۱۳۹۹ مرداد ۱۲, یکشنبه

درباره برخی مسائل هنر(14)






درباره برخی مسائل هنر(14)

بخش دوم
هنر و مخاطب
عوامل گسترش مخاطبان هنر
نقش شرایط عینی، تحصیلات و سواد و روی آوری توده ها به هنر
یکی از دلایل مهمی که در گرایش توده های استثمار شده و ستمدیده به هنر نقش داشت، رشد مدارس و دانشگاه ها، باسواد شدن مردم و بالا رفتن تحصیل کرده ها بود. این امر موجب شد که از یک سو تعداد روشنفکرانی بیشتر شود که به هنر اشتغال داشتند و تمایل  داشتند که هنری که بتواند با توده ها رابطه بر قرارکند، بیافرینند، و از سوی دیگر، به مرور میان مردم زحمتکش به ویژه کارگران و دهقانان، افرادی که توانایی خواندن و نوشتن پیدا کنند، بیشتر و بیشتر گردد(در سال های 20 تا 32 بخشی از دهقانانی که از روستا به شهر برای پیدا کردن کار  و کارگر شدن می رفتند، چند کلاس سواد داشتند و خواندن و نوشتن بلد بودند) و در نتیجه تا آنجا که این امر می توانست در روی آوری آنها به هنرها به ویژه هنرهای نوشتاری موثر باشد، نقش بازی کند.
 این روند از مشروطیت آغاز شد. اما با توجه به تغییراتی که در ساخت اقتصادی و سیاسی- فرهنگی ایران در سال های پس از مشروطه و در زمان رضا شاه ( نَکره، قُلدر و مستبدی که خود را شاه خواند و بیست سالی ایران را تبدیل به گورستان کرد) با تسلط و رهبری امپریالیسم انگلیس شکل گرفت، نیاز به نیروهای کاری ای به وجود آمد که در پروژه های صنعتی همچون شرکت نفت و نیز کارخانه های نوساخته کار کنند.
 بدین سان طبقه کارگر ایران و این بار در داخل کشور- برخلاف گذشته که در منطقه قفقاز و آذربایجان و ارمنستان شکل گرفته بود - به مرور در جنوب و شمال( شیلات که به وسیله ی روس ها ایجاد شد) و نیز در تهران( کارگران چاپ خانه ها) و نیز در دخانیات، قند و شکر و راه آهن شکل گرفت(1). دهقانان به سوی شهرها و مناطق صنعتی مهاجرت کردند و از درون چارچوب های محدود زندگی روستایی بیرون آمدند. در این مناطق بخش هایی از آنها  که لایه های ماهر طبقه کارگر ایران را به وجود می آوردند، برخی کلاس های ابتدایی آشنایی با مسائل کاری را طی می کردند و با کادرهای تحصیل کرده بیشتری آشنا می شدند و این همه برای انگیخته شدن دیدگاه های نوین در آنها موثر بود.
 در کنار این روند نیاز به کادرهای تحصیل کرده برای مراکز دولتی و آموزش و بهداشت بیشتر شد و به این ترتیب، لایه های میانی و تهیدست خرده بورژوازی مدرن ایران یعنی کارمندان اداره های دولتی و خصوصی، آموزگاران مدارس و کارکنان عادی مراکز درمانی شکل گرفت. پیشروان این لایه ها، بخشی از هنرمندان نخستین و توده ی این لایه ها بخشی از مهم ترین مخاطبین هنر و ادبیات و موسیقی از میان توده های زحمتکش مردم را در سال های پس از مشروطه شکل دادند. 
 نقش نیروهای سیاسی پیشرو
از آن سوی، به دلیل تبلیغ و ترویج نیروهای نوین کمونیست که از زمان مشروطه و در میان کارگران باکو و نیز در ایران در میان نخستین کارگران به کار سیاسی پرداخته بودند، سطح سواد، آگاهی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی طبقه کارگر بالا رفت. امری که در سال های 1320 - 1300  ادامه یافت و پس از سال های 20 با تشکیل حزب توده که بخش بزرگ طبقه کارگر، بخش های گسترده ای از خرده بورژوازی تهیدست و میانی و نیز تا حدودی مرفه شهری( مردان، زنان و جوانان) را متشکل کرده بود و ورود این حزب به صحنه سیاسی کشور، گستره ای باز هم بیشتر یافت.
در پایان این دوره و در آغاز سال های 1320 ما در شهرها، طبقه کارگری با کمیت بیشتر و کیفیت بهتری داشتیم که سطح سواد و آگاهی وی به مراتب از دوران مشروطیت  بالاتر بود. در روستاها به ویژه روستاهای شمالی( گیلان و آذربایجان) نیز با دهقانان پیشرویی روبرو بودیم که به واسطه ی ارتباط سنتی با مراکزی در ترکیه و آذربایجان شوروی و نیز طی شدن جنبش های بزرگ توده ای اجتماعی- سیاسی در آن خطه از آگاهی به مراتب بهتری نسبت به دوران مشروطیت برخوردار بودند. در همان سال های نخستین دهه بیست در آذربایجان جنبش بزرگی به رهبری حزب دموکرات آذربایجان، یکی از بزرگ ترین احزاب مردمی ایران که مبارزی همچون جعفر پیشه وری در راس آن قرار داشت، صورت گرفت. شکی نیست که این جنبش بدون پشتوانه مبارزات این خطه در دوران مشروطیت، فعالیت های نخستین کمونیست ها و دموکرات های انقلابی همچون ستارخان در منطقه و نیز فعالیت های حزب کمونیست ایران در دهه نخستین پس از مشروطیت به وقوع نمی پیوست.
به این ترتیب و با توجه به بالا رفتن سواد و تحصیلات و نیز تبلیغ و ترویج نیروهای سیاسی پیشرو، زمینه ی لازم برای توجه و علاقه بخش های پیشرو توده های طبقه کارگر و دهقان نه تنها به سیاست، بل که به هنر نو، متعهد و پیشرو جلب شد و به مرور تغییر ذائقه از هنر و شعر سنتی به ادبیات، موسیقی و هنر مدرن شکل گرفت.
موانع رشد
البته این میان عوامل معینی نقش بازدارنده و منفی را بازی کرده و می کنند. بخشی از این عوامل به وسیله ارتجاع رضا شاهی و مستبدین بعدی، بخش دیگر به وسیله شرایط توده ها و بخشی نیز به وسیله خود عواملی که درگیر رشد و ارتقاء هنر توده ای بودند و یا تمایل داشتند با مردم ایجاد ارتباط کنند، ایجاد شده و می شود. به این ترتیب، موانع رشد هم بیرونی بوده است و هم درونی. نخست نگاهی می اندازیم به عوامل برونی که مانع رشد گردیده اند و سپس عوامل درونی را بررسی می کنیم.
موانع بیرونی 
1-    نقش ارتجاع، استبداد، اختناق و سانسور
آنچه که در راه به وجود آوردن و استقرار هنر مردمی(2) نقش مانع بیرونی رابازی کرده است، در درجه نخست و بیش از همه ارتجاع و استبداد بوده است. سه دوره دیکتاتوری 1320- 1300 و 1356- 1332 و نیز چهل سال اخیر یعنی از 1399- 1360 یعنی بیشتر از 80 سال نیروی ارتجاع-  استبداد سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور( و برای دورانی مالکین بزرگ و فئودال ها)، خواه نوع سلطنتی و خواه نوع دینی کنونی آن، مانع اساسی رشد و گسترش یک هنر متعهد، اصیل، مردمی و پیشرو برای مخاطبان کارگر و دهقان بوده است. این استبداد با ایجاد اختناق سیاسی و سانسور، مانع از آفرینش آثار هنری و ادبی پیشرو گردیده است. در سال های  استبداد و اختناق و سانسور، هنرمندان متعلق به طبقه کارگر و زحمتکش و یا لایه های تهیدست و میانی خرده بورژوازی، زیر شدیدترین فشارها قرار داشتند. یکی از علل گرایش به نمادگرایی، تمثیل و  استعاره و در کنار آن درگیر شدن برخی از هنرمندان در دنیاهایی فردی، همین مسآله بوده است.
2-    تبلیغ فرهنگ ارتجاع، هنر مبتذل رژیم و تخدیر ذهنی توده ها
مانع دیگری که در مقابل رشد هنر مردمی قرار می گرفت، هنری بود که از سوی طبقات حاکم مرتجع یعنی فئودال ها و بورژوازی بوروکرات - کمپرادور رواج داده می شد. این هنر تقریبا بیشتر عرصه های روزنامه ها و مجله ها، موسیقی، شعر و رمان های بازاری، بیشتر سریال ها و نمایش های تلویزیونی و نیز اکثریت به اتفاق نمایشنامه های اجرا شده( عموما در لاله زار تهران و تا حدودی در برخی شهرستان ها مانند اصفهان) و فیلم های سینما را اشغال می کرد. روشن است که وجه اساسی این هنر ابتذال بوده و هست. ابتذالی که گاه در صوری بسیار جدی عرضه می شود و خود را منطقی و محق جلوه می دهد. وظیفه اساسی این هنر که «هنر مردم پسند»هم خوانده می شود، نه تنها سرگرم کردن توده ها، بل که مسموم کردن و تخدیر ذهن آنان بوده است. نگاهی به اشعار و داستان های مندرج در روزنامه ها و مجلات هفتگی، داستان  و رمان های بازاری و همچنین موسیقی رایج که هیچ چیز باارزشی ندارد و تنها تبلیغ ابتذال است و نیز فیلم هایی که به ویژه به «فیلم فارسی» مشهور شدند، نشانگر هنر مبتذل رواج یافته از سوی طبقات حاکم است.
 هنر ارتجاعی که عموما در اشکالی «مردم پسند» ارائه می شود تلاش می کند که خود را گاه بی طرف و گاه صرفا سرگرم کننده و بی قصد و نیت نشان دهد، اما برعکس ادعای این هنر، مضمون آنچه تبلیغ و ترویج می کند، کاملا سیاسی و در خدمت تسلط  و ماندگار شدن طبقات حاکم بورژوا- کمپرادور( همچنین در گذشته هنر ملاکین و فئودال ها) بوده است. آنچه این هنر به توده ها می قبولاند، پذیرش تفاوت های طبقاتی موجود به ویژه بین توده ها و طبقات استثمارگر و ستمگر حاکم و نیز سازش و کنار آمدن طبقات با یکدیگر در عین حفظ مرزهای میان طبقات، ستایش استعمارگران و امپریالیست ها، رواج ضعیف النفسی و تحقیر خود در مقابل آنها،  تمکین به آنچه دارند و به طور کلی وضع موجود، رواج بی فکری و خوش بودن های دروغین و چیزهایی از این گونه است.
3-    هنر «مردم پسند» غیر حکومتی
 هنر مبتذل و ارتجاعی که باید نام آن را هنر« تحمیق کننده» و یا «خرفت کننده» نهاد،(3)به طور اساسی و عمده و با برنامه  های طرح ریزی شده و حساب شده به وسیله طبقات مسلط تولید و پخش می گردد. وظیفه  اساسی این هنر، تخدیر احساسات و عواطف و نیروی روحی و تحمیق فکری مخاطبین یعنی توده های بزرگ مردم و در راس آنها طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان است.
 اما این هنر صرفا محدود به برنامه ریزی حکومتی (در بخش های سیاسی - امنیتی و از آن جا به بخش فرهنگ و هنر) نیست و تمامی هنرمندانی که به سوی این هنر و تبلیغ مضامین مورد پذیرش آن می روند، افرادی نیستند که لزوما جزو دستگاه حاکم باشند، مستقمیا بلندگوهای آن باشند، حتما سرو سری با آن داشته باشند و یا با اشغال جایگاه و موقعیت طبقاتی معینی در نظام موجود،  آگاهانه مبلغ و مروج این هنر شوند.
 در واقع، در جهتی متمایز با این روند به طور کلی  کنترل شده از بالا، هنرمندانی هستند که با نظام حاکم نیستند، ظاهرا بیرون  از برنامه آن و گاه حتی در مقابل برخی وجوه فرهنگی آن عمل می کنند؛ برخی از این هنرمندان به طور کلی از تعلقات عاطفی و طبقاتی خرده بورژوازی میانی و مرفه تبعیت می کنند. این ها  در دوره های معینی متاثر از اوضاع اجتماعی جاری آثاری«مردم پسند» پدید می آورند که گرچه لزوما طبق برنامه های فرهنگی تنظیم شده حاکم به وجود نیامده اند، اما به گونه ای ناآگاهانه در مجموع آن احساسات و عواطف و افکاری را تبلیغ و ترویج می کنند که در همان چارچوب استراتژی برنامه فرهنگی طبقات حاکم( و یا به طور کلی طبقات استثمار کننده و ستمگر) قرار می گیرد و نقشی را بازی می کنند که این طبقات و ارگان های برنامه ریز آن ها می خواهند. برای همین هم هست که بخشی از آن آزادی که نصیب این هنرمندان می شود که به راحتی آثار خود را منتشر کنند و به چاپ ها متعدد و با تیراژ بالا برسانند، کاملا کنترل شده و حساب شده از سوی نظام حاکم می گردد؛ نظامی که دستگاه سانسورش مشهور خاص و عام است. به عبارت دیگر، ارتجاع حاکم بدش نمی آید که در کنار هنر حاکم و متعلق به خودش، این هنر را نیز رواج دهد. چه بهتر که اگر لایه هایی از مردم با هنر ارتجاعی کنار نمی آیند با این گونه هنر کنار آیند.
برای نمونه می توان رمان بامداد خمار( نوشته فتانه سید جوادی) را در نظر گرفت. در حالی که فرهنگ مسلط  ارتجاعی زمان شاه سابق، ازدواج پسر فقیر و دختر پولدار را تبدیل به مضمونی رایج و فریبنده برای توده ها زیر استثمار و ستم در ادبیات و فیلم و نمایش کرده بود، مضمون این کتاب درست عکس این رویه را و البته به نوبه خود منفی بازتاب می دهد. یعنی چنین ازدواج هایی را بی سرانجام و نابودکننده ( در این داستان نابود کننده زن) نشان می دهد. این که بخشی از مضمون این داستان که به وسیله یک زن نوشته شده است و قهرمان اصلی آن نیز یک زن است، در مقابله با ستم حاکم بر زنان و پدر سالاری و مرد سالاری، هم در طبقه ی اشراف و هم در طبقات زحمتکش و تهیدست است، تنها یک سر قضیه است؛ سر دیگر آن که وجه مهمی از داستان را تشکیل می دهد، برجسته کردن خصال منفی و عقب مانده در توده ها و تحقیر توده های زن و مرد زحمتکش  و کم سواد است. در واقع، به جای تلاش در ارتقای فرهنگ توده های مردم، آنچه موجود است، یعنی اختلافات طبقاتی و به ویژه فرهنگی میان طبقات بالا و پایین، بین تحصیل کرده ها و توده ی بی سواد( در اینجا زن و مرد)همیشگی جلوه داده شده و تقدیس می گردد. وجهی از این رمان، در حالی که به طور ضمنی علیه تبلیغات حکام مرتجع تازه و نظرات( البته دروغین شان) در مورد احترام به «مستضعف» و «بسیجی بی چیز» و غیره است، در عین حال، و شاید نه چندان کم، علیه گرایشی است که با بروز و گسترش نیرو و فرهنگ چپ در سال های 60- 57 بروز کرد؛ یعنی ارج و اهمیت طبقه کارگر و توده های زحمتکش .
 همچنین نمی توان منکر شد که نوشته های از این گونه، در گرایش جوانان دختر و پسر لایه های میانی و مرفه به رفاه جویی و تلاش برای جستجوی موقعیت های بهتر اجتماعی از طریق ازدواج با افرادی از لایه ها و طبقات بالاتر پا داده است.(4)      
بنابراین، آن اختناق و سانسوری که صحبت آن رفت به این گونه نیست که مطلق باشد و در عرصه های گوناگون و به طور یکسان اعمال شود. این سانسور اساسا آن مضامینی را در بر می گیرد که به اصطلاح «خط قرمز» های آن نظام هستند. خط قرمز نظام های ارتجاعی نیز در حالی که با یکدیگر وجود اشتراک اساسی دارند، اما در عین حال تضادهای زیادی نیز میان شان موجود است. مقایسه ای سردستی بین خط قرمزهای رژیم مستبد دینی جمهوری اسلامی و رژیم مستبد سلطنتی شاه سابق نشان می دهد که گاه در عرصه فرهنگی چقدر این خط قرمز ها با یکدیگر تفاوت دارند، چندان که در برخی امور به نقطه مقابل یکدیگر می رسند. در حقیقت، ابتذال می تواند بسته به نوع ارتجاع حاکم و به ویژه علائق فرهنگی آن در شکل های متفاوت و متضادی ظاهر شود. بر این مبنا در کنار هنر مبتذل و به نوبه خود «مردم پسند» حکومتی هنر« مردم پسند غیر حکومتی نیز پدید می آید که نقش موثری در تخریب ذهنی توده های طبقات پایین بازی می کند.
نکته  دیگری را نیز در خصوص دامنه ی این خط قرمزها باید بیان کرد. عرصه هنر و فرهنگ برای طبقات استثمارگر و ستمگر حاکم، عرصه ای است که به دلیل خطرات کمتر آن نسبت به عرصه سیاسی می توان درون آن مانور داد. خود را نظامی نشان داد که به آزادی و حقوق فردی و نشر فرهنگ احترام می گذارد و چیزهایی از این گونه. برای همین درون همین هنر حاکم، یا هنری که آزادنه و با پشتیبانی طبقه یا طبقات حاکم مجاز به نشر است، گاه هنری پدید می آید که نه در خور نام هنر« مبتذل» و ارتجاعی یعنی هنر مخدر و تحمیق کننده است و نه در خور نام هنری که غیر مستقیم در چارچوب تبلیغ فرهنگ حاکم قرار می گیرد و نه در چارچوب هنر توده ای مبارز و انقلابی. بخشی از آثار هنری( شعر، داستان، موسیقی، فیلم و غیره) که در زمان شاه سابق پدید آمد، از زمره همین هنر و حاوی گرایش های مثبت بود. می توانیم از اشعار، داستان ها، موسیقی، تصنیف ها، فیلم ها و نمایشنامه هایی نام ببریم که در حالی که هنر متعهد  و مبارز و انقلابی نبودند، اما در عین حال به آن هنر تحمیق کننده و مبتذل حاکم نیز تعلق نداشتند و یا حتی به طور ناآگاهانه در چارچوب آن نیز قرار نمی گرفتند. نمونه ای از این گونه آثار هنری، رمان دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد است.
و اما در مورد تفاوت هنر انقلابی مردمی با انواع هنر«مردم پسند» که به وسیله برخی شبه روشنفکران خرده بورژوای مرفه در ایران( و نیز در کشورهای دیگر) درهم شده و می شود، چندان که این دو عامدانه و مزورانه یکی قلمداد می شوند، در ادامه این مقالات صحبت خواهیم کرد.
ادامه دارد.
م- دامون
 تیرماه 99
یادداشت ها
1-    جنبش کارگری ایران، تاریخچه و بررسی مختصر، سازمان انقلابیون کمونیست، آبان ماه 1350، ص 5- 3 )
2-   هنرکارگری یا پرولتاریایی، هنر دهقانی، هنر فولکلوریک و مفاهیمی از این دست در نزد ما دایره گسترده و مواجی را در بر می گیرد. هنر مردمی می تواند هم از نظر آنچه به آن می پردازد، همچون کار و زندگی توده ها، احساسات، علائق و تمایلات آنها، درگیری های آنها در زندگی خانوادگی و اجتماعی و شرایط و موقعیت های متفاوتی که با آنها روبرو می شوند و غیره را در بر گیرد، و هم افکار نوین و انقلابی ای که آنان می توانند دنبال کنند و بر مبنای آن جامعه را تغییر دهند. این هنر می تواند به طبقات زحمتکش روستا( عمدتا دهقانان تهیدست و نیمه پرولتارها) و شهری( به ویژه زندگی کارگران) توجه کند. می تواند صرفا شرح دهنده و نشان دهنده وضعیت ها و شرایط واقعی زندگی توده ها و اسارت آنهاباشد و هم می تواند حاوی نوجویی های و مبارزات آنها برای تغییر جهان موجود باشد. از نظر ما چنان چه هنری توده ای صرفا نشان دهنده ی واقعیت ها باشد، از ارزش آن چیزی کم نمی شود و نفس مردمی بودن آن را زیر سئوال نمی برد.
3-    مفاهیمی مانند «هنر مبتذل» و یا «هنربازاری» بهتر از «هنر مردم پسند» است، زیرا هنر اخیر می تواند شامل طیف گوناگونی  شود و نه تنها  هنر ارتجاعی بلکه هنر انقلابی- پرولتاریایی و یا مردمی را نیز در بر گیرد. زیرا هنر انقلابی نیز عموما تلاش کرده و می کندتا با توده های بیشتری، و البته نه به قیمت تمکین به تمایلات عقب مانده توده ها و حذف پیشرو بودن، در ارتباط قرار گیرد و هنری «مردم پسند» باشد.
4-    با این وجود باید بین این گونه هنر«مردم پسند» که از سوی لایه هایی از روشنفکران خرده بورژوازی میانی و مرفه ارائه می شود و هنری با وجه ترقی خواهانه مثبت که از سوی همین لایه ها به وجود می آید، فرق گذاشت. طبقات میانی و مرفه خرده بورژوازی  گاه هنری ارائه می دهند که در چارچوب نظم و ایدئولوژی ارتجاع حاکم و برنامه های فرهنگی آن قرار نمی گیرد. این هنر به طور نسبی گرایش های دموکراتیک و پیشرو دارد( البته ما اینجا از یکی دیگر از گرایش های هنری این طبقه که در حالی که ممکن است علیه ارتجاع حاکم موضع داشته باشد، در عین حال بدبینانه  و انزوا جو و منفعل است، صحبت نمی کنیم). به عبارت دیگر، گرچه آنچه این هنر مروج و مبلغ آن است، انقلابی نیست و توانایی تبلیغ و ترویج اندیشه هایی مبارز و انقلابی و گذشتن از چارچوب های نظم اقتصادی - سیاسی سرمایه داری را ندارد، اما در عین حال در چارچوب خواست های حکومت های مستبد و ارتجاعی موجود نیز قرار نمی گیرد و با آن به درجاتی به مخالفت و ستیز بر می خیزد.




۱۳۹۹ مرداد ۸, چهارشنبه

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه: گوش مسئولین کر، و چشم هایشان همچنان کور است!


سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه:
گوش مسئولین کر، و چشم هایشان همچنان کور است!

تداوم مبارزه کارگران هفت تپه با سرمایه داران دزد و اختلاس گر حکومتی

امروز چهل و پنج روز از آغاز اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه می گذرد. کارگران هر روز دست به گردهمایی در جلو فرمانداری و و راهپیمایی در شهر می زنند. در صدر خواست های آنان، پرداخت حقوق هایی است که ماه ها عقب افتاده است، آن هم در شرایط هولناک اقتصادی، تورم افسارگسیخته و بی ارزش شدن مداوم و جهش وار پول ملی که حتی با دریافت این حقوق ها، تداوم زندگی بخور و نمیر نیز برای کارگران و زحمتکشان سخت و دشوار شده است. مسئولین نسبت به اعتصاب اخیر کارگران به کلی موضع بی تفاوت گرفته اند و وقعی به خواست های کارگران نمی گذارند، اما کارگران نیز در شرایط فشار های سخت، گسترش هر چه بیشتر بیماری کرونا و تهاجم مداوم نیروهای حکومتی پیگیرانه به مبارزات خود ادامه می دهند.  مبارزه این پیشروان طبقه کارگر ایران نیاز به پشتیبانی همه جانبه طبقه کارگر ایران و تمامی زحمتکشان دارد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
9مرداد99
اعلامیه ی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در پشتیبانی از مبارزه کارگران
چهل و چهارمین روز اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه
سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹
نان- کار آزادی

شادی – رفاه – آبادی
نابود باد استثمار و کار مزدی
اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه وارد چهل و چهارمین روز خود شد.
کارگران مبارزه هفت تپه امروز سه شنبه در مقابل فرمانداری شهر شوش تجمع داشته و در ادامه در شهر شوش دست به راهپیمایی زدند.
خواست کارگران:
بازگشت به کار همکاران اخراجی
بر چیده شدن بخش خصوصی
پرداخت دستمزدهای عقب افتاده اردیبهشت، خرداد و تیر ماه می باشد.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه حمایت خود را از اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه اعلام داشته وخواهان رسیدگی هرچه زوتر به خواست ومطالبات کارگران می‌باشد.

بخش هایی از دیگر اعلامیه های سندیکای کارگران مبارز هفت تپه طی ماه های تیر و مرداد 99

امروز شنبه ۴ مرداد ماه ۱۳۹۹ کارگران ستم دیده هفت‌ تپه تجمع خود را درشوش، روبروی دفتر نماینده مجلس ادامه دادند. دفتری که هیچ جوابی برای مطلبات این مردم شریف ندارد.
چرا که منفعت او منفعت کارگران و زحمتکشان نیست، منفعت او منفعت شخصی خود و دیگر صاحبان سرمایه است.

چهل روز هست که کارگران در اعتصاب هستند وچهار ماه است که دستمزد دریافت نکرده اند.
سندیکای کارگران‌ نیشکر هفت‌ تپه حمایت خود را از اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه اعلام داشته است و خواستار رسیدگی هرچه سریعتر به خواست ومطالبات کارگران میباشد.
هرگونه تهدید و ارعاب کارگران محکوم است.
چهل روز از اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه می گذرد اما هنوز هیچ صدایی از مسئولین!!!!؟ مبنی بر رسیدگی به خواست این کارگران شنیده نشده است!!

امروز دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۹ اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه سی و ششمین روز خود را پشت گذاشت.
امروز هم کارگران به مانند روز های گذشته تجمع اعتراضی خود در مقابل فرمانداری شوش ادامه دادند.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه حمایت خود را از اعتصاب کارگران اعلام داشته وخواستار رسیدگی هرچه سریعتر مسئولین به خواست ومطالبات کارگران می‌باشد
درضمن لازم به یاد آوریست که امروز کارگران حراست شرکت به دلیل کم کردن ساعت اضافه کار آنان از طرف رئیس حراست ( که ایشان بازنشسته میباشند) در مقابل دفتر حراست تجمع کردند.
تا رسیدن به مطالبات، اعتصاب ادامه خواهد داشت، پیروزی از آن ماست.
زنده باد اعتصاب!
زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران بر علیه ستم و استثمار

 اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه امروز یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۹، در مقابل فرمانداری شوش، سی و پنجمین روز خود را پشت سر گذاشت.
کارگران همچنان علی رغم گرمای بالای پنجاه درجه خوزستان وضعیت قرمز کرنا واز همه مهمتر با شکم های گرسنه وسفرهای خالی ، به خاطر بی مسئولیتی بخش فاسد خصوصی وحامیان آنان به تجمع خود در مقابل فرمانداری شوش ادامه دادند.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه حمایت خود را از اعتصاب کارگران تا رسیدن به خواسته‌های کارگران اعلام داشته و هرگونه تعرض به کارگران محکوم است.
کارگران با اتحاد وهمبستگی خود می‌توانند به مطالبات بحق خود برسند.

در ادامه اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌ تپه امروز شنبه ۲۸ تیرماه ۱۳۹۹با سردادن شعار زیلابی تشکر تشکر، مراتب قدردانی خود را از خانم فرزانه زیلابی وکیل مدافع کارگران نیشکر هفت‌ تپه اعلام داشتند
سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه وظیفه خود می داند که در همراهی کارگران از وکیل مدافع کارگران نیشکر هفت تپه، خانم فرزانه زیلابی بسیار عزیز و دلسوز، مراتب سپاس وقدردانی خود را اعلام کند.

۲۶ تیر ۱۳۹۹
تجمع کارگران در شوش روبروی فرمانداری با شعار کارگر هفت تپه آیم گرسنه ایم ، گرسنه آیم وسایر شعارها آدامه داشت.
در این تجمع یوسف بهمنی یکی از کارگران بازداشتی که دیروز با قید کفالت به همراه دیگران همکاران خود آزاد شده بودند سخنرانی کرد.
شور بختانه تا اکنون که بیش از یک ماه است که کارگران دراعتصاب هستند و با گذشت چهار ماه از سال ۹۹ تنها یک ماه از دستمزد کارگران پرداخت شده است البته آن هم نه دستمزد همه کارگران.
هرگونه تهدید و ارعاب کارگران محکوم است.

راهپیمایی کارگران معترض نیشکر هفت تپه  در چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۹ درشوش
کارگران هفت تپه سه ماه است که دستمزد ناچیز خود را دریافت نکرده اند.
دریافت دستمز در زمان تعیین شده یکی از بدیهی ترین حقوق هر کارگری است که باید در زمان مشخص شده پرداخت شود.
یک شهروند کارگر هفت تپه در خوزستان که زمانی لقب سرزمین طلای سیاه را داشت از این همه ثروت طبیعی، تنها گرمای سوزان، آلودگی هوا، فقر و نداری نسیب شان شده است .
کارگرانی که با گذشت چندین ماه دستمزد خود را نگرفته اند، بازداشت می‌شوند. کارگرانی شریفی که از طرف حافظان سرمایه بازداشت، تحقیر و با اتهام های الکی روبرو می‌شوند، اما غارتگران ثروت مردم همچنان چپاول می کنند و آزاد هستند.
اینها بدانند که روزی تاوان این بی عدالتی ها را خواهند گرفت و دست عدالت همچون پتکی فولادین بر فرق آنان خواهد نشست.
کارگران بیدارند از تبعیض بیزارند.
کارگر میمیرد حق خود می‌گیرد ، سازش نمی پذیرد.

کارگران هفت تپه طی چندین سال ثابت کرده اند که در برابر هرگونه ناعدالتی استوار ایستاده اند.
بدانید که بازداشت و زندانی کردن کارگران و نماینده گان کارگری باعث ترس و وحشت و عقب نشینی ما نخواهد شد.
با وجود تهدید و زندان ما بیشتر از گذشته متحد تر و منسجم تر و آگاهتر به میدان آمده و خواهیم آمد.
ما کارگران هفت تپه خواهان آزادی فوری همکاران بازداشتی خود ‌‌، محمد خنیفری، مسلم چشم خاور، یوسف بهمنی و ابراهیم عباسی منجزی، بدون هیچ گونه قید و شرطی هستیم .
این همکاران در شرایط بازداشت می‌شوند که کرونا در کشور (بخصوص) درخوزستان از وضعیت قرمز عبور کرده است. عواقب به خطر افتادن جان همکاران بازداشتی به گردن نهادهای امنیتی وقضایی شوش می‌باشد.
کارگر زندانی آزاد باید گردد.

۲۵ تیر ۱۳۹۹
کارگران نیشکر هفت تپه، ارسالی به کانال تلگرامی سندیکا کارگران نیشکر هفت تپه
حاکمان ما در ظلم و ستم به تمامی اقشار عدالت را رعایت می کنند!!برای آنها فرقی نمی کند، سیاه هستی، سفید هستی، عرب هستی یا عجم!کارگر هستی یا معلم! دانشجو! پرستار. برزگر. کشاورز. فعال محیط زیست. یا فعال زنان
از نظر آنها اعتراض و مطالبه گری به معنای اغتشاش است و فرد مطالبه گر آشوبگر می باشد،حالا از هر قشری که می خواهد باشد از کارگر یا معلم یا دانشجو!
از نظر آنها همه ما محکوم و مجرم هستیم مگر اینکه خلافش ثابت شود!
شاهد این ادعای من پر بودن زندان از فعالین کارگری تا اجتماعی و دانشجویی و معلمان و سایر فعالین است!
از نظر آنها مردم حق اظهار نظر و حق اعتراض ندارند و مردم خوب از نظر آنها کسانی هستند که چشم و گوش و زبان بسته دارند.
نمونه آن حکم اعدامی است که برای 3نفر از معترضان آبان ماه سال۹۸ گذشته صادر شده است!
کسانی که نه سلاح به دست گرفته اند و نه کسی را کشته اند.
کارگران
در کنار مردم و مردم در کنار کارگران
برای رسیدن به مطالبات مان. چاره فقط  اتحاد.اتحاد.اتحاد.اتحاد

اعتصاب غذای کارگران بازداشتی هفت تپه
تفهیم اتهام یا تحمیل اتهام
طبق اخبار رسیده به کانال سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه:
به نقل از فرزانه زیلابی (وکیل کارگران بازداشتی هفت تپه (
پرونده کارگران بازداشتی(مسلم چشمه خاور- ابراهیم عباسی منجزی- یوسف بهمئی- محمد خنیفر) به شعبه پنجم دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شوش ارجاع شد.درخواست دیدار با موکلینم را داشتم ودر حالی که موکلینم نیز به دلیل بی توجهی به درخواست قانونی آن ها برای دیدار با وکیل خود در اعتصاب غذا بسر می برند، با این درخواست موافقت نگردید و تفهیم اتهام نیز با تحمیل ، بدون حضور وکیل آن ها صورت گرفته است.
در غیاب دادیار شعبه پنجم ، نظر به اهمیت امر، وضعیت موکلین به دادستان انعکاس داده شد بدین شرح که یوسف بهمئی و محمد خنیفر مبتلا به کرونا هستند ، تست کرونای ابراهیم عباسی منجزی و مسلم چشمه خاور پیش از بازداشت منفی بود که با توجه به کنترل وضعیت بهداشتی در زندان ها ،نگران ابتلای آن ها هستیم .از اینرو
تقاضای تبدیل قرار بازداشت به کفالت را ارائه دادم.
اماآزادی کارگران منوط به سپردن تعهد و عدم تجمع کارگران درب فرمانداری شده است که یک شبه گروگانگیری است.
چنانچه کارگرانی که تست کرونای آن ها منفی بوده، در زندان مبتلا بشوند و یا وضعیت بیماری کارگران مبتلا به کرونا ، در زندان تشدید شود، بدون شک مسئولیت آن متوجه دادستان ، دادیارو نهادهای امنیتی است که قصد دارند، از بازداشت موکلین به عنوان اهرمی برای پایان دادن به تجمع کارگران معترض استفاده کنند.
چهار شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۹

گروگان گیری محکوم است
مسئولین قضایی اعلام کرده اند که شرط آزادی کارگران بازداشت شده هفت تپه این است که کارگران به اعتصاب و تجمع خود در مقابل فرمانداری خاتمه دهند.
گروگان گیری دولتی محکوم است.
کارگران به گروگان گرفته شده فوری و بی قید و شرط آزاد باید گردند!
زنده باد اعتراض و اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه
۲۵ تیر ماه ۱۳۹۹

به نقل از فرزانه زیلابی وکیل کارگران نیشکر هفت تپه
کارگران بازداشتی آقایان یوسف بهمنی،ابراهیم عباسی منجزی، مسلم چشم خاور و محمد خنیفر با قید کفالت ازاد شدند.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ضمن سپاس وقدر دانی از زحمات وکیل این کارگران(سرکارخانم فرزانه زیلابی) آزادی این عزیزان را به کارگران زحمت کش هفت تپه وسایر کارگران وفعالین کار گری تبریک وشاد باش می‌گوید
چهارشنبه ۲۵تیر۹۹
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

آزادی کارگران از زندان دزفول
این آزادی بر شما و خانواده گرامی تان و تمام کارگران ایران و بخصوص کارگران مبارز هفت تپه که با شعار کارگر زندانی آزاد باید گردد! را در شهر شوش طنین انداز کردند.
زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران

زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران بر علیه ستم و استثمار
در سی و چهارمین روز اعتصاب، کارگران با تاکید بر اینکه تا رسیدن به مطالبات خود از جمله بر چیده شدن بخش فاسد خصوص و بازگشت به کار همکاران اخراجی از جمله، اسماعیل بخشی، ایمان اخضری ، محمد خنیفر و وسالاربیژنی، به اعتصاب ادامه خواهند داد.
کارگران همچنین خواهان پرداخت هرچه سریعتر دستمزد های عقب افتاده که بیش از سه ماه از تاریخ پرداخت آن گذشته است می باشند.


در سی و دومین روز از اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه
گوش مسئولین کر، و چشم ها یشان همچنان کُور است!
مسئولین!حتی نمی توانند بفهمند که شکم پنج هزار خانواده کارگر هفت تپه گرسنه است، چه توقعی باید داشت که اینها فقر و نداری را از بین ببرند در حالی که خود آنها عامل این گرسنگی هستند.
کارگران نیشکر هفت تپه به این حقیقت یقین دارند که اراده ای برای حل مشکل آنها وجود ندارد، پس کارگران تنها با اتحاد خود می‌توانند به حقوق خود برسند
برای داشتن امنیت شغلی و ‌بر چیده شدن بساط کثیف خصوصی سازی و پرداخت به موقع دستمزد وتمدید وتجدید دفترچه‌های درمانی، بازگشت به کار همکاران اخراجی وسایر مطالبات خود، باید متحد شد
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه از اعتصاب واعتراض به حق کارگران تا رسیدن به تمامی مطالبات شان حمایت می کند و از همه تشکل‌های کارگری وفعالین کارگری انتظار دارد که همواره حمایت های خود را از کارگران اعتصابی هفت تپه داشته باشند.


مسئولین!!؟چه جوابی به مطالبات این زحمت کشان می‌توانند داشته باشند؟
سه تا چهار ماه است که دستمزد کارگران نیشکر هفت تپه پرداخت نشده است.
امروز سی وپنج روز است که کارگران نیشکر هفت تپه در اعتصاب هستند ،اما جوابی به جز بازداشت تعدادی از همکاران توسط مامورین ( که می گویند مأموریم و معذور!!؟) نشنیده اند!

پیام به کارگران و همکاران عزیز
بر اساس اخبار موثق
حجم زیادی از یک میلیارد و نیم دلار ارزهایی که اسدبیگی ها که بخش زیادی از مبلغ دریافتی به نام هفت تپه از بانک مرکزی دریافت کرده اند، بوسیله صرافی ها به خارج از کشور انتقال داده اند.
اسدبیگی ها نه تنها با ندادن حقوق کارگران را به گروگان گرفته اند بلکه قوه قضاییه را نیز با انتقال ارزها به خارج از کشور خلع سلاح کرده اند .
پس دلخوش به این دادگاه نباشید!
دادگاه نهایتا چند سال زندان برای این مفسدان حکم می دهد و نهایتا همچون متهمین ارزی ویا متهمین مالی که همگی از وابستگان به دایره خودی ها هستن از یک در وارد و از در دیگر زندان خروج میزند!
مدتی استعلاجی و در ادامه عفو مشروط به خاطر پدر شدن خارج از زندان خواهند بود !
پس منتظر معجزه دادگاه نباشید!
اتکای ما فقط و فقط باید به خودمان باشد وبس! اتحاد.اتحاد.اتحاد. پس از همه همکاران انتظار میرود برای آینده خود وفرزندانمان در اعتصاب فردا صبح. و روزهای آینده مشارکت هرچه بیشتر داشته باشیم ، چون حضور گسترده کارگران مسئولین را وادار میکند که نسبت به سرنوشت ما کارگران نیشکر هفت‌تپه اقدامی جدی ودر اسرع وقت بگیرند.
فقط کافیه چند روزی جمعیت چند هزاران نفری ما، شوش را زیر پای خود بگذارد ،مطمئن باشید این مسئولین مجبور میشن فکری به حال شرکت و کارکنان بکنند.
فقط در سایه اتحاد است که پیروزی به دست می آید.
فردا منتظر جمعیت هزاران نفری همکاران عزیز درب فرمانداری و راهپیمایی در بازار جهت تعیین تکلیف خود هستیم.

۶ تیرماه ۱۳۹۹
کارگر نیشکر هفت‌ تپه از شرایط کار و زندگی خود می گوید.
کارگری که سه ماه است حقوق نگرفته است.
آیا گوش شنوایی وجود دارد؟
مسئولین باید شرمنده این کارگر باشند.
اعتراض، اعتصاب، تجمع، تشکل ، داشتن نان و آزادی و زندگی شایسته حق مسلم ماست.
زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران بر علیه ستم و استثمار







 





















۱۳۹۹ مرداد ۵, یکشنبه

«پیشاهنگان آینده» انقلاب کمونیستی یا پساهنگان رویزیونیسم مهجور مانده آواکیان


«پیشاهنگان آینده» انقلاب کمونیستی یا پساهنگان رویزیونیسم مهجور مانده آواکیان

حضرات آواکیانیست های ایرانی پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت رهبر حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان نوشته و در سایت خود گذاشته اند که در آن ژرفای بغض و کینه خود را نسبت به مبارز و انقلابی مائوئیست رفیق ضیاء صدر حزب کمونیست افغانستان و نیز جریان بین المللی مارکسیستی - لنینیستی - مائوئیستی  نشان داده اند. این بغض و عناد از این روست که  این جریان بین المللی، مضحکه ی«سنتز نوین» آواکیان را رویزیونیسم و نفی مبارزه طبقاتی و انقلاب خواند و او و دارودسته هوچی و از جمله همین آواکیانیست های پُرهای و هوی ایرانی اش را طرد کرد.
نگاهی کنیم به این بغض و عناد با رفیق ضیاء:
«..فصولی دیگر احساس دریغ از اشتباه بزرگی که در سالهای پایانی زندگی سیاسی اش مرتکب شده و نقش منفی ای که در مبارزه ای تاریخی که با تکامل کمونیسم نوین توسط باب آواکیان در جنبش کمونیستی به راه افتاد، بازی کرد. از این نظر او به جنبش کمونیستیِ افغانستان که پس از سالهای وحشتناک می خواست دوباره پا بگیرد، ضربۀ سختی زد.»( پیام تسلیت حزب کمونیست ایران (م- ل- م) به مناسبت در گذشت رهبرحزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان)
حال این هواداران پر سر و صدای باب رویزیونیست از هر فرصتی سود می جویند تا « سنتز نوین» آواکیان را به عنوان «تکامل در کمونیسم علمی» بخوانند، و به نام مشتی اراجیف ضد مارکسیستی - لنینیستی- مائوئیستی که پیش از آنان بسیاری رویزیونیست ها به شکل های دیگر بلغور کرده بودند، بقیه را«زائده گذشته» خوانده و خود را «پیشاهنگ آینده» انقلاب کمونیستی قلمداد کنند.
به راستی که شما را نه «پیشاهنگ آینده»( شما را چه به این حرف ها!) بلکه باید پساهنگ رویزیونیسم مهجور مانده ی آواکیان خواند. رویزیونیسمی که امثال کمونیسم کارگری های سلطنت طلب مزدور امپریالیسم و رویزیونیست های توده ای - خروشچفی و دیگر نوچه ها و عشاق امپریالیسم و بورژوازی به آن خیر مقدم گفتند و آن را میان خود پذیرفتند، اما نه عنوانی به او دادند و نه پیرو او شدند. آخر آنها خودشان ترتسکی و خروشچف و مارکسیست های غربی و ... را داشتند و صد البته با جوجه رویزیونیست تازه به دوران رسیده ی «بی اسم و رسمی» به نام آواکیان عوض شان نمی کردند.

در زیر متن پاسخ حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان به یکی از این آواکیانیست ها  و برخی ایرادات پوچ اش درج می گردد. این پاسخ  را در عین حال می توان پاسخی دانست به پیام تسلیت حضرات آواکیانیست های ایرانی و برخی رفتارهای مزورانه شان درون جنبش انقلابی بین المللی.
 در متن برخی تغییرات نوشتاری جزیی نیز داده شده است تا مناسب خواننده ایرانی گردد.  
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
5 مرداد99     


 پاسخ
پیام تسـلیت «جمـعی از کمونیسـت‌های انقـلابی افغانســتان»
«جمعی از کمونیست‌های انقلابی افغانستان» به مناسبت در گذشت زنده یاد رفیق ضیاء صدرحزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان پیامی فرستاده اند و از ما خواسته اند تا آن را در وب سایت مان درج کنیم.  ما هم این‌کار را کردیم. کمیته مرکزی حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان ازغم شریکی شان در این رابطه اظهارسپاس و امتنان می‌نماید. چون پیام حاوی نکاتی است که ضرورت به پاسخ دارد، لذا ناگزیریم به آن پاسخی ارائه کنیم، زیرا مطالب طرح شده یک اختلاف نظر و یا یک جدل لفظی نبوده، بل‌که کشیدن خط مرز میان مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم و رویزیونیسم است. ارائه دادن پاسخ به پیام تسلیت رسالت و مسئولیت ما برای حفظ و پاکیزگی مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم از انواع و اشکال رویزیونیسم و بخصوص رویزیونیسم پسا مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی«سنتزهای نوین» آواکیان می‌باشد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
ابتدا مختصراً «جمعی از کمونیست‌های انقلابی افغانستان» را معرفی می‌کنیم که چگونه تشکیل شده است. «جمعی از کمونیست‌های انقلابی افغانستان» دو نفر از اعضای حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان بودند که در اواخر سال 1389  و اوایل سال 1390 خورشیدی تحت تاثیر«سنتزهاینوین» آواکیان قرار گرفتند و مطالبی را به حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان ارسال نمودند، و پای آن‌ را بنام واحد هوادران حزبی اروپا امضاء نموده بودند. بعد از تحقیق مشخص شد که از افراد واحد حزبی اروپا یک نفرشان داخل افغانستان است و بقیه کتباً مخالفت خود را با نوشته ابراز نموده اند.  در حقیقت مطالب را یک نفر نوشته بود و پای آن‌را از طرف جمع امضاء نموده بود. ما این موضوع را در شماره دهم کمونیست نشریه درونی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به بحث گذاشتیم و به اطلاع خودشان نیز رساندیم. اینک باز هم با چنین تقلب کاری رو برو هستیم. زیرا فعلاً یک نفر از «جمعی از کمونیست‌های انقلابی افغانستان» در افغانستان حضور دارد. و به احتمال قوی که باز هم پیام از طرف یک نفر نوشته شده  است، اگر چنین باشد بدین معناست که همیشه فرد از زبان جمع سخن می‌گوید. بیان نمودن سخن جمع بنام فرد و یا بیان نمودن سخن فرد بنام جمع بزرگ‌ترین انحراف ایدئولوژیک ـ سیاسی است که تا کنون «جمعی از کمونیست‌های انقلابی افغانستان» دامن آن ‌را رها نکرده‌اند. اینک متن پیام را بررسی می‌کنیم. در پیام تسلیت چنین می‌خوانیم:
«خدمات و تلاش‌های ضیاء در زمینه گسست از انحرافات مهم ایدئولوژیک – سیاسی جنبش کمونیستی افغانستان و قدم‌های عملی برای متحد کردن جنبش کمونیستی  قابل قدردانی است.  نقش مهم او در این مسیر در خاطره‌ها باقی خواهد ماند.
او در این راه  خود را بر تلاش‌ها و خدمات باب آواکیان صدر حزب کمونیست انقلابی آمریکا  و مبارزه ای که او در مقابل رویزیونیست‌ها و مرتجعین برای شناساندن و تثبیت خدمات فناناپذیر مائوتسه‌دون به علم انقلاب و تکامل کیفی کمونیسم به وسیله او در زمینه‌های مختلف انجام داده بود متکی کرد. شکی نیست که او در این راه زیر فشار حملات بسیاری از ناسیونالیست‌ها و رویزیونیست‌ها قرار گرفت.
اما ضیاء متاسفانه از ادامه گسست از انحرافات عمیق جنبش کمونیستی افغانستان که شدیدا رسوب کرده بود باز ماند. هنگامی که جنبش انقلابی انترناسیونالیستی در اواسط دهه گذشته وارد بحران شد، او حزبش را در هم‌سویی با جریانات رویزیونیست در سطح بین المللی و جریانات تنگ نظر و ناسیونالیست داخلی در ضدیت و مقابله با سنتزنوین باب آواکیان که تکاملی کیفی در کمونیسم علمی است، قرار داد. این مسئله بی ارتباط با برخی جهت گیری های داخلی و دادن امتیازاتی به نیروهای مرتجع و بنیادگرای طالبان از جمله عنوان «مقاومت» نهادن بر جنگ مرتجعانه طالبان برای تحمیل خود به آمریکا نبود. انحرافی که عمیقا ریشه در انحرافات گذشته جنبش کمونیستی افغانستان در دهه 60 شمسی داشت.»
حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان معتقد است که باب آواکیان در ابتدا خدمات شایانی به جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی بین‌المللی  انجام داده است. او از مائوئیسم(در آن‌زمان اندیشه مائوتسه دون) به بهترین وجهی در مقابل رویزیونیست‌های سه جهانی و دگمارویزیونیسم خوجه ای به دفاع برخاست، نمونه بارز آن کتاب«خدمات فنا ناپذیر مائوتسه دون» اثر باب آواکیان است. حزب انقلابی امریکا تحت رهبری او با یک عده احزاب و سازمان‌های مائوئیست در سال 1984 میلادی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را بنیان نهادند و جهانی برای فتح را منتشر نمودند و به همین ترتیب نشریه ستیز (Struggle ) را به منظور پیشبرد مبارزات درونی احزاب و سازمان‌های مائوئیست روی دست گرفتند. ما نمی‌توانیم این نقش تاریخی باب آواکیان را نادیده بگیریم، همان طوری‌که نمی‌توان نقش کائوتسکی را در مبارزه علیه رویزیونیزم  برنشتین تا سال 1914 میلادی نادیده گرفت. همان طوری‌که کائوتسکی بعد از جنگ جهانی اول نتوانست تضادها را به درستی تحلیل نماید و موضع اصولی علیه جنگ جهانی اول بگیرد، در دام دفاع از میهن بورژوازی افتاد و مرتد گردید، باب آواکیان نیز بعد از خدمات شایانی که برای حفظ و پاکیزگی مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم از رویزیونیسم نمود، به یکبارگی مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم را دور ریخت و خواست تا «سنتزهای نوین» خویش را جایگزین مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم نماید. او هم به رویزیونیزم  پسامارکسیستی ـ لنینینستی ـ مائوئیستی غلتید.
در این جا از بحث مفصل روی خط رویزیونیستی آواکیان خودداری نموده، بل‌که به طور مختصر اشاره ای بدان می‌نماییم. حینی که اساس‌نامه و مانیفیست حزب کمونیست انقلابی امریکا نشر گردید، حزب ما در پلنوم چهارم کمیته مرکزی این اسناد را در  جوزای 1390 خورشیدی (جون 2011 میلادی)مورد بررسی قرارداد و به نقد آن پرداخت که در شماره دهم و یازدهم نشریه درونی کمونیست درج گردید و به کمیته جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ارسال نمود تا در نشریه درونی منتشر و به دسترس همه احزاب و سازمان‌های شامل در جنبش انقلابی انترناسیونالیستی قرار دهد.
کمیته«جاا» که در آن زمان در دست حزب کمونیست انقلابی امریکا و حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) متمرکز گردیده بود، علاوه بر این‌که این کار را نکرد و آن را سانسور نمود، بل‌که حزب کمونیست انقلابی امریکا هیچ پاسخی به آن ارائه ننمود. به تعقیب آن حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) سندی زیر نام «تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران و جهان» نشر نمود. نکات انحرافی این سند در سال 2006 توسط زنده یاد رفیق ضیاء نشانی و نقد گردید و به کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) ارسال شد. به جای این که حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) به جواب نقد زنده یاد رفیق ضیاء بپردازد، سند «نوسازی جنبش کمونیستی» را منتشر نمود که خود به صورت عریان تر غرق در انحرافات بود. و به تعقیب آن حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) سند«کمونیزم بر سر دو راهی پژمردگی یا شگوفایی ـ خطاب به همه کمونیست‌های ایران» که امضای کمیته مرکزی را پای خود داشت منتشر کرد. که کاملاً یک سند ضد مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی بود. این سند رویزیونیزم «سنتزهای نوین»" باب آواکیان را به خوبی بیان می‌نمود.
حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان و در راس آن زنده یاد رفیق ضیاء از سال 2006 میلادی مبارزات درونی را با حزب کمونیست انقلابی امریکا و حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) آغاز نمود که تا اواخر سال 2010 میلادی این مبارزه ادامه یافت. بالاخره در سال 1390 خورشیدی (2011 میلادی) حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان  فراخوان سیمینار حزبی را داد. محور اساسی بحث اساس‌نامه و مانیفست جدید حزب کمونیست انقلابی امریکا و اسناد منتشره حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) بود.
می خواهیم به طور خلاصه موضوعات عمده‌ای که در اسناد منتشره آن دو حزب مطرح گردیده بود و سیمینار حزبی(ح.ک.م.ا) روی آن به بحث پرداخت و موضعش را به طور رک و صریح بیان نمود بر شماریم.
حذف مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم از مانیفست و اساس‌نامه حزب کمونیست انقلابی امریکا و اسناد منتشره حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م)
رد دیکتاتوری پرولتاریا و انقلاب قهری علیه طبقه حاکمه.
سلاح ما برنده نیست.
نباید به گذشته پناه بریم و پشت آن سنگر بگیریم.
بقایای گذشته یا پیش‌آهنگ آینده.
جنبش کمونیستی با مانیفست مارکس شروع شد و با انقلاب فرهنگی خاتمه یافت.
اومانیسم اساسنامۀ حزب کمونیست انقلابی امریکا (RCP )
این‌ها رئوس مطالب مطروحه در اسناد منتشره حزب کمونیست انقلابی امریکا و حزب کمونیست ایران (م ـ ل ـ م) بود که حزب ما و در راس آن زنده یاد رفیق ضیاء در سیمینار حزبی مورد بررسی قرار داده و علیه آن به عنوان یک خط رویزیونیستی پسا مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی موضع گیری نمودند. خواننده می‌تواند برای پی بردن بهتر به رویزیونیسم «سنتزهای نوین»که در سیمینار حزبی علیه آن موضع‌گیری صورت گرفته به اسناد حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان  با نام رویزیونیزم پسا مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی در حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان جای ندارد که مشتمل بر چهار جلد است و سه جلد آن منتشر گردیده و درحال حاضر در سایت شعله جاوید موجود است و جلد چهارم آن نیز بزودی نشر خواهد گردید، مراجعه نماید.
در پیام گفته شده«هنگامی که جنبش انقلابی انترناسیونالیستی در اواسط دهه گذشته وارد بحران شد، او حزبش را در هم‌سویی با جریانات رویزیونیست در سطح بین المللی و جریانات تنگ نظر و ناسیونالیست داخلی در ضدیت و مقابله با سنتزنوین باب آواکیان که تکاملی کیفی در کمونیسم علمی است، قرار داد. این مسئله بی ارتباط با برخی جهت گیری های داخلی و دادن امتیازاتی به نیروهای مرتجع و بنیادگرای طالبان از جمله عنوان «مقاومت» نهادن بر جنگ مرتجعانه طالبان برای تحمیل خود به آمریکا نبود
چرا نویسنده پیام علت بحران جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را توضیح نمی‌دهد و از کنار آن به سادگی می‌گذرد. علت اساسی بحران جنبش انقلابی انترناسیونالیستی اسناد منتشر شده به وسیله حزب کمونیست انقلابی امریکا و حزب کمونیست ایران(م ـ ل ـ م) بوده و می‌باشد. طوری‌که قبلاً گفتیم که در زمان بحران، کمیته جنبش کاملاً در دست هر دو حزب متذکره قرار داشت.
اسناد منتشره فوق الذکر حزب کمونیست انقلابی امریکا و حزب کمونیست ایران(م ـ ل ـ م) به یکبارگی تمام اصول مارکسیستی - لنینیستیمائوئیستی را دور ریخت و به فکر«چهارچوبه جدید» گردید و تمام تعهدات خود را در قبال جنبش انقلابی انترناسیونالیستی شکست و به بیانیه سال 1984 میلادی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و سند «زنده باد مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم » که در سال 1993 میلادی ارائه گردیده بود پشت نمود. این‌ها نمونه های بارزی از بحران جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بود که ضرباتش را بر پیکر جنبش کمونیستی( مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی) وارد نمود.
نویسنده پیام می‌گوید شکی نیست که او در این راه زیر فشار حملات بسیاری از ناسیونالیست‌ها و رویزیونیست‌ها قرار گرفت
هر گاه نویسنده پیام راست می‌گوید چرا حتی یک نقل از ما به عنوان شاهد نمی‌آورد تا ثابت نماید که زنده یاد رفیق ضیاء و حزبش «زیر فشارحملات بسیاری از ناسیونالیست‌ها و رویزیونیست‌ها قرار» گرفته اند.  استناد به اسناد، خواننده را به حرف نویسنده بهتر مطمئن می‌سازد. بحث بدون مدارک و اسناد پوچ و میان تهی و اتهام محض است. لنین در این مورد چنین می‌گوید:
«هر شخص عاقلی می‌فهمد وقتی بر سر موضوعی شدیدا مبارزه می‌شود، برای کشف حقیقت نباید به اظهارات مشاجره‌کنندگان اکتفا کرد، بل‌که باید شخصا مدارک و اسناد را بازرسی نمود و شخصا معین کرد که آیا شهادتی از طرف شهود وجود داشته و آیا این شهادت‌ها موثق است یا خیر.
شکی نیست که اجرای این عمل همیشه آسان نیست. اعتقاد یافتن به آن‌چه در دسترس قرار دارد، به آن‌چه شنیدن آن برای خود شخص میسر است و به آن‌چه «آشکار»تر دربارۀ آن فریاد می‌زنند و غیره و غیره ـ به مراتب «آسان‌تر» است. منتها باید دانست، کسانی را که به این موضوع اکتفا می‌نمایند«سبک مغز» و میان تهی می‌نامند و هیچ‌کس به طور جدی روی آن‌ها حساب نمی‌کند.»(لنین ـ مجموع آثار و مقالات ـ مسایل مورد مشاجره ـ صفحۀ 315 ـ تأکیدات روی کلمات از لنین است)
طبق گفته لنین نویسنده پیام فقط «سبک مغز» بودنش را تثبیت نموده است. زیرا صحبتش بدون اسناد و مدارک و پا درهوا است.
بحث‌های زنده یاد رفیق ضیاء هیچ‌گاه بدون اسناد و مدارک نبوده است. او هر تشکلی را فقط از روی اسناد و مدارک‌شان مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده است. او همیشه با استناد به مدارک هر تشکلی کمبودات، نواقص، انحرافات عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی شان را نشان داده است. او حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان را در این مسیر به خوبی رهنمائی نموده است.
از گفته نقل شده در بالای نویسنده پیام به خوبی آشکار است که به مائوئیسم پشت نموده است، زیرا به هیچ‌‌وجه به مسئله تضاد که یکی از خدمات فناناپذیر مائوتسه دون و بخشی از تکاملات مارکسیسم ـ لنینیسم است اعتقاد ندارند. او هیچ‌گاه تضاد عمده و غیر عمده را درک نکرده و تفاوت میان آن‌ها را نمی‌داند و زنده یاد رفیق ضیاء را متهم می‌نماید که ضدیت او با «سنتزهای نوین» «بی ارتباط با برخی جهت گیری های داخلی و دادن امتیازاتی به نیروهای مرتجع و بنیادگرای طالبان از جمله عنوان « مقاومت» نهادن بر جنگ مرتجعانه طالبان برای تحمیل خود به آمریکا نبود.»
زنده یاد رفیق ضیاء بدرستی مائوئیسم را هضم نموده و تفاوت میان تضادها را درک نموده بود. زنده یاد رفیق ضیاء با تعیین تضاد میان خلق افغانستان و اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده و اشغال‌گران داعشی به عنوان تضاد عمده مبارزاتش را آغاز نمود و مبارزه با طالبان را به عنوان تضاد غیر عمده و تابع از تضاد عمده تا آخرین لحظۀ حیاتش به درستی پیش برد. زمانی که طالبان راه گفتگو و مذاکرات را پیش گرفتند به افشای این عمل تسلیم طلبانه آنها پرداخت. در آخرین مقاله دوره حیاتش که در شماره بیست و چهارم شعله جاوید زیر عنوان « طالبان به اشغال‌گران امپریالیست امریکایی تسلیم شدند» موضع حزب  را در قبال این عمل تسلیم‌طلبانه طالبان را به طور روشن بیان نمود. او لحظه‌ای در مبارزه با دشمنان عمده و غیرعمده درنگ ننمود و مبارزه با تضاد غیرعمده را در تابعیت از تضاد عمده به پیش برد.
مائوتسه دون درباره تضاد عمده و غیر عمده و عدم شناخت تضاد عمده چنین می‌گوید:
«دیالکتیک به معنای بررسی گرایش عمده و موضوعات فرعی، بررسی باطن و تبارزات بیرونی است. در میان تضادها، تضاد عمده و تضادهای درجه دوم وجود دارند. در گذشته خطاهای نظیر پیش‌روی ماجراجویانه بروز یافت،  زیرا ما تضادهای عمده و جوهر را درک نکرده بودیم و می‌کوشیدیم تضادهای درجه دوم را بعنوان تضاد عمده حل کنیم و نیز بدان دلیل که ما موضوعات کناری را به عنوان گرایش عمده در نظر می‌گرفتیم و جوهر را درک نمی‌کردیم» (مائوتسه دون ـ نمونه های از دیالکتیک (تفسیرهای مجرد 1959 ـ صفحه دوم)
گناه تمام رویزیونیست‌ها، تسلیم شدگان و تسلیم طلبان این است که بحث مائوتسه دون را یا قبول ندارند و یا این که درک نکرده اند. هرگاه ما تضاد عمده و غیر عمده را از هم تفکیک نکنیم و مبارزه علیه تضاد غیر عمده را در تابعیت از تضاد عمده به پیش نبریم، یا به ماجراجویی می‌افتیم و یا این که تن به تسلیمی و تسلیم طلبی خواهیم داد. تمام کسانی که تن به تسلیمی دادند و یا تسلیم طلبی را مانند نویسنده پیام تبلیغ می‌کنند علتش پی نبردن به تضادهاست.  چرا نویسنده پیام در مورد تضادها مغالطه کاری می‌کند؟ دلیلش واضح است، او دیگر مائوئیست نیست، بلکه پیرو تئوری رویزیونیستی«سنتزهای نوین» است.
برای این‌که در مورد تضاد عمده و غیر عمده بهتر روشنی بیشتری به وجود آورین  به چند نقل و قول مائوتسه دون مراجعه می‌کنیم.
«... در مطالعه یک پروسه مرکب که حاوی دو یا چند تضاد است، باید نهایت سعی برای در یافتن تضاد عمده شود. به مجردی‌که تضاد عمده معین شد کلیه مسایل را می‌توان به آسانی حل کرد.»
«نمی‌توان نسبت به همه تضادهای یک پروسه برخورد یکسان داشت بل‌که باید میان تضاد عمده و تضادهای غیر عمده فرق نهاد و مهم‌تر از همه سعی برای یافتن تضاد عمده نمود.»(منتخب آثار ـ جلد اول ـ صفحه 504)
« در مورد سرسختان ضد کمونیست باید سیاست انقلابی دوگانه را بکار برد؛ متحد شدن با آن‌هاتا آن‌جا که حاضر به مقاومت در برابر جاپان اند، منفرد ساختن آن‌ها در هر موقع که در مبارزه با حزب کمونیست لجاج می‌ورزند. نظر به این که مقاومت آن‌ها در برابر ژاپن دارای خصلت دوگانه است، سیاست ما عبارتست از اتحاد با آن‌ها تا آن‌جا که علیه ژاپن مقاومت می‌کنند، و مبارزه با آن‌ها و منفرد ساختن آن‌ها در هر موقع که تزلزل نشان می‌دهند.( مثلاً آن‌گاه که با تجاوزکاران ژاپنی سر و سر پیدا می‌کنند و یا با وان جین وی و سایر خائنین به ملت به مبارزه نمی پردازند) این دو گانگی در مبارزه آن‌ها با حزب کمونیست نیز به ظهور می‌رسد ، به طوری که سیاست ما نیز در مورد آن‌ها دو جنبه دارد.... ما میان این اشخاص که خصلت دوگانه دارنداز یک سو و خائنین به ملت و عناصر هوادار ژاپن از سوی دیگر فرق می‌گذاریم.» ((منتخب آثار جلد دوم ـ صفحات 667 ـ 668)
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و در راس آن زنده یاد رفیق ضیاء به خوبی این تفاوت‌ها را درک نمود و مبارزه علیه اشغال‌گران امپریالیست، رژیم پوشالی و اشغال‌گران مرتجع داعشی بعنوان تضاد عمده و مبارزه علیه طالبان را به عنوان تضاد غیر عمده به درستی پیش برد. شعله جاوید ارگان مرکزی حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان به خوبی شاهد این مدعاست.
حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان  تحت رهبری زنده یاد رفیق ضیاء برای حفظ و پاکیزگی مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم به درستی مبارزه علیه رویزیونیسم، تسلیمی و تسلیم طلبی را پیش برد.
زنده‌یاد رفیق ضیاء و حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان نمی‌توانست در مقابل خیانت بزرگ باب آواکیان به جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ساکت بماند و چیزی نگوید. بزرگترین خدمت زنده یاد رفیق ضیاء به جنبش انقلابی انترناسیونالیستی این بود که نگذاشت افکار رویزیونیستی«سنتزهای نوین»به احزاب مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست رسوخ نماید.
امیدواری ما اینست که رفقای نیمه راه ما اسناد منتشره حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان علیه «سنتزهای نوین» باب آواکیان را با دقت مطالعه نمایند تا به انحراف عمیق ایدئولوژیک ـ سیاسی‌شان پی‌ببرند. آن‌ها زمانی می‌توانند مسیر رویزیونیسم«سنتزهای نوین» را رها نموده و به خط مارکسیستی ـ لنینیستی ـ مائوئیستی روی آورند که این اسناد را به دقت مطالعه کنند. آن‌ها باید بدانند که برگشت از رویزیونیزم «سنتزهای نوین» به نفع شان خواهد بود و می‌توانند گذشته شان را جبران نمایند.
کمیته مرکزی حزب کمونیست(مائوئیست) افغانستان
۱۵ سرطان ۱۳۹۹
( ۵ جولای ۲۰۲۰ میلادی)