۱۳۹۹ مرداد ۲۰, دوشنبه

فجایع بی پایان و نیاز بشریت به کمونیسم- درباره انفجار بیروت


فجایع بی پایان و نیاز بشریت به کمونیسم

در تاریخ  14 مرداد 99 انفجاری مهیب بندر بیروت لبنان را لرزاند و آن را ویران کرد. انفجاری که تا کنون کمتر مانند آن در این کشور مشاهده شده بود. تا کنون نزدیک به دویست نفر در این  حادثه مرگبار کشته شده، هزاران نفر مجروح گشته و صدها هزار نفر از مردم خانه و کاشانه خود را از دست داده اند. و این همه در کشوری به وقوع پیوسته که دچار تورم و گرانی و بحران اقتصادی و سیاسی بوده، جنبشی دموکراتیک و توده ای را از سر می گذراند.   
ظاهر قضایا این گونه است که انبار مهماتی که در این بندر بوده است آتش گرفته و کنار گیری پیش از آن یک کشتی حامل آمونیوم نیترات نیز در این بندر، موجب سرایت آتش به این کشتی و شدت و گسترش هولناک انفجار شده است. 
 تا کنون روشن نشده که  آیا این انفجار به وسیله کشوری خارجی (عموما اسرائیل) و یا احزاب و یا گروه های داخلی حاکم انجام شده است. اما آنچه در پی این حادثه رخ داده است خشم و خروش توده ها، تداوم جنبش بزرگ مردمی - دموکراتیک خلق لبنان و اوج گیری دوباره آن و یورش به مراکز دولتی بوده است. ادامه این جنبش پس از استعفای چندین تن از وزرای این کشور، به کناره گیری دولت لبنان انجامیده است.
برخلاف نظرات سران این کشور مشکل می توان باور کرد که این فاجعه نتیجه سهل انگاری و تنها یک اتفاق بوده است. انگشت اتهام توده های رنج کشیده و ستم دیده لبنان که دهه هاست آب خوش از گلوشان پایین نمی رود و فجایع پی در پی برای آنها به وجود می آید، متوجه بی کفایتی دولت و مسئولین این کشور و به ویژه گروه حزب الله است. جریانی که هنوز روشن نیست که آیا دست خودش در ماجرا بوده است یا خیر!
آنچه برای توده های لبنان روشن است این است که این حزب از مردم همچون سپر بلا برای نگهداری از انبار اسلحه و مهمات خویش استفاده کرده است.همین امر مایه خشم بیش از پیش آنها شده است(گویا همزمان با این حادثه حسن نصرالله به شهر مشهد سفر کرد). مردم برای ابراز نفرت و کینه خود در گردهمایی ها و راهپیمایی های خود سران دولت بی کفایت لبنان و نیز حسن نصرالله را اعدام نمادین کردند.
 اما آنچه این حادثه و امثال آن را برجسته می کند، اسارت توده های مردم و زندگی شان در چنگال سرمایه داران انحصار طلب ، قدرت طلبان مرتجع و کلا نظام سرمایه داری و امپریالیستی است.  طبقات صاحب موقعیت اقتصادی و سیاسی، جهان را محل استثمار و شکنجه گاه توده های گسترده مردم کرده اند چندان که زندگی ساده ای برای بخش بزرگی از توده ها رنج آور و تنگ و به کام آنان تلخ گشته است. به ویژه در دوران اخیر، یاس و ناامیدی در میان جوانان بیش از پیش گشته است. کم اند کسانی از میان توده های زحمتکش و ستمدیده که به آینده خود مطمئن و امید وار باشند.  
طبقات حاکم برای دفاع از موقعیت اقتصادی و سیاسی خود و گسترش آن، تا می توانند اسلحه و مهمات ذخیره می کنند، بمب های جورواجور می سازند و دستگاه نظامی خود را تا آنجا که می شود با پول مردم گسترش می دهند و به سلاح های تازه مجهز می کنند. آنان این دستگاه را برای این بنا می کنند تا اگر توده های ستمدیده شورشی بر علیه آنان به راه انداخته و خواستند که به موقعیت برتر اقتصادی و سیاسی آنها پایان دهند، بتوانند با کشتار مردم از موقعیت خود دفاع نمایند و آن را نگاه دارند. توده های لبنان این روزها در نبرد با نظامیان لبنانی این پرسش ها ساده را طرح کرده اند:
« چطور است که دولت پول دارد که هزینه ارتش کند و برای سرکوب ما به خیابان بفرستد، گاز اشک آور بخرد و برای ساکت کردن ما از ان استفاده کند، اما پول ندارد که برای درمان ما خرج کند؟»
 برای توده های مردم باید روشن شود که تا جهان این گونه در دستان این استثمار گران و ستمگران مرتجع است و نظام سرمایه داری و امپریالیستی برپاست، آنها هرگز روز خوش نخواهند دید.  ستمگران ددمنشی که در دفاع از منافع  و موقعیت برتر خود توده های مردم و بهترین جوانان آنها را سلاخی می کنند، در رقابت با یکدیگر مردم را سپر بلای خود قرار می دهند، بی ارزشی قائل شدن برای آنها، زندگی و جان شان را وثیقه ی پیشبرد درگیری های کریه و نکبت بار خود می سازند و یا بالاخره هر از گاه جنگی را ایجاد می کنند و برای پیشبرد منافع خویش مردم را به کشتن یکدیگر وادار می کنند، تنها شایسته سرنگونی هستند.
 حوادثی از گونه حادثه انفجار بیروت بیش از پیش نشان می دهد که با این استثمارگران و خونخواران که جان مردم برای شان پشیزی ارزش ندارد، نمی توان در یک جهان زیست و با موقعیت و منافع آنان کنار آمد.
 از این گذشته، این حادثه و حادثه های از این گونه نشان می دهد که با وجود این طبقات ستمگر  در قدرت، در این جهان نمی توان از سیاست بر کنار بود و آهسته آمد و شد داشت و زندگی ای کوچک و ساده ای برای خود برپا کرد.
اغلب در مورد سیاست این سخنان را می شنویم:
« سیاست همه اش دروغ و فریب است! حقه بازی است! از سیاست بدم می آید! نمی خواهم در سیاست شرکت کنم! می خواهم در گوشه ای برای خودم زندگی کنم و کاری به کار کسی نداشته باشم!»
 اینها را مداوما در کشور خود و از جانب لایه هایی از طبقه خرده بورژوازی و به ویژه لایه های میانی و مرفه می شنویم. بی تردید در لبنان نیز مردمی که این گونه بیندیشند، وجود داشته و دارند. اما افسوس که بی علاقه گی این گونه مردمان به سیاست، تغییری در این واقعیت نمی دهد که سیاست به دنبال شان رود و آنها را درگیر خود کند.
این گونه نبود که همه ی میلیون ها مردمی که در جنگ های جهانی اول و دوم و یا بسیاری جنگ های ریز و درشت دیگر در جاهای گوناگون درگیر شدند، از سیاست خوش شان بیاید و به آن علاقه داشته باشند، اما سیاست آنها را به میدان کشتار کشاند و میلیون ها از آنها را نابود و یا بی خانمان و آواره کرد.  
باید به سیاستی این گونه پایان داد! باید به سیاست فریب و حقه و نیرنگ و کشتار پایان داد. به سیاستی که جان میلیون ها مردم برای اش کوچک ترین ارجی ندارد و به این راحتی در دعواهای درون باندها و جناح های مسلط و یا بین طبقات حاکم کشوری با کشور دیگر، به زندگی آنها پایان می دهد، نباید تمکین کرد. تا سیاست دست سرمایه داران استثمارگر و انحصار طلب است و نظام سرمایه داری و امپریالیستی وجود دارد، وضع همین گونه خواهد بود؛ و برای این که وضع این گونه که هست نباشد، باید به حکومت اینان پایان داد.
 راه چاره بشریت در برقراری نظام کمونیستی است. این نظام، نجات بخش بشر از چنگال این استثمارگران و ستمگران است. ما نباید تبلیغات کریه آنها را علیه کمونیسم باور کنیم. آنها برای این چنین تبلیغاتی را به راه می اندازند تا مانع خواست سوسیالیسم و کمونیسم از سوی کارگران و زحمتکشان، رنج دیده گان و ستمدیده گان شوند. آنانی که خواهان یک زندگی ساده انسانی، زندگی ای شایسته انسان هستند.
می توان زندگی ای بر پا کرد بدون جنگ با یکدیگر و در صلح و دوستی؛  زندگی آن گونه که هر کسی نان زحمت خود را بخورد و فردی به فرد دیگر ستم ننماید؛ زندگی با آزادی برای شکوفایی خود و دیگران؛ و زندگی ای بدون این همه سلاح های کشتار، بدون چنین استثمارگران و ستمگران وحشی ای که همچون موجودات حریص از زندگی کام می گیرند و آن را به کام میلیاردها انسان زهر می کنند؛
 تنها نظام کمونیستی است که می تواند آرزوی آتشین استثمارشده گان و ستمدیده گان را برای یک زندگی شایسته در کنار یکدیگر برآورده کند و آنها را به آنچه در آرزوی آن همواره سوخته اند، برساند.  

گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 20 مرداد99   
 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر