۱۴۰۳ تیر ۵, سه‌شنبه

نقد نظرات مهدی کروبی در مورد پشتیبانی از پزشکیان

نقد نظرات مهدی کروبی در مورد انتخابات و پشتیبانی وی از پزشکیان
 مهدی کروبی از طریق فرزندش پیام داده است که در انتخابات ریاست جمهوری از مسعود پزشکیان پشتیبانی می کند.
کروبی شرایطی را که موجب شده پزشکیان را انتخاب کند چنین بر می شمارد:
«1- عبور از تحریم‌ها با کمک محمد جواد ظریف، ۲- احقاق حقوق ملت، از طریق حفظ حریم خصوصی شهروندان در سبک زندگی و حجاب و اخلاق و آزادی‌ها بدون دخالت حکومت، جمع کردن بساط گشت‌های ارشاد و زمینه‌سازی برای برگزاری انتخابات آزاد، و ۳- مبارزه با فساد و مافیای سیاسی اقتصادی و عدم دخالت سپاه و نظامیان در سیاست
آنچه کروبی طرح کرده است جزیی ناچیز از خواست های طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های تهیدست جامعه است. مهم راه و چگونگی تحقق این خواست ها است.
ما نمی دانیم که کروبی با توجه به کدام تجربیات می گوید که عبور از تحریم ها ممکن است، با توجه به کدام تجربیات بر این باور است که حقوق ملت احقاق خواهد شد و مبارزه با فساد سیاسی صورت خواهد گرفت و دخالت نظامیان در سیاست پایان خواهد یافت!
آیا همین که مردم در انتخابات شرکت کنند و پزشکیان را انتخاب کنند کافی است؟ آیا اگر بخش ناچیزی از کل حکومت در دست اصلاح طلبان حکومتی قرار گیرد- بخشی که هم زیر نفوذ و هم در محاصره  دیگر بخش های حکومت است - همین آنها را بس است که بتوانند تمامی این برنامه ها را پیش برند؟ آیا در گذشته بیش از آنچه اکنون ممکن است در دست آنها قرار گیرد قرار نگرفته بود و با وجود این نخواستند و نتوانستند سیاستی را در جهت حل مسائل و مشکلات مردم پیش برند؟
مساله ی تحریم ها - سیاست مقطعی در مقابل سیاست استراتژیک
مثلا در مورد راه رفع تحریم ها کروبی می گوید:
«تحریم کمر ملت ایران را شکسته و توسعه ایران را نابود کرده است و به نظر می‌رسد با یاری دیپلمات‌هایی برجسته چون دکتر ظریف در مقام مشاور دولت احتمالی دکتر پزشکیان [رفع تحریم]می‌تواند در این دوران محقق شود.»
به راستی کروبی چه برنامه و راه حلی را برای رفع تحریم ها در نظر دارد( زیرا نخست بحث بر سر برنامه و راه حل  رفع تحریم ها بر مبنای منافع خلق ایران است) و سپس بر مبنای کدام دلایل و تجربیات   وی گمان می کند ظریف که در بهترین حالت یک اصول گرای راست شیفته ی مزدوری غرب است و نه حتی یک ملی گرای استقلال طلب، می تواند این برنامه را عملی کند؟ آیا اینکه ظریف مخالف تسلط سپاه پاسداران بر چگونگی رابطه با غرب یا آنچه ظریف آن را تسلط «میدان» بر سیاست نامیده است کافی است؟
در مورد تحریم ها گفتنی است که بحث صرفا بر سر مسائل مقطع کنونی و نفی سیاست های خامنه ای و سپاه در دنبال کردن پروژه ی اتمی و یا جاه طلبی های منطقه ای و دخالت در امور کشورهای دیگر و همچنین قرار گرفتن در بلوک روسیه ی پوتین نیست، بلکه صحبت از برنامه ای استراتژیک( برنامه ی حداقل انقلاب دموکراتیک ایران) برای رابطه با کشورهای امپریالیستی غرب بر مبنای منافع خلق ایران است.
در این مورد نه تنها اصولا گرایان هوادار غرب( و از جمله ظریف و روحانی) که خواهان مزدوری کشورهای امپریالیستی غرب هستند( و از این نظر تفاوتی با سلطنت طلبان ندارند) و در صورت تسلط بر حکومت و نه صرفا دستگاه اجرایی، می توانند این مسائل مقطعی را رفع کنند و رابطه با امپریالیسم غرب را در جهت مورد نظر خویش اندازند و به هر حال مسکنی به اقتصاد تزریق کنند، بلکه حتی سرمایه داران ملی و لیبرال چاره ی کار را رابطه با کشورهای امپریالیستی غرب می بینند که روشن است از نظر امپریالیست ها این رابطه نمی تواند رابطه و بده بستانی برابر باشد. یعنی امپریالیست ها رابطه ای را که بر مبنای منافع اقتصادی و سیاسی خلق ایران و از دیدگاه ما اساسا طبقه ی کارگر و کشاورزان و دیگر طبقات زحمتکش ایران باشد نمی پذیرند. در رابطه ای که سرمایه داران ملی توان تحقق دادن عملی آن را دارند، ایران در نهایت کشوری زیرسلطه ی امپریالیست ها و امپریالیست ها مسلط بر ایران و شئون اقتصادی و سیاسی آن خواهند ماند. مصدق نماینده ی سرمایه داران ملی که استقلال طلبی وی نمونه ای برجسته است، نتوانست در رابطه با امپریالیست ها سیاست های استراتژیک درستی تنظیم کند و سازش وی با دستگاه سلطنت و سران ارتش و نیز تا حدودی امپریالیسم آمریکا وضعی را به وجود آورد که در نهایت موجب سقوط اش و شکست جنبش بزرگ خلق ایران که در آن زمان زیر رهبری وی و حزب جبهه ملی بود، گردید.
اما تداوم جنبش و خیزش های کنونی که ماهیت دموکراتیک و ضد امپریالیستی دارند می تواند راه را برای رو آمدن طبقه ی کارگر و کشاورزان و خرده بورژوازی در انقلاب دموکراتیک نوین ایران فراهم کنند و در آن صورت و تنها بر مبنای اتکا به رهبری طبقه ی کارگر و اتحاد طبقه ی کارگر با طبقه ی کشاورز و دیگر طبقات خلقی می توان به تدوین چگونگی سیاست و تدوین برنامه در برقراری رابطه با امپریالیست های غربی و شرقی دست زد.
بازگشایی روزنه یا بستن روزنه های تکامل جنبش خلق
کروبی می‌گوید، پزشکیان می‌تواند به «روزنه‌ای برای اتحاد اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان بدل شود و به سبب سلامت نفس و دوری از فساد، می‌تواند رئیس‌جمهور خوبی برای ایران شود و نهاد انتخابات را زنده کند».
پرسش این است که مگر خاتمی در دوره ای هشت ساله رئیس جمهور نبود، مگر در آن دوران اصلاح طلبان و تحول خواهان متحد نبودند، چرا چنین برنامه هایی را نتوانست در دوران دولت خود اجرا کند و وضع بسیار بدتر از پیش شد؟ یعنی روابط با کشورهای غربی به تحریم ها کشانده شد، حقوق ملت بیشتر به یغما رفت و دایره ی کاندیداها برای ریاست جمهوری و مجلس کمتر شد و نظامیان که آن زمان دخالت کمتری در سیاست داشتند به مرور مسلط بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ شدند.
کروبی آیا فراموش کرده است که خود او در مقام رئیس مجلس ناچار شد حکم حکومتی مردکی مستبد چون خامنه ای را چون حکم حکومتی بود اطاعت کند و بستن 16 روزنامه و هفته نامه و ماهنامه را نظاره گر باشد؟
آیا صحبت صرفا بر سر قرار گرفتن دولت در دست اصلاح طلبان حکومتی است و بس؟ آیا توده ها باید به خود بگویند که بهتر است یک دستگاه اجرایی در دست اصلاح طلبان باشد تا در دست اصول گرایان و همین را«غنیمت» بدانند؟
آیا روشن نیست که اگر چنین راهنمایی:« نخواستیم وضع ما بهتر شود بلکه تنها می خواهیم  بدتر نشود!» می توانست توده ها و جنبش انقلابی توده ها را کافی باشد، آنگاه این جنبش به مراتب که اکنون رسیده است نمی رسید و چنین خامنه ای و سران سپاه را هراسان و دست و پاچه نمی کرد؟(1) 
حکومت سران و فرماندهان سپاه
کروبی می گوید که «یک مافیای سیاسی اقتصادی می خواهد با تصدی ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی را به حکومتی نظامی که منافع مالی و سیاسی را به هم آمیخته بدل کند.»
کروبی جوری سخن می گوید که انگار دولت رئیسی «دولت جوان حزب اللهی» یعنی دولت فرماندهان سپاه نبود و در دست غیر نظامیان بود و حالا برای اولین بار مافیای اقتصادی می خواهد حکومت را حکومت نظامیان پاسدار تبدیل کند!
در واقع حکومت با روی کار آمدن دولت رئیسی به حکومت سپاه که بخش اصلی شریان های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران را در دست دارند تبدیل شد. اکنون در بخش های مختلف این حکومت( دولت و مجلس و ...) چند نفر را می توان نام برد که عضو سپاه و بسیج و سازمان های اطلاعاتی نبوده باشد و اکنون دنباله شان به سپاه نرسد؟ کدام بخش ها را می توان نام برد که سپاه در آنها نافذ نباشد و یا نقش نداشته باشد.
با این تفاصیل و با توجه به تکامل حکومت کنونی به حکومت سپاه و تفاوت کیفی بین وضع کنونی و وضع دو دهه ی پیش، یعنی زمانی که نیروی اصلاح طلبان بیشتر بود و دولت و مجلس را در اختیار داشتند و نخواستند و نتوانستند با این مافیای در آن زمان تازه شکل گرفته مبارزه کنند حال کروبی چگونه می خواهد با در دست گرفتن صرفا دستگاه اجرایی که عملا کاره ای نیست با این مافیای اقتصادی و سیاسی که اکنون در اوج خویش است، مقابله کند؟
اصلاح طلبان حکومتی در کنار خامنه ای و سران سپاه
کروبی می گوید:
«دکتر پزشکیان می‌تواند احیاگر جمهوریت نظام باشد و در شرایط رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح‌طلب و مستقل به روزنه‌ای برای اتحاد اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان بدل شود و به سبب سلامت نفس و دوری از فساد، می‌تواند رئیس‌جمهور خوبی برای ایران شود و نهاد انتخابات را زنده کند.
برای تحقق این هدف حضور اکثریت ملت پای صندوق رای و تکیه دکتر پزشکیان بر مطالبات ملت به خصوص سه محور فوق ضروری است و من نیز از حصر با همه دوری در کنار شما هستم.»
چهار بار روی کار آمدن دولت های اصلاح طلب و اعتدالی، کروبی را بس نبوده که فکر تغییر در ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را از طریق اصلاح از سر به در کند اینک امید می بندد که شاید این دولت تازه ی اصلاح طلبی بتواند «احیاگر جمهوریت نظام» باشد!
کروبی در کنار دیگر اصلاح طلبان حکومتی مانند محمد خاتمی قرار گرفته است. بخشی از این جریان آگاهانه در جهت مقابله با خیزش ژینا و در کل جنبش انقلابی رو به رشد برای سرنگونی حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی برخاسته اند و خود را در چارچوب برنامه ی سالوسانه ی خامنه ای بر مقابله با این جنبش قرار داده اند.(2) به عبارت دیگر خواهان ایفای نقش در این مقابله هستند. البته اگر خامنه ای می پذیرفت که برای مدتی دولت را به دست ایشان بسپارد تا جنبش را به افت کامل دچار کنند برای آنها بهتر بود. هم فال بود و هم تماشا! هم سرکوب خیزش انقلابی خلق بود هم دسترسی به خوان یغما و بخور بخور!
دسته ی دیگر نیز کسانی هستند که ناآگاهانه وارد این بازی فریب شده اند. کسانی که شاید امید دارند با در دست گرفتن دستگاه اجرایی بتوانند فضای حرکتی برای خود ایجاد کرده و برخی از مشکلات کنونی در سیاست داخلی و خارجی را حل کنند. شاید کروبی از این دسته دوم باشد. کروبی به جای اینکه از موقعیت خویش و 14 سال حصر استفاده کرده و در کنار موسوی و جریان وی(تحول طلبان) قرار گیرد و با برانگیختن هواداران و پایگاه اجتماعی شان جنبش تحریم را پیش برد،  دنبال روزنه گشایان اصلاح طلب راه افتاده که بخش مهمی از آنها دنبال فریب خلق و سرکوب جنبش انقلابی خلق هستند و برخی دیگر جاه طلب و دنبال مقام و موقعیت در جمهوری اسلامی می گردند.
هرمز دامان
5     تیر 1403
یادداشت ها
1-    یکی از دلایلی که موافقان رای به پزشکیان پیش می کشند این است که اگر شرکت درانتخابات گسترده و توده ای شود این امر موجب خواهد شد که از نظر آنها وضعیت به گونه ای شود که افت و رکودی که خیزش«زن، زندگی، آزادی» پس از سرکوب یافته است متوقف شده و روندی عکس آن آغاز شود. یعنی با شور و شوق در انتخابات شرکت کردن موجب شود مردم متحد شده و توان بیشتری برای مقابله با خامنه ای بیابند. این حضرات یا سالوس اند و می خواهند با چنین تحلیل هایی مردم را فریب دهند زیرا مساله ی اساسی آنها انتخاب شدن پزشکیان است و نه صرف شرکت در انتخابات و دادن رای به وی بدون در نظر گرفتن نتیجه نهایی، و یا ناآگاه و نمی دانند که وضع کاملا برعکس است. به دسته ی دوم باید گفت که اتفاقا خود تحریم شکلی از جریان یافتن و تکامل این جنبش انقلابی دموکراتیک و حاوی این مضمون و پیام که توده ها جز به سرنگونی خامنه ای و حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی به چیز دیگری نمی اندیشند. اگر جنبش اکنون نمی تواند به شکل مقابله ی مثبت در خیابان باشد به شکل تحریم، زنده و با وجود نشستن در خانه، در خیابان است. تحریم های سه ساله ی اخیر ضربات سنگینی به ولایت فقیه و حکومت پاسداران و جمهوری اسلامی وارد کرده است. بدون تحریم ها و به طور کلی برخی از شکل های منفی مبارزه، شکل های مثبت مبارزه رشد نمی کرد و نمی کنند.
2-    بعید نیست یا خود اصلاح طلبان حکومتی پیشنهاد به خامنه ای داده باشند که چنین پروژه ای به نفع خامنه ای و جمهوری اسلامی است و خامنه ای هم پذیرفته که در یک چارچوب معین آنها در بازی فریب توده ها شرکت کنند! و یا خامنه ای پیشنهاد داده و آنها پذیرفته اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر