۱۳۹۷ تیر ۱۰, یکشنبه

درباره اعتصاب بازاریان


درباره اعتصاب بازاریان

اعتصاب بازار
از روزهای نخستین تیرماه جاری بخش هایی از بازار تهران  به پای بستن مغازه های خویش رفتند و سپس گروه های بیشتری از بازاریان به آنها پیوستند و پس از آن بستن بازارها واعتصاب بازاریان، به شهرهای دیگری از جمله اراک، کرمانشاه، اصفهان، تبریز، شیراز، شهرهای کردستان و غیره گسترش یافت.
 بازاریان بویژه در تهران تنها اقدام به بستن بازار و اعتصاب نکرده، بلکه دست به گردهمایی و تظاهرات خیابانی زدند و بخشهایی از مردم نیز از موقعیت استفاده کرده و به جمع آنها پیوستند و با پیوستن آنها این تظاهراتها و راهپیمایی ها گستره و شدت بیشتری یافت و حکومت اسلامی نیز با عنوان کردن اینکه بازاریان اصیل در این بستن و اعتصاب و راهیپمایی ها دست ندارند، اقدام به سرکوب تظاهرات و اعتصاب نمود و بسیاری از بازاریان را دستگیر و زندانی کرد.
علل اعتصاب بازاریان
اعتصاب بازاریان  با انگیزه اقتصادی صورت گرفته و به طور عمده در نتیجه نوسانات نرخ ارز و افزایش قیمت دلار در بازار به وقوع پیوست. قیمت بالای ارز جاری یعنی دلار آمریکا معاملات بازاریان را مسدود کرد و اینان نه بطور کلی نه میتوانستند بخرند و نه بفروشند.(1) این وضع را باید به رکود نسبی در بازار ایران اضافه کرد که شرایط را به گونه رقم زده که توده های کارگر و زحمتکش مردم که بخش بزرگ مصرف کنندگان هستند حتی نمیتوانند از عهده خورد و خوراک و نیازهای اساسی خود بر آیند.
 بازار مرکز مبادله و تبادلات جنسی و پولی و مرکز بورژوازی تجاری(خواه کمپرادور و خواه ملی) و از مراکز خرده بورژوازی مرفه و میانی ایران است. ورود این لایه های و طبقات به مبارزه جاری، قطعا این مبارزه را گسترده تر و جاندارتر از پیش می نماید و به نوبه خود بر لایه های و طبقات دیگر از جمله طبقه کارگر تاثیر میگذارد.
نسبت دادن مبارزه بازاریان به گروهی مجهول
البته گروهی و از جمله روحانی و  دولتش تلاش دارند این حرکات بازاریان را به جناح های مخالف خود نسبت دهند و آنرا توطئه ای از جانب آنها قلمداد کنند. این امری عادی شده است که هر حرکت و مبارزه ای که در مملکت از جانب طبقات و لایه های مختلف خلقی- و این حرکت و مبارزه میتواند در زمینه های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اینک اقتصادی باشد -  بوقوع بپیوندد، باید بوسیله بدخواهان دولت صورت گرفته باشد. جناح خامنه ای، جناح روحانی و جناح روحانی، جناح خامنه را  مسبب آن به شمار میآورد.
حتی اگر چنین باشد- که در برخی موارد این چنین هم است- این امری جانبی و غیرعمده نسبت به هسته اصلی و کل اعتراض است و عموما این گونه حرکات در این موارد نقش اساسی ندارند. در این مورد ویژه یعنی اعتصاب بازاریان، گویا میل و خواست روحانی رئیس جمهور این است که هزار و یک مشکل اقتصادی بوجود آید، اما آب از آب تکان نخورد. از نظر روحانی ارزش برابری ریال نسبت به ارزهای خارجی میتواند تا حد غیر قابل تحمل مثلا یک دلار 10000 توامان پایین بیاید(که ما «دلار 10 تومانی نمیخوایم، نمیخوایم!» از شعارهای بازاریان بود) اما هیچکس هیچ اعتراضی نکند. از جمله یک تاجر یا معامله گر کوچک بازار که اگر امروز جنسی را که دیروز خریده، بفروشد، فردا نمیتواند با پول آن حتی نصف آن را خریداری کند و این جدای از این است که این امر پایین آمدن ارزش ریال و گران شدن کالاهاو بطورکلی رکود و تورم به نوبه خود و از مدتها پیش خرید و فروش را تا حد زیادی قفل کرده و به کسادی بازار و در نتیجه سود و درآمد این طبقه  دامن زده است.  
در مرحله کنونی انقلاب، خرده بورژوازی میانی، مرفه و بورژوازی تجاری ملی جزیی از خلق هستند
با توجه به اینکه ما در مرحله دموکراتیک انقلاب بسر میبریم خرده بورژوازی میانه، مرفه و بورژوازی تجاری ملی جزیی از نیروهای خلق به شمار میایند. باید حساب این لایه ها و طبقات را از دلالها، احتکار گران، رانت خواران و غیره جدا کرد.
تمامی طبقات فعال در بازار رانت خوار، دلال، محتکر، دزد و فاسد نیستند و هیئت موتلفه نماینده بازاریان، نیست
 این امری بسیار مهم است، زیرا عموما، اکنون و به تمامی نام «بازار» معادل نام نیروهای طبقاتی ای قرار گرفته که این حکومت جمهوری اسلامی نماینده آنهاست و اساسا یا بخشا با پشتوانه اجتماعی - اقتصادی آنها بسر کار آمد و توانست با واسطه این«پایگاه سنتی» خود تداوم یابد. اغلب این گونه گفته میشود که اینان با حکومت اسلامی پیوندهای عمیق دارند، در 40 سال حکومت اسلامی حتی یکبار دست به اعتصاب نزده اند و دزد ها اقتصادی، دلالان، احتکار گران، رانت خواران همواره یا از میان آنها برخاسته و یا با آنان پیوندهایی داشته اند.
 اما این امر که از میان این طبقات و لایه های طبقاتی، عده ای از مزایای رانتهای حکومتی و یا در دورانی از کوپنی شدن کالاها استفاده کرده اند، دست به احتکار زده اند، دلالی کرده  و دزدی و فساد داشته اند و احزابی همانند هیئت موتلف اسلامی خود را نماینده بازاریان دانسته اند، نباید با این نکته درهم و مشتبه شود که این طبقات از نظر استراتژی انقلاب دموکراتیک نوین ایران به طبقات خلقی تعلق دارند،هر چند که ممکن است در شرایط و مراحل معینی از صف خلق جدا شده و جزیی از ضد خلق گردند و در مقابل کل مردم بایستند.
این نکته درست است که سازمان سیاسی ای همچون هیئت موتلفه در گذشته نماینده بخشهایی از بورژوازی تجاری بوده است، اما این جریان پس از گرفتن قدرت سیاسی و بدست آوردن تسلط اقتصادی و بویژه در اختیار گرفتن اتاق بازرگانی و بخش مهمی از تجارت خارجی و داخلی، استفاده از منابع  و رانتهای حکومتی  و تصرف برخی از مهمترین کارخانجات به ثمن بخس و به قیمتهای نازل و مفت، به یک سازمان انحصار طلب و بورژوا- کمپرادوری تام و تمام تغییر یافته است که منافعش از طریق روابط  تجاری با امپریالیستها(یا دلالان واسطه) و نیز انحصار داخلی تجارت برخی از رشته های اصلی اقتصادی تامین میشود. اقدام اخیر بازاریان نشان داد که بخش بزرگ بازاریان در تهران و شهرستانها از این جریان پشتیبانی نمیکنند و یا بر مبنای مثلا مشورت با این جریان دست به کاری نمیزنند.  در واقع، اکثریت بازاریان از سالهای منتهی به دوم خرداد و بویژه از آن پس به بعد هیچگاه  از کاندیدهای مورد پشتیبانی خامنه ای که مورد پشتیبانی هیئت موتلفه بوده است و از این حزب حمایت نکردند و اکنون که خود مستقیما دست به اعتصاب میزنند، بروشنی نشان میدهند که وابستگی های خود را به حکومت که بهر حال همواره داشته اند و آنان هرگز مانند توده های زحمتکش کارگر و دهقان و لایه های پایین خرده بورژوازی زیر فشارهای اقتصادی نبوده اند، به مرور از حکومت می بُرند و  صف خود را از طبقات منتفع در حاکمیت، به تدریج بیشتر جدا کرده و در صف خلق جای خود را بیشتر قوام میبخشند. این یک گسیختگی عینی اقتصادی و در عین حال گسیختگی ذهنی یعنی سیاسی و  فرهنگی است در وابستگی های نسبی بازاریان و بورژوازی تجاری و نیز قشرهایی از میان لایه میانی و بالای خرده بورژوازی سنتی به حکومت مذهبی اسلامی و به عنوان پایگاه سنتی این حکومت و پیروی آنها از حکومت کنونی.  
تاثیر مبارزات بازار بروی طبقه کارگر
با این تفاصیل، وظیفه طبقه کارگر در درجه نخست پشتیبانی از خواستها، اعتراضات و مبارزات  این طبقه و تنظیم خواستهای اساسی آنها در چارچوب برنامه حداقل دموکراتیک انقلاب و تیز کردن و جهت دادن آنها و دفاع از یکپارچگی و اتحاد طبقات خلقی است. امری که برای تکامل انقلاب دموکراتیک نوین ایران و وظایف سنگینی که این انقلاب در مقابل ارتجاع کمپرادوری مذهبی (و غیر مذهبی) و امپریالیستها به عهده دارد، و اقداماتی که از جانب این نیروها برای تلاشی خلق  و شکست خلق صورت خواهد گرفت و رویدادها و حوادثی که این انقلاب بناچار در آینده با آنها روبرو خواهد شد، امری کلیدی و حیاتی است. تردیدی نیست که حرکات اخیر بازار به نوبه خود روی طبقه کارگر تاثیر خواهد داشت و موجب برانگیختن تمایل در این طبقه برای برپایی اعتصابات اقتصادی و سیاسی خواهد شد. جدای از پیوندهای اقتصادی بخش های مبادله و تولید و تاثیر متقابل اخلال در هرکدام از این بخش ها بروی یکدیگر، این فکر بسیار ساده وجود خواهد داشت که زمانی که بازاریان که به هر حال از نظر شرایط اقتصادی و رفاه  در وضع تقریبا غیر قابل قیاسی با طبقه کارگر قرار دارند، به اعتصاب بر میخیزند و از وضع نابسامان اقتصادی خود مینالند، آنگاه طبقه کارگر که بی چیزترین و زیر فشارترین طبقه اجتماعی کنونی ایران است، چگونه میتواند شرایط اسفناک اقتصادی را تحمل کند و به گونه ای همگانی دست به اعتصاب اقتصادی- سیاسی نزند.     
طبقه کارگر با این لایه های و طبقات ضمن پشتیبانی از خواستها آنها و تنظیم آنها در چارچوب برنامه حداقل دموکراتیک انقلاب یعنی ضمن اتحاد، که امری بسیار مهم در ایجاد اتحاد خلق در مرحله کنونی انقلاب است، دو مبارزه مهم خواهد داشت:
 یکی از این دو مبارزه بر سر رهبری جنبش خلق است. این طبقات  به همراه بورژوازی تولیدی  ملی ایران از قدرت مالی و فرهنگی بیشتری نسبت به طبقه کارگر برخوردارند و امکانات روبراه تری برای تشکیل حزب و سازمان دادن خویش دارند و زودتر میتوانند برای رهبری جنبش اقدام کنند و تلاش کنند که مبارزات طبقه کارگر و زحمتکشان را در خدمت خود و در چارچوب منافع خود در بیاورند و همین امر مبارزه ای سخت را برای نرفتن طبقه کارگر زیر بال و پر اینان و رهبری شان، و از سوی دیگر گرفتن رهبری جنبش خلق و انقلاب از اینان ایجاب میکند.
 دو دیگر، مسئله مبارزه با رویه های مماشات جویانه و سازشگرانه آنها خواهد بود. بورژوازی تجاری ملی(و همچنین بورژوازی تولیدی ملی که سازمان های سیاسی خود را داشته و دارد)(2) و یا خرده بورژوازی مرفه و میانی، نماینده رادیکالیسم انقلاب دموکراتیک نوین ایران نبوده و نیستند. این طبقات در کنار روحیه ی خواست مبارزه با ستم بورژوا- کمپرادورهای مذهبی و امپریالیستها، مملو از مماشات و سازشند و به محض این که دری به تخته بخورد و منافع اینان برآورده شود، سعی خواهند کرد جنبش طبقه کارگر و خلق را به سازش بکشانند. بنابراین وظیفه طبقه کارگر و پیشروان این طبقه کنترل نوسانات این طبقات و مبارزه با روحیات سازشکارانه آنهاست.  
تاثیر مبارزات کارگران بروی بازار
این امربا گسترش اعتصاب همگانی و سراسری از بازاریان به دیگر طبقات و بویژه به طبقه کارگر، در آینده و با توجه به تداوم کنونی شرایط اقتصادی رکود، تورم و بحران اقتصادی و نیز سیاستهای اقتصادی ای که  جناح خامنه ای از یکسو و دولت روحانی از سوی دیگر در پیش گرفته اند، بوجود خواهد آمد. همچنانکه ما شاهد آن بودیم در انقلاب 57  ورود همگانی طبقه کارگر با اعتصابات اقتصادی- سیاسی به انقلاب، تاثیر بسیاری از جهت های گوناگون گسترش، عمق و رادیکالیسم در انقلاب داشت و محرک نیرومندی در پیش برد آن بود. بنابراین در آینده نیز ورود این طبقه، خواستهای و اعتراضات تمامی طبقات از جمله بورژوازی تجاری و تولیدی را رادیکالتر و در براندازی حکومت اسلامی کنونی مصمم تر خواهد کرد و تمامی اشکال مبارزه را به سطحی بالاتر خواهد برد.
 مشکل اساسی همچنانکه در بالا به آن اشاره کردیم این است که طبقه کارگر بسادگی و در شرایط فقدان سازمان های سیاسی رزمنده و رهبری کننده آن بزیر رهبری این طبقات رود؛ و این امری است که باید طبقه کارگر و پیشروان صادق آن با ایجاد سازمان طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست نوین ایران و آوردن تمامی مبارزات این طبقه بزیر رهبری این حزب با آن به مبارزه برخیزند.   
چپ دروغین،«چپ رو» ها و مبارزات دموکراتیک در ایران
چند کلمه ای هم در شرح «بور» شدن های پی در پی این «چپ» سخن بگوییم.
این چپ بر دو بخش است. یک از این دو، «چپ رو» های دروغین یعنی ترتسکیستها و گروههای رنگارنگشان(گروههای کمونیسم  کارگری  یا در واقع کمونیسم امپریالیستی، حکمتیستی  و وحدت کمونیستی و دارودسته های بین الملل چهارمی) هستند که شعار انقلاب سوسیالیستی را در مرحله کنونی انقلاب علم کرده اند(که البته به پیروی از اربابان بورژوا- کمپرادور سلطنت طلب خود، ظاهرا بیشتر آنها آن را کنار گذاشته اند)، درحالیکه خود کوچکترین باور تئوریک و عملی ای به آن نداشته و ندارند. تمامی اقدامات آنها نه در چارچوب «چپ روی» ای واقعی و عملی، بلکه در چارچوب مشتی توصیه های اقتصادی بسته و محدود به طبقه کارگر خلاصه گشته و میگردد. اینان در آینده همچنان مجبور خواهند بود که مبارزات  طبقات غیر کارگر را «درز» بگیرند و در مورد آن سکوت کنند(همچنانکه اکنون در مورد مبارزات جاری بازاریان سکوت کرده اند، انگار نه انگار وجود دارد!)؛ و یا مانع  پشتیبانی طبقه کارگر از مبارزات دیگر طبقات اجتماعی منجمله لایه های خرده بورژوازی و بورژوازی ملی گردند. این گروهها یا سیاستهای خود را یواشکی تغییر میدهند و آنچه چهل سال بلغور کرده اند یک شبه به باد فراموشی میسپارند و یا  در انزوای بیشتری نسبت به وضع کنونی خود قرار گرفته و کاملا منفرد میشوند.
دیگری چپ هایی هستند که ترتسکیست به مفهوم دقیق آن نبوده، بلکه دارای گرایشهای شبه ترتسکیستی هستند. اینان نیز  خواه ناخواه مجبور خواهند بود که در مورد مبارزات  طبقات خرده بورژوازی سکوت پیشه کنند و یا اگر اشاره به آن میکنند خیلی سریع از آن رد شوند و  طبقه کارگر را به سیاست تنگ نظرانه محدود بودن به خود و در بهترین حالت به گروههایی از دیگر لایه های زحمتکش و برخی جنبشهای دمکراتیک همچون زنان، دانشجویان، جوانان، ملیتها و مذاهب غیر حاکم و غیره محکوم نمایند.  تازه در مورد همین جنبشهای دموکراتیک و درون آنها هم، طبقه کارگر به ناچار با سیاستهای طبقات بورژوازی ملی و لایه های خرده بورژوازی مرفه  و میانی روبرو خواهد شد، و باید در مورد سیاستها و  برنامه های این طبقات و لایه ها، شکلهای گوناگون و با مضمون متفاوتی از سیاست وحدت و مبارزه را پیشه کند. بطور کلی اینان از سیاست وحدت - مبارزه به بخش مبارزه آن میچسبند و در نتیجه معنای واقعی مارکسیستی آنرا مسخ نموده و به یک سیاست «چپ روانه» خرده بورژوایی تبدیل مینمایند.
 سیاست های گروههای «چپ رو» در آینده اینان را هر چه بیشتر از وضع و شرایط عینی مبارزه طبقاتی در ایران و نیازهای خلق به وحدت دور خواهد کرد و اینان همواره یا ساز مخالف خواهند زد و یا مواضع خود را تغییر داده و بخشا به راست تبدیل خواهند شد و همچون سازمان های توده ای- اکثریتی  و سوسیال دمکراتهای شبه چپ از قماش راه کارگر و حزب کمونیست ایران خواهند گردید. یعنی سازمان هایی که از سیاست طبقه کارگر در قبال دیگر طبقات تنها به بخش وحدت و اتحاد آن چسبیده( و به این طریق آن را از مضمون انقلابی آن که تنها در چارچوب وحدت - مبارزه معنا پیدا میکند، تهی میکنند و انرا به یک سیاست رفرمیستی تبدیل میکنند) و هر گونه مبارزه درونی در جنبش طبقات خلقی را تخطئه کرده و طبقه کارگر را به دنباله رو کتف بسته طبقات بورژوا و بورژوا تبدیل میکنند.
در این مورد در آینده بیشتر خواهیم نوشت.    
هرمز دامان
نیمه نخست تیرماه 97     
یادداشتها
1-   البته در این میان تفاوت نرخ های دریافت ارز دولتی برای صادرات به قیمت 4200 تومان و سپس دلار دریافت شده را به قیمت بازار آزاد یعنی 8000 تومان فروختن نیز مزید بر علت شده و به تلاطم و بهم ریختگی  بازار کنونی دامن زده است. همچنین است خریدهای یک جای سکه(یا دلار و یا وارد کردن ماشین) فراوان بوسیله برخی اشخاص خاص منسوب به سازمانهای مرتبط با دولت یا سازمان اطلاعات، که سیاستهای دولت کنونی را میدانند و در نتیجه از گران شدن یکباره سکه (و دیگر سیاستهای دولت در مورد واردات ماشین و یا دلار) کاملا اطلاع داشتند و امکانات آنها برای فروش با قیمت بالاتر و«یکشبه میلیاردها تومان» به جیب زدن؛اینها همه با هم یک مرتبه  آشفته «بازار» اقتصادی ایران را آشفته تر و در عین حال مشام سیاسی توده های مردم را که بسیاری از آنها این افشاگری های را دنبال میکنند، تیزتر کرد و در بالا بردن و عمق بخشیدن به انگیزه های اعتراضات و حرکات نوین جنبش موثر واقع گردید.
2-   سازمان های این جریان، جبهه ملی ایران، نهضت آزادی، گروههای مانند آن و نیز شخصیت های ملی مانند بنی صدر و امثالهم میباشند که گرچه فشارهای فراوان  اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی  از جانب حکام مذهبی کنونی روی آنها وجود داشته و این فشارها آنها را از  بیشتر جهات ضعیف کرده است اما، همواره فعالیت داشته و دارند. اینها تلاش خواهند کرد که بورژوازی تجاری بازار را به زیر رهبری خود در آورند و این امری است که آنها با توجه به وجود پیوندهای میان آنها و بازار از گذشته تا حال امری قابل تحقق است. به این ترتیب بازاریان در حالیکه از رشته هایی که آنها را با واسطه مسائل اقتصادی و  فرهنگی و مذهبی به حکومت کنونی پیوند میدهد در حال گسستن است ، در عین حال از سوی دیگر این امکان که رشته های پیوندمیان آنها و سازمان های بورژوازی ملی نیرو گیرد و اینان به وسیله سازمان های بورژوازی ملی جذب شده و بوسیله این بورژوازی رهبری گردند، قوی میگردد. البته باید توجه داشت که بخشهایی از این لایه ها و طبقات این امکان را نیز دارند که به زیر رهبری بورژوا- کمپرادورهای سلطنت طلب وابسته به آمریکا بروند و دنباله رو آنها گردند. همه چیز بستگی به شرایط تکامل مبارزات طبقات خلقی کنونی و سیاست های سازمان سیاسی طبقات مختلف از جمله طبقه کارگر دارد.   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر