۱۳۹۹ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

یورش هوادان ترامپ به کنگره و الم شنگه ی آواکیان ار(3) و رویزیونیست های آواکیانی درباره«کودتای فاشیستی» در آمریکا

 

یورش هوادان ترامپ به کنگره و الم شنگه ی آواکیان
ار(3) و رویزیونیست های آواکیانی درباره«کودتای فاشیستی» در آمریکا
 
 نظر یک مقام کمیته امنیت ملی سابق آمریکا
در بخش گذشته ما نظرات جان بولتون را بررسی کردیم. در این بخش به نظر یکی دیگر از افرادی که نمایش مزبور را بخشی از یک«خود - کودتا» می نامد می پردازیم.
این نظر از جانب فیونا هیل از مقام های سابق کمیته امنیت ملی کاخ سفید (1) و از اعضای حزب جمهوری خواه ارائه شده است و شرح آن در مقاله ای با نام در رسانه‌های آمریکا؛ آیا یورش حامیان ترامپ به کنگره کودتای نافرجام بود؟آمده است.( بی بی سی فارسی، امیر پیام، 24 دی 1399، 14 ژانویه 2021)
وی در آغاز سخنان خود می گوید:
«مخالفان به کارگیری واژه کودتا می‌گویند کودتا معمولا ناگهانی و همراه با اقدامی خشن برای کسب قدرت و در سایه برنامه‌ریزی مخفیانه و مداخله نظامیان صورت می‌گیرد. در حالی که اینجا ترامپ به دنبال ماندن در قدرت (نه به دست آوردن آن) بود و اعمال او هم در یک پروسه زمانی آهسته و طی چندین ماه شکل گرفت... اما این به آن معنا نیست که آنچه روی داد یک تلاش برای کودتا نبود. ترامپ نیت خود را - به جای مخفیانه و دور از چشم نگهداشتن- آشکار و در جلوی چشم همگان بروز داد. او اقدامات خود را آن قدر علنی انجام داد که برای مردم نرمال به نظر رسید. من ۳۰ سال است که شغلم مطالعه رژیم‌های اقتدارگرا است و به همین علت نشانه‌های کودتا به چشمم آشناست.»
به نظر می رسد که این یک تفسیر من - در آوردی از آنچه آشکارا رویداده است می باشد که ما بگوییم ترامپ بر خلاف دیگر افرادی که اقدامات کودتای خود را پنهانی پیش برده اند، تلاش کرد تا همه آنچه می خواهد پیش ببرد آشکارا انجام دهد تا مثلا برای مردم آمریکا « نرمال» به نظر رسد و کسی به اهداف کودتایی وی شک نکند.
حتی اگر فرض کنیم که زمینه چینی برای کودتا از جانب ترامپ عمدا آشکارا پیش رفت تا برای مردم «عادی» به نظر برسد، اما چنین زمینه چینی هایی نمی تواند از دید دستگاه های امنیتی آمریکا که دموکرات ها نیز در آنها نفوذ دارند،«عادی» تلقی شود. زمانی که برای یک مقام سابق کمیته امنیت ملی آشکار بوده است، می توانسته برای مقام های امنیتی وابسته به حزب دموکرات نیز پنهان نبوده باشد.  
خود- کودتا
فیونا هیل ادامه می دهد:
«از نظر واژگان تخصصی، آنچه روی داد یک خود- کودتا (Self-Coup) نامیده می‌شود و ترامپ نخستین رهبری نیست که از آن استفاده می‌کند. چارلز لوئیس بناپارت (برادرزاده ناپلئون بناپارت) هم در ۱۸۵۱ تلاش کرد که خود را فراتر از مدت زمان قانونی در قدرت نگه دارد. او با امپراتور خواندن خود - ناپلئون سوم - قصد ماندن بر اریکه قدرت را داشت. نمونه اخیر هم نیکلاس مادورو در ونزوئلا است که در سال ۲۰۱۷ و پس از شکست در انتخابات با یک خود- کودتا در قدرت مانده است.»
 «خود - کودتا»همچنان که خواهیم دید به این معناست که رئیس جمهور یک کشور( و یا فرد یا افرادی که صاحب پست و قدرت رسمی هستند) با استفاده از اختیارات قانونی خود طی دوران حکومت اش، شرایطی را به وجود بیاورد که در دوره بعدی نیز بتواند بماند. این البته حتی اگر فرض بگیریم با آنچه در مورد ترامپ روی داد درست باشد، به کلی با اینکه بگوییم در ششم ژانویه کودتایی شکل گرفت که شکست خورد و نیز با آنچه آواکیان و آواکیانیست ها و دارودسته های خروشچفیست راه کارگری و یا برخی مارکسی ها«کودتای فاشیستی» نامیده اند، به کلی فرق می کند.
 وانگهی با توجه به اینکه ترامپ تا حدودی مطمئن بود و پیش بینی می کرد که در انتخابات پیش رو رای خواهد آورد - و آوردن رای 75 میلیون نیز تا حدودی مؤید این پیش بینی و اطمینان است - نباید احساس نیاز به کودتا می کرد. به ویژه اینکه ترامپ شخص بایدن را رقیبی آنچنانی برای خود نمی دید و حتی بسیاری انتخاب بایدن را از جانب حزب دموکرات یک اشتباه می دانستند و بنابراین فکر می کردند که وی در انتخابات شکست خواهد خورد.
 در این جا ما وارد بحث در نمونه های تاریخی نویسنده نمی شویم و تنها اشاره می کنیم که اگرهم حتی موافق این خود- کودتا باشیم کودتای ترامپ و لویی بناپارت در دسامبر 1851 تنها در برخی وجوه صوری «استفاده از قدرت قانونی برای ماندن در دوره بعد» مانند یکدیگرند. اما خواه از نظر اقداماتی که این دو در قدرت انجام دادند و خواه از نظر شرایط کلی اجتماعی - سیاسی به کلی متفاوت از یکدیگرند.
 مثلا کودتای لویی بناپارت تنها متکی به استفاده از مفرهای قانونی نبود بلکه بسیاری از تدارکات وی پنهانی صورت گرفت(مانند سازمان دادن جمعیت ده دسامبر از لمپن ها و اراذل و اوباش و  نیز دسیسه های وی در تقابل با پارلمان بورژوایی) و در عین حال در شرایطی صورت گرفت که طبقه بورژوازی( به ویژه حزب نظم) توانایی خود را برای کنترل قدرت سیاسی از دست داده بود و اینها اساسا با شرایط آمریکا متفاوت اند.
 در مورد کودتا در کشور نیمه مستعمره ای مانند ونزوئلا که جدای از شرایط بی ثبات اقتصادی، تحرک مبارزه طبقاتی و برخورد جناح های متضاد حاکم، همواره  پای امپریالیست ها( آمریکا و اروپای غربی از یک سو و روسیه از سوی دیگر) و نیز برخی کشورها آمریکای مرکزی و جنوبی و نیز کشورهایی مانند چین و کوبا و ایران در میان بود، شرایط به طور بنیادی متفاوت است با کشور امپریالیستی مانند آمریکا که خواه از نظر اقتصادی و خواه از نظر اجتماعی و سیاسی ثبات نسبی دارد و دو حزب غدر در راس امورند.
وجوه اساسی یک کودتا
در اینجا گزارشگر مقاله به شرح نظر نویسنده در مورد وجوه یک کودتا می پردازد:
«خانم هیل برای دسته‌بندی دلایل خود در کودتا نامیدن حمله ششم ژانویه به تعریف کلاسیک کودتا در متون سیاسی و تاریخی پرداخته و فهرست مواد لازم برای یک کودتای استاندارد را چنین برشمرده:
·         برای به به دست گرفتن قدرت شما نیاز به کنترل ارتش و واحدهای شبه‌نظامی دارید
·         به ارتباطات و مراکز اطلاع‌رسانی نیاز دارد
·         به همراهی سیستم قضایی
·         همسویی نهادهای حکومتی و قانون‌گذاری
·         و در نهایت به بسیج نیروهای مردمی نیاز دارید»
 و ما اینک به بررسی نظرات نویسنده در موارد طرح شده می پردازیم.
زمینه چینی برای ماندن در قدرت
«فوینا هیل در یادداشت خود مدعی شده که دونالد ترامپ در چهار سال گذشته "آهسته اما پیوسته" برای ماندن بر سر قدرت زمینه‌چینی کرده بود.»
در این که ترامپ می خواست برای چهار سال دیگر رئیس جمهور بماند شکی نیست( حداقل ایرانی ها به خوبی به یاد دارند که وی بارها در مورد سران جمهوری اسلامی گفت که یک روز پس از انتخابات آنها با وی تماس خواهند گرفت و یا اینکه او مایل بود با گروهی کار کند که با وی جور باشند و یکی از کارهایشان این باشد که به وی یاری کنند تا بتواند برای 4 سال دیگر هم رئیس جمهور بشود) اما اینکه ترامپ طی چهار سال ریاست جمهوری خود در حال «زمینه چینی»( برای مثلا کودتایی) بوده است، خیلی با آنچه در عمل روی داد تطبیق نمی کند؛ یعنی مشتی هوچیگری درباره تقلب در انتخابات و نیز یک حمله شبه فاشیستی به کنگره و اشغال آن. با این گونه اقدامات داخل یک کشور زیر سلطه هم مشکل بشود کودتایی کرد چه برسد به یک کشور امپریالیستی باثبات و قدرتمندی مانند آمریکا.
محک زدن وفاداری ارتش برای کودتا در یک مراسم
هیل ادامه می دهد:  
«... هنگامی که در تابستان سال گذشته دونالد ترامپ در حالی که وزیردفاع، وزیر دادگستری و رئیس ستاد مشترک ارتش همراهی‌اش می‌کردند دستور به پاکسازی خشن معترضان جنبش "جان سیاهان ارزش دارد" داد و پلیس و گارد ملی با خشونت چشمگیر معترضان را از محوطه پارک نزدیک کاخ‌سفید متفرق کردند تا آقای ترامپ در حالی که نظامیان و وزرا او را احاطه کرده بودند برای گرفتن عکس مقابل یک کلیسای تاریخی برود، در حقیقت او در حال سبک و سنگین کردن میزان "وفاداری و گوش به فرمان" بودن ارتش بود.» و
«ترامپ می‌خواست ببیند که آیا می‌تواند ارتش و پنتاگون را تبدیل به 'گارد شاهنشاهی' خود بکند.»
اولا اگر حتی فرض را بر این بگذاریم که حق با این مقام امنیتی است این اقداماتی که چند هفته ای مانده به انتخابات صورت گرفته، دیگر «زمینه چینی» طی چهار سال نیست.
 دوما این ها دلیل قانع کننده ای برای این برداشت نیست که رئیس جمهوری یک کشور در مراسمی که وزیر دفاع و و وزیر دادگستری و رئیس ستاد مشترک ارتش همراهی اش می کردند بتواند درجه وفاداری ارتش در حفاظت از وی در مراسم مزبور را زمینه ای برای فهم میزان «وفاداری و گوش به فرمان بودن» ارتش آمریکا برای یک کودتا( خود- کودتا) و از آن بدتر (بنا به نظر آواکیان و آواکیانیست ها)«کودتای فاشیستی» کند.
 نکته مهم در این مورد این است که ارتش آمریکا در مجموع و علیرغم نفوذ جناح ها در آن، یک کل نسبتا یک پارچه است که از کل طبقه ی حاکم بر آمریکا تبعیت می کند و نه از یک فرد( و یا حتی از یک جناح)؛ حتی اگر این فرد یک رئیس جمهورباشد و ارتش در دوران ریاست جمهوری وی تابع تصمیمات او باشد. تصمیمات یک رئیس جمهور و نقش فرماندهی وی در کشوری مانند آمریکا به کلی متفاوت است از اینکه وی بخواهد ارتش را تابع امیال خویش علیه طبقه ی حاکم یا جناح مهمی از طبقه ی حاکم کند که وی به اعتبار آن و نقش آن رئیس جمهور شده است. برای اینکه یک رئیس جمهور بورژوا و حتی جناح وی یعنی حزب جمهوری بتواند چنین کاری کند، یا باید وحدت پنهانی دو جناح در مورد چنین کودتایی را پیشاپیش بپذیریم و یا اینکه بگوییم جناحی از بورژوازی علیه جناح دیگرش قدرت را غصب کرده تا تمامی منافع را خود به جیب بزند و از این رو باید منتظر جنگ داخلی بین دو جناح بورژوازی باشیم.  
 پرسش دیگری نیز مطرح است: آیا نتیجه مثبت بود؟ یعنی آیا ترامپ توانست پی ببرد که ارتش و پنتاگون می تواند تبدیل به گارد شاهنشاهی وی شود؟ اگر جواب آری باشد، آنگاه چرا حال که ارتش و پنتاگون تبدیل به گارد شاهنشاهی ترامپ شده است، «کودتا» بیش از یک روز دوام نیاورد و این ارتش و پنتاگون دخالتی به نفع ترامپ نکردند؟
اما اگر منفی باشد آنگاه این پرسش طرح است که حال اگر چنین چیزی ممکن نیست چرا ترامپ دست به کودتای کذایی اش زد؟ 
در واقع نویسنده ی مقاله مزبور به هیچوجه پاسخی به این پرسش ها نمی دهد.
وی قضیه را به شکل دیگری پیش می برد:
مارک اسپر وزیر دفاع و ده وزیر سابق دفاع و ارتش
«البته انتقادها و مخالفت‌های گسترده بعد از آن رویداد چه از سوی وزیر دفاع - مارک اسپر - و چه سایرین مقاومت نهادهای نظامی در برابر کشیده شدن به دنیای سیاست را نشان داد اما این نگرانی همچنان ادامه یافت و به جایی رسید که تنها چند روز قبل از حمله روز ششم ژانویه، (در اقدامی بی‌سابقه) هر ۱۰ وزیر دفاع سابق در قید حیات آمریکا با انتشار نامه‌ای سرگشاده به مقام‌های نظامی و سربازان هشدار دادند که خود را از منازعات انتخاباتی و سیاسی دور نگه دارند و متوجه سوگندی که برای حفظ قانون اساسی یاد کرده‌اند باشند.»
 در اینجا بر این نکته انگشت گذاشته می شود که« نهادهای نظامی در برابر کشیده شدن به دنیای سیاست مقاومت کردند». حال اگر این مقاومت وجود داشت، و افزون بر  مارک اسپر وزیر دفاع، ده وزیر دفاع سابق آمریکا، مقام های نظامی و سربازان را از درگیر شدن در منازعات انتخاباتی و سیاسی بر حذر داشتند، پس ترامپ با اتکا به  کدام نیروی ارتش می خواست این کودتا را پیش ببرد؟ ( در واقع این بیشتر اشاره به پلیس و ارتشی هایی بود که ممکن بود در برنامه ترامپ شرکت کنند. ما در بخش های بعدی در مورد انگیزه های این گونه اقدامات بیشتر صحبت خواهیم کرد.)
سپس گزارشگر توضیح می دهد:
«اشاره خانم هیل به نامه ۱۰ وزیر دفاع سابق آمریکا در روز سوم ژانویه است که طی آن همه وزرای دفاع در قید حیات آمریکا تاکید کرده بودند که ارتش باید از دخالت در سیاست پرهیز کند. این نامه را که روزنامه واشنگتن پست منتشر کرد بسیاری به بالاترین سطح هشدار نسبت به نیت احتمالی دونالد ترامپ برای استفاده از ارتش برای ماندن در قدرت تعبیر کردند.
چاک هیگل، یکی از وزرای دفاع امضاء کننده این نامه که جمهوری‌خواه و هم حزبی دونالد ترامپ است، هفته گذشته در گفتگو با پادکست رادیویی"ان پوینت" - که اتفاقا در روز یورش به کنگره هم پخش شد، تاکید کرده بود که با توجه به رد همه ادعاهای تقلب انتخاباتی در دادگاه‌های آمریکا (از جمله دیوان عالی) نیروهای نظامی باید مراقب احتمال تلاش برای استفاده از ارتش در تغییر نتایج انتخابات باشند.
این نامه همسو با اظهارات ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا بود که پس از برکناری مارک اسپر، وزیر دفاع و انتصاب کریستوفر میلر به عنوان جانشین او از سوی آقای ترامپ، در نخستین جلسه معارفه سرپرست موقت پنتاگون گفته بود "نظامیان به قانون اساسی سوگند خورده‌اند و به آن وفادارند نه به رئیس جمهور یا شاه یا هر شخص دیگری".»
 اولا و جدای از اینکه ترامپ 75 میلیون رای آورد، در این نکته شکی نیست که باند وی در حزب جمهوری خواه و از آن بیشتر حزب جمهوری خواه( که در برخی تحلیل ها در رویداهای رخداده کاملا شریک ترامپ به شمار می آید) در ارتش نفوذ دارند. و اگر ترامپ ( و به احتمال به همراه وی حزب جمهوری خواه و یا حداقل بخش هایی از آن) چهار سال در حال زمینه چینی بوده اند، آنگاه چگونه ممکن است که با سخنان 10 وزیر دفاع تمامی کاسه و کوزه شان به هم بریزد و نتوانند کودتا کنند؟
دوما با توجه به این مقاومت ها در برابر طرح احتمالی ترامپ در مورد استفاده از ارتش، این پرسش طرح می شود که چرا در آن روز ششم ژانویه اتفاقی که نشان دهنده دخالت حتی کوچکترین واحدهای ارتش به نفع ترامپ باشد، به وجود نیامد؟
 وبالاخره اگر آنچه اتفاق افتاد می تواند نقطه آغاز تحلیل ما باشد، چگونه ترامپ می خواست با دست خالی کودتا کند؟
یکی از دلایل اصلی ناکام ماندن کودتا
 گزارشگر در ادامه می نویسد:
«خانم هیل در بخش دیگری از یادداشت خود نامه ۱۰ وزیر دفاع و اظهارات فرماندهانی چون مارک میلی یا وزیر دفاع مستعفی، مارک اسپر را یکی از دلایل اصلی ناکام ماندن آنچه "کودتای ششم ژانویه" خوانده دانسته است.»
توجه کنیم که ترامپ چهار سال رئیس جمهور بود و برنامه داشت که برای چهار سال دیگر نیز بماند و در فکر کودتا بود، اما وی طی این چهار سال حتی نتوانسته بود بخش کوچکی از ارتش را همراه خود سازد.(ما در اینجا در این باره که در نیروی پلیس، گارد ملی، ارتش و نیز نیروهای اطلاعاتی آمریکا، هم هوادار حزب دموکرات و هم  هوادار حزب جمهوری خواه وجود دارد و همچنین طرفدار ترامپ  و نیز بخشی از افراطی ترین و فاشیست ترین آنها با لباس شخصی در میان هواداران ترامپ حضور دارند، صحبتی نمی کنیم.  در ادامه مقاله به این مساله خواهیم پرداخت).
ارتباطات
هیل در ادامه به دیگر شاخص‌های شناسایی و تعریف کودتا پرداخته و نوشته:
«ارتباطات. در قدیم کودتاچیان به دنبال اشغال اداره پست و تلگراف، برج مخابرات و تلویزیون و رادیو می‌رفتند. ترامپ پیش از انتخابات رئیس اداره پست را تغییر داد و یکی از وفاداران خود را آنجا نصب کرد (که برخی آن را با هدف اخلال در روند ارسال آرای پستی دانستند). رادیو و تلویزیون‌های جریان اصلی را اشغال نکرد اما با متهم کردن مداوم آنها به "دشمنی با مردم" تلاش کرد حامیانش را علیه آنها بشوراند و آنها را به سوی رسانه‌های موافق خود چون فاکس نیوز سوق دهد. در حقیقت توییتر برج مخابراتی و بلندگوی بزرگ آقای ترامپ بود که با ۸۸ میلیون فالور (بدون نیاز به پاسخگو بودن به سوالات حقیقت‌یاب و واقعیت‌سنجی رسانه‌ها) می‌توانست هوادارانش را با توییت‌هایش ترغیب و بسیج کند. او از رسانه‌های موافق و شبکه‌های اجتماعی برای (پروپاگانادا) تغذیه و تقویت دیدگاه‌های خود و متقاعد کردن هوادارنش و وجاهت دادن به اعمالش و در نهایت بسیج هوادارانش استفاده کرد.»
 در مورد تغییر رئیس پست همانگونه که نویسنده هم به آن اشاره کرده روشن است که علت اصلی چه می توانست باشد، اما در مورد فاکس نیوز و به ویژه توئیتر:
 این جالب است که از این 88 میلیون، 8 میلیون که هیچ حتی 80 هزار نفر هم در روز به اصطلاح کودتا نقشی ایفا نکردند. در واقع اشغال پست و تلگراف، مخابرات، رادیو و تلویزیون و... اساسا برای این است که کنترل تمامی مجاری خبر در دست کودتاچیان قرار گیرد و تمامی شریان های ارتباطی کنترل شود. حال آنکه ترامپ نه تنها از چنین امکانی محروم بود، بلکه در مقابل 88 میلیون فالور وی، بینندگان و شنوندگان بیشتری و از جمله هواداران حزب دموکرات، علیه ترامپ و برنامه ها و اعمال چهار ساله اش تبلیغ می کردند. افزون بر این، کودتا باید نه تنها خود بلندگو داشته باشد، بلکه باید آنهایی را که ضد کودتا هستند، از بلندگو محروم کند. این چنین چیزی در مورد این به اصطلاح کودتا اساسا نه تنها به وجود نیامد بلکه نمی توانست به وجود بیاید.
مسدود کردن حساب ها در توئیتر- یکی دیگر از دلایل ناکام ماندن کودتا
 گزارشگر ادامه می دهد:
«نویسنده یادداشت مجله پولتیکو در ادامه، مسدود کردن حساب‌های توییتر، فیسبوک و سایر شبکه‌های اجتماعی آقای ترامپ را اگر چه "خیلی دیر" اما اقدامی در برابر تلاش او برای تغییر نتایج انتخابات دانسته و از آن به عنوان یکی دیگر از دلایل ناکام ماندن "کودتا" دانسته است.»
 این روشن است که حتی اگر چنین اقدامی از سوی توئیتر صورت نمی گرفت، باز هم ترامپ نمی توانست با داشتن توئیتر تمامی شریان های اطلاعاتی را در دست داشته باشد. به علاوه همچنان که نویسنده به خوبی می داند ترامپ در برنامه ی کودتایش از هواداران اش خواست که به واشنگتن بیایند. در آنجا نیز تنها به اشغال کنگره دست زد و هیچ اقدام دیگری انجام نداد. در هیچ کجا آمریکا شورشی، اقدامی و یا تحرکی کمکی که نشان گر کودتایی برنامه ریزی شده باشد، مشاهده نشد.
«در کنار دلایل برشمرده شده از سوی خانم هیل شاید بتوان در تصویری بزرگتر، آزادی بی‌مانند مطبوعات و رسانه‌ها در آمریکا را هم یکی دیگر از ابزارهای پیشگیرانه انحصارطلبی در این کشور دانست. پخش زنده تصاویر یورش به کنگره از ده‌ها شبکه تلویزیونی و اجتماعی، حضور و همراه شدن صدها خبرنگار داخلی و خارجی با مهاجمان در هنگام حمله و ارایه تصاویر لحظه به لحظه از داخل و خارج ساختمان کنگره، به نوعی همه مردم آمریکا و جهان را بلاواسطه در معرض رویدادی قرار داد که مشابه آن در کشورهای اقتدارگرا و نظام‌های دیکتاتوری با قطع اینترنت و یا سانسور شبکه‌های تلویزیونی و دیگر رسانه‌ها هرگز قابل تصور نیست. در چنین کشورهایی عملا با کنترل مجاری اطلاع‌رسانی، فرصت دست‌کاری در روایت وقایع به دست صاحبان قدرت می‌افتد.»
 و این جالب است که خود هواداران ترامپ نیز ظاهرا نه تنها از این اقدامات جلوگیری نکردند بلکه گویا بدشان هم نمی آمد که در مرکز اخبار قرار گیرند و نمایش و شو اجرا کنند.
 نظام قضایی
«نظام قضایی. ترامپ با کمک جمهوری‌خواهان در کنگره توانست کرسی‌های قضاوت را به کسانی بسپرد که خود آنها را "قضات من" می‌نامد. او توانست با موفقیت ۳ قاضی به دیوان عالی بفرستد به امید اینکه اگر نتایج انتخابات به این دیوان کشید "قضات او" به نفعش رای دهند.»
 این چه ربطی به یک کودتای برنامه ریزی شده دارد؟ ترامپ از موقعیت قانونی خود استفاده کرد و به اتفاق جمهوری خواهان در کنگره کرسی های قضاوت را از آن خود کرد. اگر یک عضو حزب دموکرات نیز رئیس جمهور بود به اتفاق هم حزبی های خود همین کار را می کرد. این مبارزه ای است که همواره بین حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه در مورد کنگره و دیگر ارگان های قانونگذاری وجود داشته است.
 ضمنا اگر همچنان که نویسنده اشاره می کند این اقدام برای آن بوده که اگر« نتایج انتخابات به این دیوان کشید قضات او به نفعش رای دهند»، و بنابراین اگر نتایج انتخابات به آنجا می کشید و ترامپ موفق می شد که بازی را ببرد، این چه ربطی می توانست به کودتایی برنامه ریزی شده و« زمینه چینی چهار ساله» برای آن داشته باشد؟  
گزارشگر سپس می نویسد:
«خانم هیل طرح بیش از ۸۰ شکایت انتخاباتی در دادگاه‌ها و شکست همه آنها - حتی در دیوان عالی کشور که سه قاضی از ۹ قاضی آن منصوبان دونالد ترامپ هستند - را نشانی از متعهد ماندن قضات و مقامات حکومتی به سوگند و تعهدات قانونی برابر قانون اساسی دانسته و آن را دلیل دیگری بر نافرجامی اصطلاح خود یعنی "کودتای ششم ژانویه" دانسته است.»
و این جالب است که با توجه به چنین روندی ترامپ  دست به کودتا می زند! نکته این است که مساله تسلط بر دستگاه قضایی برای پیشبرد امر قانونی کردن حکومت کودتا و محاکمه مخالفین کودتا است.
و اما در مورد ترامپ: وی کودتای خود را پیش از ششم ژانویه صورت داده بود و اگر پیروز شده بود که فبها، اما اگر در تمامی نیازهای یک کودتا شکست خورده و همه چیز علیه وی است آنگاه برای چه وی باید در ششم ژانویه دست به چنین کودتایی بزند؟
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه دوم بهمن ماه 99
یادداشت ها
 1- «فیونا هیل، از مقام‌های سابق کمیته امنیت ملی کاخ‌سفید که در سال ۲۰۱۷ به دعوت دونالد ترامپ به دولت او پیوست و در سال ۲۰۱۹ استعفاء داد و سپس در جریان استیضاح اول آقای ترامپ (ماجرای اوکراین) علیه رئیس‌جمهوری در کنگره شهادت داد، در یادداشتی که برای مجله پولتیکو نوشته استدلال کرده آنچه روز ششم ژانویه در پایتخت آمریکا "تلاشی آشکار برای کودتا" بود اما نافرجام ماند.» و«...  وی همچنین پیش از انتصاب به عنوان مدیر دایره روسیه و اروپای شرقی کمیته امنیت ملی کاخ‌سفید، سال‌ها در سازمان اطلاعات ملی (ان‌اس‌ای) آمریکا کار کرده  است.» و«وی یادداشت خود را در مورد کودتا درمجله سیاسی پولتیکو درج کرده است.»( مقاله ی بی بی سی) ما در مقاله هر جا که نظرات خود فیونا هیل طرح است از نام خود وی و یا «نویسنده» و هر جا که گزارشگر به شرح نظر وی می پردازد از «گزارشگر» استفاده خواهیم کرد.
 
 
 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر