۱۳۹۹ شهریور ۱۸, سه‌شنبه

فرار به جلو رویزیونیست های آواکیانیستی



فرار به جلو رویزیونیست های آواکیانیستی

با تجدید نظر جزیی در
21 اکتبر 2022

اخیراً باب عظیم الشان جناب آواکیان بیانیه ای صادر کرده و از مردم آمریکا خواسته است که در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی به ترامپ رأی ندهند و به جرج بایدن نامزد حزب دموکرات آمریکا رای دهند. این امر نشان می دهد این رویزیونیست یا خود را به ندانستن زده و یا فراموشکار است، زیرا تمامی آنچه در گذشته خواه در مورد شرکت در انتخابات بورژوایی و خواه در نفی اصل فلسفی مارکسیستی تضاد عمده و غیره گفته، به باد فراموشی سپرده است.
صحبت ما در این مقال بر سر این نیست که اتخاذ این تاکتیک از طرف این حزب درست یا نادرست است و اساسا اولویت دادن به بحث در درستی یا نادرستی چنین تاکتیکی با آواکیانیست ها را منطقی نمی دانیم. دلیل ما این است که پیش از چنین بررسی ای باید دید که آیا آن متد و نظریات تئوریکی که بر پایه ی آنها این سیاست انتخاب شده است، موردپذیرش این حضرات بوده است یا خیر، تا بعد در در مورد درستی و نادرستی این تاکتیک صحبت شود.        
بر این مبنا، مساله اصلی ما تضادهایی است که بین این سیاست و آنچه این حضرت آواکیان در گذشته بیان کرده است، وجود دارد. این را هم اضافه کنیم که حتی اگر نفس این سیاست درست باشد، آن گاه مسئله این است که آن حزبی که این سیاست را به کار می برد، چگونه حزبی است. حزبی پرولتری و مائوئیستی است و یا یک حزب غیر پرولتری. چرا که یک حزب غیر پرولتری مثلا یک حزب سوسیال دموکرات و یا متعلق به طبقات میانی نیز ممکن است که در شرایط کنونی خواهان آن گردد که برای جلوگیری از به قدرت رسیدن ترامپ و مثلا« فاشیسم» به نامزد حزب دموکرات رای داده شود.
  تا آنجا که به جنبش ما مربوط است، گروه دنباله رو و زبونی که در ایران مبلغ رهبری آواکیان بر جنبش جهانی است، جور باب را کشیده و به توجیه تمامی مواردی که آواکیانیسم در نقد مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم بیان کرده است- و خود این ها نیز مبلغ آن ها در ایران بوده اند- و این تاکتیک آواکیان آنها را نفی می کند، پرداخته است.
 حضرات که همواره چون کبک سرشان را زیر برف می کنند، در مقاله ای با نام چند نکته در مورد بیانیه اخیر باب آواکیان در مورد انتخابات آمریکا (امید بهرنگ، 28 مرداد 1399) نفس نفس زنان و عرق ریزان با یک فرار به جلو به توجیه  این تاکتیک بر مبنای تمام موارد تاکتیکی مارکسیستی که در گذشته نفی کرده اند و اکنون اتخاذ این تاکتیک، نشانگر توسل آنها به آن موارد است، پرداخته اند.
دراین مقاله آمده است:
«این موضع گیری برخی ها را شوکه کرد. عده ای نیز از این مسئله استفاده کرده و به کمونیسم نوین و باب آواکیان حمله ور شدند. آنان هیاهو به راه انداخته و از او به عنوان کمونیستی که در عقایدش تجدیدنظر کرده و مدافع بورژوازی شده نام برده اند. این هیاهو و هوچی گری هیچ کمکی به کشف حقیقت نمی کند و جداً باید از آن احتراز کرد.»
 البته ممکن است برخی ها که گمان می کردند چیزی بار باب و «کمونیسم نوین» اش است شوکه شده باشند، اما جریان ما را که تقریبا از ده سال پیش نوسانات باب را دنبال کرده ایم به هیچ وجه شوکه نکرده است. برعکس ما منتظر اتخاذ چنین تاکتیک هایی بودیم و حتی در مورد این که باب نهایتا چنین خواهد کرد، نوشتیم( پایین تر به چارچوب اتخاذ چنین تاکتیک هایی از جانب باب اشاره خواهیم کرد).
 وانگهی، ما اصلا و ابدا فکر نمی کنیم که باب در افکارش تجدید نظر کرده است و از یک مبارز انقلابی به یک اپورتونیست- آن هم به واسطه اتخاذ یک تاکتیک که نفسا می تواند درست هم باشد- تبدیل شده است؛ برعکس، ما گمان می کنیم آن گاه که وی در جزوه اش به نام فتح جهان به نقد  ظاهرا«چپ» از نظرات لنین و مائو دست زد، یک اپورتونیست شد( کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب«چپ» نوشته ی هرمز دامان در مورد مواضع وی در همان جزوه است) و سپس با گردش به راست در «سنتز نوین» حزب بی خاصیت اش، تبدیل به یک رویزیونیست گردید( کتاب بضاحت حقیرانه در مورد مواضع اتخاذ شده در «سنتز نوین» است). ما در نوشته های خویش همواره بر این امر تاکید کرده ایم که خط باب یک خط لیبرال- رفرمیستی است و نه خطی در تکامل مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم و انقلابی.
استفاده از ابزار انتخابات در دموکراسی های بورژوایی
آواکیان در نوشته اش با نام فتح جهان خودش را به در و دیوار زد تا ثابت کند که شرکت در انتخابات بورژوایی زمانی که قرار است به نمایندگان یکی از دو حزب بورژوا رأی داده شود، درست نیست.( برای شرح مفصلی از این مباحث باب و نقد آن نگاه کنید به کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب «چپ» نوشته ی هرمز دامان، فصل سوم و چهارم). اکنون ظاهرا شرکت در انتخابات ریاست جمهوری درست است و قطعا در آینده درست تر خواهد بود(گویا «جاده» ی لیبرالی «سنتز نوین» به سوی کمونیسم کوبیده شده و آماده می شود!).
روشن است که باید تمرکز بررسی را در مورد بنیان های سیاست های پیشنهادی کسی نهاد که در گذشته به نفی شرکت در انتخابات بورژوایی پرداخته است و اکنون بدون اینکه این گذشته را نقد کند، مردم را به شرکت در انتخابات بورژوایی و رای به یکی از دو حزب حاکم سرمایه دار دعوت می کند.
در این مقاله نوشته شده است:
«چند هفته پیش باب آواکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر سی پی) بیانیه ای در شش نکته صادر کرد. او در این بیانیه ضمن توضیح وضعیت خطرناک و اضطراری پیشاروی و تأکید بر استراتژی انقلابی حزب شان و ضرورت پیشبرد مبارزه مستقیم در خیابان علیه فاشیسم خواهان آن شد که مردم با دادن رأی به بایدن مانع از انتخاب مجدد ترامپ شوند.»
پس حضرت باب می خواهد ترامپ انتخاب نشود و برای همین از مردم می خواهد در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به جو بایدن نماینده حزب دموکرات رای دهند!؟
نویسنده ی پیرو و مطیع ادامه می دهد:
«در این مورد مشخص اگر ترامپ مجدداً در انتخابات پیروز شود، تناسب قوا بشدت به ضرر جنبش انقلابی خواهد چرخید. پرسش این است که چگونه می توان مانع نامساعدتر شدن این تناسب قوا شد؟»
تناسب قوا؟
و:
«این پرسش جایگاهی خاص به این انتخابات بخشیده است. به جرئت می توان گفت که برای اولین بار طی دهه های اخیر در تاریخ این کشور، نتیجه انتخابات برای پیشبرد امر مبارزه انقلابی علی السویه نیست. این انتخابات با کلیه انتخاباتی که تا کنون در آمریکا صورت گرفته، متفاوت است( نه بابا!؟همین یک دفعه است! استثنایی است!). زیرا برای جلوگیری از تثبیت حاکمیت فاشیستی در آمریکا مهم است.» (عبارات داخل پرانتز از ماست)
 جایگاه خاص این انتخابات؟ جلوگیری از به قدرت رسیدن دوباره«فاشیسم» و تثبیت حاکمیت فاشیستی در آمریکا؟
 بالاخره باید یک جوری آغاز شود! حالا به بهانه دوباره به قدرت نرسیدن «فاشیسم» می توان جایگاهی خاص برای این انتخابات بورژوایی قائل شد و در آن شرکت کرد. در آینده حتما می توان دلایل دیگری می توان ردیف کرد.
و:  
«استفاده از ابزار انتخابات برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد ترامپ، می تواند در حد خود – هرچند محدود و کوچک – به تغییر تناسب قوای ذکرشده یاری رساند. زیر ضرب رفتن نیروهای انقلابی را به تعویق اندازد و امکان بیشتری برای سازماندهی و بسیج گسترده توده ای فراهم کند. حداقل حزبی باقی بماند تا بتواند با تلاش های بیشتر توان مقابله با فاشیسم را افرایش دهد و امر انقلاب را با هدف سرنگونی کلیت نظام به پیش راند. در تغییر این تناسب قوای نامساعد استفاده از هر نیروی ولو کوچک و محدود، جلب نظر هر نیروی متزلزل و بینابینی و استفاده از تضاد میان دشمنان ضروری و مجاز است، زیرا به امر بزرگتری یاری می رساند.»
 استفاده از نیروی ولو کوچک و محدود؟ جلب نظر هر نیروی بینابینی؟
اما حکایت؟
 
های و هوی آواکیان و آواکیانیست ها در مورد کتاب بیماری کودکی«چپ روی» در کمونیسم
حکایت این است که خود آواکیان و آواکیانیست های مطیع وی در ایران، سال ها «مخ  همه را به کار گرفتند» که کتاب مزبور لنین، ایراد زیاد دارد و دارای وجوه «راست روانه» است و اصلا لنین در این کتاب از « لنینیسم» فاصله گرفته و بنابراین«لنینیست نیست» .( نگاه کنید به کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب «چپ»، فصل های اول تا چهارم)
اما اکنون آواکیانیست ها خود به این کتاب رجوع می کنند و اتقاقا آن بخش از عبارات لنین را می آورند که یکی از نکات مرکزی اصول اساسی تاکتیکی کتاب لنین است.
آواکیانیست می نویسد:
«صد سال پیش لنین به درستی متذکر شد که:
«پیروزی بر دشمنی نیرومندتر از خود فقط در صورتی ممکن است که به منتهی درجه نیرو به کار برده شود و از هر "شکافی" در بین دشمنان هرقدر هم که کوچک باشد و از هرگونه تضاد منافع بین بورژوازی کشورهای مختلف و بین گروه ها و انواع مختلف بورژوازی در داخل هر یک از کشورها و نیز از هر امکانی هرقدر هم که کوچک باشد برای به دست آوردن متفق توده ای، حتی متفق موقت، مردد، ناپایدار، غیرقابل اعتماد و مشروط حتماً و با نهایت دقت و مواظبت و احتیاط ماهرانه استفاده شود. کسی که این مطلب را نفهمیده باشد هیچ چیز از مارکسیسم و به طور کلی از سوسیالیسم علمی معاصر نفهمیده است. کسی که طی یک مدت نسبتاً طولانی و در اوضاع و احوال سیاسی گوناگون قابلیت خود را در به کار بستن این حقیقت عملاً به ثبوت نرسانده باشد، هنوز یاد نگرفته است که چگونه باید به طبقهٔ انقلابی در مبارزه اش به خاطر رهائی تمام بشریت زحمت کش از قید استثمارگران کمک نمود. این مطلب به طور یکسانی هم به دوران قبل از تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا، مربوط است و هم به دوران بعد از آن.»
 «به درستی»!؟ راستی لنین «درست» گفت؟
بسیار خوب! پس این همه های و هوی بر سر این کتاب به وسیله آواکیان و شما حضرات کجا رفت؟ مگر شما این کتاب و اصول تاکتیکی آن را «راست روانه» نشمرده بودید؟ مگر نگفتید که توده ای ها از این کتاب استفاده زیاد کرده و می کنند؟
 نکته جالب این است که در دوران کنونی نه تنها آواکیانیست ها، بلکه برخی از جریان ها به اصطلاح چپ همین عبارات لنین را نقل می کنند. جریان هایی که اصول اساسی مارکسیسم را سال هاست به دور ریخته اند. آنچه که این رویزیونیست ها، ترتسکیست ها و سوسیال اپورتونیست ها عمدا از یاد می برند این است که این تاکتیک ها بیان وجه سازش نسبی با گروه های نماینده ی طبقات دیگر هستند، و در حالی که لنین وجه سازش نسبی با متحدان طبقه کارگر را برای به کار بردن حداکثر نیرو علیه دشمن عمده با وجه مبارزه مطلق با همین متحدین( و البته به تناسب دوری و نزدیکی آنها با طبقه کارگر) برای حفظ استقلال طبقه کارگر و پرورش این طبقه و توده ها در جهت تکامل مبارزات انقلابی، توام می کند، حضرات وجه مبارزه را از این تاکتیک سلب می کنند و تنها وجه سازش آن را باقی می گذارند.
 توجه کنیم که تمامی بحث لنین در استفاده از این تاکتیک ها برای این است که «به طبقهٔ انقلابی در مبارزه اش به خاطر رهائی تمام بشریت زحمت کش از قید استثمارگران کمک نمود». یعنی این تاکتیک در خدمت استراتژی برقرار کردن دیکتاتوری پرولتاریا، سوسیالیسم و کمونیسم است. نفی اصول اساسی مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم و در نتیجه نفی استراتژی مارکسیستی، از این تاکتیک چیزی باقی نمی گذارد. در واقع در چنین صورتی این دیگر تاکتیک نخواهد بود، بلکه به یک استراتژی رویزیونیستی تبدیل خواهد شد.
تضاد عمده
باب در جزوه اش به نام فتح جهان خودش را به درو دیوار زد تا ثابت کند که اصل فلسفی دیالکتیکی تضادعمده نادرست است و مائو به بیراهه ی «راست روی» رفته، زمانی که این اصل فلسفی را که بنیان تاکتیکی یک حزب انقلابی کمونیستی واقعی را تشکیل می دهد، به عنوان اصل راهنما برگزیده است.
 اکنون در این نوشته ی توجیه کننده آمده است:
«او بایدن را نماینده و ابزار سیستم استثمارگر و ستم گر و آدمکش سرمایه داری- امپریالیستی آمریکا دانست، به عنوان کسی که در پایه ای ترین و اساسی ترین مفهوم امر "خوبی" را نمایندگی نمی کند و در هیچ جنبه محتوایی "بهتر" از ترامپ نیست؛( لابد همه منتظر بودند که آواکیان بگوید که بایدن خوب است!؟) جز اینکه او ترامپ نیست و بخشی از تلاش برای تحکیم حاکمیت فاشیستی نیست.»( عبارت داخل پرانتز از ماست)
جز این که بایدن«ترامپ نیست»! و بنابراین ترامپ «بدتر» از بایدن است و تضاد عمده در حال حاضر، ترامپ و فاشیسم وی است و نه بایدنی که «بخشی از تلاش برای تحکیم حاکمیت فاشیستی نیست»!
و حضرات یادشان نمی رود که کجاها در نقد تضاد عمده-  صرف نظر از درستی یا نادرستی به کار گیری آن - نوشته اند و اکنون باید قضیه را یک جوری سرهم بندی کنند:
«آواکیان تاکنون تحلیل همه جانبه و کاملی از این روند ارائه داده و به پشتوانه جمع‌بندی علمی - انتقادی که از اشتباهات کمینترن و شوروی زمان استالین در مقابله با فاشیسم صورت داده، درک تئوریک صحیح تر و عمیق تری از ماهیت فاشیسم و دلایل شکل گیری و عملکرد آن تدوین کرده است. او نشان داد که چگونه می توان و باید امر انقلاب را از کانال مبارزات ضد فاشیستی به پیش برد و به ناسیونالیسم و بورژوا دمکراسی در نغلتید.»
« کانال مبارزات ضد فاشیستی» یعنی تضاد عمده، فاشیسم است و بنابراین مبارزات ضد فاشیستی عمده است!  
و:
«تاکتیک باید بر پایه محاسبه هشیارانه و قویاً ابژکتیو کلیه نیروهای طبقاتی یک کشور و نیز کلیه کشورها در مقیاس جهانی و همچنین بر روی تجربه جنبش های انقلابی استوار باشد.»
 پس  برقراری فاشیسم در جامعه آمریکا خطر عمده است!(1) و «انقلاب را باید از کانال مبارزات ضد فاشیستی به پیش برد».
آواکیان برای این مردم را دعوت به رای دادن به بایدن می کند که خطر عمده را فاشیسم می داند. وی در مورد وی به روی این انگشت می گذارد که «در پایه ای ترین و اساسی ترین مفهوم امر "خوبی" را نمایندگی نمی کند و در هیچ جنبه محتوایی "بهتر" از ترامپ نیست، جز این که او ترامپ نیست و بخشی از تلاش برای تحکیم حاکمیت فاشیستی نیست.» به عبارت دیگر انتخاب میان خوب و بد نیست، میان بهتر و بدتر نیست، میان بد و بدتر است!
اما با این که بایدن و دموکرات ها«خوب» و «بهتر» نیستند، اما می توان گفت که آنها نسبت به ترامپ و حزب جمهوری خواه و خلاصه جریانی که می خواهد« فاشیسم» را تثبیت کند، تضاد غیرعمده هستند.
 می بینیم که چه راحت تمامی آنچه را پس از جزوه آواکیان فتح جهان نفی کردند، اکنون دوباره برقرار می کنند!
نکته بسیار مهم و کلیدی این است که این برگشت آواکیانیست ها به آنچه در مارکسیسم نفی کردند به هیچ وجه برگشت یک جریان«چپ رو» انقلابی به اصول درست تاکتیکی انقلابی و اصلاح مواضع  نادرست گذشته خود نیست، بلکه دستاویز قرار دادن اصول انقلابی به وسیله یک جریان راست رو و رویزیونیستی برای پیش برد اهداف خود و مسخ کردن این اصول است. درست همان کاری که توده ای ها پیش برده و می برند.
بد و بدتر
آواکیانیست اینک بین «بد و بدتر» انتخاب می کند:
«تنها کسانی که گمان می کنند هیچ تفاوتی میان فاشیسم و بورژوا دمکراسی موجود نیست و بود و نبودش برای مردم آمریکا و جهان یکسان است می توانند در بررسی این وضعیت مشخص لاقید و سهل انگار باشند و سَبُکسرانه برخورد کنند. همان اندازه که به قدرت رسیدن یا نرسیدن هیتلر برای مردم آلمان و جهان تفاوتی نداشت به قدرت رسیدن یا نرسیدن مجدد ترامپ نیز توفیری ندارد؟!»
 و آواکیانیست که می داند اتخاذ این سیاست، با آنچه در گذشته داد و هوار بر سرش راه انداخته بودند در تضاد صد و هشتاد درجه قرار دارد( در این مورد نگاه کنید به کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب چپ، فصل چهارم، بخش 5، دموکراسی بورژوایی و فاشیسم بورژوایی) فورا می نویسد:
«همان گونه که در بیانیه باب آواکیان منعکس است مسئله به هیچوجه انتخاب میان "بد" و "بدتر" نیست.( جداً؟) تأکید اصلی بیانیه در پیش گرفتن روش انقلابی مبارزه در خیابان است و در این زمینه هیچ امتیازی به "راه مزخرف انتخاباتی" نمی دهد( راستی؟!). این تاکتیک فقط می خواهد با استفاده از تضاد و شرایط معین تغییری - هرچند کوچک اما مهم - در تناسب قوا به وجود آورد. مخاطب اصلی این تاکتیک عمدتاً کسانی هستند که در انتخابات شرکت می کنند ولی به دلیل نارضایتی از ترامپ و حزب دمکرات به برخی از کاندیدهای دیگر که شانسی برای پیروزی ندارند رأی اعتراضی می دهند. بحث اساساً بر سر این "رای اعتراضی" است که می تواند در بیرون راندن ترامپ از قدرت مؤثر باشد. امری که اگر اتفاق نیفتد جنبش انقلابی در آمریکا را در موقعیت دشوارتری قرار می دهد.»( عبارات داخل پرانتز از ماست)
 می بینیم که حضرات آواکیانست های وطنی که سال هاست در این خصوص وراجی می کنند که انتخاب بین «بد و بدتر» درست نیست(2) و یکی از شعارهاشان این بود که «اعدام با گیوتین و طناب دار با هم فرقی ندارد»( یا چیزی مانند این!) اینک و زمانی که آواکیان بحث «فاشیسم ترامپ بدتر از دموکراسی بایدن است» را پیش می کشد، به«انتخاب بین بد و بدتر» دست می زنند و معتقد می شوند که «اعدام با طناب دار بهتر از اعدام با گیوتین است!».
 اما این که این سیاست انتخاب بین «بد و بدتر» نیست، چیز چرتی است. این استدلال آنهاست:
 «جو بایدن بد است، ترامپ بدتر است. بدتر را نفی کنید! خوب! چه نتیجه ای حاصل می شود؟ بد به قدرت می رسد!»
 این که حالا شما پشت کدام دلایل پنهان می شوید و مثلا چه کسانی را مخاطبان این تاکتیک  می دانید، تغییری در این نتیجه تاکتیک شما ندارد!
آواکیانیست که موظف به بزک دوزک کردن مواضع آواکیان و توجیه آنهاست، می نویسد(به این قسمت باید خوب دقت کرد):
«تا جایی که به وظایف روشنگرانه حزب کمونیست انقلابی آمریکا بر می گردد، از قبل به ویژه از زمانی که جنبش "رفیوز فاشیسم" توسط آنان سازماندهی شد، تا حدودی مشخص بود که دیر یا زود لازم است در برخورد به تضاد میان دمکرات ها و جمهوری خواهان فاشیست دخالت گری های سیاسی معینی صورت گیرد.»
«دیر یا زود»؟ «دخالت گری سیاسی معین» در تضاد میان دمکرات ها و جمهوری خواهان فاشیست؟
معنای« دخالت گری سیاسی معین» چیست؟ قطعا به این معنا نیست که باید «منفعل» بود، زیرا قرار است«دخالت گری» صورت گیرد. همچنین به این معنا نیست که باید دو طرف را به یکسان نفی کرد، زیرا ظاهرا این سیاست تا کنونی حزب آواکیان بوده است.
بنابراین معنای آن این است که «دیر یا زود» باید از میان دو طرف تضاد یعنی تضاد میان دمکرات ها و جمهوری خواهان فاشیست، طرف یکی را گرفت!
و خوب این امر می تواند نه تنها در این انتخابات، بلکه در تمامی انتخاباتی که در آینده برگزار می شود، نیز صورت گیرد.  
البته این را هم اضافه کنیم که برای آواکیانیست این که مثلا دموکرات ها «بد» هستند و جمهوریخواهان «بدتر» نیز« دیر یا زود» از بین می رود. چرا که آواکیانیسم از نظر اصول اساسی مارکسیسم یک رویزیونیسم کامل و منحط است. پس به مرور در سیاست آنها جمهوری خواهان و دموکرات ها اگر حتی «خوب» و «خوب تر» نشوند، اما لزوما«بد» و «بدتر» نخواهند بود و شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و یا پارلمانی، حالا یا از طریق رای دادن به این نمایندگان این احزاب و یا از طریق معرفی نماینده از جانب خودشان – اگر امکان اش به وجود آید - اساس استراتژی آنها. آنها نیز مانند احزاب اروکمونیسم اروپای غربی هستند منتهی با نامی دیگر و ادا و اطفارهایی دیگر.   
و:
«علت اصلی کسانی که در شوک به سر می برند این است که هنوز درنیافته اند که به قدرت رسیدن فاشیسم و تلاش برای تثبیت حاکمیت فاشیستی امری واقعی و جدی است و نیاز به بسیج همه نیروها برای مقابله با این خطر است. البته نباید فراموش کرد که صحنه عینی مبارزه طبقاتی همواره شوک آور خواهد بود.»
باری یک جا رقابت بین سرمایه داران و جنگ بین آنها مساله ی اصلی می شود و جای دیگر تقابل فاشیسم و دموکراسی بورژوایی.
در این مورد که«صحنه عینی مبارزه طبقاتی همواره شوک» است نیز همچنان که در بالا اشاره کردیم اتخاذ تاکتیک هایی این گونه، صرف نظر از درستی یا نادرستی نفس چنین تاکتیک هایی(3)، برای کسانی شوک آور است که خط اواکیان را پس از ادعاهای گنده تر از ذهن اش در مورد ایجاد تغییر و تکامل در مارکسیسم دنبال نکرده اند، خطی که در برخی از مواضع اش شکل«چپ نمایی» دارد. روشن است که برای این گونه اشخاص نظریات آینده وی شوک آورتر خواهد بود، زیرا این مواضع بر مبنای رویزیونیسم عریان وی و رفرمیسم اتخاذ خواهد شد.
 مبارزه مسلحانه در آمریکا
نویسنده که عرق ریزان در حال توجیه مواضع آواکیان است یادش نمی رود که اشاره ای هم به مبارزه مسلحانه در آمریکا بکند تا آن فردی را که هنوز در فهم رویزیونیسم«سنتز نوین» خام است، خام تر سازد. یعنی درست اتخاذ شکلی از مبارزه که با شکل کنونی مبارزه به وسیله آواکیان صد و هشتاد درجه مخالف است. وی هن هن کنان می نویسد:
«حزب کمونیست انقلابی آمریکا در پرتو استراتژی سیاسی (و نظامی) کلانش در برخورد به وضعیت کنونی به درستی تأکید می کند باید از هر وسیله و عمل غیر خشونت آمیز مناسب برای بیرون راندن این رژیم از قدرت استفاده شود. کسانی که با مباحث راه انقلاب مشخصاً سند "چگونه می توانیم پیروز شویم" باب آواکیان آشنا باشند می دانند که در هر شرایطی نمی توان مبارزه مسلحانه در جامعه آمریکا را آغاز کرد. هرگونه اقدام عجولانه و زودرس موجب نابودی مقاومت توده ای و حزب خواهد شد. از این زاویه تأکید بر راه حل غیر خشونت آمیز در شرایط کنونی قابل درک است.»
 می بینیم که چگونه این ساده لوحان می خواهند دیگران را فریب دهند و «خام» کنند!
استراتژی حزب کمونیست انقلابی آمریکا و حضرات آواکیان در آمریکا «مبارزه مسلحانه» است، یعنی حزب آواکیان قرار است در آینده در آمریکا مبارزه مسلحانه انقلابی توده ای انجام دهد! (راستی که به گفته ی لنین انسان نمی تواند جلوی شلیک خنده اش را بگیرد!)اما اکنون زمان آن نیست و چون زمان آن نیست و «اقدام» در راستای آن « عجولانه و زودرس» است، پس باید از« هر راه حل» و «هر وسیله و عمل غیر خشونت آمیز(یعنی همان مبارزه ی مسالمت آمیز در این کشور- این آواکیانیست گویا می خواهد این واژه را به کار نبرد )برای بیرون راندن این رژیم از قدرت استفاده شود» و «از این زاویه تاکید بر راه حل غیر خشونت آمیز در شرایط کنونی قابل درک است.»
خوب !چون حالا زمان مبارزه مسلحانه نیست، پس زمان و دوره مبارزه مسالمت آمیز است و شرکت در انتخابات هم جزیی از مبارزه مسالمت آمیز است.
 از آن طرف می گوید «راه مزخرف انتخاباتی» و از در بیرون می رود، از این طرف زیر نام «مبارزه غیر خشونت آمیز» از پنجره وارد می شود! گفتنی است که باب در فتح جهان تمامی راه های مبارزه مسالمت آمیز( شرکت در انتخابات بورژوایی، فعالیت در سندیکاها و اتحادیه های کارگری و ...) را نفی کرده بود.  
می بینیم که چگونه تاکتیک هایی که زیر نام «راست روی» در نظرات لنین و مائو (4) نقد شده بود، تبدیل به تاکتیک که چه عرض کنیم در واقع استراتژی این حزب می شود.
در بخش بعدی زیر نام« چند پرسش برای فکر بیشتر» آواکیانیست ما که کاملا متوجه تضاد این تاکتیک با مواضع پیشین آواکیان است، تلاش می کند که به خواننده خط بدهد و اتخاذ مواضع بالا را با انداختن چند تیله در میان به گونه ای غیرمستقیم توجیه کند.
وی می نویسد:
«آیا اتخاذ تاکتیک به توان کمی و کیفی یک حزب وابسته است؟ این توان چه تأثیری در اتخاذ یک تاکتیک و پیشبرد آن خواهد داشت؟»
ظاهرا پاسخ روشن است: توان کمی حزب کم است، تناسب قوا به نفع حزب نیست، پس باید به  مبارزه «غیر خشونت آمیز» روی آورد!
 در گذشته نه چندان دور، یعنی از زمانی که آواکیان علیه «راست روی» لنین و مائو در فتح جهان به وراجی پرداخت، از این حرف ها نمی زدند، اکنون می زنند!؟
می دانیم که در کشورهای زیر سلطه امپریالیسم  که عموما راهی جز جنگ خلق نیست، در آغاز جنگ خلق کمیت نیروها و تناسب قوا به هیچ وجه به نفع طبقه کارگر و احزاب انقلابی اش  نیست.   
 آواکیانیست ما ادامه می دهد:
«چرا اتخاذ این تاکتیک در دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (در جریان رقابت میان هیلاری کلینتون و ترامپ) درست نبود؟»
 احتمالا در آینده یا آواکیان در مورد عدم شرکت در آن انتخابات و ندادن رای به هیلاری کلینتون سکوت خواهد کرد و یا آن را جزو اشتباهات خود قرار خواهد داد!
«این تاکتیک چه تأثیرات مثبت و منفی بر طبقات میانی خواهد گذاشت؟»
اسم این ها را بیشتر باید «آسمان و ریسمان بافتن» برای « آماده ساختن اذهان» برای آینده نهاد!
و بالاخره:
«آیا وضعیت این انتخابات در آمریکا قابل مقایسه با انتخابات در ایران (رقابت خاتمی با ناطق نوری، موسوی با احمدی نژاد و روحانی با رئیسی) است؟ چرا در آن انتخابات اتخاذ چنین تاکتیک هایی صحیح و مجاز نبود؟»
 خوب! روشن است که این آواکیانیست به خوبی متوجه تضاد این مواضع آواکیان با مواضع گذشته خودشان و آواکیان هست!؟
 هرمز دامان
نیمه نخست شهریور99
یادداشت ها
1-    بگذریم از این  که این آواکیانیست ها مسئله ترامپ و جریان وی را زیادی گنده کردند. البته ممکن است زمانی در جامعه آمریکا فاشیسم هم حاکم شود، اما آن زمان اکنون نیست. در واقع ترامپ و جریان وی بیشتر طرح یا شکلک فاشیسم است تا خود فاشیسم. استفاده این بخش از حزب جمهورخواه از راسیسم ضد مهاجر و برخی دیگر از شعارها و برنامه ها که یاد آور فاشیست هاست، برای جذب نیروهای گوناگونی در جامعه آمریکا( و از جمله بخشی از کارگران یقه سفید) بود که هر دسته و گروه به دلایلی ضد مهاجران بودند و یا از برنامه های عملی حزب دموکرات خسته شده بودند. مشکل که حتی اگر ترامپ دوباره انتخاب شود، ما از مرزهای کنونی این شکلک« فاشیسم»خیلی فراتر برویم؛ مگر این که صحنه تقابل و تناسب نیروهای انقلاب( طبقه کارگر و دیگر نیروهای خلقی) و ضد انقلاب( امپریالیسم غرب و شرق و ارتجاع در کشورهای زیر سلطه) و نیز نیروهای خود ضد انقلاب یعنی تناسب نیروهای امپریالیست ها غرب و شرق، در عرصه جهانی برخی تغییرات جدی و اساسی بکند.
2-     از نظر ما اصولا بحث انتخاب بین «بد و بدتر» نیست، گرچه ممکن است گاه این نامگذاری را به خود گیرد. بنیان تاکتیک حزب که طبقاتی است و بر همین مبنا مناسبات وحدت و تضاد میان طبقه کارگر و تمامی طبقات دیگر را در هر شرایط معین تعیین می کندهمان است که در همان بخشی که در بالا از لنین( از کتاب بیماری کودکی «چپ روی» در کمونیسم نقل شده، به گونه ای فشرده آمده است و در مقاله درباره سیاست مائو( منتخب آثار، جلد دوم، ص 678-665) به دقت و روشنی بررسی شده است. بدیهی است که این سیاست ها باید با مناسبات طبقه کارگر با دیگر طبقات دوست خلقی و دشمن ضد خلقی در هر کشور معین و در هر شرایط معین تنظیم گردد. اتخاذ موضع در مورد اختلاف میان دو دشمن که یکی بد و دیگر بدتر است، بر مبنای اصول همان مناسبات طبقاتی و بر مبنای تحلیل شرایط مشخص صورت می گیرد. 
3-    تاکید می کنیم که صحبت ما بر سر درستی یا نادرستی چنین تاکتیک هایی نیست. همچنان که اشاره کردیم احزاب انقلابی در کشورهای امپریالیستی نیز طی دوره های معینی که مبارزه مسالمت آمیز است، ممکن است که در شرایط معینی چنین تاکتیک هایی را به کار برد.
4-     آن نظرات مائو که مورد انتقاد آواکیان و آواکیانیست ها بود، از این قرارند:
« در کشورهای سرمایه داری، صرفنظر از دوران فاشیسم و دوران جنگ، شرایط از این قرارند: دمکراسی بورژوائی برقرار است؛ این کشورها در مناسبات خارجی خود زیر ستم ملی نیستند، بلکه بر ملت های دیگر ستم روا می دارند. با توجه به این ویژگی ها، وظیفه حزب پرولتاریا در کشورهای سرمایه داری عبارت از این است که طی یک دوران طولانی مبارزه قانونی کارگران را آموزش و پرورش دهد و نیرو مجتمع سازد و بدین ترتیب خود را برای سرنگون ساختن نهائی سرمایه داری آماده نماید. مسایلی که در این کشورها مطرح اند، عبارتند از: مبارزه قانونی طولانی، استفاده از تریبون پارلمان، اعتصابات اقتصادی و سیاسی، سازماندهی سندیکاها و آموزش کارگران. در این کشورها شکل سازمان قانونی است؛ شکل مبارزه خونین نیست ( از طریق جنگ نیست ). در مسئله جنگ، احزاب کمونیست کشورهای سرمایه داری بر ضد هر جنگ امپریالیستی که به دست کشورهای شان برپا می شود، به مبارزه برمی خیزند؛ هرگاه چنین جنگی برپا شود، سیاست این احزاب فراهم آوردن موجبات شکست دولت ارتجاعی کشور خود خواهد بود. جنگی که این احزاب می خواهند، جنگ داحلی است که آن را تدارک می بینند... اما تا زمانی که بورژوازی واقعاً ناتوان نگردد، تا زمانی که اکثریت عظیم پرولتاریا برای اقدام به قیام مسلح و جنگ مصمم نشوند، تازمانی که توده های دهقان آماده نباشند داوطلبانه به پرولتاریا یاری رسانند، این قیام و این جنگ نباید برپا شود. و آن گاه که چنین قیام و یا جنگی برپا شد، نخستین گام اشغال شهرها و سپس حمله به دهات خواهد بود، نه برعکس. این است آنچه که احزاب کمونیست کشورهای سرمایه داری انجام داده اند؛ این است آنچه انقلاب اکتبر روسیه بر آن صحه گذاشته است.»( منتخب آثار، جلد دوم، مسائل جنگ و استراتژی، ص 326- 225 )
اکنون حضرات آواکیانیست ها در تغییر تاکتیک خود« توجه دقیق به واقعیات عینی» و«تناسب قوا» را پیش می کشند.
در ضمن به این نکته هم اشاره کنیم که درحال حاضر دموکراسی بورژوایی در کشورهای غربی امپریالیستی همچون گذشته نیست و شرایط در این دموکراسی ها برای فعالیت مسالمت آمیز کمونیست ها بدتر و دامنه و امکان تحرکات آن ها محدودتر شده است ( این امری است که مائو نیز چند سال بعد از جنگ جهانی به آن اشاره کرد) اما این به معنا نیست که مثلا و به ناچار باید در این کشورها دست به مبارزه مسلحانه زد.

۲ نظر:

  1. با سلام
    من مطالب و نوشته های شما را دنبال میکنم و این مطلب خوبی بود .
    1-میشه لطفا بگید باب در کدام یک از شماره های فتخ جهان در مورد تضاد عمده ... چنبن موضع گیری کرده ؟
    "باب در جزوه اش به نام فتح جهان خودش را خفه کرد تا ثابت کند که اصل فلسفی دیالکتیکی تضادعمده نادرست است و مائو به بیراهه ی «راست روی» رفته، زمانی که این اصل فلسفی را که بنیان تاکتیکی یک حزب انقلابی کمونیستی واقعی را تشکیل می دهد، به عنوان اصل راهنما برگزیده است"

    2- و اینکه در کدام یک از اسناد آر سی پی میشه این نقد به کتاب بیماری کودکی«چپ روی» در کمونیسم را پبدا کرد؟

    "های و هوی آواکیان و آواکیانیست ها در مورد کتاب بیماری کودکی«چپ روی» در کمونیسم
    حکایت این است که خود آواکیان و آواکیانیست های مطیع وی در ایران، سال ها «مخ همه را به کار گرفتند» که کتاب مزبور لنین، ایراد زیاد دارد و دارای وجوه «راست روانه» است و اصلا لنین در این کتاب از « لنینیسم» فاصله گرفته و بنابراین«لنینیست نیست» .( نگاه کنید به کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب «چپ»، فصل های اول تا چهارم)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با درود به شما
      و با پوزش از دیر شدن این پاسخ که دلیلش دیر مطلع شدن از یادداشت شما بود
      برای اطلاع از نظرات باب در مورد کتاب های بیماری کودکی «چپ روی» در کمونیسم نگاه کنید به جزوه باب آواکیان به نام فتح جهان ( و نه مجله جهانی برای فتح). بخشی از این جزوه درباره لنین است و باب به ویژه به رد بیشتر نظرات لنین در کتاب مزبور پرداخته است. در بخش های مربوط به لنین کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب «چپ» که در کتابخانه وبلاگ ما موجود است به تمامی انتقادات باب به نظرات لنین پرداخته شده است ( از فصل نخست تا فصل هشتم).
      برای اطلاع از نظرات باب در مورد تضاد عمده و نفی آن به عنوان اصلی که بنیان تاکتیکی یک حزب کمونیست انقلابی واقعی است نگاه کنید به همان جزوه فتح جهان بخش مائو. در بخش مربوط به مائو کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب «چپ» به تمامی انتقادات باب به تضاد عمده پاسخ داده شده است.( فصل هشتم تا پایان کتاب).
      در مورد نظرات آواکیانیست ها در ایران نگاه کنید به یادداشت های فصل سوم کتاب مارکسیسم و نقادی آن از جانب «چپ» ص 32، یادداشت شماره 2 ، در آنجا شما به نقل از آواکیانیست ها ایرانی می خوانید:
      « حزب ما طی 26 سال گذشته، آثار متعددی را از باب آواکیان و حزب کمونیست انقلابی آمریکا ترجمه و ارائه کرده است. در این میان جمعبندی و سنتز فشرده ای که وی از تاریخچه جنبش بین المالی کمونیستی از مارکس تا مائو جلو گذاشت و در دو کتاب« فتح جهان» و « گسست از ایده های کهن» منتشر شد، نقش مهمی در باز سازی فکری حزب ما در دوران بحرانی جنبش کمونیستی ایران بعد از شکست انقلاب 57 بازب کرد.»( به نقل از «پرونده مائو را به این سادگی نمی توان بست! » سیامک پرتوی، نشریه حقیقت.» متاسفانه شماره حقیقت به وسیله نویسنده کتاب هرمز دامان ذکر نشده، اما گمان نمی کنیم که یافتن آن دشوار باشد. باید اشاره کنیم که تمامی مواضع این حزب در مورد چگونگی تاکتیک در مورد اصلاح طلبان( که آن را «پروژه امنیتی» می دانستند)، تا چگونگی تاکتیک در هنگام تجاوز امپریالیست ها به کشور و نیز حتی سیاست های تاکتیکی حزب کمونیست ( مائوئیست) افغانستان در قبال طالبان در افغانستان، بر مبنای همین نظرات نادرست آواکیان بنیان گذارده شد. ما اسم این را «مخ همه را به کار گرفتن» گذاشتیم.
      امیداویم که پاسخ ما به شما در جستجوی منابع یاری دهد. باز هم ما را در جریان نظرات خود بگذارید. مسئول وبلاگ

      حذف