۱۴۰۳ خرداد ۱۸, جمعه

تقابل های اوج گیرنده بین دزدان و جنایتکاران برای تصرف پست ریاست جمهوری

 
 خامنه ای و تعیین رئیس جمهور آینده
 
جدال تسنیم و حقانیان
به جدال تسنیم و وحید حقانیان باید در ادامه و یا به موازات جدالی نگریست که بخشی از سپاه با نماینده گان انتخاب شده برای مجلس در مورد ریاست مجلس و انتخاب یکی از این افراد به جای قالیباف داشت؛ یعنی با رسایی و نبویان و دیگران. در عین حال باید این احتمال را داد که  پشت حقانیان در خود سپاه و یا سازمان اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه هم محکم باشد که به این راحتی به تسنیم  و سپاه می توپد. و زمانی که کسی به تسنیم می تازد به خامنه ای که سپاه را تنها ابزار قدرت و تسلط و مانده گاری ولایت فقیه می داند می تازد.
از سوی دیگر کسی که تسنیم را نماینده ی جریانی می داند که در تمامی اموری که به آن مربوط نیست دخالت می کند احتمالا باید واقف باشد که جریان هایی که درون سپاه مسلط هستند، صرفا نوچه و پادوی خامنه ای نیستند بلکه در امور دفتر خامنه ای هم مداخله کرده و احتمالا برای خامنه ای و جریان وی تصمیم هم می گیرند(اگر این نکته درست باشد، آینده فامیل خامنه ای چندان تامین نیست).
حقانیان می تواند یک احمدی نژاد دیگر باشد. کسی که بسیار می داند و احتمالا دانسته هایش را تنها در مغز خویش نگه نداشته بلکه آنها را بین باندی که او یکی از عناصر آن است پخش کرده است. اطلاعات حقانیان به دلیل شغل اش، از همه ی دستگاه ها و افراد و جریان های مسلط بر آنهاست. به طور کلی خامنه ای هر کس و جریانی را که حذف و یا از صحنه ی اصلی سیاست رانده است، کسی یا جریانی دیگر بر جای آن ظهور کرده است.    
باندهای مخالف یکدیگر درون سپاه پاسداران
سپاه پاسداران در تمامی زمینه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی داخلی و در روابط خارجی، قدرت را دست دارد. اما پاسداران یک جریان یکدست نیستند. هم درون سپاه و بین سران و باندهای حاکم بر سپاه و هم بین این باندهای نظامی و باندهای اداری حاکم تضادهای بیشمار بروز کرده است. بر این مبنا هم تجزیه های بی پایان درون سپاه صورت گرفته و هم در سال ها پیش رو بازهم تجزیه های بیشتری صورت خواهد گرفت. این تجزیه ها در دفتر خامنه ای و مجلس و دولت و دستگاه های دیگر که خود نیز پر از جریان ها و باندهای متضاد و درگیر با یکدیگر است بازتاب یافته و بیش از این نیز بازتاب خواهد یافت. چنانچه شرایط کنونی در عرصه ی اقتصادی و سیاسی تداوم یابد مجموعه ی این تضادهای درونی که بر بستر جنبش توده ای و نقش مهم آن، تشدید خواهد شد کل حاکمیت را به تجزیه و شقه شقه شدن و فروپاشی سوق خواهد داد و حتی امکان سرکوب یکدست جنبش توده ای را نیز از آنان خواهد گرفت.
نگاهی به سرکوب«جنبش زن زندگی آزادی» نشان می دهد که تضادهای زیادی در مورد شکل سرکوب و نیز سرکوب و یا عقب نشینی در مقابل آزادی حجاب و پس از اینها در مورد کشته شدن رئیسی و حتی اکنون برگزاری انتخابات ریاست جمهوری وجود داشته و دارد.   
دفتر خامنه ای
دفتر خامنه ای بر خلاف نام اش یک نهاد کوچک نیست بلکه اکنون یک نهاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی  بزرگ است که از نظر سازمانی موقعیتی برتر نسبت به دیگر دستگاه های قانون گذاری و قضایی و اجرایی و نیز شورای نگهبان و شورای مصلحت نظام و مجلس خبرگان دارد. یعنی وضعی که پس از ایجاد هر نهاد و سازمان مالخور یا بودجه خور به دردنخوری در حکومت به وجود می آید و میل به گسترش و استحکام و ثبات منافع خویش دارد بارها بیشتر در مورد دفتر خامنه ای صدق می کند. این دفتر به دلیل گل و گشاد بودن اش به قطب های متضاد تقسیم شده است. تمامی جریان های متضاد صاحب نفوذ در سپاه پاسداران، سازمان های اطلاعاتی و حفاظت اطلاعات سپاه و به همین سان اداری های حاکم و باندهای روحانیون نیز در این دفتر حضور دارند.
 داشتن موقعیت در دفتر خامنه ای برای باندها
در واقع این دفتر سازمانی است به رهبری خامنه ای که بخش های حاکم جریان های اصول گرا را درون خود جمع کرده تا به آن ها سهم دهد و در عین حال مانع از تلاقی منافع گروهی و باندی آنها شود و جلوی بروز درگیری ها و جنگ تمام عیار میان آنها را بگیرد. به عبارت دیگر مرکز آشتی باندهای مسلط اصول گرا گردد. گرچه تحکم های خامنه ای برای سکوت این جریان ها مقابل یکدیگر و دست نزدن به« لجن پراکنی» علیه یکدیگر، نقش آن چنانی در رفو و هم بست تضادهای بین این باندها نداشته است و این را همین که پس از زده شدن این چنین حرف هایی نیاز است سازمان اطلاعات و وزارت کشور اطلاعیه دهند که با هر کس افشاگری کند چنین و چنان می کنیم نشان می دهد، اما اگر همین ها نیز گفته نمی شد و سهم باندها تا حدودی داده نمی شد، این ها یکدیگر را بیش از اینها دریده بودند.
رائفی پور و ایمن آبادی ادامه دادند و برای حرف های خامنه ای تره هم خرد نکردند!
سوی دیگر این قضیه این است که باندهای اصول گرایی که درون دفتر هستند از چند و چون قدرت خامنه ای و فامیل اش بیشتر از آن چه این قدرت در بیرون تجلی می کند و به اصطلاح متحد و همبسته نشان می دهد، اطلاع دارند. به عبارت دیگر آنها ضعف های خامنه ای و مجتبی و کلا خاندان خامنه ای را بسیار بهتر می دانند و از دزدی ها و جنایات آنها بهتر آگاه اند. از این روست که خامنه ای نمی تواند تضاد و جنگ بین باندها برای مدتی طولانی کنترل کند و هشدارها و رفوگری هایش نقشی کاملا موقت دارد. و این به این دلیل است که خودش نیز در وضعیتی به سر می برد که یک افشاگری ساده ی اقتصادی و سیاسی در مورد وی و یا دیگر افراد خانواده اش می تواند زیر پایش را میان همین چند درصد حامیان اش خالی کند.
برای نمونه نگاه کنیم به ایجاد پرسش های تازه در مورد کشته شدن رئیسی به وسیله ی رهبر یکی از این باندها رائفی پور و زیر سئوال بردن سوار هلی کوپتر نشدن بذرپاش در آخرین لحظه و اکنون کاندید شدن اش برای ریاست جمهوری و همچنین ایمن آبادی که وزرای رئیسی را« مار در آستین» وی خواند.
با توجه به اقدامات احمدی نژاد و اکنون تقابل حقانیان با تسنیم و یا در واقع با باندهایی درون سپاه که خود نماینده ی خامنه ای به شمار می آیند می توان مطمئن بود که خامنه ای خیلی توان کنترل اوضاع درون جریان اصول گرا و باندهای آن را ندارد. عکس العمل وزارت کشور و سازمان اطلاعات و خط و نشان کشیدن برای نامزدهای ریاست جمهوری و در واقع برای باندهای گوناگون عموما اصول گرا که افشاگری نکنند، چنانکه تاریخ گذشته نشان می دهد، بی خاصیت و بی نتیجه است. 
 سیاست داخلی
در سیاست داخلی خامنه ای به رئیس جمهوری نیاز دارد که همچون رئیسی یک جلاد و یک قصاب باشد. با توجه به ناتوانی جمهوری اسلامی در دست زدن به اصلاحات اقتصادی و سیاسی و بنابراین امکان رشد و گسترش جنبش های توده ای خامنه ای به رئیس جمهور و دولتی نیاز دارد که بتواند سپاه و نیروهای اطلاعاتی را یک پارچه نگاه دارد و ساطور قصابی را بر سر توده ها فرود آورده و جنبش آنان را به خاک و خون کشد. از این نظر شاید قالیباف که سرکوب خونین جنبش دانشجویی در 18 تیر مایه ی فخر و مباهات وی بود فردی امتحان پس داده باشد.
 ممکن است برای خامنه ای و باندهای همراهش در سپاه این تصور که قالیباف می تواند یک رضاخان قلدر دیگر باشد، آنها را به این متمایل گرداند که وی را رئیس جمهور بعدی کنند. شاید از این نظر و بر مبنای قول هایی که به وی داده شده است می باشد که قالیباف خود را کاندید کرده است؛ اگر چه حفظ ریاست مجلس از جانب وی تا حدودی این گمان را خدشه دار می کند.(جدا از شبهه ی مهندسی کردن انتخابات، این امکان نیز هست که باندهای مخالف قالیباف از جمله جبهه ی پایداری و جریان رائفی پور و باندهای پشتیبان شان در سپاه و همچنین  جریان های مخالف خود خامنه ای که در ارگان ها نیز نفوذ دارند و پشتیبانی آنها از کاندیداهای خود، مانع این امر شود). 
ولی فقیه بعدی نوکر سران سپاه
اما قالیباف فرد بسیار جاه طلبی است و مشکل که اگر رئیس جمهور شود و بتواند باند خود را در همه ی عرصه ها به باند حاکم تبدیل کند، به آن قناعت کند. جاه طلبی وی خاموش نخواهد شد و وی به دنبال آن خواهد بود که ولی فقیه را نیز تعیین کند و در عین حال از قدرت وی بکاهد و به قدرت خود بیفزاید.
به هر صورت رسیدن قالیباف و یا کسانی همچون وی به ریاست جمهوری ممکن است خیال خامنه ای را از جهت سرکوب های یکدست جنبش های توده ای تا حدودی راحت کند اما نگرانی های تازه ای به وجود خواهد آورد. نگرانی هایی که در صورت انتخاب قالیباف به ریاست جمهوری، خامنه ای را راحت نخواهد گذاشت.   
سیاست خارجی
مشکل دیگر خامنه ای سروسامان  دادن به سیاست خارجی است. او یا باید روسیه و شرق را انتخاب کند و یا آمریکا و غرب را. به نظر می رسد که آن بلوکی که خامنه ای می تواند به آن اتکا کند و مثلا با برداشتن تحریم ها و ورود سرمایه های خارجی سروسامانی به اقتصاد کشور دهد امپریالیست های غربی و در راس آنها آمریکا باشد نه روسیه. در مورد چین نیز تفاوتی نمی کند. خواه رابطه با روسیه باشد و خواه با غرب، در جایگاه چین در روابط خارجی ایران تفاوت چندانی ایجاد نمی شود. شاید تا حدودی امکان خرید نفت ارزان و یا مبادله ی آن با کالا از بین رود. ساخت اقتصادی چین وابسته به امپریالیست های غربی است نه به روسیه.
 در هر حال به نظر می رسد که روند کنونی بیشتر به طرف سازگاری با غرب پیش می رود تا روسیه. در اینجا قالیباف همان قدر می تواند نقش سازشگر را با غرب ایفا کند که امثال لاریجانی که اغلب این چنین در مورد نقش وی در دنبال کردن سیاست خارجی روحانی گفته می شودمی توانند اجرا کنند.
شاید از نظر باندهایی در سپاه و در دفتر که دنبال رییس جمهور کردن قالیباف هستند این باشد که کاری را لاریجانی می تواند انجام دهد از عهده ی باند قالیباف نیز بر می آید اما کاری که از قالیباف بر می آید یعنی رفتن در نقش رضاخان قلدر احتمالا از لاریجانی ساخته نخواهد بود.
تایید کاندیداهایی از تک تک جناح ها
بالاخره ممکن است خامنه ای تصمیم بگیرد که از تک تک جناح ها نماینده ای در انتخابات بگذارد. روشن است که خامنه ای حداکثر قابلیت جامعه را برای حضور در پای صندوق حدس زده است. یعنی می داند که اگر حتی یک یا چند کاندید اصلاح طلب را در بین کاندیداهای تایید صلاحیت شده قرار دهد با توجه به مخالفت توده ها با اصلاح طلبان و اساسا انتخابات، درصد چندانی به رای دهنده گان اضافه نخواهد شد و در هر حال پیروزی از آن کاندید خامنه ای خواهد بود.
اما با چنین کاری می تواند مثلا نخست فضایی را که پس از«جنبش زن زندگی آزادی» بر ذهن توده ها غالب شده است به نفع سازش با حکومت تضعیف کند و دوما به کشورهای خارجی مثلا دموکرات منش شدن اش را نشان دهد.
 با این همه، اگر چنین شود او مجبور شده است که یک عقب نشینی دیگر  انجام دهد. یعنی کاندیداهایی از همه ی جناح ها و از جمله اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات بگذارد تا هر کدام بتوانند بخش هایی از لایه هایی که به آنها اتکاء دارند به میدان بکشند و به اصطلاح حال و هوای انتخابات را نسبت به انتخابات مجلس به نفع حکومت تغییر دهند.
 در نهایت خامنه ای و سپاه، کاندیدای مورد نظرشان را از صندوق بیرون خواهند آورد. لیست شورای نگهبان و مواضع ارگان های سپاه و نیز کیهان تا حدودی می تواند این کاندیدا را مشخص کند.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
18 خرداد 1403 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر