۱۴۰۳ تیر ۱۰, یکشنبه

دوگانه ای در کار نیست! در مورد نظرات احمد زیدآبادی در مورد دور دوم انتخابات

 
دوگانه ای در کار نیست،
یک حکومت است در دست خامنه ای کلاش و دفترش و سران جنایتکار پاسدار و باندهای دزدی و اختلاس و غارت و جنایت!
تحریم انتخابات رای ندادن به این حکومت و نظام و تداوم آن است!

با تجدید نظر در تاریخ 14 تیر 1403

اصلاح طلبان حکومتی همچون عباس عبدی و احمد زیدآبادی چپ و راست تبلیغات تهوع آور خود درباره«دوگانه» را برای دور دوم تکرار می کنند. آنها خود را دانا فرض کرده و توده ها را که تجربیات سی ساله را پشت سرگذارده اند ساده گرفته اند. آنها می خواهند توده ها را از دولت جلیلی بترسانند تا آنها در رای گیری دور دوم شرکت کرده و به پزشکیان رای دهند و نفرت خود از حکومت را کنار گذاشته و با حکومت سالوسی و دزدی و غارت و جنایت آشتی کنند. عباس عبدی و احمد زیدآبادی با خیزش توده ها مبارزه می کنند و نه با خامنه ای و سران جنایتکار سپاه. 
این ها سخنان احمد زیدآبادی در مورد این«دوگانه» بافی مسخره است:   
«حالا بالاخره بازی دو طرف پیدا کرده یکی آقای پزشکیان و یکی آقای جلیلی خوب حالا باید چکار کنیم؟ ما ممکن است مثلا برانداز باشیم و بگیم که خوب بذار جلیلی بیاد، سسیستم دچار بحران میشه و فشارها رو مردم بیشتر میشه، کشور را ممکنه به آستانه جنگ بکشونه، از ام پی تی بخواند خارج بشند، حرف هایی که راجع به این مسائلی که مثلا می زنند... رسایی و نبویان و دیگران از اطرافیان ایشان هستند و خودش تلویحا البته می گه. خوب بذار دچار بحران بشه و فضا برای فشار و دخالت خارجی فراهم بشه و مثلا رژیم چنج بشه. خوب این اولا خیلی واقع گرایانه نیست به این ساده گی یعنی انجام نمی شه و دو این هزینه اش برای کشور اصلا غیر قابل تحمل است و ممکن است مثلا از تهش کشوری دیگه در نیاد واقعا. خوب بنابراین ما این گزینه را که بگذاریم بیاد کنار می گذاریم.»(برنامه ی ویدئویی-  در دور دوم انتخابات چه باید کرد؟10 تیرماه)
شارلاتانیسم زیدآبادی پایانی ندارد. وی شجاعت توضیح در مورد خواست توده ها و نیروهای رهبری کننده شان یعنی گروه های کارگری، فرهنگی، زنان، دانشجویان و طبقات میانی و خلق های زیر ستم و غیره را ندارد و براندازان را که اکنون اساسا توده ها در داخل کشور هستند( کافی است نگاهی به شعارهای شورش ها و خیزش های ده سال اخیر و اشکال مبارزه ی توده ها بیندازیم) با سلطنت طلبان نوکر امپریالیست های غربی یک کاسه می کند!
او ذهن دغل اش را در ویدیوی دیگری نیز نشان می دهد هنگامی که می گوید الان امثال چریک فدایی خلق در زمان سلطنت را«تروریست می دانند»!( ویدیوی با نام انتخابات، پور محمدی، فرج سرکوهی، ایران اینترناشنال... 5 تیرماه)
زید آبادی ادامه می دهد:
«خوب حالا باید در واقع باید به یک همچین ریسکی تن در بدیم و یا اینکه آقای پزشکیان با همه ی این مسائلی که می دونیم یعنی ظرفیتی که به حال داره آن عدم تشکیلاتی و بالاخره آن اشراف اینها تو همه ی زمینه ها ضعف داره من صادقانه می گم که داره و اگر بره آنجا هم معجزه نخواهد کرد یعنی فردا اساسا نمی تونه جلوی بسیاری از کارها را بگیره و خوب حالا قول اش هم داده شده به این ساده گی نیست که عملی بشه ولی بازهم هر چی فکر می کنم همین آدم با نقطه های قوت هایی که هم داره البته آدم صادقی است واقعا آدم وطن دوستی است خوش فکر است جهت گیری های فکری اش همش مثبت است. خوب اگر بشه آن نقاط ضعف را با یک به اصطلاح  مشاوران دلسوز و قوی و مورد اجماع عموم مقداری این ها را جبران کرد و از طرفی همین مشی مصالحه جویانه را در مقابل بقیه دنبال کنه یعنی دنبال تقابل جویی نباشه بالاخره با همین طیف قالیباف یک جوری توافق کنند . ببینید اساسا  منظور اینه که چیز خاصی اتفاق نمی افته و هیچ وعده ای شایدعملی نشه اما این سناریو ( یعنی سناریوی پزشکی که هیچ کاری نمی تواند انجام دهد و باید با قالیباف – نماینده بیت رهبری و سران پاسدار- همکاری کند!) در مقابل آن سناریو دیگه که می تونه در واقع کار واقعا خطرناک کنه به نظر می رسه تبعات منفی کمتری داره برای کشور. حداقل اش این که از این ستون به آن ستون فرج است.»( همانجا)
اصلاح طلبان حکومتی همچون احمد زیدآبادی و عباس عبدی توده های مردم را از جلیلی و رسایی و نبویان می ترسانند. اگر به پزشکیان رای ندهید آنها سرکار می آیند! گویا حضرات نمی دانند که این جریان ها از همان سال های 76 به این طرف سرکار بودند و حتی دولت های اصلاح طلب نه تنها نتوانستند مانع قدرت گیری بیشترشان شوند بلکه با سازشکاری های بی پایان خود و همچنین همکاری های خود با خامنه ای و دستگاه اش از یک سو توده های مردم را که به آنها امید بسته بودند مقابل جانیان رها کردند( مواضع خاتمی را در مورد 18 تیر و مواضع روحانی را هنگام کشتار های دی 96 و آبان 98 به یاد آوریم) و از سوی دیگر موجب قدرت گیری بیشتر این دارودسته ها شدند.
مگر دولت روحانی «اعتدال جو» و مورد پشتیبانی اصلاح طلبان حکومتی نبود و آنها وی را در دو دوره پشتیبانی نکردند چرا هنگامی که این دولت سرکار بود کشتارهایی مانند دی 96 و همچنین گران شدن بنزین و کشتار آبان 98 روی داد؟ آیا به این علت نبود که دولت روحانی کاره ای نبود و اگر هم بود آنجا که پای توده ها و مبارزه شان در میان بود کنار حکومت می ایستاد ودر پایان جز«کی کی بود من نبودم»! و خود را از زیر تیغ توده ها به در بردن عملی دیگر انجام نمی داد؟
مهم ترین بخش قضیه اینجاست که زیدآبادی خواسته و ناخواسته پرده از نقشه ی کریه همکاری دولت پزشکیان با جریان قالیباف یعنی در واقع سران پاسداران پرده بر می دارد و این البته تنها یک نظرشخصی و یا یک تاکتیک برای کشاندن رای قالیباف به پزشکیان نیست، بلکه آنها در واقع چاره ای جز این کار نخواهند داشت و باید با قالیباف و سپاه و جلیلی همکاری کنند.
انتخاب پزشکیان نیز حتی اگر«صادق» باشد که نیست و حتی اگر«وطن دوست» و«خوش فکر» باشد که نیست( نزدیک به 45 سال در این حکومت باشی واین همه ریا و فساد و جنایت ببینی و آخرش بیایی بگویی هر چی رهبری بگوید و من پیرو سیاست های رهبری نظام هستم کجای این «صداقت» و «وطن دوستی» و «خوش فکری» است؟» ثمری برای توده ها ندارد. حکومت دست خامنه ای و دفتر خامنه ای و سران سپاه و جریان هایی مانند قالیباف و جلیلی است و این ها نه تنها امکان جنبیدن به کسی بر علیه سیاست هاشان نمی دهند بلکه حتی اگر بتوانند وی پیش می اندازند و سیاست های خود را با توافق و همراهی وی انجام می دهند. زیاد هم سروگوش اش بجنبد که البته در مورد پزشکیان و اصلاح طلبان حکومتی کنونی نخواهد جنبید «استخر فرح» و «هلی کوپتر» در انتظارش خواهد بود. تجربه چهل ساله نشان داده است که افرادی ضعیف مانند محمد خاتمی که برای اینکه آقا دستی به سر و گوشش بکشد و برای عیادت از خود راهش بدهد غش می کند و از آن بدتر موذی و مکاری مانند روحانی عملا و در بزنگاه های مهم مقابل خواست ها و اعتراضات توده ای می ایستند و اساسا در سرکوب این اعتراضات با حکومت اند و نه بر علیه حکومت.
بنابراین برای تمامی طبقات مردمی فرقی نمی کند که چه کسی رئیس جمهور باشد جلیلی و پزشکیان. آنچه مهم است این است که قدرت واقعی در دست کیست! 
انتخابات کنونی( اکنون دور دوم) بین رای دادن به و پذیرش حکومت ولایت فقیه و خامنه ای و رای ندادن و نه گفتن به کل این حکومت کثیف و متعفن است.  دوگانه ی واقعی این است و نه انتخاب بین پزشکیان و جلیلی!
و اما در مورد «از این ستون به آن ستون» باید روشن کرد که این ستون چه مشخصاتی دارد و آن ستون دیگر چه مشخصاتی! اگر نقش عوامل خارجی را کنار بگذاریم که در این مورد باید کناربگذاریم فرجی میان این ستون و آن ستون نیست. اگر بود توده ها که تجربه ی سی ساله را پشت سرگذاشته اند این را بهتر می فهمیدند.
جلیلی و دولت اش نیز بدتر از رئیسی و احمدی نژاد نخواهد بود. مردم دیگر با حائلی از جریان های فریبکار مانند اصلاح طلبان حکومتی که شمشیر خود علیه توده ها را پنهانی حمل می کنند، میان خودشان و حکومت طرف نیستند بلکه مستقیما با خود آنها که قدرت را در دست دارند طرف اند.
***
در مصاحبه ای عباس عبدی در مقابل این پرسش قرار می گیرد که آیا پزشکیان باید متکی به خود بوده و امید انجام کارها به نفع توده ها را بدهد و یا از سرانجام انتخاب جلیلی و ویرانی ایران صحبت کند. وی پاسخ می دهد که پزشکیان هم باید امید بدهد و هم – این یکی را به زبان بی زبانی می گوید- از لولوی جلیلی برای ترساندن  مردم استفاده کند.( راز برتری پزشکیان در مشارکت 40 درصدی-  مصاحبه با تلویزیون اکو ایران. 10 تیرماه، نقل به معنا )
زیدآبادی برعکس عبدی گویا«واقع گرا»تر است و همچون او از امیدهای کاذب خرج نمی کند. از نظر او پزشکیان تنها بدتر از جلیلی نیست!؟
پزشکیان دروغگو و اصلاح طلبان فریبکار حکومتی
این ها پزشکیان را«صادق» می دانند حال آنکه خودشان و پزشکیان همین الان در مورد میزان رای دهنده گان دروغ می گویند و شمار اعلام شده از سوی وزارت کشور را درست وانمود می کنند. این درحالی است که اکثریت توده ها می گویند تقلب شده و آرا همه ی کاندیداها چند برابر شده است(«ضربدر سه» مشهور این روزها که تنها متکی به ضربدر سه نیست بلکه به مشاهدات میدانی توده ها ربط دارد). اینها سرشان را زیر برف کرده اند. عباس عبدی می گوید در این دور تقلب نشده است!(همان مصاحبه) این دروغ گفتن  برای این است که آرا پزشکیان بسیار کمتر از این بوده است و آنها دست در دست خامنه ای و سران سپاه دروغ های حکومت را تکرار می کنند.
هرمز دامان
11 تیرماه 1403
 
     

۱۴۰۳ تیر ۹, شنبه

انتخابات 1403- پیروزی تحریم و ننگ بزرگ برای خامنه ای و حکومت ولایت فقیه

 
 انتخابات ریاست جمهوری 1403
پیروزی جنبش تحریم و
ننگ بزرگ برای خامنه ای و حکومت ولایت فقیه
 
انتخابات ریاست جمهوری 1403 در روز هشتم تیر ماه برگزار شد و با توجه به اینکه هیچ کدام از 4 کاندید نتوانستند به آراء مورد نیاز دست یابند به دور دوم کشیده شد. در این دور مسعود پزشکیان و سعید جلیلی با یکدیگر رقابت خواهند داشت.
آمار
 در این انتخابات از سوی وزارت کشور تعداد آرای ریخته شده به صندوق 24 میلیون و535 هزار و 185 رای اعلام شده که از این میزان بیش از یک میلیون و 56  هزار نفر آرای باطله بوده است. می توان احتمال داد که آرای اخذ شده بسیار کمتر از این و آراء باطله بسیار بیش از این مقدار بوده باشد و طبق روال معمول تقلب صورت گرفته و افزایشی بین پانزده تا بیست و پنج درصد به آراء هر فرد و در مجموع بین شصت تا صد درصد به کل آراء افزوده شده باشد( آمارهای مجلس و رای اصول گرایان در انتخاب های پیشین ریاست جمهوری را می توان ملاک گرفت). مثلا گفته می شود که در استان های کردستان و بلوچستان مشارکت زیر 10 درصد بوده است و اگر چنین رقمی را که نزدیک به حقیقت است نیز درست ندانیم باز هم مشکل است که در چنین استان هایی در بهترین حالت بالای پانزده درصد از جمعیت واجد شرایط در انتخابات شرکت کرده باشند.
چنان که می دانیم افزایش آرا و برای حفظ «آبروی نظام» در پیشگاه توده ها و نیز انظار خارجی می تواند از دو راه افزایش مستقیم و مساوی آراء و همچنین از طریق کاستن از آراء باطله و افزودن مساوی به آراء کاندیداها صورت گرفته باشد. به نظر می رسد که در بهترین حالت مجموع آراء اصول گرایان حدود 6 یا 7 میلیون( با در نظر گرفتن درصدی از رای های تقلبی که می تواند به دلیل کافی بودن شماره ی ملی برای رای دادن به صندوق ها ریخته شده باشد و همچنین دیگر راه های تقلب پیشاانتخاباتی و هنگام انتخابات) و آراء پزشکیان می تواند حدود 5 یا 6 میلیون باشد که در مجموع  در بهترین حالت حدود 20 درصد شرکت کنندگان واجد شرایط یعنی شصت و اندی میلیون و بنابراین حدود 12 یا 13میلیون رای است. به طور کلی احتمال تقلب منتفی نیست اینکه چه میزان می توانستند تقلب کنند و تقلب کرده اند مساله است. حکومت سالوسان ولایت فقیه حکومت دروغ گویان و فریب کاران است و جای هیچ گونه اعتمادی به آمار آن نیست.
طبقات خلقی ایران تحریم بزرگ را شکل دادند
بخش اصلی و تعیین کننده ی انتخابات تحریم کننده گان بودند که طبق آمار حکومت بیش از 60 درصد جمعیت واجد شرایط (61 میلیون و 452 هزارو 221 نفر) برای رای دادن را تشکیل می دادند. رقم واقعی می توانست 80 درصد و بیشتر باشد.
رهبران شکل دهنده ی جنبش تحریم، طبقات خلقی انقلابی و مترقی یعنی گروه ها و شوراهای کارگران و فرهنگیان و بازنشسته گان و کشاورزان و پرستاران و تشکل های زنان و جوانان و دانشجویان و دانش آموزان و طبقات میانی جامعه( کسبه و پیشه وران، کارمندان اداری، استادان دانشگاه ها، وکلا، پزشکان و هنرمندان ورزشکاران پیشرو) و خانواده های جانباخته گان و آسیب دیده گان و زندانیان سیاسی و خلق های کردستان و بلوچستان و خوزستان و در کنار آنها گروه های سیاسی ای می باشند که نظرشان تغییر و یا سرنگونی جمهوری اسلامی به وسیله ی مردم ایران است.
در مورد طبقه ی کارگر آمار پایین رای دهندگان یعنی حدود 23 درصد در تهران بزرگ، خوزستان و استان مرکزی، گیلان و فارس(استان های صنعتی) و در مورد خلق ها کردستان و سیستان و بلوچستان و همچنین خوزستان به دلیل وجود خلق عرب نشانگر گسترده گی جنبش تحریم در این مراکز است. در عین حال تحریم در این استان ها و برخی استان های دیگر مانند چهار محال بختیاری و سمنان و لرستان و البرز و گلستان و همدان( همه 23درصد) به جز حضور طبقه ی کارگر به علت سرکوب خونین خیزش مهسا و جنبش های پیش از آن و دادن قربانی می باشد.   
جنبش تحریم که در ادامه ی خیزش«زن، زندگی، آزادی» و خیزش ها و جنبش های پیشین و همچنین سه تحریم بزرگ قبلی یعنی انتخابات ریاست جمهوری 1400 و دو انتخابات مجلس جای گرفته است ضربات سخت و کوبنده ای به خامنه ای و هسته ی سخت قدرت وارد کرد. تمامی طبقات انقلابی و مترقی موفق شدند یکی از بزرگ ترین جنبش های تحریم در طول چهل و اندی سال حکومت ولایت فقیه را سازمان دهند. تحریم 60 درصدی و در واقعیت بیش از 80 درصدی توده ها، خامنه ای و جناح وی و دفتر رهبری را بازهم بیشتر از پیش در انزوا قرار داد و شرایط را برای تکامل اشکال مثبت مبارزات تمامی طبقات خلقی بیشتر فراهم کرد.
شکست بزرگ خامنه ای و سران جنایتکار سپاه
خامنه ای تمامی تلاشش را به کار بست  تا توده ها را پای صندوق رای بکشاند و حتی یک کاندید ظاهرا اصلاح طلب را به انتخابات وارد کرد تا بتواند بخشی از مردم را به پای صندوق بکشاند اما موفق نشد.
انتخاباتی که در آن 35 درصد و 40 درصد شرکت کنند از نظر خامنه ای مایه ی ننگ حکومت است به این معنا که ننگ بر  آن حکومتی که تنها 35 یا 40 درصد از اتباع اش آن را قبول دارند. در انتخابات کنونی طبق نظر وزارت کشور زیر40 درصد شرکت کردند و بنابراین همین باید فریاد ننگ بر خامنه ای و حکومت ولایت فقیه و آخوندهای مال پرست و سران جنایتکار باشد. تحریم شکست سنگینی به خامنه ای و سران سپاه به ویژه هواداران قالیباف وارد کرد. قطعا مبارزات آتی توده ها شکست های سنگین تری به این  فاسدین و جنایتکاران وارد کرده و آنها را بیشتر در شرایط سرنگونی قرار خواهد داد.  
شکست اصلاح طلبان از توده های تحریم کننده
جنبش تحریم در عین حال شکست سختی به اصلاح طلبان حکومتی وارد کرد. البته کاندیدای آنها در انتخابات با توجه به رای بخش هایی از اصول گرایان به وی، رای بیشتری نسبت به تک تک کاندیدا و 10 درصد کمتر از مجموع آراء سه کاندیدای اصول گرا آورده است اما این در بهترین حالت(البته تا اینجا زیرا انتخابات به دور دوم کشیده شده است) نشان پیروزی اصلاح طلبان حکومتی بر اصول گرایان است و تغییری نسبی در توازن قوا بین آنها و اصول گرایان حداقل در مقطع کنونی است، نه نشان پیروزی اصلاح طلبان به عنوان نماینده ی مورد پذیرش توده ها. کافی است این آرا با آرا روحانی و یا خاتمی که دور و بر بیست میلیون( بین 18 تا 23 میلیون) بودند مقایسه شود تا ابعاد بریدن مردم از آنها به روشنی دیده شود و خالی شدن هر چه بیشتر زیر پای آنها و جایگاه واقعی شان در جامعه مشاهده گردد.
در واقع آنچه که مهم و نشانه ی شکست اصلاح طلبان است این است که 60 درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند و بنابراین اصلاح طلبان را از تکیه گاه پیشین و حکایت«فشار از پایین» خود محروم کردند.
چنانکه اصول گرایان حامی قالیباف و جلیلی نتوانند به وحدت برسند و خامنه ای و سران سپاه نخواهند دخالت کند این احتمال وجود دارد که اصلاح طلبان حکومتی با توجه به رای بخشی از پایگاه اجتماعی اصول گرایان به آنها، در دور دوم برنده ی انتخابات باشند. اما پزشکیان نه متکی به اکثریت مردم ایران و نه حتی بخش هایی از مطمئن ترین پایگاه طبقاتی ای که تا کنون پشتیبان آنها بوده است یعنی لایه هایی از طبقه ی مرفه و میانی نخواهد بود بلکه متکی به تنها بخشی از اصلاح طلبان و اصول گرایان خواهد بود.  درمورد اصول گرایان این اتکاء لرزان است زیرا این که اصول گرایانی که قالیباف و جلیلی را قبول ندارند و از این جهت بخش هایی از آنها به جانب اصلاح طلبان گرویده باشند، در بزنگاه هایی دچار چرخش شوند و از این اردوگاه گسسته و به اردوگاه پیشین بپیوندند زیاد است. 
 افزون بر این باخت دیگر اصلاح طلبان حکومتی رشد شکاف میان آنها و تحول طلبانی است(جریان موسوی و زهرا رهنورد و تاج زاده و قدیانی و فائزه هاشمی و صدیقه وسمقی و...)که در این انتخابات شرکت نکرده و آن را تحریم کردند. شکافی که از همان سال های بعد از 76 آغاز شده و طی سال های اخیر و به ویژه به دلیل مواضع اصلاح طلبان حکومتی در قبال خیزش«زن، زندگی، آزادی» بیشتر شد. تحول طلبانی که خواهان گذر از جمهوری اسلامی و بر قراری جمهوری دموکراتیک بورژوایی از طریق رفراندوم هستند جزوی از جنبش تحریم هستند و نقش مهمی در افزایش گسترش آن داشتند.  
شکست اصول گرایان
مجموع آرای اصول گرایان جلیلی و قالیباف و پورمحمدی حدود 53 درصد مجموع آرا است که حدود 13 میلیون رای دهنده می شود( این در حالی است که این مقدار درست نیست و آراء واقعی آنها از قشریان متعصب تا «عقلای»ی فریبکار و کلا توانایی بسیج برای رای به وسیله ی آنها رقمی بین 4 تا 8 میلیون است) که نسبت به آرای ریاست جمهوری رئیسی در 1400 نیز که حدود 17 میلیون اعلام شد حدود 4 میلیون کمتر است. به این ترتیب آراء اصول گرایان یا دقیق تر دفتر خامنه ای مرکز هسته ی سخت قدرت طبق آمار خود حکومت از یک سو در مجموع کمتر از پیش  شده و از سوی دیگر این آرا بین کاندیداهای ناسازگار با یکدیگر تقسیم شده و بنابراین شکاف های میان آنها بیشتر گردیده و شدت بیشتری یافته است.
جالب ترین نکته در این مورد رای قالیباف است که به عنوان«نماینده ی مردم» در صدر مجلس نشسته است. این فرد حدود سه میلیون رای را آورد که قطعا دروغ است و رای واقعی وی شاید زیر یک میلیون و یا کمی بیش از یک میلیون باشد. به عبارتی او نماینده ی تنها سه میلیون از مردم ایران است و با این حال رئیس مجلس ایران است.
شکاف بیشتر در سپاه و بسیج
شکی نیست که  شکاف بین اصول گرایان و شکاف بین اصول گرایان و اصلاح طلبان حکومتی و نیز بین اصلاح طلبان حکومتی و تحول طلبان و.. به روی سپاه و بسیج تاثیر گذاشته است. به ویژه این احتمال هست که بخش هایی از پاسداران و بسیجی ها( حتی سران و کادرها) به پزشکیان رای داده باشند. این شکاف ها آنها را به گروه ها و دسته های گوناگون تقسیم خواهد کرد و از قدرت و توانایی نیروهای سرکوب حکومت خواهد کاست. انتخابات کنونی نشان داد که خامنه ای ناتوان تر از پیش گردیده و احدی به حرف های وی گوش نمی دهد. شکاف های بین اصول گرایان یعنی باند قالیباف و اصول گرایان سنتی و باند جلیلی و جبهه ی پایداری یعنی متعصبین قشری و پریدن آنها به یکدیگر و«لجن مالی کردن» یکدیگر در پیش چشمان اش در حال گسترش هستند و او ناتوان از به هم آوردن و کنترل آنهاست.
پزشکیان و دور دوم
در مورد پذیرش کاندید شدن پزشکیان از جانب خامنه ای و دم و دستگاه رهبری گمانه اصلی همان است که تا کنون بوده است. یعنی خامنه ای و دفتر رهبری اجازه کاندید شدن پزشکیان را دادند برای این که فضای حاکم بر جامعه را که نفرت از حکومت پس از سرکوب های خونین خیزش ژینا بود به نفع خویش و به اصطلاح «آشتی» مردم با حکومت تغییر دهند. بر طبق این گمانه که ما هم آن را طرح کرده بودیم نظر خامنه ای و سپاه روی جنایتکارانی مانند قالیباف بود که بتوانند دوران جانشینی را مدیریت کنند و پیش برند. این امر به دلیل تحریم گسترده انتخابات تحقق نیافت و قالیباف و پورمحمدی، که مجموع شواهد نشان می دهد این فرد دوم تنها برای پاک کردن گذشته ی خویش و جنایت هایش از حافظه ی مردم و«اعاده ی حیثیت» و نیز گوشه ی چشمی به تحولات آینده و تثبیت بیشتر موقعیت خویش پیش و پس از مرگ خامنه ای، خود را کاندید کرده بود، از دور رقابت ها حذف شدند. گمان دیگری که البته در حال حاضر ضعیف است می تواند طرح باشد و آن این است که نظر خامنه ای این بوده و یا این شده که برای دوره ای عقب نشینی کرده و ریاست جمهوری را به اصلاح طلبان حکومتی و البته فردی از آنها که بیشتر اصول گرا است تا اصلاح طلب و بیشتر پیروی وی است تا اصلاح طلبان، واگذار کند تا شاید بتواند این شکاف هولناک بین توده ها و حکومت ولایت فقیه اش را چاره ای بیندیشد. این را فرایند و نتیجه ی مرحله ی دوم انتخابات ریاست جمهوری روشن می کند.      
تحریم مبارزه جویانه و فعال کماکان ادامه دارد
برخی در مخالفت با تحریم انتخابات می گویند که«رای ندادن چیزی را تغییر نمی دهد اما رای دادن ممکن است چیزی را تغییر دهد»!
آنچه ظاهرا تغییر نمی کند حکومت است که البته زیر تاثیر جنبش های توده ای و جنبش تحریم محبور به عقب نشینی شده و قطعا بازهم عقب نشینی و بنابراین به معنایی تغییر خواهد کرد. اما آنچه تغییر می کند و تغییر آن مهم است خود جنبش توده هاست. توده ها نه تنها با تحریم، آگاهی و احساس نفرت و کینه ی خود را به دستگاه حکومت نشان خواهند داد بلکه از آن روحیه و نیرو و امید خواهند گرفت. روحیه و نیرویی که در آینده و در شرایط مناسب در شکل های مثبتی فراتر از خیزش«زن، زندگی، آزادی» خود را نشان خواهد داد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
9 تیرماه 1403

۱۴۰۳ تیر ۶, چهارشنبه

جنبش تحریم

 
جنبش تحریم سویه ای از تکامل جنبش «زن، زندگی، آزادی»است

1-    جنبش تحریم از یک سو مستقیما در برابر شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در سال های 76 و 78 و 92 و 96 قرار می گیرد و در نقطه ی مقابل آن هاست. دلیل این که آن شرکت گسترده در انتخاب ها به جنبش تحریم انجامیده آن است که آن شرکت ها به نتایجی که طبقات خلقی ایران دنبال آن بودند نیانجامید. اوج این شکست در انتخاب دوم روحانی در سال 1396 بود که چندی پس از انتخاب روحانی سرخوردگی از رای دادن به وی در بسیاری از رای دهنده گان دیده شد. توده ها مشاهده کردند که هر گونه امید بستن به این جریان ها اشتباه است. برآمد تجربی ویا درس این شرکت ها به توده ها این بود: نه می گذارند کاری کنند و نه این انتخاب شده ها می خواهند گامی هر چند کوچک به نفع طبقات اصلی زیر استثمار و ستم جامعه بردارند.  
2-   از سوی دیگر جنبش تحریم در ادامه ی جنبش«زن، زندگی، آزادی» و پیش از آن جنبش های آبان 98، دی 96 و خرداد 88 است. برآمد تجربی این جنبش ها این بود که حکومت سرکوبگر و جنایتکار و سالوس و وقیح است. آن جنبش های بزرگ به جنبش تحریم، از انتخابات 1400 به این سو یعنی انتخابات ریاست جمهوری 1400 و انتخابات مجلس 1402 پا داد و جنبش تحریم می تواند بیشتر به جنبش ها و خیزش های دموکراتیک انقلابی پا دهد. هرگونه نفی جنبش تحریم که نفی حکومت و ساز و کارش از راه منفی- شرکت نکردن در انتخابات و رای ندادن- است منجربه نفی جنبش های مثبت پیشین خواهد شد.
3-   تمامی طبقات خلقی ایران، کارگران، کشاورزان و لایه های میانی جامعه تلاش کردند که طی بیست سال(از خرداد 76 و انتخاب خاتمی تا 96 انتخاب روحانی) از سویی از راه شیوه ی اصلاح، عناصر استبدادی( ولی فقیه، شورای نگهبان و مجلس خبرگان و شورای مصلحت و ...) را از نظام کنونی بزدایند و از سوی دیگر به نظامی سوق دهند که حقوق اساسی مردم را یعنی حقوق ملت در قانون اساسی را رعایت کند، یعنی با تهی کردن جمهوری اسلامی از درون و آنچه مشخصه های اساسی آن را تشکیل می داد، آن را به یک جمهوری دموکراتیک ملی تبدیل کنند.
4-   تلاش های مزبور با توجه به ساختار استبدادی حاکم و شکل های مقاومت و برخورد آن به هر گونه تلاش برای اصلاح و در مجموع پشتیبانی امپریالیست ها از طبقه ی حاکم علیرغم برخی تضادها با آن و نیز ناتوانی نیروهای انتخاب شده برای طی این فرایند ممکن و مقدور نشد. 
5-   این نیروهای انتخاب شده یعنی اصلاح طلبان(محمد خاتمی)و اعتدال گرایان(حسن روحانی) نه تنها نتوانستند مبارزه ای در شآن پشتیبانی ای که توده ها از آنها کردند پیش برند بلکه برعکس بیشتر در مقابل توده ها و خواست هایشان، یعنی آنها که به این جریان ها رای دادند و آن خواست هایی که به خاطر آنها رای دادند، ایستادند تا در مقابل حکومت خامنه ای و سران سپاه و بسیج. سرکوب دانشجویان در تیرماه 78 و سرکوب جنبش های 96 و 98 از زمره ی مواردی است که این نیروها (خاتمی و روحانی) یا در کنار حکومت ایستادند و یا در بهترین حالت موضعی منفعل گرفتند که عملا به نفع نیروهای مرتجع حاکم بود. باید توجه کرد که یکی از دلایل طولانی شدن کنش اصلاحگرانه نبود تشکل های صنفی و سیاسی طبقات خلقی به ویژه طبقه ی کارگر بود.
6-   در کنار تلاش برای اصلاح نظام از درون و تبدیل آن به یک جمهوری دموکراتیک ملی، جنبش های توده ای بسیاری از جمله مبارزات طبقه ی کارگر برای احقاق حقوق اقتصادی و صنفی و سیاسی خویش، جنبش کشاورزان برای آب، جنبش فرهنگیان برای حقوق اقتصادی و برنامه های آموزشی و فرهنگی، مبارزات و جنبش طبقات محروم در تمامی نقاط ایران به ویژه خوزستان، اصفهان، چهارمحال بختیاری و جنبش های خلق های کرد، بلوچ و عرب و دیگر خلق های ایران برای احقاق حقوق ملی، جنبش های زنان و جوانان و دانشجویان و نیز جنبش هنرمندان و استادان دانشگاه و وکلا و پزشکان و مبارزان محیط زیست و... جریان یافت. در کنار این جنبش های طبقاتی در مقاطعی بنا به دلایل گوناگون اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جنبش هایی همچون جنبش 88 و 96 و 98 و در تکامل آنها خیزش ژینا صورت گرفت. این جنبش ها و خیزش ها نشان داد که نه باند خامنه ای در جناح اصول گرایان و نه جریان های اصلاح طلب برای مشکلات طبقات اصلی جامعه پشیزی ارزش قائل نبودند.
7- این مبارزات دوگانه به طورعینی به حکومت نشان می داد که یا راه اصلاح را در پیش گیرد و یا اینکه توده ها دیگر از راه تلاش برای اصلاح و رفرم پیش نرفته و راه جنبش های انقلابی پیگیر و با هدف سرنگونی را پی خواهند گرفت.  
8-   در حال حاضر و برخلاف صدور بادهای ناامیدی و یاس بر جنبش توده ای از سوی عناصری که مخالف سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، خواه حکومتیان که نقش کثیف شان بر کسی پنهان نیست و خواه اصلاح طلبان حکومتی و خواه عناصر و جریان های فرصت طلب و نان به نرخ روز خور در اپوزیسیون مترقی و یا انقلابی، که عمدتا به جزیی از عقب نشینی مقطعی جنبش توده ای( اعتراضات خیابانی جنبش مهسا) اشاره می کنند و مقاومت جانانه ی زنان و جنگ تک به تک آنها با حکومت را که در جای جای ایران تداوم یافته و نیز دیگر جنبش های جاری کارگران و فرهنگیان و بازنشستگان را نمی بینند،  توده ها آگاه تر و متحدتر و مبارزتر از پیش شده و جنبش توده ای پیشرفته تر و تکامل یافته از پیش گردیده است.
9-   بر بستر همین آگاهی و رشد جنبش توده ای است که جنبش های تحریم در سه سال اخیر شکل گرفته است. چنین جنبش هایی از بیست و اندی سال پیش تا حتی هفت سال پیش یعنی انتخابات 1396به این درجه از گسترده گی ممکن نبود.
10-   اکنون برای توده ها روشن است که یک اصلاح طلب در مقام ریاست جمهوری و تشکیل دولت اصلاح طلب نه تنها قدرت آن را ندارد و نمی تواند مشکلی از مشکلات اساسی آنها را حل کند بلکه خود با حضور در حکومت مانعی در راه تکامل مبارزات و جنبش هایشان می شود.
11-   باید روشن بود که اگر حدود سی سال پیش، به دلیل موقعیت و قدرت به نسبت بیشتر اصلاح طلبان در حکومت و پشتیبانی توده ای آنها از یک سو و موقعیت و قدرت نسبتا ضعیف تر خامنه ای و سران سپاه در حکومت از سوی دیگر، برخی اقدامات( مانند رو کردن پشت پرده ی قتل های زنجیره ای و یا وجود مطبوعات به نسبت آزادتر و برخی اقدامات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ...) ممکن بود اکنون دیگر به دلیل قدرت زیاد خامنه ای و سران سپاه و برنامه ی آنها برای دوران پس از خامنه ای و همچنین موقعیت پایین اصلاح طلبان در حکومت و بیشتر شدن ضعف های آنها و نیز فقدان پشتیبانی توده ای از آنها به دلیل استفاده ابزاری شان از جنبش توده ها یعنی فشار از پایین و چانه زنی در بالا، به ویژه در دولت های دوم خاتمی و روحانی، دیگر چنان اقداماتی هم ممکن نیست. و حتی در صورت ممکن بودن دردی از دردهای طبقات اصلی جامعه به ویژه زحمتکشان شهر و روستا دوا نمی کند. 
12-   به عبارت دیگر اکنون دیگر فرقی نمی کند که حکومت«یک‌دست» باشد- که دولت رئیسی نشان داد حکومت مفسدان و دزدان و اختلاس گران و جنایتکاران جمهوری اسلامی نمی تواند«یک‌دست» شود و حداکثر«یک‌دستی» شان در سرکوب جنایتکارانه ی جنبش توده هاست که آن هم شکسته و تضعیف خواهد شد - و جلیلی و قالیباف رئیس جمهور باشند یا یک‌دست نباشد و پزشکیان و اصلاح طلبان در آن حضور داشته باشند. تجربه نشان داده است که در هر دو حال توده ها به خواست های اساسی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خود دست نخواهند یافت و هر گونه جنبشی از جانب آنها برای تحقق خواست هاشان سرکوب خونین می شود.
13-   از سوی دیگر جنبش کنونی جنبش بیست و پنج سال پیش نیست که از توده ها بخواهیم به عقب برگردند و به این فکر کنند که دوران خاتمی بهتر بود و یا دوران روحانی بهتر از دوره ی احمدی نژاد و اکنون رئیسی بود. دو سر تضاد اصلی کنونی جامعه یعنی جنبش طبقات خلقی از یک سو و حکومت ولایت فقیه خامنه ای و سران سپاه و کلا طبقه ی ارتجاعی حاکم از سوی دیگر تکامل یافته اند و نبرد جنبش خلق با حکومت وارد مراحل تازه ای گردیده است.
14-   اینکه به این جنبش گفته شود که عقب گرد کند و به این فکر کند که حضور پزشکیان در حکومت بهتر از نبود وی در حکومت است و یا دولت های اصلاح طلب خاتمی و اعتدالی روحانی را با دولت های احمدی نژاد و رئیسی مقایسه کند و آن را که بهتر بوده برگزیند یک خواست عقب مانده و ابلهانه است. دولت خاتمی به دولت روحانی انجامید و دولت روحانی در بهترین حالت می توانست به دولت لاریجانی تبدیل شود. از سوی دیگر دولت احمدی نژاد به دولت رئیسی ختم شد و دولت رئیسی می تواند به دولت های جلیلی و یا قالیباف تبدیل شود. تکوین مبارزه ی طبقاتی بین خلق و ضد خلق و بین انقلاب و ضد انقلاب در ایران پس از دولت دوم روحانی، امکان چنین مقایسه ها و برگشت هایی را مسدود کرده است. جنبش خلق و مبارزه آن با ارتجاع حاکم وارد مراحل نوینی شده است.
15-   از این رو حال مساله ی مرکزی و اصلی توده ها این نیست که دولت خاتمی بهتر از دولت احمدی نژاد بود و دولت روحانی بهتر از دولت رئیسی. مساله ی مرکزی توده ها و جبهه ی انقلاب، سرنگونی بساط این حکومت فاسد و جنایتکار است. توده ها اکنون بیشتر دنبال راه سرنگونی می گردند.
16-    پیام جنبش تحریم این است: ما حاضر نیستیم که جنبش بزرگ انقلابی خود را فدای مصالحه با خامنه ای و سران پاسدار و حکومت شان کنیم. ما خواهان سرنگونی این حکومت و برپایی یک جمهوری دموکراتیک انقلابی ملی هستیم.
17-   هر گونه رای ریختن به صندوق جمهوری اسلامی، خامنه ای شادکن و سران سپاه شادکن(همان ها که تمامی کشتارهای فرزندان خلق را از بدو پیروزی انقلاب در بهمن 57 تا جنبش مهسا صورت دادند) و مشتی فاسد و دزد شادکن خواهد بود. هر گونه شرکت گلوله ی خواهد بود در خشاب تفنگ های آنها برای شلیک به جوانان و زنان دلاورمان.
18-   جنبش تحریم بی تردید موجب اتحاد بیشتر طبقات خلقی خواهد شد، نیروی شان را افزایش خواهد داد، و امید به آینده را در توده ها بیشتر خواهد کرد و امکان تحقق جنبش ها و خیزش های نوین و انقلاب آنها برای سرنگون کردن هیولای ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را بیش از پیش در چشم انداز قرار خواهد داد.  
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
ششم تیرماه 1403

۱۴۰۳ تیر ۵, سه‌شنبه

نقد نظرات مهدی کروبی در مورد پشتیبانی از پزشکیان

نقد نظرات مهدی کروبی در مورد انتخابات و پشتیبانی وی از پزشکیان
 مهدی کروبی از طریق فرزندش پیام داده است که در انتخابات ریاست جمهوری از مسعود پزشکیان پشتیبانی می کند.
کروبی شرایطی را که موجب شده پزشکیان را انتخاب کند چنین بر می شمارد:
«1- عبور از تحریم‌ها با کمک محمد جواد ظریف، ۲- احقاق حقوق ملت، از طریق حفظ حریم خصوصی شهروندان در سبک زندگی و حجاب و اخلاق و آزادی‌ها بدون دخالت حکومت، جمع کردن بساط گشت‌های ارشاد و زمینه‌سازی برای برگزاری انتخابات آزاد، و ۳- مبارزه با فساد و مافیای سیاسی اقتصادی و عدم دخالت سپاه و نظامیان در سیاست
آنچه کروبی طرح کرده است جزیی ناچیز از خواست های طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های تهیدست جامعه است. مهم راه و چگونگی تحقق این خواست ها است.
ما نمی دانیم که کروبی با توجه به کدام تجربیات می گوید که عبور از تحریم ها ممکن است، با توجه به کدام تجربیات بر این باور است که حقوق ملت احقاق خواهد شد و مبارزه با فساد سیاسی صورت خواهد گرفت و دخالت نظامیان در سیاست پایان خواهد یافت!
آیا همین که مردم در انتخابات شرکت کنند و پزشکیان را انتخاب کنند کافی است؟ آیا اگر بخش ناچیزی از کل حکومت در دست اصلاح طلبان حکومتی قرار گیرد- بخشی که هم زیر نفوذ و هم در محاصره  دیگر بخش های حکومت است - همین آنها را بس است که بتوانند تمامی این برنامه ها را پیش برند؟ آیا در گذشته بیش از آنچه اکنون ممکن است در دست آنها قرار گیرد قرار نگرفته بود و با وجود این نخواستند و نتوانستند سیاستی را در جهت حل مسائل و مشکلات مردم پیش برند؟
مساله ی تحریم ها - سیاست مقطعی در مقابل سیاست استراتژیک
مثلا در مورد راه رفع تحریم ها کروبی می گوید:
«تحریم کمر ملت ایران را شکسته و توسعه ایران را نابود کرده است و به نظر می‌رسد با یاری دیپلمات‌هایی برجسته چون دکتر ظریف در مقام مشاور دولت احتمالی دکتر پزشکیان [رفع تحریم]می‌تواند در این دوران محقق شود.»
به راستی کروبی چه برنامه و راه حلی را برای رفع تحریم ها در نظر دارد( زیرا نخست بحث بر سر برنامه و راه حل  رفع تحریم ها بر مبنای منافع خلق ایران است) و سپس بر مبنای کدام دلایل و تجربیات   وی گمان می کند ظریف که در بهترین حالت یک اصول گرای راست شیفته ی مزدوری غرب است و نه حتی یک ملی گرای استقلال طلب، می تواند این برنامه را عملی کند؟ آیا اینکه ظریف مخالف تسلط سپاه پاسداران بر چگونگی رابطه با غرب یا آنچه ظریف آن را تسلط «میدان» بر سیاست نامیده است کافی است؟
در مورد تحریم ها گفتنی است که بحث صرفا بر سر مسائل مقطع کنونی و نفی سیاست های خامنه ای و سپاه در دنبال کردن پروژه ی اتمی و یا جاه طلبی های منطقه ای و دخالت در امور کشورهای دیگر و همچنین قرار گرفتن در بلوک روسیه ی پوتین نیست، بلکه صحبت از برنامه ای استراتژیک( برنامه ی حداقل انقلاب دموکراتیک ایران) برای رابطه با کشورهای امپریالیستی غرب بر مبنای منافع خلق ایران است.
در این مورد نه تنها اصولا گرایان هوادار غرب( و از جمله ظریف و روحانی) که خواهان مزدوری کشورهای امپریالیستی غرب هستند( و از این نظر تفاوتی با سلطنت طلبان ندارند) و در صورت تسلط بر حکومت و نه صرفا دستگاه اجرایی، می توانند این مسائل مقطعی را رفع کنند و رابطه با امپریالیسم غرب را در جهت مورد نظر خویش اندازند و به هر حال مسکنی به اقتصاد تزریق کنند، بلکه حتی سرمایه داران ملی و لیبرال چاره ی کار را رابطه با کشورهای امپریالیستی غرب می بینند که روشن است از نظر امپریالیست ها این رابطه نمی تواند رابطه و بده بستانی برابر باشد. یعنی امپریالیست ها رابطه ای را که بر مبنای منافع اقتصادی و سیاسی خلق ایران و از دیدگاه ما اساسا طبقه ی کارگر و کشاورزان و دیگر طبقات زحمتکش ایران باشد نمی پذیرند. در رابطه ای که سرمایه داران ملی توان تحقق دادن عملی آن را دارند، ایران در نهایت کشوری زیرسلطه ی امپریالیست ها و امپریالیست ها مسلط بر ایران و شئون اقتصادی و سیاسی آن خواهند ماند. مصدق نماینده ی سرمایه داران ملی که استقلال طلبی وی نمونه ای برجسته است، نتوانست در رابطه با امپریالیست ها سیاست های استراتژیک درستی تنظیم کند و سازش وی با دستگاه سلطنت و سران ارتش و نیز تا حدودی امپریالیسم آمریکا وضعی را به وجود آورد که در نهایت موجب سقوط اش و شکست جنبش بزرگ خلق ایران که در آن زمان زیر رهبری وی و حزب جبهه ملی بود، گردید.
اما تداوم جنبش و خیزش های کنونی که ماهیت دموکراتیک و ضد امپریالیستی دارند می تواند راه را برای رو آمدن طبقه ی کارگر و کشاورزان و خرده بورژوازی در انقلاب دموکراتیک نوین ایران فراهم کنند و در آن صورت و تنها بر مبنای اتکا به رهبری طبقه ی کارگر و اتحاد طبقه ی کارگر با طبقه ی کشاورز و دیگر طبقات خلقی می توان به تدوین چگونگی سیاست و تدوین برنامه در برقراری رابطه با امپریالیست های غربی و شرقی دست زد.
بازگشایی روزنه یا بستن روزنه های تکامل جنبش خلق
کروبی می‌گوید، پزشکیان می‌تواند به «روزنه‌ای برای اتحاد اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان بدل شود و به سبب سلامت نفس و دوری از فساد، می‌تواند رئیس‌جمهور خوبی برای ایران شود و نهاد انتخابات را زنده کند».
پرسش این است که مگر خاتمی در دوره ای هشت ساله رئیس جمهور نبود، مگر در آن دوران اصلاح طلبان و تحول خواهان متحد نبودند، چرا چنین برنامه هایی را نتوانست در دوران دولت خود اجرا کند و وضع بسیار بدتر از پیش شد؟ یعنی روابط با کشورهای غربی به تحریم ها کشانده شد، حقوق ملت بیشتر به یغما رفت و دایره ی کاندیداها برای ریاست جمهوری و مجلس کمتر شد و نظامیان که آن زمان دخالت کمتری در سیاست داشتند به مرور مسلط بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ شدند.
کروبی آیا فراموش کرده است که خود او در مقام رئیس مجلس ناچار شد حکم حکومتی مردکی مستبد چون خامنه ای را چون حکم حکومتی بود اطاعت کند و بستن 16 روزنامه و هفته نامه و ماهنامه را نظاره گر باشد؟
آیا صحبت صرفا بر سر قرار گرفتن دولت در دست اصلاح طلبان حکومتی است و بس؟ آیا توده ها باید به خود بگویند که بهتر است یک دستگاه اجرایی در دست اصلاح طلبان باشد تا در دست اصول گرایان و همین را«غنیمت» بدانند؟
آیا روشن نیست که اگر چنین راهنمایی:« نخواستیم وضع ما بهتر شود بلکه تنها می خواهیم  بدتر نشود!» می توانست توده ها و جنبش انقلابی توده ها را کافی باشد، آنگاه این جنبش به مراتب که اکنون رسیده است نمی رسید و چنین خامنه ای و سران سپاه را هراسان و دست و پاچه نمی کرد؟(1) 
حکومت سران و فرماندهان سپاه
کروبی می گوید که «یک مافیای سیاسی اقتصادی می خواهد با تصدی ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی را به حکومتی نظامی که منافع مالی و سیاسی را به هم آمیخته بدل کند.»
کروبی جوری سخن می گوید که انگار دولت رئیسی «دولت جوان حزب اللهی» یعنی دولت فرماندهان سپاه نبود و در دست غیر نظامیان بود و حالا برای اولین بار مافیای اقتصادی می خواهد حکومت را حکومت نظامیان پاسدار تبدیل کند!
در واقع حکومت با روی کار آمدن دولت رئیسی به حکومت سپاه که بخش اصلی شریان های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران را در دست دارند تبدیل شد. اکنون در بخش های مختلف این حکومت( دولت و مجلس و ...) چند نفر را می توان نام برد که عضو سپاه و بسیج و سازمان های اطلاعاتی نبوده باشد و اکنون دنباله شان به سپاه نرسد؟ کدام بخش ها را می توان نام برد که سپاه در آنها نافذ نباشد و یا نقش نداشته باشد.
با این تفاصیل و با توجه به تکامل حکومت کنونی به حکومت سپاه و تفاوت کیفی بین وضع کنونی و وضع دو دهه ی پیش، یعنی زمانی که نیروی اصلاح طلبان بیشتر بود و دولت و مجلس را در اختیار داشتند و نخواستند و نتوانستند با این مافیای در آن زمان تازه شکل گرفته مبارزه کنند حال کروبی چگونه می خواهد با در دست گرفتن صرفا دستگاه اجرایی که عملا کاره ای نیست با این مافیای اقتصادی و سیاسی که اکنون در اوج خویش است، مقابله کند؟
اصلاح طلبان حکومتی در کنار خامنه ای و سران سپاه
کروبی می گوید:
«دکتر پزشکیان می‌تواند احیاگر جمهوریت نظام باشد و در شرایط رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح‌طلب و مستقل به روزنه‌ای برای اتحاد اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان بدل شود و به سبب سلامت نفس و دوری از فساد، می‌تواند رئیس‌جمهور خوبی برای ایران شود و نهاد انتخابات را زنده کند.
برای تحقق این هدف حضور اکثریت ملت پای صندوق رای و تکیه دکتر پزشکیان بر مطالبات ملت به خصوص سه محور فوق ضروری است و من نیز از حصر با همه دوری در کنار شما هستم.»
چهار بار روی کار آمدن دولت های اصلاح طلب و اعتدالی، کروبی را بس نبوده که فکر تغییر در ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را از طریق اصلاح از سر به در کند اینک امید می بندد که شاید این دولت تازه ی اصلاح طلبی بتواند «احیاگر جمهوریت نظام» باشد!
کروبی در کنار دیگر اصلاح طلبان حکومتی مانند محمد خاتمی قرار گرفته است. بخشی از این جریان آگاهانه در جهت مقابله با خیزش ژینا و در کل جنبش انقلابی رو به رشد برای سرنگونی حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی برخاسته اند و خود را در چارچوب برنامه ی سالوسانه ی خامنه ای بر مقابله با این جنبش قرار داده اند.(2) به عبارت دیگر خواهان ایفای نقش در این مقابله هستند. البته اگر خامنه ای می پذیرفت که برای مدتی دولت را به دست ایشان بسپارد تا جنبش را به افت کامل دچار کنند برای آنها بهتر بود. هم فال بود و هم تماشا! هم سرکوب خیزش انقلابی خلق بود هم دسترسی به خوان یغما و بخور بخور!
دسته ی دیگر نیز کسانی هستند که ناآگاهانه وارد این بازی فریب شده اند. کسانی که شاید امید دارند با در دست گرفتن دستگاه اجرایی بتوانند فضای حرکتی برای خود ایجاد کرده و برخی از مشکلات کنونی در سیاست داخلی و خارجی را حل کنند. شاید کروبی از این دسته دوم باشد. کروبی به جای اینکه از موقعیت خویش و 14 سال حصر استفاده کرده و در کنار موسوی و جریان وی(تحول طلبان) قرار گیرد و با برانگیختن هواداران و پایگاه اجتماعی شان جنبش تحریم را پیش برد،  دنبال روزنه گشایان اصلاح طلب راه افتاده که بخش مهمی از آنها دنبال فریب خلق و سرکوب جنبش انقلابی خلق هستند و برخی دیگر جاه طلب و دنبال مقام و موقعیت در جمهوری اسلامی می گردند.
هرمز دامان
5     تیر 1403
یادداشت ها
1-    یکی از دلایلی که موافقان رای به پزشکیان پیش می کشند این است که اگر شرکت درانتخابات گسترده و توده ای شود این امر موجب خواهد شد که از نظر آنها وضعیت به گونه ای شود که افت و رکودی که خیزش«زن، زندگی، آزادی» پس از سرکوب یافته است متوقف شده و روندی عکس آن آغاز شود. یعنی با شور و شوق در انتخابات شرکت کردن موجب شود مردم متحد شده و توان بیشتری برای مقابله با خامنه ای بیابند. این حضرات یا سالوس اند و می خواهند با چنین تحلیل هایی مردم را فریب دهند زیرا مساله ی اساسی آنها انتخاب شدن پزشکیان است و نه صرف شرکت در انتخابات و دادن رای به وی بدون در نظر گرفتن نتیجه نهایی، و یا ناآگاه و نمی دانند که وضع کاملا برعکس است. به دسته ی دوم باید گفت که اتفاقا خود تحریم شکلی از جریان یافتن و تکامل این جنبش انقلابی دموکراتیک و حاوی این مضمون و پیام که توده ها جز به سرنگونی خامنه ای و حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی به چیز دیگری نمی اندیشند. اگر جنبش اکنون نمی تواند به شکل مقابله ی مثبت در خیابان باشد به شکل تحریم، زنده و با وجود نشستن در خانه، در خیابان است. تحریم های سه ساله ی اخیر ضربات سنگینی به ولایت فقیه و حکومت پاسداران و جمهوری اسلامی وارد کرده است. بدون تحریم ها و به طور کلی برخی از شکل های منفی مبارزه، شکل های مثبت مبارزه رشد نمی کرد و نمی کنند.
2-    بعید نیست یا خود اصلاح طلبان حکومتی پیشنهاد به خامنه ای داده باشند که چنین پروژه ای به نفع خامنه ای و جمهوری اسلامی است و خامنه ای هم پذیرفته که در یک چارچوب معین آنها در بازی فریب توده ها شرکت کنند! و یا خامنه ای پیشنهاد داده و آنها پذیرفته اند.

۱۴۰۳ تیر ۳, یکشنبه

وضع رقت انگیز اصلاح طلبان حکومتی!

 
 
نقد دلایل ابراهیم نبوی که هوادار شرکت در انتخابات و رای به پزشکیان است.
 
مقاله ابراهیم نبوی با نام چرا به پزشکیان رای می‌دهم؟( سایت زیتون) نمونه ای است از دلایلی که اصلاح طلبان حکومتی( و حتی برخی مانند کروبی که 14 سال است در حصر به سر می برد) برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و در نفی تحریم انتخابات می آورند.
 
نقد ما:
چرا ما انتخابات ریاست جمهوری را تحریم می کنیم!
 
 
مقاله ی ابراهیم نبوی
چرا به پزشکیان رای می‌دهم؟
۲ تیر ۱۴۰۳ 
چرا رای می‌دهم؟ پس از جنبش زن زندگی آزادی، تصور من بر این بود که رای دادن دیگر بی‌معنی است، اما امروز معتقدم که رای دادن درست‌ترین عمل برای رسیدن به یک آینده خوب برای ایران است. برای این ادعای خود چند دلیل دارم.
نخست اینکه اگر بپذیریم که اصلاح‌طلبی بخاطر اینکه نتوانسته حکومت را تغییر بدهد، به همین دلیل باید آن را کنار نهاد، به طریق اولی براندازی به دلایل مختلف، از جمله سرنوشت جنبش زن، زندگی و آزادی، عملکرد اپوزیسیون خارج از کشور در یک سال و نیم گذشته، ناتوانی جنبش اعتراضات خیابانی در تغییر حکومت، براندازی نیز به بن بست رسیده است. تنش‌ها و دعواهای میان ده پانزده رهبر جنبش براندازی عملا جز یاس و سرخوردگی ثمری نداشته است. به همین دلیل گمان می‌کنم رای دادن و انتخاب یکی که بهتر از دیگری است، به گمان من راهی است گشوده به سوی مردم. 
پاسخ نخست: کمونیست ها انقلابی و نماینده ی طبقه ی کارگر هستند و بنابراین در جهت مخالف اصلاح طلبان(از سرمایه داران ملی گرفته تا بخش های بالایی خرده بورژوازی) قرار دارند، اما این به این معنا نیست که با هر گونه حرکت اصلاحی مخالف اند.
تکامل نزدیک به 25 سال نشان داده است که خامنه ای و سران سپاه و دیگر باندهای مرتبط با دفتر رهبری نه تنها اجازه ی هیچ گونه اصلاحی را نداده اند بلکه برعکس نظام کنونی را به سوی ارتجاعی ترین برنامه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی سوق داده اند. اکنون حکومت به دست سالوس ترین و دزدترین و فاسدترین و جنایتکارترین جناح ها و باندها و افراد افتاده است.
باز گذاشتن شرکت اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات ریاست جمهوری نخست برای از بین بردن فضای حاکم بر جامعه و نفرت و کینه ی توده ها از حکومت است که پس از سرکوب خونین خیزش ژینا جهش وار افزایش یافته و گستره و شدت و عمق آن بسیار بیشتر شده است.
سپس برای پیشگیری از گذار خیزش ژینا به مراحل بالاتر و تکامل یافته تر است. اعتراضات خیابانی گامی در تکامل این جنبش بود. اگر جنبش های گذشته به ویژه دی 96 و آبان 98 با وجود سرکوب شدید و عقب نشینی به خیزش بزرگ«زن، زندگی، آزادی» انجامید، چرا عقب نشینی موقتی این خیزش مساوی با «ناتوانی» و یا «بن بست» در نظر گرفته شود و با توجه به وجود شرایطی بسیار بدتر از گذشته از نظر اقتصادی و سیاسی، در این عقب نشینی موقتی امکان خیزش هایی بزرگتر از خیزش «زن، زندگی، آزادی»دیده نشود؟  
و سوم برای این است که خامنه ای از اصلاح طلبان ابزاری برای برداشتن گام بعدی برای تحقق برنامه هایش بسازد. به محض این که به این امر توفیق یابد گام های بعدی را برای تحقق برنامه های ارتجاعی خود برمی دارد. انتخابات برای خامنه ای و دفترش تنفس است. اجازه به شرکت نماینده ی اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات یک عقب نشینی صوری، گامی بسیار کوچک به عقب برای  فراهم کردن شرایط برای داشتن گام های بزرگ خامنه ای به جلو برای اجرای برنامه های ارتجاعی اش می باشد.
در مورد جنبش دموکراتیک خلق ایران شکی نیست که این جنبش ایرادات و کمبودهای فراوان دارد که مهم ترین آنها فقدان سازمان های سیاسی منسجم طبقات ( طبقه ی کارگر و لایه های خرده بورژوازی) و نبودن یک جبهه ی متحد واقعی تمامی طبقات خلقی ایران است. اما تحریم از یک سو می تواند برنامه ی خامنه ای را نقش بر آب کند و فرصت تنفس و استحکام نیروهایش را از وی بگیرد و وی را بیشتر به عقب براند و از سوی دیگر می تواند شرایط اتحاد توده ها را بهتر و مستحکم تر کرده و راه تکامل جنبش های 20 ساله ی اخیر را بهتر باز کند. برعکس شرکت در انتخابات و حتی در صورت پیروز شدن پزشکیان، انتخاب دولتی مانند دولت روحانی( در بهترین حالت) می تواند تفرقه در جنبش ایجاد کرده و یاس و ناامیدی را دامن زند. 
 
دوم اینکه در دو انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری و ۱۴۰۲ مجلس، نامزدهای رقیب تقریبا هیچ فرقی با هم نداشتن‌، اما در حال حاضر مسعود پزشکیان کاندیدایی است که کاملا با پنج نفر دیگر متفاوت است. او خردمند، دوستدار ایران، دارای سابقه اجرایی خوب، معتقد به تغییر و حامی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی است و نگاهش به سیاست خارجی نگاه درستی است که با انتخاب ظریف به عنوان همکار خودش تعریف می‌شود.
پاسخ دوم: نبوی گمان می کند مردم ایران کودکان دبستانی اند که فریب این گونه چرب زبانی های پیش پا افتاده وی را بخورند!
اگر مسعود پزشکیان اصلاح طلب باشد که جای شک دارد، وی جزو راست ترین اصلاح طلبان و نزدیک ترین جریان ها به خامنه ای و دفتر رهبری بوده و هست. تازه در این جا صحبت از «خردمند و دوستدار ایران بودن و دارای سابقه ی اجرایی خوب و معتقد به تغییر و حامی آزادی های اجتماعی و سیاسی» و غیره... بیهوده است زیرا اساسا مساله بر سر این نیست که فرد صاحب چه خصال و چه تجاربی است وچه برنامه هایی دارد(محمد خاتمی نیز هنگام انتخاب اش در دو دوره ی ریاست جمهوری پیشینه ای داشت که اصلاح طلبان به آن می بالیدند) بلکه صحبت برسر این است که حتی وی اگر هم بهتر از آنچه گفته شد باشد نمی تواند در مقابل خامنه ای و سران سپاه و باندهای پیرامون قالیباف و جلیلی و ... کاری را صورت دهد. نگاهی از سال 76 به این سو نشان میدهد که نه دولت های اصلاح طلب و نه دولت های اعتدالی نتوانستند هیچ یک از برنامه هایی را که به مردم وعده می دادند عملی کنند. 
و اما ظریف را علم کردن و وعده ی رفع تحریم ها را دادن نشان می دهد که اصلاح طلبان حکومتی عمده مسائل مردم ایران را روابط خارجی قلمداد می کنند. این در حالی است که تضاد اساسی طبقات مردمی ایران با خود حکومت استبدادی ولایت فقیه، دم و دستگاه خامنه ای و سران سپاه که اکنون همکاره ی کشور شده اند، در تمامی زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. 
 
سوم اینکه به گمان من اگر تحریم انتخابات برای وادار کردن جمهوری اسلامی به تغییر در برگزاری انتخابات بود، حالا این اتفاق افتاده است. تائید صلاحیت پزشکیان جز به معنی عقب‌نشینی رهبری و اعوان و انصارش در شورای نگهبان نیست. از همین رو باید وجود او را یک پیروزی برای جنبش اعتراضی ایران دانست و با حضور فعال او را روی صندلی ریاست جمهوری نشاند.
پاسخ سوم: یک سالوسی و فریبکاری دیگر! خامنه ای عقب نشینی کرد و به شورای نگهبان اش دستور داد که یک نماینده ی اصلاح طلب را تایید صلاحیت کند! جنبش اعتراضی پیروز شد! و  حالا زمان جشن پیروزی و شرکت در انتخابات و رای به پزشکیان و نشاندن وی بر صندلی ریاست جمهوری است! چه دلایل مضحک و مسخره ای! چه افراد و جریان هایی خود را وارث خیزش «زن، زندگی، آزادی» تصور می کنند!
تحریم توده ای انتخابات برای وادار کردن جمهوری اسلامی به تغییر در برگزاری انتخابات و تایید یک نماینده ی«اصلاح طلب» نبود( توده ها مدت هاست که از اصلاح طلبان عبور کرده اند) بلکه گامی در جهت پیشرفت و تکامل جنبش انقلابی توده ای و ایجاد شرایط و امکانات برای برداشتن گام های بعدی این جنبش بود. جنبشی که اکنون به مدت سه دهه است توده های مردم دنبال کرده اند. چرا که روشن بوده است که خامنه ای تن به یک تغییر اساسی در برگزاری انتخابات نمی دهد( نخستین شرط آن و تنها نخستین شرط آن، برداشتن نظارت استصوابی شورای نگهبان است که خامنه ای آن را نمی پذیرد).
 تایید صلاحیت پزشکیان در بهترین حالت به معنای یک عقب نشینی جزیی از جانب خامنه ای در مقابل جنبش خلق به ویژه خیزش بزرگ«زن، زندگی، آزادی» است که اصلاح طلبان حکومتی نه تنها نقشی در آن نداشتند بلکه بخش هایی از آنها حتی در سرکوب جنبش در کنار خامنه ای قرار گرفتند. این عقب نشینی جزیی خامنه ای برای به وجود آوردن شرایط برای برداشتن گام های بعدی در جهت برنامه ی اصلی پس از مرگ اش است.
 
چهارم اینکه پزشکیان جز اینکه تنها امکان برای انتخاب یک رئیس جمهور خردمند و عاقل است، حتی اگر رقبایی مانند جهانگیری یا آخوندی یا حتی خود ظریف یا حتی سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی هم نامزدهای تائید صلاحیت شده بودند، باز هم من به پزشکیان رای می‌دادم. او شیوه گفتگو با حکومت را می‌داند، با عرضه است، شریف و سالم است، روراست و درستکار است و می‌تواند یک کابینه خوب و توانمند برای چهار سال آینده شکل بدهد.
پاسخ چهارم: این هسته ی مرکزی دلایلی است که نبوی وامثال وی به پیش می کشند. در واقع آنها دنبال «مدارا»هستند. «مدارا» ی آنها یعنی تحمیق توده ها، یعنی بریدن سر جنبش های توده ای در پیشگاه خامنه ای و سران سپاه!
پزشکیان خوب است چون او «شیوه ی گفتگو با حکومت را می داند»! «با عرضه است»! آنهای دیگر شیوه ی گفتگو با حکومت را بلد نبودند و بی عرضه بودند!
صلاحیت پزشکیان به وسیله خامنه ای و سران سپاه تآیید شد برای اینکه او می توانست بگوید که من گامی بر علیه سیاست ها و برنامه ها رهبری بر نمی دارم و در چارچوب آنها حرکت می کنم. روشن است که در صورتی که پزشکیان انتخاب شود،«کابینه ی خوب» وی که قطعا با مشورت و دستور خامنه ای شکل خواهد گرفت چه جور کابینه ای خواهد بود! اگر خودش و کابینه اش بدتر از روحانی وکابینه ی او نباشد بهتر از آنها نیز نخواهد بود.

پنجم اینکه ممکن است برخی افراد که این متن را می‌خوانند این بخش نوشته مرا غیرمنطقی یا غیرواقعی بدانند، ولی من به این موضوع معتقدم. به گمان من رهبر نظام از دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی درس خوبی گرفته است. او با روی کار آوردن رئیسی گمان می‌کرد که اگر یک حکومت یکدست را ایجاد کند، امنیت بیشتری برای خودش و حکومت ایجاد می‌کند. اما نتیجه این بود که تمام مشکلات کشور تحت مسئولیت رئیسی قرار گرفت. و رئیسی آنقدر ناتوان و بی‌عرضه و پیاده بود که حتی تقصیر کار را کسی نمی‌توانست گردن او بیاندازد. خامنه‌ای که سی سال عادت کرده بود که اصلاح طلبان یا اعتدال‌گرایان و کارگزاران حمالی کشورداری را بکنند و رهبر دائم غرغر کند و مسئولیت هیچ چیزی را هم نپذیرد، در این سه سال به نظرم ایشان زجر فراوانی کشید و حالا هم امیدوار است با یک دولت اصلاح طلب دوباره همان وضعیت ایجاد شود. به نظر من وقتی خبر مرگ رئیسی به رهبر داده شده، وی در کمال خونسردی با خودش گفته: حل شد، بالاخره مشکل حل شد.
پاسخ پنجم:  چنین دلایلی تنها نشاندهنده ی این است که برخی از اصلاح طلبان حکومتی به چه وضع رقت انگیزی افتاده اند:
 به پزشکیان رای دهید تا خامنه ای بتواند به عادت پیشین خویش برگردد و از خود سلب مسئولیت کرده و دائما به دولت اصلاح طلبان و یا کارگزاران و یا اعتدال گرایان که حمالی کشورداری خامنه ای را می کنند غرغر کند! ایجاد یک دولت حمال برای خامنه ای، این است هدف نهایی شرکت در انتخابات!
خامنه ای چنان که بخواست تغییری و اصلاحی در اموری بدهد این کار را به وسیله ی افراد وابسته به جناح و باند خویش همچون قالییاف و جلیلی و امثال این ها انجام می داد تا مثلا نشان دهد که صدای مردم را شنیده و آماده است تغییراتی را ایجاد کند نه این که این را به دست فردی از اصلاح طلبان حکومتی صورت دهد تا از نظر او پای«نامحرمان» به حکومت باز شود و شرایطی را که او دنبال آن بوده برای جانشین اش بسازد به خطر اندازد. وانگهی حتی اگر مجبور شود که چنین فردی را انتخاب کند تا به دست وی این تغییرات را انجام دهد آنگاه فردی را انتخاب می کند که مطیع وی باشد و کمترین حد توانایی برای تغییری در جهت مخالف سیاست ها و برنامه هایش داشته باشد.

ششم اینکه اما و هزار اما که دلیل من برای اینکه دوست دارم پزشکیان با رای بالایی رئیس جمهور شود، از عشق سرشارم به ایشان نیست. بیش از این معتقدم که سقوط جمهوری اسلامی در شرایطی رخ می‌دهد که شکاف جدی در درون حکومت وجود داشته باشد. و انتخاب پزشکیان شکاف در حکومت را به خوبی آغاز می‌کند، شکافی که می‌تواند روز به روز عمیق تر شود و موجب تغییر حکومت بشود.
رقیب اصلی پزشکیان نه قالیباف است که کلا هفت هشت میلیون رای هم در بهترین حالت ندارد. در مورد جلیلی هم اصلا مسئله جدی نیست، فکر نمی‌کنم حتی خانواده جلیلی هم به او رای بدهند. در مورد زاکانی هم به گمانم نهایتا او بتواند ۵۰۰ هزار رای بیاورد حتی اگر وعده بعدی او این باشد که به هر ایرانی یک ماشین فراری دم در خانه تحویل می‌دهم. در مورد پورمحمدی هم با اینکه وعده‌هایش بسیار سکسی و دلپذیر بوده است ولی فکر نمی‌کنم کسی او را جدی بگیرد. اسم آخرین کاندیدا هم نمی‌دانم قاضی زاده هاشمی است یا هاشم زاده قاسمی یا هر چیز دیگر، به نظرم این پنج نفر رقیب پزشکیان نیستند. رقیب اصلی پزشکیان تحریم و تحریمی‌هاست. و حتی تحریم در خارج از کشور هم اهمیتی ندارد. به گمان من اصلا روی خارج از کشور نه باید تبلیغ کرد و نه انتظار داشت که مردمان خارج از کشور در انتخابات شرکت کنند. من با دهها نفر در خارج از کشور گفتگو کردم که همه طرفدار رای دادن به پزشکیان بودند، ولی فقط سه چهار نفر آنها حاضر بود که این موضوع را بطور علنی اعلام کند. از دوستانی که در ایران فعالیت تبلیغی می‌کنند و یا رسانه‌هایی مانند بی بی سی که قدری سلامت سیاسی و حرفه‌ای دارد انتظار دارم که در این روزهای اندک با مردم داخل کشور گفتگو کنند و روی افزایش مشارکت مردم کار کنند.
انتخاب پزشکیان یکی از راههای معدودی است که برای نجات ایران باقی مانده است. مسئله را جدی بگیرید.
پاسخ ششم: بنا به دلایلی که در بالا آمد نبوی موافق شرکت در انتخابات و رای به پزشکیان است و آنهای دیگر را رقیب وی ندانسته و تنها رقیب پزشکیان را«تحریم»ی ها می داند. انگار این موجود یادش رفته انتخابات سال 1388 را که مردم در آن شرکت کردند و به موسوی و کروبی رای دادند اما خامنه ای و پسرش تقلب کردند و احمدی نژاد را که در حد رقیب موسوی و کروبی هم نبود انتخاب کردند!
 از سوی دیگر اگر خامنه ای پزشکیان را می خواهد و می خواهد دولتی حمال روی کار بیاورد که مسئولیت اعمال اش هم به عهده ی وی نباشد و وی بتواند دائما به آن غرغر کند دیگر چه جای مقایسه ی پزشکیان با قالیباف و جلیلی و بقیه.  و از آن مهم تر چه جای رقیب دانستن تحریم کننده گان انتخابات برای پزشکیان؟ خامنه ای و سران پاسدارش انتخابات را«مهندسی» کرده و نام پزشکیان را از صندوق بیرون می کشند.
و اما صحبت کردن در مورد«سقوط جمهوری اسلامی» با این اراجیفی که نبوی در مورد «عرضه»ی پزشکیان برای «گفتگو با حکومت» بافت و با این دولتی که قرار است حمال  خامنه ای باشد، مضحک و مسخره می نماید. آدرس عوضی دادن و از راست واقعی به «چپ» زدنی دروغین و نشانی بی پرنسیبی و تهی بودن است.
و بالاخره تجارب بیش از  25 ساله جنبش طبقات مردمی نشان می دهد که آنچه بیش از هر چیز موجب شکاف واقعی درون حکومت شده و شرایط ریزش های بیشتر را فراهم کرده است ضربات پی در پی این جنبش، یعنی جنبش های سال 88، 96 و 98 و جنبش «زن، زندگی، آزادی» بوده است و نه رئیس جمهور شدن یک اصلاح طلب و در دست گرفتن دستگاه اجرایی کشور به وسیله ی این جریان. نگاهی به وقایع دوساله ی اخیر نشانی می دهد که یکی از مهلک ترین ضربات به درون حکومت و ایجاد شکاف میان جناح ها و باندهای آن را خیزش مهسا وارد کرده است. اکنون نیز تحریم توده ای انتخابات است که می تواند هم شرایط تکامل جنبش را فراهم کند و هم در ایجاد شکاف ها و ریزش های بیشتر درون حکومت نقش داشته باشد.
 هرمز دامان
سوم تیرماه 1403        

 

۱۴۰۳ خرداد ۳۰, چهارشنبه

نقش کریه و نفرت انگیز اصلاح طلبان حکومتی برای ایجاد سازش بین توده ها و خامنه ای و سران پاسدارش

 
 نقش نفرت انگیز اصلاح طلبان حکومتی برای ایجاد سازش بین توده ها و خامنه ای و سران پاسدارش
 
در اعلامیه ی خود در تاریخ 21 خرداد 1403 چنین نوشتیم:
«جریان راست اصلاح طلبان نیز به سهم خود فریبکار است و برای شرکت در انتخابات و انداختن رای در صندوق له له می زند. این دارودسته دنبال جاه و مقام و موقعیت دولتی هستند و برای رسیدن آن از هیچ فریب و مکری روگردان نیستند.»
همچنین اشاره کردیم:
«این که این فرد در میان اصلاح طلبان تآیید صلاحیت می شود، جدا از این که این جریان را به درون انتخابات بکشند و با واسطه ی اینان بخش های از توده هایی را که ممکن است فریب وعده های اصلاح طلبان را بخورند به پای صندوق بیاورند و مثلا شرایطی را برای آشتی توده ها و حکومت فراهم کنند، دو دلیل مهم تر از بقیه دلایل است:
یکی این که این فرد خامنه ای را به عنوان ولی فقیه اش قبول داشته است و نه تنها علیه وی سخنی بر زبان نیاورده بلکه مجیز گوی و ستایشگر وی هم بوده است و دوم این فردی متعلق به خلق آذربایجان یعنی یکی از خلق های زیرستم است. از دیدگاه خامنه ای انتخاب این فرد در حد کاندید شاید بتواند به نوعی« دلجویی» از خلق هایی که در جنبش «زن، زندگی، آزادی» سرکوب شدند تعبیر گردد و اگر ممکن شد بخش هایی از آنها را به پای صندوق رای بکشاند.» 
فریبکاری اصلاح طلبان
کنش این چند روز این حضرات اصلاح طلب و نماینده ی بی خاصیت شان مسعود پزشکیان که گفت برای بالا بردن« شور و شوق» مردم برای«حضور در صحنه» و کشاندن«مردم پای صندوق رای» و کلا گرم کردن تنور انتخابات آمده است، نشان داد که آنها وظیفه ی اصلی خود را ایجاد سازش بین توده ها و خامنه ای و سران پاسدار و استبداد ولایت فقیه قرار داده اند. آنها می خواهند آب سردی روی خشم و کینه ی عمیق توده ها بپاشند. آنها دنبال ایجاد شرایطی هستند که بین توده ها و حکومت صلح و آشتی پدید آورند. آنها می خواهند که توده ها تمامی رنج ها و فلاکت ها و فقر و بدبختی تمامی این سال ها و دهه ها و تمامی جانباخته گان و آسیب دیده گان در جنبش ها و خیزش های خود را برای سرنگونی حکومت فراموش کنند. آنها می خواهند خامنه ای و سران پاسدار را از مخمصه ای که در آن افتاده اند نجات دهند.
فساد فکر و سالوسی امثال عباس عبدی
امثال عباس عبدی و برخی همچون او حتی اصلاح طلب هم نیستند بلکه کمابیش اصول گرایانی محافظه کار در لباس اصلاح طلب هستند که گاهی به اصول گرایان دیگر تنها نق می زنند. این افراد فریبکار و فاسدفکر و دشمن توده ها و انقلاب شان به محض اینکه جنبش به سویی می رود که تضادهای بین توده ها و حکومت شدیدتر می شود به سمت حکومت مستبد چرخش کرده و از اصول گرایان هم بدتر می شوند.
این که عباس عبدی می گوید«هنوز یخ انتخابات آب نشده است» را می توان به این گونه برگرداند که او می خواهد یخ روابط توده ها و حکومت را آب و بنابراین رابطه ی آنها و حکومت خامنه ای را «گرم» کند. آنچه عبدی می خواهد این است که خشم توده ها از حکومت  فروکش کند، کینه ی آنها به سردی گراید و نفرت شان از خامنه ای و حکومت خاموش شود. او می خواهد تنور انتخابات را گرم کند تا به بهترین شکل به سرور و ولی نعمت اش خامنه ای و سران پاسدار و باندهای فاسد و جنایتکارش خدمت کند و به بقای جمهوری اسلامی بیفزاید.
 اما اگر تنور انتخابات «یخ» است به این دلیل است که توده ها انتخابات خامنه ای را( و امثال شما را که موس موس کنان به دنبال آن روانید) پشیزی ارزش نمی گذارند و از آن متنفرند.
به راستی آنچه عباس عبدی و امثال او در «جبهه ی اصلاحات»( یعنی اصلاح طلبان حکومتی) از آن هراسان اند همین خشم و کینه ی ویرانگری است که تمامی وجود توده ها را فرا گرفته و به ویژه پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» به اوجی تازه رسیده است.
پهلوان پنبه ی مرتجعی به نام جواد ظریف
این میان نقش شارلاطان مرتجعی به نام جواد ظریف هم این است که استعدادهای بی خاصیت خود را به کار گیرد و های و هویی به راه اندازد و تنها قیافه ی مخالف دستگاه حاکم بگیرد تا مثلا یخ انتخابات را آب کنده و اوضاع را به نفع نامزدشان گرم کند.
باید به این مردک فریبکار گفت که مگر این همه سال قدرت در دستان شما و امثال روحانی نبود؟ آیا در آن دوران خوابتان برده بود که حالا بیدار شدید و یادتان آمده که خامنه ای و دارودسته اش چه کرده اند؟
مگر دولت روحانی خودش در آن هشت سال در اکثر امور دست اش در دست خامنه ای و سران پلید سپاه نبود؟
مگرشما دورویان فاسد و دروغگو در گرانی بنزین که خود همواره دنبال آن بودید و در کشتار دی 96 و آبان 98 و دیگر جنبش های محلی و منطقه ای آن سال ها نقش نداشتید؟
آیا شما در سالوسی دست کمی از خامنه ای و آخوندهای مکار و سران فاسد و جنایتکار سپاه دارید؟
آیا این نیست که اگر دوباره دولت را در دست بگیرید از همان روز نخست(همچون روحانی که پس از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور نتوانست برسر وعده هایش- در واقع وعده هایی فریبکارانه- در انتخابات بایستند و شد یک پا مرید دستگاه حاکم!) زبان در کام می کشید و مجیز گوی خامنه ای و سران سپاه می شوید؟
توده ها و اصلاح طلبان حکومتی
طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های تهیدست و زحمتکش شهر وروستا به همراه دیگر طبقات خلقی هرگز فریب مزدورانی چون عباس عبدی و جواد ظریف را که برای تحمیق توده ها و تسلیم شدن آن ها به زور و ستم و حفظ دستگاه حاکم به میدان آمده اند نخواهند خورد.
برای توده ها سال هاست که دیگر«مهم نیست که چه کسی در پاستور نشسته باشد»! زیرا آنها تمامی افراد و جریان های این دم و دستگاه فاسد، سالوس و ارتجاعی را در عمل و در حدود نزدیک به سی سال محک زده اند و به خوبی پی برده اند که اصول گرایان جایگاه نخستین را در حفظ دستگاه حاکم دارند و اصلاح طلبان حکومتی( و نه بخش هایی که در گذشته با آنها بوده اما از یک سو خود را از اصلاح طلبان حکومتی صندوق پرست جدا کرده اند و از سوی دیگر به سلطنت طلبان و قدرت های امپریالیستی غرب پناه نبرده بلکه یا خود را در کنار توده ها قرار داده اند و یا کمابیش دنبال آنند که در کنار توده ها قرار دهند) نیز آنجا که مبارزه ی توده ها اوج می گیرد و جدایی بین توده ها و حکومت بیش از پیش می شود و بنابراین پای حفظ حکومت در میان باشد با جناح اصول گرایان در یک صف و در جبهه ی دشمنان خلق قرار می گیرند. 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
چهارشنبه 30 خرداد 1403