۱۳۹۷ مرداد ۵, جمعه

نکاتی درباره شعار «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست»


نکاتی درباره یک شعار

این روزها، از میان شعارهایی که در حرکتها و جنبش های اعتراضی طبقات مختلف مردم داده میشود برخی گستره تقریبا بیشتری یافته و یا تا حدودی بیشتر تکرار میشود. یکی از آنها «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست» میباشد.
 این شعار هم روی درستی دارد و هم رویی نادرست. روی درست آن از محتوایی برمیخیزد که خود نتیجه ترازبندی برخی تجارب در حکومت اسلامی از جانب لایه های از طبقات مردمی ایران میباشد؛ و اما روی نادرست آن محتوایی است که نشان از فراموش کردن وجوهی از تضادهای اساسی جامعه ایران و دشمنان طبقات خلقی این جامعه دارد و باصطلاح از «افتادن از یک روی به روی دیگر» حکایت میکند.(1)
روشن است که وجه نخست و عمده این شعار اشاره به این دارد که دشمن مردم ایران همین جا در ایران می باشد؛ و این تا حدودی درست است. زیرا وجود دشمن درون ایران را در مقابل کسانی یا حکومتی که این دشمن را صرفا بیرونی و آمریکا میدانند، تایید میکند و بر این نکته پا فشاری میکند که دشمن مردم ایران داخل ایران  و همین حکومت ایران است و این تقابل با حکومتی که این دشمن را صرفا بیرونی میداند، نکته ای درست در این شعار است.
 اما این شعار نمیگوید که دشمن مردم ایران اینجاهم هست (گفته میشود دشمن همین جاست، یعنی بیرون از ایران نیست) و یا تنها بیرون از ایران نیست، بلکه درون ایران هم هست و در حال حاضر این دشمن داخلی است که عمده است. برعکس شعار مزبور در مقابل حکومتی که این دشمن بیرونی را، آن هم صرفا در چارچوب تضادهای صوری و واقعی خودش، مطلق میکند، این نکته را مطلق میکند که این دشمن درون ایران است. یعنی دشمن را صرفا داخل ایران و تنها حکومت اسلامی میداند. اما نکته این است که دشمن ما تنها اینجا در ایران نیست، بلکه در بیرون از ایران نیز هست و تنها بیرون از ایران نیست، بلکه اینجا درون ایران هم هست. دوباره به این نکته باز خواهیم گشت.
 این دشمن که همین جاست، حکومت استبدادی اسلامی یعنی حکومت آخوندها و مکلاهای دزد، جنایتکار، سالوس و ریاکاری است که به نام دین و مذهب به مدت تقریبا چهل سال همچون بختکی غریب بر سر مردم ایران فرود آمده و بر جان و مال مردم مسلط گردیده اند. حکومتی که تا مغز استخوان فاسد است و جدای از گندیدگی ای که بخودی خود از کهنه بودن نفس آن(نهادها، لایه ها و طبقاتی که مروج آن بوده و هستند، اعتقادات و عقاید آن، حکومت سیاسی - دینی مطلوب آن یعنی ولایت فقیه، اقتصادی که میخواست حاکم کند، آداب و سننی که به آن باور داشت و...) برمیخاست، خود آن نیز در فرایندی چهل ساله به فساد، گندیدگی و تعفنی مضاعف در غلتیده است. به عبارت دیگر، گندیده در گندیده است.
و باز روشن است که طبقات اصلی مردم ایران بیش از گذشته پی برده اند که اختلاف این حکومت با آمریکا، نه در گذشته و به هنگام جنگ عراق با ایران که تا حدودی جنبه واقعی و عملی داشت(اگر از برخی نکات جانبی صرف نظر کنیم) و نه پس از آن که عموما ذهنی، صوری وغیر واقعی بوده و بیشتر جنبه شعاری صرف پیدا کرده است، به هیچوجه از منافع واقعی طبقات خلقی ایران بر نخاسته و نمیخیزد، بلکه اینها بیش از پیش، از نیاز به حفظ و بقای حکومت این لایه قلیل است که برمیخیزد. و اینها جدای از ریاکاری ها و دشمن تراشی های دروغینی است که بیشتر مصرف داخلی دارد و برای گمراه گردن مردم از پیگیری راه اصلی که مبارزه با خود این حکومت است، و یا نگاه داشتن هواداران اندک شمار پیرامون خود، صورت میگیرد.
به عبارت دیگر این حکومت وحدت و تضادهایی با امپریالیسم آمریکا داشته و دارد. امپریالیسم آمریکا هم دوست اینان و هم دشمن اینهاست. در مقابله هایی که با جنبش مردم ایران و سرکوبها و کشتارهایی که از انقلاب بدینسو کرده اند و نیز در مراودات اقتصادی و سیاسی، آمریکا کمابیش دوست آنها بوده است، و در زیاده خواهی ها و برخی سیاستهای درونی و منطقه ای که اساسا بدلیل میل این حکومت به حفظ خود صورت گرفته، آمریکا با آنها اختلاف داشته است. اما جنس اختلاف آنها که هر دو ارتجاعی هستند از جنس اختلاف مردم ایران با امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیستها نیست.
بنابراین زمانی که اینها آمریکا را عمده میکنند، در حالیکه آمریکا یکی از مهمترین دشمنان خلق ایران است، اما این عمده کردن آن از جانب این حکومت، از دید منافع خلق ایران و تضادهای واقعی خلق ایران با امپریالیستها صورت نمیگیرد، بلکه تا آنجا که صوری و شعاری است برای تداوم بخشیدن به سیاستهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود و نیز  گمراه کردن مردم، و تا آنجا که واقعی است صرفا برای حفظ خودشان در قدرت صورت میگیرد.
بر مبنای تجارب چهل ساله در این حکومت، طبقات اصلی مردم این نکته را تشخیص داده اند که تمامی آنچه این حکومت در باره مبارزه خود با آمریکا میگوید،  فریب و نیرنگ است و خود اینها بدون تردید دشمن عمده کنونی داخلی مردم ایران بویژه طبقات استثمار شده و ستمکش کارگر و کشاورز هستند. از این رو، زمانی که توده هایی از میان مردم شعار میدهند که دشمن ما همینجاست (گرچه تاکید میکنیم باید گفته شود اینجا هم هست) تجارب چهل ساله خود را به شکل یک شعار ارائه میدهند.
اینها روی درست این شعار است. دشمن عمده کنونی تمامی طبقات خلقی ایران در حال حاضر و لحظه کنونی خود این حکومت است و این شعار هم بدرستی همین حکومت را نشانه گرفته است.
در عین حال این شعار، دروغ گویی و ریارکاری این حکومت را نیز نشانه گرفته است که  بدروغ به مردم میگوید که در حال مبارزه با آمریکا به خاطر منافع مردم ایران است و دشمن مردم ایران صرفا در بیرون از ایران و آمریکا است.
اینها تا اینجا برخی مضامین تا حدودی درست این شعار.
اما این شعار روی عمیقا نادرستی را با خود حمل میکند که باید آن را مورد کنکاش قرار داده و بررسی کرد.
مردم ایران بویژه طبقات زحمتکش کارگر و کشاورز و نیز لایه های خرده بورژوازی دو دشمن واقعی دارند. یکی همین حکومت مستبد اسلامی است و دیگری هم امپریالیسم بین المللی و در صدرش امپریالیسم آمریکا.
اینکه در شرایط کنونی دشمنی با حکومت اسلامی مستبد، فاسد و دزد عمده شده است، هرگز نباید به روی دشمنی امپریالیسم آمریکا با مردم ایران پرده بکشد.
اینکه این حکومت بدروغ  و برای منحرف کردن ذهن مردم میگوید که تنها  دشمن مردم ایران آمریکاست، نباید مانع راستین بودن این حکم و حقیقت روشن شود که دشمن مردم ایران، آمریکا هم هست. به عبارت چون اینها میگویند دشمن ما آمریکاست، نباید موضع صرفا عکس العملی  و تنها نافی گرانه گرفت و گفت« خیر! دشمن ما آمریکا نیست، بلکه تنها شما هستید».  
در حقیقت، دشمن اصلی و مهمتر مردم ایران همان امپریالیسم آمریکا است. در معادلات جهانی امپریالیسم حرف اول را میزند و نه جمهوری اسلامی. حکومت اسلامی گرچه در دوران و لحظه حاضر برای تمامی طبقات خلقی ایران دشمن عمده و مهمی است- و این نکته ای است که باید  به روی آن فراوان تاکید کرد- اما درعرصه بین المللی و در قیاس با امپریالیستها، از هر نظر که بنگریم، قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی، نیروی نظامی، فرهنگ سازی و بُرد فرهنگی و یا نفوذ در مناطق جهان، عددی به شمار نمیاید. این حکومت نهایتا در برخی شیعیان و مسلمانان برخی مناطق همچون لبنان، سوریه، عراق، یمن نفوذ دارد و از نظر نفوذ، توطئه و دسیسه چینی و مداخله گری، مقابله با انقلابات خلقهای دربند، تمایل برای الحاق تمامی کشورهای عقب مانده به منطقه نفوذ خود و وابسته به خود نگه داشتن آنها و مهیب بودن بین المللی آن حتی سر سوزنی با امپریالیسم آمریکا قابل مقایسه نیست.
طبقات اصلی مردم ایران اکنون با این حکومت روبرو هستند و به همین دلیل از یک سو خود این حکومت را نشانه گرفته اند و از دیگر سو با فرا افکنی های آن به مبارزه بر میخیزند . فرا افکنی هایی که تلاش دارد که  دشمنی مردم را با خود، به دشمنی مردم با آمریکا، آن هم نه با وجوهی واقعی و همانگونه که گفتیم از جنس تضادهای واقعی تمامی طبقات مردم ایران با آمریکا، بلکه از جنسی دروغین و با نیاز به بقای خود و حفظ حکومت خود تبدیل کند. یعنی تضاد های واقعی مردم با امپریالیسم آمریکا را تبدیل به تضادهای خود با حکومت آمریکا کند و یا در چارچوب تضادهای خود نگه داشته و آنها را«خفه» کند.
این مسائل اهمیت فراوانی دارد، و بویژه در دوران کنونی که امپریالیسم آمریکا جامه پشتیبانی از مبارزه مردم ایران را با حکومت اسلامی در بر کرده و شعار پشتیبانی از جنبش مردم و تنها نگذاشتن مردم ایران را میدهد، اهمیت دو چندانی میبابد.
امپریالیسم آمریکا به هیچوجه دوست مردم ایران حتی در مبارزه شان با حکومت اسلامی نیست. این یک حقیقت است. امپریالیسم آمریکا دنبال منافع خودش است و این منافع نیز با منافع مردم ایران منطبق یا «جور» نمیشود.(2) دولت آمریکا تا آنجا پشتیبان این جنبش است که بتواند این جنبش را در چارچوب امیال و خواستهای خود محدود و در بسته کند. یعنی نهایتا حکومت دلخواه خود، حکومت سلطنت طلبان خود فروخته و یا جمهوری خواهان وابسته به امپریالیسم را بر سرکار آورد. اگر این جنبش اعتراضی به انقلابی منجر شود که طبقه کارگر (و یا حتی دیگر طبقات زحمتکش خلقی) در راس آن باشد و بخواهد یک حکومت انقلابی و مردمی یعنی جمهوری دموکراتیک خلق  ایران (و یا حتی یک حکومت ملی مستقل از امپریالیسم و البته برای مدتی کوتاه، زیرا چنین حکومتهایی به رهبری طبقاتی غیر از طبقه کارگر نمیتوانند دوام یابند) را بر سرکار آورد، آنگاه امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیستهای غربی به همراه ژاپن و نوکران متحدشان، بار دیگر روی واقعی خود و دشمنی عمیقشان با طبقات مردمی و ملی ایران را نشان خواهند داد.
به این ترتیب آنچه این شعار پوشیده میدارد و یا به تاریکی مطلق میراند، همانا دشمنی امپریالیسم آمریکا با مردم ایران است. تاریخ ایران از مشروطیت بدینسو(و تاریخ تمامی کشورهای  مستعمره و زیر سلطه نیز) به ما چنین نشان میدهد که امپریالیستها هرگز دوست مردم ایران (و دوست ملتهای زیر سلطه)نبوده و نیستند، و برعکس هرگز دشمنی  خود را با طبقات اصلی مردم از یاد نبرده اند.
 در انقلاب مشروطیت، امپریالیسم انگلیس ژست پشتیبانی از جنبش مردم ایران را گرفت، اما این به سبب تضادهایش با امپریالیسم روسیه تزاری بود و هدفش این که حکومتی را که نوکر و مطیع  وی باشد، جایگزین حکومت طرفدار امپریالیسم روس کند. همین امپریالیسم انگلیس در تمامی دوران مشروطیت که جامعه ایران درگیر تضادهای درونی شدیدی شده بود، از پشتیبانی از مرتجعترین جریانها در ایران خود داری نکرد و عاقبت سید ضیاء نوکر خود را مامور کودتا کرد و نهایتا کار را با کودتای رضاخان قلدر، نوکر حقیرش به سرانجام رساند و در پی آن دهها قرار داد استعماری با ایران وضع کرد و به مدت بیست سال، جامعه را که در تاب و تاب تحول و پیشرفتی اصیل و واقعی بود، در زیر یک دست یک مستبد خونخوار قرار داد و با برخی تغییرات اقتصادی که در جهت منافع خود آن بود، سر و ته کار را هم آورد. 
در سالهای 20 تا 32 نیز شاهد توطئه های امپریالیسم انگلستان و آمریکا بودیم و میدانیم که امپریالیسم آمریکا، کار یک حکومت ملی را با یک کودتای امپریالیستی تمام عیار که بوسیله سازمان سیا طراحی شده بود تمام کرد، و پس از آن به مدت بیست و پنج سال جامعه ما را بوسیله یک حکومت استبدادی سلطنتی بزیر کنترل گرفت و هر آنچه خواست و منافعش ایجاب میکرد با اقتصاد، سیاست و فرهنگ ایران کرد.
 در سالهای انقلاب نیز این حکومت آمریکا و امپریالیسم بین المللی بود که تا آنجا که توانست از حکومت شاه نوکر صفت پشتیبانی کرد، و زمانی که دیگر نتوانست این پشتیبانی را ادامه دهد و از ترس روی کار آمدن یک حکومت مردمی واقعی متکی به طبقات زحمتکش، و نیز بواسطه تضادهایش با امپریالیسم روس، با خمینی سازش کرد و کمک کرد تا  این بختک و بلای غریب  بر ملت ایران حاکم شود.
پس از انقلاب نیز، این امپریالیسم آمریکا بود که صدام را تحریک کرد که به ایران حمله کند و انرژی انقلابی مردم ایران را در راه یک جنگ بی ثمر  به هدر دهد، و از قضا بیشترین کسانی که از جنگ با عراق سود بردند و حکومت خود را تداوم بخشیدند همین حضاری هستند که بخشهایی ازمردم که این شعاررا میدهند اینک آنها را متهم میکنند که دروغگو هستند و دشمن ما همین جا و در ایران و همین ها هستند.
 و باز از قضا آمریکا بود که حکومت را به کشتار 67 در زندان ترغیب کرد و در مقابل این جنایت هولناک مهر سکوت بر لب زد. و باز این آمریکا بود که با واسطه مک فارلین با دسته گل و قرآن و تقدیم اسلحه به دیدار خمینی آمد و به او در بقای خود یاری رساند؛ و باز این آمریکا  و بهمراه  دیگر امپریالیستها بود که با واسطه صندوق بین المللی و بانک جهانی، رژیم ایران را به سیاستهای تازه ای راند که جز سود برای امپریالیستها و  فقر و بدبختی برای کارگران و زحمتکشان ایران نتیجه ای نداشت.
اگر واقعا آمریکا دشمن ملت ایران نیست و اگر واقعا میخواهد مردم ایران حکومت دلخواه خود را سازمان دهند چرا مثلا نمیگوید ایرانیان حق دارند احزاب سیاسی خود را داشته باشند و این احزاب در انتخاباتی آزاد، حکومت (نمایندگان مجلس و دولت )خود را انتخاب کنند؟ چرا آمریکا همیشه از حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری پشتیبانی کرده است؟ چرا هرگز از صنعتی شدن ایران سخنی به میان نمی آورد و میخواهد ملت ایران تنها نفت بفروشد و کالای امپریالیستها را بخرد؟ چرا میخواهد ایران همیشه وابسته به امپریالیسم بین المللی و بویژه آمریکا باشد؟ و بسیاری پرسش های ساده دیگر.   
این نکته قابل درک است که تضادها عمده و غیرعمده  دارند. برخی زمانها این تضاد و برخی زمانهای دیگر تضاد دیگری عمده میشود. در بین تضادها همواره باید توجه عمده بروی  تضاد عمده  باشد، اما در عین حال هرگز نباید تضادهای غیرعمده را نادیده گرفت و یا به آنها توجه لازم را نکرد.
طبقات خلقی ملت ایران  در روند انقلاب دموکراتیک خود دو دشمن اصلی دارند. یکی بورژوا – کمپرادورهای کهنه پرست و ارتجاعی کنونی حکومت اسلامی هستند و دیگری امپریالیسم جهانی بویژه امپریالیسم آمریکاست که سردسته توطئه گران بین المللی میباشد.
ملتی که به ترازبندی تجارب چهل ساله خود بر میخیزد و در مقابل حکومتی که میگوید دشمن مردم ایران، تنها بیرون ایران و آمریکا است، میگوید این دشمن در ایران است، و آن شماها هستید، نباید این دیدگاه را با نفی تراز بندی تجارب بیش از یکصد ساله خود همراه کند، و آن چه را که در آن یک صد سال و به بهایی گران بدست آمده فراموش کند و بگوید که  دشمن بیرونی ندارد و تنها دشمنی درونی دارد. این نفی دیدگاهی است که ملت ایران در انقلاب 57  داشت؛ دیدگاهی که امپریالیسم آمریکا را پشتیبان شاه و دشمن مردم ایران میدانست و دشمن را هم درونی و هم بیرونی میدانست.
این شعار بوسیله یک جنبش خودبخودی داده میشود و تفاوت شعارهای یک جنبش خودبخودی با شعارهای یک جنبش آگاهانه نکاتی این گونه است. جنبش خودبخودی، تمامی جنبه های یک پدیده را مورد بررسی قرار نمیدهد و زمانی که به جنبه ای توجه کرد، عموما از دیگر جنبه ها غافل میشود.  تاملی در مورد ریشه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی  مسائل و مشکلات  جامعه در سطح کلان انجام نمیدهد و از چگونگی روند تکوین و فرایند درازمدت آنها بی خبر است. این جنبش ها  گرچه به تجارب عینی توده ها متکی هستند، اما عموما عکس العملی میباشند و از آگاهی در چیده و منطقی  پیشرویی برخوردار نیستند. براحتی از این رو به آن رو میافتند و هنگامی که از این رو به آن رو افتادند، روی پیشین را فراموش میکنند. بنابراین چنانچه کار دست جنبشهای خودبخودی باشد و چنانچه تضاد با امپریالیسم آمریکا عمده شود، دور نیست که دوباره به همین یکسو نگری ها و یا مطلق گرایی ها دچار گشته و این بار همه چیز را در آمریکا ببیند و از دشمنان داخلی خود غافل شود. 
اشاره ای هم به ریشه های طبقاتی چنین شعارهایی بکنیم. این شعارها عموما از جانب لایه های منسوب به خرده بورژوازی داده شده است. مثلا در گردهمایی ها و تظاهراتها مال باختگان که بیشتر لایه هایی از خرده بورژوازی فقیر و میانه هستند. همین گونه در برخی گردهمایی ها و تظاهراتهای عمومی در برخی شهرها که تمامی طبقات خلقی در آن شرکت کرده بودند. اما این شعار از جانب کارگران داده نشده است یا حداقل نگارنده  نخوانده و یا نشنیده است. گرچه حتی اگر از جانب کارگران نیز داده شده باشد در کمبودی ها و نادرستی های مندرج در آن، تغییری پدید نمیآورد.    
خلاصه کنیم: بدیهی است که یکی از دشمنان طبقه کارگر و تمامی طبقات مردمی ایران همینجا در ایران است و آن حکومت مستبد آخوندها و مکلاهای دزد است. گر چه این راست است که این حکومت بدروغ میگوید که دشمن مردم ایران اینجا نیست، و باز گرچه این راست است که اینها بدروغ میگویند که دشمن آمریکا هستند، اما این فریب های آنها، نباید مانع آن شود که ما این حقیقت را که آمریکا هم دشمن خلق ایران است، نادیده بگیریم و فراموش کنیم. به عبارت دیگر، به سبب دروغ حکومتیان که مایلند مبارزه مردم را از خودشان منحرف کنند و به سوی یک مبارزه شعاری و توخالی با آمریکا، که صرفا مصرف داخلی دارد بیندازند،  بروی این حقیقت روشن که امپریالیسم آمریکا دشمن شماره یک مردم ایران بویژه طبقات اصلی زحمتکش آن است، پرده بکشیم.
 و سخن آخر: یک تفاوت کیفی بین سیاستهای امپریالیسم آمریکا در قبال رژیم شاه سابق و یا حسنی مبارک در مصر( و همچنین تونس و یا دیگر کشورهایی که مردم علیه نظامی وابسته به امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیستها برخاسته بودند) و ایران کنونی وجود دارد. در رژیم شاه سابق و یا حسنی مبارک در مصر، حکومت آمریکا با جنبشها و انقلابات توده ای طرف بود که علیه حکومت  بورژوا - ملاک های کمپرادور این کشورها برخاسته بودند. بنابراین حکومت آمریکا هرگز نمیتوانست خود را پشتیبان جنبش توده های  ایران و مصر (و یا تونس) نشان دهد. در مورد مصر( و سوریه نیز با تفاوتهایی) با هزار و یک توطئه و دسیسه کاری کرد که مصری ها دعا کنند که کاش میتوانستند در همان حکومت پیشین زندگی کنند.
 در ایران کنونی  گرچه وضع  نه کاملا، اما تا حدودی برعکس است. یعنی آمریکا با حکومتی روبروست که منطبق با میلش نیست و به این سبب خواهان ماندگاریش هم نیست. و این وضعی بوجود آورده که بتواند خود را با ریاکاری تمام عیاری دوست مردم ایران جا بزند. اما اینجا بیشتر از آمریکا، خود این حکومت کاری کرد که بخشهایی از مردم ایران از انقلاب خود پشیمان شوند و بگویند که کاش انقلاب نمیکردند و کاش در همان رژیم سابق بودند. این نکته ایست که باید از آن هراس داشت!
هرمز دامان
نیمه نخست مرداد 97       
      یادداشتها
1-   البته افتادن از یک روی به روی دیگر امری واقعی است و مدام در تجارب ما رخ میدهد. آنچه که جنبه نادرست در«از یک روی به روی دیگر افتادن» است این است که زمانی که به یک روی میافتیم، روی دیگر را مطلقا فراموش کنیم و تنها همان روی برآمده را ببینیم.
2-   ما این امکان را نفی نمیکنیم که برخی لحظات در فرایندهای انقلابات دموکراتیک و یا سوسیالیستی پیش میآید که منافع جنبش خلق یک کشور آن را بدان سو میراند که از تضادهای بین نیروهای ارتجاعی و امپریالیستها استفاده کند و مثلا هنگامی که تضاد با یک امپریالیسم عمده شود، با امپریالیسم دیگری که با امپریالیسمی که عمده است تضاد دارد،علیه نیروی امپریالیسم عمده، وارد ائتلاف تاکتیکی و موقتی شود. اینجا به نظر میرسد که جورشدنی بین منافع انقلاب و ارتجاع بوقوع میپیوندد. اما این ائتلافات تاکتیکی و موقتی هرگز نمیتواند به ائتلافات استراتژیک و دراز مدت تبدیل شود. و تازه اینها یک جور شدن مطلق و تمام عیار نیست، بلکه نسبی است و یا به واژه هایی دیگر«انطباقی» موقتی صورت میگیرد.        


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر