۱۴۰۰ دی ۲۸, سه‌شنبه

شورش طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده در قزاقستان

 
شورش طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده در قزاقستان
 
دولت یا دقیق تر بگوییم طبقه ی سرمایه دار حاکم قزاقستان که وابسته و گوش به فرمان امپریالیسم روس است قیمت سوخت( گاز مایع) را دو برابر کرد و طبقه ی کارگر و توده های مردم تهیدست قزاقستان که می دانستند با این گرانی سوخت، کالاهای اساسی زندگی شان گران خواهد شد و توانایی خریدشان را از دست خواهند داد و با سقوط سطح زندگی شان به ورطه ی فقر و مسکنت بیشتری دچار خواهند شد، به شورش برخاستند.
همچون طبقه ی کارگر و خلق ایران در آبان 98 که ده روز به شورش برخاست و به مقرهای مرتجعین جمهوری اسلامی این دشمنان طبقاتی خود حمله برد، خلق قزاقستان نیز از آنجا که طبقه ی حاکم این کشور گوش شنوا نداشت و به اعتراض مسالمت آمیز مردم پاسخ نداد به مقرهای دولتی حمله کرد و بسیاری از آنها را به آتش کشید و تخریب کرد. این شورشی برحق بود که علیه استثمارگران و ستمگران که همواره بار بحران های اقتصادی را به دوش طبقه ی کارگر و توده های مردم می اندازند صورت گرفت.
 از آن سوی نیروهای مسلح این آخرین و مهم ترین ابزار طبقات حاکم مرتجع به مردم یورش آوردند و به کشتار آنها دست زدند. اما به این علت که شورش گسترده، پرانرژی و شدیدا مهاجم بود و آنها نتوانستند از پس آن بر آیند و نیز ترس از عمق یافتن شورش و گسترش آن به سراسر کشور و مسلح شدن توده ها، و کلا به علت احساس ناایمنی طبقه ی حاکم، از دولت امپریالیستی روس درخواست کردند که  طبق معاهده ی« سازمان پیمان امنیت جمعی» که یک پیمان ارتجاعی برای سرکوب طبقه ی کارگر و خلق های برخی جمهوری های سابق است، به این کشور لشکر بفرستد.
در نهایت نیروهای مسلح قزاقستان و ارتش امپریالیستی روسیه مشترکا به مردم معترض و شورشی حمله کرده و عده ی زیادی را کشتند( طبق اوعلام رسمی دولت استثمارگر قزاقستان 206 نفر) و نهایتا شورش گسترده  طبقه ی کارگر و توده های قزاقستان را که تا حدودی مسلحانه هم شده بود به شدت سرکوب کردند.
 و اما تفسیر دولت قزاقستان و توجیه آن برای سرکوب خلق چه بود؟
 در ادعاهای خود، دولت سرمایه داران استثمارگر قزاقستان« گروه های مسلح وابسته به خارج»( کدام خارج!؟ امپریالیست های غربی آشکار و پنهان پشتیبان همیشگی این کشتارها و سرکوب ها بوده و هستند) را مسئول شورش طبقه ی کارگر و توده های قزاقستان علیه افزایش قیمت گاز خواند و گفت اینها بوده اند که اعتراضات را به سوی خشونت برده اند و نهایتا این دولت خونخوار از «کودتا»یی( کودتا!؟) که گویا به وسیله  این«گروه های مسلح وابسته به خارج» سامان داده شده است و حضرات با کمک دولت امپریالیسم روس آن را سرکوب کرده اند، سخن گفت.
برای ما تمامی این توجیهات کاملا آشناست. کدام دولت سرمایه دار استثمارگر و ستمگر است که شورش طبقه ی کارگر و توده های کشور خود را علیه سیاست های ضد مردمی خود، برآمده از خلق و نارضایتی و کارد به استخوان رسیدن وی بداند. باید که هر شورش و اعتراضی را به نیروهای خارجی و اجنه و شیاطین نسبت داد تا بتوان دلیلی برای سرکوبی آن پیدا کرد.
امپریالیسم روس
  و اما امپریالیسم روس که شکست های پی در پی آن در کشورهای وابسته اش به ویژه در عراق و لیبی و ضعیف شدن دایره نفوذ اقتصادی و سیاسی اش نه تنها در جهان، بلکه حتی در جمهوری های پیشین سوسیال امپریالیسم شوروی( برای نمونه اوکراین یکی از بزرگ ترین جمهوری های سابق) وی را وحشی تر از پیش کرده است، نیروی خود را با کمک به یک دولت وابسته به خود یعنی دولت قزاقستان و جلادهای حاکم بر آن به رخ می کشد؛ آن هم زمانی که طبقه ی کارگر و توده های استثمار شده قزاقستانی همچون همه ی کشورهای استبدادی از تشکل های صنفی و سیاسی واقعی محروم اند و راهی برای بیان سازماندهی اعتراضات خود ندارند.
چرا امپریالیست ها و دولت های مرتجع هار شده اند؟
جهان اکنون به راستی که یک پارچه در دست استثمار گران و ستمگران است؛ یک سو امپریالیست های غرب و شرق و سوی دیگر دولت های سرمایه داران و فئودال های  بوروکرات - کمپرادور مرتجع که همچون اختاپوسی بر سر طبقه ی کارگر، دهقان و توده های استثمار شده و ستمدیده ی کشورهای خود آوار شده اند. این مرتجعین، هرگونه خواست تغییر و اعتراض و شورش و انقلابی را یا به شدت سرکوب می کنند( همچون لیبی و سوریه) و یا آن را چنان به کجراه برده و شیره ی جان اش را در کوره راه های بی حاصل می خشکانند که توده ها از انقلاب کردن پشیمان شوند( تجربه انقلاب مصر). در این دورانی که تیره گی مسلط شده است، آنها میدان را برای یکه تازی خود خالی دیده اند.
 آنچه که موجب جسارت بیش از حد آنان است این است که طبقات استثمار شده و ستمدیده تشکل و سازمان های واقعی از آن خود ندارند. احزاب انقلابی ای وجود ندارند که مردم را آگاه کنند و به آرمان های انقلابی مسلح کنند. آنها را سازمان دهند و برای رزمی بزرگ آماده شان گردانند. آتشی بزرگ برافروزند و به مبارزات، شورش ها و قیام ها و جنگ های خلقی نوین سامان دهند و برای تغییر جهان منطبق با عالی ترین اهداف طبقه ی کارگر تلاش و کوشش کنند.
 باری جهان کمابیش خالی از این گونه سازمان ها و احزاب است و بدون  این سازمان ها و احزاب و بدون وجود تئوری و آرمان انقلابی در راس جنبش ها، توش و توان طبقه ی کارگر از حداکثر به حداقل می رسد.
این است راز تیره گی دوران کنونی. دورانی که میدان در دست امپریالیست ها، سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور و زالو صفتان مرتجع عهد عتیقی قرار گرفته و اینان بدون واهمه ای به زندگی و معیشت توده ها یورش می برند و هنگام اعتراض آنها دست به کشتار و سرکوب توده ها دست می زنند.
این کاری است که دولت مرتجع سرمایه دار قزاقستان کرد. بی ترس و واهمه از پاسخ سخت گرفتن، توده ها را به گلوله بست. و این کاری است که همه ی امپریالیست ها و همه ی دولت های استثمارگران و ستمگران در شرق و غرب به آن دست می زنند. آنها هر جا که شورش و قیام طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده ها را علیه خود ببینند دست به کشتار و سرکوب می زنند.
 طبقه ی کارگر جهان نیاز به سازماندهی نیروهای خویش، نیاز به تئوری و آرمان انقلابی خویش و به احزاب انقلابی کمونیستی خود دارد.
جهان از زمان مانیفست مارکس و انگلس و به مدت بیش از یک صد و بیست سال شاهد یورش طبقه ی کارگر به قدرت های حاکم بود. آنها را به چهار میخ کشید و دچار هراس و وحشت کرد. طبقه ی کارگر نیمی از جهان را به سوسیالیسم سوق دارد.
این طبقه در برقراری سوسیالیسم شکست خورد و طبقه ی شکست خورده می تواند خوب آموزش و درس بگیرد و برای جهش های نو نیرو ذخیره سازد و آماده شود.
طبقه کارگر و پیشروان اش نخواهند گذاشت که جهان در دست امپریالیست ها و مرتجعین کمپرادور و این چنین باقی بماند.
این طبقه جهان تهی از آرمان انقلابی را سراسر آرمان و انقلاب کمونیستی خواهد کرد.
هرمز دامان
نیمه ی دوم دی ماه 1400

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر