۱۳۹۹ آبان ۲۳, جمعه

نکاتی پیرامون انتخابات آمریکا

 

نکاتی پیرامون انتخابات آمریکا

 مساله ی ترامپ
نخستین مساله ای که پس از انتخابات توجه را جلب می کند، وضعی است که ترامپ و برخی از عوامل باندی که وی در حزب جمهوری خواه نمایندگی می کند به وجود آورده اند. ظاهرا این افراد یا گروه ها به ترامپ توصیه می کنند که نتایج انتخابات را نپذیرد و دنبال بحث تقلب در انتخابات باشد. و این نظرات درست مقابل نظرات دیگری است که در حزب جمهوری و حتی در همین باند ترامپ موجود است و به ترامپ توصیه می کنند که شکست را بپذیرد و بایدن را به عنوان رئیس جمهوری آمریکا  قبول کند.هنوز تکلیف جدال این دو خط در باند ترامپ  و حزب جمهوری خواه مشخص نشده است و یا حداقل چنانچه مشخص شده باشد، بیرونی و آشکار نشده است. آنچه که دنبال می شود همان قضیه ی تقلب است و های و هویی که برخی از افراد این باند به راه انداخته اند و نیزعدم همکاری برخی ارگان های مربوط به انتقال قدرت به بایدن و دموکرات ها.
 از سوی دیگر کنترل، رهبری و هدایت رأی دهندگان به ترامپ که در میان آن ها برخی از جریان های نژاد پرست افراطی وجود دارند، خود یک مساله در پیشاروی ترامپ و باندش - و نه تنها آنها بلکه کل طبقه ی حاکم - است.
 بخش مهمی از این رای دهندگان، رای دهندگان سنتی به حزب جمهوری خواه و از ایالت هایی هستند که عموما جمهوری خواهان در آنها رای می آورند و از میان تمامی طبقات از سرمایه داران تا لایه هایی از کارگران  در آنها یافت می شود.(1) بخش هایی نیز هستند که به هر حال به رئیس جمهوری که در دوره پیش بوده یعنی ترامپ رای می دهند و عموما زحمت فکر برای انتخاب فرد جدیدی را به خود همواره نمی کنند. همچنین اند لایه هایی از میان همه ی طبقات و در بیشتر ایالات که عموما باورهای مذهبی ای که ترامپ و کلا حزب جمهوری خواه دنبال می کنند برای شان اهمیت درجه اول دارد و بر مبنای  همان هم رای می دهند.
از سوی دیگر، برخی سیاست های اتخاذ شده به وسیله ترامپ یعنی به ویژه «اول آمریکا» ی وی (تلاش برای بازگرداندن سرمایه های بیرون رفته به داخل کشور و ایجاد کار، جدال و رقابت با امپریالیست های اروپایی و در اولویت قرار دادن منافع اقتصادی آمریکا، بیرون آمدن از معاهده ی اقلیمی پاریس و بهداشت جهانی، تلاش برای برخی سازش های منطقه ای و بیرون کشیدن سربازان آمریکایی از مناطقی که در آنها درگیر است و...) کماکان در انتخاب بخش هایی از رای دهندگان و از جمله برخی کارگران نقش داشته است. کسانی که کماکان امید بدان بسته اند که ترامپ مشکلات اقتصادی و مساله ی بیکاری را حل کند و اوضاع داخلی را بهبود بخشد.
 به جز این بخش ها که بافت اصلی و عمده تر رای دهندگان را تشکیل می دهند، بخشی که ترامپ را به واسطه ی برخی سیاست های خاص نژاد پرستانه و ضد مهاجر وی انتخاب کرده است، وجود دارد؛ این بخش به طور عمده از لایه هایی از خرده بورژوازی مرفه و میانه و عموما سفید پوستان تشکیل می شود. البته باید اشاره کنیم که سیاست های ضد زن ترامپ نیز برای خود هوادارانی دارد، اما این سیاست ها بیش از آنکه برای وی هوادار جلب کند، هواداران و به ویژه زنان را از وی دور می کند.(2)
به نظر می رسد که فعال ترین بخش در میان رای دهندگان به ترامپ و هواداران وی که در حاضر رهبری عمده ی رای دهندگان را در دست دارد، همین بخشی باشد که امید به سیاست های نژادپرستانه و ضد مهاجر ترامپ دارند و کلید موفقیت آمریکا و باز گشتن آن به «عظمت» گذشته را برتری دادن به نژاد سفید و نخستین اروپایی ها مهاجر به آمریکا می داند.(3)
 باری، خبرها حاکی است که  قرار است روز شنبه 14 نوامبر گردهمایی ای به وسیله هواداران ترامپ در واشنگتن برقرار شود. به نظر می رسد که این گردهمایی، نقطه عطفی در تکامل جریان ترامپ باشد:
 آیا این نیرو  و فعالیت ها کنترل، هدایت و رهبری می شود تا نتایج انتخابات را بپذیرد و صرفا نقش گروه فشار برای گرفتن امتیاز را بازی کند و نیز برای دوره های بعد حفظ شود، و یا خیر، قرار است که کار ادامه یابد و درگیری جاری در جامعه آمریکا به  سوی مراحلی پیش رود که در مجموع در سیاست و جامعه آمریکا کم سابقه است.
در مقاله ی درباره انتخابات آمریکا ما به این مساله نیز اشاره کردیم که نه تنها بخش های گسترده ی مردمی که از ترامپ، سیاست ها و ادا و اطفارهایش نفرت و کینه به دل گرفته اند، و نه تنها سرمایه داران امپریالیست حزب دموکرات، بلکه بخش هایی از جناح جمهوری خواه که به نظر می رسد با نفوذ ترند، با ترامپ و باند وی موافق نیستند( مثلا بوش نه تنها به بایدن تبریک گفت بلکه انتخابات را راست و درست خواند).
بنابراین از شواهد چنین بر می آید که باند ترامپ در مقابل کل طبقه حاکم، نماینده بخش ناچیزی است و اگر این جریان می تواند بیش از وزن خود در بافت طبقه ی سرمایه داران حاکم، در سیاست حاکم نقش ایفا کند، بیشتر به همان شرایط اقتصادی- اجتماعی آمریکا و برنامه هایی بر می گردد که ترامپ پیش گذاشت و به ویژه«نخست آمریکا»ی وی.
به هر حال این که طبقه ی حاکم آمریکا و نیز خود ترامپ و باند وی چگونه به مساله ی ترامپ و رای دهندگان و توده ی دنبال روی وی برخورد کند، در تداوم رویدادهایی که در پی برگزاری گردهمایی روز شنبه 14 نوامبر برقرار می شود و در شیوه ی برخورد طبقه حاکم به آنها خود را نشان خواهد داد. آیا اوضاع به سوی یک نبرد داخلی تکامل خواهد یافت و یا خیر تنها در چارچوب های مسالمت آمیز حفظ شده و صرفا در همان چارچوب ها هدایت خواهد شد؟
سیاست های بایدن و حزب دموکرات
 تردیدی نیست که پیروزی نامزد حزب دموکرات بسیار بیش از آنکه مدیون برنامه ها و سیاست های این حزب باشد، مدیون نفرت و کینه ی توده ها از ترامپ و سیاست های وی به ویژه در زمینه  بیماری کووید 19 و نیز مبارزات ضد نژاد پرستی در شش ماه اخیر بوده است. روشن است که اگر در این دوره حزب دموکرات بر سرکار بود، شکل مبارزه با کرونا چندان تفاوتی با آنچه ترامپ انجام داد نمی کرد و ما کمابیش با همین وضع روبرو بودیم. کافی است که به کشورهای اروپایی نگاه کنیم و ببینیم درآنجا و به ویژه در کشورهایی همچون فرانسه، انگلستان، ایتالیا و اسپانیا چه شد. در آنجا نه ترامپ بود و نه سیاست های وی. اگر نسبت جمعیت را پایه ی محاسبه قرار دهیم آن گاه می بینیم که مرگ و میر بر اثر کرونا در کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و انگلستان( رقمی در حدود 40 هزار نفر) که جمعیت هر یک از آنها از یک چهارم آمریکا کمتر است، چندان کمتر از آمریکا نبوده است. از این رو می توانیم به این نتیجه برسیم که دموکرات ها در حالی که از ضعف های ترامپ به نحو چشمگیری استفاده کردند و قدرت را به دست آوردند، اما این گونه نیست که اگر خودشان بر سر قدرت بودند کاری می کردند، کارستان. اساسا این خصلت طبقات سرمایه داراست که به وضع زندگی توده ها بی توجه باشند.
از سوی دیگر، برنامه های این حزب در داخل چیزی را اساسا تغییر نخواهد داد. اگر قرار بود چیزی تغییر اساسی کند در همان 8 سال دولت اوباما تغییر می کرد و نه این که آن چنان وضع بدتر شود که شارلاتان عقب مانده ای مانند ترامپ بتواند برنده انتخابات شود. اگر مردم از سیاست های 8 ساله اوباما راضی بودند در سال 2016 به نماینده آن بیشتر از آن چه رای دادند رای می دادند و رای کالج انتخاباتی را نیز نهایتا از آن خود می کردند، همچنان که در این دوره کردند.(4)
 در مقاله ی در باره انتخابات آمریکا اشاره کردیم که سیاست هایی که در نهایت به وسیله حزب دموکرات درداخل در پیش گرفته خواهد شد- طبق برنامه ها و عادات سنتی این حزب -  در شرایط کنونی بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ای که آمریکا درگیر آن شده است، تنها نقش مُسکن را بازی خواهد کرد.
در بیرون کشور نیز آن گونه که بایدن گفته است آمریکا به روال معمول خود و روابط و پیمان هایش (پیمان ناتو، پیمان اقلیمی پاریس، بهداشت جهانی و...) باز خواهد گشت. به نظر می رسد که بخشی از این بازگشت، برنامه ریزی های مشترک با امپریالیست های اروپایی برای شکل دادن به سیاست های آنها در مناطق خاورمیانه و نیز مساله ی روسیه و چین باشد.
 بایدن و مذاکره با ایران
تا آنجا که به روابط با ایران مربوط است و آن گونه که تا کنون از صحبت های بایدن در تبادل نظر با سران فرانسه و آلمان بر می آید، حتی اگر تغییر جدی روی دهد، این پس از پذیرفتن تعهدات معینی از سوی جمهوری اسلامی ایران و به ویژه در مورد دو مساله مهم سلاح ها(مساله ی هسته ای و موشک ها) و نیز مداخلات ماجراجویانه خامنه ای و سپاه پاسداران در منطقه خواهد بود.
به این ترتیب بر خلاف سران جمهوری اسلامی که شکم شان را برای برگشتن آمریکا به برجام صابون زده اند و به سرعت بر سر این که باید مذاکره کرد یا نکرد، های و هوی و دعواهای درونی شان راه افتاده است، این بار با توجه به ماجراجویی های مورد اشاره، به وضعی که پیش از آن بود باز نخواهد گشت. آنچه که تازه است این است که کشورهای عمده اروپایی برجام نیز هم صدا با بایدن نظرات تازه ای در مورد محدود کردن جمهوری اسلامی ارائه داده اند.(5)
در مورد مذاکره و سازش با آمریکا مشکل بتوان تردید کرد که دولت آینده خامنه ای و شرکا یعنی« دولت جوان حزب اللهی» که حداقل تا کنون بیشتر در راس تبلیغات شان قرار گرفته، علاقه ای به مذاکره با آمریکا و سازش نداشته باشد و در این جهت پیش نرود. بحث اساسا مذاکره و سازش با آمریکا نیست. شاید از آن چه اصلاح طلبان و روحانی خواسته و می خواهند در جهت مذاکره با آمریکا و حل وفصل مسائل پیش روند، خامنه و پاسداران اش- به جز لایه ی نازکی که هارت و پورت ضد آمریکایی اش زیاد است-(6) بیشتر چنین خواسته و می خواهند. بحث بر سر این است که آیا آمریکا و اروپا حاضرند با خامنه ای و سپاه کنار بیایند و آیا می توانند به دهنه ی آنها لگام زنند و آنان را در سلک نوکران مطیع  و سر به زیر خود در آورند و یا خیر.
آنچه  که حمید رضا ترقی عضو هیئت موتلفه در مصاحبه ی اخیرش گفته در این مورد بسیار مهم است و می تواند درآمدی بر مذاکرات «دولت جوان حزب اللهی» خامنه ای با آمریکا به شمار آید. ترقی گفته است که مذاکره می تواند صورت گیرد اما نه به وسیله اصلاح طلبان بلکه به وسیله اصول گرایان. زیرا از نظر وی اصول گرایان می توانند در مقابل آمریکا سفت و محکم بایستند و از اصول، مواضع و منافع ایران در مذاکرات دفاع نمایند.(7)
بنابراین خط پنهانی که دیر یا زود رو خواهد آمد، برخلاف هوچی گری برخی از این امام جمعه ها و از جمله احمد خاتمی، نه مذاکره نکردن با«شیطان بزرگ» بلکه مذاکره با آمریکا به وسیله خامنه ای و سپاه پاسداران اش خواهد بود. این که این مذاکرات چه تفاوتی با مذاکرات با دولت اوباما خواهد داشت، امری است که هنوز روشن نیست. اما امید خامنه ای و سپاه این است که دولت بایدن همچون اوباما خیلی روشن قدرت حاکم خامنه ای و سپاه را به رسمیت شناسد و با آن کنار بیاید. اوباما با روحانی و اصلاح طلبان کنار آمد، اما بایدن و اروپایی ها این بار باید با خامنه ای و سپاه کنار بیایند.
هرمز دامان
نیمه دوم آبان 99    
یادداشت ها
1-   در بسیاری جاها حتی در میان لایه های پایینی خرده بورژوازی مانند آموزگاران-  و حتی سیاه پوست و یا مهاجر - افرادی یافت می شوند که معمولا گرایش سنتی به حزب های محافظه کار دارند و نه به احزابی که به اصطلاح لیبرال هستند. برخی از آنها به سبب این که عضو این احزاب هستند یک سلسله پشتیبانی ها از این احزاب در مسائلی مانند شغل و زندگی دریافت می کنند و برای همین عضویت خود را تداوم می بخشند. برخی صرفا به واسطه باورهای مذهبی خود از این احزاب محافظه کار که عموما آن را  جزو اولویت های خود قرار می دهند، پیروی می کنند. بسیاری از این گونه افراد در لایه های پایینی نه نژاد پرست هستند و نه ضد مهاجر و نه مثلا دارای تمایلات ضد زن.
2-   باید این نکته را مد نظر داشت که آنان که به ترامپ در انتخابات پیشین و نیز در انتخابات کنونی رای دادند، تنها نژاد پرستان و ضد مهاجرین نیستند، بلکه بسیاری از آنها مردمی - حتی از بومی ها، سیاه پوستان و مهاجران- هستند که امید داشتند و یا دارند که ترامپ با اتخاذ سیاست های اقتصادی معینی که منافع توده ی بیکار و شاغل آمریکایی را در درجه نخست قرار دهد، ثباتی در اوضاع اقتصادی آمریکا پدید آورد.
3-   سیاست نژاد پرستانه و ضد مهاجر این بخش ها عموما علیه مهاجران اسلاو وسفیدی نیست که از اروپای شرقی و به ویژه پس از سقوط دولت های سرمایه داری اروپای شرقی به این کشورها آمدند. آنها اساسا علیه آسیایی ها و لاتینی ها و سیاهان هستند و کمابیش به این گروه ها است که گفته می شود که به خانه شان برگردند.
4-   در دوره گذشته گرچه ترامپ در نهایت به وسیله کالج انتخاباتی انتخاب شد، اما اختلاف رای وی با هیلاری کلینتون مانند اختلاف حدود پنج میلیونی کنونی با بایدن نبود.
5-    شکی نیست که دود تحریم اقتصادی آمریکا بسیار بیش از آنکه به چشم سران رژیم جمهوری اسلامی رود به چشم مردم ایران رفته است. برداشتن آنها تقلیل رنج طاقت فرسای مردم و موجب نفس کشیدن آنان خواهد شد.
6-   زمزمه هایی از سوی این جریان شنیده می شود که گویا حضرات می خواهند انتقام ترور سلیمانی را از ترامپ بگیرند. اگر این باندها دست به اقدامی علیه یکی از مقامات بلند پایه دولت ترامپ زنند بدون شک این یک ماجراجویی نوین خواهد بود که عاقبت آن به هیچ وجه روشن نیست. در غیر این صورت، این گونه سخنان جز این که آتویی دست بایدن و اروپایی بدهد و شرایط مذاکرات را بدتر کنند، تاثیری نخواهد داشت.
7-   این یک نظریه درون طبقه و باند حاکم است و این را روشن می کند که مذاکره برای اصول گرایان« عار» نیست. اما هنوز روشن نیست که آیا جام زهر را خود خامنه ای و دولت حزب اللهی اش خواهد خورد و یا خیر، به گردن نیروی دیگری انداخته خواهد شد و خامنه ای ناظر و سپس مدعی آینده خواهد بود.
 
 
   
    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر