۱۳۹۹ تیر ۱۷, سه‌شنبه

یادداشتی درباره بافت طبقاتی جنبش توده ای کنونی در آمریکا



یادداشتی درباره بافت طبقاتی جنبش توده ای کنونی در آمریکا

بافت طبقاتی جنبش توده ای علیه تبعیض نژادی در آمریکا چگونه است و کدام طبقه بیشترین جمعیت را در میان مردمی که چنین جنبش بزرگی را در یک کشور امپریالیستی و جهان به راه انداختند، دارد؟  در مورد این پرسش ها خیلی کم بحثی صورت گرفت.
روشن است که توده هایی که در چنین جنبش هایی شرکت دارند، به طبقات اصلی جامعه تعلق دارند. این طبقات عبارتند از طبقه کارگر، اقشار فقیر، میانه و مرفه خرده بورژوازی سنتی و مدرن و نیز لایه هایی از بورژوازی لیبرال غیر انحصارگر. این طبقات بافت اصلی این جنبش ها را تشکیل می دهند. در این کشورها نه روستا به معنای کهنه آن خبری هست، نه از روابط فئودالی سنتی و نه از دهقان. بنابراین، خرده بورژوازی تنها محدود به لایه های سنتی و مدرن آن می شود و جمعیت آن نسبت به کشورهایی با جمعیت دهقانی، بسیار کم تر است.
طبقه کارگر
 اگر بخواهیم در میان این طبقات طبقه ای را بیابیم که  جمعیت اصلی شرکت کننده در تظاهرات ها، گردهمایی ها و راهپیمایی ها را تشکیل می دهد، باید طبقه کارگر آمریکا را این طبقه بدانیم که بخش های گوناگون آن به همراه خانواده هاشان چیزی بیش از دو سوم از جمعیت اصلی آمریکا را تشکیل می دهند. این طبقه، خواه صنعتی( که حداقل آن هم بیش از 30 درصد کارگران است)، خدماتی( حداکثر 60 درصد) و یا کشاورزی( بیش از 10 درصد) را در نظر گیریم و خواه دائمی یا موقت، تمام وقت یا پاره وقت، شاغل و یا بیکار، طبقه اصلی مزد بگیر در جامعه آمریکا است. طبقه ای که حدود دو سوم آن در فقر نسبی و در حدود نیمی از آن در فقر مطلق به سر می برد و در آمدش، سطح زندگی وی را از استانداردهای زندگی در کشوری گران مانند آمریکا، بسیار پایین تر می آورد( با ماهیانه حقوقی بین 2 تا 3 هزار دلار در ماه).
طبقه کارگر، طبقه اصلی آمریکا است و بافت اصلی مردمی که در خیابان ها می آیند، غیر از لایه های گوناگون این طبقه ، طبقه دیگری نمی تواند باشد. کسانی که اهمیت این طبقه را در مبارزات اخیر نادیده می گیرند و گمان می کنند که کارگران صرفاً از طریق اعتصاب در مبارزات شرکت می کنند، طبقه اصلی جامعه آمریکا را نه این طبقه، بلکه خرده بورژوازی ارزیابی می کنند؛ و این با واقعیت این جامعه نمی خواند.
 بافت جنبش را«مردم»، «جوانان» و «زنان» دانستن، تحلیل طبقاتی نیست
در برخی از تحلیل های مدعی مارکسیسم اما در واقع ضد مارکسیستی که به اصطلاح می خواهند بافت طبقاتی جنبش را بررسی کنند، جدا از آنان که به مردم به طور کلی اشاره می کنند- انگار که ما طبقه ای به نام «مردم» داریم - برخی نیز هستند که از «جوانان و زنان» به عنوان جمعیت اصلی نام می برند. تو گویی زنان و جوانان شغل ندارند و همه در حال تحصیل، خانه دار یا بیکار هستند. این حضرات گمان می کنند زنان و جوانان« به جای نان، آب می خورند»!  
در این مورد اخیر، حتی چنانچه تمامی این گروه ها، شغلی نداشته باشند و صرفا زن یا جوان باشند( به سطح حقیر و آبکی بودن این تحلیل ها نگاه کنیم) باز هم بیکاران آنها، جزو طبقه بخصوصی قرار می گیرند. اگر بیکاران در بخش طبقه کارگر باشند، جزو طبقه کارگر و اگر در چارچوب طبقه خرده بورژوازی قرار گیرند، جزو آن طبقه هستند.
 برای مثال، یک فرد فروشنده نیروی کار که مثلا مکانیک ساده ای بوده و یا هست و کارش را از دست داده و یا نمی تواند کاری بهتر از کار به عنوان مکانیک در یک کارخانه و یا  زدن مغازه ای در شهر و تبدیل شدن به یک کارگر شهری داشته باشد، جزو طبقه کارگر- لایه هایی از طبقه کارگر- قرار می گیرد.
اما اگر این فرد، یک پزشک، مهندس، استاد دانشگاه، کارمند و یا دانشجوی فارغ التحصیلی باشدکه کاری که در جستجویش هست و هنوز آن را پیدا نکرده، در چارچوب چنین شغل هایی قرارگیرد، به لایه های گوناگون خرده بورژوازی به ویژه لایه ی مرفه و یا لایه هایی از بورژوازی لیبرال تعلق می گیرد.
به همین سیاق، تولید کننده کوچک و یا خرده فروشی که دلایلی موجب شده دکان خود را بسته باشد، و یا اساسا در لیست کسانی قرار می گیرد که هر ساله جویایی شغلی در این چارچوب هستند، خواه ناخواه به لایه های خرده بورژازی تعلق می گیرد.
پس این تحلیل ها، مشتی تحلیل های سطحی و بی مایه هستند که در مورد موضوع مورد بررسی خود چیزی نمی گویند. بیشتر آنها در اسارات برخی نظرات جامعه شناسان شبه مارکسیست و یا ضد مارکسیست غربی هستند که هر از گاهی«فاتحه» طبقه کارگر را می خوانند و وقتی می بینند طبقه کارگر زنده و حی و حاضر است، دوباره تلاش می کنند وی را روانه گور نمایند!  راستی که اکنون در حدود 60 سال است که این طبقه به وسیله این جامعه شناسان که اگر نگوییم مزدور سرمایه های امپریالیستی هستند، در بهترین حالت  خرده بورژواهایی وراج هستند، به عناوین مختلف هر بار نابود و ناپدید شده است:
 کارگران همه جزو «اشرافیت کارگری» شدند و و «عامل تاریخی» بودن و جنبه انقلابی خود را از دست دادند؛ پس طبقه کارگر به معنای گذشته دیگر وجود ندارد؛
 کارهای صنعتی از بین رفت و ماشینی شد؛ پس طبقه کارگر ناپدید شد؛
 گروه های خدماتی پدید آمد، پس کارگر صنعتی از بین رفت؛
 کارخانه های منتقل شدند، پس  دیگر کارگران وجود ندارند؛
کارگر تمام وقت دیگر نیست، کارها خانگی شده است، پس طبقه کارگر ناپدید شده است و غیره؛
اما پس از چندی که حضرات دیده اند طبقه کارگر به گور سپرده شده، دوباره از دنیای مردگان  باز گشته و پدیدار شده است، دوباره بیل و کلنگ به دست، به بهانه های تازه و زیر نام های تازه ای مشغول جمع کردن بساط اش می شوند.
خرده بورژوازی
گرچه در جوامع سرمایه داری امپریالیستی  طبقه کارگر به همراه طبقه سرمایه دار امپریالیست دو طبقه اصلی را تشکیل می دهند، و طبقه کارگربخش اصلی جمعیت را تشکیل می دهد، اما برخلاف درک های رایج در این جوامع تنها این دو طبقه وجود ندارند، بلکه طبقه خرده بورژوازی نیز وجود دارد.
 این طبقه به سه لایه ی تهیدست، میانه و مرفه تقسیم می شود. این لایه ها از یک سو مداوما در حال جابجایی درون طبقه ای هستند؛ یعنی درون طبقه خرده بورژوازی از پایین به بالا و از بالا به پایین در نوسانند، و از سوی دیگر در حال جابجایی برون طبقه ای هستند. یعنی بخش های از قسمت بالایی این طبقه به بورژوازی لیبرال و یا انحصارگر می پیوندند و بخش هایی از لایه های پایینی آن به درون طبقه کارگر می افتند. و برعکس خواه از بالا بخشی از بورژواهای شکست خورده به درون آن می افتند و یا از پایین ازمیان کارگران کسانی که  دست شان به دهنشان رسیده، به آن ملحق می شوند.
 بنابراین مارکسیسم بر آن است که این طبقه دائما در حال بازتولید و تجزیه است. آنچه که موجب عدم توانایی این طبقه می شود، عدم ثبات طبقاتی، تزلزل و فقدان دورنما در نزد آن است و همین خصال نامتعادل و تردید و تزلزل لایه های این طبقه، بخش هایی از آن را دنباله رو بورژوازی و بخش هایی دیگر آن را متحد طبقه کارگر می کند. .
در این طبقه، بخش تهیدست، پر جمعیت ترین بخش طبقه را تشکیل می دهد. این بخش از تولیدات کوچک تا کسبه کوچک و دیگر شغل های خدماتی با سرمایه کوچک را که عموما خدمتگزار سرمایه بزرگ و انحصاری هستند، در بر می گیرد. این نوع شغل ها با رشد سرمایه داری از بین نرفته اند، بلکه در کنار سرمایه بزرگ و انحصار گر همواره موجود بوده و هستند. در کشور آمریکا، خرده بورژوازی فقیرعمدتا از مهاجران آمریکای جنوبی، آسیا و نیز سیاه پوستان تشکیل شده است. از سوی دیگر بخش هایی از لایه های پایین حقوق بگیران یا کارمندان هستند که بخش مدرن این طبقه را تشکیل می دهند.    
 بورژوازی لیبرال
در کشورهای امپریالیستی افزون بر این طبقات، لایه هایی از بورژوازی وجود دارند که به بخش غیر انحصاری تعلق دارند و دارای گرایش های لیبرالی دارند. در این لایه ها هم اشکال سنتی آن وجود دارند و هم اشکال مدرن آن. این لایه های بورژوازی در تضادی که با بورژوازی انحصاری امپریالیست دارد،  سهم معینی در این جنبش، از جهت پشتیبانی های مالی و معنوی دارند. برای نیروهای انقلابی و مترقی استفاده از تضادهای این لایه ها با بورژوازی انحصارگر و با گرایش های فاشیستی دارای اهمیت دارد.  
هرمز دامان
 نیمه نخست تیرماه 99



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر