۱۳۹۸ آذر ۲۹, جمعه

راه کارگری ها و تحریف نظریه انقلاب سیاسی و اجتماعی(4)




راه کارگری ها و تحریف نظریه انقلاب سیاسی و اجتماعی(4)

تحلیل«جنبشی» راه کارگری ها و تحلیل طبقاتی جنبش ها
اکنون  به تحلیل «طبقاتی» راه کارگری ها بپردازیم.
 این تحلیل زیر نام نگاهی به موقعیت جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی در ایران» صورت گرفته است. در اینجا به جای تحلیل طبقات مشخص و رابطه بین طبقات مشخص که باید نقطه عزیمت یک ارزیابی اجتماعی مارکسیستی(- لنینیستی – مائوئیستی)باشد، با جنبش هایی روبروییم که بیشتر آنها( در واقع به جز جنبش کارگری و یکی دو جنبش دیگر) به وسیله بخش ها یا گروههایی معین جامعه که خود به طبقات تقسیم می شوند، صورت می گیرد.  این جنبش ها در واقع برآمد طبقات جامعه، در صوری غیر از صور اصلی انفرادی خویش و در قالب بخش ها، دسته ها و گروههایی ظاهرا یگانه است.   
طبقاتی که راه کارگر در تحلیل «جنبشی» خویش به آنها اشاره می کند، به شرح زیر است:
 جنبش کارگری
طبقه کارگر- اشاره به طبقه و تحلیل طبقه، زیر نام«جنبش کارگری» صورت گرفته است. راه کارگری ها می نویسند:
«طبیعی است وقتی از جنبش کارگری صحبت می کنیم فقط به کارگران صنایع و معادن توجه نداریم بلکه مزد و حقوق بگیران زحمتکش نظیر: معلمان، پرستاران و بازنشستگان را نیز مد نظر داریم»( گزارش سیاسی مصوب کنگره ۲۴ سازمان راه کارگر با نام «اوضاع سیاسی حساس ایران، وضعیت جنبش و وظایف مهم چپ»، سپتامبر 2019)
سپس در ادامه  همین بخش جنبش کارگری عبارات زیر را می بینیم:
«... شاهد دهها حرکت اعتراضی محدود یا سراسری معلمان، بازنشستگان، کارکنان بیمارستانها، مال باخته گان و کولبران نیز بودیم.»  
اینک در تحلیل«جنبشیِ»جنبشِ کارگریِ  که به وسیله راه کارگر صورت می گیرد، گروه های دیگری وارد می شوند. توجه کنیم که کارکنان بیمارستان ها با کارگران و پرستاران فرق می کنند. کارکنان تنها اقشار زحمتکش را در بر نگرفته، بلکه حتی می تواند کارکنان عالی رتبه و پزشکان را در برگیرد. این امر در مورد مال باختگان نیز صادق است. مال باختگان نیز، در حالی که ممکن  است کارگرانی در میانشان باشد، اما تمام آنها به طبقه کارگر و به جنبش کارگری تعلق ندارند، بلکه عموما به لایه های پایین و میانی خرده بورژوازی تعلق دارند.
راه کارگری ها در ادامه می نویسند:
«... بلکه سمپاتی وسیعی را در میان دانشجویان، معلمان، نویسندگان و فعالین اجتماعی مترقی برانگیخت.»
 در اینجا جدا از دانشجویان و نویسندگان که تمامی دانشجویان و یا نویسندگان را از هر صنف و طبقه در بر می گیرد، با «جنبش»«فعالین اجتماعی مترقی» نیز روبروییم.
 پرسش است است که این فعالین اجتماعی چه کسانی هستند و به کدام طبقه یا طبقات تعلق دارند؟ در میان فعالین اجتماعی مترقی، طیف های متفاوتی از فعالینی که هوادار طبقه کارگرهستند تا فعالینی که هوادار بورژوازی هستند و یا به آن تعلق دارند، به چشم می خورد. پایین تر از این بخش، به فعالین «کارگری» و «اجتماعی» اشاره شده که نشان می دهد که راه کارگری ها این دو را از یکدیگر جدا می دانند.
جنبش زنان
 در بخش بعدی، راه کارگری ها به«جنبش زنان» اشاره می کنند. تردیدی نیست که در ایران ما به گونه ای ویژه با جنبش گسترده زنان روبروییم. اما این جنبش، همچون جنبش دانشجویی، نیاز به تحلیل طبقاتی دارد و باید تجزیه و بررسی شود. زمانی که صحبت بر سر«انقلاب اجتماعی» ای که در عین حال« انقلاب سیاسی» است، باشد، باید یک تحلیل طبقاتی برای چنین انقلابی صورت گیرد و دوست و دشمن مشخص شوند و بنابراین هر «جنبشی» باید تجزیه و تحلیل شود. در مورد جنبش زنان همچون جنبش دانشجویی، طبقات مختلفی از کارگر تا بورژوازی حضور دارند. به گونه ای عام سخن گفتن از جنبش دانشجویی و زنان و تضادهای درون این جنبش ها، نظرات طبقات با منافع متضاد در این جنبش ها، نظرات و راه حلهای آنها برای حل مسائل این بخش ها، تلاش آنها برای رهبری و هدایت آنها در چارچوب منافع خویش و نیز جایگاه واقعی آنها را در«انقلاب اجتماعی» و « سیاسی» مشخص نکردن، تحلیل مارکسیستی(- ل- م) و انقلابی نیست؛ بلکه تحلیل لیبرالی و رفرمیستی است. 
 راه کارگری ها در همین بخش عبارات زیر را می نویسند:
«اعتراض به حجاب اجباری و دفاع آشکار از آزادی پوشش، فعالیت وسیع در حول و حوش هشت مارس روز جهانی زن، اعتراض به تبعیضات جنسیتی در مراکز کار و دانشگاهها، مبارزه برای حضور برابر با مردان در استادیومهای ورزشی، گسترش فعالیتهای هنری ممنوعه، مقاومت و نافرمانی در برابر مناسبات مردسالار و پدرسالار از جمله قوانین قرون وسطایی اسلامی ... »
 روشن است که چنین خواست ها و اعتراضاتی از جانب جنبش زنان به به هیچوجه به یک طبقه ربط نمی یابند، بلکه به طبقات مختلفی مربوط می شوند.
جنبش دانشجویی
 در قسمت بعدی، راه کارگری ها جنبش دانشجویی را قرار داده اند. در بخشی از آن چنین می نویسند:
«دانشجویان مبارز همواره نقش پررنگی در تاریخ مبارزات مردم ایران چه در دوره رژیم سلطنتی و چه در دوره رژیم اسلامی ایفاء کرده اند در این میان دانشجویان طیف چپ نه تنها در دفاع از آزادیهای دمکراتیک بلکه در دفاع از برابری و عدالت اجتماعی نیز نقشی پیشرو داشته اند.»
 به این ترتیب راه کارگری ها در دانشجویان از «طیف چپ» صحبت می کنند. این به معناست که طیف های دیگری در دانشجویان وجود دارد که «چپ» نیستند. به عبارت دیگر، «طیف چپ»نشان  یا نماینده طبقه ای است و طیف های غیر چپ به طبقات دیگری اشاره دارند. آنها همچنین از دو مقوله« آزادی های دمکراتیک» و «برابری و عدالت» صحبت می کنند که همچون دو مقوله از دو جنس مختلف و با مضامین متفاوت می نمایند. آنها به مسئله به این شکل اشاره می کنند که وظایف «دانشجویان طیف چپ» تنها دفاع از« آزادی های دموکراتیک» نیست، بلکه افزون بر آن دفاع از« برابری و عدالت» نیز هست. اینجا به نظر می رسد«دانشجویان طیف چپ» در«دفاع از آزادی های دموکراتیک» با دیگر دانشجویانی که چپ نیستند، در ارتباط هستند. زیرا این میان، دسته های«دیگر»هستند که مسئله شان تنها «آزادی های دموکراتیک» است و کاری به دفاع از« برابری و عدالت» ندارند. اما این«دانشجویان طیف چپ» در مسئله دفاع از« برابری و عدالت» تنها هستند.
 البته راه کارگری ها به تحلیل طبقاتی جنبش دانشجویی دست نمی زنند و روشن نمی کنند که کمیت  طیف چپ در میان دانشجویان چه میزان است، و آن طیف هایی که چپ نیستند، اولا به کدام طبقات تعلق دارند و دوما کمیت آنها چقدر است. چنانکه می دانیم جریان چپ در میان دانشجویان در اقلیت است و دانشجویان عموما به طبقه خرده بورژوازی و بورژوازی تعلق دارند. به طور کلی، دانشجویان به بخش روشنفکران و در ارزیابی نهایی به خرده بورژوازی تعلق دارند.
 پایین تر راه کارگری ها در قاموس واژه هایی معین اشاراتی به این دو بخش دارند. به این بخش توجه می کنیم:
«اما آنچه این جنبش را در سال گذشته بارز و شاخص می کند حمایت آنها از جنبش کارگران هفت تپه و فولاد اهواز با شعار: فرزند کارگرانیم کنارتان می مانیم!! بود. در واقع آنها با شعار کارگر، معلم، دانشجو اتحاد اتحاد !! بر ضرورت پیوند جنبش آزادیخواهی با جنبش طبقاتی ضدسرمایه داری پای فشردند و حتی در این راستا اینجا و آنجا با اپوزیسیون راست هم مرزبندی کردند.»
 در اینجا «دفاع از آزادی های دموکراتیک» که در بالا به کار برده شده بود به«جنبش آزادی خواهی»( در کل به جای جنبش دموکراتیک) و دفاع از «برابری و عدالت» به«جنبش طبقاتی ضد سرمایه داری»( به ردیف کردن بی پایان«جنبش ها»توجه کنیم) تبدیل شده است. ضمنا همین جا اشاره کنیم که  شعار مزبور، شعار دانشجویان به عنوان یک کل نیست. به عبارت دیگر، جنبش دانشجویان به عنوان یک کل، جنبشی دموکراتیک است و در راستای انقلاب دموکراتیک ایران قرار دارد. اما این جنبش به عنوان یک کل، نه شعار «کارگر، معلم، دانشجو اتحاد اتحاد» را می دهد و نه خواهان پیوند«جنبش آزادیخواهی» ( بخوانید جنبش دموکراتیک یا انقلاب دموکراتیک ) با «جنبش طبقاتی ضد سرمایه داری»( بخوانید جنبش سوسیالیستی یا انقلاب سوسیالیستی) است.(1) تنها بخش هایی از این جنبش یعنی بخش چپ جنبش دانشجویی که هوادار طبقه کارگر هستند،می تواند چنین شعارهایی بدهد.
جنبش های دیگر
 راه کارگری ها در ادامه تحلیل « جنبشی» خویش چنین می نویسند:     
«جمهوری اسلامی فقط با سه چالش مهم یعنی زورآزمایی جنبش کارگران و مزد و حقوق بگیران، جنبش زنان و جنبش دانشجویی روبرو نیست، بلکه با مقاومت و مبارزه انواع جنبشهای اجتماعی دیگر نیز روبرو است. جنبش فعالان حفظ محیط زیست، جنبش دفاع از حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی، جنبش اعتراض به حیوان آزاری، جنبش روشنفکران و مردمان مدافع آزادی و لائیسیته و ... از جمله این جنبشهای مردمی و حیاتی هستند که جنبش چپ ایران باید بیش از هر زمان توجه ویژه ای به آنها داشته باشد»
 بنابراین در کنار« جنبش کارگری» یا در تحلیل طبقاتی ما طبقه کارگر،«جنبش های اجتماعی» دیگری نیز وجود دارد که جنبش طبقه کارگر نبوده، بلکه «جنبش هایی مردمی» و علی القاعده از دیگر طبقات هستند. اینکه این طبقات «دیگر» در این«جنبش های مردمی» یعنی «جنبش فعالان محیط زیست، جنبش دفاع از حقوق اقلیتهای ملی(یا مبارزه ملت های غیر فارس برای دفاع از حق تعیین سرنوشت خویش که مقوله ای دموکراتیک- بورژوایی است) و مذهبی، جنبش اعتراض به حیوان آزاری( درود به راه کارگری های «آوانگارد»!؟)، جنبش روشنفکران و مردمان مدافع آزادی و لائیسیته» کدام طبقات هستند و چگونه رابطه ای با طبقه کارگر و طبقه کارگر با آنها دارد، روشن نیست. تنها اشاره ای که صورت گرفته این است که اینها جنبش طبقه کارگر نیستند، اما جمهوری اسلامی با آنها نیز روبرو بوده و در چالش است.
البته ما وجود کارگران را در جنبش های مانند جنبش های ملی و یا مذهبی و یا « مردمان مدافع آزادی و لائیسیته» نفی نمی کنیم، اما زمانی که از چنین جنبش هایی با این اشاره که غیر جنبش کارگری هستند، صحبت می شود، روشن است که اینها جنبش هایی هستندکه به طبقات دیگر تعلق دارند و یا درون خود، به طبقات تقسیم می شوند. افزون بر این، اشارات راه کارگری ها به این جنبش ها در کنار هم به گونه ای است که نشان می دهد که یک اتحاد طبقاتی بین این جنبش ها و در نتیجه بین طبقه کارگر و دیگر طبقات درگیر در این جنبش ها وجود دارد یا می تواند وجود داشته باشد.
 راه کارگری ها به نکته نخست اشاره ای نمی کنند( به جز اشاره ای در مورد جنبش دانشجویی) اما در مورد نکته دوم چنین اشاره ای در بررسی شان وجود دارد:
«رژیم اسلامی نیز با توجه به فجایع زیست محیطی در ایران و نیز تبعیضات گسترده قومی و عقیده تی به خوبی از ظرفیت عظیم نهفته در این جنبش ها آگاه است از اینرو با سرکوب شدید فعالین محیط زیست و حقوق حیوانات و نیز فعالین مدنی اقلیتهای ملی و مذهبی و حتی اعدام و سربه نیست کردن آنها در زندانها میخواهد هم جلوی گسترش این جنبشها را بگیرد و هم مانع از پیوند و همبستگی متقابل آنها با سه جنبش کارگری – زنان و دانشجویی شود.
 آنچه مورد نظر ماست نکته پایانی این بخش است. یعنی «پیوند و همبستگی متقابلی که باید بین جنبش های بالا با«سه جنبش کارگری - زنان و دانشجویی» به وجود آید.
توجه کنیم که راه کارگری ها زیر عنوان «جنبش های گوناگون»، هم از اینکه ماهیت طبقاتی این جنبش ها چگونه است( بورژوا- دموکراتیک یا پرولتری- سوسیالیستی) و به کدام انقلابات تعلق دارند( انقلاب دموکراتیک یا انقلاب سوسیالیستی) و هم از تحلیل طبقاتی درون هر کدام از این جنبش ها طفره می روند. آنها، در عین حال، روشن نمی کنند که تضادهای موجود طبقاتی در این جنبش ها چگونه است و رهبری در این جنبش با کدام طبقه هست یا باید باشد و مضمون مباحثات و جدالها در این خصوص چگونه است؛ و بالاخره «همبستگی متقابل»ی که باید بین این جنبش ها با سه جنبش «کارگری – زنان دانشجویی»(2) به وجود آید، چگونه ساختی و چگونه برنامه ای برای انقلاب  دارد و به رهبری کدام طبقه باید باشد.
به عبارت دیگر، آیا این «همبستگی متقابل» صرفا یک همبستگی متقابل بر مبنای تعادل و تساوی مطلق بین تمامی این جنبش ها و در واقع بین طبقاتی است که بافت درونی این جنبش ها را تشکیل می دهند، و یا خیر« همبستگی متقابل» بر مبنای یک برنامه مشخص برای انقلاب و مبتنی بر رهبری یک طبقه است. تنها اشاره ای که راه کارگری ها کرده اند، این است که جنبش های دیگر باید «با سه جنبش کارگری- جنبش زنان و دانشجویی» پیوند و همبستگی متقابل پیدا کنند.
همچنین، در اینجا روشن نیست که اولا، چرا راه کارگری ها دو جنبش زنان و دانشجویی را نه زیر نام جنبش های اجتماعی دیگر، بلکه مجزا از این جنبش ها می آورند، و دوما، بقیه جنبش ها باید با این سه جنبش «همبستگی متقابل» بیایند، و سوما به همبستگی بقیه جنبش ها با این سه جنبش به گونه ای اشاره دارند که انگار این سه جنبش درهر اوضاع و احوالی اهمیتی یکسان دارند و بین آنها در رهبری کل جنبش، تعادل و «همبستگی متقابل» تام و تمامی وجود دارد. به بیانی دیگر راه کارگری ها نخست بین سه جنبش کارگری، زنان و دانشجویی با مفهوم «همبستگی متقابل» که اشاره به وحدت دارد، گونه ای یکدستی بی تضاد پدید می آورند و سپس بین بقیه جنبش ها با این جنبش ها، این یکدستی را به وجود می آورند. نتیجه اینکه آنان خواهان این هستند که جنبش های موجود در سطح جامعه، بین خود،همبستگی متقابل مطلقی ایجاد کنند. 
تحلیل راه کارگری ها از تضادهای رهبری
 تحلیل « فرا مدرن» راه کارگری ها دراشاره به رابطه بین جنبش زنان و جنبش کارگری خود را نشان می دهد:
« در این میان ضرورت پیوند متقابل این جنبش(جنبش زنان) با جنبش کارگری و مطالبات طبقاتی اردوی کار و رنج یکی از مهمترین چالشهای فعالین چپ و مترقی زنان محسوب می شود که گرایش راست درون و بیرون ایران به شدت از آن وحشت دارد و مایل است فتیله مبارزات و مقاومت غرور انگیز زنان را به چند موضوع معین خلاصه کند.»
 اینجا دو مسئله مورد توجه ماست: یکی اینکه «ضرورت پیوند متقابل» با «جنبش کارگری و مطالبات طبقاتی اردوی کار و رنج»(3) که باید از جانب « جنبش زنان» و علی القاعده به وسیله رهبری این جنبش که ظاهرا فعالین چپ و مترقی( مترقی ها به کدام طبقه تعلق دارند؟)در جنبش زنان هستند، انجام گردد،، روشن نمی کند که این «پیوند متقابل» بر مبنای کدام برنامه باید صورت می گیرد. «مطالبات طبقاتی اردوی کار و رنج»(!؟) اگر حتی آن را به معنای طبقه کارگر فرض و محدود کنیم، مفهومی عام است و می تواند مطالبات صرفا اقتصادی و یا اقتصادی و سیاسی در چارچوب نظام موجود، و در عالی ترین شکل آن مطالبه قدرت سیاسی را به وسیله  این «اردو» و برقراری نظام سوسیالیستی در برگیرد.
 امر آخری یعنی مطالبه طبقاتی قدرت سیاسی« اردوی کار و رنج»، یعنی بر همان مبنای فرض ما خواست طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی، تنها می تواند به وسیله انقلاب سوسیالیستی صورت گیرد و به  برقراری حکومت طبقه کارگر یعنی دیکتاتوری پرولتاریا بینجامد. از این رو، زمانی که از  ضرورت «پیوند متقابل» صحبت می شود، پرسش این است که آیا این پیوند متقابل بر مبنای برنامه دموکراتیک انقلاب ایران یعنی برنامه حداقل طبقه کارگر در ایران که مطالبات طبقاتی طبقه کارگر هنوز مطالبه سوسیالیستی و برقرار روابط تولید سوسیالیستی  نیست، صورت می گیرد و یا بر مبنای برنامه سوسیالیستی انقلاب ایران یعنی برنامه حداکثر طبقه کارگر در ایران.
مسئله دوم مورد نظر ما، ترسیم خط و مرز «با گرایش راست درون و بیرون ایران» است. راه کارگری ها اینجا هم  روشن نمی کنند که این «گرایش راست» کدام جریان است و نماینده ککدام طبقه است. اینان در بخش جنبش دانشجویی از «گرایش راست» صحبت می کنند و آن را صرفا اصلاح طلبان ترسیم می کنند و در این بخش هم از«درون  و بیرون» صحبت می کنند، و اگر درون را همان اصلاح طلبان بگیریم، در بیرون ظاهرا باید سلطنت طلبان باشند. سلطنت طلبان هم در تحلیل طبقاتی رایج «شبه چپ ها» اپوزیسیون بورژوایی نامیده می شوند و اینجا روشن نیست که تضادهای این اپوزیسیون های بورژوایی با طبقه ارتجاعی حاکم که آن نیز بورژوازی است، از منظر کدام بخش بورژوازی است.  
 از سوی دیگر، صف بندی کردن بین جنبش های مورد اشاره با اپوزیسیون راست اصلاح طلب داخل و بورژوایی سلطنت طلب بیرون، روشن نمی کند که آیا در داخل و بیرون، تنها این دو اپوزیسیون وجود دارند و یا اینکه اپوزیسیون های بورژوایی دیگری نیز وجود دارند و بنابراین آیا باید با سایر اپوزیسیون بورژوایی غیر سلطنت طلب، پیوستگی ایجاد شود و یا خیر، با آنها هم در چالش باشد.
 و بالاخره این تضاد با اپوزیسیون راست مشخص نمی کند که تضادهای درون خود اپوزیسیون غیر راست و ظاهرا چپ که همه این جنبش های اجتماعی پیرامون آن گرد آمده اند، چگونه است. آیا درون خود جنبش زنان و یا دانشجویی و یا جنبش های دیگر، اساسا اپوزیسیون غیر کارگری وجود دارد یا خیر، همه کارگری اند!؟
نتیجه اینکه به جای آنکه نخست بر مبنای ساخت اقتصادی موجود تحلیل طبقاتی به عمل آورند، و بر مبنای ساخت اقتصادی و تحلیل طبقاتی، مراحل انقلاب( اگروجود دارد یا ندارد) را از دیدگاه خود شرح دهند و بر همین مبنا مناسبات اساسی بین طبقات در انقلاب را روشن کنند، مستقیما سراغ جنبش های اجتماعی می روند و رابطه بین این جنبش ها را هم، بدون اینکه جایگاه هر کدام را در کل جنبش، روشن کنند، صرفا در «همبستگی متقابل» خلاصه می کنند.
حال آنکه می دانیم که جنبش های اجتماعی خود نیاز به تحلیل طبقاتی دارند. در واقع پایه و اساس نوع برخورد ما به طبقات مختلف در جنبش های اجتماعی از همان تحلیل پایه ای طبقاتی ما بر می خیزد و آن مناسبات کلی که بین طبقات در سطح جامعه به وجود می آید، در جنبش های معینی که طبقات متفاوتی در آنها شرکت دارند، نیز با ویژگی های معین و خاصی تجلی می بابند.
هدف از این  تجزیه و تحلیل ها و مشتی عبارات عام زیر عنوان« جامعه شناسی مدرن» تحویل خوانند دادن، کاملا روشن است.
 راه کارگری ها از این گونه تحلیل ها مشخص اجتناب می کنند زیرا می خواهند خروشچفیسم و سوسیال دموکراتیسم ماهوی خود را بپوشانند. آنان نه باوری به انقلاب دارند و نه باوری به رهبری طبقه کارگر بر انقلاب و نه باوری به برقراری نظام سوسیالیستی! آنها رفرمیست های بی خاصیت و بی رنگ و بویی هستند که خود را زیر پرده این عبارات شبه مدرن و در واقع عاریت گرفته از انبارهای کهنه و فرسوده لیبرالیسم ، سوسیال دموکراتیسم و رویزیونیسم اروپایی گذشته و حال( مد روز شده در اروپا) پنهان می کنند.
ادامه دارد.
هرمز دامان
 نیمه دوم آذرماه 98
یادداشت ها
1-    منظور ما این نیست که این مفاهیم نادرست هستند و نمی توان آنها را به کار برد، بلکه این است که در پشت این مفاهیم، کدام جنبش و انقلاب( جنبش و انقلاب دموکراتیک و یا جنبش و انقلاب سوسیالیستی) قرار دارند. راه کارگری ها به خیال خود دارند این مفاهیم اساسی را با مفاهیم نو و مدرنی جایگزین می کنند. اما آنها با این مفاهیم چیز تازه و نویی نمی گویند، بلکه در پشت آنها، نظرات خروشچفیستی و سوسیال دموکراسی خود را بیان می کنند.
2-     حالا چرا این سه جنبش باید جداگانه بیایند و بقیه باید با این سه تا همبستگی به وجود آورند؟ آیا این سه جنبش در یک وحدت مطلق هستند! و رهبری کل این جنبش ها مشترکا در اختیار این سه جنبش است؟ یعنی جنبش کارگری، جنبش زنان و جنبش دانشجویی یکی هستند؟
3-    «اردوی کار و رنج» می تواند تنها جنبش کارگری را شامل نشود.«اردوی کار»، هر که را که کار کند، و «اردوی رنج» هر که را از نظام موجود رنج برد، و اردوی کار و رنج» هر که را که هم کار کند و هم رنج ببرد، را شامل می شود. «اردوی کار و رنج» بافتی یکسان ندارد و تفاوت های طبقاتی در آن وجود دارد!

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر