۱۴۰۱ فروردین ۲۲, دوشنبه

سیاست امپریالیستی حاکم بر همه ی طرف های جنگ اوکراین است (2)

 سیاست امپریالیستی حاکم بر همه ی طرف های جنگ اوکراین است!(2)
نقد نظرات حزب کار ایران در مورد جنگ اوکراین
 
   درباره ی جزوه یونیوس
استدلال حزب کار ایران در مورد خصلت ملی جنگ از جانب روسیه، تا حدودی متکی به جزوه ی لنین به نام درباره ی جزوه یونیوس است. نگاهی می کنیم به برخی فرازهای مهم این جزوه در مورد مساله ی جنگ.
یک
دیدگاه اساسی یونیوس
لنین نخست این نظر یونیوس (رزا لوکزامبورگ) را می آورد که« در عصر[دوران] امپریالیسم افسارگسیخته دیگر جنگ های ملی امکان پذیر نیستتند. منافع ملی تنها به عنوان وسیله ی عوامفریبی به کار می روند تا از این طریق توده های زحمتکش به خدمتگزاری دشمن سوگند خورده یعنی امپریالیسم در آیند...»
 و سپس می نویسد:
« آغاز حکم پنچم که به جمله ی بالا پایان می یابد، به مشخصه جنگ کنونی، به مثابه یک جنگ امپریالیستی اختصاص داده شده است. چه بسا از بیخ و بن نفی کردن جنگ های ملی یا یک اشتباه سهوی باشد یا یک مبالغه غیر عمد در تاکید بر این فکر کاملا صحیح که جنگ کنونی یک جنگ امپریالیستی است و نه یک جنگ ملی»
و سپس پایین تر:
«تنها استدلال برای دفاع از این حکم که « جنگ های ملی دیگر امکان پذیر نیستند» این است که جهان بین مشتی کوچک از قدرت های « بزرگ» تقسیم گشته، که بدین جهت هر جنگی به یک جنگ امپریالیستی تبدیل می شود، اگر چه در اصل یک جنگ ملی بوده باشد، چون که این جنگ با منافع قدرت های امپریالیستی و با ائتلافات آنها برخورد پیدا می کند.»(1)
یادداشت یک
به این ترتیب اشتباه رزا این است که به طور مطلق جنگ های ملی را در دوران امپریالیسم نفی می کند. این مساله با عنوان کردن این که در دوران امپریالیسم جنگ های ملی به جنگ های امپریالیستی تبدیل می شود، صورت می گیرد.
    از سوی دیگر نکته رزا در این مورد که «منافع ملی تنها به عنوان وسیله ی عوامفریبی به کار می روند تا از این طریق توده های زحمتکش به خدمتگزاری دشمن سوگند خورده یعنی امپریالیسم درآیند» در آنجایی که جنگ واقعا امپریالیستی است(مثلا در مورد دولت های روسیه و اوکراین و رفتارعوامفریبانه ای که با توده های کشور خود داشته اند) و این که اینجا«شبح جنگ ملی» وجود دارد، بسیار مهم است.
                                                                                             دو
 فضای امپریالیستی حاکم بر جنگ
«یونیوس کاملا حق دارد در جایی که تاثیر تعیین کننده« جو امپریالیستی» را در جنگ کنونی  برجسته می کند، همچنین در جایی که می گوید در پشت صربستان، روسیه، « در پشت ناسیونالیسم صربستان امپریالیسم روس ایستاده است» و مثلا هلند  نیز در جنگ خصلت امپریالیستی می داشت، زیرا که این کشور از مستعمرات خود  دفاع می نمود و ثانیا به عنوان متحد به یکی از ائتلافات امپریالیستی می پیوست.(2) این امری است - در رابطه با جنگ کنونی - غیر قابل انکار و اگر یونیوس  در اینجا به ویژه آنچه که باری در درجه اول اهمیت قرار دارد، یعنی مبارزه علیه« تصور موهوم جنگ ملی که در حال حاضر بر سیاست سوسیال دمکراسی حاکم است»( ص 81) برجسته می کند، باید اظهارات وی را صحیح و کاملا مناسب دانست.»
یادداشت دو
در اینجا معنای«تاثیر تعیین کننده ی«جو امپریالیستی» در جنگ کنونی» تنها می تواند به معنای تسلط تضاد میان امپریالیست ها بر هر تضاد دیگری و از جمله«تصور موهوم جنگ ملی...» یعنی تضاد میان خلق ها، ملت ها و دولت های حتی بورژوایی با امپریالیسم باشد. لنین از رزا نقل می کند که« در پشت صربستان، روسیه، در پشت ناسیونالیسم صربستان امپریالیسم روس ایستاده است و مثلا هلند نیز در جنگ خصلت امپریالیستی می داشت، زیرا که این کشور از مستعمرات خود دفاع می نمود و ثانیا به عنوان متحد به یکی از ائتلافات امپریالیستی می پیوست....». به عبارت دیگر این تضاد میان امپریالیست هاست که نقش تعیین کننده را در جنگ دارد و تضادهای دیگر از آن تبعیت می کنند.
 در مورد هلند دقت کنیم که لنین نظر رزا را بازگو می کند که هلند از زاویه ی منافع امپریالیستی و نه از زوایای دیگر وارد جنگ شده و در نتیجه جنگ برای آن نیز خصلت امپریالیستی دارد. از سوی دیگر همین هلند به عنوان متحد به یکی از ائتلافات امپریالیستی پیوسته است. بنابراین آنچه ماهیت جنگ را تعیین می کند انگیزه ها و سیاست هایی است که تا جنگ بر کشورهای درگیر حاکم بوده و جنگ برای حل آنها صورت گرفته است.
حمل این موارد بر روسیه نیز درست درمی آید زیرا دولت این کشور جز سیاستی امپریالیستی در تقابل اش با غرب دنبال نکرده است. سیاست این کشور خواه در درگیری با ملت های زیر سلطه به ویژه در سوریه که کشتار خلقی را که انقلاب کرده بود به راه انداخت و از مزدور و سگ زنجیری اش بشار اسد دفاع کرد و خواه در قبال کشورهای پیرامون ازجمله گرجستان و قراقستان و اوکراین همواره مبنی بر ارکان سیاست امپریالیستی بوده است.
این نکات در مورد اوکراین نیز راست درمی آید. زیرا دولت اوکراین فدای سیاست های مستقل این کشور در قبال امپریالیست های روسیه و غرب نشده است، بلکه خود از زاویه ی منافع امپریالیستی طبقه ی حاکم فعالیت می کند و در این راستا به یکی از دو ائتلاف امپریالیستی یعنی اردوگاه غرب پیوسته است و نقش مهمی در برنامه ی غرب برای تضعیف امپریالیسم روسیه دارد.
سه
اصل مارکسیستی تحلیل مشخص از شرایط مشخص
« تنها اگر شخصی بخواهد در حقیقت مبالغه کند و از اصل مارکسیستی ضرورت توجه به شرایط عینی غفلت ورزد و داوری درباره ی جنگ کنونی را به همه ی جنگ های ممکن در عصر امپریالیسم تعمیم دهد و جنبش های ملی برعلیه امپریالیسم را به باد فراموشی سپارد مرتکب اشتباه خواهد شد.»
«و... روش ما در این مبارزه[ مبارزه علیه سوفسطاییگری که تبدیل اضداد به یکدیگر را تکرار می کند و به سفسطه می غلتد] نه رد امکان بروز تغییر در اوضاع و احوال به طور کلی، بلکه تجزیه و تحلیل عینی هر پدیده ای در چارچوب آن و در تغییر و تحول آن می باشد.
چهار
سرمایه بین المللی همه جا یک بورژوازی ارتجاعی پدید آورده است!
«اینکه جنگ امپریالیستی کنونی، جنگ 1914 تا 1916 به یک جنگ ملی تبدیل شود، تا حدود بسیار زیادی غیرمحتمل است [یا «بعید است»]، چرا که طبقه ای که تکامل به پیش را نمایندگی می کند، طبقه ی کارگر است که به طورعینی[یا واقعی] می کوشد این جنگ را به جنگ داخلی[ بر ضد بورژوازی] مبدل سازد. دلیل دیگر این که تفاوت بین نیروهای دو ائتلاف امپریالیستی جزیی است و سرمایه بین المللی همه جا یک بورژوازی ارتجاعی به وجود آورده است. اما نمی توان چنین تبدیلی را غیرممکن خواند: اگر چنانچه پرولتاریای اروپا تا 20 سال دیگر ضعیف می ماند، اگر این جنگ با فتوحاتی از نوع فتوحات ناپلئون و یا به اسارت در آوردن یک سلسله دولت های ملی که قابلیت حیات دارند، پایان می یافت، اگر امپریالیسم غیر اروپایی (در درجه اول ژاپنی و آمریکایی ) نیز می توانست به همین ترتیب تا بیست سال دیگر دوام بیاورد، بدون اینکه مثلا در نتیجه یک جنگ ژاپنی- اروپایی به سوسیالیسم گذار کنند، در چنین صورتی یک جنگ بزرگ ملی در اروپا امکان پذیر خواهد بود. این یک تکامل قهقرایی اروپا برای چند ده سال خواهد بود. چنین چیزی بعید[یا غیر محتمل] به نظر می رسد اما غیر ممکن نیست، زیرا اعتقاد به اینکه تاریخ جهان منظم و یک نواخت به جلو می رود بدون اینکه گاهی جهش های غول آسا به عقب نماید، غیر دیالکتیک، غیر علمی و از نظر تئوریک خطاست.
 یادداشت چهار
 به این نکته توجه کنیم که تبدیل وجه عمده حاکم بر جنگ در اروپا که جنگ امپریالیستی است به جنگ ملی، از جمله به این دلیل که «سرمایه بین المللی همه جا یک بورژوازی ارتجاعی به وجود آورده است» غیرمحتمل است. این بورژوازی ارتجاعی اکنون بیش از زمان لنین گسترش یافته و تمامی کشورهای سرمایه داری امپریالیستی ( به همراه کشورهای زیر سلطه) را در بر گرفته است. با این همه لنین می نویسد که« اما نمی توان چنین تبدیلی را غیر ممکن خواند» و سپس شرایط چنین تبدیلی بر می شمارد.
پنج
جنگ های ملی در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره
بعد: جنگ های ملی کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره در دوران امپریالیسم نه تنها محتمل بلکه اجتناب ناپذیرند...»
یادداشت پنج
می بینیم که هنگامی که پای کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره به میان می آید مساله از«غیر محتمل نیست» و «غیر ممکن نیست» به «اجتناب ناپذیر است» تبدیل می شود. کافی است تنها سیاست روسیه در قبال سوریه و ایران طی دهه ی اخیر بررسی شود تا خصلت سیاست های امپریالیستی روسیه آشکار شود.
شش
1
تضاد مسلط و تعیین کننده، خصلت جنگ را تعیین می کند
لنین پس از اشاره به جنگ امپریالیستی هفت ساله و شکست فرانسه و سپس جنگ دولت های ملی در آمریکا که علیه امپریالیسم انگلستان مبارزه می کردند و اتحاد فرانسه و اسپانیای امپریالیست با جنبش ملی علیه انگستان می نویسد:
« ما در اینجا با یک جنگ آزادیبخش ملی سروکار داریم که در آن رقابت امپریالیستی  یک عنصر تازه اضافه شده ی بدون اهمیت جدی است[ یا نقشی ثانوی و غیر تعیین کننده دارد]...»
یادداشت شش1
«عنصر تازه اضافه ی شده ی بدون اهمیت جدی» به این معناست که تضاد میان امپریالیست های فرانسوی و اسپانیایی از یک سو و امپریالیسم انگستان از سوی دیگر نسبت به تضاد میان دولت خواهان استقلال آمریکا و امپریالیسم حاکم انگلستان، تضادی غیرعمده و غیرتعیین کننده است.
چنین روندی نه در روسیه و نه در اوکراین مشاهده نمی شود و برعکس آن دیده می شود. تضاد روسیه با غرب در چارچوب امپریالیستی است و ربطی به تضاد طبقه ی کارگر و خلق روسیه با امپریالیسم غرب ندارد. از سوی دیگر تضاد میان دولت اوکراین با روسیه نه تنها در چارچوب تضادهای امپریالیست های اوکراین و روسیه است بلکه اساسا در چارچوب بزرگ تر تضاد میان امپریالیسم روسیه و غرب قرار می گیرد. این میان تضاد خلق اوکراین با امپریالیست های روسیه و غرب نیز به رده ی دوم اهمیت رفته است و نقش تعیین کننده ای در کنش های جاری ندارد.
 چنانچه بخواهیم از مبارزات ملی در اروپا در پس از جنگ جهانی دوم مثال زنیم باید به مبارزات مردم ایرلند برای رهایی از امپریالیسم انگلستان به عنوان شاخص ترین نمونه اشاره کنیم. نکته ی مهم در مورد ایرلند این است که مبارزه  برای رهایی ملی با امپریالیسم انگلستان با مبارزه برای برقراری سوسیالیسم گره خورده است ونیز این مبارزه در چارچوب برگشت به عقب تاریخی نبوده  یعنی مبارزه ی «ملی» در چارچوب «ساخت اقتصادی سرمایه داری پیشرفته» بلکه حرکتی رو به پیش بوده است.
2
«برعکس آنچه ما در جنگ های 1914- 1916 می بینیم ( [یعنی]عنصر ملی در جنگ اتریش- صربستان در مقایسه با رقابت امپریالیستی که کاملا نقش تعیین کننده دارد، فاقد اهمیت جدی است)».
 یادداشت شش2
در اینجا - جنگ بین اتریش و صربستان- وضع کاملا برعکس است و این رقابت امپریالیستی است که نسبت به تضاد میان دولت ها و یا ملت ها و امپریالیسم عمده و تعیین کننده است.
موقعیت کنونی روسیه و سیاست حاکم بر آن در چنین وضعی است. این هم با تهاجم روسیه در اوکراین جور در می آید و هم با تمایل دولت اوکراین به پیوستن به ناتو. روسیه که خود یک امپریالیسم بزرگ است که سیاست «روسیه ی تزاری شدن» را در قبال جمهوری های جدا شده دنبال می کند و پشت اوکراین نیز امپریالیسم غرب ایستاده است. در اینجا عنصر ملی «فاقد اهمیت جدی است».
هفت
 جنگ های ملی در اروپا
« ثالثا حتی در اروپا نیز غیرممکن دانستن جنگ های ملی در عصر امپریالیسم مجاز نخواهد بود. «عصر» امپریالیسم از جنگ کنونی یک جنگ امپریالیستی ساخت، و مطمئنا ( تا زمانی که سوسیالیسم به وجود نیاید) جنگ های امپریالیستی جدیدی به وجود خواهد آورد. آن[عصر امپریالیسم] سیاست قدرت های بزرگ کنونی را به یک سیاست امپریالیستی تمام و کمال مبدل ساخته است، اما این « عصر [یا دوران]» به هیچ وجه جنگ های ملی را غیر ممکن نمی سازد. مثلا جنگ هایی از طرف کشورهای کوچک( فرض کنیم کشورهای اشغال شده و یا تحت ستم ملی) علیه قدرت های بزرگ امپریالیستی، چنانچه در شرق اروپا نیز جنبش های ملی در معیار وسیع را غیرممکن نمی سازد.».
یادداشت هفت
به  واژه ی« تمام و کمال» در عبارت «[عصر امپریالیسم] سیاست قدرت های بزرگ کنونی را به یک سیاست امپریالیستی تمام و کمال مبدل ساخته است، اما این «عصر یا دوران» به هیچ وجه جنگ های ملی را غیر ممکن نمی سازد.» و نیز نه اجتناب ناپذیر بودن بلکه «غیرممکن» نبودن توجه کنیم.
لنین در اینجا از نامحتمل بودن و غیرممکن نبودن مبارزه ی ملی در اروپا صحبت می کند و نه از ضروری و اجتناب ناپذیر بودن آن در این منطقه. چون در کشورهای زیرسلطه مبارزه ی ضد امپریالیستی و برای استقلال و آزادی یک ضرورت، اجتناب ناپذیر و در راستای پیشرفت و تکامل است. اما در اروپا تنها در شرایطی معین  از جمله در شرایطی که راه به سوی هر گونه پیشرفتی سد می شود و پیشرفت به عقب می افتد، محتمل و ممکن می شود.
 [نکته: همین مبارزه در راه استقلال و آزادی در کشورهای زیر سلطه در صورتی که رهبری در دست طبقاتی که غیر طبقه ی کارگر باشد به نتیجه نمی رسد بلکه تنها با رهبری انقلاب دموکراتیک و ضدامپریالیستی به رهبری طبقه ی کارگر می تواند به نتیجه برسد.]
 حزب کار ایران حزب کار ایران به این «تمام و کمال» توجه نمی کند و اما پشت «غیرممکن نبودن» جنگ های ملی در اروپا سنگر می گیرد تا نه حتی جنگ از جانب اوکراین یعنی کشوری نسبت به روسیه «کوچک تر» و «اشغال شده»( که توفان سخنی از آن به میان نمی آورد زیرا به نفع استفاده اش از این جزوه نیست) علیه روسیه اشغالگر(که همچنان که اشاره کردیم در موردش صدق نمی کند) بلکه جنگ از جانب امپریالیسم روسیه را علیه امپریالیسم غرب در چارچوب جنگ های ملی جای دهد و بتواند همچون موارد دیگری همچون سوریه در کنار روسیه امپریالیستی و حکومت های مستبد و کثیفی همچون جمهوری اسلامی بایستد.
هرمز دامان
نیمه دوم فروردین 1401
یادداشت ها
1-    لنین، درباره جزوه ی یونیوس، برگردان غلامحسین فروتن، تمامی تاکیدها بر مبنای آن است؛ تلاش کرده ایم با استفاده از دو برگردان دیگر یکی به وسیله  ا. بهرام و یک به وسیله روزبه امامی، برخی واژه ها و عبارات را ملموس تر کنیم و یا اشاره به آنها را در قلاب قرار دهیم. ضمنا به نظر نگارنده برگردان های فروتن و بهرامی بیشتر به متن- به نظر کلمه به کلمه - وفادار بوده اند تا برگردان امامی. گرچه این متن، فارسی روان تری دارد.
2- برگردان امامی از این متن با تغییر زمان جملات:«... به عنوان نمونه، او با اشاره به اینکه اولا، هدف هلند از ورود در جنگ، حفظ مستعمرات خویش است و ثانیا، آن کشور در شمار متحدان ائتلاف های امپریالیستی قرار دارد، شرکت هلند در این جنگ را نیز امپریالیستی ارزیابی می کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر