۱۳۹۸ آذر ۲۰, چهارشنبه

جهش هایی تازه در جنبش دموکراتیک و ضد استبدادی(5)


جهش هایی تازه در جنبش دموکراتیک و ضد استبدادی(5)

پیش از اینکه بررسی خود را ادامه دهیم نیاز است که به برخی مسائل در یکی دوهفته گذشته اشاره ای داشته باشیم.

آمادگی نیروهای سرکوب پاسدار و بسیجی
فرایند رویدادهای چند روز آبان ماه نشان داد که هسته مرکزی ارتجاع که پیرامون خامنه ای گرد آمده است و همچنین سران پاسداران و بسیج، پس از شورش های ده روزه دی ماه 96، این نیروها را برای درگیری در تمامی شهرهای بزرگ و کوچک آماده کرده بودند. افزون بر این و با توجه به اینکه این احتمال داده می شد که پس از اعلام افزایش قیمت بنزین، اعتراضات و شورش هایی رخ دهد، به این نیروها از مدتی پیش اعلام آماده باش داده شده و برنامه سرکوب و کشتار به شکلی که انجام شد، کاملا طرح و برنامه ریزی و در مانورهایی تمرین شده بود. به همین دلیل است که در حالی که توده هایی که در گردهمایی و راهپیمایی ها و اعتراضات شرکت کردند، به این مسئله که به سادگی مورد تهاجم مسلحانه نیروهای پاسدار و بسیجی قرار گیرند و به آنها به اشکال گوناگون شلیک شود، توجه نکرده بودند، و اساسا و یا خیلی نیندیشیده بودند، نیروهای پاسدار و بسیجی آماده بودند. از این رو، در حالیکه نیروهای رژیم با برنامه عمل می کردند، توده ها و جوانان در صحنه به اجبار باید برنامه های خود را به گونه ای عکس العملی  و عمدتا با طرح  و اجرا در صحنه پیش می بردند.
اکنون  و پس از این سرکوب چند روزه، وضع تا حدود زیادی فرق کرده است و به نظر می رسد که توده های زحمتکش و جوانان، جدا از اینکه به احتمال، اشکال دیگری از مبارزه را پیش خواهند برد، در مورد گردهمایی ها و اعتراضات خیابانی آینده، چندان بی گدار به آب نزنند و برنامه ها و نقشه های نوینی را برای درگیری پیش گذاشته و عمل کنند. بدین سان، اینکه مبارزه در اشکال آتی بروز خویش به مراحل نوینی تکامل یابد که بعضا غیر قابل پیش بینی است، چندان دور از انتظار نیست.  

سخنان خامنه ای در مورد تحرک بسیج در محلات
 از سوی دیگر خامنه ای پس از سرکوب شورش ها تلاش کرد تا با ارج گذاری به بسیج، به نوعی نقش گرفتن این نیروها را در سرکوب های آینده جنبش های توده ای متمایز و برجسته  کند. با توجه به اینکه مرکز درگیری ها بیشتر محلات  فقیرنشین و توده های درگیر، کارگران و زحمتکشان شهری بودند، وی از نیروهای بسیج خواست تا همچون کمیته های انقلاب اسلامی سابق، در محلات حضور داشته باشند، و هم به شناسایی رهبران و فعالین مبارز در منطقه و محل دست زنند و هم در صورت وقوع رویدادهایی، آمادگی داشته و به سرکوب شورشهای محلی بپردازند.
 جدا از تاکید بر حضور بسیج در محلات و هماهنگی بین این ارگان با دیگر ارگان ها، یکی دیگر از نکات مهم در دیگر سخنران های خامنه ای این بود که از کل نیروهای وفادار به خویش خواست که همواره «یک قدم جلوتر از دشمن» یعنی توده های مردم باشند.
معنای «یک قدم جلوتر از دشمن» هم در نظر خامنه ای و دارودسته مرتجعی که پیرامون وی جمع شده اند، این است که اگر  برای نمونه روز 16 آذر  یعنی روز دانشجو در پیش بود و حدس زده می شد که در دانشگاه ها گردهمایی هایی به وسیله دانشجویان مبارز به وجود آید، ما بگوییم که  دشمن( آمریکا، اسرائیل، سلطنت طلبان و مجاهدین) در صدد است که فلان و یا بهمان طرح را در دانشگاه اجرا کند و نیروهای خود را بسیج کنیم و آماده سرکوب گردهمایی و یا راهپیمایی دانشجویان کرده و یا به آن دست زنیم. همین امر در مورد هر گردهمایی، راهپیمایی توده ها و یا اعتراض و اعتصاب طبقه کارگر و دیگر طبقات صدق می کند.
بستن توده های خلق به مجاهدین خلق و سلطنت طلبان، جدا از اینکه دلیل و شرایط سرکوب جنبش توده ها از جانب ارتجاع را توجیه می کند، در عین حال با یادآوری دوران پس از انقلاب 57 و نیز پس از برخی از عملیات ها به وسیله مجاهدین، آماده کردن فکری نیروهای سرکوب نظامی و قضایی را پیش برده و نیز توجیه گر درجه شدت این سرکوب از جانب ارتجاع می باشد.

بسیج «مستضعفین» و بسیج ایدئولوژیک بسیجیان
خامنه ای در سخنان دیگری که مربوط به شک و شبهه هایی است که در مورد مسئله «بسیج مستضعفین» در میان نیروهای خودی و به ویژه  رده پایین و میانی بسیج و سپاه ایجاد شده و اینکه اگر این «بسیج مستضعفین» است، پس چرا باید نقش اصلی وی سرکوب مستضعفین باشد، برای اینکه هرگونه شک وشبهه  ای را در میان پایه های خود در این نیروها از بین ببرد و این نیرو را از نظر ایدئولوژیک برای هر گونه سرکوب و کشتار توده های زحمتکش مردم تجهیز و دارای آمادگی بیشتری کند، به تشریح معنای مستضعفین پرداخت و گفت که مستضعف به ائمه اطهار گفته می شود.
البته باید به این نکته اشاره کرد که این «بسیج مستضعفین» گر چه در دوران جنگ، برخی از توده های زحمتکش به آن می پیوستند، اما از آغاز، هیچگاه تعلقی به این طبقات و «مستضعفین» نداشته، بلکه در خدمت طبقات ارتجاعی مسلط، و سپاه پاسداران و برنامه های ضد توده ای آن ها بوده است و منبعی برای شناختن حزب اللهی های، لباس شخصی ها و چماقداران«مومن» به حکومت و برای حمله به کارگران و زحمتکشان.
با این وجود، خامنه ای لازم می بیند به همین بسیج که در تمامی طول سالهای پس از انقلاب 57 در خدمت قدرت سیاسی ارتجاع بوده، نیز اندیشه جدیدی که ظاهرا برای آن بیگانه است، تزریق کند و شستشوی مغزی این نیروها را کامل تر کند. اینکه «مستضعف» به معنای زحمتکش و تهیدست و زیر ظلم ستم واقع شده نبوده، بلکه منظور از آن«ائمه اطهار و نمایندگان و جانشینان آنها» در هر دوره می باشد.
 به این ترتیب برای نخستین بار پس از تقریبا چهل سال معنای مستضعف در  ادبیات مذهبی طبقات و نیروهای ارتجاعی حاکم تغییر کرد. با توجه به تفسیر تازه از واژه مستضعف ، خامنه ای به روشنی می گوید که از نظر وی توده های زحمتکش  طبقه کارگر و به همراه این طبقه، زحمتکشان شهری و روستایی اساسا مستضعف نیستند و نیروهای بسیج هم هیچ تعلق مرامی و احساسی به این طبقات ندارند. بنابراین نیروهای بسیجی می توانند به راحتی توده های طبقات تهیدست را در صورت شورش به گلوله ببندند و بکشند و به طور کامل در خدمت او و دارودسته اش باشند.
 چنین تاکیدی که وجه تغییر هویت اندیشه ای و ایدئولوژیک این نیروها را، از طریق تغییر معنای برخی  مفاهیم و واژه ها باقی مانده در این نهادها، دنبال می کند، نشان از مباحث و تردیدهایی است که در رده های پایین و میانی بسیج و حتی برخی پاسداران این جا و آنجا پدید آمده است. یعنی کسانی که با این مفاهیم فریفته و مسخ شده و به خدمت بسیج و سپاه در آمده اند و اکنون سخت مردد گشته اند.
همچنانکه خامنه ای تلاش می کند که بسیج را از نظر ایدئولوژیک در جهت اهداف سرکوبگرانه خود تجهیز کند، نیروهای وابسته  به طبقه کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و تهیدست باید کار آگاه گرانه ای را در نیروهای رده پایین و میانی بسیج و سپاه و ارتش، پیش ببرند و شرایط انفکاک و ریزش این نیروها را هر چه بیشتر فراهم نمایند.

 سران پاسداران و بسیج
 یکی از نکاتی که در مورد رهبران سپاه و بسیج جلب توجه می کند این است که از این سران در هنگامی که نیروهای رژیم در حال سرکوب مبارزات مردم هستند، هیچ سخنرانی و ادعای برنامه ای و خط و نشان کشیدنی به گوش نمی رسد، چندان که برخی اوقات این گمان پیش می آید که اصلا این نیروها نه دارای برنامه ریزی بوده و نه  در «صحنه» حضور داشته اند و این تنها نیروهای انتظامی بوده اند که در برنامه ریزی سرکوب ها و اعمال سرکوب نقش داشته و دارند.   اما پس از سرکوب اعتراضات، سران درجه یک و دو این نیروها، یکی یکی و از در و دیوار پیدایشان می شود و شروع می کنند به اینکه جریان از چه قرار بود و کی یک و کی یک می خواستند چه و چه کنند و نیروهای پاسدار و بسیجی « یک قدم جلوتر» بوده و  از پیش برنامه ریزی کرده بودند و نگذاشتند که چنین و چنان شود. اینجا روشن می شود که نیروهای اساسی در سرکوب جنبش توده ای و یا اعتصاب جاری نیروهای پاسدار و بسیج بوده اند.
اما سکوت آنها تا پیش از کسب نتایج دلخواه در سرکوب،  به این دلیل است که تا آنجا که امکان دارد نمی خواهند سرکوب ها به نام آنها نوشته شود و آبروی نداشته خود را در میان مردم از بین ببرند. همچنین این امر به این دلیل است که کاملا به نتایج کار مطمئن نیستند و احتمالا می خواهند چنانچه چرخشی در اوضاع پدید آمد، بیشترین امکان مانور را داشته باشند. براستی که از این نیروها بزدل و ترسوتر کجا می توان یافت؟       

موزونی و ناموزونی
 ما به دفعات از ناموزونی در تکامل مبارزه طبقاتی در ایران صحبت کرده ایم. اکنون ناموزونی درون جنبش طبقه کارگر را در نظر می گیریم و برای اشاره بیشتر به وجوه و دامنه صدق ناموزونی نکاتی را در مورد آن بیان می کنیم:
 اولا، تمامی لایه طبقه کارگر به گونه ای یکسان نبوده، بلکه پیشرو، متوسط و عقب مانده و ماهر، نیمه ماهر و ساده دارند؛ دوما، در حالی که در منطقه ای لایه های پیشرو متمرکز شده اند، در منطقه ای دیگر لایه های میانی و عقب مانده تمرکز دارند؛ سوما، اشکال مبارزه طبقه کارگر ( و به گونه ای گسترده تر توده های زحمتکش) با یکدیگر از هر نظر در یک ردیف نیستند و دارای سطوح گوناگون بوده و درجه بندی دارند؛ چهارما، تمامی این اجزاء یا صور گوناگون و متضاد وجود یک طبقه و اشکال مبارزه آن، به گونه متعادل و در تناسب با یکدیگر گسترش و تکامل نمی یابند، بلکه یکی پیشرفته و دیگری عقب مانده است، و بالاخره عموما این گونه است که هر زمان که یکی یا بخشی از مبارزه پیش رفت و به هر دلیلی متوقف شد، بخش دیگری که عقب مانده بوده به راه می افتد و پیش می رود.
 باید توجه داشت که هنگامیکه فرایند تکامل ناموزون به نقطه ای معین که اوج حرکت طبقه و اشکال مبارزه وی است، رسید، موزونی و تعادلی پدید می آید و تقریبا بخش های گوناگون طبقه و  مبارزه در تناسبی معین به تکامل و جهش می رسند.
 در اینجا ما تنها به نمونه بافت یک طبقه و اشکال مبارزه آن اشاره کردیم، اما مسئله موزونی و ناموزونی و رابطه متقابل میان آنها، باید همچون قانونی طبیعی( و اجتماعی و  ذهنی - شناختی) در تمامی موارد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و در روابط متقابل آنها به کار رود و از آن در تاکتیک و استراتژی حزب سیاسی طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست استفاده شود. روشن است که آنچه که در مورد طبقه کارگر گفتیم در مورد توده مردم زحمتکش و در کل در مورد طبقات مردمی در وجوهی  گسترده تر راست در می آید.

توده مردم و اشکال مبارزه آن ها
 در کشور ما، توده های زحمتکش، اشکال مبارزه گوناگونی دارند که هر کدام دارای درجاتی از گسترش و در مرحله رشد و تکامل جداگانه ای بوده و هستند.  برخی از این اشکال در مجموع اشکال مبارزه، دارای گسترش بیشتر، آماده تر، پیشرفته تر، رشد یافته تر و تکامل یافته تر و برخی دیگر برعکس ناآماده تر، رشد نایافته تر و تکامل نایافته تر هستند. برخی اوقات یکی از این اشکال در گوشه ای از دیگر اشکال پیش می افتد و برخی دیگر از اوقات، دیگری و در گوشه ای دیگر. مثلا در حالیکه در دی ماه 96 ، اشکال اعتراض توده ای و مبارزه خیابانی، در عین گسترش به سرعت رشد و تکامل یافت و در طی ده روز به اوج خود رسید، در دو سال بعدی نسبتا توقف داشت.  در حالیکه در همین دوران، یکی از اشکالی که تا حدودی گسترش و رشد و تکامل داشت، مبارزه اعتصابی طبقه کارگر و همچنین آموزگاران بود. در همین دوره و پس از رویدادهای دی ماه 96، ما با اشکال مبارزه رانندگان و بازاریان و نیز همواره باز نشسته ها و مالباختگان روبرو بوده ایم.
علت اساسی این امر این است که توده مردم، شکیل، یکدست و از یک طبقه واحد، در مناطقی از نظر ساخت اقتصادی، بافت اجتماعی و شرایط سیاسی و فرهنگی همگون،  و درگیر رویدادهایی کاملا همانند در مناطق خویش نیستند.  روشن است که آنچه در مورد  توده های زحمتکش می گوییم، در مورد مبارزه طبقه کارگر نیز صدق می کند.

طبقه کارگر
در مورد طبقه کارگر، امر مورد نظر ما، همان مبارزه اعتصابی است که به ویژه در مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و همچنین در پی آنها هپکو و آذرآب اراک تجلی یافت، در یک فرایند به پیش رفت و در نقطه معینی توقفی نسبی یافت.
 نکته ای که در مورد این اعتصابات می توان گفت این است که اینها صرفا اعتصاب نبوده و با اشکال گردهمایی و راهپیمایی خیابانی در هم آمیخت. گرچه گردهمایی ها و راهپیمایی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز با شکل عمومی مبارزات و شورش های خیابانی تفاوت داشت، اما اجزایی از این شکل را در بطن خود و در تبعیت از مبارزه اعتصابی حمل می کرد. در عین حال در حالیکه در مبارزات خیابانی پس از 96، ما با توده بی شکلی طرف هستیم که منسوب به طبقات فقیر و تهیدست هستند، در مبارزات کارگران مورد بحث ما، با بخش هایی از یک طبقه طرف هستیم که توده ی تهیدست و مبارزین جوان را در پی خویش و زیر رهبری خویش می کشاند.   
 همچنانکه ما در مباحث خود در مورد مبارزات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و نیز هپکو اراک گفتیم، پیشرفت مبارزات در این شهرها، بیانی از آینده انقلاب ایران است؛ یعنی قرار گرفتن طبقه کارگر در صدر مبارزات توده  تهیدست شهری و رهبری و هدایت مبارزه به وسیله این طبقه.

اشاره ای به برخی روابط میان دو شکل موجود
در بالا به توده زحمتکش به شکل یک کل اشاره کردیم. اگر ما تکیه را روی یک طبقه یعنی طبقه کارگر قرار دهیم، آنگاه به سادگی در می یابیم که نه تنها کارگران کارخانه های مورد بحثی که اعتصاب کردند، کارگر هستند، بلکه بخش اصلی و مهم توده ای که در آبان ماه امسال مبارزه و جنگ خیابانی را پیش بردند، کارگرند. تفاوت آن است که بخشی که کار اعتصاب را پیش بردند، کارگران شاغل در کارخانه های صنعتی و عموما دارای کار دائم هستند و تشکلی نسبی دارند، در حالی که بخشی که مبارزه خیابانی را پیش برد، از تهیدست ترین و فقیرترین کارگران تشکیل شده است. کارگران  نیمه وقت و یا  کارگرانی که کار دائم ندارند، بیکاران و لایه هایی که به این بخش ها متصل هستند.  روشن است که این بخش ها همچون جزایر دور افتاده ای از یکدیگر نبوده و  بین آنها روابطی همه جانبه موجود است.  روابطی هم در وجه اجتماعی و هم در وجوه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، که موجب تاثیرات آنها از یکدیگر بر زمینه  موجود در هر شهر بزرگ و کوچک می شود.
مبارزه اعتصابی از مبارزه خیابانی تاثیر می پذیرد و در عین حال محرک جنبش ها، مبارزات و نبردهای خیابانی است
مهمترین نکته ای که در مورد رابطه بین شکل مبارزه و نبرد خیابانی و اعتصابات اقتصادی- سیاسی باید تاکید کرد، ناموزون بودن تکامل این دو شکل است. یعنی در مرحله ای معین مبارزه خیابانی آغاز، ادامه، تکامل و متوقف می شود. در این مرحله مبارزات اعتصابی غیر عمده است. سپس در مرحله بعدی مبارزات اعتصابی از اشکال ریز و درشت، آغاز، ادامه، تکامل و متوقف می شود. در این مرحله مبارزات خیابانی غیر عمده می شود. به عبارت دیگر، ناموزون بودن به این شکل جریان می یابد که در هر مرحله، تحرک و پویایی و پیشرفت یکی عمده، و تحرک، پویایی و پیشرفت دیگری غیر عمده می شود. در هر دو حال، این دو شکل مبارزه  روی یکدیگر تاثیر گذاشته و یکدیگر را پیش می برند.
 البته گاه این گونه بوده که این دو با یکدیگر به گونه ای متناسب و متعادل جریان می یابند، اما چنین تعادلی در مراحل نخستین جنبش ها و انقلابات کم مشاهده می شود. موزون و متعادل شدن مبارزه، همانگونه که بالاتر اشاره کردیم، تنها و عموما در مراحل تکامل یافته جنبش ها و انقلابات به وجود آمده و می آید. قانون اصلی رشد و تکامل، ناموزونی است و نه موزونی.
ادامه دارد.
هرمز دامان
 نیمه دوم آذرماه 98






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر