۱۳۹۹ بهمن ۱۶, پنجشنبه

یورش هواداران ترامپ به کنگره و الم شنگه ی آواکیان و رویزیونیست های آواکیانی درباره «کودتای فاشیستی» در آمریکا(4)

 

یورش هواداران ترامپ به کنگره و الم شنگه ی آواکیان و رویزیونیست های آواکیانی درباره

«کودتای فاشیستی» در آمریکا(4)

در بخش سوم این مقاله به پاره ای از نظرات فیوناهیل مقام امنیتی آمریکا پرداختیم. اینک به دنباله نظرات وی توجه می کنیم.
نهادهای حکومتی
وی در ادامه ی شرح خود از وجوه یک کودتا ادامه می دهد:
«نهادهای حکومتی. مانند ترکیه، ترامپ شروع به پاکسازی کابینه خود از وزرایی کرد که در برابرش مقاومت می‌کردند. او با انتصاب وزرا و مدیران موقت که نیاز به تایید سنا نداشتند، کنگره را دور زد و پست‌های بسیار مهمی را همچون وزیر امنیت داخلی و مدیر سازمان ملی اطلاعات و سرپرست پنتاگون را منصوب کرد. او موضع خود را آشکار کرد که وفاداری به شخص او مهمترین عامل در انتخاب نامزدهای کابینه است. او مارک اسپر را به محض اعلام نتایج انتخابات برکنار کرد. ویلیام بار، دادستان کل را به سمت استعفاء سوق داد چرا که به او فهماند چون در ادعای تقلب گسترده انتخاباتی همراهش نشده به زودی اخراج خواهد شد. او آشکارا کسانی را در اطراف خود گماشت که در ژانویه ۲۰۲۱ کاملا به او وفادار بمانند و احتمالا به او در تلاش برای ماندن در قدرت کمک کنند.» ( در رسانه‌های آمریکا؛ آیا یورش حامیان ترامپ به کنگره کودتای نافرجام بود؟ بی بی سی فارسی، امیر پیام، 24 دی 1399، 14 ژانویه 2021)
پرسش این است که این وزرا و یا دیگر افراد در برابر کدام یک از اندیشه های ترامپ مقاومت می کردند؟ در برابر میل و برنامه وی برای زمینه چینی یک کودتا و یا برنامه های دیگر وی؟(1)
اگر ما مسائل و مشکلاتی که شخص ترامپ و باند وی برای طبقه ی سرمایه دار حاکم بر آمریکا به وجود آورد، نه از زاویه ی زمینه چینی برای یک کودتا، بلکه از زاویه ی شیوه های متفاوت برخورد وی به مسائل گوناگون که بعضا حتی در چارچوب سیاست های حزب جمهوری خواه نیز نمی گنجید (2) نگاه کنیم، یعنی برخورد به مسائل داخلی مانند سیاست های وی در مقابل کووید 19و یا موضع گیری های وی در مورد جنبش ضد نژاد پرستی در سال گذشته و یا سیاست های بین المللی وی، خواه در مورد معاهدات  بین المللی آمریکا و یا برخورد با پیمان های وی با کشورهای امپریالیستی اروپایی از جمله ناتو و یا روسیه و نیز چین و یا ایران، آنگاه این روشن می شود که این گونه اختلافات از همان آغاز دولت وی وجود داشته و در تمامی دوران ریاست جمهوری وی ادامه یافته است.
دوما برخی از تغییرات مورد اشاره مانند مارک اسپر و یا ویلیام بار به دوران پس از شکست ترامپ در انتخابات ربط می یابد و از این رو دیگر نمی توان آنها را جزیی از «زمینه چهار ساله» برای کودتا برشمرد. این تغییرات یعنی گماشتن افرادی که« در ژانویه ۲۰۲۱ کاملا به او وفادار بمانند و احتمالا به او در تلاش برای ماندن در قدرت کمک کنند» بیشتر از این دیدگاه صورت گرفت که ترامپ می خواست بازی باخته را تا آنجا که می تواند با استفاده از یک کابینه یکدست و متحد و نه متزلزل و استعفا پس از استعفا و همچنین پیشرفت از راه امکانات و فشار درونی( قانونی و از جمله در حوزه قضا) تبدیل به برد کند و در عین حال از امکان فشار بیرونی( قانونی و غیر قانونی) که می توانست به وسیله رای دهندگان خود استفاده کند(در همان حدی که کرد یعنی گرد آمدن در واشنگتن و حمله به کنگره و ممکن است که به ویژه در این موارد بیشترین مخالفت با وی شده باشد). اینکه ما این تغییرات را که درست مدت کوتاهی پیش از ششم ژانویه روی داد جزیی از زمینه چینی برای یک کودتای برنامه ریزی شده که مدت چهار سال هم برایش زمینه چینی و کار شده بدانیم  دور از ذهن است. شکل بروز رویدادها و ژرفا و دامنه ی آنها - و اساسا هر رویدادی- عموما نشانگر آن است که واقعا پیش از آن چه اقداماتی برای تحقق شان صورت گرفته است.
در مورد نمونه ترکیه نیز که ظاهرا باید انتخابات 2015 و رویدادهای پس از آن باشد جدا از اینکه ترکیه یک کشور زیر سلطه است و فعال مایشایی های فراوان در آن و این اواخر به ویژه از جانب اردوغان و حزب اش وجود دارد، قضیه متفاوت از آن چیزی است که در آمریکا روی داد. در مورد انتخابات 2015 رای حزب عدالت و توسعه اردوغان پایین آمد و به دنبال آن کودتایی در 2016 پیش  آمد که ظاهرا نه کمتر از آنکه یک کودتای واقعی به نظر برسد - که در این مورد  آن را به فتح الله گولن و نیز دولت آمریکا نسبت می دهند- یک کودتای ترتیب داده شده از جانب خود اردوغان و یک طراحی برای پیش برد برنامه هایش نیز به نظر می رسید. در هر دو حال، بر مبنای آن چه به وجود آمد، اردوغان برنامه هایش را برای چیدن افراد وفادار به خود و حزب اش در ارگان های نظامی، اداری، قضایی و آموزشی پیش برد. چنین تحولاتی پیش از یورش به کنگره، در آمریکا به وجود نیامد. آنچه ترامپ تا پیش از حمله هوادارانش به کنگره انجام داد- و در این مورد هیچ  تهاجم خاصی از جانب حزب دموکرات به وی که حکومت وی را تهدید کند و بهانه ترامپ شود به وجود نیامد- در چارچوب اختیاراتی بود که قانون اساسی آمریکا در اختیارش گذاشته بود.(3)
هیل ادامه می دهد:
«در حقیقت، بنابر گزارش رسانه‌های آمریکا یکی از حوزه‌های تحقیق درباره چگونگی شکل‌گیری یورش به کنگره و نقش احتمالی آقای ترامپ در ترغیب و تشویق آن، بررسی چرایی انتصاب وزیر موقت دفاع و دستیاران ارشد او طی دو ماه گذشته است و این که آیا این افراد در به تاخیر انداختن درخواست اعزام نیروهای گارد ملی برای عقب راندن مهاجمان در روز ششم ژانویه موثر بوده‌اند یا خیر.»
عجیب است که حال که باید این انتصاب وزیر دفاع و دستیاران ارشد وی در خدمت اجرای برنامه یی کودتایی که زمینه چینی آن از چهار سال پیش صورت گرفته، باشد تنها در این حد است که آیا این افراد در«به تاخیر انداختن درخواست اعزام نیروهای گارد ملی برای عقب راندن مهاجمان در روز ششم ژانویه موثر بوده‌اند یا خیر؟». حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که بلی در این به تاخیر انداختن موثر بوده اند، خوب، این اقدام اشغال کنگره  که چندان به درازا نکشید و بساط اش جمع شد. بنابراین موثر بودن این حضرات تنها در چارچوب های بسیار محدودی از فعالیت هواداران ترامپ صدق می کند.
اما اینکه ممکن است پرسش این باشد که اصلا برای چه هواداران ترامپ توانستند این یورش را شکل دهند و این اشغال موقتی را به انجام رسانند، آنگاه ما می توانیم نه تنها این افراد تغییر یافته به وسیله ترامپ، بلکه این دست و آن دست کردن رهبری تمامی سازمان های امنیتی و پلیسی و نظامی آمریکا را پیش بکشیم و در این صورت باید دلایل دیگری را برای این تعلل عنوان کنیم و نه دلایلی که این نویسنده پیش می کشد.
قانون گذاران
سپس هیل به یکی دیگر از وجوهی که یک کودتا نیاز دارد می پردازد:
·         «قانون‌گذاران. در آخر هم، ترامپ بارها مدعی مالکیت حزب جمهوری خواه شده است(گویا این یکی از مسائل اصلی مورد اختلاف درونی حزب جمهوری خواه است!). او با استناد به ۷۴ میلیون رایی که در روز سوم نوامبر کسب کرد مدعی است او اکنون تنها و تنها رهبر هدایتگر حزب جمهوری خواه است. همین موضوع باعث شد که حتی پس از یورش مهاجمان به ساختمان کنگره و اخلال در فرآیند تایید نتایج انتخابات، ۱۴۷ نماینده جمهوری خواه همچنان به پشتیبانی از آقای ترامپ علیه نتایج انتخابات اعتراض کنند و در مجلس سنا هم کسانی چون تد کروز و جاش هالی و ۶ سناتور دیگر که با هدف جذب هواداران آقای ترامپ همراه او شده‌اند، به نتایج انتخاباتی که از سوی همه نهادهای قانونی تایید شده بود اعتراض ‌کنند. در حقیقت کنترل دونالد ترامپ بر نهاد قانون‌گذاری خیلی هم دور از دسترس نبود.»( عبارت درون پرانتز از ماست)
به نظر می رسد که ما باید پشتیبانی 147 نماینده حزب جمهوری خواه از ترامپ و نیز پشتیبانی از وی در مجلس سنا را بیش از آنکه نشان از تسلط وی بر قوه قانونگذاری در چارچوب زمینه چینی برای کودتا بدانیم باید حداقل از دو انگیزه ای بدانیم که به یکی از آنها در متن اشاره شده است یعنی جذب هواداران ترامپ برای دوره های بعدی خواه از جانب حزب و خواه از جانب برخی از اعضای ارشد حزب که می خواهند در آینده کاندید پست ریاست جمهوری شوند؛ این مساله اکنون یکی از مسائل اساسی حزب جمهوری خواه به شمار می آید، زیرا ترامپ ممکن است که انشعابی را صورت دهد و یک حزب درست کند. چنین حزبی تا حدودی می تواند پرده ی آهنین دموکراسی دو حزبی ( و به ویژه حزب جمهوری خواه) را ضعیف کند و شرایط و امکانات منفی و یا مثبتی را پدید آورد.
و اما انگیزه ی دوم: حزب جمهوری خواه از یک سو نمی خواست به اصطلاح تمامی تخم مرغ هایش را در سبد ترامپ بگذارد و با شکست وی قدرت و نفوذش را حداقل تا سر بلندکردنی دیگر از دست بدهد و از سوی دیگر مایل نبود که پشت وی را خالی کند تا حزب دموکرات بتواند از وضعیت به وجود آمده استفاده کند و با زدن ترامپ، حزب جمهوری خواه را بزند و ضعیف کند( در واقع استیضاح کنونی ترامپ از جانب دموکرات ها بیشتر چنین برنامه ای را پیش می برد). در این مورد در بخش پنجم این نوشته بیشتر صحبت خواهیم کرد.
 هیل در پایان تحلیل خود می نویسد:
«خبر خوب برای آمریکا این است که خود- کودتای ترامپ نافرجام ماند. اما خبر بد این است که هنوز میلیون‌ها حامی او واقعا به اظهارات نادرست او باور دارند. در حقیقت این دروغ بزرگ که او برنده انتخابات شده همچنان مورد قبول میلیون‌ها نفر است؛ از جمله صدها نماینده و سناتور جمهوری‌خواه در کنگره که علیه نتایج انتخابات اقدام کردند. میلیون‌ها نفر همچنان حامی شخص ترامپ هستند و نه لزوما حزب جمهوری خواه... ترامپ در تلاش برای کودتا موفق نشد اما اعمال او کشور را در آستانه جنگ داخلی قرار داد. او نتوانست نتیجه انتخابات را عوض کند اما توانست آن طور که می‌خواست، روند صلح‌آمیز انتقال قدرت را مختل کرد.»
به نظر می رسد که مشکل حزب جمهوری خواه و به ویژه جناح هایی در آن که مخالف باند ترامپ هستند، بیش از آنکه مساله اقدامی از جانب ترامپ برای کودتا باشدهمین قضیه هواداران میلیونی شخص ترامپ است که نه تنها به« اظهارات نادرست» او (و به ویژه در مورد تقلب در انتخابات) باور دارند بلکه اگر نگوییم همه ی آنها و به ویژه آنهایی که از توده های مردم هستند، اما حداقل بخش مهمی از آنها و به ویژه آنها که هسته های مرکزی سازمانده این هواداران را تشکیل می دهند احتمالا آماده اند تا اگر ترامپ فراخوانی برای تشکیل حزب تازه ای داد، چنین حزبی را بنا نهند. آنها« همچنان حامی شخص ترامپ هستند و نه لزوما حزب جمهوری خواه» و  برای همین هم  ترامپ از جانب برخی باندهای درون حزب جمهوری خواه متهم به کودتا می شود تا از یک سو وی به اقدامی علیه قانون اساسی کشور و زیر پا گذاشتن قواعد دموکراسی( بورژوایی) آمریکایی متهم گردد و از سوی دیگر وانمود گردد که وی بیش از آنچه آشکار است قصد فریب هوادارانش را داشته و به این وسیله این هواداران را که نه به حزب جمهوری خواه بلکه به ترامپ و باند وی گرایش دارند، از دور و بر وی پراکنده کرده و به گرد باندهای خود و نهایتا حزب جمهوری خواه در آورند.
روشن است که این گفته ها به این معنی نیست که مثلا ترامپ دروغ و دغلی در کارش نبود و هواداران اش را فریب نداد. ترامپ در طول چهارسال بسیار این کار را کرد و به ویژه در دوران انتخابات و پس از نتایج  انتخابات که فریب بزرگ«تقلب در انتخابات» را پیش کشید. اما این مساله ی دیگری است که برخی از جناح های حزب جمهوری خواه، به ویژه پس از فرایند منفرد شدن بیش از پیش ترامپ درون حزب جمهوری خواه که تقریبا پیش از انتخابات روی داده بود(در واقع همچنان که اشاره کردیم از همان آغاز روی کار آمدن دولت ترامپ، دعواهای درونی حزب جمهوری خواه با ترامپ شروع شد) و در دوران انتخابات و از زمان قیل و قال و جنجال به راه انداختن ترامپ در مورد تقلب و عدم تمایل وی برای پذیرش نتایج انتخابات، شدت گرفته بود، رویه ی نسبتا استوار خود را در پشتیبانی از ترامپ تغییر داده و رویه ی های دیگری پیشه کردند؛ رویه هایی که از برخوردهای دوگانه گرفته تا برخورد یکدست را شامل می شد.
 در مورد تفاوت این برخوردها باید اشاره کنیم برخی از همین ها که سناتور و نماینده هستند در عین حال که دعواهای خود را( فردی و یا جناحی) با ترامپ دارند، در عین حال تلاش کردند وی را تنها نگذارند؛ و این بیش از آنکه به شخص ترامپ و جایگاه وی برگردد به حفظ وجه حزب جمهوری خواه و نیز حفظ هواداران ترامپ به گرد حزب برمی گشت. برخی دیگر نیز به سیم آخر زدند که بساط ترامپ را با اتهاماتی بیش از آنچه حق اش بود جمع کنند. اینها اتهامات تازه ای (از جمله همین کودتا) به ترامپ وارد کردند که هدف اساسی آنها جدا کردن هواداران ترامپ از وی و در انفراد قرار دادن و منزوی کردن وی بود.(4)
و بالاخره نظر نویسنده درست است که ترامپ روند انتقال صلح آمیز قدرت را مختل کرد و رویه ای تازه در آمریکا پدید آورد و اما اینکه اعمال ترامپ آمریکا را در «آستان جنگ داخلی» قرار داد، مساله ای قابل تامل است و ما در بخش بعدی مقاله در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه دوم بهمن 99
یادداشت ها
1- این مقاومت در مقابل ترامپ از سوی افراد انتخاب شده برای کابینه و یا دیگر پست ها، پیرامون مسائل درونی( و نه از جنبه ی موافق و مخالف زمینه چینی برای کودتا) و همچنین بیرونی هر دو بود. برخی از افراد از جمله بولتون ظاهرا در بسیاری از مسائل سیاست خارجی افراطی تر از ترامپ بودند و گویا همین هم موجب شد که ترامپ آنها را از کابینه خود بیرون گذارد.
2- و همین هم مداوما موجب اختلافات مداوم وی با اعضای ارشد این حزب که برخی از آنها جزو کابینه وی بودند می شد. توجه کنیم که هر دو نوشته مورد بررسی ما که علیه ترامپ است به اعضای ارشد این حزب تعلق دارند و این نشانگر اختلافات شدید درونی که از همان آغاز کابینه ترامپ با آن روبرو بود می باشد.
3- ترامپ حزب دموکرات را متهم می کرد که در جریان جنبش ضد نژادپرستی به نفع این جنبش و علیه وی کار کرده است. می دانیم که حزب دموکرات به نفع جنبشی که در آمریکا به وجود آمد نمی توانست کاری انجام دهد، زیرا از آنجا که این جنبشی صرفا ضد نژادپرستی نبود و برآمد طبقات کارگر، زحمتکش و کلا طبقات پایین جامعه آمریکا علیه طبقه ی سرمایه دار آمریکا بود، کمابیش علیه آن حزب هم بود. حزب دموکرات بیشتر از فرصت پیش آمده برای رقابتش با حزب جمهوری خواه بهره برداری کرد. این نوع بهره برداری ها نمی توانست بهانه ای برای مثلا یک کودتا در کشوری مانند آمریکا به وجود آورد زیرا عموما در این جامعه و در رقابت میان احزاب حاکم وجود دارد.
4- به طور کلی 1- در حزب جمهوری جناح های گوناگون وجود دارد که ناشی از اختلافات میان بخش های گوناگون سرمایه ای است که این حزب و جدا از حزب دموکرات نماینده آن است. 2- در این حزب و بین بیشتر جناح ها در مجموع به طور پنهانی علیه ترامپ توافق وجود داشت، زیرا وی با برخی برنامه ها و به ویژه با برخی از رفتارها و کنش هایش آسیب هایی جدی به پرنسیپ این حزب وارد کرد. 3- حزب جمهوری خواه تا حدودی این امر را آشکار کرد که می خواهد خود را از فعالیت های ترامپ مبرا کند.4- حزب جمهوری خواه این امر را برای این پنهان کرد که در میان هواداران ترامپ نفوذ خود را از دست ندهد. 5- کسانی که از نزدیک با وی همکاری کردند، مایل بودند شکست ترامپ را کاملا از شکست حزب جمهوری خواه جدا جلوه دهند؛ بنابراین بیشترین اتهامات از جانب آنها به ترامپ وارد شد و می شود( بولتون را به یاد بیاوریم). 6- از سوی دیگر آنها نمی خواهند رقیب شان حزب دمکرات از این وضعیت به نفع خود استفاده کند. مجموع این شرایط وضعیت پیچیده ای را به وجود می آورد.
 
 
 
 
 
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر