۱۴۰۰ اسفند ۶, جمعه

جنگ امپریالیست های روسیه و غرب برای تجدید تقسیم امپریالیستی

 
جنگ امپریالیست های روسیه و غرب برای تجدید تقسیم 
 
  حمله ی نظامی نیروهای امپریالیسم روسیه به اوکراین، خواه در حدو حدود فعلی باقی بماند و به زودی و با پذیرش خواست های آن به وسیله ی سران اوکراین پایان پذیرد و خواه گسترش یابد و کار را به جنگ دامنه دارتری در اروپا بکشاند، ماهیتا جز تلاشی تازه برای تجدید تقسیم کشورها، بین امپریالیسم روسیه و اقمار آن از یک سو و امپریالیسم آمریکا و اروپا از سوی دیگر نیست.
بستن شهرهای اوکراین به موشک و ریختن بمب بر سر توده های مردم و در نهایت به راه انداختن جنگی جدید به بهانه ی گرایش بورژوازی اوکراین به طرف غرب و یا مداخله ی وی در مناطق دونتسک و لوهانسک، نتایجی جز قربانی کردن طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش اوکراین، دو منطقه ی جدا شده یعنی دونتسک و لوهانسک و نیز طبقه کارگر روسیه ندارد و تمامی خرابی ها، آسیب ها و صدمات جنگ در درجه ی نخست بر سر توده های این کشورها آوار خواهد شد.
جنگ از ذات امپریالیسم جدا نشدنی است. تا امپریالیسم هست جنگ هم هست و تاریخ تقریبا یک صد و اندی سال اخیر هم به روشنی بر این حکم مهر تأیید کوبیده است. امپریالیست ها ماهیتا جنگ طلب اند؛ خواه برای گسترش نفوذ و تسلط اقتصادی و سیاسی و برآوردن منافع سرمایه ی مالی، خواه برای توسعه ی جغرافیایی خویش و در نتیجه ایجاد سد در مقابل پیشرفت رقبا و خواه برای انتقال بحران های اقتصادی و خالی کردن خشم و کینه ی انباشت شده ی طبقه ی کارگر و توده های کشور خویش در مسیری به کلی مخالف و متضاد با منافع واقعی شان.
 تجدید تقسیم همواره ادامه داشته و ادامه خواهد داشت. پس از سقوط سوسیال امپریالیسم شوروی و تبدیل برخی کشورهای وابسته به آن به زائده ی امپریالیست های غربی و ناتو و نیز جنگ های افغانستان و عراق و لیبی و سوریه، اینک جنگ به کشوری دیگر یعنی اوکراین کشیده شده است و جنگ تجدید تقسیم در مورد آن صورت می گیرد. اینجا نیز از همان زمان فرو پاشی سوسیال امپریالیسم همواره کشاکش میان امپریالیست ها وجود داشته است که نقطه اوج آن لشکرکشی امپریالیسم روس به کریمه و اشغال آن و نیز جدایی دو منطقه دونتسک و لوهانسک و اعلام آنها به عنوان جمهوری های مستقل وبالاخره به رسمیت شناختن آنها به وسیله ی امپریالیسم روسیه در اواسط فوریه امسال بوده است.
در مورد اوکراین دو دسته از عوامل که هر دو در دست و ابزار کار امپریالیسم روسیه و امپریالیسم غرب هستند دست در کارند. در بخش هایی از اوکراین یعنی جمهوری های دونتسک  و لوهانسک  ... عمدتا سرمایه داران طرفدار بلوک روسیه هستند که دست اندرکارند و شر به پا کرده و می کنند. در اوکراین بورژوازی متمایل و یا وابسته به امپریالیست های آمریکا و اروپا هستند که با متشکل شدن در احزاب بورژوایی ناسیونالیستی و بخشا فاشیستی قدرت را در دست دارند و آتش به پا می کنند. در پشت تحرکات یکی امپریالیسم روسیه پنهان است و در پشت دیگری امپریالیسم غرب.
 امپریالیست های غربی می خواهند دامنه ی نفوذ خود و پیمان آتلانتیک شمالی( ناتو) را به کشورهای همجوار روسیه گسترش دهند و منافع اقتصادی و سیاسی بیشتری را برای خود دست و پا کنند. امپریالیسم روسیه نیز می خواهد در پی شکست خود در افغانستان و عراق و لیبی و ... همچون مورد سوریه تلاش کند که دامنه ی این شکست ها بیشتر نشود و بنابراین اوکراین را یا محدودتر از پیش کند و یا با تصرف و گماردن یک حکومت طرفدار روس بر آن، در دایره ی حکومت های وابسته به خود در آورد و منافع اقتصادی خود را برآورده سازد. تردیدی نیست که در پس این کشاکش ها به ویژه بر سر اوکراین منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی مهمی با یکدیگر تلاقی کرده و یکی شده است.
به این ترتیب ماهیت جنگ را از هر طرف که بنگریم جنگی ارتجاعی است و در این میان کارگران و توده های روسیه ، اوکراین و دونتسک و لوهانسک هستند که قربانیان این جنگ ارتجاعی خواهند بود.
 تمامی تبلیغات دو طرف این جنگ یعنی آنچه امپریالیسم روسیه و امپریالیسم غرب علیه یکدیگر می گویند و یکدیگر را به آن متهم می کنند، همچون «پشتیبانی و تقویت فاشیسم در اوکراین» و برنامه برای «گسترش مرزهای ناتو» و «محاصره ی روسیه» یعنی آنچه امپریالیسم روسیه علیه غرب می گوید، و یا دفاع از «دموکراسی» و «حقوق بشر» و « حق استقلال و سمت گیری» و غیره که امپریالیسم غرب علیه روسیه در شیپور می کند در حالی که ممکن است حقایقی را در برداشته باشند، اما ماهیتا ربطی به منافع طبقه ی کارگر و توده های این کشورها ندارند و تماما در چارچوب تعابیر و منافع امپریالیست ها بر زبان آورده می شوند.
مواضع طبقه ی کارگر در این کشورها و مناطق، نه رفتن زیر بال و پر سرمایه داران خودی و یا رقیب، نه اسیر ناسیونالیسم کشور خودی شدن( روس ها در روسیه، روس تبارها در جمهوری های خلق دونتسک و لوهانسک و اوکراینی ها در اواکراین) و امید بستن به روسیه و یا امپریالیست های غربی، نه به جنگ هم طبقه ای های خود رفتن یعنی روندهایی که عموما تا کنون مسلط بوده است و نیروی متحد طبقه ی کارگر را تضعیف و آن را پراکنده و ناتوان کرده است، بلکه تبلیغ علیه جنگ امپریالیستی یعنی جنگی که در آن توده های محروم و زیر ستم طبقه ی کارگر و نیز دیگر طبقات زحمتکش به همراه طبقات میانی به گوشت دم توپ بورژوازی امپریالیست برای پیشبرد منافع  این طبقه ی استثمارگر و خونخوار تبدیل می شوند، برگزاری گردهمایی و راهپیمایی علیه جنگ - چنانکه اکنون در بیشتر کشورها در حال صورت گرفتن است- و آماده سازی توده های طبقه برای تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی برای سرنگونی بورژوازی خودی و تصرف قدرت سیاسی و برقراری سوسیالیسم و کمونیسم است.
 در مورد اوکراین باید توجه داشت که اوکراین یک کشور مستعمره و یا نیمه مستعمره نیست بلکه خود جزو بزرگترین و قوی ترین جمهوری های سوسیالیسم امپریالیسم شووری بوده و پس از جدایی نیز از کشورهای امپریالیستی حداقل درجه دو اروپا به شمار رفته و می رود. بورژوازی این کشور یک بورژوازی امپریالیست است که از دل بورژوازی مسلط  کهنه ی سوسیال امپریالیسم سابق و شکل گیری بورژوازی طرفدارامپریالیسم غرب در آمده است. این بورژوازی همان گونه است که بورژوازی لهستان، اسلواکی، رومانی هستند؛ کشورهایی که اکنون عضو پیمان آتلانتیک شمالی یعنی ناتو می باشند.
 بنابراین وظیفه ی طبقه ی کارگر اوکراین نه وارد جنگ ملی شدن با روس های متجاوز، بلکه در درجه ی نخست سرنگونی حکومت سرمایه داران امپریالیست خودی است. همین امر برای طبقه ی کارگر روسیه و نیز جمهوری های دونتسک و لوهانسک راست در می آید.
موضع طبقه ی کارگر کشورهای امپریالیستی غرب نیز باید پشتیبانی از مبارزات طبقه ی کارگر اوکراین و روسیه علیه حکومت های خودی باشد. در عین حال طبقه ی کارگر کشورهای امپریالیستی غرب باید با حکومت کشورهای خود بستیزند که در پی گسترش نفوذ خود و پیمان ناتو به اوکراین و مرزهای روسیه هستند. چنین تحرکاتی از جانب امپریالیست های غربی چنانچه در مورد اوکراین با گسترش جنگ بدان سان که اروپا را در برگیرد پایان نیابد، به هر حال با توجه به خصوصیت توسعه طلبانه ی آن ها به سوی فراهم کردن زمینه های چنین جنگی پیش خواهد رفت.
 هر گونه موضعی و با هر گونه بهانه و توجیهی که در هر کشوری در جهت حکومت امپریالیستی مسلط بر آن کشور گرفته شود، یعنی در روسیه به نفع سیاست پوتین و حکومت این کشور و در جهت برانگیختن ناسیونالیسم روس، سیاستی که حزب رویزیونیست روسیه کنونی به رهبری گنادی زیوگانف در پیش گرفته است و یاد آور سیاست احزاب سوسیال امپریالیسم انترناسیونال دوم در دفاع از سیاست امپریالیسم خودی است، در اوکراین در جهت ناسیونالیسم اوکراین، در دو  منطقه ی جدا شده به نفع حکومت های اکنون در اردوی روسیه و در کشورهای امپریالیستی غرب به نفع دولت های این کشورها، یا هرگونه سنگین کردن «تقصیر» یک جهت جنگ و به طور ضمنی سبک کردن جهت دیگر و یا در سایه قرار دادن آن، شرق به نفع غرب و یا غرب به نفع شرق، خیانت به منافع اساسی طبقه ی کارگر و در خدمت کشتار کارگران و توده های زحمتکش و ستمدیده به وسیله یکدیگر بوده و به نفع سرمایه داران امپریالیست این کشورها و در نهایت یا به نفع امپریالیسم روس و یا امپریالیسم غرب پایان خواهد پذیرفت. 
مواضع حکومت کثیف و خونخوار خامنه ای وی و شرکای پاسداراش در مورد این جنگ کاملا به نفع امپریالیسم روسیه است. این موجودات کریه و حقیر حتی توان گرفتن موضع  آبکی ضد جنگی را هم ندارند. آنها برای پیشبرد منافع کثیف شان حاضر مجیز هر قدرت امپریالیستی را بگویند، به دنبال آن راه بیفتند و کاسه لیسی آن را بکنند.
طبقه ی کارگر و خلق ایران که خود با حکومت مرتجع و متحجر ولایت فقیه روبرو و با آن در حال مبارزه هستند، علیه جنگ امپریالیستی که طبقه ی کارگر روسیه و اوکراین را به کشتن یکدیگر می کشاند بوده و از هر گونه پیشرفتی در مبارزه علیه حکومت های امپریالیسم روسیه، اوکراین و امپریالیسم غرب پشتیبانی می کنند.
 
نابود باد امپریالیسم و جنگ های امپریالیستی
 زنده باد کمونیسم
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
ششم اسفند 1400
 
  
 
 
 
 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر