۱۳۹۷ مرداد ۱۳, شنبه

به سوی فرازهایی نوین در جنبش توده ای



 به سوی فرازهایی نوین در جنبش توده ای

1
حرکت رو به اوج جنبش عمومی توده ها دوباره آغاز شده است. این بار جسته و گریخته و از شهرهای مختلف؛ اصفهان(شاپور جدید) کرج، شیراز، مشهد، کرمانشاه  و اینک تهران؛ و البته هنوز نه در ابعادی همچون ده روز دی ماه 96.
اگر جنبش دی ماه غافلگیرانه و جهشی در کل جنبش دموکراتیک  کنونی به شمار میآمد، این خیزش های نوین، تحرکی تازه در تداوم همان جهش در مضامین و اشکال عمومی مبارزه به شمار میآیند. اگر جنبش دی ماه در اشکال گسست طلبانه از حرکتهای اصلاح طلبانه و زمان بروز خود، پیش بینی نشده بود، اما این اوج های تازه، با توجه به اوضاع اقتصادی هولناک و ویرانگرانه و رشد تضادهای سیاسی درونی و بیرونی نظام و نیز بروز جنبش های دی ماه 96، قابل حدس و پیش بینی بود. 
از حرکتهای ویژه هر لایه، طبقه و هر گروه اجتماعی، فرهنگی، مذهبی به حرکتهای متحدانه   همگانی، به گردهمایی ها و تظاهراتهای شهری، و از حرکتهای همگانه متحدانه به حرکتهای  رشد یافته ویژه هر لایه و طبقه و گروه اجتماعی . این هاست دو شکل حرکت جنبش توده ها.
 در حرکتهای خاص هر لایه، طبقه، گروه اجتماعی( زنان، جوانان، بیکاران، مال باختگان)، خلقهای ایران، گروههای صنفی و مذهبی، خواسته های خاص آن گروهها و طبقات هرکدام بطور ویژه طرح میشود و اشکالی از مبارزه اتخاذ میگردد. در حرکتهای عمومی، تظاهراتها و درگیری ها، خواسته های متحد و به هم پیوسته تمامی مردم است که به یکباره طرح شده و در بسی از شعارها متجلی میگردد. اینها در حال حاضر دو وجه اساسی شکل حرکت جنبش توده ای نوین ایران و مکمل یکدیگر هستند. اینها هر کدام میتواند به رشد دیگری یاری رساند و دیگری را در گستره نوینی جاری گرداند. زمانی که نیروی یکی به ضعف نهاد و افت کرد، جای خود را به دیگری میدهد و خود در پی تجدید قوا و کسب انگیزه و نیرو بر میاید.
هر چقدر که علت جنبش دی ماه، در نگاه نخست، کمتر به چشم میآمد و در شعارهای خود انگیخته ای که میداد، علل اساسی بروز این اشکال تازه خود را کمتر نشان میداد(گر چه میشد این علتها را شناخت و تحلیل کرد)، اما بروز اوج گیری نوین، بروشنی در نتیجه سقوط ارزش ریال در مقابل ارزهای خارجی بویژه دلار و بیداد کردن گرانی و امان بریده مردم از آن، سقوط لایه های بیشتری از مردم به دامان فقر مزمن بوقوع می پیوندد و این تا حدودی در گفتارها و شعارها هم متجلی است.
روشن است که یک جنبش توده ای برای اینکه به یک گستره واقعی و تمام عیار برسد، تداوم خود را تحکیم کند، و یک صف بندی استوار و محکمی در مقابل آنچه میخواهد سرنگون کند، ایجاد نماید، باید از ناموزونی ها و فراز و نشیب های مختلف و گوناگونی بگذرد. اوج گیرد و فرود یابد، گرد آید و متمرکز شود و پخش و پراکنده گردد و نوسانی بین خلقها، مناطق، استانها، شهرها و روستاهای مختلف، در سطح کشور را از سرگذراند و بالاخره بخش ها و لایه های هرچه بیشتری از هر طبقه ی خلقی و هر گروه اجتماعی، فرهنگی و مذهبی زیر ستم را در بر گیرد. زمانی که بیشترین لایه های هر طبقه اجتماعی، درون مبارزات آن طبقه مشخص به حرکت در آمده و تقاضاهای ویژه خود را تدوین کردند و برای آن دست به اشکال خاص مبارزاتی خود زدند و این اشکال را به تکامل رساندند، در عین حال در همان زمان کمابیش حرکت عمومی و اتحاد  طبقات خلقی میتواند به فراز نوینی رسیده و جنبش توده ای در اشکال گردهمایی ها و تظاهراتها  همگانی شهری و شهری- روستایی(منظورمان شهرهای مانند روستا و روستاهای مانندشهردر ایران است که کم نیستند) به اوج خود دست یابد و تبدیل به شورشها و قیام های شهری گردد.
2
بافت اساسی شرکت کنندگان در حرکتهای عمومی را اساسا اقشار طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا و لایه های پایین خرده بورژوازی، خواه سنتی (تولید کنندگان کوچک، کسبه جزء و خرده فروشان) و خواه مدرن( معلمین، دبیران، کارمندان ادارات- دانش آموزان و دانشجویان) بیکاران و توده های حاشیه نشین شهری و نیز نیمه کارگران شهری(همچون دست فروشان، گاری بدستان و...)و عموما جوانان تشکیل میدهند. اینها هستند که در حال حاضر بیشترین فشارهای اقتصادی - سیاسی را بدوش میکشند و کارد به استخوانشان رسیده است.
 گرچه طبقات میانی و مرفه خرده بورژوازی در دوران کنونی به سهم خود در حال مبارزه با حکام کنونی هستند و تمایل به سرنگونی آن دارند، اما در این گونه گردهمایی ها و اجتماعات بار کمتری را بدوش میکشند. این امر که در آینده روشن تر خواهد شد، نشان از درستی این حکم دارد که اتکاء اساسی انقلاب دموکراتیک باید به طبقات اصلی زحمتکش یعنی طبقه کارگر، دهقانان تهیدست و لایه های زیرین خرده بورژوازی باشد. در عین حال این امر از اتحاد استراتژیک و پایدار طبقه کارگر، کشاورزان و خرده بورژوازی فقیر شهری نه تنها برای انقلاب دموکراتیک بلکه انقلاب سوسیالیستی نیز حکایت میکند.
اما این اتحاد استراتژیک پایدار و اساسی، هرگز نباید مانع اتحاد استراتژیک این طبقات با لایه های میانی و مرفه خرده بورژوازی برای انقلاب دموکراتیک کنونی گردد. انقلاب دموکراتیک و ضد امپریالیستی ایران به اتحاد استوار تمامی طبقات خلقی دارد. این امری حیاتی است و باید با تمامی وجود برای آن جنگید و از آن دفاع کرد. بدون ایجاد چنین اتحادی بین تمامی طبقات خلقی (و حتی بورژوازی ملی که در دوران کنونی جزء خلق به شمار میاید) بدون دفاع از این اتحاد در مقابل ارتجاع کنونی ایران و امپریالیسم، امر انقلاب دموکراتیک ایران هرگز نمیتواند به پیش رفته و پیروزی به دست آورد. طبقه کارگر، کشاورزان بی چیز و خرده بورژوازی زحمتکش و فقیر به اتحاد مستحکم استراتژیک برای انقلاب دموکراتیک با این طبقات نیاز وافر دارند و با چنین اتحادی است که صفوف مستحکم خلق ایران را مقابل ارتجاع و امپریالیسم خواهند ساخت و امر این انقلاب را به پیش خواهند برد.
 هر گونه سستی در پیش بردن امر اتحاد میان تمامی طبقات مردمی، هر گونه اهمال در صف مردم را به گسترده ترین شکل خود در آوردن و صف دشمنان مردم را هرچه کوچکتر کردن و تمرکز گذاشتن روی دشمن عمده در هر مرحله، هرگونه آسیب رسانی به این گستردگی و یگانگی و بدتر علیه آن تبلیغ کردن و یا اتخاذ راههایی که به آن صدمه میزند، برجسته کردن تضادهای غیر اساسی در مرحله کنونی و نشاندن آنها به جای تضاد اساسی و یا تشدید کردن تضادهای درون خلق و نشاندن آنها بجای تضاد خلق و دشمنان اساسی وی درمرحله کنونی انقلاب، که ماهیت آن دموکراتیک و ضد امپریالیستی است، خدمت به ارتجاع داخلی و امپریالیسم است؛ اعم از اینکه فرد آگاهانه دست به این کار زند و یا نا آگاهانه.
3
خصلت ممیزه جنبش کنونی توده ای ایران بدون رهبری بودن آن است. این جنبش خواه آنرا حرکتهای خصوصی درون هر لایه و طبقه در نظر گیریم و خواه به عنوان یک جنبش عمومی، رهبری متحد و منسجمی ندارد و کاملا خودبخودی است. تفاوتی که بین این دو وجود دارد این است که در حرکتهای خاص هر لایه و طبقه، افراد آن طبقه یا گروه، گرچه نه با رهبری متمرکز سیاسی، اما به هر حال با یک رهبری صنفی یا سیاسی محدودی(پنهان یا آشکار) به پیش میروند( میتوان برخی سندیکاهای کارگری، تشکلهای صنفی معلمان و یا وجود برخی رهبری ها در گروههای مذهبی را نمونه آورد)اما در حرکتهای عمومی  نبودن این رهبری کاملا محسوس و روشن است.
بریدن لایه ها و طبقات از رهبری اصلاح طلبان امری عینی و در عمل، یعنی در اشکالی بوده  که توده ها برای مبارزه برمیگزینند و در شعارهایی است که میدهند. به عبارت دیگر این گونه نیست که شعاری طرح شده و در آن گفته شده که «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمامه ماجرا» و این شعار که در چند گردهمایی دانشجویی داده شده، در گسست توده ها از اصلاح طلبان متجلی شده است. برعکس  جنبش توده ای در عمل و بگونه ای ملموس  و واقعی و(بدون حتی ارتباط با چنین شعارهایی) با توجه به اشکالی که در آن جاری است، شیوه هایی که برای مبارزه برگزیده و میگزیند و شعارهای کلیدی ای همچون «مرگ بر دیکتاتور» که میدهد، از اصلاح طلبان گسسته است. این گسست از رهبری اصلاح طلبان در پی تجارب فراوان و تقریبا بیست ساله (اگر نخستین  سال پذیرش این رهبری را خرداد سال 1376 در نظر گیریم) توده ها از جریان های اصلاح طلب بوجود آمد و بویژه با ریاست جمهوری روحانی به اوج خود رسید و عملی گردید. بدین ترتیب آنچه برخی دانشجویان شعارش را داده اند، خود میتواند بخشی از تجلی عمل بریدن توده ها از سیاست اصلاح طلبانه باشد که پیشاپیش بوسیله توده ها و در عمل جاری شده است.
4
سیاست حکام  در مقابل رشد جنبش توده ای  روز به روز به سوی چند گانگی و سردرگمی بیشتری سیر میکند و تضادهای بیشتری میابد. سرکوب یا مدارا و یا عقب نشینی در مقابل توده های عاصی، مذاکره و عقب نشینی و یا جنگ با آمریکا، برکناری دولت روحانی و یا سازش با آن،  بیرون آوردن محصوران از حصر و به همراه آن برداشتن محدودیتهای خاتمی و راندن آنها به جلوی صف حکام و استفاده از آنها برای به سازش کشاندن جنبش مردم و یا ترس از عواقب چنین عملی(«شاخ» شدن اینها برای حاکمیت، خواست تغییر برخی از قوانین مهم و بدتر کردن اوضاع به ضرر خامنه ای و باندها سپاه).
در مورد این نکته پایانی اشاره کنیم که با این اوضاع اقتصادی - سیاسی، حتی اگر این سیاست اجرا شود و جناح خامنه ای بپذیرد( که گویا نپذیرفته است) که افرادی مانند خاتمی و یا موسوی و کروبی را آزاد گذاشته تا پا پیش بگذارند و مثلا  نظام را نجات دهند، بدون بروبرگرد،  این افراد مقدار نفوذی را که ممکن است هنوز در برخی از لایه های خرده بورژوازی دارند، از دست بدهند و بسرعت تبدیل به افرادی همچون دیگر اصلاح طلبان ورشکسته شوند. باید توجه داشت که همانگونه که اشاره کردیم این جنبش، جنبش بریدن از روش های اصلاح طلبانه در عمل است و اگر کسی بخواهد آنرا در چارچوب این روش های اسیر کند، سریعا و به جد، آنرا شناسایی و به کنار خواهد زد. 
 با این همه، سیاست حکام بویژه جناح خامنه ای هنوز دو وجه دارد. از یک سو همچنان به سرکوب آن دست میزنند( و ظاهرا دنبال دستگیری ها، بازداشتها و شاید«خودکشی» های در زندان پیشین  باشند)، و از سوی دیگر ظاهرا در تب و تاب پیاده کردن سیاستهای نوینی در مقابل آن هستند.
هرمز دامان
نیمه نخست مرداد 97


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر