طرح«مبارزه علیه فساد»
و برنامه ی«آقازاده»ی فاسد مجتبی خامنه ای برای رهبر شدن
«به ما میگویند نگویید فساد سیستمی شده، اما من میگویم بدتر از این است. متاسفانه کشورمان در فساد غرق شده و در فساد دست و پا میزنیم. در همهجای کشور فساد وجود دارد. جایی و نقطهای در کشور نیست که در آن فسادی وجود نداشته باشد.»
وی در این مصاحبه به افشاگری علیه برخی مقامات جمهوری اسلامی زده است و لیستی از دزدی های آنان ارائه داده است:
« پرونده محمد یزدی، رییس قوهقضاییه آنقدر قطور بود که تا سطح میز ناهارخوری بالا میآمد.
یکی از پروندههای او زمینخواری حدود ۳ هزار هکتار از اراضی جنگلهای
شمال خلیلمحله عباسآباد بهشهر است. پرونده دیگر او پرونده لاستیک دنا است که به
اسم خصوصیسازی، بدون پرداخت ریالی آن را از آن خود کرد و پرونده دیگر، او پرونده
منزل شخصی اوست که برای خریداش به ذاکر احمدی، رییس دادگستری وقت استان هرمزگان
نامه میزند و دستور میدهد یک میلیارد به حساباش واریز کند و او بار لنجهای
مردم را توقیف، فروخته و به حساب یزدی واریز میکند. چنین شخصیتی رییس قوه قضاییه
ما بود.
معدن طلای موته اصفهان و چند معدن دیگر در اختیار خانواده هاشمی شاهرودی قرار گرفته بود.
معدن دهبید فارس که یکی از بهترین سنگهای دنیا را دارد را، آیتالله امامی کاشانی از آن خود کرده بود و وقتی خبر را رسانهای کردیم، او موسسه خیریه توانبخشی راهاندازی کرد و معدن را وقف این موسسه کرد.
زمینخواری کاظم صدیقی، از امامان جمعه تهران، ممکن نبود بدون هماهنگی با او صورت گرفته باشد. اطرافیان او را میشناسم، جرات اینکه سرخود این کار را کرده باشند نداشتند.
سعید مرتضوی یک جانی بود که میگفت من هر کاری کردهام اجازه آن را از شخص اول مملکت دریافت کردهام.
فروش سوالات کنکور کار پسر عبدالله جاسبی بود. قطعا خود ایشان هم پشت قضیه بوده که این اتفاق افتاده است.
پرونده غلامعلی حداد عادل مربوط به زمینی در دماوند بود که آقای شافعی شوهر خواهر و خواهرشان در آن دست داشتند.
داود احمدینژاد میگفت: محمود آقا داداش خونی من است، فکر نکن داداش ناتنی است. ولی از نظر من محمود دین ندارد، لامذهب است…مثل اینکه نفهمیدی چه میگویم؟ گفت من میگویم محمود دین ندارد، لامذهب است. فکر میکنید الکی این حرف را میگویم؟ از ته دلم این حرف را میزنم.»
در
ادامه ی این به اصطلاح «افشاگری» ها یا بهتر بگوییم بیشتر«چوب به مرده زدن ها»، وی
در این مصاحبه مجتبی خامنه ای این تجلی فساد
و جنایت را کسی دانسته است که در صورت رهبر شدن می تواند فساد را ریشه کن کند.
«مجتبی خامنهای توانایی آن را دارند که گردن مفسدان اقتصادی را بشکنند.» و
«کسی را بالاتر از ایشان نداریم که به مسائل اجرایی و شرایط کشور مشرف باشد. ایشان میتواند نقش موثری در آینده کشور داشته باشد. ایشان توانایی آن را دارند که گردن مفسدان اقتصادی را بشکنند.»
وی البته مبارزه با فساد را برای مجتبی کافی نمی داند و بر این باور است که:
«ایشان باید پذیرای مباحث دیگری غیر از مبارز با فساد هم باشد؛ مثل آزادیهای اجتماعی، آزاد کردن فعالین سیاسی از زندان و… .»
وی سپس اعلام می کند که با حضور مجتبی مساله فساد حل شود:
«امیدواریم با حضور آقا مجتبی در عرصه رهبری آینده، این اتفاق (افشای فساد اقتصادی توسط رسانهها) محقق شود و رسانهها فعالیت واقعی و درست را انجام بدهند. به نظرم با آمدن آقا مجتبی به عرصه رهبری آینده کشور، این اتفاق بیفتد. باتوجه به شناختی که از ایشان دارم، امیدوارم این اتفاق و اصلاحات بنیادین با حضور ایشان محقق شود.»
و در ادامه به این بسنده نکرده و گونه ای صحبت کرده که انگار رهبرشدن مجتبی تمام شده است( با پیش کشیدن ترک درس خارج وی) و وی مامور است که شیپور اعلام آن را بزند:
«با آمدن آقای پزشکیان امیدوار شدم و از این طرف با حضور آقا مجتبی. این دو آیتم برایم امیدوار کننده بود و امیدوارم با این اتفاقاتی که احساس میکنم در حال محقق شدن است، بتوانم در حوزه مبارزه با فساد موفق شوم.» و
و بالاخره در مورد جایگاه خودش هم صحبت کرده و گفته است:
«اگر من بهعنوان بازرس ویژه رییسجمهور منصوب شوم، قطعا نمیگذارم وزارتخانهها وارد خلاف شوند. مثل آقای خلخالی اگر اسم من بیاید خودبهخود آنها - مفسدین - غلاف میکنند، زیرا میدانند که پالیزدار نه اهل معامله است و نه بیسواد و هالو است. در بدو ورود بنده، بخشی از پروندههای فساد بسته میشود. بخشی هم با آن برنامههایی که داریم پیشگیری میشود و فساد شکل نمیگیرد.» و
«من امیدوارم با حضور آقا مجتبی در رهبری آینده، مبارزه با فساد جدی شود. ما هم حاضریم که در کنار ایشان برای مبارزه با فساد سربازی کنیم، بهعنوان بازرس ویژه... گردن مفسدین اقتصاد بزرگ کشور را بزنیم. امیدواریم بهزودی این اتفاق محقق شود.»
اعلام نیمه رسمی رهبری مجتبی خامنه ای
مهم ترین و اساسی ترین وجه در این مصاحبه همان شیپور اعلام نیمه رسمی رهبری مجتبی خامنه و نشستن وی به جای ولی فقیه کنونی است. این بیشتر آشکار کردن آن برنامه ای است که از پیش از سال 88 و دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد آغاز شده بود و در سال 88 توده ها که بیش از پیش به آن پی برده بودند شعار«مجتبی بمیری رهبری را نبینی!» را سر دادند. پالیزدار به نماینده گی باند مجتبی و خود خامنه ای تنها نقش شیپور حرکت به سوی اجرایی کردن آن را در آینده ی نزدیک زده است.
طرح خامنه ای
نکته دیگر این است که علیرغم این که آنچه پالیزدار می گوید علیه خامنه ای هم هست اما این صرفا طرح مجتبی نیست، بلکه طرح خود خامنه ای و در واقع خامنه ای - مجتبی و دفتر وی و جناح خامنه در سپاه و کلا باند خامنه ای است. در حقیقت این بیشتر خامنه ای است که از زبان پالیزدار صحبت می کند و نه مجتبی. این که مثلا مجتبی فردی مستقل است و مخالف پدر و اینک علیه پدرش بلند شده است یک بازی بی مایه و مسخره است که تنها مشتی ابله که توده های مردم را ساده فرض کرده اند می توانند آن را طراحی کنند. هیچ شواهدی از این به چشم نمی خورد که مجتبی در طول این بیست سی اخیر با پدرش در امری مهم و جدی مخالفت کرده باشد. صحبت های خامنه ای با اعضای مجلس خبره گان جزیی دیگر از تحقق این برنامه است. در حال حاضر مجلس خبره گان نقش معرفی کردن رهبر را دارند و خامنه ای که شرایط کنونی کشور و درگیری های جاری با اسرائیل و روی کار آمدن ترامپ و خلاصه مشغول بودن ذهن مردم را مناسب تشخیص داده به آنها گفته که چون از زندگی خود مطمئن نیست و ممکن است«کشته شود» این کار را فوری انجام دهند.
«خودزنی» خامنه ای
این که چرا خامنه ای«خودزنی» می کند و برخی از کسانی را که خود برای مقامات قضایی و امام جمعه و دانشگاه و... انتخاب کرده است افشا می کند( در واقع بیشتر اینان افشا شده هستند و چند تایی هم مثل خود حداد عادل برای این که قضیه «بودار» جلوه نکند قاطی شده اند) روشن است. در واقع در این حکومت که توده ها تا مغز استخوان از آن متنفرند برای اینکه شوکی به مردم وارد شود و شرایط را برای پذیرش واقعی بودن طرح در میان مردم فراهم کند، باید تا حدی هم «خودزنی»و«خود تخریبی» کرد.
معدن طلای موته اصفهان و چند معدن دیگر در اختیار خانواده هاشمی شاهرودی قرار گرفته بود.
معدن دهبید فارس که یکی از بهترین سنگهای دنیا را دارد را، آیتالله امامی کاشانی از آن خود کرده بود و وقتی خبر را رسانهای کردیم، او موسسه خیریه توانبخشی راهاندازی کرد و معدن را وقف این موسسه کرد.
زمینخواری کاظم صدیقی، از امامان جمعه تهران، ممکن نبود بدون هماهنگی با او صورت گرفته باشد. اطرافیان او را میشناسم، جرات اینکه سرخود این کار را کرده باشند نداشتند.
سعید مرتضوی یک جانی بود که میگفت من هر کاری کردهام اجازه آن را از شخص اول مملکت دریافت کردهام.
فروش سوالات کنکور کار پسر عبدالله جاسبی بود. قطعا خود ایشان هم پشت قضیه بوده که این اتفاق افتاده است.
پرونده غلامعلی حداد عادل مربوط به زمینی در دماوند بود که آقای شافعی شوهر خواهر و خواهرشان در آن دست داشتند.
داود احمدینژاد میگفت: محمود آقا داداش خونی من است، فکر نکن داداش ناتنی است. ولی از نظر من محمود دین ندارد، لامذهب است…مثل اینکه نفهمیدی چه میگویم؟ گفت من میگویم محمود دین ندارد، لامذهب است. فکر میکنید الکی این حرف را میگویم؟ از ته دلم این حرف را میزنم.»
«مجتبی خامنهای توانایی آن را دارند که گردن مفسدان اقتصادی را بشکنند.» و
«کسی را بالاتر از ایشان نداریم که به مسائل اجرایی و شرایط کشور مشرف باشد. ایشان میتواند نقش موثری در آینده کشور داشته باشد. ایشان توانایی آن را دارند که گردن مفسدان اقتصادی را بشکنند.»
وی البته مبارزه با فساد را برای مجتبی کافی نمی داند و بر این باور است که:
«ایشان باید پذیرای مباحث دیگری غیر از مبارز با فساد هم باشد؛ مثل آزادیهای اجتماعی، آزاد کردن فعالین سیاسی از زندان و… .»
وی سپس اعلام می کند که با حضور مجتبی مساله فساد حل شود:
«امیدواریم با حضور آقا مجتبی در عرصه رهبری آینده، این اتفاق (افشای فساد اقتصادی توسط رسانهها) محقق شود و رسانهها فعالیت واقعی و درست را انجام بدهند. به نظرم با آمدن آقا مجتبی به عرصه رهبری آینده کشور، این اتفاق بیفتد. باتوجه به شناختی که از ایشان دارم، امیدوارم این اتفاق و اصلاحات بنیادین با حضور ایشان محقق شود.»
و در ادامه به این بسنده نکرده و گونه ای صحبت کرده که انگار رهبرشدن مجتبی تمام شده است( با پیش کشیدن ترک درس خارج وی) و وی مامور است که شیپور اعلام آن را بزند:
«با آمدن آقای پزشکیان امیدوار شدم و از این طرف با حضور آقا مجتبی. این دو آیتم برایم امیدوار کننده بود و امیدوارم با این اتفاقاتی که احساس میکنم در حال محقق شدن است، بتوانم در حوزه مبارزه با فساد موفق شوم.» و
و بالاخره در مورد جایگاه خودش هم صحبت کرده و گفته است:
«اگر من بهعنوان بازرس ویژه رییسجمهور منصوب شوم، قطعا نمیگذارم وزارتخانهها وارد خلاف شوند. مثل آقای خلخالی اگر اسم من بیاید خودبهخود آنها - مفسدین - غلاف میکنند، زیرا میدانند که پالیزدار نه اهل معامله است و نه بیسواد و هالو است. در بدو ورود بنده، بخشی از پروندههای فساد بسته میشود. بخشی هم با آن برنامههایی که داریم پیشگیری میشود و فساد شکل نمیگیرد.» و
«من امیدوارم با حضور آقا مجتبی در رهبری آینده، مبارزه با فساد جدی شود. ما هم حاضریم که در کنار ایشان برای مبارزه با فساد سربازی کنیم، بهعنوان بازرس ویژه... گردن مفسدین اقتصاد بزرگ کشور را بزنیم. امیدواریم بهزودی این اتفاق محقق شود.»
اعلام نیمه رسمی رهبری مجتبی خامنه ای
مهم ترین و اساسی ترین وجه در این مصاحبه همان شیپور اعلام نیمه رسمی رهبری مجتبی خامنه و نشستن وی به جای ولی فقیه کنونی است. این بیشتر آشکار کردن آن برنامه ای است که از پیش از سال 88 و دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد آغاز شده بود و در سال 88 توده ها که بیش از پیش به آن پی برده بودند شعار«مجتبی بمیری رهبری را نبینی!» را سر دادند. پالیزدار به نماینده گی باند مجتبی و خود خامنه ای تنها نقش شیپور حرکت به سوی اجرایی کردن آن را در آینده ی نزدیک زده است.
طرح خامنه ای
نکته دیگر این است که علیرغم این که آنچه پالیزدار می گوید علیه خامنه ای هم هست اما این صرفا طرح مجتبی نیست، بلکه طرح خود خامنه ای و در واقع خامنه ای - مجتبی و دفتر وی و جناح خامنه در سپاه و کلا باند خامنه ای است. در حقیقت این بیشتر خامنه ای است که از زبان پالیزدار صحبت می کند و نه مجتبی. این که مثلا مجتبی فردی مستقل است و مخالف پدر و اینک علیه پدرش بلند شده است یک بازی بی مایه و مسخره است که تنها مشتی ابله که توده های مردم را ساده فرض کرده اند می توانند آن را طراحی کنند. هیچ شواهدی از این به چشم نمی خورد که مجتبی در طول این بیست سی اخیر با پدرش در امری مهم و جدی مخالفت کرده باشد. صحبت های خامنه ای با اعضای مجلس خبره گان جزیی دیگر از تحقق این برنامه است. در حال حاضر مجلس خبره گان نقش معرفی کردن رهبر را دارند و خامنه ای که شرایط کنونی کشور و درگیری های جاری با اسرائیل و روی کار آمدن ترامپ و خلاصه مشغول بودن ذهن مردم را مناسب تشخیص داده به آنها گفته که چون از زندگی خود مطمئن نیست و ممکن است«کشته شود» این کار را فوری انجام دهند.
«خودزنی» خامنه ای
این که چرا خامنه ای«خودزنی» می کند و برخی از کسانی را که خود برای مقامات قضایی و امام جمعه و دانشگاه و... انتخاب کرده است افشا می کند( در واقع بیشتر اینان افشا شده هستند و چند تایی هم مثل خود حداد عادل برای این که قضیه «بودار» جلوه نکند قاطی شده اند) روشن است. در واقع در این حکومت که توده ها تا مغز استخوان از آن متنفرند برای اینکه شوکی به مردم وارد شود و شرایط را برای پذیرش واقعی بودن طرح در میان مردم فراهم کند، باید تا حدی هم «خودزنی»و«خود تخریبی» کرد.
گفتنی است که اگر این صحبت ها به طور مستقل و بدون این که مجتبی برای رهبری معرفی شود طرح می شد و یا حتی با طرح رهبری محتبی اما اهداف دیگری جز پرده برداری از رهبری مجتبی و مثلا به گونه ی ای غیرمستقیم ضربه زدن به خامنه ای و برخی از مقامات را دنبال می کرد و اساسا دنبال پروژه ای بودکه وزارت اطلاعات و یا سازمان حفاظت اطلاعات سپاه و کلا اتاق فکر جمهوری اسلامی از آن اطلاع قبلی نداشتند، آنگاه این دستگاه ها به ساده گی به آن پی می بردند و عباس پالیزدار را به سرعت
بازداشت و زندانی می کردند و علیه حرف هایش موضع می گرفتند.
باری این امر «خودزنی» تا جایی صورت می گیرد که به مجتبی کمک کند که شوکی را که نیاز است بتواند به جامعه وارد کند و مثلا بتواند خود را بن سلمانی نشان دهد. فردی مثلا هوادار اصلاح امور. شوکی در دو جهت: یکی این که وی علیه فساد هست و دیگر این که مثلا مستقل است و حال علیه برخی جوانب حکمرانی استبدادی پدر که منجر به فساد و جنایت شده( نمونه مرتضوی) برخاسته است. در واقع پدر که اساسا و میان مردم وجودی سوخته است، این بار آشکارا و به زبان خویش بخش ناچیزی از خود را هم خود می سوزاند تا پسر فضای کنونی را که علیه حکومت ولایت است تغییر داده و رضایت مردم را جلب کند و زمانی که حاکم شد علیه اش شورشی صورت نگیرد.
تصورشان این است که اگر طرح سردستی و بی پیچ و خم باشد، مردم ساده تر به آن پی می برند، اما طراحی آن بدین گون می تواند بخش هایی از پایگاه های ریزش کرده و مردمان عادی را که تنها به سطح می نگرند دچار گمراهی کند و قبح و کراهت رهبری مجتبی و نفرت از وی را در اذهان شان از بین ببرد و به رهبری مجتبی و وعده های وی امیدوارشان سازد. این البته به این معنا نیست که بین مجتبی و خامنه ای اختلافی نیست. اختلاف هست اما نزدیک به یقین نه چنین اختلافات مضحکی.
«قهرمان» مبارزه با فساد
مضحک ترین بخش نمایش این است که قرار است مجتبی خامنه ای نقش دلاور«ضد فساد» را بازی کند. بیشتر از سی سال است( از همان خرداد 76 و قتل های زنجیره ای و سرکوب مبارزات دانشجویان در تیرماه 78) که وی به همراه پدرش در تمامی کثافتکاری ها و فسادها و جنایت ها( از جمله کشتن رئیسی ایضا جنایتکار) شرکت داشته و حالا قرار است پهلوان« ضد فساد» شود.
اما توده های مردم به خوبی می دانند که تمامی فسادها و جنایت ها زیر نظر خامنه ای و مجتبی بوده است( شعارهای مبارزات انقلابی از 88 به این سو شخص خامنه ای و مجتبی را هدف گرفته است) . خامنه ای فردی است که نه تنها خودش ام الفساد است و نه تنها مانع مبارزه با فساد بوده و هست بلکه به هر شخصی که پی برده فاسد است بهتر پست و مقام داده است. نگاهی به قالیباف رئیس مجلس و محسنی اژه ای رئیس دستگاه قضایی که از مفسدین اعظم هستند و پرونده های بسیاری در مورد آنها رو شده است و یا خود فرماندهان اصلی سپاه که پرونده های فساد برخی شان به وسیله ی گروهی دیگر در سپاه افشا شد و یا در سطحی پایین تر رئیس فدراسیون فوتبال دزد اعظم مهدی تاج نشان می دهد که خامنه ای بهترین کسان را برای ریاست و اداره ی امور کشور و فرمانروایی بر توده ها، ریاکارترین و کثیف ترین و فاسدترین و جنایتکارترین ها می داند. پس این که فرزند این جانی و مفسد که خودش از پدر بدتر نباشد بهتر نیست بتواند علیه فساد مبارزه کند یک جوک بی مایه است.
اما اگر حتی فرض را بر این بگذاریم که این مردک فاسد و جانی مثلا وقتی انتخاب اش رسمی شد و آغاز به کار کرد یک سلسله اقدامات جسته و گریخته پر های و هوی علیه فساد انجام دهد. این در بهترین حالت می تواند حذف پرسروصدای برخی از باندهای فاسد و به روی کار آوردن بی سروصدای باندهای فاسد و مطیع مجتبی خامنه ای باشد.
مشکل حکومت ولایت فقیه این نیست که مقامات اش در تمامی ارگان های اداری و نظامی و از بالا تا پایین فاسداند. مشکل این است که به دلیل شرایط خاص این حکومت و رو هوا بودن آن، فساد آن چیزی است که همبسته ی حکومت ولایت فقیه و آخوندهای متحجر و شیاد و ریاکار و آقازاده هاشان شده است و به طور ناگزیر و مداوم در آن بازتولید و پخش می شود. از این رو حذف یک عده فاسد نمی تواند فساد را در این حکومت از بین ببرد.
مساله ی آزادی های اجتماعی و آزادی زندانیان سیاسی و ...
بخش دیگر قضیه این است که گویا قرار نیست این طرح تنها مبارزه با فساد را در برگیرد بلکه باید در جهت «آزادیهای اجتماعی» ( که قاعدتا آزادی پوشش را در بر می گیرد) و« آزاد کردن فعالین سیاسی از زندان» پیش برود.
در مورد بخش های از آزادی های اجتماعی و از جمله آزادی پوشش، خامنه ای و یا جانشین اش هیچ چاره ای ندارند جز آنکه عقب نشینی کرده و این ها را بپذیرند؛ زیرا که مبارزه برای آنها به ویژه پس از جنگ با عراق آشکارا ادامه داشته و به صورت تدریجی و کمی پیش رفته و خیزش «زن زندگی آزادی» تنها موجب جهشی کیفی در کسب آنها شده است. اکنون چه حکام بخواهند و چه نخواهند مردم خود بخش های مهمی از آزادهای اجتماعی را به دست آورده اند و حکم حکام در بهترین حالت می تواند به آنچه مردم به دست آورده اند رسمیت بخشد و در بهترین حالت گستره ی آنها را کمی بیشتر کند.
در مورد آزادی زندانیان سیاسی نیز باید گفت که این در درجه ی نخست و بیش از همه شعار به نظر می رسد اما حتی اگر در زمانی صورت گیرد این بیشتر در زمان و شرایطی خواهد بود که طرح جانشینی مجتبی میان مردم پذیرش بیابد و مردم با حکومت وی کنار بیایند. تازه به احتمال و در بهترین حالت در آن شرایط بیشتر شامل آن زندانیانی خواهد شد که به جرگه ی اصلاح طلبان تعلق دارند. در حال حاضر این یک شعار توخالی و پوچ است.
طبقات جامعه و جمهوری اسلامی
در کل برای توده ها هیچ تفاوت نمی کند که کدام شخص قرار است حاکم شود. مجتبی( و پیشتر ابراهیم رئیسی که خامنه ای و مجتبی به گور فرستادندش) و یا فرد دیگری. همه سروته یک کرباس اند. مشتی ریاکار و شیاد و فاسد و جنایتکار.
توده های کنونی با توده ها در گذشته به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. تجربیات بیش از 40 سال حکومت ولایت فقیه و بیش از سه دهه خامنه ای جنایتکار بسیاری شان را شش دونگ و آگاه کرده است. آنها پانزده سال پیش علیه مجتبی شعار دادند و اکنون نیز پس از این مصاحبه به سرعت ته و توی آن را در آوردند و مغز آن را نشان دادند. نگاهی به شبکه های عمومی نشان می دهد که توده های مردم دست حکام ریاکار و کثیف را خوانده و علیه برنامه مکارانه ی آنها موضع گرفته اند.
تمامی طبقات مردمی ایران و در راس شان طبقه ی کارگر اکنون دیگر از هر چه رنگ و بوی یگانگی دولت و دین را دهد و از استبداد دینی مشتی مومیایی متحجر متعفن بیزارند. تغییراتی که آنان طی این چهل سال اخیر و به ویژه پس از جنبش بزرگ 88 و جنبش های پس از آن کردند بسیار گسترده و ژرف است. در اعماق جان شان آنان خواست تحولات عمیق و تاریخی در سرزمین و جامعه شان و فتح قله های بزرگ در عرصه ی سیاست و فرهنگ و اقتصاد را دارند.
اکنون خلق ایران، کارگران، کشاورزان، طبقات میانی و زنان و جوانان و خلق های ایران کورد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن، خواهان سرنگونی حکومت ولایت فقیه و برپایی یک جامعه ی نو یک جمهوری دموکراتیک انقلابی هستند. جنبش انقلابی - دموکراتیک طبقه ی کارگر و توده ها تداوم خواهد یافت وهر مانعی را از سر راه برخواهد داشت و هر کسی و هر جریان حکومتی را که در مقابل آن بایستد له و نابود خواهد کرد.
باری این امر «خودزنی» تا جایی صورت می گیرد که به مجتبی کمک کند که شوکی را که نیاز است بتواند به جامعه وارد کند و مثلا بتواند خود را بن سلمانی نشان دهد. فردی مثلا هوادار اصلاح امور. شوکی در دو جهت: یکی این که وی علیه فساد هست و دیگر این که مثلا مستقل است و حال علیه برخی جوانب حکمرانی استبدادی پدر که منجر به فساد و جنایت شده( نمونه مرتضوی) برخاسته است. در واقع پدر که اساسا و میان مردم وجودی سوخته است، این بار آشکارا و به زبان خویش بخش ناچیزی از خود را هم خود می سوزاند تا پسر فضای کنونی را که علیه حکومت ولایت است تغییر داده و رضایت مردم را جلب کند و زمانی که حاکم شد علیه اش شورشی صورت نگیرد.
تصورشان این است که اگر طرح سردستی و بی پیچ و خم باشد، مردم ساده تر به آن پی می برند، اما طراحی آن بدین گون می تواند بخش هایی از پایگاه های ریزش کرده و مردمان عادی را که تنها به سطح می نگرند دچار گمراهی کند و قبح و کراهت رهبری مجتبی و نفرت از وی را در اذهان شان از بین ببرد و به رهبری مجتبی و وعده های وی امیدوارشان سازد. این البته به این معنا نیست که بین مجتبی و خامنه ای اختلافی نیست. اختلاف هست اما نزدیک به یقین نه چنین اختلافات مضحکی.
«قهرمان» مبارزه با فساد
مضحک ترین بخش نمایش این است که قرار است مجتبی خامنه ای نقش دلاور«ضد فساد» را بازی کند. بیشتر از سی سال است( از همان خرداد 76 و قتل های زنجیره ای و سرکوب مبارزات دانشجویان در تیرماه 78) که وی به همراه پدرش در تمامی کثافتکاری ها و فسادها و جنایت ها( از جمله کشتن رئیسی ایضا جنایتکار) شرکت داشته و حالا قرار است پهلوان« ضد فساد» شود.
اما توده های مردم به خوبی می دانند که تمامی فسادها و جنایت ها زیر نظر خامنه ای و مجتبی بوده است( شعارهای مبارزات انقلابی از 88 به این سو شخص خامنه ای و مجتبی را هدف گرفته است) . خامنه ای فردی است که نه تنها خودش ام الفساد است و نه تنها مانع مبارزه با فساد بوده و هست بلکه به هر شخصی که پی برده فاسد است بهتر پست و مقام داده است. نگاهی به قالیباف رئیس مجلس و محسنی اژه ای رئیس دستگاه قضایی که از مفسدین اعظم هستند و پرونده های بسیاری در مورد آنها رو شده است و یا خود فرماندهان اصلی سپاه که پرونده های فساد برخی شان به وسیله ی گروهی دیگر در سپاه افشا شد و یا در سطحی پایین تر رئیس فدراسیون فوتبال دزد اعظم مهدی تاج نشان می دهد که خامنه ای بهترین کسان را برای ریاست و اداره ی امور کشور و فرمانروایی بر توده ها، ریاکارترین و کثیف ترین و فاسدترین و جنایتکارترین ها می داند. پس این که فرزند این جانی و مفسد که خودش از پدر بدتر نباشد بهتر نیست بتواند علیه فساد مبارزه کند یک جوک بی مایه است.
اما اگر حتی فرض را بر این بگذاریم که این مردک فاسد و جانی مثلا وقتی انتخاب اش رسمی شد و آغاز به کار کرد یک سلسله اقدامات جسته و گریخته پر های و هوی علیه فساد انجام دهد. این در بهترین حالت می تواند حذف پرسروصدای برخی از باندهای فاسد و به روی کار آوردن بی سروصدای باندهای فاسد و مطیع مجتبی خامنه ای باشد.
مشکل حکومت ولایت فقیه این نیست که مقامات اش در تمامی ارگان های اداری و نظامی و از بالا تا پایین فاسداند. مشکل این است که به دلیل شرایط خاص این حکومت و رو هوا بودن آن، فساد آن چیزی است که همبسته ی حکومت ولایت فقیه و آخوندهای متحجر و شیاد و ریاکار و آقازاده هاشان شده است و به طور ناگزیر و مداوم در آن بازتولید و پخش می شود. از این رو حذف یک عده فاسد نمی تواند فساد را در این حکومت از بین ببرد.
مساله ی آزادی های اجتماعی و آزادی زندانیان سیاسی و ...
بخش دیگر قضیه این است که گویا قرار نیست این طرح تنها مبارزه با فساد را در برگیرد بلکه باید در جهت «آزادیهای اجتماعی» ( که قاعدتا آزادی پوشش را در بر می گیرد) و« آزاد کردن فعالین سیاسی از زندان» پیش برود.
در مورد بخش های از آزادی های اجتماعی و از جمله آزادی پوشش، خامنه ای و یا جانشین اش هیچ چاره ای ندارند جز آنکه عقب نشینی کرده و این ها را بپذیرند؛ زیرا که مبارزه برای آنها به ویژه پس از جنگ با عراق آشکارا ادامه داشته و به صورت تدریجی و کمی پیش رفته و خیزش «زن زندگی آزادی» تنها موجب جهشی کیفی در کسب آنها شده است. اکنون چه حکام بخواهند و چه نخواهند مردم خود بخش های مهمی از آزادهای اجتماعی را به دست آورده اند و حکم حکام در بهترین حالت می تواند به آنچه مردم به دست آورده اند رسمیت بخشد و در بهترین حالت گستره ی آنها را کمی بیشتر کند.
در مورد آزادی زندانیان سیاسی نیز باید گفت که این در درجه ی نخست و بیش از همه شعار به نظر می رسد اما حتی اگر در زمانی صورت گیرد این بیشتر در زمان و شرایطی خواهد بود که طرح جانشینی مجتبی میان مردم پذیرش بیابد و مردم با حکومت وی کنار بیایند. تازه به احتمال و در بهترین حالت در آن شرایط بیشتر شامل آن زندانیانی خواهد شد که به جرگه ی اصلاح طلبان تعلق دارند. در حال حاضر این یک شعار توخالی و پوچ است.
طبقات جامعه و جمهوری اسلامی
در کل برای توده ها هیچ تفاوت نمی کند که کدام شخص قرار است حاکم شود. مجتبی( و پیشتر ابراهیم رئیسی که خامنه ای و مجتبی به گور فرستادندش) و یا فرد دیگری. همه سروته یک کرباس اند. مشتی ریاکار و شیاد و فاسد و جنایتکار.
توده های کنونی با توده ها در گذشته به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. تجربیات بیش از 40 سال حکومت ولایت فقیه و بیش از سه دهه خامنه ای جنایتکار بسیاری شان را شش دونگ و آگاه کرده است. آنها پانزده سال پیش علیه مجتبی شعار دادند و اکنون نیز پس از این مصاحبه به سرعت ته و توی آن را در آوردند و مغز آن را نشان دادند. نگاهی به شبکه های عمومی نشان می دهد که توده های مردم دست حکام ریاکار و کثیف را خوانده و علیه برنامه مکارانه ی آنها موضع گرفته اند.
تمامی طبقات مردمی ایران و در راس شان طبقه ی کارگر اکنون دیگر از هر چه رنگ و بوی یگانگی دولت و دین را دهد و از استبداد دینی مشتی مومیایی متحجر متعفن بیزارند. تغییراتی که آنان طی این چهل سال اخیر و به ویژه پس از جنبش بزرگ 88 و جنبش های پس از آن کردند بسیار گسترده و ژرف است. در اعماق جان شان آنان خواست تحولات عمیق و تاریخی در سرزمین و جامعه شان و فتح قله های بزرگ در عرصه ی سیاست و فرهنگ و اقتصاد را دارند.
اکنون خلق ایران، کارگران، کشاورزان، طبقات میانی و زنان و جوانان و خلق های ایران کورد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن، خواهان سرنگونی حکومت ولایت فقیه و برپایی یک جامعه ی نو یک جمهوری دموکراتیک انقلابی هستند. جنبش انقلابی - دموکراتیک طبقه ی کارگر و توده ها تداوم خواهد یافت وهر مانعی را از سر راه برخواهد داشت و هر کسی و هر جریان حکومتی را که در مقابل آن بایستد له و نابود خواهد کرد.
هرمز
دامان
نیمه
ی دوم آبان 1403
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر