۱۳۹۹ آبان ۱۳, سه‌شنبه

امپریالیسم آمریکا، انتخابات جاری و توده های مردم

 
امپریالیسم آمریکا، انتخابات جاری و توده های مردم

1
 موقعیتی که انتخابات اخیر آمریکا پیدا کرده و سرو صدایی که پیرامون آن در درون و بیرون  این کشور و از جمله از جانب برخی شبه چپ های ایرانی به راه انداخته شده در خور توجه است. این امر ظاهرا و تا حدودی به وجود شخص ترامپ در ریاست جمهوری و برخی ویژگی های شخصی وی باز می گردد تا مثلا وجود حزب جمهوری خواه در قدرت. شاید اگر به جای ترامپ شخص دیگری از همان حزب جمهوری خواه با رفتاری همچون پیشینیان خود بود، این درجه از سروصدا- و از جانب برخی از این شبه چپ ها مبارزه برای دموکراسی در آمریکا- را برنمی انگیخت؛ همان گونه که دعوای بوش جمهوری خواه و ال گور دموکرات در2001  بر نیانگیخت.
 و این جرج بوش و  جناحی که وی نماینده آن ها بود( مشهور به «بازها») در آن دوران، برای برقراری «نظم نوین جهانی» یکی از بزرگترین برنامه های تهاجمی امپریالیسم آمریکا را در منطقه خاورمیانه سازمان دادند. حمله به افغانستان، حمله به عراق و ... حال آن که یکی از گرایش ها و سیاست ها ترامپ - حداقل تا کنون- درگیر نشدن در جنگ های بزرگ و دامنه دار بیرونی و در صلح بودن با روسیه و نیز بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از مناطقی مانند سوریه و افغانستان و عراق بوده است.
 از سوی دیگر، این به خودی خود جالب است که بر مبنای برخی از این سروصداها، به ویژه از جانب برخی از این شبه چپ ها از جمله خروشچفیست ها و آواکیانیست ها،(1) حزب دموکرات در مقابل حزب جمهوری خواه که گویا می خواهد ارتجاع بیشتر و« فاشیسم» را در آمریکا حاکم کند و در نتیجه در مقابل نماینده کنونی آن یعنی ترامپ، نماینده  آزادی و دموکراسی می شود. به عبارت دیگر درتقابل درون این شبه دموکراسی بورژوایی که در آمریکا وجود دارد، دموکرات ها می شوند نماینده دموکراسی بورژوایی و ترامپ و باندی که پشت وی است و نه حتی کل حزب جمهوری خواه می شوند نماینده ارتجاع و دیکتاتوری بورژوایی.
و این در حالی است که در آمریکا همان گونه که بارها اشاره کرده ایم شیر بی یال و دم و اشکمی از دموکراسی بورژوایی وجود دارد که اساسا متکی به وجود طبقه بورژوازی امپریالیست یعنی عمدتا این دو حزب در قدرت است و نه متکی به یک بخش از بورژوازی و یا یکی از این دو حزب.
 این نوع دموکراسی سر و دم بریده تقریبا با رشد هر چه بیشتر ارتجاع امپریالیستی در تمامی کشورهای امپریالیستی، و بنابراین نه تنها در آمریکا، رابطه گریز ناپذیر دارد. نگاهی به وضع دموکراسی بورژوایی در عمده ترین کشورهای امپریالیستی یعنی آلمان، فرانسه، انگلستان ، ژاپن و ایتالیا  نشان می دهد که چندان تفاوتی کیفی ای با آمریکا ندارند.
لنین در همان دهه های نخستین قرن بیستم که از ورود سرمایه داری به مرحله امپریالیستی آن هنوز زمان زیادی نگذشته بود به همین نکته اشاره کرد و گفت:
«... خصوصيات سياسى امپرياليسم عبارت است از بسط ارتجاع در تمام جهات و تشديد ستمگرى ملى ناشى از ستمگرى اليگارشى مالى و نيز بر افتادن رقابت آزاد...» و
«امپرياليسم عبارت است از عصر سرمايه مالى و انحصارهايى که در همه جا با کوشش هايى توأم است که هدف آن آزادى نبوده، بلکه احراز سيادت مي باشد. نتيجه اين تمايلات در اينجا هم عبارت است از بسط ارتجاع در همه جهات عليرغم وجود هر گونه نظام سياسى و نيز منتهاى حدت تضادها.»( امپریالیسم به مثابه عالی ترین مرحله سرمایه داری، برگردان م - پورهرمزان، بخش انتقاد از امپریالیسم، مجموعه آثار تک جلدی، ص 433 و 437)
امپریالیسم  به طور عمده گرایش به بسط ارتجاع دارد و نه دموکراسی و توسعه و ترقی. و این روشن است که گرایش به ارتجاع، خاص امپریالیسم و تمام بورژوازی حاکم بر آن است و نه یک جناح آن. به همین دلیل است که در جوامع کنونی امپریالیستی اروپا، آمریکای شمالی و ژاپن  دموکراسی بورژازی به مراتب تهی تر و آزادی های سیاسی به درجات پایین تر از مشابه آن در قرن نوزدهم است که رقابت آزاد حاکم بود. حتی در قرن بیستم و تا پیش از فروپاشی شوروی امپریالیستی خروشچفی- برژنفی، آزادی های بیشتری در این کشورها وجود داشت تا پس از این فروپاشی. به طور کلی، احزاب امپریالیستی حاکم در این کشورها، نماینده سرمایه داری انحصاری و قدرت داشتن اقتصادی انحصارات بزرگ امپریالیستی هستند و نه نماینده سرمایه داری رقابت آزاد و بنابراین نمی توان آنها را مدافع دموکراسی بورژوایی دانست.
در این خصوص، باید تفاوت مبارزه در یک کشور امپریالیستی را با مبارزه در یک نظام استبدادی در نظر داشت. در یک نظام استبدادی و در کشوری زیر سلطه امپریالیسم، مبارزه می تواند برای دموکراسی بورژوایی صورت بگیرد و مضمون این مبارزه می تواند تا حدودی ماهیت مترقی داشته باشد( گرچه این مبارزه نسبت به مبارزه برای برقراری دموکراسی های مردمی، عقب مانده و دارای گرایش های ضد انقلابی و رفرمیستی است)، اما در کشوری که امپریالیستی است مبارزه برای دموکراسی بورژوایی اساسا گرایش به عقب و گذشته است و نه پیشروی به سوی آینده و سوسیالیسم.
وضعیت کنونی در آمریکا مبارزه برای دموکراسی بورژوایی نیست. محتوی تقابل بین حزب امپریالیستی دموکرات و جمهوری خواه بر سر دموکراسی نیست. نهایت این است که گرایشی در جناحی از طبقه حاکم می خواهد برای پیش برد مقاصدش، برخی نهادهای به اصطلاح دموکراسی بورژوایی را بیش از گذشته تضعیف کند و گرایشی دیگر و در جناحی دیگر برای اینکه طرف را خلع سلاح کند، به ظاهر از برخی از این نهادها دفاع می کند. چنانچه به وجوهی که مخالفت برخی روشنفکران فرهنگی و هنری خرده بورژوازی را در آمریکا بر انگیخته نگاه کنیم، اشاراتی به این گونه محدودیت ها که از جانب ترامپ برقرار شده و یا تمایل به برقرار کردن آن ها داشته، می بینیم.(2) ضمن آن که بسیاری از این روشنفکران فرهنگی و هنری که در جامعه آمریکا می توانند خودی نشان دهند، یا به گونه ای سنتی به حزب دموکرات گرایش داشته اند و یا به حزب جمهوری خواه. یعنی به ندرت در میان شان گرایشی به جز گرایش به این دو حزب موجود بوده و یا اگر موجود بوده نسبتا ضعیف بوده است.(3)
2
 برای طبقه کارگر و زحمتکشان و نیز توده های خرده بورژوازی تهیدست و میانی آمریکایی، ترامپ بیشتر با واسطه ی سیاست های داخلی اش و به ویژه در این یک سال اخیر شناخته می شود. سه مساله ی بزرگ و اساسی در همین دوران- به جز مسائل ریز و درشت دیگر- پیش آمده است که موجب بدبینی و نفرت توده های زحمتکش  نسبت به ترامپ گشته است. همین بدبینی و نفرت است که باعث پایین آمدن درجه پیروزی ترامپ در نظر سنجی ها و پیروزی بایدن گشته است.
این ها عبارت اند از یکم: عدم توانایی ترامپ در مهار بحران اقتصادی ای که از سال  2008  امپریالیسم آمریکا با آن روبروست و به ویژه نرخ رشد بیکاری و سقوط سطح زندگی توده ها. گرچه  گاه از بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی در این سال های اخیر به علامت توفیق ترامپ در امر اقتصاد نام برده می شود، ولی این توفیق بسیار ناچیز بوده است و در گل و باتلاق بحران اقتصادی غوطه خوردن امپریالیسم آمریکا بیشتر از گذشته گشته است.
 دوم مسئله بحران کرونا و بی مسئولیتی و بی لیاقتی ترامپ و دولت اش که تا کنون منجر به مرگ بیش از دویست هزار و اندی شده است. البته دولت های امپریالیستی اروپای غربی بهتر از ترامپ و دولت اش نبوده اند.
 و سوم موضع وی در دوران 6 ماهه اخیر در مبارزات ضد نژاد پرستی و سرکوب بی امان و خشن مبارزاتی که توده های طبقه کارگر و زحمتکشان آمریکا  از سیاه و سفید و ...علیه نژاد پرستی پیش برده اند. شدت، دامنه،  ژرفا و تداوم این مبارزات نشان می دهد که تمامی موارد بالا به اضافه موارد ریز و درشت دیگر دست به دست هم داده و با یکدیگر ترکیب شده اند.
 و این سه مورد، به ویژه دو مورد اخیر، بیشترین میزان تأثیر را بر طبقه کارگر و توده های زحمتکش و محروم آمریکایی( و نه روشنفکران و هنرمندان و...) برای رای ندادن به ترامپ  گذاشته است.
 آنچه که دردناک و عمق فاجعه است و از جمله نشان گر تسلط فضای دیکتاتوری بورژوازی بر این کشور،  این است که سازمان ها و اتحادیه های صنفی طبقه کارگر زیر سلطه همین دو حزب هستند و  احزاب مبارز و انقلابی  یا وجود ندارند و یا اگر وجود دارند زیر فشار طبقه حاکم محصور و بسته و کوچک می باشند. و زمانی که ترامپ و گروه تبلیغاتی اش حزب سرمایه داران امپریالیست دموکرات را متهم به سوسیالیست و کمونیست می کنند و می خواهند با این اتهام آنها را از گردونه رقابت بیرون اندازند، (4) می توان تصور کرد که وضع برای آن سازمان های واحزابی که واقعا مبارز هستند چه گونه است. در واقع  کاری کرده اند که  برای توده های آمریکایی راه سومی وجود نداشته باشد: یا حزب دموکرات و یا حزب جمهوری خواه!
3
بدون تردید گرایش هایی در طبقه کارگر و توده های زحمتکش  آمریکایی موجود است که  می تواند موجب رای ندادن به بایدن شود؛ گرایش هایی که جدا از آن چه در بالا در مورد نبودن احزاب مبارز و انقلابی بر شمردیم، متاثر از تبلیغات مسموم امپریالیست ها و شستشوی مغزی طولانی مدت توده هاست. اما این سمت و سو و جهت کاذبی که توده ها می یابند و حتی انتخاب بایدن، در نهایت تأثیر اساسی در زندگی میلیون ها کارگر و زحمتکش آمریکایی نخواهد گذاشت.
در واقع، نه بحران اقتصادی و اساسا مشکلات اقتصادی آمریکا حل و فصل خواهد شد و نه بایدن توانایی مبارزه با کرونا را بیشتر از ترامپ خواهد داشت و نه نژاد پرستی حزب دموکرات کمتر از حزب جمهوری خواه بوده و یا خواهد بود( نگاهی به مواضع سست و ضعیف اوباما در مورد مسائل نژاد پرستی، خودش نشانگر این قضیه است). حتی اگر بایدن انتخاب شود که این احتمال وجود دارد که چنین شود، اگر تغییراتی زیر فشار رخ دهد بیشتر همچون مسکنی برای میلیون ها کارگر و زحمتکش آمریکایی خواهد بود.
هرمز دامان
12آبان 99
یادداشت ها
1-   حکایت تروتسکیست های جورواجور ایرانی تا حدودی متفاوت است. بیشتر آنها دل به ترامپ بسته اند و منتظرند به کمک سلطنت طلبان بیاید و جمهوری اسلامی را بر اندازد و  سلطنت طلبان و حضرات ترتسکیست را بر سرکار بیاورد. ظاهرا ترامپ قصد براندازی ندارد و بیشتر مایل است که تقابل خود را با سران جمهوری اسلامی از طریق فشارهای اقتصادی توأم با صلح و سازش های پشت پرده پیش ببرد، مگر این که جنبش توده ها رشد کند و به مرحله شورش های دامنه دار و انقلاب پا گذارد.
2-   نگاه کنید به مقاله جنبش توده ای آمریکا و روشنفکرانی که اذهان توده ها را متوهم و مسموم می کنند! در این مقاله که در مورد نظرات سلمان رشدی در مورد دموکراسی و دیکتاتوری در آمریکا است، برخی از نگرانی های این روشنفکر خرده بورژوا را برای دموکراسی بورژوایی شرح داده و نقد کردیم.
3-   چنانچه در میان روشنفکران گرایش های رادیکال رشد کند، تمامی جناح های طبقه حاکم در سرکوب و نابودکردن آن متحد می شوند. برای نمونه نگاه کنید به شیوه برخورد به روشنفکران چپ و دموکرات انقلابی پس از جنگ جهانی دوم و لیست سیاه هنرمندان هالیوود.
4-    این هم نشانگر استفاده از نتیجه ی تبلیغات حیرت انگیزی است که بورژوازی امپریالیستی  به مدت یک صد سال علیه سوسیالیسم و کمونیسم پیش برده اند. کاری کرده اند که در جامعه آمریکا، سوسیالیسم و کمونیسم به  هر جریان و حزبی همچون دشنام سیاسی تلقی می شود و شما با کمونیست خواندن فرد، جریان و یا حزبی می توانید مردم را از آن دور کنید.

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر