۱۴۰۰ شهریور ۲۱, یکشنبه

یادداشت هایی درباره ی مبارزه ی و جنگ در افغانستان(1) یک پیروز نشدن امپریالیست های غربی در افغانستان

 

یادداشت هایی درباره ی مبارزه ی و جنگ در افغانستان(1) 

یک
پیروز نشدن امپریالیست های غربی در افغانستان
امپریالیسم آمریکا در افغانستان پیروز نشد و نتوانست دولت دست نشانده ای را که خود برقرار کرده و بیست سال تمام از آن پشتیبانی کرده بود، تداوم بخشد.
این که آمریکا با طالبان «مصالحه» کرد به این معناست که جنگی وجود داشت که این مصالحه در خدمت پایان دادن به آن بود. و اگر جنگی وجود داشت باید دید که در این جنگ کدام طرف بود که برایش نفع اقتصادی، سیاسی و نظامی تداوم این جنگ به ضررش نمی چربید، و در نتیجه پای مصالحه آمد؛ و در ضمن پای مصالحه آمدن اش از آمدن طرف دیگر مهم تر بود.
این که طالبان یک نیروی دست ساز امپریالیست ها و کشورهای مرتجع منطقه و برای پیشبرد منافع شان بود این را تضمین نمی کند که این نیرو در رشد و توسعه اش آن هم بعد از بیش از سی سال، به طور مطلق به آنچه در آغاز بوده پایبند بماند. امپریالیست های نیروهای دست ساز و نوکرانی در کشورهای زیر سلطه دارند اما هم نیروهای دست ساز و هم نوکران در کشورهای زیر سلطه در شرایط معینی می توانند گاه با اربابان اختلاف پیدا کنند، دربیفتند و یا ارباب خود را عوض کنند.(برای نمونه می توان به گرایش رضا خان نوکر انگلیس به ایجاد روابط با امپریالیسم آلمان پیش از جنگ جهانی دوم اشاره کرد).  
طبق آمار رسمی دولت آمریکا بیش از 2500 نفر از نیروهای نظامی این کشور در جنگ کشته شده اند. چگونه این تلفات به آمریکا وارد شد؟ آیا به سبب وجود صلح در افغانستان بود و یا به سبب جنگ؟ اگر نه به سبب صلح، بل به سبب جنگ بود، آن گاه اگر طالبان- این حلقه ی دست ساز امپریالیسم و کشورهای مرتجع منطقه- در این جنگ فعالیتی نمی کرد چگونه به نیروهای آمریکا تلفات وارد می شد؟
پس می توان پذیرفت که این جنگ بود. و در این جنگ طالبان هم حضور داشت و در جنگ به نیروهای آمریکایی تلفات وارد می کرد و این یکی از دلایلی بود که آمریکا را به پای صلح کشانید.
نگاهی به رویدادها نشان می دهد که نفع تداوم این جنگ برای امپریالیسم آمریکا و غرب دیگر کمتر از ضررش بود؛ خواه درون خود این جنگ( تلفات و مخارج)، خواه از نظر داخلی (مسائل اقتصادی درونی و مبارزات داخلی خلق آمریکا در سال 2020) و خواه از نظر بین المللی( نه تنها رقابت درون امپریالیست های غربی بلکه رقابت با روسیه و چین نیز).
آمریکا پای مصالحه آمد نیروهایش را خارج کرد و از دولت دست نشانده اش گذشت. طالبان پای مصالحه آمد، اما قدرت دولتی را به دست آورد.

دو
سرمایه جای امن می خواهد
 برخی تصورات جاری بر این است که حضور امپریالیسم آمریکا به منافع اقتصادی این کشور تحقق بخشیده بود و اکنون نیز با وجود ترک افغانستان باز هم به منافع این کشور درحال تحقق بخشیدن است. اما لزوما این گونه نیست.
در واقع  به واسطه ی خود این جنگ، امپریالیست ها و در راس شان آمریکا نمی توانست از حضورش آن گونه که می خواهد بهره برداری اقتصادی کند.
سرمایه برای تولید و اقتصاد محیط امن می خواهد و چنین محیطی نمی توانست در شرایط جنگی افغانستان- حتی اگر بپذیریم که وجود داشت - حداقل آنچنان که باید و شاید شکل بگیرد. اگر آمریکا می توانست با صدور سرمایه، تولید را به ویژه در استخراج معادن در افغانستان فعال کند، می توانست رونقی نسبی به اقتصاد درهم شکسته ی افغانستان دهد و بیکاری را کاهش داده و در نتیجه به نوعی ثبات و ایمنی برای دولت دست نشانده به وجود آورد و البته طالبان را نیز از نظر تبلیغی، درون محیط های معین زیر نفوذش، خلع سلاح کند.
اما چنین نشد و آمریکا طی بیست سال حضورش نتوانست چنین وضعی را به وجود آورد و برعکس بر تورم، گرانی، بیکاری، فقر و دربدری و بی خانمانی توده های طبقه ی کارگر و دهقان و فساد در مقامات دولتی افزود. یک طرف  جنگ و کشتار هر روزه و فقر و بی خانمانی و طرف دیگر فساد در دستگاه اداری افغانستان؛ اینها شاخص ترین برآمدهای حضور امپریالیسم آمریکا و غرب در افغانستان بود و نه راه افتادن اقتصاد افغانستان. روشن است که عامل تداوم جنگ تنها طالبان نبود بلکه رقبای امپریالیسم آمریکا و برخی کشورهای دست نشانده ی منطقه نیز بودند. 
با بیرون رفتن آمریکا و روی کار آمدن طالبان و دخالت امپریالیسم روس و نیز چین و قدرت های دیگر، افغانستان، آن افغانستانی که می توانست با حضور آمریکا و حتی با بیرون رفتن آن اما با حفظ دولت دست نشانده ی بیست ساله اش باشد، نیست. این البته به این معنا نیست که امپریالیسم آمریکا و غرب به طور کامل از افغانستان بیرون رفته است و در مصالحه با طالبان منافع اقتصادی( و یا برخی منافع سیاسی و نظامی)خود را منظور نکرده است. امپریالیست های غربی می توانند با طالبان روابط اقتصادی داشته باشند و منافع امپریالیستی خود را پیش برند اما خود این چرخش از دولت دست نشانده به دولت طالبان و ناایمنی ای که طالبان می تواند با حضور خود در قدرت در افغانستان و منطقه بیافریند و گرایش های موجود در درون طالبان به نفع امپریالیسم روس و نیز دولت دخالت گر چین، مشکل که بگذارد که منافع امپریالیست ها غربی به ساده گی تضمین شود. در یادداشت های دیگر از دخالت پاکستان، عربستان و قطر صحبت خواهیم کرد.

سه
نظریه ی تغییر استراتژی آمریکا
آمریکا  با طالبان مصالحه کرد نه بدین سبب که قرار شده بود استراتژی خود را تغییر داده و  جنوب آسیا و اقیانوسیه را مرکز نوینی برای عملیات علیه دولت سرمایه داری رقیب و چاق و چله شده ی چین رویزیونیستی سازد، که اگر چنین باشد کل جنگ و مبارزه خلق افغانستان علیه امپریالیسم ماست مالی شده و همه چیز به ماجرایی و داستانی کنترل شده در دستان آمریکا تقلیل خواهد یافت. این سان، گویی امپریالیسم همه چیز و خلق هیچ است.
اما اگر همه چیز در دستان امپریالیسم آمریکا( و غرب) و این کشور در افغانستان پیروز مطلق بود می توانست تغییر استراتژی خود را با تداوم دولت دست نشانده ی اشرف غنی و بدون دادن حکومت افغانستان به دست طالبان پیش برد.
تقلیل تمامی جوانب قضیه به طرح و نقشه ی امپریالیسم و ابتکار عمل مطلق آنها در مصالحه به این معناست که گرچه آمریکا و امپریالیسم غرب از افغانستان بیرون رفتند اما نه با شکست بلکه با پیروزی بیرون رفتند. و تنها و به گونه ی تاکتیکی(لابد!) نخواستند پیروزی خود را در بوق و کرنا کرده بلکه یک جورهایی برنامه را تنظیم کردند که گویا طالبان با نیروی خود به پیروزی رسیده است.
گرچه امپریالیسم آمریکا در یک مصالحه و توافق افغانستان را تسلیم طالبان کردند اما این به معنا نیست که طالبان هیچ جنگی نکردند و  زوری هم نداشتند و در نتیجه همه چیز به دلخواه آنها بوده و طبق طرح و برنامه ای از پیش تعیین شده شکل گرفته و پیش رفته است.
از سوی دیگر چنین دیدگاهی به این معناست که گویا در افغانستان به مدت بیست سال جنگی وجود نداشته است. همه چیز به خوبی و خوشی بوده و یک تغییر استراتژی موجب این گشته که آمریکا نیروهای خود را از افغانستان بیرون رود.
 اما اگر جنگی وجود داشت، ویژگی های این جنگ چه بود که آمریکا را مجبور کرد تا تن به سه تغییر دهد: با طالبان مصالحه کند؛ نیروهای خود را از افغانستان بیرون برد، و دولت دست نشانده اش را با دولت طالبان تعویض کند؟
  تنها یک پاسخ نادرست می تواند از جانب این نظر که همه چیز در دستان امپریالیسم بود داده شود و آن این است که حکومت طالبان درست ایده آل امپریالیست هاست و آنها به این نتیجه رسیدند که منافع خود را خواه درون افغانستان و خواه در تقابل با امپریالیست های رقیب به بهترین شکل می توانند با دولت طالبان پیش برند!
اما برای رسیدن به چنین نتیجه ای بیست سال جنگ لازم نبود. از سوی دیگر اینکه رسیدن به چنین نتیجه ای را تغییر استراتژی امپریالیست ها به وجود آورد به این معناست که اگر تغییر استراتژی به وجود نمی آمد، طالبان نمی توانست تحقق بخش ایده ال های امپریالیست ها باشد و این البته پاسخ پرسش های بالا نیست. 

چهار
دولت دست نشانده نماینده ی امپریالیست های غربی
اگرآمریکا شکست نخورده بود، همان دولت اشرف غنی اش که بیست سال بر سر کار بود را بازهم بر سر کار نگه می داشت، و بنابراین چه مرض و نیازی داشت که به سراغ مصالحه با طالبان برود؟! اگر قرار بود که منافع امپریالیسم آمریکا و غرب در افغانستان حفظ شود، دولت دست نشانده اشرف غنی بسیار بهتر از طالبان می توانست آن را حفظ کند، پس چرا باید آن را تغییر دهد؟
ممکن است که این نظر موجود باشد که امپریالیست ها چون دیدند که با طالبان بهتر از دولت اشرف غنی می توانند برنامه های امپریالیستی را پیش برند، نقشه ی خود را تغییر دادند و به اصطلاح سرمایه گذاری خود را از روی دولت دست نشانده برداشتند و به روی طالبان متعصب و واپسگرا گذاشتند. این کمابیش همانند همان استدلالی است که به وسیله برخی جریان ها در مورد بیرون رفتن شاه از ایران، آن هم پس از یکسال که از انقلاب می گذشت و پس از دولت های جور واجوری که بر سر کار آوردند و قصدشان نگه داشتن شاه و خاندان اش در راس قدرت بود، ارائه شده و می شود.
 این دیدگاه فراموش می کند که امپریالیسم آمریکا مدت چهل سال است یعنی از زمان بروز ولایت فقیه اسلامی در ایران، با جریان هایی همچون طالبان روبروست و بنابراین می توانست همان بیست سال پیش به جای آنکه به افغانستان حمله کند با طالبان( و بن لادن و داعش نیز) سازش کرده و از همان آغاز دولت افغانستان و نیز دیگر دولت ها را در منطقه با آنها بسازد.
 آمریکا به افغانستان حمله کرد نه به دلیل بن لادن و این که دولت طالبان او را به وی تحویل نداد بلکه به این دلیل که سوسیال امپریالیسم شوروی فرو پاشید و امپریالیسم آمریکا موقعیت را مناسب دید که با تجاوز به این کشور آن را ضمیمه امپراطوری خود سازد. این یک تجدید تقسیم بود که پس از 11 سپتامبر و در زیر لوای «چون بن لادن را به ما ندادید ما مجبورشدیم به افغانستان حمله کنیم» صورت گرفت.

پنج
آمریکا در افغانستان شکست خورد
 تجاوز به یک کشور به وسیله امپریالیسم همواره مخالفت، کینه و نفرت، مقاومت و مبارزه ی مردم آن کشور را و دست زدن شان به مقابله و جنگ را بر می انگیزد. تداوم تجاوز و اشغالگری موجب تداوم مبارزه و جنگ خلق خواهد شد هر چند این جنگ، گاه رهبری انقلابی نداشته باشد و برعکس نیروهایی ارتجاعی بر این مقاومت و مبارزه سوار شوند. 
این مبارزه خلق افغانستان علیه تجاوز گری و اشغال بود که عامل اساسی شکست امپریالیسم آمریکا و متحدین غربی اش گردید. این تضاد خلق و امپریالیسم، تضاد تمامی طبقات ملی و مردمی افغانستان با امپریالیسم بود که موجب شکست امپریالیسم آمریکا گردید.
علت اساسی شکست امپریالیسم آمریکا در افغانستان، عدم مشروعیت و مقبولیت امپریالیست ها و دولت دست نشانده ی آنان در میان توده ها کثیر، نفرت و کینه ی عمیق خلق افغانستان از نیروهای اشغالگر و جنگ طولانی مدت تحمیلی شده به آنان، کشته شدن روزمره مردم افغانستان، وجود دولت فاسد دست نشانده و تداوم مبارزه به وسیله تمامی طبقات مردمی این کشور علیه این نیروها بود.
در این که بین امپریالیسم آمریکا و طالبان سازشی صورت گرفته است تردیدی نیست. از سوی دیگر در این که امپریالیسم آمریکا نقشه ها و یا توجیهات تاکتیکی و استراتژیکی برای بیرون بردن نیروهای نظامی اش از افغانستان دارد نیز تردیدی نیست، اما اینکه همه ی مسائل و سیاست ها به این سازش و این نقشه و یا توجیهات تقلیل داده شود، نفی و انکار مبارزه ی خلق افغانستان با امپریالیسم و مبارزه ای است که این خلق طی بیست سال با امپریالیسم آمریکا داشته است. و این البته اشتباه کوچک و ساده ای نیست.
با این داستان سرایی ها، تو گویی خلق افغانستان مبارزه ای با امپریالیسم متجاوز و اشغالگر نداشته، خوشحال و راضی از تجاوز و حضور امپریالیسم در این کشور بوده و حالا که امپریالیسم آمریکا وی را تنها گذاشته از «خیانت» وی نارضا و خشمگین است. در حالی برعکس مردم افغانستان بسیار خوشحال اند که امپریالیسم آمریکا و ناتو این کشور را ترک کرده اند و آن هم با این وضع. گرچه آنها از اینکه ثمره ی مبارزات بیست ساله شان را طالبان غصب می کند، طالبانی که نماینده ی واقعی طبقه کارگر، دهقانان  و خلق زحمتکش افغانستان نیست، ناراضی اند و در حال مبارزه این بار با این یکی.
 
 شش
حلقه ی فراموش شده: مبارزه ی خلق افغانستان علیه امپریالیسم آمریکا و غرب
این درست است که خلق افغانستان از طالبان نفرت داشته و دارد، اما این به معنا نیست که این خلق بیش از آنکه با امپریالیست ها مخالف باشد با طالبان مخالف بوده است و بنابراین ترجیح می داده امپریالیست ها در کشورش بمانند، اما طالبان بر سر کار نیایند.
خلق افغانستان گرچه از طالبان نفرت داشته و دارد و همین هم موجب مبارزه ی گسترده ی کنونی به ویژه در پنجشیر و در برخی دیگر مناطق با این جریان متعصب و متحجر است، اما این به این معنا نیست که برای روی کار نیامدن طالبان به امپریالیست ها کمک کرده تا این نیرو را سرکوب کرده و بساطش را جمع کنند. اگر چنین بود طالبان دیری نمی پایید و شکست می خورد.
در واقع قضیه برعکس است. به واسطه ی نفرت از امپریالیست ها به دلیل تجاوز و اشغال و تداوم جنگ خانمانسوز، توده ی مردم افغانستان بیشتر با حضور امپریالیست ها مخالف بودند تا با طالبان. از این رو طالبان نه تنها در مناطق جنوبی پشتون نشین در میان لایه های پایینی و فقیر سنتی مردم نفوذ داشت بلکه می توانست بدون مزاحمت مردم و در بدترین حالت انفعال مردم، در مناطق دیگر نیز با آمریکا رویاروی شود و به نیروهای این کشور تلفات وارد کند. 
بنابراین درست است که مردم از طالبان نفرت عمیق داشتند و کوچک ترین تمایلی برای به قدرت رسیدن دوباره ی آن نداشتند، اما برای شکست آن نیز به امپریالیست کمک نکردند. حتی اگر فرض کنیم که مردم در قبال جنگ طالبان با آمریکا منفعل بودند، این امر چنان که نتایج نشان می دهد باز هم بیشتر به نفع طالبان بوده است تا به نفع آمریکا و دولت دست نشانده اش.
این که  نیروهای داوطلب حاضر بودند برای جلوگیری از روی کار آمدن طالبان با آن بجنگند به این معنا نیست که آنها از دولت دست نشانده امپریالیست ها راضی بودند، که اگر چنین بود خود سربازان ارتش دست نشانده که فرزندان کارگران و دهقانان هستند به جای تسلیم و عقب نشینی با طالبان می جنگیدند.
آنچه که این گروه های داوطلب را به جنگ با طالبان بر می انگیخت گذشته از تجربه چهار سال حکومت آنها در بیست سال پیش، این امر مهم هم بود که طالبان در شهرها و مناطق تسخیر شده قوانین شریعت اسلامی را پیاده می کرد و بر مبنای آن با توده های مردم به بدترین شکل رفتار می کرد. آنچه که این گروه ها که البته آن زمان شکل آنچنانی نگرفتند نمی خواستند این بود که آنکه از خروج امپریالیسم بهره می گیرد طالبان باشد. آنها مایل بودند که دولتی بهتر مثلا دولتی ملی جایگزین دولت کنونی شود.  
گرچه مردم افغانستان از حضور طالبان در قدرت بسیار در رنج اند و دست به مبارزه زده اند و گرچه که از این خروج  امپریالیست ها این طالبان است که بهره برده است اما این نیز روشن است که در صورتی که خلق افغانستان از حضور طالبان در قدرت بیشتر از حضور امپریالیست ها در کشور می ترسید، طالبان مشکل که می توانست به موفقیت دست یابد.
هرمز دامان
22 شهریور 1400

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر