۱۳۹۷ مهر ۱۹, پنجشنبه

نکاتی درباره ی جنبش خود به خودی توده ها و برنامه های حکومت برای سرکوب آن


 توده ها و برنامه های حکومت برای سرکوب آننکاتی درباره ی جنبش خودبه خودی   

 مبارزات خودبه خودی جاری با اعتصابات سراسی رانندگان کامیون و کامیون داران که از دو هفته پیش آغاز شد و نیز پس از آن در روزهای اخیر با اعتصاب سرتاسری کسبه و بازاریان وارد دور تازه ای از چرخه(سیکل) پیشرونده و تکامل یابنده خود شده است. چرخه ای که گردش منحنی وار و زیگزاگی و افت و خیزهای آن نیاز به بررسی جدی و ترازبندی دارد. در این مقاله ما به برخی مشکلات روبروی این جنبش( بویژه جنبش کارگری) و ضعفها و نواقص آن و نیز شکلهای سرکوب حکومت میپردازیم و در مقاله مستقل دیگری به برخی ویژگیهای این چرخه.
 جنبش کارگران و توده های زحمتکش ایران دارای دو وجه اقتصادی و سیاسی است و یا این این دو وجه بارزتر از دیگر وجوه ( فرهنگی، نظامی و...) به نظر میرسد. هر کدام از این دو نیز ویژگیهای خاص خود را داشته و دارند.
ویژگیهای مبارزات اقتصادی کارگران
ویژگیهای اساسی مبارزات اقتصادی تا جایی که طبقه کارگر درگیر این مبارزات و جنبش است، تدافعی بودن، ناموزونی، منطقه ای بودن و محدود گشتن آن به یک سلسله نقاط و مراکز معین کارگری و در عین حال عدم گسترش آن به کارخانه ها، کارگاهها و موسسات بزرگ و کلیدی است. به عبارت دیگر این مبارزات نه  تهاجمی است، نه منظم ، نه سرتاسری( به معنای متحد) و نه شامل کارخانه های اصلی کشور میشود. آنچه که وجود دارد این است که کارگران هر کارگاه و هر کارخانه حتی در یک شهر یا استان در زمانی که خود تشخیص میدهند و صرفا برای خواستهای اقتصادی ویژه خود، خواستهایی که عمدتا بر سر عقب افتادن حقوق هاست،  اعتراض و یا اعتصاب میکنند و چون این اعتراضات با اعتراضات و اعتصابات دیگر همزمان نیست و تشکلات سرتاسری کارگری نیز وجود ندارد، نه نیروی عمومی کارگران در یک شهر یا استان بیشتر و متمرکز تر میشود و نه عموما کارگاه یا کارخانه ای حتی در همان منطقه از اعتراض و یا اعتصاب کارگران پشتیبانی میکند. به این ترتیب محدود بودن خواستهای کارگران به ابتدایی ترین خواستهای اقتصادی، منطقه ای بودن و نیز محدود بودن اعتراضات به خواستهای یک کارخانه، ناهمزمانی  اعتصابات و نبود پشتیبانی کارگران از یکدیگر، موجب گسیختگی و عدم تمرکز نیروی جنبش خودبخودی کارگری و قدرت اجتماعی آن شده و میشود.(1)
تفاوت اعتراضات آموزگاران و کامیون داران با کارگران
گفتنی است که برای برخی مشاغل که خصلت محلی و منطقه ای ندارند، این امکان وجود دارد که خواستهای خود را به شکل سراسرس طرح کنند و یا اگر منطقه ای، استانی و یا شهری پیشروتر بود و زودتر به ارائه خواستها و اعتصاب اقدام کرد، به واسطه اشتراک در خواستها، دیگر مناطق و شهرها به آن بپیوندند. از این گونه اند اعتراضات و خواستهای آموزگاران و رانندگان کامیون و کامیون داران، بازاریان و کسبه.
در مورد مقایسه مبارزه این دو گروه اجتماعی نخست، باید افزود که آموزگاران تا حدودی توانسته اند تشکلاتی منطقه ای یا سراسری راه بیندازند، در حالیکه کامیون داران از چنین امکانی برخوردار نبوده اند. دو گروه یاد شده برخلاف کارگران که عموما نه با دولت بلکه با کارفرمای خصوصی روبرو هستند، دربیشتر مسائل خود مستقیما با حکومت(یا دولت) و سیاستهای آن طرف هستند. خواست بالا بردن حقوق ها از جانب آموزگاران و یا پایین آوردن قیمت لوازم یدکی(همچنین تا حدودی بالا بردن بهای کرایه حمل بار) از جانب رانندگان یا کامیون داران مسائلی است که آموزگاران و یا کامیون داران را مستقیما با دولت و سیاستهای آن طرف میکند.
کارگران و حکومت
 البته اعتصابات اقتصادی کارگران پیرامون عقب افتادن حقوق ها و یا قراردادها و یا بویژه تعیین حداقل دستمزد نیز به هر حال آنها را با سیاستهای اقتصادی دولت روبرو و درگیر میکند، اما این امر موجب این امر نگشته که اعتراضات واعتصابات در هماهنگی با یکدیگر و متحد، دولت و سیاستهای آنرا هدف قرار دهند. در واقع کارگران تنها و یا بیشتر بوسیله تشکلات مستقل صنفی خود میتوانند امور خود را در سطح کشور و در مقابل دولت طرح کنند و این تشکل ها چیزی است که کارگران در حال حاضر از آن بکلی محرومند.
روشن است که جنبش خودبخودی اقتصادی جاری کارگران نسبت به زمانی که این جنبش وجود نداشت یا دارای ابعاد گسترده ای نبود، گامی بزرگ به پیش بوده است، اما ویژگیهایی که بر شمردیم و تداوم آنها، با توجه به اوضاع کلی جنبش خود بخودی سیاسی توده ها که در جهش دی ماه 96 گامی بزرگ به پیش برداشت، از یک سو تاثیر عمومی این جنبش را بر کل طبقه کارگر و دیگر طبقات زحمتکش، پایین میاورد و از سوی دیگر سرکوب آنرا و یا حداقل محدود کردن دامنه گسترش آنرا برای حکومت آسان میکند.
 در مورد کارگاهها، کارخانه ها و موسسات اعتصابی، تا جایی که اینها نقشی مهمی در تولید کشور و یا منطقه نداشته باشند، نظام چندان اهمیتی برای آنها قائل نیست، اما در جایی که این کارخانه ها و یا موسسات خدماتی دارای اهمیت در مجموعه تولید و خدمات کشورهستند و میتوانند تاثیری و نقشی در گسترش اعتراضات و اعتصابات اقتصادی و یا سیاسی داشته باشند، با سرکوب شدید حکومت روبرو میشوند. 
شیوه مواجه حکومت با اعتراضات و اعتصابات و اشکال سرکوب بویژه در چهار منطقه تهران(شرکت واحد) اراک(شرکت هپکو و آذر آب) خوزستان(نیشکر هفت تپه و فولاد ملی اهواز) که بزرگترین موسساتی هستند که در حال حاضر درگیرمبارزه هستند، موجب این امر گشته که اعتراضات کارگران این موسسات و کارخانه ها تا حدودی متوجه حکومت و دولت شود. اما آنچه در مورد این کارگران بوجود آمده، به عموم کارگران درگیر در اعتصاب گسترش نیافته است. اساسی ترین شیوه حکومت در سرکوب  جدا از زبان فریب و یا تهدید همانا دستگیری عناصر پیشرو و فعال کارگری و محروم کردن کارگران از پیشروان مبارز خود است. 
وجه سیاسی
 در کنار این مبارزات خودبخودی اقتصادی، مبارزات خودبخودی سیاسی توده های زحمتکش و دیگر طبقات خلقی قرار دارد. ویژگیهای اساسی جنبش سیاسی توده ها، تعرضی بودن، هدف قرار دادن حکومت، سرتاسری بودن نسبی آن، بدون زمان مشخص و به عبارتی دیگر نابهنگام جاری شدن آن و در عین حال نا مشخص بودن هویت طبقات و گروههای اجتماعی شرکت کننده در آن میباشد. در مورد این نکته پایانی میتوان ارزیابی هایی در مورد هویت شرکت  کنندگان داد و مثلا این روشن است که بافت اصلی جوانان شرکت کننده در این مبارزات به طبقات کارگر و زحمتکش تعلق دارد، اما این فرق میکند با حضور مشخص و یا بگفته ای با شناسنامه مشخص در این مبارزات شرکت کردن. در مورد طبقه کارگر، امر اخیر میتواند بدو شکل تکامل اعتراضات و اعتصابات اقتصادی کارگری به اعتصابات سیاسی- امری که در فضای سیاسی کشور تغییرات زیادی  خواهد  داد- و و یا پیوستن کارگران کارخانه ها، کارگاهها و موسسات به اعتراضات و تظاهرات های خیابانی بوجود آید. این هر دو، زمانی بوجود خواهند آمد که جنبش سیاسی توده ای به مدارج پیشرفته تر و تکامل یافته تری برسد.
برنامه های حکومت برای سرکوب جنبش خودبخودی
در گذشته ما در مورد اشکال سرکوب و پروژه های دامنه دار و مداوم سرکوب اشاره کرده ایم(نگاه کنید به مقاله  تراژدی و مضحکه جمهوری اسلامی، بخش12 پروژه های امنیتی). این اشکال گر چه در برخی جزئیات تغییر کرده است، اما تغییر کلی اساسی نکرده است. آنچه که اینک بیشتر دیده میشود این است که حکومت به گروهبندی کردن اعتراضات دست زده و برنامه های مجزایی برای سرکوب یک به یک آنها تدارک دیده است. 
امر گروهبندی کردن، در گذشته در مورد سازمانهای سیاسی مخالف حکومت اسلامی(و حتی نه چندان مخالف با این حکومت مانند توده ای ها و اکثریتی ها) اجرا شد. سازمانهای سیاسی ای که به هیچوجه اتحادی با یکدیگر نداشتند و خیلی در پی هوای یکدیگر را داشتن و پشتیبانی از یکدیگر نبودند.(2) به این ترتیب نبود اتحاد یکی از علل اساسی شکست جریانات چپ و دموکرات و بطور کلی جریانهای مخالف حکومت اسلامی در جامعه بود.
اکنون نیز اساسی ترین راهبرد حکومت همان گروهبندی کردن جنبش های خودبخودی و قلع و قمع کردن یک به یک آنهاست، و نبود اتحاد در میان جنبش های خودبخودی طبقات و گروههای اجتماعی و عدم پشتیبانی  شفاهی و عملی آنها از یکدیگر امری است که این سرکوب را برای حکومت  آسانتر و ساده تر میکند.(3)
مثلا در مورد دروایش که مورد پشتیبانی هیچ  طبقه، قشر و لایه ای قرار نگرفتند، پروژه ای براه انداختند و بسیاری از دراوایش زن و مرد را دستگیر کرده(جدای از ناپدید شدن برخی از آنها) و به ضرب و شتم  و شکنجه دست جمعی آنها حتی در زندان پرداختند و از آن فیلم هم گرفتند و به همه جا فرستادند. سپس زندانهای طولانی مدت برای رهبران و افراد فعال آنها بریدند. پس ازآن رویداد، در عرصه جامعه کمتر خبری از دراویش به چشم میخورد. گویا به این ترتیب برنامه سرکوب حکومت در مورد دراویش عملی و حداقل در شرایط فعلی به پایان رسیده است.
در مورد خلقهای کرد، عرب و بلوچ که بیشترین کنشهای مبارزاتی از جانب آنها بوده است، شیوه های همانندی را با کمی تفاوتها بکار برده اند.
مهمترین اقدامات آنها در مورد خلق بلوچ بازداشت، زندان و اعدام فعالین و مبارزین این خلق می باشد. در بلوچستان، مبارزه برای حق تعیین سرنوشت با مبارزه آزادی مذهبی گره خورده است و بیشتر برنامه های مبارزاتی این خلق از طریق اعتراضات و مبارزات جداگانه و جسته و گریخته اهل سنت پیش رفته است و کمتربه  شکل متینگ و تظاهرات عمومی خیابانی و به گرد خواستهای اساسی ملی جریان داشته است. البته برخی اقدامات مسلحانه از جانب این خلق وجود داشته است، اما به جز مورد گروه ریگی( اگر از پرسشهایی که پیرامون چند و چون این گروه وجود داشت، بگذریم)که ظاهر با دستگیر شدن وی و احتمالا بیشترافراد گروهش پایان یافته است، تحرکاتی این چنین توده ای، گسترده و متداوم نبوده است.
آنچه در مورد خلق بلوچ کمتر دیده شده است، در مورد خلق کرد وجوهی بارز است؛ یعنی الویت به مبارزه در راه خواستهای ملی- در حالیکه مردم کرد همچون بلوچها اهل سنت نیز هستند- وجود سازمان های سیاسی چپ و دموکرات نسبتا پایدار( جدای از درستی یا نادرستی خط و مشی این گروهها و چپ و دموکرات واقعی یا چپ و دموکرات دروغین بودن آنها)، اشکال مبارزاتی همچون اعتصاب عمومی، تظاهرات خیابانی و مبارزه مسلحانه کمابیش متداوم. و اینها البته با توجه به شرایط متفاوت و تاریخ مبارزاتی دو خلق قابل درک است.
 در مورد خلق کرد، جدا از فشارها و اختناقی که این خلق در کردستان زیر آن زندگی میکند، در یک ماه اخیر، شاهد اعدام جوانان کرد و موشک زدن به مقر حزب دموکرات کردستان بوده ایم. همچنین حزب دموکرات کردستان خبری در مورد زدن برخی مناطق بوسیله برخی پهپاد داده است. بنابراین در مورد این خلق پروژه ها همانند سابق است و تنها تفاوتی که مشاهده میشود استفاده از ابزارهای جدید نظامی در مبارزه برای سرکوب این خلق است.
در مورد خلق عرب، به نظر می رسد که پروژه مشکوک حمله مسلحانه به رژه نیروهای نظامی  دستاویز حکومت برای دستگیری های گسترده روشنفکران خلق عرب گشته است. روشن است که در چنین مواقعی افرادی فعال در جنبش توده ای دستگیر شده و به زندانها فرستاده میشوند و در زندانها پس از ارزیابی در مورد درجه فعال بودن و مبارز بودن فرد پیشرو و نیز مقاومت وی در زندان، به زندانهای طویل محکوم شده و یا در فرصت های مناسب از نظر رژیم اعدام میشوند.
در مورد آموزگاران، رانندگان کامیون،  مبارزات زنان، دانشجویان، کسبه و بازاریان و دیگر گروههای معترض اجتماعی نیز همین رویه در پیش گرفته شده است. تهدید کردن، بستن اعتصابیون یا مبارزین گروهی یا منفرد به توطئه گران خارجی، دستگیری ها و بازداشتهای گسترده، زندان های طویل و غیره. اشکالی که تنها با شکلهای دیگری از سرکوب که خاص آن صنف، دسته و یا گروه است کامل میشود(مثلا در مورد دانشجویان ستاره دار کردن، محروم کردن از تحصیل و غیره و یا اخراج کردن در مورد آموزگاران).
نبود یگانگی، یکی از مهمترین ضعفهای کنونی جنبش انقلابی کنونی ایران است. چنانکه در بالا اشاره شد همانگونه که سازمانهای سیاسی جدا از یکدیگر بوده و اتحادی نداشتند و نیز هیچگونه پشتیبانی از یکدیگر نمیکردند- و این یکی از اموری بود که سرکوب آنها را ساده تر میکرد- اینک و در ابعادی وسیع همین مشکل در مورد جنبش خودبخودی توده ها بوجود آمده است؛ با این تفاوت که سازمانهای سیاسی ظاهرا نماینده پیشروترین بخش طبقات مختلف به شمار میایند، در حالیکه در جنبش های خودبخودی عموما توده های عادی درگیرهستند و این جنبش ها بدون حداقل سازمانهای صنفی خود نمیتوانند اعمال منظمی در پشتیبانی از یکدیگر انجام دهند.
تشکلات ابتدایی مردمی و فعالین غیر حرفه ای
در حال حاضر بار اصلی جنبش خودبخودی بدوش برخی تشکلات ابتدایی صنفی و یا صنفی- سیاسی توده ها و فعالین خود این جنبش ها افتاده است. در گذشته این امکان بود که این فعالین به سازمانهای سیاسی بپیوندند اما با توجه به شرایط سازمان های سیاسی در جامعه که دارای حداقل نفوذ هم نیستند، چنین وضعی بوجود نیامده است. این امر از جهاتی بشدت زیان آور است. زیرا فعالین جنبش های خودبخودی نه حرفه ای هستند و نه دارای دورنمای مشخص سیاسی و یا حتی اقتصادی. برای نظام بسیار آسان است که اینها را دستگیر کرده و زندانی کند؛ همانگونه که در دستگیری های گسترده پیشروان و فعالین مبارزات و اعتراضات خیابانی دی ماه عمل کرد. برنامه اساسی رژیم زدن فعالترین بخش توده ها در هر گروه، دسته و طبقه و در هر زمینه، و در سطح کلان زمین گیر کردن نسل نوین مبارزان توده ای است. کارگران، آموزگاران، دروایش و رانندگان مبارز،  زنان جسور وبی باک، دانشجویان فعال، بازاریان و کسبه  پیشرو و غیره.
علنی گرایی فراوان و تحرکات این فعالین نیز بسیار کم است. مثلا در حالیکه بسیاری از فعالین میدانند که حکومت در حال دستگیر کردن آنهاست، اما بندرت جای خود را تغییر میدهند و بسیار آسان بدام میافتند. بر مبنای برخی خبرها، به نظر میرسد در هر منطقه وظیفه نیروهای اطلاعاتی سپاه و دولت شناسایی همین پیشروان و در موقع خود دستگیر کردن و به زندان فرستادن آنها باشد.
گرچه مشکل است که با توجه به شرایط جاری اقتصادی- سیاسی در کشور شکست کامل جنبش خودبخودی به عنوان یک امکان مهم  طرح شود، اما اگر امر به همین شکل پیش رود، این امکان همواره  این جنبش را تهدید خواهد کرد. زیرا در صورتی که این جنبش نتواند تداوم یابد به هرز خواهد رفت و  مبارزه مثبت جای خود را به هرج مرج اجتماعی، دزدی، جنایت و افتادن توده ها بجان یکدیگر و نیز مهاجرت به کشورهای دیگرو در نهایت تمکین به اوضاع خواهد داد.
هرمز دامان
نیمه دوم مهر 97     
یادداشتها
1-    برای نمونه میتوان به مبارزات کارگران نیشکر یا فولاد ملی اهواز توجه کرد. کارگران این کارخانه ها چندین سال است که درگیر مبارزه، اعتراض و اعتصاب هستند، اما کمتر دیده ایم که کارخانه یا کارگاهی از خواستها و مبارزات آنها پشتیبانی کرده باشد. همچنین در خواستهای اقتصادی کارگری، کمتر خواستهایی که به عموم کارگران  در سراسر ایران مربوط شود، مثلا خواست تشکل صنفی کارگری که جدا از تشکلات دولتی باشد، گنجانده شده است و تنها این اواخر بخشی از کارگران راه آهن(خط و ابنیه فنی) خواست ایجاد تشکل صنفی را در زمره خواستهای خود گنجانده بودند و این در مورد این کارگران قدمی به پیش بود. در مورد تشکلهای کارگری نیز چنانچه نگاهی به سایت های اینترنتی بکنیم میبینیم که  دهها و صدها گروه اسمی یا روی کاغذ کارگری وجود دارند، اما نه پشت این نامها افراد زیادی وجود دارند و نه اینها واقعا کارگری اند و نه نفوذی در میان کارگران دارند. کمیته های رنگارنگ هماهنگی و یا اتحادیه های اسمی کارگری که بعضا مشکوک و دست ساز نظام نیز هستند، از این زمره اند.
2-    این وضع به جایی رسید که حتی زمانی که رژیم بسیاری از رهبران و اعضای سازمان اتحادیه کمونیستهای ایران را اعدام کرد، بسیاری از چپ هایی که حتی تا حدودی وجوه مشترکی با این سازمان داشتند، خیلی ککشان نگزید و در بهترین شرایط شاید برخی از آنها کمی متاثر شدند، بی آنکه حتی کوچکترین اعلامیه ای بدهند و محکوم کنند. کسی چه میداند ممکن است برخی از آنها خوشحال هم شده باشند!؟ ما در اینجا از ترتسکیستهای متعفن حکمتی و دارو دسته های وحدت کمونیستی صحبت نمیکنیم که شادی زاید الوصفی داشتند!؟
3-    این نکته در خور توجه است که زمانی که ما گروههای چپ و دموکرات را در سطح جامعه داشتیم، مردم دنبال آنها نبودند( و در این مورد تقصیری متوجه مردم نیست)؛ و اینک که مبارزات خودبخودی توده ها را داریم، گروههای چپ و دموکرات کاره ای نیستند(و این تا حدود زیادی تقصیر را متوجه خود این گروهها میکند)! این جدایی مزمن و هولناک خواه بین احزاب و سازمانهای سیاسی و خواه بین جنبش خودبخودی و جنبش آگاهانه، کار را برای سرکوب جنبش از جانب حکومت، ساده تر و آسانتر کرده است.


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر