۱۴۰۰ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

جدال امپریالیسم غرب و شرق در ایران و دعوای جناح های حاکم بر سر انتخابات ریاست جمهوری نکاتی پیرامون بخش های انتشار یافته ی مصاحبه با ظریف

 

جدال امپریالیسم غرب و شرق در ایران و
دعوای جناح های حاکم بر سر انتخابات ریاست جمهوری
 
نکاتی پیرامون بخش های انتشار یافته ی مصاحبه با ظریف
 
جدال بین دو جناح هوادار غرب و شرق در ایران
بخش هایی از یک فایل پنهانی و گویا غیرقابل انتشار از مصاحبه ی ظریف وزیر امورخارجه ایران با سعید لیلاز، این هوادار پیشین رفسنجانی و اکنون روحانی و شرکا و نیز هوادار سینه چاک اقتصاد بازار آزاد از نوع کمپرادوری و وابسته شدن به امپریالیست های غربی، انتشار یافته است. های و هویی بر سر آن به راه افتاده است و خوراک برای ژورنالیست ها مرید امپریالیسم غرب، تلویزیون ها و سایت ها وابسته به غرب فراهم کرده است که توپ ها را به سوی امپریالیسم روس کج کنند و نیز جناح های هوادار روس در ایران را مورد حمله قرار دهند. و این همه زیر نام «منافع مردم ایران». «منافعی» که ایجاب می کند ملت ایران وابسته به امپریالیسم غرب شود و نه شرق.
 آنچه ظریف می گوید جز برخی از موارد جزیی( مثلا 200 مورد حمله به نیروهای ایرانی به وسیله ی اسرائیل که ظریف می گوید از جان کری شنیده است) و نیز برخی خبرهای جزیی دیگر که درستی آنها مورد پرسش است، اصلا تازه گی ندارد. دولت «پنهان» خامنه ای که امور را در دست خود دارد و بیش از بیست سال پیش خاتمی با گفتن این که« رئیس جمهور یک تدارکاتچی است» به آن اشاره کرده است، ماجراجویی های سپاه قدس و نقش اساسی آن در تدوین سیاست خارجی ایران در منطقه ی خاورمیانه، اینکه ظریف از قاسم سلیمانی تبعیت می کرد و بیشتر سلیمانی وزیر امور خارجه بود تا ظریف که حتی در مورد ورود بشاراسد به ایران بدون اطلاع ظریف موجب استعفای وی شد، همراهی سپاه پاسداران با روسیه در سوریه، نقش مخرب روسیه و باج خواهی های وی از ایران که به ویژه در داستان دریای خزر بیشتر آشکار شده بود، نقش جناح ها و باندهای هوادار امپریالیسم روسیه- و نه تنها باندهای هوادار روسیه بلکه جناح هایی که مایل بودن رهبری مذاکره با غرب دست خودشان باشد-  در تخریب  و شکست برجام و سیاست های وابسته شدن به غرب، مساله ی اطلاع سران سپاهی( و خامنه ای هم) از شلیک موشک به هواپیمای مسافربری اوکراینی و ... اینها همه اظهرمن الشمس و«آن که از آن خبر نداشته خواجه حافظ شیرازی بوده» است. بنابراین جنجال جریان های مخالف ظریف که دیر نیست که وی را به عنوان جاسوس غربی ها و یا «گرا دهنده برای ترور سلیمانی» (که این همین دیروز طرح شد) به محاکمه کشند، کاملا تهی است. آنچه ظریف می گوید به هیچ وجه تازه گی ندارد.    
از دیگر سو روشن است که تحلیل وی از رویدادهایی که از آن ها نام می برد بر مبنای منافع جناح روحانی یا جناح اعتدالی است که یکی از دو سه جناح اصلی حاکم بر جمهوری اسلامی می باشد و در حال حاضر یکی از مدافعین روابط با امپریالیست های غربی در میان جناح های حاکم است.
 نخستین نکته ای که در مورد این مصاحبه، تا حدی که انتشاریافته است، توجه را جلب می کند، برجسته کردن نقش دولت روسیه در کارشکنی در مذاکرات برجام و به شکست کشاندن آن است. این مساله، ما را به جدالی که بین دو جناح یعنی جناح هوادار وابسته شدن به امپریالیسم آمریکا و غرب و جناح هوادار وابسته شده به امپریالیسم شرق یعنی روسیه و بلوک وی در جریان بوده و هست، می رساند.
این دو جناح از همان اوائل سرنگونی نظام شاهنشاهی در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی شکل گرفتند (1) و جدال های متمادی با یکدیگر داشتند. پس از پایان یافتن جنگ ایران و عراق، این جناح هوادار غرب به ریاست رفسنجانی بود که عمدتا غالب بود و سیاست های نئولیبرالی را با وابسته شده به برنامه های بانک جهانی و صندوق بین المللی پیش برد. اما پس از دورانی که اصلاح طلبان دولت را در دست داشتند و به مرور با قدرت گرفتن بیشتر جریان های پیرامون خامنه ای و سپاه، جناح های هوادار روسیه نیز نفوذ بیشتری به دست آوردند. پیشرفت و قدرت گیری جریان هوادار روسیه در طول دولت احمدی نژاد و به ویژه در خلال همکاری های سپاه قدس، که فرمانده ی آن قاسم سلیمانی بود، و روسیه در سوریه بیشتر و بیشتر شد. به نظر می رسد که این جریان در طول سال های اخیر و به ویژه در شرایطی که تحریم ها برقرار شد و نیز در دوره ترامپ خطر جنگ امپریالیسم آمریکا با آنها به وجود آمد، بازهم رشد بیشتری داشته است.
از تحلیل ظریف در مصاحبه اش این گونه بر می آید که سپاه قدس همه کاره ی سیاست خارجی ایران در مهم ترین بخش های خاورمیانه( لبنان، عراق، سوریه و یمن و نیز دیگر کشورهای مسلمان) بوده است و وی مجبور شده«دیپلماسی» را فدای «میدان» یا فعالیت های مخرب سپاه قدس در لبنان، سوریه و یمن کند به جای این که «میدان»  فدای «دیپلماسی» گردد. و نیز فعالیت های آن- به ویژه در سوریه - در چارچوب منافع و مقاصد روسیه بوده است.
 ظریف این گونه تحلیل می کند که سلیمانی و جناح هوادار روسیه صرفا به اراده ی روس ها جمهوری اسلامی را در جنگ سوریه درگیر کردند و منافع جناح خامنه ای و نه «منافع ملت ایران»( باید گفت جناح های دیگر اصول گرایان حاکم و از جمله جناح روحانی- ظریف) در این درگیری دخالتی نداشته است. چنانچه بخش عمده ی این تحلیل درست باشد و اراده روسیه برای درگیری در جنگ، نه به واسطه ی درخواست سلیمانی و سپاه قدس، بلکه بر مبنای منافع استراتژیک وی بوده باشد و نهایتا این روسیه بوده است که از سلیمانی و سپاه قدس استفاده کرده است، با این وجود نباید منکر این شد که بروز انقلاب توده ای در سوریه موجب ترس جناح های اصول گرا در جمهوری اسلامی شده بود و آنها فکر می کردند که در صورت پیروزی انقلاب و سقوط بشار اسد و منزوی شدن آنها، نه تنها ممکن است که خود آنها در خطر سرنگونی به وسیله انقلاب ایران که می توانست از انقلاب در سوریه تاثیر بگیرد قرار گیرند، بلکه در خطر سرنگونی به وسیله امپریالیسم غرب که خود علیه انقلاب در سوریه بود و ممکن بود در میان مخالفین بشار اسد مسلط گردد نیز قرار گیرند و یا  این که موقعیت استراتژیک آنها در منطقه تضعیف شود و آنها توان تحقق بخشیدن به برنامه های جاه طلبانه ی خود را نداشته باشند و یا حداقل نتوانند از موقعیت و نفوذ خود در منطقه به قدر کفایت بهره ببرند و به اصطلاح قدرت چانه زنی و امتیاز گیری و به هر حال ماندن در قدرت را بالاتر ببرند. در همان زمان بود که از جناح خامنه ای این سروصدا برخاست که سوریه «خط قرمز» جمهوری اسلامی است. بنابراین هر چند این درست است که سلیمانی و سپاه قدس، نیروهای ایرانی( و همچنین لبنانی، افغانستانی، عراقی و پاکستانی) را در سوریه گوشت دم توپ روس ها کردند و این روس ها بوده و هستند که از سوریه بهره مند می شوند، اما این نیز درست است که روس ها با وجود ضرباتی که از دست دادن عراق و لیبی به آنها وارد کرده بود و بدون به دست آوردن اطمینان لازم از وجود نیرویی که در زمین برای آنها بجنگد و گوشت دم توپ آنها شود، به جنگ وارد نمی شدند.  
 اگر سخنان ظریف را در مورد دعوت سلیمانی به مسکو و تحمیل اراده مسکو به وی را درست پنداریم، آن گاه این روشن نیست که آیا روسیه می خواسته به واسطه منافع خاص خودش در سوریه دخالت کند و سلیمانی و سپاه قدس را همراه خود بکشد( این در تحلیل ظریف است) و یا خیر به خاطر به شکست کشاندن برجام و به دست آوردن نفوذ در ایران، خودش را و ایران را درگیر سوریه کرده است( این نیز در تحلیل وی وجود دارد). می توان این گونه نتیجه گرفت که روسیه خواسته با یک تیر دو هدف را بزند!  
 نکته ی مهم این است که سپاه قدس و کلا سپاه پاسداران یک جریان یکدست نیست که صرفا طرفدار روسیه باشد. در سپاه و نه تنها در سپاه بلکه همچنین در دیگر نیروهای نظامی و امنیتی، هم جریان هوادارا مپریالیسم روسیه و هم هوادار امپریالیسم غرب حضور دارند و هم در رده های میانی و پایین آن کسانی که هوادارهیچ کدام از این دو قدرت امپریالیستی نیستند.  باید توجه داشت که دخالت سلیمانی و سپاه قدس در سوریه در جهت سرکوب انقلاب طبقه کارگر و خلق زحمتکش سوریه بود و نه مبارزه با جناح های هوادار غرب در سوریه. و درست همین سرکوب انقلاب در سوریه به وسیله سلیمانی و سپاه قدس بود که موجب سکوت و همراهی امپریالیسم آمریکا و غرب و نیز اسرائیل و به احتمال قوی همکاری هایی میان آنها و سپاه قدس و سلیمانی گردید. برای اینها مهم تر این بود که انقلاب سرکوب شود تا این که بشار سرنگون شود و یا روسیه نتواند جای پا خود را حفظ کند و از این کشور بیرون رود.(2) زیرا تداوم و رشد انقلاب در سوریه و احتمالا روی کار آمدن یک دولت مردمی در آن کشور می توانست منافع آنها را در منطقه که آن زمان در وضعی انقلابی به سر می برد و به ویژه منافع آنها را در کشورهایی مانند مصر، عراق، اردن، لیبی و شمال افریقا و حتی کشورهایی مانند عربستان و بحرین تهدید کند. همین ها، زمانی که انقلاب سوریه سرکوب شده و خیال شان از این بابت راحت شد، قاسم سلیمانی را ترور کردند.
نکته ای که در میان سران پاسداران جریان متمایل به امپریالیسم روس را تقویت می کند، ترسی است که در بخش هایی از سران سپاه و کلا جریان خامنه ای در وابسته شدن به غرب وجود دارد. این ترس به وسیله ی خود این جریان ها و ضمن قرارداد اخیر با چین - که روسیه نیز در پشت آن حضور داشته و دارد - به این شکل بیان شد که وابستگی به غرب خوب نیست، زیرا غربی ها با تسلط روحانیون بر قدرت و شکل دینی استبداد موافق نیستند و می خواهند حکومت ما را براندازند. در مقابل این نظر وجود داشته و دارد که وابستگی به روسیه و چین، یا ضرری ندارد و یا ضررش کمتر است، زیرا آنها عموما با بودن ما در قدرت کاری ندارند.  
با این وصف، بیرون دادن عامدانه( یا افشای این فایل) در چارچوب این تضادهاست وهیاهویی که از طرف تلویزیون های غربی به ویژه صدای آمریکا و رادیو فردا و نیز تلویزیون ها و سایت های سلطنت طلبان و نیز ایران اینترناشنال( گویا وابسته به عربستان سعودی) به راه افتاده در این راه قرار دارد که به نحو کاملی از این وضعیت برای تضعیف روسیه و جناح های وابسته به آن استفاده کرده و در عوض جناح های طرفدار امپریالیسم غرب را طی مذاکرات کنونی تقویت کنند. دور نیست اگر فرض را بر این بگذاریم که مصاحبه ظریف و بیرون دادن آن در چارچوب خواست های امپریالیست های غربی برای وارد کردن ضرباتی به جریان هوادار روسیه و فعالیت بیشتر جریان های هوادار غرب طی انتخابات بعدی بوده باشد:
« اگر می خواهی با ما روابطی برقرار کنی نگو نمی گذارند و مانع می شوند، خودی نشان ده و ضربه ای محکم و سنگین وارد کن!؟» 
مسئله ی تداوم برجام
مهم ترین بخش این مصاحبه تا آنجا که انتشار یافته است به کارشکنی های روسیه در برجام برمی گردد و صحبت در مورد آن ما را به مذاکرات کنونی با امپریالیست های غربی در وین می کشاند و پیشرفت ها و موانعی که در راه این توافق تازه موجود است.
یکی از وجوهی که انتشار این گفتگو دنبال می کند برجسته کردن نقش تخریب گر روسیه و جناح های هوادار آن در برجام است. بنابراین هدف پخش این مصاحبه، مانع ایجاد کردن در تداوم این نقش، در مذاکرات کنونی در وین است. به عبارت  دیگر از نظر ظریف- و کلا جناح روحانی و اعتدالی ها- آنچه هواداران روس در برجام ایجاد کردند، اکنون می خواهند در شکل گیری دوباره آن یعنی بازگشت آمریکا به برجام و تداوم و پیشرفت روابط با غرب  ایجاد کنند. در واقع یکی از اهداف اساسی ظریف - موافق یا مخالف انتشار این فایل بوده یا نبوده باشد و تا جایی که ما انتشار این فایل را از سوی هواداران روابط با امپریالیست های غربی بدانیم -  افشارکردن نقش تخریب گر هواداران امپریالیسم روس در مذاکرات کنونی است. اما مخالفت با مذاکرات وین و مانع تراشی در مقابل پیشرفت آن، نه صرفا آنها را که جناح هوادار روس هستند، بلکه همچنین جناح هایی را که مایل اند خود آنها رهبری مذاکرات با غرب را داشته باشند در بر می گیرد.(3)
باید در نظر داشت که روابط با امپریالیسم غرب و برجام با نظر مساعد خامنه ای آغاز شد و نیز اکنون مذاکرات وین با تسلط ویژه ی خامنه ای بر دولت روحانی در روند مذاکرات تداوم می یابد. در عین حال مشکل بتوان گفت که خامنه ای می خواهد سر امپریالیسم غرب کلاه بگذارد و تحریم ها که رفع شد، «زیرمیزی» کار خود را پی گیرد و روابط با روسیه را دنبال نماید. شکی نیست که در دفتر خامنه ای هر دو جناح  طرفدار غرب و شرق حضور دارند و نیز بسیاری درمیان سران پاسداران و کادرهای درجه اول، خواهان رفتن زیر تسلط امپریالیست های غربی هستند.
از این دیدگاه، صحبت های ظریف با منتسب کردن تمامی کارشکنی ها به روسیه و جناح طرفدار روس در ایران، در صدد پیگیری روابط با غرب و برجسته کردن نقش روحانی و ظریف یا اعتدالی ها در این رابطه است. آنها  تا کنون و در مجموع توانسته اند بخش های مهمی از اصول گرایان حاکم و اصلاح طلبان حکومتی را نیز به دنبال  خود بکشند.
دعوا بر سر انتخابات و قدرت سیاسی
بر مبنای نظراتی که خامنه ای از یک سال پیش از این مداوما تبلیغ کرده است دولتی که قرار است سرکار بیاید یک دولت جوان حزب اللهی است که می توان هم نام آن را «دولت گذار از خامنه ای به پس از خامنه ای» نام نهاد و هم دولتی که ممکن است صرفا دولت گذار نباشد، بلکه با ماندن در قدرت و تداوم شکل احتمالا نظامی خود، به دولتی از قماش دولت کره شمالی تبدیل شود.
این میان، هنوز مشخص نیست که در خود جناح خامنه ای توافقی بر سر این باشد که چه کسی، کدام پاسدار و یا جناح از پاسداران، سکاندار این دولت شود. نزدیک ترین فردی که تا کنون صحبت کاندید شدن او است دهقان مشاور خامنه ای در امور دفاعی است. اما صحبت هایی بر سر رئیسی و دیگران( قالیباف، محسن رضایی)هم بوده است. این که این صحبت ها مانور است و یا واقعی هنوز روشن نیست و این که کسی که قرار است بیاید و رئیس جمهور شود در سایه است و یا همین دهقان هنوز کاملا روشن نیست. آنچه به نظر قطعی می رسد این است که از جناح اعتدالی ها یعنی روحانی و ظریف و جناح های همسو با آنها نخواهد بود. همچنین مشکل که امثال احمدی نژاد که در حال مانور برای انتخابات است، حتی صلاحیت شان تایید شود گرچه جناح وی نفوذی در بخشی از اصول گرایان دارد.
 از این ها بیشتر این است که  از اصلاح طلبان که از نظر جناح خامنه ای مرده ای بیش نیستند نیز نخواهد بود. تقلاهای تاج زاده که خود را نامزد ریاست جمهوری کرده است و به احتمال نزدیک به یقین رد صلاحیت می شود، بیشتر یک مبارزه ی تبلیغاتی اصلاح طلبان با جناح خامنه ای است تا از یک سو از فضای تا حدودی بازی که عموما دوره ی کوتاه انتخابات در ایران در میان جناح های حاکم یا دارای قدرت نسبی به وجود می آورد، به نفع زدن خامنه ای و جناح های اصول گرا و زنده کردن اصلاح طلبان استفاده شود، و از دیگر سو با دادن شعارهایی که به نظر« ساختار شکن»( از دیدگاه جناح خامنه ای) می رسد، بتواند مردم را به شور درآورد و به شرکت در انتخابات برانگیزد تا اگر کسانی مانند ظریف کاندید شدند و از مسلخ شورای نگهبان خامنه ای عبور کردند، بتوانند با پشتوانه ی شرکت مردم در انتخابات رای بیاورند.
 به هر حال به نظر می رسد که جناح خامنه ای اگر چه ممکن است هنوز توافق نهایی بر سر اینکه چه کسی قرار است رئیس جمهوری شود، حاصل نکرده باشد اما بر سر این حاصل کرده است که چه کسانی یا در حقیقت چه جناح هایی نباید سهمی از قدرت داشته باشند.
 با این همه، یکی از اهداف اساسی این مصاحبه و انتشار فایل آن که همچون تیری در تاریکی است می تواند تضعیف نقش سپاه پاسداران و دولت حزب اللهی باشد که قرار است سرکار بیاید. هر چه باشد این هم به نوبه خود شوکی است که وارد می شود تا احتمالا سر مخالفت مردم از سوی روحانی و ظریف به سوی پاسداران و خامنه ای برگردانده شود(امری که نه در گردهمایی هایی صنفی اما در شورش های از 88 به این سو وجود داشته است) و در عین حال مشوق شرکت مردم در انتخابات پیش روی گردد.
به عبارت دیگر، تلاش ظریف و روحانی و کلا جناح اعتدالی ها که خواسته اند نقطه ی اتحاد بین اصلاح طلبان و جناحی از محافظه کاران(ناطق نوری و لاریجانی ها و هیئت موتلفه که این آخری آشکارا با حضور پاسداران در قدرت مخالف کرده است) باشند، در این جهت است که در قدرت باقی بمانند و به اصطلاح مفتی حذف نشوند. آنها به خوبی می دانند که آینده ای که انتظار آنها را می کشد، بهتر از اصلاح طلبان نخواهد بود.
نگاهی به بروز بیرونی حرکات جناح خامنه ای علیه روحانی از جمله گردهمایی ها و راهپیمایی هایی که علیه روحانی به راه می اندازند و نیز بوق های تبلیغاتی ای همچون صدا و سیمایش و شریعتمداری و روزنامه کیهان اش که همه علیه روحانی است و شعارهایی از جمله حتی « مرگ بر روحانی» را نیز عادی کرده است، نشان می دهد که این جناح، دولت وی و جناح وی را هدف گرفته است. به همراه اینها باید این را افزود که این اجازه به گردهمایی های توده ای داده می شود که به راحتی علیه روحانی شعار بدهند( روشن است که تضاد طبقه کارگر و زحمتکشان، بازنشسته گان، مال باخته گان از جنس دیگری است و اگر چه نه در شکل اما در ماهیت امر علیه خامنه ای  نیز هست) اما هرگز چنین اجازه ای داده نمی شود که علیه خامنه ای شعاری داده شود، حال آنکه  وی است که  همه کاره است و در مقابل وی روحانی و ظریف اساسا کاره ای نیستند.
 بنابراین حال که نزدیک انتخابات ریاست جمهوری است و اگر فرصت از دست برود مشکل که به این زودی بازگردد، این جناح ظریف و روحانی باید بخشی از مهم ترین کارت های خود را رو کنند و ضربات سختی به جریان سپاه پاسداران و خامنه ای بزنند. بدیهی است که اگر زمان بگذرد و برخی از این کارت ها رو نشود، این جناح بازی را باخته و بدون تردید در قدرت آینده ایران اگر حذف نشود، نقشی کاملا جانبی خواهند داشت. چه این قدرت بعدی در رابطه با امپریالیسم غرب قرار گیرد و چه بدتر از آن اگر در رابطه با روسیه قرار گیرد.
اگر انتشار این فایل از سوی جناح خامنه ای باشد!
با این که این احتمال بیشتر است که انتشار این فایل از سوی خود ظریف، جناح روحانی و یا اصلاح طلبان صورت گرفته باشد، زیرا در واقع و حداقل از نظر شکل موجود آن بیشتر به نفع تضعیف جناح خامنه ای و به سود تقویت نقش روحانی- ظریف، هم برای تداوم و به نتیجه نهایی رساندن مذاکرات وین و کلا بازگشت آمریکا به برجام است و هم به نفع تضعیف سران پاسداران( می توان به بخش هایی که در مورد شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی و شکل برخورد شمخانی و باقری و ... به ظریف  است اشاره کرد که در عین حال نشانگر نقش به هم دوز، رفوگر و کریه خود ظریف هم هست) و کلا نقشه و برنامه ی خامنه ای برای انتخابات است، با این وجود، می توان فکر کرد که ممکن است جناح خامنه ای دست پیش را گرفته تا پس نیفتد و به اصطلاح پیشدستی کرده و با«خودزنی» از طریق انتشار این فایل صوتی، خود را از موضع ضعف به موضع قدرت و بازخواست کردن جناح مقابل کشانده است.
معنای این صحبت این است که آنها با انتشار این فایل، دست خود را بازکرده اند تا احتمالا تنها کسی که ممکن از سوی جریان روحانی کاندید شود( و جناح های همسو با روحانی در اصول گرایان و نیز اصلاح طلبان با وی موافق باشند) و رای بیاورد یعنی ظریف را از گردونه رقابت بیرون کنند. آنها با انتشار این فایل به خود ضربه زده اند- گرچه پوست شان آن چنان کلفت است که ضربه های از این شدیدتر را نیز به راحتی تحمل می کند- اما در عین حال این امکان را به خود داده اند که ظریف را به اصطلاح بسوزانند.(4) جار و جنجالی که به وسیله سایت های وابسته به سپاه و برخی از نماینده گان مجلس و قالیباف و غیره و غیره به راه افتاده و صحبت از توهین به سلیمانی و در آینده اگر بتوانند به رهبری و نکات ضد امنیت ملی و غیره و غیره به میان آمده و قرار شده که فایل مزبور بررسی شود، نشان از این دارد که ظریف اگر نه لزوما به چار میخ کشیده شده و دادگاهی شود، اما تضعیف شده و احتمالا یا در سازش درونی کاندید شدن  وی برای انتخابات ریاست جمهوری صورت نگیرد( البته اگر بخواهد بشود که گویا ضمن نامه ای به خامنه ای گفته که نمی خواهد کاندید شود) و یا دست شورای نگهبان خامنه ای برای رد صلاحیت وی باز شود.
نقش خامنه ای
 یکی از مهم ترین نکات در این مصاحبه غایب بودن نقش خامنه ای است. خامنه ای در تمامی روند مذاکرات برجام نقش اصلی و در واقع رهبری کننده را داشته است، گرچه او هرگز حاضر نشد که به نقش خویش اعتراف کند. پشت آنچه که ظریف در مورد سلیمانی، سپاه قدس و کلا دخالت های سپاه پاسداران و از جمله شلیک موشک به هواپیمای مسافربری اوکراینی می گوید، خامنه ای و دفترش قرار دارد. حال آیا خامنه ای در مورد رابطه با امپریالیست های غربی دو دوزه بازی کرده است و کلا خودش هم هوادار وابسته شدن به روسیه است و یا این که در کشاکش درونی در دفترش بین جناحی از پاسداران و اصول گرایان طرفدارغرب و جناحی که هوادار روسیه و شرق است نوعی توازن ایجاد کرده است، روشن نیست.
مشکل بتوان گفت که خامنه ای به طور مطلق در خط جناح هوادار روس و شرق بوده است، گرچه وی با کارشکنی هواداران روسیه، اگر بتوان همه ی کارهای سپاه از جمله موشک پرانی با شعار ضد اسرائیلی و یا حمله به سفارت عربستان را به روس ها نسبت داد، همراهی کرده است.
در واقع جناح هوادار غرب در میان جناح اصول گرای پیرامون خامنه ای و خود سپاه نیز نقشی مهم  و به نظر نه کمتر از جناح هوادار دولت امپریالیستی روس دارد. آنها مایل اند که خودشان علمدار رابطه با غرب باشند و اشاره ظریف در یکی از صحبت های چند وقت پیش اش، از این موضع آنها حکایت دارد. ظریف در آن صحبت ها گفت که این ها به غربی ها می گویند این دولت شش ماه بیشتر سرکار نیست و بهتر است شما منتظر بمانید تا ما به تمامی قدرت دست یابیم و آنگاه با وارد مذاکره شوید.( به یادداشت سه نگاه کنید)
 نگاهی به مواضع خامنه ای در مورد برجام و نیز مذاکرات کنونی در وین که با اجازه وی آغاز شد و در عین حال وی آشکار گفته است «ادامه دهید اما کشش ندهید» نشانگر آن است که خامنه ای مایل است فشار غرب از روی ایران برداشته شود و این نیز ممکن نیست مگر با دادن امتیازهای فراوان به غرب و بازگذاشتن دست امپریالیسم غرب در ایران. به نظر می رسد که بنیادهای در دست خامنه ای بیشتر با غرب در رابطه اند تا با روسیه و شرق. از این گذشته رابطه با امپریالیست های اروپایی که به طور کلی حاضر نشدند به طور کامل به ترامپ بپیوندند و روابط شان را کجدار و مریز با جمهوری اسلامی کش دادند و نیز وابستگی بخش هایی از اصول گرایان حاکم نزدیک به خامنه ای به امپریالیسم انگستان که دارای قدرت نیزهستند و جناح لاریجانی ها تنها بخشی از آنها به شمار می آیند، این را که جناح هوادار غرب در میان حکومتگران نیرویی به شمار می آید بیشتر تقویت می کند.
آنچه که تا کنون روند قضایا و رویدادها نشان داده است، این است که خامنه ای مایل بوده است که از سوی غرب به عنوان قدرت برتر شناخته شود و به وی تضمین پشتیبانی و ماندن در قدرت داده شود.
طبقه کارگر و توده های زحمتکش
 به طور کلی جدال جناح های هوادار امپریالیسم غرب و روس در ایران تا رسیدن به نتیجه  تداوم خواهد یافت و حکومت اسلامی به طور نهایی یا به شرق و یا به غرب وصل خواهد شد، مگر آنکه از سوی طبقه کارگر و توده های مردم سرنگون شود و جای خود را به یک حکومت دموکراتیک مردمی نوین بدهد.
مشکل که به اصطلاح افشاگری های ظریف بتواند توده های مردم را به پای صندوق های رای بکشاند و از این راه وی و روحانی و کلا این جناح را در قدرت نگه دارد. و اساسا با این«هجمه» ای که هم اکنون علیه وی از سوی جناح خامنه ای در سپاه و مجلس( و به زودی از سوی بلندگوهای دیگر) به راه افتاده مشکل که وی بتواند در قدرت بماند.
 از سوی دیگر خامنه ای و جناح اش تلاش می کنند که تا جایی که شده مردم را به نفع خودشان و نه به نفع جناح روحانی و ظریف به پای صندوق بکشانند. اما این نیز روشن است که در صورتی که موفق نشوند که نخواهند شد، کک شان هم نمی گزد. آنها بسیار بیش از این ها از توده ی مردم جدا شده اند که بتوانند توده را به خود متصل نمایند. اکنون شکاف بین طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش، بخش های پایینی و میانی خرده بورژوازی و نیز تا حدودی لایه های مرفه آن با خامنه ای و کل حکومت آن چنان شده است که نمی توان با چند افشاگری و چند صحبت در مورد این که «دولت انتخابی» نمی تواند کارهایش را پیش ببرد، زیرا سیاست های حاکم از سوی «دولت انتصابی» اتخاذ می شود، مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کرد.(5) هشدارهایی که مداوما بخش هایی از حکومت در مورد شورش و انقلاب و سرنگون شدن حکومت به جناح های حاکم می دهند برخاسته از شکاف هایی است که به سادگی و حتی در صورت برقراری روابط با دولت های امپریالیستی غرب از بین نمی رود.
 هرمز دامان
نیمه نخست اردیبهشت 400 
یادداشت ها
1-   البته تا حدی که بتوان از شکل گیری تازه یی از نیروهای آنها در میان جناح های حاکم صحبت کرد. زیرا عناصر و باندهای وابسته به آمریکا و انگلستان و کلا غرب در میان جناح ها و باندهای مذهبی به قدرت رسیده( هیئت موتلفه، لاریجانی ها، آذری قمی ها، آخوندهایی مانند بهشتی و ...) پیش از اینکه به قدرت رسند، وجود داشت، و نیز نفوذ روسیه تنها متکی به جناح هایی که پس از آن درون هیئت حاکمه شکل گرفتند نبود بلکه اینها حزب توده را، و به واسطه ی آن در نیروهای نظامی نیز، نفوذ داشتند.
2-   ظریف می‌گوید که« سلیمانی از او می‌خواست در مذاکراتی که با سرگئی لاوروف انجام می‌دهد، درخواست‌هایی مطرح کند که به پیروزی نظامی او در سوریه کمک شود.» و یا
«مثلا در مذاکره با لاورف لیست خواسته‌هایش را به دست من می‌داد… یعنی من برای موفقیت کار میدانی مذاکره می‌کردم اما نمی‌توانستم او را قانع کنم که برای پیشبرد دیپلماسی قدمی بردارد.»
به نظر می رسد که در صورتی که سلیمانی مزدور روسیه و یا متعلق به جناح روسی بود نیازی به چنین درخواستی از ظریف نداشت و خود می توانست مستقیما با روس ها تماس داشته باشد.
3-   ظریف مورد مخالفان داخلی مذاکرات می گوید: «حالی‌شان نیست، خیال می‌کنند شش ماه دیگر همه چیز سر جایش است و می‌آیند و مسائل کشور را حل و فصل می‌کنند.»
4-   روزنامه کیهان شریعتمداری با تیتر که در آن به «خودکشی ظریف» اشاره شده به استقبال قضیه رفته است. راستی نکند قرار است ظریف«خودکشی» کند!
5-   نظر ظریف در مورد«قهرمان پرستی» مردم ممکن است تا حدودی درست باشد( اشاره ظریف به  قهرمان شدن سلیمانی و برگزاری مراسم عزای آنچنانی برای وی است) اما در مورد« قهرمان بودن در منطقه» و ترجیح جنگ در کشورهایی مانند سوریه نادرست است. شعارهایی که طی گردهمایی ها و راهپیمایی های دی ماه 96 و آبان 98 داده شد در جهتی کاملا مخالف با نظر ظریف قرار دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر