۱۳۹۷ شهریور ۱۱, یکشنبه

هر جنبش، شورش و انقلاب توده ای اصیلی یک ضد انقلاب، یک ارتجاع فشرده شده در مقابل خود شکل می دهد!*


هر جنبش، شورش و انقلاب توده ای اصیلی یک ضد انقلاب، یک ارتجاع فشرده شده در مقابل خود شکل می دهد!*

موقعیت و شرایط کنونی روبه گسترش و رشد جنبش توده ای از یک سو و فشار دولت آمریکا به طبقات حاکم بر ایران برای تسلیم به اوامر امپریالیسم و اجرای همه جانبه و تمام عیار خواسته های وی موجب  تجزیه حاکمیت  و ریزش ها از یک سو و روند گرد آمدن یک لایه پیرامون جناح خامنه ای به عنوان مرکز سفت و سخت قدرت ارتجاع از سوی دیگر شده است.  بر مبنای این گرایشهای دو گانه، نوسانات، چرخشها و جابجایی هایی بیشتری در جناح های مختلف بورژوا- دلال و فئودال مسلک حاکم بوجود آمده و میاید. مهمترین این نوسانات درهفته های اخیر از جانب روحانی رئیس جمهورصورت گرفته است.
برنامه های خامنه ای و نوسانات روحانی
تا آنجا که به مسئله جدال بر سرگرفتن سهم بیشتر از قدرت حاکم مربوط است، شخص روحانی و جریان وی در تضاد شدیدی بسر برده و میبرد. از یک سو وی درهر دو بار انتخابات ریاست جمهوری ( 1396 و 1392) با استفاده از فضای انتخاباتی در کشور، سخنانی پر آب و تاب و شعارهایی تند در تقابل با جریان خامنه ای بر زبان رانده و امیدهایی در برخی گروهها از سرمایه داران بخش خصوصی و لایه های میانه و بالای طبقه خرده بورژوازی برانگیخته است، و اینها تاثیر زیادی در گردآوری مردم و رای بالای وی و به این ترتیب گرفتن نقش مهمتری در قدرت و پس راندن جناح خامنه ای از جانب او و جریانش داشته اند؛ و از سوی دیگر پس از برخی ترفندها و ضربات نه چندان شدید از جانب جناح خامنه ای او(و جناحش) به عقب رانده شده و خود وی نیز بزدلانه سرتسلیم فرود آورده و از خیر جاه طلبی های خود گذشته است.
 در انتخابات سال 96 روحانی فکر میکرد که شاید بتواند با گرد آوردن بخشی از جریانهای راست و اصلاح طلبان پیرامون خود و تشکیل یک ائتلاف طبقاتی در درون کشور و بدست آوردن پشتیبانی امپریالیستهای آمریکایی و اروپایی در بیرون، با جریان خامنه ای مبارزه کرده و آنان را در انزوا قرار دهد و تغییراتی در وضع اقتصادی و سیاسی صورت دهد. وی امید داشت که با گردش هر چه بیشتر اصلاح  طلبان به راست و«تعدیل» کردن خواستهای خود، و از سوی دیگر گرایش به فاصله گرفتن از جناح خامنه ای از جانب برخی از راست ها مانند ناطق نوری و لاریجانی، و تشکیل ائتلاف بین این دو جناح به گرد روحانی (وی میخواست نقش رفسنجانی را بازی کند و سیاستهای وی را ادامه دهد) بتواند خامنه ای را عقب براند و این ائتلاف را جناح حاکم کند. اما ضربات نه چندان شدید خامنه ای و جناحش به روحانی، وی را که شخص فرصت طلب، عاشق جاه و مقام، ترسو و بطور کلی ابن الوقتی است، مجبور به عقب نشینی  کرد.
از آن پس( و بر سیاق گذشته) وی عموما تلاش داشت با چرب زبانی و بازی های سیاست مدارانه، موقعیت خود را در جناح های مخالف خامنه ای و کلا این جناح را در مقابل خامنه ای حفظ کند؛ اما چون میدانست( و روند رویدادها نیز نشان داد) که دارای جُربزه و قابلیت و توان عملی ایستادگی نیست، همواره راه دررو برای خود را در مقابل خامنه ای باز گذاشت و هر بار پس از توپ و تشر و ترتیب دادن برنامه ای، بسرعت راه خود را کج کرد و مجیز گوی خامنه ای و مطیع و مجری اوامر او گشت.
 به این ترتیب تضادی که در شخصیت و جریان روحانی وجود دارد از یکسو مبارزه برای کسب پشتیبانی توده ای( وهمچنین  امپریالیستها) و بدست آوردن سهم بیشتری از حاکمیت برای خود و جریانش، و از سوی دیگر حفظ خود در حاکمیت در کنار جریان مسلط به هر قیمت است. سخنرانی اخیر روحانی در مجلس نشان داد که این گرایش آخری پر زورتر است و بر برنامه های روحانی تسلط بیشتری یافته است.
مسئله پرسش های مجلس
روحانی که پیش از سخنرانی در مجلس،  با برنامه ترتیب داده شده بوسیله سپاه پاسداران و باندهای مرتبط  در قم، با«استخر فرح» یا در حقیقت «استخر مرگ» تهدید شده بود- و احتمالا باید میان این دو رویداد یعنی داستان پنج پرسش مجلس و برخی اشارات نخستین روحانی که این امر فرصت خوبی در اختیار وی قرار میدهد تا برخی حقایق و ناگفته ها(براستی کدام ناگفته ها!؟ اینکه تمام این وضعیت زیر سر خامنه ای، سپاه پاسداران، و موسسات زیر نظر خامنه ای و در یک کلام دولت در دولت یا دولت پنهان است) را با مردم در میان بگذارد و قضیه قم و «استخرمرگ» رابطه ای باشد- سکوت و توجیه را بر افشاگری ترجیح داده و ضمن یک عقب نشینی از آنچه قرار بود در مجلس بگوید، به دستورات خامنه ای عمل کرد. دستوراتی که پیش از این سخنرانی و در دیداری که وی پیش از آمدن به مجلس با وی داشت، به او داده شده بود.
 سخنرانی و مواضع روحانی در مجلس و تضاد فاحش بین آنچه گویا قرار بود بگوید و آنچه گفت، چرخش مهم و کمابیش تعیین کننده ای در نوسانات و موضع گیری های وی به شمار میآید و نشانگر عمق فرصت طلبی سیاسی و ابن الوقت بودن وی و فروختن رای مردم به هر قیمتی است و جایی برای تردید نمیگذاردکه نه تنها توان مبارزه با جریان خامنه ای را در خود نمی بیند بلکه میترسد به سرنوشت رفسنجانی دچار شود؛ و چون مایل نیست چنین سرنوشتی بیاید، تمایلی هم به ماندن در کنار جریانها و گروههای اصلاح طلب و یا جریان محافظه کاری که با خامنه ای و باند او مخالف است، یعنی عمده جریانهایی که برای وی رای گرد آورده و او را بر سرکار آوردند، و مبارزه در جهت شعارهای انتخاباتی خود ندارد. او ترجیح میدهد برای حفظ  قدرت و جایگاه خود در حاکمیت، دو دستی به جناح خامنه ای بچسبد و به هر قیمتی با این جریان وارد سازش شده، جای سفت و محکمی در میان باند حاکم برای خود بسازد و به این ترتیب نه تنها موانعی برای برکناری وی و دولتش در مقابل جریان خامنه ای درست کند، بلکه وضع و موقعیت خود را برای دوران پس از ریاست جمهوری در طبقات حاکم بیمه کند. سخنرانی وی نشان داد که روحانی به زمره افراد و جریانهایی تعلق داردکه عاشق قدرت و جایگاه هستند، و آنگاه که آنرا بدست آوردند به هیچ قیمتی حاضر نیستند آنرا از دست بدهند.
جنبه دیگر این سخنرانی و وادادن روحانی مقابل خامنه ای، ارتباطی است که بین این  عقب نشینی و مذاکره با آمریکا نهفته است. میتوان حدس زد که جریان خامنه ای مایل است که جریان مذاکره با دولت آمریکا با رهبری تمام و کمال وی پیش رود و به همین دلیل هم سنگ اندازی ها و مچل کردن های روحانی و دولتش(استیضاح وزیران یکی بعد از دیگری) از جانب وی ادامه یافته و ظاهر ادامه خواهد یافت.
از سوی دیگر به نظر میرسد که دولت امریکا نیز بیش از پیش متوجه شده است که جریان روحانی در معادلات قدرت هیچ پخی نیست و چنانچه بخواهد با روحانی و جریان وی وارد معامله شود، این امر سود چندانی برای وی نخواهد داشت و از سوی جریان خامنه ای تخریب خواهد شد. بنابراین این امکان وجود دارد که  روحانی با علم به چنین تغییراتی در گرایش امپریالیسم آمریکا و دست بالا پیدا کردن جریان خامنه ای در مذاکرات، دست به این عقب نشینی زده باشد. این امر البته نه تنها در مورد روحانی بلکه برای تمامی کسانی که به گرد حلقه سفت ارتجاع جمع میشوند راست در میاید.
جنبه سوم قضیه هم مربوط است به خود خامنه ای( و فرماندهان سپاه) و گرایش های اساسی وی در جهت اجازه مانورآنچنانی ندادن به جریانها مخالف خود، اجازه به آنها دادن و یا استفاده از آنها در چارچوب برنامه های خود و یا جزیی از مانورهای خود کردن آنها، مجبور کردن آنها به تمکین  به خود و یا الحاق آنها به جبهه خود، طی مقابله با جنبش توده ای. به عبارت دیگر، از نظر وی، فرایند مبارزه با جنبش توده ها، فرایند مبارزه نهایی درون حاکمیت و تسلط مطلق وی بر حاکمیت نیز خواهد بود. این مبارزه از نظر جریان خامنه ای باید یک پایان داشته باشد: جنبش توده ای سرکوب شود، حاکمیت یکدست گردد و رابطه با امپریالیستها بر قرار گردد.
هرمز دامان
                                                                                          نیمه نخست شهریور 97      
*عبارتی از لنین با کمی تغییر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر