۱۴۰۰ مهر ۵, دوشنبه

حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان سرنگون باد امارت اسلامی طالبان

 
حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان
 
سرنگون باد امارت اسلامی طالبان
  
طالبان، سه ‏شنبه 16 سنبله، کابینه ی امارت اسلامی‏شان را اعلان کردند. کابینه محض طالبانی، ملایی و مردانه متشکل از رهبران و فرماند‏هان قدیمی و جدید این گروه. این در حالی است که طالبان از همان ابتدا، حرف از حکومت همه ‏شمول و فراگیر می ‏زدند. بسیاری از مرتجعین رژیم دست نشانده ی سابق و کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی منطقه که به حرف ‏های طالبان مبنی بر ایجاد امارت اسلامی فراگیر و همه ‏شمول خوشبین بودند ناامید شدند. مراسم تحلیف کابینه ی جدید طالبان که قرار بود در 11 سپتامبر برگزار گردد به دلیل عدم تمایل و علاقه ‏مندی اشتراک کننده ‏گان لغو شد. به نظر می ‏رسد طالبان میان تمایلات و خواست‏ های درونی و ایدئولوژی تنگ ‏نظرانه و تندورانه از یک طرف و کسب مشروعیت جهانی و منطقوی از طرف دیگر با مشکل مواجه شده‏ اند و نیز قادر به حل تضادها و شکاف‏ های اجتماعی چند لایه و چند پارچه ی جامعه افغانستان نیستند و نمی‏ توانند به ‏راحتی روابط و مشروعیت جهانی را به دست آورد.
منظور طالبان از حکومت همه‏ شمول و فراگیر، تقسیم قدرت در میان سران، فرماندهان و شاخه ‏های متعدد خود‏شان است. آن‏ها قدرت سیاسی را غنیمت مجاهدین امارت اسلامی می‏ دانند. سخنگوی طالبان در جواب رسانه‏ ها در توجیه وعده‏ های‏شان مبنی بر حکومت همه شمول گفت که طالبان یک گروه فراگیر افغانستانی هست و از همه افغانستان نمایندگی می‏ کند و منظور ما از حکومت همه‏ شمول این نیست که ما همه را در قدرت سهیم ‏سازیم، بلکه منظور ما این است که طالبان به همه ی مردم افغانستان خدمت می‏ کند. طالبان خود را فاتح میدان جنگ می ‏دانند و قدرت مطلق سیاسی افغانستان را نیز حق مجاهدین امارت اسلامی می ‏شمارند که در راه اسلام قربانی داده ‏اند. به ‏نظر می ‏رسد اختلافات و تضادهای داخلی‏ طالبان در تعیین و چینش اعضای کابینه ‏شان نیز نقش مهم داشته است و کابینه فعلی طالبان جواب به این خطر فوری و درونی آن‏ها بوده است. طوری که برای حل اختلافات داخلی‏ شان، فیض حمید رئیس ای ایس ای پاکستان دخالت نمود. دخالت مستقیم پاکستان در اختلافات درونی طالبان و آمدن فیض حمید به کابل شبه به‏ دخالت امریکا و آمدن جان کری به افغانستان برای حل اختلاف میان اشرف ‏غنی و عبدالله ‏عبدالله در جریان انتخابات 2014 است. قدرت و امتیازخواهی رهبران و فرماندهان طالبان از مشکلات دیگر است که طالبان با آن مواجه هستند. در رژیم دست ‏نشانده پیشین امتیاز و سهم‏ خواهی افراد، گروه ‏ها و احزاب به ‏شکل عریان و وقیحانه به یک روند غالب دولتداری تبدیل شده بود. امری که در گسترش فساد و شکست رژیم تاثیر زیاد داشت. دیده می ‏شود طالبان نیز مانند هر گروه و حکومت ارتجاعی طبقاتی، از این امر مستثنی نیست و قدرت‏ طلبی و امتیازخواهی در میان آن‏ها نیز به شدت وجود دارد.
 حامیان منطقوی و جهانی طالبان نگران انزوای سیاسی و فروپاشی اقتصادی کامل حکومت طالبان هستند و فشار و توصیه این کشورها نیز نتوانست طالبان را متقاعد به‏ حکومت همه ‏شمول، حداقل به لحاظ سمبولیک کند. دیدگاه تندروانه، شوونیستی و واپسگرایانه و از همه‏ مهم تر رقابت‏ های درونی و قبیلوی طالبان به آن‏ها اجازه نمی ‏دهد که حکومت‏ شان را با حداقل معیارهای امروزی هماهنگ سازند و روابط ‏شان را با کشورهای جهان و منطقه تامین کنند. در نظام جهانی موجود، حکومت طالبان یک حکومت افراطی و غیرمعمول است. به همین دلیل مشکل به ‏نظر می‎ رسد طالبان بتواند خود را در سطح جهان و منطقه از انزوای سیاسی و اقتصادی برهاند.
مسئله دیگری که طالبان را در انزوای سیاسی قرار می ‏دهد، ارتباط طالبان با القاعده و سایر گروه‏ های تندرو اسلامی منطقه است. مهم ترین نهاد امنیتی رژیم طالبان به دست افرادی است که سابقه ی همکاری و ارتباط با القاعده دارند و درلیست سیاه «سازمان ملل» و امپریالیسم امریکا قرار گرفته اند. امارت طالبان بدون حمایت امپریالیسم امریکا توسط اکثر کشورهای جهان به ‏رسمیت شناخته نخواهد شد و منزوی خواهد ماند. این مسئله با توجه به وضعیت اقتصادی افغانستان که هشتاد فصید مخارج رژیم از طریق کمک‏ های امپریالیستی و خارجی تامین می‏ شود، امکان فروپاشی اقتصاد در اثر تحریم و عدم مشروعیت و رسمیت طالبان از سوی امریکا و اروپا را به وجود می آورد. با اعلان کابینه ی طالبان نه‏ تنها امریکا و متحدین اروپایی‏ اش اعلان کردند که در به رسمیت شناختن طالبان هیچ عجله ا‏ی ندارند، حتی کشورهای نزدیک و حامی طالبان جمهوری اسلامی ایران و ترکیه نیز صریحا اعلان کردند که به دلیل عدم فراگیر بودن حکومت طالبان آن به رسمیت نمی‏ شناسند. سوسیال امپریالیسم چین ضمن اعلام حمایت از حاکمیت  طالبان به آنان توصیه نمود تا روابط ‏شان را با جهان بهتر نمایند. پاکستان و قطر از حامیان نزدیک طالبان نیز هنوز طالبان را به رسمیت نشناخته ‏اند و به طالبان از پیامدهای حکومت غیرفراگیرشان هشدار داه ‏اند. با این همه، تقریبا بسیاری از کشورهای منطقه و جهان در شرایط کنونی افغانستان، بدیلی غیر از طالبان مد نظر ندارند. به استثنای کشورهایی مثل فرانسه و تاجیکستان که به صورت علنی خواهان حمایت از «مقاومت» ضدطالبان در پنجشیر هستند، سایر کشورها جهان به شمول ایالات متحده امریکا در تلاش اند با فشار و امتیاز طالبان را آرام و قابل کنترل سازند. طالبان یک نیروی وابسته به امپریالیسم، خواهان روابط با کشورهای امپریالیستی منجمله امپریالیسم امریکا است. رژیم طالبان بعد از بیست سال جنگ مسلحانه و گرفتن قدرت هیچ برنامه ‏ای اقصادی ندارد و تماما به کمک ‏های خارجی متکی است.
طالبان میان تمایلات شدید به ایجاد امارت مبتنی بر شریعت اسلامی که اکثریت از اعضای‏ شان به آن باورمنداند و میان وابستگی و نیاز شدید به‏ حمایت مالی جهانی گیر کرده ‏اند. با قطع کمک‏ های امپریالیستی و منجمد کردن دارای ‏های بانک مرکزی افغانستان به وسیله ی امریکا توان مالی طالبان کاملا از میان رفته‏ است و عملاً تمام ادارات ملکی و نظامی پیشین فلج است. پیامد این امر در کوتاه مدت رکود کامل اقتصاد کشور و در بلند مدت فروپاشی کامل اقتصاد افغانستان است. «سازمان ملل» و نهادهای بین ‏المللی و کشورهای امپریالیست از یک طرف نگران فروپاشی کامل اقتصاد و تبعات آن در افغانستان هستند و از طرف دیگر برای کنترل طالبان از ابزارها و فشارهای مالی و اقتصادی کار می‏ گیرند.
طالبان اصولا یک ماشین جنگی است و در نتیجه برای حل تضادها و معضل اجتماعی فرا راه ‏شان به قوه قهریه و توان نظامی‏ شان متکی هستند. این امر بیشتر به این دلیل است که طالبان یک جنبش مردمی نیست بلکه یک ملیشیای نظامی هست که با توسل به آن به قدرت رسیدند. به‏ همین دلیل این گروه به همان اندازه که در عرصه نظامی و وارد کردن تلفات و شکست بر نیروهای اشغالگر و رژیم دست ‏نشانده و فتح شهرها موفق عمل نموده، در عرصه تعامل و حل تضادهای اجتماعی داخلی و جهانی با مشکل مواجه هستند.
طالبان ناتوان از حل اختلاف داخلی چند پارچه و شکننده اوضاع داخلی افغانستان هستند. اعلان کابینه ی سرپرست یک دست طالبانی، تک ‏قومی، تک ‏جنستی و تک‏ مذهبی بر شدت اختلاف و تضادهای اجتماعی افغانستان می ‏افزاید. به ‏همین دلیل هرقدر طالبان در حل اختلاف‏ های اجتماعی و ملیتی در درون کشور ناتوان شوند به همان میزان به ‏سرکوب و خشونت رو می‏ آورد.
مردم افغانستان به ‏خصوص زنان از ابتدا فریب وعده‏ های طالبان را نخوردند و برای مطالبات و حقوق‏ شان به خیابان ها آمدند. طالبان در نخستین قدم آزادی و حقوق زنان را مورد تعرض قرار دادند و زنان کار، شغل و موقعیت اجتماعی ‏شان را از دست دادند. طالبان با زنان دشمنی عمیق دارند و حضور زنان در رسانه و ادارات دولتی و مکاتب و دانشگاه ها با محدودیت شدید مواجه گردیده است. تحمیل آپارتاید جنسی بخشی از برنامه و سیاست امارت اسلامی طالبان است. طالبان با مردم واقلیت‏ های ملی و مذهبی برخورد تهاجمی و اشغالگرانه داشته ‏اند و ادارات این ولایت ‏ها و ولسوالی‏ ها را به قومندان و فرماندهان‏شان سپرده ‏اند و این امر نارضایتی بالقوه تمامی ملیت‏ های تحت ‏ستم و افراد غیر از گروه طالبان را تقویت کرده است. طالبان حاضر نیستند به‏ جز آنانی‏ که در طول بیست سال جنگ در صف آن‏ها «قربانی» داده‏ اند کسانی دیگر را در بدنه ی حکومت ‏شان شریک سازند.
 توده ‏های مردم و به‏ خصوص زحمتکشان با قحطی و فاجعه انسانی رو‏به ‏رو هستند. فقر شدید اکثریت نفوس کشور را به ستوه آورده است و هر روز بر دامنه فقر و گرسنگی در کشور افزوده می‏ شود. صلیب سرخ سازمان ملل از بحران آواره‏ گی و گرسنگی در افغانستان به‏ خصوص زمستان پیش‏ رو هشدار داده است. بر ‏اساس هشدار «سازمان ملل»، افراد زیر «خط فقر» بعد از سقوط رژیم از 70 فصید به 95 فصید افزایش می ‏یابد. برای بسیاری از مردم افغانستان بخصوص کارگران، دهقانان، زنان و ملیت ‏های تحت ‏ستم راهی جز مبارزه علیه ارتجاع سیاه طالبانی و امارت ‏شان وجود ندارد. زنان افغانستان و نسل ‏جوان و آگاه در صف اول مبارزه علیه طالبان قرار دارند و مبارزه جسورانه زنان افغانستان علیه طالبان نه ‏تنها بر سایر بخش‏ های اجتماع افغانستان بلکه بر روحیه مبارزاتی مردم منطقه و جهان نیز اثر گذاشته است. مبارزات زنان افغانستان، از این ‏رو مایه ی الهام است، چون آنان با یکی از زن ستیزترین جریان‌های سیاسی عصر مواجه هستند.
حرکت مبارزاتی زنان، نباید در دایره تنگ لیبرالی محدود باقی بماند و مورد سواستفاده ی طبقات ارتجاعی قرار گیرد بلکه باید از درون مبارزات آزادی‏خواهانه زنان، جنبش و سازمانی با خصلت توده ‏ای، ملی و انقلابی بیرون آید. حزب ما با حمایت بی‏ دریغ از مبارزات زنان افغانستان که جسارت‏ مندانه پا به میدان مبارزه گذاشته ‏اند دفاع می‏ کند و در کنارشان می‏ ایستد و با جدیت تمام  در ترسیم خط روشن انقلابی در میان صفوف زنان تلاش می‏ کند. شرایط کنونی محک و آزمون جدی برای تمام افراد گروه ‏ها و سازمان مترقی و انقلابی است.
مقامات طبقه حاکمه افغانستان در رژیم دست‏ نشانده پیشین عمدتا از کشور متواری شده اند. جناح تکنوکرات غربی دوباره به کشورهای اروپایی، امریکا و کانادا برگشته ‏اند. این افراد به ‏دلیل عدم حمایت مردمی و نداشتن تشکل، فعلا کاری از دست‏ شان ساخته نیست. آن‏ها با نیروهای اشغالگر وارد کشور شدند و با خروج‏ آن‏ها از افغانستان خارج شدند. رهبران احزاب جهادی که در جریان تجاوز نظامی امپریالیسم امریکا و متحدین شان، نقش سربازان پیاده اشغالگران را بازی کردند و در جریان بیست سال گذشته سرمایه و قدرت داشتند نیز از کشور متواری هستند. این افراد اما مسئله اصلی ‏شان سهم در قدرت هستند. در صورتی که طالبان نتواند این جمع را به شکلی راضی سازند و از طرف دیگر توان نظامی طالبان در اثر تضادهای داخلی و اقتصادی تضعیف شود، این‏ ها به دلیل داشتن احزاب تحت رهبری و داشتن روابط در داخل کشور و احتمالا پشتیبانی بعضی از کشورها از آنها، امکان ایجاد دردسر برای رژیم طالبان را دارند. با این همه، برای بخشی از طبقات ارتجاعی بورژوا- فئودال کمپرادورهای وابسته به رژیم پیشین، احزاب جهادی، بورژوازی لیبرال، شوونیست ‏ها، منتفذین، روحانیون و بخش عقب‏ مانده ی جامعه راه‏ آشتی و تبانی با طالبان باز است. در صورت دوام و استحکام امارت طالبانی، این افراد در خدمت امارت خواهند بود و طالبان امنیت جان و مال آن‏ها را تامین خواهند کرد.
مبارزات مردم افغانستان علیه طالبان و مماشات قدرت‏های امپریالیستی با طالبان نشان می ‏دهد که سنگینی مسؤلیت مبارزه با استبداد خشن طالبانی به عهده ی مردم افغانستان قرار دارد. تقریبا همه زحمتکشان کارگران، دهقانان، زنان، نسل جوان و روشنفکران مردمی کوچک ترین اعتمادی به وعده و وعیدهای طالبان نکردند و جسارت‏ مندانه در میدان  مبارزه علیه این گروه به مصاف رفتند. امروز بیشتر درد و رنج و خفقان ناشی از حاکمیت طالبان را مردم افغانستان به ‏خصوص زنان احساس می‏ کنند. بیشترین احساس همدردی و همنوایی با مردم افغانستان نیز به وسیله ی توده ‏های زحمتکش، احزاب، سازمان ‏ها و نهادهای مستقل و مترقی جهان صورت می ‏گیرد، اما طبقات ارتجاع داخلی و جهانی با ارتجاع طالبان سنخیت و وجهی مشترک دارند.
 امارت اسلامی طالبان نه در داخل افغانستان از پایگاه اجتماعی و مردمی برخوردار است و نه حمایت کافی کشورهای جهان و منطقه را با خود دارد. زنان، ملیت ‏های تحت‏ ستم، طبقات متوسط‏ شهری و روشنفکران از امارت طالبانی انزجار و تنفر عمیق دارند. امارت اسلامی طالبان برای مردم و جامعه افغانستان یک حرکت قهقرایی و فاجعه بار است و فقر، بی‏سوادی، ویرانی و عقب‏ ماندگی مفرط کشور تحت اداره ی طالبان حفظ خواهد شد. افغانستان تحت امارت طالبان اختناق و خفقان را بر جامعه مستولی کرده و نسل جوان و روشنفکران و زنان در زندان بزرگ به نام افغانستان شکنجه خواهند شد.
اکنون که پروژه استعماری و اشغالگرانه‏ ی امریکا و متحدین اش بعد از بیست سال در افغانستان به‏ شکست انجامید و مردم افغانستان با امارت سیاه طالبان بار دیگر روبه ‏رو قرار گرفته‏ اند، این امر بیش از هر زمان دیگر مسجل شده است که راه ‏نجات کشور و رهایی مردم افغانستان از اسارت و دهشت سرمایه‏ داری و بنیادگرایی اسلامی، انقلاب ملی دموکراتیک طرازنوین با جهت گیری سوسیالیستی و رفتن به‏ سمت جامعه کمونیستی است. امکان و به‏ سرانجام رساندنِ این وظیفه ی مهم و خطیر فقط با وحدت و همبستگی زحمتکشان کشور پیرامون یک برنامه ی انقلابی و حزب پیشاهنگ ممکن است. بنابراین ما باید برای استحکام و گسترش ایدئولوژیک - سیاسی و تشکیلاتی حزب تلاش می کنیم تا بتوانیم به نیازمندی‏ های مبارزاتی عاجل پاسخ گفته و در مسیر تدارک و برپایی و پیشبرد جنگ خلق گام برداریم.
 
28 سنبله 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر