۱۴۰۳ خرداد ۲۷, یکشنبه

امپریالیسم سوئد و معامله ای کثیف

 
امپریالیسم سوئد و معامله ی کثیف دیگری با خامنه ای
 
در روز شنبه ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۳(۱۵ ژوئن ۲۰۲۴) حمید نوری از عاملین جنایت ها و کشتارهای دهه 60 که دو سال پیش و پس از نه ماه محاکمه در دادگاه عالی سوئد به حبس ابد محکوم شده بود با دو زندانی سوئدی( در واقع به گروگان گرفته شده برای چنین روزهایی) با نام های یوهان فلودروس و سعید عزیزی که در زندان های جمهوری اسلامی بودند و موقعیت شان به هیچ وجه با حمید نوری قابل مقایسه نبود مبادله شد.  
جدا از نفس گیر انداختن جنایتکارانی چون حمید نوری و جانیانی چون اسدالله اسدی و... سپردن آنها به دادگاه ها آنچه که مهم ترین بخش محاکمه حمید نوری جنایتکار در دادگاه عالی سوئد را تشکیل می دهد شرکت زندانیان سیاسی دهه ی شصت و خانواده های قربانیان و افشای جنایات حمید نوری و دستگاه آدمکشی خمینی و خامنه ای در پیشگاه طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و آزادیخواه کشور ما و دیگر کشورها است. این جنبه ی مثبت و در خور این محاکمه است.
اما اینکه دولت هایی مانند سوئد یا بلژیک و یا آلمان چنین محاکماتی را در مورد اتباع کشوری که به درجاتی و یا در مجموع زیرسلطه ی اقتصادی آنها و بلوک آنهاست انجام می دهند و به نوعی قیافه ی احترام به حقوق بشر می گیرند، نه همچون امری که ماهیت حقوقی و سیاسی و اقتصادی آنها را تشکیل می دهد - چرا که ماهیت امپریالیست ها ارتجاع است نه ترقی خواهی، نه احترام به حقوق بشر- بلکه عمدتا وابسته به شرایط  اقتصادی و سیاسی چگونگی رابطه با این گونه کشورها است. یعنی در این جا و در مورد جمهوری اسلامی آنچه در درجه نخست قرار می گیرد و به طور کلی تعین کننده ی انجام چنین محاکماتی است شرایط روابط اقتصادی و سیاسی این دولت های امپریالیستی و کلا دولت های امپریالیستی غرب با ولایت فقیه خامنه ای و جناح ها و یا جناح های حاکم است.
 به طور کلی اگر این روابط در دورانی باشد که تضادهای بین این کشورها با جمهوری اسلامی به هر دلیلی( به سیاست های جهانی و منطقه ای امپریالیست ها و به شرایطی که آنها برای حکومت مرتجعین حاکم بر می شمارند گردن نگذاشتن، گرایش پیدا کردن به سوی بلوک امپریالیستی مقابل و...) تشدید و بنابراین جهت عمده ی این روابط خصومت باشد برای زیر فشار قرار دادن حکومت از این گونه اقدامات انجام می دهند و اگر این روابط در دورانی باشد که سیاست آنها در مورد کشور مزبور بر مبنای پیام هایی که از آن کشور برای آماده گی اطاعت و حرف شنوی و ترمیم روابط و یا تامین منافع آنها می رسد قرار باشد تغییر کند آن گاه عموما برعکس آن را انجام می دهند؛ یعنی امتیازاتی به این دولت می دهند. موردمبادله ی حمید نوری و نیز اسدالله اسدی از این گونه مبادلات است که در چارچوب کلی روابط امپریالیست های غربی با جمهوری اسلامی، بین کشورهای امپریالیستی سوئد و بلژیک و جمهوری اسلامی صورت گرفت.
البته در چنین چارچوب هایی گاه ظاهر قضیه این گونه می شود که مثلا این دولت ها جانب خلق این کشورها و جنبش و انقلاب آنها را گرفته اند و مثلا افرادی را بازداشت و محاکمه کرده و به زندان انداخته اند که جنایاتی در حق توده های زحمتکش  کشور خویش مرتکب شده اند و به این وسیله با جنبش ها و خیزش های جاری در این کشورها همراهی کرده اند. اما در ماهیت امر این بیشتر و اساسا به سبب همان تضاد نخستین یعنی در چارچوب تضاد خودشان با حکومت مزبور صورت می گیرد و نه در چارچوب تضاد خلق کشور مزبور با مرتجعین حاکم بر کشورشان. و اگر هم همراهی ای باشد برای وابسته کردن جنبش به خودشان و رهبری های وابسته به خودشان است نه دفاع از منافع خلق.
به بیانی دیگر امپریالیست ها هرگز در جانب خلق هیچ کشور زیر سلطه ای نایستاده و نمی ایستند مگر این که در خط جنبش این گونه کشورها ایستادن و همراهی ظاهری با آن، در چارچوب تضاد خودشان با حکومت مزبور و یا دیگر قدرت های امپریالیستی باشد. نمونه ی مهم تاریخی در ایران ایستادن موقتی امپریالیسم جهانخوار انگلستان در کنار مشروطه خواهان است که کاملا در چارچوب تضاد آنها با امپریالیسم روسیه بود و نه در چارچوب تضاد طبقات خلقی ایران با حکومت استبدادی قاجار.
روشن است که طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش می توانند از این تضادها استفاده کنند و امر انقلاب خود را پیش برند( و مورد محاکمات این چنینی از زمره ی آنهاست) اما به هیچ وجه نباید چنین پشتیبانی هایی از جانب امپریالیست ها به عنوان امری که ماهیت آنها را تشکیل می دهد به شمار آورند و دچار خوش بینی های فریبنده شوند. یعنی همواره باید چرخش آنها را در نظر داشته و پیش بینی کنند.
محاکمه ی حمید نوری دو سال پیش و در دورانی صورت گرفت که پیش از آن خامنه ای با راندن روحانی متمایل به امپریالییست های غربی از قدرت، باز هم بیشتر از پیش به امپریالیسم روسیه نزدیک شده بود، و از سوی دیگر با امکان ندادن گسترش روابط اقتصادی با غرب و امکان سرمایه گذاری های امپریالیست های غربی در ایران شرایط تشدید بحران اقتصادی جاری در ایران و رشد بیشتر شورش های توده ای را فراهم کرده بود، و از سوی سوم با سرکوب حتی ساده ترین آزادی های اجتماعی و فرهنگی، جنبش و خیزش های متوالی در ایران را بیش از پیش  برانگیخته بود، و از سوی چهارم به ماجراجویی هایش در منطقه ی خاورمیانه ادامه می داد و موجب به هم ریختن برنامه های امپریالیست های غربی برای کنترل منطقه می شد. جنبش هایی که می توانست در منطقه خاورمیانه تاثیر گذارد و شرایط در خطرقرار گرفتن منافع امپریالیست ها را سبب شود. اما مبادله و آزادی وی در دورانی صورت می گیرد که حکومت خامنه ای پس از سرکوب خشنی که در مورد خیزش«زن، زندگی، آزادی» پیش برد بخشی از هم و غم خود را از انزوای شدید بین المللی بیرون آوردن حکومت اش و سروسامان دادن به روابط با امپریالیست های غربی و در راس شان آمریکا و بایدن و حزب دموکرات آمریکا قرار داد و در این راه انواع دریوزگی ها و عقب نشینی ها پیشه کرد.
آنچه نیاز است تکرار و به روی آن تاکید شودهمانا امید نبستن جنبش طبقه ی کارگر و طبقات خلقی ایران به امپریالیست هاست. امپریالیسم، امپریالیسم است. خواه آمریکا (و روسیه) باشد خواه انگلستان و آلمان و فرانسه و ایتالیا و خواه کشورهایی مانند بلژیک و سوئد و سویس و دانمارک و فنلاند و ... اینها همه امپریالیست اند و در این جای شک و تردیدی نیست.
این که این میان برخی از این دولت ها( و به ویژه دولت امپریالیستی سوئد) موذیانه و به دلیل برخی شرایط اقتصادی و سیاسی توانسته اند چهره ی کامل تری از«دولت های رفاه» برای خود در اذهان ترسیم کنند و حتی در نظر برخی تا حدودی«نیمه سوسیالیستی» بنمایند تغییری در اصل مساله یعنی امپریالیستی بودن این کشورها نمی دهد.
آنچه که بخش مضحک قضیه را تشکیل می دهد این است که در نظر حتی برخی از جریان های«شبه چپ» ایران از قماش دارودسته های ترتسکیست های حکمتی، «مارکسی» های به اصطلاح «ضد سرمایه داری»اما در واقع و در عمل غرب پرست و خروشچفیست های راه کارگری، دولت سوئد تا حدود زیادی چنین است؛ صاحب یک «دموکراسی کامل»( یعنی به شکلی نبود دولت و نبود دیکتاتوری سرمایه داران امپریالیست!)، جامعه ای تقریبا«کمال مطلوب» و به احتمال یک «مدینه ی فاضله»!
این حضرات«شبه چپ» که برخی شان عنوان استاد دانشگاه را یدک می کشند کار را به جایی می رسانند که شروع به پند و اندرز دادن به دولت امپریالیست سوئد می کنند و از این سخن می رانند که «چنین اقداماتی به نفع دولت سوئد نیست و جمهوری اسلامی از آن استفاده می کند و در آینده دست اش بازتر است و راحت تر دست به ترور نیروهای مخالف پناه آورده به این کشورها می زند و اگر فردی از این تروریست های جمهوری اسلامی هم دستگیر شد، خیال اش راحت است که با چند گروگان گرفتن می تواند دولت هایی مانند دولت سوئد را وادارد که تروریست مزبور را آزاد کند.» و ...( نقل به معنا از مصاحبه ها و مقالات چنین افرادی و نیز اعلامیه های گروه های«شبه چپ»).
حضرات گمان می کنند که این دولت ها منافع خود را نمی شناسند و منتظرند تا این «شبه چپ» های بی خاصیت و دانشگاه دیده های پرمدعا که عملا مزدبگیر سرمایه داران و صد البته خدمتگزارشان هستند، به آنها بگویند که چه به نفع شان هست و چه به نفع شان نیست. برای این ها که دچار خرافات«دموکراسی کامل در سوئد»هستند و پشت این دموکراسی و دولت دموکراتیک سوئد، دیکتاتوری سرمایه داران امپریالیست را نمی بینند، این روشن نیست که این تا حدود زیادی خود این دولت ها هستند که در صورتی که منافع اقتصادی و سیاسی شان ایجاب کند میدان کشتار مخالفان را برای جمهوری اسلامی باز می گذارند و چشم بر هم می گذارند که چیزی ندیده اند. مشکل بتوان گفت که بخشی از ترورهای حکومت اسلامی در کشورهای امپریالیستی اروپای غربی بدون آگاهی دولت های این کشورها صورت گرفته باشد.
جنبه ی دیگر خرافاتی بودن این «شبه چپ» ها و«استادان دانشگاه» این است که گمان می کنند در دولت سوئد و کلا جمهوری های دموکراتیک بورژوایی، دستگاه قضایی استقلال کامل دارد و حال که این جنایتکار آزاد شده است به این معناست که دولت سوئد استقلال دستگاه قضایی را نادیده گرفته است( نگاه کنید به اعلامیه ی مشترک راه کارگر و حزب کمونیست ایران با نام در «محکومیت آزادی حمید نوری؛ “حقوق بشر”، ابزاری برای حفظ منافع دولت های غربی» یکشنبه 27 خرداد 1403). این است که آه و ناله سر می دهند که حمید نوری در دادگاه عالی سوئد محاکمه شده است «وبا این استرداد... کل سیستم قضایی مورد اهانت قرار گرفته است»( اعلامیه ی حزب چپ ایران با نام« استرداد حمید نوری، آزادی یک جنایتکار دیگر، تشویقی مکرر برای گروگانگیری جمهوری اسلامی» 27 خرداد 1403). این حضرات که فریب دموکراسی بورژوایی را خورده اند اصلا نمی توانند دولت سرمایه داران را همچون کلی تصور کنند که سه بخش دستگاه قانون گذاری، دستگاه اجرایی و دستگاه قضایی به همراه دستگاه نظامی دارد که ظاهرا مجزا از یکدیگر و دارای استقلال اما در ماهیت متحد هستند و به عنوان یک مجموعه دستگاه بوروکراتیک- نظامی، دیکتاتوری همه جانبه ی یک طبقه را بر طبقه ی کارگر و زحمتکشان و لایه های خرده بورژوازی اعمال می کنند.
 اما جنبه ی آزارنده ی قضیه این است این جریان ها این آت و آشغال های نظری را برای خود نگه نمی دارند بلکه در میان طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش کشور نیز تبلیغ و ترویج می کنند و به این وسیله طبقه ی کارگر را فریب می دهند.
طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و خلقی ایران در انقلاب دموکراتیک بزرگ خود باید بر نیروی خود اتکاء کنند. این پایه ی قضیه و اصلی اساسی است. در کنار آن نگاه یاری خواهانه ی طبقه ی کارگر و خلق ما به طبقه ی کارگر بین المللی و زحمتکشان جهان است و نه امپریالیست ها و دولت های ارتجاعی و دستگاه قضایی آنها.
هرمز دامان
28 خرداد 1403     

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر