۱۴۰۱ اردیبهشت ۵, دوشنبه

اول ماه مه بر کارگران و زحمتکشان جهان فرخنده باد

 
اول ماه مه بر کارگران و زحمتکشان جهان فرخنده باد
 
روز اول ماه مه امسال در شرایطی برگزار می شود که جنگ اوکراین بر فضای سیاسی جهان سایه افکنده است و در حال حاضر مبارزه ی طبقه ی کارگر بین المللی با این جنگ و سرانجام آن گره خورده است.
از دیدگاه طبقه ی کارگر این جنگی امپریالیستی و ارتجاعی است. در یک سوی آن کشورهای امپریالیست های غربی و در راس شان آمریکا قرار دارند و در سوی دیگر آن امپریالیست بزرگ شرق یعنی روسیه ی شبه تزاری و بلوکی که  وی را همراهی می کنند قرار گرفته است. سرمایه داران خوار و مفلوک اوکراینی نیز با جهت گیری به سوی امپریالیست های غربی، طبقه ی کارگر و خلق اوکراین را قربانی این مبارزه کرده اند. این جنگ از جانب هیچ کدام از این کشورها عادلانه نیست، بلکه غیرعادلانه، ضد منافع کارگران و توده های زحمتکش این کشورها و ارتجاعی است و طبقه ی کارگر روسیه و اوکراین نخستین بازنده گان آن به شمار می روند.
طبقه ی کارگر و خلق های جهان مخالف این جنگ هستند و از همان آغاز مبارزات جسته و گریخته ای از جانب کارگران و زحمتکشان نیز علیه جنگ در جا به جای جهان از جمله در روسیه، یونان و ایتالیا در اشکال گوناگون بروز کرده و ادامه یافته است. این مبارزات گرچه تا کنون آن چنان توانا و بُرنده نبوده که  بتواند تاثیری جدی بگذارد و جنگ را متوقف کند با این حال نشانگر آن بوده که چنانچه جنگ تداوم یابد و شدیدتر شود امکان رشد و گسترش آن وجود دارد.
 مبارزه علیه جنگ و برای صلح تنها یک وجه قضیه را در بر می گیرد. تاریخ نشان داده است که جنگ با وجود امپریالیسم گره خورده است و صلح هر چند به دست آید موقتی خواهد بود. از این رو برای پایان دادن به جنگ در یک کشور و جهان، چنین جنگ هایی را در کشورهای امپریالیستی باید به جنگ داخلی برعلیه سرمایه داران خودی و به انقلاب های سوسیالیستی و کمونیستی تبدیل کرد. کمونیسم تنها راه نجات بشریت از جنگ و خونریزی و نابودی و زندگی در صلح است. راه دیگری برای طبقه کارگر و زحمتکش و خلق های جهان وجود ندارد.
جنگ به سرعت بر زندگی طبقه ی کارگر و توده های بیشتر کشورها تاثیر گذاشته است. بار جنگ در روسیه در درجه ی نخست به روی دوش طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و حقوق بگیران سطح پایین و متوسط این کشور قرار گرفته است و پس از تحریم ها وضع توده ها بدتر شده است . در اوکراین جدا از اینکه جنگ بر دوش طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش اوکراین است خساراتی وحشتناک به بار آمده که جبران آن به ساده گی برای خلق اوکراین ممکن نیست. جدا از این دو کشور، در تمامی کشورهای ثروتمند امپریالیستی غرب به ویژه آمریکا، تورم بالا رفته و گرانی و کمبود کالا بیداد می کند و از این رو فشار و فقر و فلاکت توده ها گسترده تر از پیش شده است. در مورد این کشورها باید اشاره کرد که تورم و گرانی کم سابقه ی اخیر از یک سو نتیجه ی تداوم بحران اقتصادی 2008 است که کماکان ادامه یافته است و از سوی دیگر نتیجه ی جنگ اوکراین که تاثیر فوری آن گران شدن تمامی اقلام به ویژه و درجه ی نخست سوخت و اقلام خوراکی بوده است. به این ترتیب قیمت سوخت و مواد غذایی به همراه قیمت مسکن و یا اجاره و دیگر کالاهای مورد نیاز توده ها، جدا از این که در کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی غربی هر ساله و فصل به فصل بالا می رود، به یکباره اوج گرفته است و این در حالی است که حداقل دستمزد در این کشورها گاه تا چندین سال تغییری نمی کند. نتیجه ی این سیاست های سرمایه داران، پایین آمدن دستمزد واقعی کارگران و زحمتکشان و راندن طبقه ی کارگر و تودهای زحمتکش و حقوق بگیران طبقات پایین به زیر خط فقر بوده است. امری که مبارزات کارگران و زحمتکشان بیشتر این کشورها را در پی داشته است. شاخص ترین این مبارزات جدا از خود مبارزات طی بحران 2008 که بیشتر این کشورها را دربرگرفت، مبارزات طبقه ی کارگر یونان، مبارزات جلیقه زردها در فرانسه و مبارزات ضد نژاد پرستی در آمریکا بوده است.
کارگران ایران
 در ایران نیز بر همگان آشکار است که بحران و تورمی افسار گسیخته سالهاست که زندگی و معیشت کارگران و زحمتکشان و حقوق بگیران طبقات تهیدست و میانه را زیر تاثیر خود گرفته است و بخش های بزرگی از توده ها را به زیر خط فقر رانده و به فلاکت و نابودی دچار کرده است.
 این بحران و تورم و گرانی در حالی تداوم داشته و هر سال بدتر از سال پیش شده که سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور حاکم از خود خامنه ای و  دفترش و باندهای شرقی و غربی سپاه پاسداران گرفته تا دیگر جریان ها و جناح های سرمایه دار در حاکمیت، با رشوه، کارچاق کنی، دزدی و اختلاس و انواع و اقسام شگردها به شکل نجومی ثروت های خود افزایش داده اند. این ها به این که خود ببلعند بسنده نکرده بلکه ثروت ملی کشور را به تاراج برده و خرج ماجراجویی های خود در کشورهای لبنان، سوریه، عراق، یمن و دیگر کشورها کرده اند.
از این سوی گذشت زمان نشان داد که دولت رئیسی و وزرای پاسدارش برای تنها کاری که نیامده اند بهبود اوضاع مردم است. در واقع طی همین مدت نه ماه آنها نشان دادند که برای پست و مقام و موقعیت و دزدی ها باندهای تازه آمده اند و تلاش می کنند که با حکومتی نظامی هر چه بیشتر صداها را در گلو خفه کرده و بقای حکومت را با کادرسازی برای دوران پس از خامنه ای تامین کنند.
در مقابل این وضع، کارگران و کشاورزان و به همراه آنها فرهنگیان و بازنشسته ها سال هاست که مقابل این نظام هیولایی تاریخ قد علم کرده اند و به اشکال گوناگون اعتصاب، گردهمایی، راهپیمایی و شورش های بزرگ مبارزات خود را پیش برده اند. مرکز ثقل و حلقه ی اساسی خواست های طبقه کارگر و توده های زحمتکش و کشاورزان و فرهنگیان و بازنشسته ها مساله ی حداقل دستمزد و یا شرایط معیشت و زندگی و رفع تبعیض بوده است. آن چه طبقه کارگر و دیگر حقوق بگیران تهیدست خواسته اند، دستمزدی و یا شرایطی نیست که بتوانند با آن سطح زندگی و رفاه خود را بالا ببرند، بلکه عموما به درجه ای است که از آنچه که داشته اند و هستند سقوط بیشتری نکنند.
این مبارزه همواره با واکنش استبداد حاکم و در راس آنها خامنه ای و دولت رئیسی و سران پاسدار سرمایه دارش روبرو شده است. واکنش استبداد حاکم به اشکال بازداشت، شکنجه، بریدن زندانی ها درازمدت، کشتن در زندان، اعدام و نیز یورش به گردهمایی و راهپیمایی ها و در نهایت بستن آنها به گلوله و کشتار است. باید این حقیقت بزرگ که داغ  خود را بر پیکر مبارزه ی طبقاتی در جهان و ایران کوبیده که هرکه تفنگ دارد قدرت دارد و هر که تفنگ ندارد قدرت ندارد، برای طبقه ی کارگر بیش از پیش آشکار شود. 
تردیدی نیست که مشکل اساسی در مقابل طبقه ی کارگر تشکل و سازمان یابی این طبقه است. طبقه ی کارگر ایران به دلیل استبداد هیولایی حاکم بر کشور، از حق قانونی تشکل صنفی - اقتصادی خود محروم است.
از سوی دیگر در حالی که بخش های ناچیزی از این طبقه ی در همین شرایط استبدادی و با جنگنده گی توانسته اند تشکل های سندیکایی و یا شورایی تشکیل دهند، بخش بزرگ این طبقه حتی در موسسات، کارخانه ها و کارگاه های بزرگ، به سطح آگاهی لازم برای تشکل هایی این چنین و مبارزه برای تشکیل آن هم نرسیده اند.
گذشته از تشکل های صنفی- اقتصادی طبقه ی کارگر، این طبقه از تشکل سیاسی خود نیز محروم بوده است. و این جدا از مساله ی آگاهی خود طبقه ی کارگر در مجموع، از نابسامانی نیروهای پیشرویی برمی خیزد که کمابیش تلاش کرده اند تا میان طبقه کار آگاهگرانه بکنند. این نیروها عموما محفلی و پراکنده اند. به جز استبداد تسلط جریان های شبه چپ رویزیونیستی و ترتسکیستی مسبب این وضع است.
در مقابل این نواقص و کمبودهای اساسی و جدی، اما جنبش طبقه ی کارگر و نیز فرهنگیان که در مجموع و از نظر مبارزه ی متشکل و متحدانه، وضع بهتری از طبقه ی کارگر داشته اند و نیز بازنشسته ها و دیگر لایه های تهیدست و میانی کمابیش تداوم داشته است. بارزترین نمونه های آن به ویژه در سال گذشته اعتصاب کارگران پیمانی نفت و پتروشیمی بوده است که تا حدودی منجر به بازگشایی برخی گره های سرتاسری شدن جنبش کارگری ایران شد و نشان داد که پس از شرکت واحد و هفت تپه و نیز فولاد اهواز و هپکو و آذر آب اراک، جنبش طبقه ی کارگر توقف پذیر نیست. بر این منوال هر از چند گاه موسسات و کارخانه های تازه ای مبارزه را یا آغاز می کنند و یا ادامه می دهند. مبارزه ی کارگران تراکتورسازی تبریز و نیز کارخانه ی کیان تایر تهران از آن زمره است و حرکت و مبارزه کارخانه هایی از این گونه تاثیر شایانی در رشد و تکامل طبقه ی کارگر خواهد داشت.
 این ها نشان می دهد که ما در سال جاری که وضع اقتصادی کشور بسیار اسفناک تر از سال های گذشته خواهد بود و احتمالا با جهشی وحشتناک در پایین آمدن سطح معیشت و زندگی کارگران و کشاوران و توده های زحمتکش مردم روبرو خواهیم شد، ورود کارگران موسسات و کارخانه و کارگاه های بیشتری را به عرصه ی مبارزه شاهد باشیم. و هر چه هم کارگران بیشتری به شکل آشکار به مبارزه ی طبقاتی بپیوندند نیرو و زور طبقه ی کارگر بیشتر شده و شرایط برای سراسری شدن مبارزه، اتحاد طبقه ی کارگر و مبارزه ی سترگ این طبقه بیشتر آماده خواهد شد.
پیشروان طبقه ی کارگر باید برای چنان وضعی آماده شوند. آماده گی به ویژه روشنفکران مبارز و انقلابی و کارگران پیشرو در درجه نخست از طریق روفت و روب اشکال گوناگون رویزیونیسم و ترتسکیسم از جنبش طبقاتی کارگران و تلاش برای ایجاد سازمان جنگنده ی این طبقه و به دست آوردن اتحاد طبقاتی آن است. باید توجه داشت که رویزیونیسم و ترتسکیسم همچون ماری زهردار بر دوش جنبش چپ و طبقه ی کارگرایران چنبره زده و مانع اساسی تحرک آن می باشند. تنها بر بستر این روفت و روب و پاکسازی و ایجاد سازمان جنگنده ی انقلابی است که پیشروان طبقه ی کارگر می توانند تلاشی سازماندهی شده برای بالا بردن سطح آگاهی و تشکل و سازمان های صنفی و سیاسی طبقه ی کارگر انجام دهند و به این طبقه در بازیابی خود یاری رسانند. طبقه ی کارگر تنها با آگاهی و تشکل و مبارزه ی طبقاتی متحدانه سیاسی و نظامی است که می تواند مهر خود را بر انقلاب ایران کوبد، رهبر طبقات زحمتکش و خلق ایران گردد و آن را به سوی پیروزی هدایت کند.

کارگران و خلق های ستمدیده ی جهان متحد شوید
نابود باد جنگ های امپریالیستی
مرگ بر نظام ولایت فقیه
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
زنده باد کمونیسم
 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
 ایران
6 اردیبهشت 1401

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر