۱۳۹۷ تیر ۱۴, پنجشنبه

نکاتی در مورد آتش زدن غرفه های کسبه در گلشهر



 نکاتی در مورد آتش زدن غرفه های کسبه در گلشهر

بازاری در گلشهر کرج که غرفه داران آن از کاسبکاران عمدتا کوچک(دست فروشان سابق)تشکیل شده بود، آتش زده شد. کاسبان به خوبی پی بردند که این امری عامدانه بوده است. دو موتور سوار دیده شده است که بنزین ریخته و آتش زده اند و لودرهایی که از پیش در آنجا آماده بوده اند و بسرعت به تخریب محل دست زده اند. انگشت اتهام کاسبان گلشهر کرج بدرستی حکومت (با گمانه های مختلف نسبت به شهرداری، سپاه و غیره) را نشانه گرفته است.
در این که این حادثه یک عمل از پیش برنامه ریزی شده بوده است، تردید نمیتوان داشت. از سوی دیگر شهرداری و ماموران آن هر کاری میکنند، اما آتش زدن غرفه هفتصد و شصت کاسب جزء- اگر کار آنها بوده باشد- بدون تایید مقامات خاص و بویژه اطلاعات (در حال حاضر باید بیشتر گفت اطلاعات سپاه) که قطعا در جریان هشدارهای پیشین شهرداری به کاسبان بوده اند و نیز پشتیبانی حداقل جناح هایی از حکومت نمیتواند انجام شود. بنابراین اتهام به سپاه برای آتش زدن، و یا اینکه اگر بوسیله ماموران شهرداری صورت گرفته از سوی مامورانی بوده که ماموران اطلاعات سپاه بوده اند و یا از سوی آنها اجیر شده اند، امری است که بیشتر با واقعیت جور در میاید.
 و اما اینکه چنین امری بویژه اکنون که بازاریان جسته و گریخته در اعتصاب و اعتراض بوده اند رخ میدهد، ذهن را بسوی ارتباط آن با این اعتراضات میبرد. زیرا اگر کار حکومت باشد که هست، دلیل آن نمیتواند اختلاف شهرداری با این کاسبان برای تخلیه محل باشد. دلیل آن از سوی عوامل آن یعنی جناح و باندهایی در حکومت، میتواند بسیار ساده باشد:
 «چرا بازار تهران اعتصاب و تظاهرات کرد؟ و حال که بازاریان اعتصاب و تظاهرات میکنند، باید در جایی کاری کرد که آنها حساب کار دستشان بیاید و بدانند که اگر در رفتار خود در تقابل و مبارزه با حکومتگران انحصار طلب، فاسد و دزد ادامه دهند، آینده ای این چنین در انتظار آنان است».
بازار تهران و دیگر شهرهای ایران اعتصاب و تظاهرات کردند چرا که به واسطه بالا رفتن قیمت ارز و رکود بیش از پیش در بازار یا به عبارت دیگر پایین آمدن قدرت خرید مردم، نمیتوانستند چرخه پولی خود را که سود آنها در آن نهفته است انجام دهند.(1) اما حکومت میتواند با چنین اعمالی به آنها هشدار دهد که به هر قیمت باید حجره خود را باز نگاه دارید و دست به بستن اعتصاب و تظاهرات علیه «حکومت مقدس» ما نزنید و اگر چنین کنید با واکنشی این چنین از جانب ما روبرو خواهید شد.
باید اشاره کرد که انجام چنین واکنش هایی نسبت به مبارزات مردم از جانب حکومت و بویژه جناح خامنه ای و اتاق فکر امنیتی حکومت تنها یک ظن و گمانه نیست و به عنوان یک روش همواره وجود داشته است. اتاق فکر امنیتی از نمایندگانی از جانب سران تشکلات سازمان ها و یا گروههای زیر تشکیل شده است: دفتر رهبری، سازمان اطلاعات سپاه، نیروهای انتظامی، ارتش، برخی از سران سازمان اطلاعات کشور که وابسته به جناح خامنه ای هستند، سران دستگاه قضائی و شورای نگهبان، برخی از وزیران در دولت روحانی، تعدادی از نمایندگان مجلس، گروه هیئت موتلفه و مصباح و غیره تشکیل شده است.
روش بالا نیز عموما بدین گونه بوده و هست که هر طبقه ای و هر دسته و صنفی که دست به مبارزه علیه حکومت  زده و میزند باید با واکنش حکومت روبرو شود و جایی به آنها  ضربه شصت نشان داده شود تا آنها قدر عافیت بفهمند. اگر روشنفکران دست به اعتراض و مبارزه میزنند باید با سلسله ای از قتل های برنامه ریزی شده آنها، ساکتشان کرد؛ اگر  زنان دست به مبارزه و تظاهرات میزنند باید به صورت آنان اسید پاشیده شودتا بدانند که نمیتوانند مبارزه اجتماعی و سیاسی خود را علیه حکومت پیش برند و روشن شوند که چه حوادثی در انتظار آنان است (باید تن فروش کُشی در مشهد و کرمان را که در گذشته از جانب سپاه و بسیج صورت گرفت و نیز تجاوز گروهی اخیر به دختران و زنان را در ایرانشهر که باز به همین باندها منسوب است، به این پروژه اضافه کرد)؛ اگر کارگران دست به اعتراض، اعتصاب و تظاهرات میزنند، باید طی حوادثی که بوی نقش عمد در آن میرود(مانند حادثه معدن زمستان یورت که سال گذشته و دو سه روز پس از روز نخست ماه مه روز جهانی کارگر بوقوع پیوست و بیش از چهل کارگر در زیر زمین مدفون شدند)آنها را سر جای خود نشاند، و اگر اکنون بازاریان دست به اعتصاب و مبارزه میزنند باید ضربه شصتی(پروژه آتش زدن غرفه کاسبان کوچک گلشهر) به آنها نشان داده شود تا بدانند که این امر ممکن است در آینده برای آنها پیش بیاید و بازار تهران در آتش بسوزد و اموال آنها طعمه حریق شود.(2)
این پروژه ها روی دیگری نیز دارد که همان«خود زنی» است و ما در مقاله «خودزنی و تهاجم به خلق»(تیرماه 97) به آن اشاره کردیم. به عبارت دیگر«مردم زنی»(یا انتقام گیری از مردم پس از هر اعتراض و جنبش) و «خود زنی» دو شکل اساسی تقابل غیر مستقیم و پنهانی حکومت و جناح مسلط آن یعنی خامنه ای با جنبش توده ها و طبقات و گروه های درگیر در آن بوده است. اینها به اضافه اشکال آشکار سرکوب، شیوه های اصلی کنونی مبارزه حکومت با جنبش توده ها و طبقات خلقی ست.
وظیفه پروژه های «مردم زنی» نشان دادن«ضربه شصت» به مردمی است که بواسطه حق و حقوق خود دست به اعتراض میزنند. این پروژه ها در حالیکه جنبش اصلی را که در شهرهای بزرگ و کلیدی رخ میدهد، نشانه گرفته است، اما عموما در مکان هایی رخ میدهد که دور از این مراکز هستند(محلهای کمتر در معرض جنبش و تظاهرات) و نیز عموما میان مردمی که مهجور تر و زیر ستم تر هستند( خلقهای زیر ستم مضاعف مانند  خلقهای کرد، عرب و بلوچ ، جریان مذهبی زیر ستم مانند سنی ها و دراویش) و اینجا در این مورد خاص کسبه بسیار جزء که حتی بیمه نیز نبوده اند. اینکه چرا این نوع مکانها و این مردم، محل و مورد این اقدامات قرار میگیرد به این علت است که اگر این پروژه ها واکنشی از جانب مردم برانگیخت، این واکنش ها در شهرها و یا مراکز اصلی و یا از سوی طبقات و یا لایه های قدرتمند نباشد و یا تاثیر قابل ملاحظه ای بر سیر عادی امور نداشته باشد تا بتوان آن را کنترل کرد و حتی با شیوه های ددمنشانه تری سرکوب کرد.
وظیفه «خود زنی» برعکس آماده کردن شرایط برای گرفتن زهر چشم از جنبشهای توده ای و طبقات خلقی درگیر در آن است و پس از آن است که سرکوب صورت خواهد گرفت. احتمال اینکه پروژه هایی این چنینی در آینده در ابعاد بزرگتری انجام شود بسیار زیاد است.
اما نتایج این پروژه ها که از سالهای پیش از 1376  آغاز شد و تا کنون ادامه یافته است بکلی برعکس بوده است و نه تنها کوچکترین تاثیر بازادارنده ای در جنبش مردم نگذاشته بلکه این جنبش را گسترده تر و شدیدتر کرده است. برای نمونه  میتوان به نتیجه  اسید پاشی به زنان در اصفهان نگاه کرد که موجب انزجار و نفرت بحق مردم اصفهان و تمامی ایران از حکومت شد. میتوان تصور کرد که  پروژه کنونی در گلشهر نیز نمیتواند تاثیری در اعتراض و جنبش بازاریان ایجاد کند و برعکس آنرا شدت خواهد بخشید. در حقیقت علل اصلی جنبش طبقات توده ای جامعه و گروههای زیر ستم، خود حکومت اسلامی و اکنون تجربه ای تقریبا 40 ساله داشتن مردم از آن، بحران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. نمیتوان آتش را خاموش کرد بی آنکه علل آنرا از بین برد.
 زمانی ذهن این حضرات حکام بهتر و روشنتر از مخالفین طبقاتی خود کار میکرد که انگار «خِنگ» شده بودند. آنان جنبش طبقات مخالف از طبقه کارگر گرفته تا بورژوازی ملی و از انقلابی تا اپورتونیست راست و رویزیونیست (پس از استفاده بهینه از کمک های آن)را تجزیه و قطعه قطعه کرده و یک به یک آنها را به  زیر ضربات خود گرفته و ناتوان کرده و به محاق بردند. این از مقطع سال 57 آغاز شد و در طی سالهای جنگ و نیز اندکی پس از آن تداوم یافت.
پس از آن وضع به مرور برعکس شد. این بار حرکات و پروژه های جناح حکومت، از سرکوب مستقیم و آشکار گرفته تا اشکال سرکوب غیر مستقیم و پنهان، گرچه توانست حکومت را تا حدودی دیرپاتر کند اما هرگز نتوانست مبارزات رو به تکامل جنبش توده ها را متوقف سازد. این جنبش راه خود را از میان پیچ و خم ها باز کرد و به مرور نضج و استحکام بیشتری یافت.
اکنون میتوان گفت که مغز و ذهن آنها بشدت بد کار میکند و به مرور نیز بدتر شده و نهایتا از کار خواهد افتاد. آنان به بن بست رسیده و تقریبا دارند احمق و بی شعور میشوند.
این سیر تاریخ است. مبارزه «برگشت» در تاریخ علیه پیشرفت، نامحدود نیست. تاریخ اگر چه چند صباحی با عقب گرد راه میاید و بازگشت را جزیی از فرایند رو به تکامل خود میکند، همچنانکه هر پرش و خیزش عادی، حرکت رو به پسی را نیز دارد و از آن رو به پس رفتن، برای انباشت نیرو و جهت پرش بلندتر استفاده میکند، هم چنان هر بازگشتی در تاریخ، همین روند را دنبال میکند. این تنها لحظه ای است در سیر پیشرفت  و تکامل تاریخ. برگشتی است برای به اوج رساندن و بگونه ای همه جانبه تر و قوی تر در معرض دید قرار دادن امور کهنه  و گندیده ای که هنوز در  ژرفای جامعه وجود دارند،  آماده شدن برای تسویه حسابی عمیقتر با چیزهایی که وبال گردن پیشرفت هستند، عقب رفتن برای خیز برداشتن و پرشی بلندتر؛ تاریخ را نه میتوان متوقف کرد و نه میتوان برای همیشه به عقب برگرداند. بازگشت تاریخی، نسبی است در حالیکه پیشرفت و تکامل تاریخی مطلق است.
نیروی ارتجاعی و واپسگرایی که در شرایط خاص و معین درونی در ایران و نیز اوضاع جهانی( و البته با کمک امپریالیستها که خود جزیی از وجوه بیرونی این شرایط معین تاریخی هستند) امکان گرفتن حکومت را در سیر پیشرفت تاریخ یافته بود، با فعالیت شگرفی که از خود بروز داد، توانست نیروهای مخالف را غافلگیر کند. اینجا روشنی دید اینان نسبت به منافعشان و نسبت به اشکال تکامل رویدادها، کاملا نسبت به مخالفینشان که گویی مسخ و ابله شده بودند، چربید.(3) اینکه چرا مغز و ذهن یک نیروی ارتجاعی باید بهتر از نیروهایی کار کند که نماینده توسعه و تکامل تاریخ یک جامعه هستند، امر غریبی است. اما اگر ما بازگشت تاریخی را دارای نیروی زنده و توان معینی در مجموعه رو به رشد و تکامل تاریخ بدانیم و پی ببریم که نیروهای هر بازگشتی برای بازگشت به قدرت و حفظ موقعیت و بقای خود چه «روشن بینی»ای  نسبت به مخالفین خود می یابند- زیرا برای دوره ای کوتاه تاریخ و مجموع شرایط مشخص عینی و ذهنی با آنها خواهد بود به نفع آنها رقم خورده و خواهد خورد- و از سوی دیگر مخالفین آنها دچار چه «حماقتی» خواهند شد، آنگاه ما دلایل آن را خواهیم یافت و ایجاب و ضرورت وقوع یک رویداد و یا حادثه تاریخی و اتفاقات و شرایطی که این ضرورت از میان آنها رخ مینماید را بهتر درک خواهیم کرد.              
اکنون حوادث و رویدادها در ایران سرعت بیشتری نسبت به گذشته گرفته است. این رویدادها از یکسو بوسیله اعتراضات و مبارزات مردم شکل میگیرد و از سوی دیگر به وسیله حکومت و اتاق فکر امنیتی رژیم که احمقتر از گذشته شده است، به آن دامن زده میشود. اگر طبقات حاکم بورژوا- ملاکان کمپرادور زمان شاه دچار اشتباهات و حماقتهایی یکی پس از دیگری شدند، چرا حکام جمهوری اسلامی نباید دچار این اشتباهات و حماقتها شده و بدتر از آن  بورژوا- ملاکان کمپرادور بکلی احمق شوند؟
هرمز دامان
نیمه نخست تیرماه 97
یادداشتها
1-   در اینجا نیازی نیست وارد این بحث ها شویم که این «سود» خود شکل تغییر یافته ارزش اضافی است و نمیتواند از حوزه گردش- گردش پولی یا گردش کالایی صرف و بیرون از تولید - بیرون بیاید. در عین حال شرایط خاص اقتصاد حال حاضر ایران و اشکال چاپیدن مردم و از جمله رانت خواری، تقلبات و فساد موجود، اشکالی افزون بر اشکال ساده تولید ارزش اضافی و مسئله تبدیل آن به سود در شرایط عادی دارد و نیازمند تحلیل ویژه است.
2-   باید به این لیست آتش زدن ساختمان پلاسکو و برخی ترورهای حکومتی  را نیز اضافه کرد. آتش زدن مزبور اقدامی بود که برای لاپوشانی قتل رفسنجانی بوسیله جناح خامنه ای و منحرف کردن مباحثات میان مردم در مورد آن و فضای سیاسی بوجود آمده که بشدت علیه خامنه ای و جناحش بود، صورت گرفت. در مورد ترورها باید گفت که اینها صرفا در مورد سران حکومت و یا روشنفکران نیست بلکه میتواند در مورد برخی افراد از میان ملیتها و گروههای اقلیت مذهبی همچون سنی ها و غیره  نیز باشد.
3-   بهتر است ما تنها بروی این دلیل که اینان خدعه و فریب دادن مردم تا حدودی مذهبی ایران، و توطئه و سرکوب و کشتار شخصیت ها و طبقات مخالف را پیشه کردند و از این رو توانستند حکومت را غصب کنند و تداوم بخشند، پافشاری نکنیم. این دلیل وجود داشت و یکی از دلایل مهم بود، اما در عین حال باید درباره شرایطی که از جانب حکومت شاه ایجاد شد، شرایطی در میان مردم که مورد پشتیبانی از خمینی گردید و شرایط نیروهای  پیشرو بحث کرد که چنین شیوه هایی توانست در آنها موثر واقع شود. در مورد وضع نیروهای پیشرو باید گفت  که در بسیاری از جنبش های دیگر این امور از سوی نیروهای ارتجاعی انجام شد، اما جنبش های انقلابی و مترقی در فرایند بسیار کوتاه مدتی خود را بازسازی کردند و تواستند نبرد و جنگ با ارتجاع را تداوم بخشند.. برای نمونه بنگریم به انقلاب بزرگ 1905 روسیه که چگونه نیروهای انقلابی بلشویک توانستند در مقابل یورش ارتجاع به عقب نشینی دست زنند و پس از یکی دو سال، ضربات وارده از سوی ارتجاع را ترمیم کنند و پس از 12 سال انقلابات دیگری را پیش برند. و یا  به جنبش بزرگ خلق چین که در سال 1927 سرکوب شد و سپس خود را بازسازی کرد و به مبارزه از طریق روستاها از همان سال روی آورد؛ و یا باز از نیروهای بزرگ 300 هزار نفری حزب کمونیست که پس راهپمایی طولانی سال 1937  و در نتیجه سرکوب ارتجاع تنها بیش از 30 هزار نفر باقی نمانده بود و همین 30 هزار نفر انقلاب راپیش بردند و توانستند خود را توسعه و جنبش طبقه کارگر و خلق چین را تکامل بخشند. ممکن است که گفته شود شرایط متفاوتی بر جهات مختلف این جنبش ها و اوضاع جهانی حاکم بوده است و غرض نیز همین شرایط متفاوت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر