۱۴۰۳ آبان ۱۶, چهارشنبه

درباره ی مساله ی پاسخ خامنه ای و شرکای پاسدار به حمله ی دولت اسرائیل

 
درباره مساله ی پاسخ خامنه ای و شرکای پاسدار به حمله دولت اسرائیل
 
خسارات وارد شده در حمله اسرائیل
اخبار و تصاویر ماهواره ای انتشار یافته پس از حمله ی دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل به پدافند هوایی و پایگاه های موشکی حکومت مرتجع ولایت فقیه و ...نشان داد که سطح خسارات وارده بسیار بیشتر از آن میزانی بوده است که حکومتگران با کوچک نمایی آن اعلام کردند و بر سر آن دلقک بازی درآوردند. دارودسته های حاکم گویا برای این که اراده ی خود مبنی بر پاسخ ندادن به حمله ی اسرائیل و دنبال نکردن این تقابل را پیش برند بیشتر بر آن بودند که سطح خسارات وارده را ناچیز و یا جزیی وانمود کنند و بگویند اسرائیل جا زده و بنابراین نیازی به پاسخ نیست. اما با درج این اخبار و تصاویر وضع تا حدودی تغییر کرد.
خامنه ای و سران مومیایی سپاه که می خواستند مسابقه موشکی و پهبادی را با دولت صهیونیستی اسرائیل کنترل شده پیش برند و به همین دلیل عملیات« وعده صادق دو» را گرچه تا حدودی گسترده تر از«صادق یک» اما بازهم برای جلوگیری از تداوم درگیری بدون ضربات شدیدتری پیش بردند، در مقابل ناظر حمله ی شدیدتر دولت اسرائیل و به اصطلاح داشتن دست بالا  به وسیله این کشور، شدند.
پس از این حمله بود که بی آنکه اخبار دقیق و تصاویر به وسیله ی حکومتیان منتشر گردد اما صحبت «پاسخ» و «وعده ی صادق سه» به میان آمد. از خامنه ای که ظاهرا ارزیابی را به مقامات سپرده بود تا فرماندهان سپاه روی منبر رفته و دوباره شروع کردند به رجز خوانی که چنین و چنان خواهیم کرد و حمله و عملیات بعدی ما بسیار شدیدتر از آن حملاتی خواهد که تا کنون انجام داده ایم.
 به این ترتیب وضع به گونه ای پیش می رود که امکان حمله ی تازه ای از جانب حکومت ولایت فقیه قابل تصور است.
دلایل این حمله چنان که صورت گیرد و بنابراین تداوم درگیری فعلی که امکان تبدیل شدن به یک درگیری و جنگ گسترده را دارد، صرفا به ارزیابی از خسارات وارده و بنابراین تصمیم به پاسخ این خسارات محدود نمی شود بلکه دلایل دیگر و بعضا مهم تر از آن در تصمیم سران جمهوری اسلامی دخالت دارد. بخشی از این دلایل در ارتباط با سیاست داخلی و برخی دیگر در ارتباط با سیاست خارجی هستند.
چرا حملات اسرائیل شدیدتر شدن از حملات جمهوری اسلامی بوده است؟
 پیش از اینکه این دلایل بررسی شود باید این پرسش را به میان آورد که چرا دولت صهیونیستی اسرائیل به درجه ای خسارت وارد کرده است که تمایل و یا اجبار به پاسخ را در حکومت ولایت فقیه برانگیزد؟
از سوی دیگر دولت صهیونیستی اسرائیل پس از حمله گفته است که این حمله ای نبود که قرار بود آنها در پاسخ حمله ی جمهوری اسلامی انجام دهند و آنها با زدن پدافند هوایی و پایگاه های موشکی تنها شرایط مورد نیاز را برای حمله ی گسترده ی بعدی که حمله ی اصلی اسرائیل خواهد بود فراهم کرده اند.  
آیا این ها- اگر فرض را بر بلوف بودن آنها نگذاریم-  به این معنا نیست که آنها مایلند درگیری گسترده شود؟ روشن است که اگر چنین خواستی وجود داشته باشند صرفا تمایل دولت اسرائیل نبوده بلکه تمایل امپریالیست های غربی و در راس شان آمریکا است که در حال حاضر دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل همچون عامل و ابزار آنها در منطقه عمل می کند. در واقع دولت اسراییل بدون موافقت امپریالیسم آمریکا و متحدین غربی حمله ای با این شدت انجام نمی داد. بنابراین پرسش این است که آیا امپریالیسم آمریکا و اروپای غربی مایل اند که این جنگ را به درجه ای گسترش دهند تا جمهوری اسلامی پس کشد و جام زهر دیگری نوشیده و از برخی از مواضع خود در منطقه عقب نشیند؟ به عبارت دیگر ضرباتی که به حماس و حزب الله و سپاه قدس وارد شد تا مرحله ی محدود و یا جمع کردن آنها و نیز زدن دست و پاهای جمهوری اسلامی در منطقه و تمکین جمهوری اسلامی به خواست هایشان پیش رود؟( در شرایط کنونی سرنگونی خامنه ای برایشان مطرح نیست). تکامل این تقابل در روزها و هفته ها و ماه های آینده به احتمال پاسخ این پرسش ها را خواهد داد.
دلایل داخلی
اگر پاسخ ندهیم اسرائیل جری تر می شود!
نخستین دلیلی که خامنه ای و سران سپاه و البته دارودسته های «ارزشی» و حزب اللهی پیش می کشند این است که اگر جمهوری اسلامی پاسخ ندهد دولت اسرائیل جری تر شده و حملات بیشتر و شدیدتری خواهد کرد. آنها همین مساله را که دولت اسرائیل طرح کرده، یعنی این را که این حمله تنها زمینه های پاسخ اصلی این دولت را فراهم کرده و شواهدی نیز ناظر بر این ادعاست( ضربه به پدافند هوایی و پایگاه های موشکلی برای از کار انداختن آنها)، پیش می کشند.
 نظر آنها این است که جمهوری اسلامی باید از امکانات نظامی خود به ویژه موشک ها استفاده کرده و به اسرائیل ثابت کند که توانایی عبور از «گنبد آهنین» و وارد کردن ضربات سنگین به این کشور را دارد. از نظر آنها چنین حملات و ضرباتی می تواند نقش «بازدارنده» ایجاد کرده و به حکومت ولایت فقیه کمک کند که از حاشیه ی امن تری برای بقا و تداوم خویش برخوردار شود.
مشکل این نظر این است که اتفاقا این جمهوری اسلامی بوده که یا مستقیم در حمله ی 7 اکتبر دخالت داشته و و یا غیرمستقیم مشوق آن بوده است. حمله ای که وضع را به نابودی غزه و بخشی از جنوب لبنان کشانده و برخی از مهم ترین گروه های نیابتی جمهوری اسلامی به ویژه  حماس و حزب الله را دچار ضربات شدید کرده است. از سوی دیگر مگر ده ها عملیات در منطقه به وسیله ی نیروهای نیابتی علیه اسرائیل اجرا نشد، چرا وضع باید به صورت تهاجم اسرائیل در می آمد و نه اینکه به عقب نشینی اسرائیل بینجامد؟
 بنابراین اگر قرار بود حمله نقش بازدارنده داشته باشد می باید خود عملیات 7 اکتبر به عقب نشینی دولت اسرائیل و آماده گی اش برای سازش با حماس و آزادی گروگان ها کشیده می شد.
اگر آن حمله به این وضع کشیده شد، حملات بعدی از جانب جمهوری اسلامی می تواند وضع را بدتر از آنی کند که اکنون است و جنگ را به داخل ایران بکشاند. چنان که اشاره شد دولت اسرائیل یک دولت محلی نیست بلکه نماینده ی امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی در منطقه است و هر گونه حمله ای به آن در مجموع حمله به امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی تلقی می گردد و واکنش آنها را در پی خواهد داشت.   
تسکین بخشیدن به تب پایگاه اجتماعی - حزب اللهی ها و نان خورهای حکومت به پاسخ
 دومین دلیل تسکین بخشیدن به پایگاه اجتماعی روز به روز کوچک شونده ی حکومت به ویژه نان خورهای سپاهی و بسیجی و حوزوی و حزب اللهی های دیگر مراکز و ارگان های حکومتی است. بسیاری از این دارودسته های نان خور جمهوری اسلامی از روی  قصد و عمد و شارلاتانیسم سیاسی و یا از روی باور به جهان بینی متعصابانه ی عتیقه ی مذهبی شان تاب این حملات اسرائیل و ضعیف بودن حکومت شان را باور ندارند و از این رو هیاهو به راه انداخته و در باد جمهوری اسلامی و اینکه می توانیم چنین و چنان کنیم و اسرائیل را سرجایش بنشانیم می دمند. بنابراین هدف از پاسخ و تداوم درگیری به وسیله حکومتگران، آرام کردن این پایگاه اجتماعی و داشتن همراهی شان با حکومت ولایت فقیه است.
سرکوب جنبش انقلابی - دموکراتیک 
دلیل مهم دیگری که برای ادامه ی درگیری وجود دارد تقابل با جنبش انقلابی - دموکراتیک جاری در جامعه و سرکوب آن است. در حال حاضر شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وضع انفجاری دارند( شرایط اقتصادی بیش از بقیه) و جنبش های گوناگون پس از سرکوب خونین خیزش«زن زندگی آزادی» در جامعه نه تنها تحلیل نرفته و کمتر نشده اند بلکه همه گسترش و  تداوم یافته اند.
در میان جنبش های جاری دو جنبش مهم ترین مراکز ثقل و تداوم جنبش جاری هستند. یکی جنبش حقوق بگیران زحمتکش یعنی جنبش کارگری( از کارگرانی که شاغل اند تا بیکاران و بازنشسته ها) و همچنین جنبش های فرهنگیان و پرستاران و دیگری جنبش دموکراتیک زنان برای آزادی است که هر دو سراسری هستند. این دو جنبش، بیش از جنبش های دیگر در حال تقابل و مبارزه ای روزمره با حکومت کنونی هستند. مساله ی کنونی حقوق بگیران زحمتکش و بیش از همه طبقه ی کارگر پیرامون مسائل اقتصادی( تورم، گرانی، پایین بودن سطح حقوق ها نسبت به تورم و گرانی، شرایط شغلی و...) و مسائل زنان عجالتا پیرامون آزادی پوشش است. در کنار آنها جنبش  دانشجویان و مبارزات خلق های بلوچ و کرد و مبارزات زندانیان سیاسی و دیگر جنبش های جریان دارند. تکامل هر کدام این جنبش ها در نتیجه ی بدتر شدن مداوم شرایط و یا نوع برخورد حکومتگران( همچون مورد مهسا امینی)، می تواند اوضاع جاری را تغییر داده و وضع را به رویارویی های شدید با حکومت کشاند.
از این رو تمایل خامنه ای و سران سپاه برای تداوم درگیری - و البته تا جایی که برایشان امکان دارد - برای این است که دست شان را برای سرکوب این جنبش ها به بهانه ی درگیری و مقابله با دشمن خارجی، ایجاد فضای جنگی مانند دهه شصت و مجبور کردن توده ها به تمکین از اوضاع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی باز می کند.   
استفاده از فضای درگیری و جنگ به نفع حکومت و تجزیه ی جنبش 
 از سوی دیگر تمایل آنها ایجاد تغییر در روند این جنبش به نفع خود و تجزیه ی آن و کشاندن بخش هایی از توده ها به دنبال خودشان و پشتیبانی از جمهوری اسلامی در یک درگیری گسترده با اسرائیل است.
 در وضعیت کنونی، ناتوانی دولت پزشکیان برای پاسخ به مشکلات اساسی مردم به ویژه مشکل اقتصادی بیش از پیش بارز می شود. این دولت که  ظاهر برای حل این مشکلات روی کار آمده بود در همین مدت نشان داد که نه مال این کار است و نه اجازه دارد که بیرون از چارچوب هایی که برایش تعیین کرده اند گامی بردارد. اکنون بیش از پیش مشخص شده است که اصلاح طلبان که با هیاهویی دروغین خود را«برنده» رقابت معرفی کردند،«برنده» نبوده و مهره هایی ناچیز در دست خامنه ای و سران سپاه و هسته ی مرکزی قدرت در بیت رهبری بوده اند و برای کنترل اوضاع سیاسی، و البته با تمایل خودشان در خدمت به حکومت ولایت فقیه، به میدان فراخوانده شده اند. آنها در هیچ مساله ی مهمی توان برنامه ریزی و اجرا نداشته و ندارند. حداکثر اقدامات آنان به رفع حصر از کروبی و یا به بازگشت به کار برخی استادان و دانشجویان اخراجی و از این گونه کارها محدود شده است. چنانکه دیده می شود آنها بیشتر نقش پیشبرد برنامه هایی همچون گرانی نان( که مرحله ای از آن انجام شد ) و بنزین را دارند که اگر در دستان جناح های اصول گرایی بود می توانست با مقاومت بیشتری از جانب مردم روبرو گردد.
در واقع، برنامه ریزی برای ریاست جمهوری پزشکیان بی خاصیت برای تجزیه جنبش بود که مشترکا به وسیله خامنه ای و سران سپاه و اصلاح طلبان حکومتی  ترتیب داده شد. در حال حاضر از نظر حکومت دنبال کردن درگیری با اسرائیل می تواند به مرکز دیگری برای تجزیه ی جنبش تبدیل شود و بنابراین خطر تکامل جنبش را به خیزش های بزرگ تر علیه حکومت حداقل موقتا از بین ببرد.( در حال حاضر در مورد جنگ گسترده صحبت نمی کنیم)
 به این ترتیب  طرح روی کار آوردن دولت پزشکیان برای تجزیه کردن جنبش دموکراتیک و تضعیف آن گرچه به هر حال شکافی در میان توده ها ایجاد کرد اما در کل کفایت نکرده و اکنون تداوم درگیری با اسرائیل است که در دستور کار قرار گرفته و می تواند نقش مهم را در تداوم حکومت کنونی برای گذر از بحران عمیق جاری بازی می کند.
دلایل خارجی
منطقه و نیروهای نیابتی
همردیف با نقش پاسخ در بازدارنده گی و تسکین نیروهای پشتیبان داخلی، تسکین نیروهای نیابتی در لبنان و یمن و عراق و غیره و تشویق آنها به ادامه ی جدال کنونی به اسرائیل وجود دارد.
حکومت ولایت فقیه باید به گونه ای ثابت کند که ستون پنجم اسرائیل در میان سران و عمال حکومتی نقش مهمی را در ترور رهبران نیروهای نیابتی و تخریب سازمان آنها را نداشته و آنچه نقش اصلی را دارد نقش پشتیبانی جمهوری اسلامی از این نیروها است و بنابراین اعتماد خدشه دار شده را برگرداند. از نظر سران حکومت، تداوم حملات می تواند به این نیروها اجازه دهد که خود را بازیابی و سازماندهی کنند و بتوانند در شرایط پیش رو همچون عوامل حکومتیان در منطقه و برای امتیاز گیری از اسرائیل، دولت های منطقه و نیز امپریالیست ها ثمر بخش باشند.
کشورهای منطقه
 از سوی دیگر پاسخ می تواند وجه ی روز به روز تخریب شده تر جمهوری اسلامی در نتیجه ضربات پی درپی به خودش و نیروهای نیابتی اش را در میان کشورهای منطقه به ویژه کشورهای عربی منطقه بهبود بخشد. از نظر حکام جمهوری اسلامی اگر پاسخ ندهند چه بسا این کشورها در مقابل اش «شیر» تر از آن چیزی شوند که اکنون شده اند.
نقش امپریالیسم روسیه در تداوم درگیری با دولت اسرائیل
در کنار این ها می توان تصور کرد که دولت امپریالیستی روسیه خامنه ای و سران سپاه را به ادامه درگیری ها تشویق کرده باشد و احتمالا دادن مجوز مونتاژ جت جنگنده سوخو 35 در این راستا است. از نظر امپریالیسم روسیه درگیری جمهوری اسلامی با اسرائیل جدا از این که جمهوری اسلامی را بیش از پیش به آنها نزدیک می کند می تواند موجد مراکز دیگر درگیری گردد و بنابراین تمرکز امپریالیست های غربی را روی جنگ اوکراین و کمک به دولت این کشور تضعیف کند و یا به حاشیه برد و یا حداقل شرایط را برای معامله های این دولت با دولت های امپریالیستی غرب بر سر مساله ی اوکراین فراهم سازد. روسیه بارها و آشکارا روحیه ی معامله گری خود را نشان داده است. از مساله  فروش گاز ایران گرفته تا مانع اسرائیل نشدن برای زدن پایگاه های سپاه قدس در سوریه تا همراهی با امارات در مورد جزایر سه گانه و...از سوی دیگر خامنه ای و سران پاسدار استعداد غریبی از خود نشان داده اند که همواره احمق های فریب خورده ی روسیه و چین باشند اما همواره هم همچون بنده ای به دنبال اربابان خود روان گردند. برای آنها چاره ای جز چنگ زدن به این «ریسمان» پاره پوره ی روسیه و چین وجود ندارد. 
اگر وضع بدتر شد سریعا عقب نشینی و سازش می کنیم!
مشکل که خامنه ای و سران سپاه اهل تداوم یک درگیری تا مرحله یک جنگ گسترده و تمام عیار باشند. آنها احتمالا می خواهند تا جایی درگیری را ادامه دهند که فکر می کنند مرحله ی پس از آن ورود به یک جنگ گسترده و تمام عیار خواهد بود. تصورشان این است که ممکن است بتوانند وضع را تا آن مرحله خواه از نظر داخلی و خواه از نظر همپیمانان خارجی به ویژه نیروهای نیابتی به گونه ای آبرومندانه به نفع خود پایان دهند و موقعیت پیشین خود را بازگردانند. احتمالا به خودشان قول داده اند که اگر کار بیخ پیدا کرد عقب نشینی می کنیم و جام زهر دیگری را می نوشیم. این البته کار همیشگی شان بوده است. 
مساله ی تهدید به اتمی شدن
 در اینکه خامنه ای و شرکای پاسدارش تمامی تلاش هایشان را کرده اند تا اتمی شوند مشکل که تردیدی باشد. این که خامنه ای فتوی داده که ما نباید دنبال تولید بمب اتمی باشیم یک قیافه گرفتن توخالی اخلاقی است. اگر توانسته باشند اتمی شده باشند شده اند و اگرنه تمامی تلاش شان این است که بشوند.
پی نوشت
انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا
این متن در پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ نوشته شده است. گرچه ترامپ هفتاد و اندی روز دیگر رئیس جمهور رسمی آمریکا خواهد شد با این حال پس از انتخاب وی ممکن است چرخش هایی در سیاست جمهوری اسلامی به وجود آید. مثلا طرح شان تغییر کند و از شدت هیاهو بر سر پاسخ بکاهند و یا اگر آن را انجام دادند شل تر از آنی انجام دهند که در های و هوی شان مندرج بود.  
 هرمز دامان
نیمه ی نخست آبان 1403

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر