۱۳۹۷ مهر ۸, یکشنبه

درباره حمله مسلحانه اهواز و چگونگی استفاده ارتجاع حاکم از آن


درباره حمله مسلحانه اهواز و چگونگی استفاده ارتجاع حاکم از آن

در روز اول مهر و هنگام برگزاری مراسم حکومتی به مناسبت سالروز جنگ ارتجاعی ایران و عراق تهاجمی مسلحانه از سوی گروهی موهوم، به نیروهای سرکوبگر پاسدار در حال رژه و تماشاچیان مراسم صورت گرفت و طی آن حدود 26 نفر کشته و در حدود 60  نفر نیز مجروح شدند.
طبق روال حکومت مخوف و توطئه گرجمهوری اسلامی، حوادث این جریان هم همچون حمله مسلحانه به مجلس و قبر خمینی در 17 خرداد سال1396 در پرده ابهام قرار دارد و مشکوک می نماید. این که واقعا اجرا کنندگان این تهاجم چه کسانی و یا چه گروههایی بودند، هنوز روشن نیست. نخست مسئولیت آن به وسیله سازمان «الاحواز» پذیرفته شده و سپس از سوی این سازمان تکذیب میگردد؛ پس از آن مسئولیت حمله بوسیله  گروه داعش پذیرفته میشود و عکس و فیلم هایی از عاملین حمله نشان داده میشود.
در مورد خود حمله نیز شک و شبهات فراوان و پرسش های بی پاسخ بسیاروجود دارد؛ خواه  در مورد چگونگی  خود حمله و خواه از جهت اهداف اساسی آن. برای نمونه یکی از اعضاء کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که به احتمال از اطلاعاتی های سابق است میگوید: «مهاجمین به مدت 12 دقیقه به مردم تیراندازی کرده اند و هیچکس مانع آنها نگشته است» و یا رئیس این کمیسیون میگوید که «مهاجمین به مردم تیر خلاص زده اند بی آنکه کسی مانع آنها شود».
چنین اظهاراتی میتواند بیانگر این مسئله باشد که نیروهای حکومتی اگر حتی مستقیما دست خودشان در کار نبوده، و مثلا گروه مجری حمله، دست ساز سران سپاه قدس و یا سازمان اطلاعات سپاه نبوده باشد، اما با توجه به نفوذ در گروههایی این چنین و یا بده بدستان هایی با گروههایی از گونه داعش، از برنامه حمله اطلاع داشته اند و دست مهاجمین را باز گذاشته اند تا کشتار خود را صورت دهند و آنها بتوانند به شکل دلخواه از آن بهره برداری کنند.
اما در مورد شرایط بیرونی این تهاجم:
این حمله مسلحانه پس از اعدام سه جوان مبارز کرد و حمله موشکی به پایگاه حزب دموکرات صورت میگیرد. اعدام و حملاتی که  اعتراض و مبارزه خلق کرد را بر انگیخت و انزجار بیشتر میان مردم نسبت به حکام کنونی و پاسداران کریه آن بوجود آورد.
از سوی دیگر، این حمله در استانی صورت میگیرد که هم خلق ستمدیده و دلاور عرب و روشنفکران پیشرو آن در حال مبارزه با حکام کنونی است و هم مبارزه کارگران در شوش و اهواز در اشکال پیشرفته ای، و به همراه مبارزات مردم ایران  با حکام کنونی، در جریان است.
و بالاخره از سوی سوم، این حمله در زمانی صورت گرفته که روحانی رئیس جمهور قرار بوده در سازمان ملل حضور یابد، و در عین حال  تضاد امپریالیسم آمریکا و کشورهای منطقه که این استان در مجاورت آنها قرار دارد با جمهوری اسلامی شدت بیشتری گرفته و حکام کشور را در تنگناهای بیشتری قرار داده است.
بر مبنای شرایط بالا روشن است که نتایج این حمله مسلحانه که ربطی به نیروهای مردمی ندارد، در خدمت منافع حکومت ارتجاعی اسلامی  قرار دارد.
یکم، نیروهای پاسدار و حکومت آخوندی را پس از اعدام سه جوان هموطنمان  و حملات موشکی به حزب دموکرات، در موقعیت «مظلوم» قرار داده و باصطلاح اکنون این نیروها در موقعیتی که میتوانند تهاجم کنند، قرار گرفته اند.
دوم، به این نیروها این امکان را میدهد که شرایط اختناق و سرکوب شدیدتری را در استان خوزستان ایجاد کرده و خلق عرب و کارگران  مبارز را مجبور به عقب نشینی و یا سکوت کرده و مبارزه آنها را مختل سازند. در پی این حمله مسلحانه است که حدود 200 نفر از  روشنفکران و فعالین مبارز عرب بازداشت و روانه زندانها میشوند و تردیدی نیست که  حکام و پاسداران آن میخواهند از فضای بوجود آمده حداکثر استفاده را کرده و جو محافظه کارانه ای بر مبارزه  خلق عرب و کارگران در خوزستان حاکم کنند.
سوم، ظاهر این حمله میتواند دستاویزی برای تحرکات سپاه حداقل در کلام و حرف علیه برخی کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی و امارات متحده و در پی آنها امپریالیسم آمریکا که حکومت این حمله را به آنها نسبت میدهد، فراهم کند. های و هوی  خامنه  ای و سپاه درباره پاسخ به آن و«انتقام» گرفتن از عاملین این حمله  نیز در همین راستا قرار داشته است.
و چهارم اینکه موقعیت حکومت منزوی و زیر فشار ایران را در روابط دیپلماتیک با کشورهای امپریالیستی و نیز دیگر کشورهای جهان بهبود بخشد.
 از میان آنچه حکومت ولایت فقیه میتواند انجام دهد، تنها بیشتر کردن خفقان در استان  خوزستان و البته به همین بهانه ها تمامی ایران است که  میتواند تحقق یابد.
اما در مورد پاسخ عملی به کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات و یا اسرائیل:
 مشکل که حکومت اسلامی حتی از طریق عوامل وابسته خود در منطقه مانند حوثی های یمن، حزب الله لبنان و ...  آن هم با توجه به تهدیدات جان بولتون و مایک پمپئو که گفته اند«چنانچه حکومت ولی فقیه دست به عملی بر ضد آمریکائیها و یا متحدان آمریکا در منطقه بزند گوشمالی سختی خواهد شد» دست به عملی بزند. عملی که با وجود چنین تهدیدهایی به هیچوجه عواقب روشنی ندارد.
در مورد موقعیت دیپلماتیک جمهوری اسلامی در جهان و مسئله تحریمها نیز وضع بیش از اینها خراب است که بتوان از چنین «مظلوم نمایی» هایی برای بهبود آن استفاده کرد. 
به این ترتیب ، نتایج اساسی استفاده از این حمله متوجه جنبش توده ای مردم ایران، خلق عرب و طبقه کارگر خواهد بود و کلید مسئله هم همین است.
 خامنه ای و پاسدارانش گمان میکنند که با چنین برنامه هایی و یا استفاده از چنین رویدادهایی، میتوانند طبقه کارگر و توده های خلق را وادار به تمکین  مطلق در مقابل شرایط ناگوار و طاقت فرسای زندگیشان کنند. اوضاع اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر و توده های زحمتکش و میانی جامعه  روز بروز و از هر نظر بدتر میشود و تنها راه تقابل با آن از جانب خامنه ای و حکومتش، بازداشت و زندان و اعدام پیشروان آنها است. این چنین پاسخی، نه تنها قادر نیست طبقه کارگر و توده های مردم را ساکت کند، بلکه برعکس آنها را به مقابله به مثل سوق داده و دیر یا زود طبقه کارگر و توده های زحمتکش سلاح بدست گرفته و خود به همت خود ترتیب حکومت کریه خامنه ای و پاسدارنش را خواهند داد. همچنانکه در زمان اوج گیری جنبش خلق علیه رژیم شاه، توده ها به مرور دست به سلاح بردند و نخست به ترورهای انفرادی عوامل کثیف حکومت دست زدند، اشکال مقابله خامنه ای و پاسدارنش با طبقه کارگر و توده ها نیز، مردم و جنبش آنها را به سوی گرفتن سلاح و دست زدن به اشکال گوناگون مبارزه مسلحانه میراند.
تهاجم مسلحانه اهواز بهانه ای هم شده به دست تمامی ورشکستگان سیاسی از اصلاح طلبان حکومتی گرفته تا لیبرالها  که در مذمت کاربرد سلاح و حملات مسلحانه  و «تروریسم» اظهار نظر کنند و چپ و راست مردم را به حذر کردن از چنین اقداماتی فرا خوانند و در گوش مردم بخوانند که چنین اقداماتی آب به آسیاب رژیم ریخته، دست آن  را در سرکوب جنبش مردم بازتر خواهد کرد.
البته ما به سهم خود با هر گونه مبارزه مسلحانه انفرادی و جدا از توده مخالفیم. ما باور داریم که بدست گرفتن سلاح باید متکی به تمایل طبقه کارگر و توده ها و بر مبنای خواست و درجه رشد جنبش آنان باشد و در عین حال بر مبنای درگیر شدن خود آنان انجام شود و نه اینکه بوسیله گروهی جدا از توده صورت گیرد. انقلاب کار توده هاست و حزب و سازمان پیشرو کمونیستی هرگز وظیفه ندارد که بجای طبقه کارگر و توده ها دست به عمل زند و بجای آنان انقلاب کند و از آنان بخواهد که در پی وی بیایند. برعکس وظیفه دارد که با دادن آگاهی دموکراتیک و سوسیالیستی به آنان و سازمان دادن و منظم کردن جنبش آنها، مبارزات آنان را به آگاهی و نظم مجهز کرده و خود آنها را درگیر انواع مبارزه  و از جمله مبارزه مسلحانه کرده، در پیشاپیش توده ها گام برداشته و مبارزات آنان را با اتکاء به پیشروترین عناصر توده رهبری کند. اما اولا امثال این تهاجم مسلحانه که بوی گند توطئه از آن به مشام میرسد، ربطی به جنبش و مبارزه توده ها نداشته، و دوما نه چنین اقداماتی میتواند مانع مبارزه مسلحانه اصیل خود توده ها شود و نه چنین نصایحی میتواند آنها را از چنین اقداماتی باز دارد. این امری است عینی و بیرون از اراده حکومت اسلامی، اصلاح طلبان و یا لیبرالها و همچنانکه تاریخ مبارزات توده های ایران نشان میدهد دیر یا زود صورت خواهد گرفت.
همراه با اصلاح طلبان و لیبرالها برخی گروه های شبه چپ و از جمله ترتسکیستها و خروشچفیست ها نیز که همواره از چنین فرصت هایی استفاده میکنند تا افکار منحط و اکونومیسم متعفن  خود را پیش برند و نفس مسموم خود را درون طبقه کارگر بدمند، زوزه هایی  در رد«گانگستر بازی» به راه انداختند. این حضرات که ته کلامشان این است که با زبان خوش با حاکمان صحبت کرده و بنا به گفته هاشان به «بورژوازی» بگویند «اگر نمیتوانی جامعه را اداره کنی، خواهش میکنم که بفرما کنار و حکومت را بده به ما تا آنرا اداره کنیم»!؟ به فریب کاری خود ادامه داده و این گونه به طبقه کارگر تعلیم میدهند که این طبقه صرفا با سندیکاها و حتی شوراهای غیر مسلح خود، یعنی بدون سلاح و بدون دست زدن به مبارزات و اقدامات مسلحانه، میتواند نظام حاکم را مقهور کرده و حکومت خود را برپا گرداند. آنان با«گانگستر بازی» خواندن این تهاجم مسلحانه، در واقع میخواهند نفس مبارزه مسلحانه توده ها را که دیر یا زود بوسیله طبقه کارگر و توده ها انجام خواهد شد، نفی کنند. تاریخ، خیال باطل این  نوکران بورژواها و امپریالیستها را نیز نقش بر آب خواهد کرد.    
گروهی از مائوئیستهای ایران
7مهر 1397




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر