۱۴۰۰ دی ۳۰, پنجشنبه

چرا خامنه ای و باندش در جدال با جناح های مخالف دیگر حکومتی موفق بوده است؟(2)

 
 
 
چرا خامنه ای و باندش در جدال با جناح های مخالف دیگر حکومتی موفق بوده است؟(2)
 
در شیوه های تقابل خامنه ای و جناح های مخالف وی با یکدیگر
شورای نگهبان
 در کنار دستگاه قضایی، خامنه ای شورای نگهبان را هم داشت. این شورا شمشیر داموکلس خامنه ای بر بالای سر مجلس بود. هر گونه لایحه ای از جانب مجلس برای تصویب نهایی باید مورد تایید این شورا قرار می گرفت و این شورا هم طبعا اگر لایحه مزبور با منافع باند خامنه ای جور نبود آن را رد می کرد و یا خواهان جرح و تعدیل آن می شد و در کوره راه های اداری درگیرش می کرد. به مرور و در دوره های اخیر خامنه ای دایره ی اختیارات شورای نگهبان را بسط داد و کاملا مسلط بر مجلس اش کرد به گونه ای که باید گفت قانونگذار واقعی، نه مجلس بلکه شورای نگهبان شد و این تا جایی پیش رفت که شورای نگهبان همه کاره ی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری هم گردید.
سیاست جناح اصلاح طلبان عموما افشاگری و نقد شورای نگهبان از طریق ارگان های تبلیغاتی خود بود، اما ایستادگی های آنها در مقابل شورای نگهبان جز همین افشای سیاست های آن، با نتیجه ی به درد بخوری پایان نیافت. اکنون که حکومت به اصطلاح یکدست شده است ظاهرا آن تنش های پیشین بین مجلس و شورای نگهبان وجود ندارد، اما دیر نخواهد بود که باندهای قدرت وابسته به امپریالیست های شرق و غرب دوباره به جان هم بیفتند.
مجلس
 اگر چه جریان های مخالف خامنه ای به ویژه اصلاح طلبان و کارگزاران و بعدها روحانی توانستند اکثریت مجلس را در دوره هایی کسب کنند اما این مجالس با وجود شورای نگهبان که بر بالای سر قوانین تصویب شده ی مجلس ایستاده بود و آنها را رد می کرد و در واقع از کارایی نظری و عملی مجلس جلوگیری می کرد، چنان بی خاصیت شدند که خود نمایندگان انتخابی را نیز به درمانده گی کشاند. بسی از آنها از روی میل و یا با تطمیع به جناح خامنه ای پیوستند و بسی دیگر نیز که خواهان دفاع از منافع جناح خود بودند، از سوی جناح خامنه ای در همان مجلس و یا پس از پایان دوره شان، منکوب شدند. جریان کتک خوردن نماینده ای که در مقابل حکم حکومتی ایستاد و البته تنها ماند و بعد به تلویزیون آمد و عذرخواهی کرد برجسته ترین نمونه ی رویارویی در مجموع منفعل جناح اصلاح طلبان و رفسنجانی با دخالت های خامنه ای در امور مجلس بود.
یکی از مهم ترین نکات در مورد دخالت خامنه ای در امور مجلس را مطهری بیان کرد. وی گفت که «روزی نبود که از سوی دفتر رهبری به مجلس اطلاع داده نشود که رهبری چنین  و یا چنان می خواهد!»( نقل به معنا). این امر به خوبی نشان می دهد که مجلس هر گاه هم در اختیار جناح مخالف خامنه ای قرار می گرفت از کار می افتاد و عملا یا بی خاصیت می شد و یا در خدمت خود خامنه ای در می آمد. 
وزرایی از دولت
خامنه ای نه تنها آنچه را در بالا آمد را در دست داشت بلکه بخش مهمی از وزرای دولت جناح مخالف را نیز انتخاب می کرد. وزرایی مانند وزیر اطلاعات، دفاع، خارجه و وزیر کشور را یا مستقیما خود خامنه ای انتخاب می کرد و یا با مشورت با وی انتخاب می شدند. این امر با نفوذ در ارگانی که در دست جناح مخالف بود به وسیله ی وزرای انتخاب شده و تدوین سیاست هایی برای آن، اخلال کاملی در اجرای سیاست های هماهنگ به وسیله ی دولت که در دست جناح مقابل بود ایجاد می کرد. امر مزبور به ویژه در سه بخش وزارت کشور، وزارت خارجه و نیز اطلاعات و امنیت تاثیرات قطعی بر سیاست جناحی داشت که دولت را در دست گرفته بود. البته ناگفته نماند که ما اینجا از جناح های حاکم صحبت می کنیم و این جناح ها خواه ناخواه در مورد بسیاری امور با جناح خامنه ای هم عقیده بودند اما تضادها و کشاکش ها نشان می دهد که در چارچوب عمومی سیاست ها، اختلافات بسیاری میان شان وجود داشت.     
تظاهرات خیابانی( حزب اللهی ها، طلاب حوزه های علمیه و دانشجویان بسیجی)
 این یکی از سیاست های خامنه ای بوده و هست که هر زمان خواسته یکی از سران جناح مقابل را مطیع خود کند و یا از میدان به در کند، مشتی از این حزب اللهی ها و بسته به شرایط سیاسی و یا مذهبی قضیه، از دارودسته ی چماقدار حزب الله گرفته تا دانشجویان بسیجی و طلاب حوزه ی های علمیه  و «کفن پوشان» را به خیابان بفرستد و آنها را«مردم» بنامد. آنها نیز با در دست داشتن پلاکاردها به خیابان ها( تهران، قم و مشهد مهم ترین کانون های این حملات بوده است) آمده و به راهپیمایی و شعار دادن علیه خود شخص و یا سیاست های وی پرداخته و به انواع گوناگون وی را تهدید کرده اند. این امر در زمان خاتمی تا روحانی وجود داشت و تنها در مورد احمدی نژاد صورت نگرفته بود. این اواخر در مراسم سالگر قاسم سلیمانی عده ای از این پلاکارد به دست ها خواهان محاکمه ی روحانی و ظریف و لاریجانی شده اند. 
همچنین امثال همین گروه ها بوده اند که برخی برنامه های ویژه مثلا حمله به سفارت انگلستان و یا عربستان سعودی را در تقابل با سیاست های دولت حاکم پیش بردند و در آستان پیشرفت برجام  موشک به هوا شلیک کردند.
در حالی که این گروه ها به راحتی هر گونه گردهمایی و راهپیمایی  را سازمان می دادند و هر گونه شعاری می دادند و به هر جایی که می خواستند یورش می آوردند، اما سران جناح های مقابل جدا از این که در مجموع از شرایطی که « آشوب» به وجود آید و توده های مردم به صحنه آمده و شعارها و تحرکات رادیکال تر شود می ترسیدند و از این رو جز صندوق انتخابات راه دیگری را برای تحرک توده ها نمی شناختند، حتی برای کوچک ترین و مسالمت آمیز ترین تحرکات نمی توانستند چنین آزادانه و بی دردسر از پایه های اجتماعی خود استفاده کنند. گردهمایی ها و راهپیمایی های بسیار ساده و مسالمت آمیز جریان های مقابل که عموما هم در دانشگاه ها و به وسیله انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت( علیرغم اختلافات جریان هایی درون تحکیم وحدت با خاتمی و اصلاح طلبان و انتقاداتی که از جانب این جریان ها به سازشکاری های آنها با دم و دستگاه خامنه ای می شد) سازمان داده می شد، همواره با حضور چماقداران و لباس شخصی ها در بهترین حالت دچار اخلال می گردید و در بدترین حالت درهم کوبیده و به خون کشیده می شد. 
توطئه و قتل های پنهان و آشکار
 خامنه ای نه تنها دستگاه های اطلاعاتی، نظامی، قضایی، خبره گان و شورای نگهبان را در اختیار داشت بلکه با وجود تمامی اینها، آنجا که این همه دستگاه زیر نفوذ جواب نداده وی از توطئه های جنایت کارانه، قتل و جنایت نیز استفاده کرد. از کشتن پنهانی احمد خمینی گرفته تا ترور آشکار حجاریان، از مرگ مشکوک منتظری در آن شرایط جدال ها با خامنه ای گرفته تا مرگ رفسنجانی که خاص و عام می دانند، در گیرودار درگیری هایش با خامنه ای به وسیله باند وی به قتل رسید. اینها نشان می دهد که خامنه ای با وجود در اختیار داشتن این همه ارگان قدرت از شیوه های کثیف حذف فیزیکی رقبای خود استفاده کرده و در تقابل و رویارویی با جناح های مقابل، ذهن معمولی یک مرتجع کهنه پرست را داشته و بسیار ناتوان تر و حقیرتر از آن بوده که می نماید.
نقش انگستان، روسیه و چین
مشکل بتوان در این امر تردید کرد که سازمان های اطلاعاتی ایران، خواه وزارت اطلاعات و خواه حفاظت اطلاعات سپاه، بی ارتباط با سازمان های اطلاعاتی کشورهای غربی و شرقی باشند و باندهای موجود در آن ها، خواه برای سرکوب جناح های مقابل خود و خواه سرکوب جنبش توده ها کمک نگیرند.
در مورد امپریالیست های غربی، انگلستان شاید یکی از مهم ترین ها باشد. این کشور که شهره به «امپریالیسم پیر» و «روباه صفت»ی است و از زمان مشروطیت یک رابطه ی سنتی اطلاعاتی و امنیتی و بده و بستان با بخش هایی از روحانیت ایران داشته و جاسوسان و فراماسون های فراوانی میان آنها دارد، از همان آغاز سرنگونی سلطنت وارد کمک به بقای این کفتاران نفرت انگیز شد و تا کنون نیز به هر شکل ممکن آشکار و پنهان هم به نفع آنها موضع گرفته( حتی در بوق تبلیغاتی اش بی بی سی) و از آنها دفاع کرده است.
این مساله در مورد امپریالیسم روسیه نیز صدق می کند. آنها نیز در تقابل با امپریالیست های غربی و  برای نفوذ و تقویت باندهای خود در حکومت ایران خواه در چگونگی سرکوب باندها و جناح های مقابل و خواه در سرکوب جنبش های توده ای به جناح خامنه ای کمک فراوان کرده اند. 
در مورد دولت سرمایه داری مرتجع چین نیز این امر راست در می آید که تجارب وی در مورد چگونگی سازمان های اطلاعاتی و پیشبرد و حاکم کردن استبداد و خفقان مطلق سیاسی مد نظر خامنه ای و پاسداران بوده است و آب از دهان اینان راه انداخته است. این دولت نیز برای پیشبرد منافع خود قطعا یاری فراوان به باند خامنه ای کرده است و امتیازات پی در پی و فراوانی که می گیرد خود نشان از این امر دارد.( در قرارداد 25 ساله حتی به برخی از این نوع همکاری های اطلاعاتی و امنیتی اشاره شده است). و همین کمک ها است که موجب رشد جریان نوکر روسیه و چین در سپاه و کلا در جناح خامنه ای مقابل جریان متمایل به امپریالیست های غربی شده است.
البته این دو گرایش مدام در حال جدال با یکدیگر هستند و این جدال هنوز آن گونه که بتوانیم بگوییم چه کسی پیروز شده است پایان نیافته است.(نقدهایی که از مواضع روسیه به نفع اسرائیل و یا بی تفاوتی آن در قبال حملات اسرائیل به مواضع سپاه در سوریه صورت می گیرد نشان از جدال های این دو جناح دارد).
 در مقابل جناح های درگیر با خامنه ای نیز از کمک های اطلاعاتی و امنیتی جریان های امپریالیستی غربی برخوردار بوده اند و از آنها استفاده می کرده اند. جدا از این که در میان آنها نیز جاسوس و باندهای نفوذی وجود داشت و دارد، این گونه کمک ها بیشتر در راستای چگونگی پیشبرد مسائل اقتصادی صورت می گرفت. از نظر جناح اصلاح طلبان و کارگزاران حلقه ی مرکزی زنجیر در پیشرفت شان و محدود کردن و یا حذف جناح خامنه ای از قدرت، اقتصاد بود. آنها از پیروزی های سیاسی در انتخابات به سرعت برای برای حل مسائل اقتصادی استفاده می کردند و بر این مبنا، مایل بودند گسترده ترین روابط اقتصادی را با غرب ایجاد کرده و سرمایه داران غربی را به سرمایه گذاری های گسترده در ایران تشویق کنند. از نظر آنها، با تدبیرهایی این چنین، بحران از بین می رفت و اقتصاد رونق می گرفت، تورم کنترل می شد و نرخ بیکاری تنزل و زندگی مردم ثباتی نسبی می یافت و در نهایت طبقه ی کمپرادور وابسته به غرب تقویت می شد( البته بخشی از آنها تصور می کرد که می تواند در چارچوب این روابط استقلال خود را حفظ کند و نقش سرمایه داران ملی را بازی کند) و با تقویت این طبقه از نظر اقتصادی، امکانات محدود کردن جناح خامنه ای و یا سر و دمب آن را زدن مهیا می گردید و در نهایت جمهوری اسلامی ولایت فقیهی با حفظ برخی جوانب مذهبی در بهترین حالت به جرگه کشورهایی از گونه ی کره جنوبی و ترکیه و در بدترین حالت به کشورهای عربی ای همچون امارات، کویت و یا عربستان سعودی می پیوست.
 هرمز دامان
  نیمه ی دوم دی ماه 1400    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر