهان بینی ارتجاعی هستند» جز پیروی از لیبرالیسم بورژوازی ملی و جز پیروی از رفرمیسم و سوسیال دموکراسی ضد انقلابی«شبه چپ» ترتسکیسم و رویزیونیسم  وخروشچفیسم راه کارگری های ضد مارکسیسم- لنینیسم - مائوئیسم چیز دیگری نمی دانیم.
از همه ی اینها مضحک تر این توجیه برخی از گروه های رویزیونیست و خروشچفیست است که«مبارزات قهرآمیز و قیام مسلحانه تنها زمانی جایز است که کل جنبش توده ای به اوج رسیده باشد». چنین توجیهی و این که حضراتی که آن را عنوان می کنند مثلا در آن زمان دست به مبارزه ی نظامی و قیام مسلحانه می زنند جز مخالفت عملی با مبارزات نظامی جاری ای که توده ها به آن دست می زنند و همچنین یک بلوف توخالی از جانب چنین گروهایی بیش نیست که تنها برای فرار از اتهام مخالفت با کاربرد قهر انقلابی و فریب دادن و سردواندن برخی از پیروان شان عنوان می شود.
به طور کلی در گذشته با چنین دیدگاه هایی مبارزه کرده ایم و در آینده نیز با آنها در ستیز خواهیم بود.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
29 دی ماه 1402 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر