۱۳۹۹ آذر ۹, یکشنبه

ترور فخری زاده و تنگناهای حکام مرتجع

  ترور فخری زاده و تنگناهای حکام مرتجع 
 
روز جمعه 7 آذرماه 1399محسن فخری زاده یکی دیگر از مهره های سپاه پاسداران و از روسای رده بالای پروژه ی هسته ای و اتمی سازی ایران ترور شد. به نظر می رسد که این ترور در راستای تضادهایی صورت گرفته باشد که بین امپریالیسم امریکا و نوچه ی منطقه ای اش اسرائیل از یک سو و حکومت مستبد و مرتجع خامنه ای و پاسداران اش  از سوی دیگر وجود دارد. تضادهایی با تاریخی کمابیش همپای تاریخ جمهوری اسلامی که گاه افت می کند و گاه اوج می گیرد.
 پیش از این ترورو در همین سال جاری اقدامات تعرضی مهمی از جانب آمریکا و اسرائیل علیه خامنه ای و سپاه پاسداران صورت گرفت که مهم ترین آنها ترور قاسم سلیمانی رهبر سپاه قدس در کشورعراق، انفجار در تأسیسات هسته ای نطنز و ترور فرد شماره دو القاعده در تهران بوده است. و اینها به جز حملات گاه و بیگاه اسرائیل- از جمله در هفته ی منتهی به این ترور- به مواضع و پایگاه های سپاه پاسداران در سوریه است.
 در مقابل، حکومت خامنه ای و پاسداران اش نیز عملیاتی مستقیم صورت داده اند که مهم ترین آنها شلیک به پایگاه آمریکایی الاسد در عراق بوده است که در پی ترور سلیمانی و به عنوان« انتقام» او صورت گرفت. عملیاتی که برنامه آن پیش از آن اجرا به دولت آمریکا اطلاع داده شده بود و اینک از زبان حتی شریعتمداری که زبان خامنه ای است نیز در می آید که در آن عملیات« ملاحظاتی» را رعایت کرده اند.(1)    
حفره های دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی خامنه ای
 نخستین نکته ای که از این ترور و ترورهای همانند و نیز خرابکاری در تأسیسات نطنز بر می آید، ضعف مفرط سازمان های اطلاعاتی خامنه ای و حفره ها و شکاف های بزرگ در آنهاست.
اغلب تلاش می شود که این ضعف ها و شکاف  های امنیتی به گردن دولت روحانی و وزارت اطلاعات وی انداخته شود و آنها مورد بازخواست قرار گیرند.
 اما اولا، وزارت اطلاعات ایران اساسا در دست رهبری است و وزیر آن به وسیله وی تعیین می شود و برنامه ریزی ها و پروژه های اصلی آن به وسیله  دفتر رهبری صورت می گیرد؛ و دوما سازمان اطلاعات اصلی و مهم در ایران سازمان حفاظت اطلاعات سپاه است که طی ده ی هشتاد دامنه ای گسترده تر پیدا کرد و به مرور بیشتر امور امنیتی داخلی و خارجی حکومت را در دست گرفت.
البته قرار گرفتن بخشی از مهم ترین برنامه های اطلاعاتی و امنیتی و اجرا کردن آنها به وسیله این سازمان که از جانب خود دفتر رهبری و سپاه پاسداران صورت گرفت، جدا از این که همراه بود با در دست گرفتن بخش مهمی از پروژه های اقتصادی به وسیله سپاه پاسداران و مرتبط با آن و بنابراین پنهان کاری های لازم برای آن، بخشا برای این هم بود که اگر جزیی نفوذی از جانب اصلاح طلبان و نیروهای محافظه کار میانه در وزارت اطلاعات به وجود آمده (به ویژه پس از افشای قتل های زنجیره ای وزارت اطلاعات و کشتن مبارزین و آزادی خواهان)، این نفوذ خنثی گردد و به این وسیله به ویژه رویارویی با رهبران و مبارزین جنبش دموکراتیک و آزادی خواهانه جاری در ایران و سرکوب هر شدیدتر آن جاری در دست  سران سپاه و خامنه ای و دفترش متمرکز شود.
بر همین مبنا، به نظر می رسد که بخش حفاظت اطلاعات سپاه است که بیشتر برنامه ی های امنیتی مرتبط با پروژه های هسته ای ایران را در دست خود دارد تا وزارت اطلاعات. و بنابراین حفاظت از دانشمندان هسته ای و از جمله افراد مهمی مانند فخری زاده که خود عضو سپاه بود در دست خود سازمان حفاظت سپاه در دست دفتر رهبری باشد تا در دست وزارت اطلاعات.
 به این واسطه، های و هویی که سران سپاه و از جمله محسن رضایی و یا روزنامه ها و سایت های وابسته به آن ها علیه دولت روحانی که مطیع رهبری و مجری برنامه های آن است به راه می اندازند و دنبال مقصر این حفره ها در آنجا می گردند، اگر نگوییم به تمامی اما تا حدود زیادی پوچ و بی معنا و طبق فرافکنی های همیشگی آنهاست.(2)   
اما وصل بودن سازمان حفاظت اطلاعات به دفتر رهبری به این معناست که این حفره های اطلاعاتی عمدتا در این سازمان و نیز خود دفتررهبری به وجود آمده است و نه تنها در وزارت اطلاعات به اصطلاح زیر نظر دولت روجانی.
 با این تفاصیل به نظر می رسد که این «دشمنان» حضرات خامنه ای و شرکای پاسداراش یعنی امپریالیسم آمریکا و اسرائیل و نیز امپریالیسم کهنه کار انگلستان هستند که حرکات آنها را« رصد» می کنند و به همه چیز آنها«اشراف» دارند و نه خامنه ای و سپاه پاسداران اش که همواره ادعای آن داشته اند. اگر قرار است که وجود این حفره ها و شکاف ها نقد شود باید این نقد متوجه سازمان حفاظت اطلاعات سپاه و دفتر رهبری باشد که کنام جاسوسان آمریکا و اسرائیل شده اند.
 نکته دوم در مورد هارت و پورت های پوشالی برخی از سران پاسداران درباره«انتقام» است. مشتی شعار می دهند و عده ای را هم طبق معمول به عنوان مردم بسیج کرده و این جا و آن جا راه می اندازند که ما از سران مملکت می خواهیم «انتقام» بگیرند.
 البته هسته ها و باندهایی در دفتر رهبری و در سپاه و دیگر ارگان ها هستند که به جز گروه قلیلی، بیشترشان وابسته به بلوک روسیه و چین هستند و هدف اساسی شان این است که جای پای  آن ها را در این کشور محکم کنند و موقعیت بهتری به دست آورند و منافع خود را از این طریق تأمین کنند. در حقیقت، بخشی از دعواها، کشاکش ها و جرو و بحث ها پنهان و آشکار به ویژه در دفتر رهبری و سپاه بر سر این بوده است که حکومت خامنه ای به کدام بلوک وابسته شود، بهتر می تواند بقای خود را تضمین و عمری دراز برای خود تأمین کند. این جا نیز بارزاست که مصالح اساسی خامنه ای( و جانشین وی) و سران سپاه است که به گونه ی نهایی حکم می کند.
برعکس این عده ای که های و هوی راه می اندازند، عده دیگری هم هستند که علیه این های و هوی« انتقام جویی»می ایستند و به شکل های گوناگون تلاش می کنند آن را کنترل و خاموش کنند. برخی از آنها می گویند باید نه انتقامی سر دستی، بلکه «انتقامی که شایسته فخری زاده باشد» گرفته شود. برخی دیگر می گویند که آمریکا و اسرائیل می خواهند ما را به جنگ بکشانند و ما باید «خویشتندار» باشیم. برخی هم می گویند که  ترامپ  در حال رفتن است و دولت بایدن قرار است بیاید و بنابراین ما نباید راه ها را از هم اکنون به خود ببندیم و آنچه ترامپ می خواهد- یعنی ایجاد مانع برای دولت بایدن برای برگشتن سریع به برجام و رابطه با خامنه ای و شرکا- انجام دهیم.(3)
 از آنچه که گفته شده و می گویند بر نمی آید که حضرات می خواهند اسرائیل و آمریکا را خواب کنند و سر بزنگاه « در زمان و مکان مناسب» ضربه بزنند، بلکه بر می آید که آنچنان هم دنبال انتقام نیستند. این دارودسته ها در این اوضاع و احوال بیشتر به فکر رقابت در انتخابات آینده ریاست جمهوری و کسب این پست و قدرت هستند و حسابی هم ذهن شان درگیر آن است. تا آن زمان هم دولت بایدن روی کار آمده است و چنانچه از گفته های برخی سران آمریکا وابسته به جناح دموکرات ها و موضع گیری های آنها در مورد این ترور و توصیه خویشتنداری به ایران برمی آید، احتمالا تا حدودی از برخی برنامه های ترامپ عقب نشینی خواهد کرد. به نظر می رسد که جنبه عمده و حاکم، خواه در دفتر رهبری و خواه در سران سپاه این باشد که حضرات با دولت بایدن وارد گفتگو شوند.
از این رو و برخلاف آنچه شعارش را می دهند و یا تصور می شود، می توان حدس زد که «دولت جوان و حزب اللهی» یا «دولت نظامی» ی آینده، به هیچ وجه برای این روی کار نمی آید که مثلا خامنه ای و سپاه مواضع شدیدتری در مقابل آمریکا و اسرائیل اتخاذ کنند، بلکه برای این است که اولا امید امپریالیست های غربی را به تحولی  به اصطلاح مثبت از داخل( روی کار آمدن جریانی مانند رفسنجانی، روحانی و یا اصلاح طلبان) را به یأس مبدل نمایند و از سوی دیگر از آنها بخواهند که آنها را به رسمیت بشناسند و با آنها وارد مذاکره شده و به نوکری خودشان بپذیرند. سخنان اخیر ظریف در مورد جریان هایی که به آمریکا گرا می دهند که با آنها وارد مذاکره شوند به روشنی بر همین امر گواه دارد.(4)
شرایط کنونی و گمانه ها
حال با توجه به این امور و با توجه به اینکه  این افراد آماده اند با آمریکا و غرب وارد مذاکره شوند پرسش این است که چرا آمریکا و اسرائیل دست به این حملات و ترورها می زنند؟
آیا می خواهند جنگی را به جمهوری اسلامی تحمیل کنند و طی آن مثلا تمامی تأسیسات هسته ای را نابود کنند و یا در ابعادی بزرگ تر این حکومت را سرنگون سازند؟
گرچه همواره در تنگناها بروز برخی رویدادها و حوادث و استثناها ممکن است و از جمله این که ترامپ پیش از ترک موقعیت خود به عنوان رئیس جمهور دست به جنگی با ایران بزند( برای این که در قدرت بماند و یا این که دست دولت بعدی را درسازش با دولت ایران در پوست گردو بگذارد) با این حال، چنین گمانی، دورترین حدس و گمان است.
 ترامپ طرفدار سازش و کنار آمدن با خود خامنه ای و سران سپاه بود و این را بارها اعلام کرد. افزون بر این وی مدت زیادی وقت داشت که برخی پیشامدها را بهانه کند و دست به جنگ بزند. وی چنین نکرد چون جنگ نمی خواست و حتی بارها تا پیش از انتخابات اعلام کرد که اگر وی انتخاب شود، خامنه ای و شرکا به وی زنگ خواهند زد و پیشنهاد وی را برای مذاکره خواهند پذیرفت.
همچنین باید توجه داشت که هر جنگی از جانب امپریالیسم آمریکا، به ویژه جنگ هایی که امکان تلفات آنها بالا و هزینه های آنها زیاد است، باید با توجه به خواست و پذیرش بخش عمده ی طبقه ی سرمایه دارحاکم بر آمریکا صورت بگیرد. و به نظر می رسد که وضعیت ترامپ و قدرت وی و باندش در طبقه حاکم در شرایطی نیست که بتواند چنین جنگی را، جنگی که دورنمای خیلی سرراست و روشنی هم ندارد، به طبقه حاکم این کشور تحمیل کند. باید به این ها افزود که گرچه کشورهای امپریالیست اروپایی (و البته در کنار بایدن) خواهان فشارهای بیشتری به خامنه ای و دم و دستگاه وی  برای عقب نشینی از برنامه های هسته ای هستند، اما آنها نیز خواهان جنگ با جمهوری اسلامی نیستند.
 بنابراین با این که احتمال جنگ مطلقا صفر نمی باشد و در صورتی که برخی شرایط( به ویژه عکس العملی از جانب خامنه ای و پاسداران در ابعادی فراتر از موشک زدن به پایگاه آمریکایی الاسد) دست به دست هم دهند، پیش خواهد آمد، با توجه به واقعیات و رویدادهای چهار سال اخیر، دورترین گمان از ذهن است.
از آن سوی، ما می دانیم که نه خامنه ای و نه سپاه اهل جنگ با امپریالیست های غربی نبوده و نیستند. آنها عموما جایی وارد درگیری می شوند که بخواهند جنبش توده های مردم را سرنگون کنند و پشتیبانی امپریالیست ها را داشته باشند؛ مثل سرکوب جنبش کارگران و توده های زحمتکش و رنج کشیده ایران و یا انقلاب توده های ستمدیده و محروم سوریه؛ که در این مورد اخیر هم، روسیه، آمریکا و امپریالیست های اروپایی و در کنار آنها هم اسرائیل، نه تنها مانعی بر سر راه آن نبودند، بلکه راه را برای این سرکوب باز گذاشتند. آنجا هم که واکنشی به ضرباتی که از جانب امپریالیست ها به آنها وارد آمده، نشان داده اند، عموما در مقابل ضربات وارد شده، بسیار کم اهمیت و عموما دل خوش کن بوده است.
احتمال دوم که کمی نزدیک به ذهن است این است که برنامه ای برای حملات کوتاه و شدید به مراکز هسته ای ایران و نابودی برخی از کلیدی ترین آنها را داشته باشند و ترور فخری زاده تنها پیش درآمدی این برنامه بوده باشد. چنین برنامه هایی که احتمالا حدود و مرزهای واکنش خامنه ای و سپاه اش در برابر آنها پیش بینی شده اند، تا حدودی و بازهم گرچه نه کاملا با موقعیت کنونی ترامپ جور در آید.
برخی از رویدادهای اخیر، به ویژه سفر شبانه ناتانیاهو به عربستان و دیدار با سران عربستان و پمپئو، مستقر کردن هواپیماهای بی - 52 در خاورمیانه و همچنین اعزام کشتی هواپیما بر نیمیتز آمریکا به خلیج فارس و نیز برخی اقدامات دیگر از جانب کشورهای منطقه می تواند در این راستا تفسیر شود.
اما نزدیک ترین گمان این است که همین ترور( و شاید چند عملیات ریز و درشت دیگر در همین ابعاد) را در برنامه داشته و دارند و بنا به گفته برخی مسئولین آمریکا برای پیشگیری  از دست یافتن جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای، تحمیل هزینه های گزاف به این حکومت، مأیوس و ناامید کردن آن و مجبور کردنش برای دست برداشتن از این پروژه؛ و مشکل و نگرانی آنها از بابت عکس العمل خامنه ای و سپاه بوده است و برای همین هم جهت پیشگیری از اعمال بعدی و احتمال دادن برخی واکنش ها، دیدارهایی را در منطقه صورت داده اند و نیز این هواپیماها و کشتی های آمریکایی را به منطقه اعزام کرده اند.
این ها گمانه هایی است که می توان زد. رویدادهای  چند روز و چند هفته آتی مشخص کننده برنامه های هر دو طرف خواهد بود.
 هرمز دامان
نهم آذرماه 99
یادداشت ها    
1-    شریعمتمداری می نویسد:
«ما در مواجهه با اسرائیل چند نوبت اعلام کرده‌ایم اگر اسرائیل دست از پا خطا کند حیفا را می‌زنیم. الان با فرض اثبات نقش رژیم اسرائیل در این شهادت عظیم، می‌توانیم این تهدید را عملیاتی کنیم، اما نه به این معنا که به عملیاتی دراندازه اقدام موشکی که علیه پایگاه نظامی عین‌الاسد داشتیم، بسنده کنیم و نه با ملاحظات آن عملیات، بلکه به این معنا که به طور واقعی شهر مهم بندری حیفا را آنچنان مورد حمله قرار دهیم که علاوه بر انهدام تاسیسات با تلفات سنگین انسانی نیز توأم باشد تا بازدارندگی ما به «نقطه اطمینان» برسد.»( کیهان، روز یکشنبه 9 آذر 99)
این اولین بارشان نبود که خامنه ای و سپاه پاسداران اش «ملاحظاتی» را در انتقام گرفتن های بی پایان خود از آمریکا که هر از چندگاهی به تعدادشان افزوده می شود، رعایت کرده اند. در ضمن این ملاحظات برای این هم صورت گرفت که آن ها قرار نبود که در شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی و کشتن انسان های بیگناه هیچ ملاحظه ای را رعایت کنند!؟ 
2-    همچنان که برجام نشان داد، خط عمده ی هدایت گر روحانی و ظریف و شرکاء( همچون خود خامنه ای و بیشتر سران سپاه پاسداران) نیز در ارتباط قرار گرفتن با امپریالیسم آمریکا و غرب و نوکر بی چون وچرا شدن آن ها است. از این رو شکی نیست که امپریالیست های غربی می توانند در همه ی ارکان این دولت نفوذ داشته و عوامل خود را داشته باشند. بحث در اینجا اما بر سر نیروهای اطلاعاتی و امنیتی است که در دستان خامنه ای و دفتر وی است.
3-     مثلا محمداسماعیل کوثری، جانشین فرمانده قرارگاه «ثارالله» سپاه پاسداران می گوید: «ما نمی‌توانیم احساسی با مساله برخورد کنیم، اما هیچ موقع فراموش نخواهیم کرد.»( در گفتگو با ایلنا، 9 آذر 99) به نظر می رسد که برخی از حضرات پاسداران اسب خودشان را برای بدست گرفتن دولت زین کرده اند و عجالتا حال و حوصله ی دنبال  انتقام افتادن را ندارند. مشکل که حضرات ضمن کنار آمدن با دولت بایدن در آینده این گونه سخنان خود را نیز «فراموش» نکنند.   
4-   ظریف می گوید:«بعضی  دوستان به امریکا «گرا» می دهند که با ما بهتر می توانید کار کنید؛ ما که سکوت می کنیم، ولی دلیل نمی شود که متوجه این گراها نیستیم .» و«می دانم و خبرش را بهم می دهند که دوستان به آمریکا گفته اند این ها در قدرت نمی مانند و قدرت این ها چند روزه است.»( سایت انتخاب، مصاحبه با ظریف، 9آذر 99)
این ها از باندها و هسته هایی هستند که قرار است دولت نظامی جوان حزب اللهی آینده را در کنترل خود داشته باشند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر