اسفند 1402
ما، جمعی از دست اندرکاران هنر و فرهنگ ایران، بر این باوریم که بر آنچه نهادهای حکومتی با پرونده ی قتل فجیع زنده یادان داریوش مهرجویی و وحیده ی محمدی فر کرده اند نه می توان نام «پی گیری» نهاد و نه «دادرسی». کار ایشان نه به کشف حقیقت انجامیده، نه روزنی به اجرای عدالت گشوده، نه پاسخگوی پرسش ها و تردیدهای به حق جامعه بوده و نه التیامی بر زخم عمیقی نشانده که این جنایت هولناک بر وجدان عمومی و دل داغدار بستگان و دوستداران آن دو گران قدر نشانده.
برپایی دادگاه های نمایشی بر اساس اقرارهای متزلزل و زیر فشار، لاپوشانی نظام مند، پیاده کردن سناریوهای ساختگی، بار کردن مجرمیت بردوش ناتوان عده ای از یک سو، و انباشتن فضای عمومی با انبوهی از شایعه ها و روایت های ساختگی از سوی دیگر، و نیز دامن زدن به ترس و بی تفاوتی در تاریخ معاصر ما روالی دیرین و سیاقی پلید است که در آن به زیان شهروندان دادخواه، حقیقت و عدالت را به سود قدرت قربانی می کنند.
ما برای دادگاه رسیدگی به قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر که با تکیه بر تحقیقاتی ناقص و کیفرخواستی پرایراد، با شتابی چشمگیر به کار خود پایان داده است، هیچ مشروعیتی قائل نیستیم.
پایان
تلخ و پردرد زندگی داریوش مهرجویی و وحیده ی محمدی فر خود مظهر شرایط فاجعه باری ست که دگر اندیشان در سرزمین ما سالیان سال
است که اسیر آن شده اند. تنها کافیست که کمی به
عقب نگاه کنیم؛ از به دار آویختن زندهیاد کیومرث پوراحمد و پرسشهای بیشماری که
بیپاسخ ماند، تا سرانجامِ دگراندیشانی که قربانی قتلهای سیاسی یا ‘مرگهای
مشکوک’ شدند و دادخواهیشان با سرکوبی و فشار‘مختومه’ اعلام شد.
جنبش پیشروی« زن، زندگی، آزادی» و همراهی پرشور هنرمندان با این قیام دوران ساز نقطه عطفی درخشان در حیات اجتماعی سیاسی ما رقم زد که خشم و کینه ی نهادهای سرکوبگر حکومتی را در برابر این گروه اجتماعی برانگیخته و به موج فراگیر احضار و تهدید و مجازات انجامیده است. در چنین شرایطی سکوت، بی تفاوتی و لاپوشانی تنها به سرخوردگی و انزوا می انجامد و به استمرار سرکوب و ستم دامن می زند.
بهرام بیضایی، جعفرپناهی، کتایون ریاحی، علی باباچاهی، پرستو فروهر، بهمن فرمان آرا، آذرنفیسی، رضا خندان مهابادی، منیرو روانی پور، علی رفیعی، ترانه علیدوستی، صالح نجفی و پگاه آهنگرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر