۱۳۹۶ دی ۶, چهارشنبه

تضاد گروه های حاکم و موضع اصلاح طلبان

تضاد گروه های حاکم و موضع اصلاح طلبان

افشاگری های باندهای رژیم علیه یکدیگر
احمدی نژاد از محاکمه  خود و گروهش راضی نیست و هر از گاهی تهدید به افشاگری کرده و برخی اوقات به آن عمل میکند. چکیده بحث وی و باندش این است:
«ما دزدی های زیادی از ملت ایران کرده ایم. اما شما نیز همه تان، نه کمتراز باند ما، بلکه بیشتر دزدیده اید. همه ما تا مغز استخوان به فساد، دزدی و غارت آلوده ایم و این درست و شرط انصاف نیست که عده ای از میان ما دزدان و غارتگران، از رهبری و اولاد وی بگیر تا دفتر و دستکش، و قوه قضائیه و سپاه و دستگاههای اطلاعاتی جور واجورش تا شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان و خلاصه هر که دستی در این حکومت دارد و همه  خود از زمره فاسدترینانند، برای بقیه ما، ادای افراد و جریانهای پاک و سالم و مچ بگیر و غیره را بازی کنند. این درست نیست و ما علیه این وضعیت غیر منصفانه است که اعتراض میکنیم!»
 و اینجا بویژه خطاب دارو دسته احمدی نژاد، قوه قضائیه و باند لاریجانی ها در این دستگاه است که در حال حاضر نماینده برخورد با این گروه و محاکمه آنهاست .
 بنابراین از نظر احمدی نژاد، اگر قوه قضائیه و در حقیقت خامنه ای و شرکاء کاری به کار دزدیهای احمدی نژاد و گروهش نداشته باشند،و باصطلاح ادای آدم های مچ بگیر را در نیاورند احمدی نژاد و گروهش نیز کاری به کار دزدی ها و غارت کردن و نیز دیگر مسائل آنها(جنایات آنها، فریبکاری ها و تقلبات آنها و وابستگی آنها به کشورهای مختلف امپریالیستی و جاسوس بودن های فرزندان و یا خود آنها) نخواهند داشت و یا حداقل به صورت کنونی نخواهند داشت.
 البته، احمدی نژاد و گروهش جریانی جاه طلب هستند و براحتی حاضر نیستند که دیگرانی که روزی با آنها یار غار بوده و همه با هم دست به دزدی و غارت اموال مردم میزدند، در  صحنه سیاست و همچنین اقتصاد( و بنابراین قدرت داشتن و بهره مند بودن از تمامی مزایای قدرت و ثروت) حضور داشته باشند، اما آنها را عناصر« اخ و بد» به شمار آورده و کنار بگذارند. آنها میگویند:
« مگر خون شما از ما رنگین تر است که باید در صحنه سیاست و اقتصاد حضور داشته باشید و با دزدی ها و غارات خود ادامه دهید و ما از این صحنه کنار زده شویم. ما نیز برای خود گروهی و باندی داریم و در میان بخشهایی از مردم نیز دارای نفوذ هستیم. و اگر کار بیخ پیدا کند و شما بخواهدی ما را بکلی حذف کنید، ما حاضر نیستیم ساکت بمانیم.» اینهاست شیره ی تمامی اعتراضات احمدی نژاد و باندش!
ما در مقاله ای با نام « سازش موقتی بین جناح های حاکم حکومت اسلامی » در مرداد 96 نوشتیم:
«نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد تضاد باند احمدی نژاد با خامنه ای است. احمدی نژاد گویا نه تنها در مقابل هر گونه تهاجمی از جانب خامنه ای به وی و گروهش ایستادگی میکند و آنها را تهدید به افشاگری های بیشتر و بیشتر میکند، بلکه ظاهرا پس از دزدی های فراوان و دارای ابعادی غریب از اموال مردم، هنوز دست از سهم خواهی بر نداشته است. جناح خامنه ای نیز جز تلاش برای کنترل برخی اعمال تند روانه ی آنها، و راندن آنها به مرزهایی قابل تحمل، ظاهر کاری آنچنانی به کار ایشان نداشته است. یکی از دلایل این امر،  دست باز احمدی نژاد برای افشاگری های بیشتر و با توجه به داشتن اطلاعات ویژه است. بی دلیل نیست که حضرات قوه قضائیه ای ها میگویند که احمدی نژاد تنها دو میلیارد در اختیار دارد و گرفتن پول های دزدیده شده از وی ممکن نیست!؟ از سوی دیگر خامنه ای، این دزد شیاد را کماکان در شورای تشخیص مصلحت کذایی اش جای میدهد تا هم آنجا کنترل و آرامش کند.
بدیهی است که احمدی نژاد و باند ارتجاعی اش مشتی گرگ فرصت طلب شیاد و جاه طلب بیش نیستند. باندهایی در میان یکی از جناح های جاه طلب و قدرت طلب ایران. جناحی که ته و ریشه شان را ظاهر باید در بیت مصباح یزدی آخوند ریاکار و متقلب جستجو کرد که بیت و حوزه اش، کارگاه تحویل دادن جانی و دسیسه باز است. اینها شیادانی گرگ صفت هستند  که در جمهوری اسلامی به هرگونه جنایت، دزدی و غارت اشتغال داشته و دست زده اند. روشن است که هیچ نیت خیری در پس  این«ننه من غریبم» ها و شعارهای « انقلابی»  دادن آنها برای مردم، نهفته نیست. و اینکه حضرات میگویند این افشاگری های آنها  از دیگر جناح ها و یا تهدید کردن خامنه ای به افشاگری های بیشتر، بخاطر مردم است، ریاکارانه و سراپا دروغ محض است.
اما در این حکومت اسلامی، هر نوع افشاگری جناح ها و باندهای گرگ صفت از یکدیگر، بویژه از جناح خامنه ای و مجتبی و دفتر و دستکش، لاریجانی ها و از آخوندهای سالوس، جنایتکار  و دزدی مانند محسنی اژه ای، مکارم شیرازی و...، و با هر نیتی - حتی پست فطرتانه ترین و فریبکارانه ترین نیات - صورت بگیرد، ضربه ای شدید به کل حکومت- و حتی خود افشاکننده-  وارد میکند و به تضادهایی که در یک سوی آن طبقه کارگر و دیگر طبقات خلقی قرار دارند و در سوی دیگر جناح خامنه ای در راس و نیز بقیه قرار دارند، یاری رسانده و موجب رشد بیشتر این تضادها و تضاد اساسی ساخت اقتصادی کنونی خواهد شد. یکدیگر را دریدن گرگ ها به نفع رشد تضاد طبقات خلقی با کل حاکمیت استبدادی است. مسئله این است که در اینجا باید نیت افشاگر را از آنچه افشا میکند، تمیز داد و نقش افشاگری را که  حکومت را بطورعام و جناح هایی از آن را بطور خاص(در این هفته های اخیر افشای مکارم شیرازی) تضعیف میکند، دید.» حال باید به این نکته اشاره کنیم که که در دوران کنونی، مردم از نیات احمدی نژاد و گروهش بیش از گذشته آگاهی یافته اند.هم هشت سال ریاست جمهور وی را دیدند؛ و هم نقشش در تقلب سال 88 و سرکوب های پس از آن و «خس و خاشاک»خواندن توده های مردم را؛ و هم  دزدی های روزهای پایانی ریاست جمهوری وی را و افشای آنها بویژه از جانب روحانی و اصلاح طلبان. اما در حال حاضر بی میل نیستند که احمدی نژاد، کاسه و کوزه ی خامنه ای و دستگاههای زیر رهبری اش را به هم ریزد و بخشی از ناگفته ها را بیان کند.
بدیهی است که تضاد میان احمدی نژاد و  و باند خامنه ای یک تضاد ارتجاعی است. اما از این تضاد ارتجاعی باید به شکلی درست استفاده کرد.(1)
 سیاست اصلاح طلبان و درگیر شدن در بازی«دو سرباخت»
دسته های نه چندان کوچکی از اصلاح طلبان و بویژه آنان که در پی روحانی و گروه وی روانند پس از سازش های خود با باند خامنه ای و سپاه، اینک در مجلس  و در کنار لاریجانی به آرامی «غنوده اند» و  به هیچ قیمتی حاضر نیستند «سبیل های چرب شده» و موقعیت بدست آمده در قدرت و موقعیت های «نان و آب دار» را به آسانی از دست بدهند. این دسته ها، فرصت طلبان و جاه طلبانی همچون عارف را در رهبری خود دارند که از هر فرصتی برای نزدیکی به دفتر رهبری و «عزیز کردن» خود استفاده میکند، چندان که شاید بتوان وی را بنوعی «نفوذی» خامنه ای در میان اصلاح طلبان دانست. اینک اصلاح طلبان بر این سیاق که همه دارند «میخورند» و چرا ما «نخوریم»، خفه خون گرفته و پی ادعاهای خود را که همچون فریب هایی مینماید، نیز دیگر نمیگیرند. در همان مقاله ما در مورد برخورد اصلاح طلبان به افشاگری های احمدی نژاد این چنین نوشتیم:  
«البته اصلاح طلبانی که عجالتا افشاگری هایی چون احمدی نژاد نمیکنند، گویا برای خود شیرینی نزد حکومت و جناح های کثیفتر و شیادتر از احمدی نژاد، لبه تیز حمله خود را روی احمدی نژاد و گروهش گذاشته و مدام روی نیات فریبکارانه ی احمدی نژاد و گروهش  در قبال مردم مانور میدهند، و گویا خود را از این نظر بهتر میدانند که چنین نیات فریبکارانه در قبال مردم نداشته اند.»
 تردیدی نبوده و نیست که اگر اصلاح طلبان از افشاگری های احمدی نژاد و باندش به نفع خود استفاده میکردند، این امر اگر حتی به تضعیف احمدی نژاد نمی انجامید، به تقویت احمدی نژاد نیز منجر نمی گردید. زیرا احمدی نژاد و باندش در سیاست ایران و نیز در میان مردم تقریبا منزوی شده اند و هارت و پورت های آنها عمدتا برای کوتاه کردن دست خامنه ای از آنها و حداقل بوجود آوردن حصارهای امنی در پیرامون خودشان است.
اما سیاست اصلاح طلبان در قبال افشاگری های احمدی نژاد و گروهش از جریانهای منصوب به خامنه ای، و با گذاشتن لبه تیز حمله خود روی احمدی نژاد و باند وی، بنا به ادبیات خودشان به «بازی دو سر باخت» بجای «بازی دو سر برد» تبدیل شده است.
 آنان بجای اینکه از این افشاگری های علیه قوه قضائیه(بویژه علیه لاریجانی و محسنی اژه ای، منصوب شدگان خامنه ای و قلع و قمع کنندگان اصلاح طلبان در سالهای پیش از 88، و بویژه سال 88) استفاده کنند و آنها را به نفع  افشاگری های پیشین خود علیه این دستگاه تا مغز استخوان جنایتکار، فاسد، کثیف و مال خوارمصادره کنند، و در عین حال این مبارزه را به خامنه ای و باندش، یعنی کسی که خود از یک سو از احمدی نژاد تا آنجا که توانست حمایت کرد و تا آنجا که میتواند، هنوز که هنوز است او را به نوعی، حال با انگیزه  ترس از «دیوانگی ها» و افشاگری هایش، اگر چه مورد پشتیبانی قرار نمیدهد، با این همه مورد تحکم و عتاب آنچنانی نیز قرار نمیدهد(عموما کج دار و مریز با او رفتار میکند)، بسط دهند؛ و به این ترتیب، در درجه نخست درجهت افشا و تضعیف باند خامنه ای گام بردارند که مرکز ثقل اصلی حکومت اسلامی است و در عین حال و در درجه دوم به تضعیف خود احمدی نژاد و باندش دست زنند، که هم از زمره  دزدان و  غارتگرانند و هم دستشان در خون مردم غرق  بوده است، و باری از این فرصت نادر و طلایی برای رشد خود استفاده کنند، و به این شکل به مبارزه ای «دو سر برد» دست زنند، اینک لبه تیز حمله خود را علیه احمدی نژاد قرار داده اند و وی را در کانون حملات خود قرار داده اند و گویا میخواهند ثابت کنند که اگر آنها در گذشته علیه احمدی نژاد سخن گفته اند، حق با آنها بوده است و خامنه ای و دستگاه قضایش باید زودتر سر و ته آنها را هم بیاورد! و این جز عمق حماقت و نه «زرنگی ها» و فرصت طلبی های ویژه آنها را نمی نمایاند.
حماقت! زیرا اگر نیت اصلاح طلبان این است که خود را به یاری سازش های تا کنون صورت گرفته، به  مرکز قدرت(خامنه ای و سپاه پاسداران) نزدیک کنند و با خوش خیالی، طرح هایی همچون «کودتای خزنده»(تبدیل چانه زنی از بالا به کودتای آرام) را به یاری روحانی و برخی باندها در میان به قول خودشان «محافظه کاران»(لاریجانی رئیس مجلس و ناطق نوری و...) دنبال کنند و در این خیال بسیار خام باشند که شاید با نزدیکی ایشان به روحانی و باندهای«محافظه کار» آمده در بالا بویژه لاریجانی رئیس مجلس(که در حال حاضر برادرش در قوه قضائیه، در کانون حملات و افشاگری های احمدی نژاد قرار دارد)(2)، و با روحانی و این گروه به مرکز قدرت،(3) شاید پس از مرگ خامنه ای و در انتخاب ولی فقیه، روحانی ( و یا برخی از افراد متمایل به سازش با اصلاح طلبان در میان جناح «محافظه کار» از جمله افراد ذکر شده در بالا) بتواند جای رهبری را بگیرد، و یا در صورت تبدیل شدن ولی فقیه تک نفره به یک شورای رهبری، این افراد بتوانند در این شورا صاحب نفوذ اصلی و قدرت سیاسی گردند و بسی از این نقشه ها، آری در خیال خام خواهند بود.
زیرا خامنه ای و دفترش و سپاه پاسداران و نیز باندهای انحصار طلبان مستبد گرد آمده پیرامون وی، اولا تا آنجا که میتوانند این اجازه را نخواهند داد که جای فرد ولی فقیه را شورای رهبری (4)بگیرد و دوما، چنانچه در نتیجه رشد تضادها میان جناح تمامیت خواهان و انحصار طلبان(5) که حلقه اصلی قدرت در حکومت استبداد مذهبی کنونی هستند، نتوانند که قدرت را به یک فرد تک بسپارند، در شورای برگزیده قطعا به هر کس جایی داده شود، بواسطه کوچک بودن جایگاه اقتصادی و سیاسی اصلاح طلبان(و نیز برخی بی اعتمادی ها بواسطه گذشته سیاسی و فرهنگی ایشان) به آنان داده نخواهد شد.(6)
بنابراین این خط از هم اکنون محکوم به شکست است و در نتیجه اصلاح طلبانی که بجای استفاده از افشاگری های احمدی نژاد وی را در مرکز مقابله خویش قرار میدهند به همراه احمدی نژاد تضعیف خواهند شد و به این ترتیب «بازی  دو سر برد» به «بازی دو سر باخت» تبدیل شده و یا خواهد شد.

هرمز دامان
دی ماه 96      
    یادداشتها
1-    برای احزاب و  نیروهای رهبری کننده طبقه کارگر استفاده از این تضادهای ارتجاعی و نیز دیگر تضادها بین جناح های حاکم،عموما تنها در شرایطی میتواند صورت بگیرد که این احزاب و سازمان ها به یک نیروی اجتماعی با کیفیت و کمیت قابل توجهی تبدیل شده باشند و بنا به گفته لنین از رهبری محافل کوچک به رهبری توده های میلیونی گام گذاشته باشند. در شرایط فعلی بواسطه تقریبا عددی نبودن نیروی کمونیستی در معادلات سیاسی ایران، این نیروها توان استفاده از این تضادها را ندارند.
2-     یکی از علل اصلی اصلاح طلبان در عدم استفاده از افشاگری های باند احمدی علیه رئیس قوه قضائیه ، وجود روابط حسنه با همین لاریجانی رئیس مجلس و باند پشتیبان اوست که قرار است تا انتخابات ریاست جمهوری  سال 1400 شمسی و ظاهرا پس از آن ادامه پیدا کند. به نظر میرسد که بخش مهمی از اصلاح طلبان، استراتژی خود را در پیشروی گام به گام به همراه بخشهایی از جناح «محافظه کار» جهت موثر بودن در تحولات پس از مرگ خامنه ای و انتخاب ولی فقیه و یا شورای رهبری بعدی و تثبیت موقعیت خود در ساختار قدرت در حکومت اسلامی قرار داده اند.   
3-    البته نباید از سیاست های خامنه ای و سپاه پاسداران نیز غافل بود. اینان نیز با فشارهایی که پس از انتخابات به روحانی و گروهش آوردند وی را اجبارا وادار به سازش کردند. گرچه این برای  روحانی نیز «اجبار» صرف نبود و گویا  خود روحانی که اینک «عافیت اندیش» شده است، برای اینکه دستش باز باشد و به هسته های اصلی قدرت نزدیک، و باصطلاح همچون رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد از آنها دور و منزوی نشود، به این سازش بی میل نبود. وی هر چه که توانست به باند خامنه ای و پاسداران امتیازهایی را خواهان آن بودند داد و گام به گام از تمامی شعارهای دوران انتخابات پس نشست.
4-     این نظریه بوسیله رفسنجانی برجسته شد و هدف کوتاه مدت تبلیغ و ترویج آن، تضعیف موقعیت  خامنه ای بود؛ به این معنا که «جای تو(خامنه ای) میتوانست یک شورای رهبری باشد!» هدف بلند مدت آن نیز ایجاد زمینه های لازم فکری برای چرخش قدرت از تک نفره به رهبری گروهی بود.
5-    اینها خود تجلی تضادهای خانخانی و ملوک الطوایفی مذهبی در میان روحانیون و آخوندهای صاحب قدرت و نیز تجلی رقابت و تضاد میان انحصارهای امپریالیستی و نیز میان امپریالیستها گوناگون است که تقریبا اکثریت باتفاق نهادها و بنگاههای زیر تسلط این آخوندها و روحانیون با آنها دارای ارتباطات آشکار و پنهانی  میباشند و از سوی آنها در مراکز قدرت پشتیبانی میشوند. افشا شدن رابطه دارو دسته لاریجانی ها با انگلستان که نخست در سالهای پس از 1376(در افشای روابط پنهانی اردشیر لاریجانی با دولت  و انحصارات انگلیسی) و نیز اکنون دوباره در افشای جاسوس بودن دختر رئیس قوه قضائیه برای انگلیس صورت میگیرد، شمه ای از این روابط است. پیشتر از آن جریان مک فارلین بود و ارتباط دم و دستگاه خمینی با امپریالیسم آمریکا. 
6-    تنها در یک صورت بخشهایی از اصلاح طلبان خواهند توانست در ساخت قدرت سیاسی دارای موقعیت با ثبات گردند؛ و آن هم استحاله  و تحلیل رفتن آنها در جناح محافظه کار است. چنین امری با تداوم رهبری برخی از راست ترین افراد(همچون عارف) بر جناح هایی از اصلاح طلبان میتواند امکان پذیر گردد.  


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر