علیه اشغال امپریالیستی، تجاوز صهیونیستی و قتل
عامهای فاشیستی:
اتحاد، مبارزه، پیروزی!
برگردان این مقاله به وسیله ی
هوش مصنوعی صورت گرفته است
۱۸ ژوئن ۲۰۲۵
طبقه کارگر و خلقهای ستمدیده منطقه ما باید هر دوی این نیروها را دشمن بدانند و برای سرنگونی آنها مبارزه کنند. با این حال، ما نباید نسبت به مبارزه برای برتری بین این دو نیروی ارتجاعی بیتفاوت بمانیم.
[توضیح: ارزیابی زیر از جنگ بین اسرائیل و ایران، سرمقاله اوزگور گلجک، نشریهای در ترکیه است که از خط مارکسیستی-لنینیستی-مائوئیستی پیروی میکند]
تحولات در صحنه بینالمللی باعث میشود که دستور کار به سرعت تغییر کند. وقتی تحولات منطقه ما را که به جنگ تبدیل شدهاند به این موارد اضافه کنیم، هر اظهارنظری در مورد دستور کار سیاسی به سرعت منسوخ میشود. بنابراین، در شرایط کنونی، برای ایجاد و دفاع از یک خط سیاسی صحیح، لازم است که بیشتر به راهنمایی مارکسیسم-لنینیسم-مائوئیسم، پیشرفتهترین علم پرولتاریای بینالمللی و خلقهای ستمدیده جهان، تکیه کنیم.
وضعیت فعلی سرمایهداری امپریالیستی منجر به تشدید حملات ارتجاع جهانی علیه پرولتاریای بینالمللی و خلقهای ستمدیده جهان شده است، در عین حال تضادهای درون خود سیستم سرمایهداری امپریالیستی را نیز تشدید کرده است.
این، به عنوان یک وضعیت عینی، باعث «شتاب تاریخ»
در شرایط امروز و تحقق دههها تحول در عرض چند روز میشود. یک دستور کار به سرعت
جای خود را به دستور کار دیگری میدهد.
به عنوان مثال، پس از قتل رفیق باساواراجو، دبیرکل
حزب کمونیست هند (مائوئیست)، حزب پیشتاز و پیشرو پرولتاریا و خلق ستمدیده هند، به
همراه ۲۷ عضو ارتش چریکی آزادیبخش خلق در اواخر ماه مه، نیروهای ارتجاعی هند قتل
عام جدیدی انجام دادند. ما مطلع شدهایم که هفت کمونیست، از جمله رفیق سودهاکار،
عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست هند (مائوئیست)، دستگیر و به قتل رسیدهاند.
در حالی که دولت فاشیستی هندوتوا هند، کارزار
تهاجمی علیه مائوئیستها را آغاز کرده است، در یک سو غارت نامحدود منابع طبیعی هند
به وسیله ی سرمایه امپریالیستی و کمپرادور قرار دارد و در سوی دیگر مبارزهای به
رهبری حزب کمونیست هند (مائوئیست) که یکی از پیشرفتهترین مواضع پرولتاریای بینالمللی و خلقهای ستمدیده
جهان را تشکیل میدهد.
امپریالیستها و نوکران ارتجاعی منطقهای آنها
از تمام ابزارها و منابع خود برای از بین بردن مراکز مقاومت کمونیستی و انقلابی
استفاده میکنند، که آنها را تهدیدی نزدیک و واقعی برای خود میدانند. به همین دلیل، ارتجاع جهانی درگیر یک
تهاجم همهجانبه در صحنه بینالمللی است.
تجاوز ارتجاع امپریالیستی و کارزارهای سرکوب
فاشیستی محدود به نیمه مستعمرات نیست. به عنوان مثال، با انتخاب مجدد ترامپ در ایالات متحده، سیاست «ضد مهاجر» که به
طور فعالتری به اجرا درآمده است، منجر به قیام مهاجران در برخی از ایالتهای آمریکا
شده است. کارزار گسترده ترور علیه مهاجران در یکی از مراکز سرمایهداری امپریالیستی،
یک تحول سیاسی بسیار مهم است که بر سالهای آینده تأثیر خواهد گذاشت.
وضعیت مشابهی در اروپا در حال وقوع است، جایی که سیاستهای بسیار تهاجمی علیه مهاجران در حال اجرا است.
انگیزه اساسی پشت این تحولات، همان طور که اغلب
اشاره کردهایم، آمادهسازی سریع سیستم امپریالیستی برای یک جنگ تفرقهافکنی جدید
است. در مراکز سرمایهداری، از یک سو، بودجهها تحت پوشش «دفاع» به تسلیحات اختصاص
داده میشوند، در حالی که از سوی دیگر، نژادپرستی، خصومت با مهاجران و فاشیسم به
سرعت زیر پرچم «راست افراطی» در حال گسترش هستند.
بدون شک، علت اساسی این وضعیت عینی، بحران
اقتصادی درون سیستم و رقابت و مبارزه فزاینده و شدید بین انحصارات امپریالیستی
است. «نظم نوین جهانی» به رهبری امپریالیسم ایالات متحده به پایان رسیده است. در
شرایط فعلی، امپریالیستها به دو اردوگاه اصلی تقسیم شدهاند.
در یک سو، اردوگاهی متشکل از امپریالیسم ایالات
متحده، بریتانیا و اتحادیه اروپا قرار دارد که میتوان آن را به طور کلی «امپریالیسم
غربی» نامید؛ در سوی دیگر، اردوگاهی به رهبری سوسیال امپریالیسم چین و روسیه قرار
دارد که کشورهایی مانند ایران
به عنوان ذخیره آنها عمل میکنند. این دو اردوگاه امپریالیستی یک کل یکپارچه نیستند.
در حالی که آنها در برخی موارد با هم توافق
دارند و مصالحه میکنند، اما تضادهای درونی نیز دارند. در کنار رابطهای که ایالات
متحده از زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ با روسیه برقرار کرده است و تضادهایی که
با امپریالیستهای اتحادیه اروپا آشکار شده است، اکنون شاهد اظهاراتی از چین و روسیه
هستیم که مستقیماً ایالات متحده را هدف قرار میدهند. در واقع، در هشتادمین سالگرد
شکست آلمان نازی توسط اتحاد جماهیر شوروی، روسیه و چین بیانیه مشترکی صادر کردند و
«برخی کشورها» را به «تلاش برای دخالت در پیروزی» جنگ جهانی دوم متهم کردند و به
وضوح اظهار داشتند: «ایالات متحده و متحدانش با تشویق گسترش ناتو به سمت شرق و به
منطقه آسیا-اقیانوسیه، صلح، ثبات و رفاه منطقهای را تضعیف میکنند و به دنبال ایجاد
«حلقههای کوچک» در این منطقه و جذب کشورهای منطقه به «استراتژیهای هند-اقیانوسیه»
خود هستند.» (10 مه 2025)
در حال حاضر، مبارزه بازار بین این دو اردوگاه
امپریالیستی در اشکال و مضامین مختلف، از جمله جنگ، مانند اوکراین و خاورمیانه
ادامه دارد. با این حال،
واضح است که امپریالیستها در حال آماده شدن برای یک جنگ جدید تفرقهافکنانه بین
خود هستند. علاوه بر این، آنها آشکارا این را اعلام میکنند.
به
عنوان مثال، کارستن بروئر، وزیر دفاع آلمان، اظهار داشته است که اعضای ناتو باید
برای حمله احتمالی روسیه در چهار سال آینده آماده باشند: "ارزیابیهای تحلیلگران به این سمت اشاره
دارد - 2029. بنابراین ما باید تا 2029 آماده باشیم. حال، اگر از من بپرسید، آیا
تضمینی وجود دارد که این اتفاق قبل از 2029 رخ ندهد؟ نه، من میگویم نه. به همین
دلیل است که ما باید بتوانیم امشب بجنگیم." (1 ژوئن 2025) سخنگوی امپریالیسم
بریتانیا، نخست وزیر، کییر استارمر، اظهار داشت که بریتانیا در حال حاضر با
"جدیترین، ناگهانیترین و غیرقابل پیشبینیترین تهدیدات از زمان جنگ
سرد" روبرو است و آنها "آماده جنگ" خواهند بود. (2 ژوئن 2025)
طبقه کارگر و خلقهای ستمدیده منطقه ما باید هر دوی این نیروها را دشمن بدانند و برای سرنگونی آنها مبارزه کنند. با این حال، ما نباید نسبت به مبارزه برای برتری بین این دو نیروی ارتجاعی بیتفاوت بمانیم.
اسرائیل صهیونیستی
و رژیم ملایان ایران: جنگ منطقهای دو نیروی ارتجاعی
همان طور که به وضوح دیده میشود، وضعیت فعلی سیستم
و تشدید تضادها بین امپریالیستها، اشغالها و درگیریهای جدیدی را آغاز میکند. این وضعیت در حال تبدیل شدن به جنگ مستقیم
بین امپریالیستها است، همان گونه که در اوکراین دیده میشود، و منجر به تجاوز
منطقهای اسرائیل صهیونیستی (دیگری ترکیه فاشیست عضو ناتو است)، یکی از دو پایگاه
مقدم اتحاد امپریالیستی غرب در منطقه ما، همان گونه که در خاورمیانه دیده میشود.
تجاوز رژیم صهیونیستی اسرائیل در پاسخ به حمله
مقاومت ملی فلسطین در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، همراه با نسلکشی و آوارگی مردم فلسطین در
غزه، با حملات به حزبالله در لبنان، سرنگونی رژیم اسد در سوریه و تحویل دمشق به
جهادگرایان سلفی، با هدف نهایی ایران، ادامه یافته است.
در حالی که «مذاکرات هستهای» بین ایالات متحده
و ایران در جریان بود، اسرائیل «حملهای پیشگیرانه، قاطع و متحد» علیه ایران آغاز
کرد. دلیل ارائه شده، جلوگیری
از ساخت سلاحهای هستهای به وسیله ی ایران (اسرائیل خود دارای سلاحهای هستهای
است) و انهدام موشکهای بالستیک و هواپیماهای بدون سرنشین بود.
این حمله ضربه قابل توجهی به فرماندهی نظامی رژیم
ملایان ایران وارد کرد. ایران در پاسخ به حملات اسرائیل، کل کشور را با موشکهای
بالستیک هدف قرار داد.
حملات متقابل نه تنها پرسنل نظامی، بلکه غیرنظامیان
را نیز کشت.
در حالی که حملات متقابل بین این دو قدرت منطقهای
ارتجاعی که «روابط استراتژیک»
با دو اردوگاه امپریالیستی دارند، ادامه دارد، این خطر وجود دارد که این
روند به یک جنگ امپریالیستی جدید برای تفرقه در منطقه تبدیل شود. با این حال، واضح
است که حملات متقابل بین این دو قدرت ارتجاعی چیز جدیدی نیست.
با این حال، باید توجه داشت که با آخرین حمله
اسرائیل صهیونیستی، آستانه جدیدی پشت سر گذاشته شده است. به طور خاص، حمله اسرائیل صهیونیستی به تأسیسات
هستهای ایران عملی بیملاحظه است که حتی قانون بورژوایی آن را «جنایت جنگی» میداند.
بدون شک، این حمله توسط مرتجعین صهیونیستی باید
به عنوان ادامه تجاوز آن به غزه، لبنان و سوریه، از منظر «موجودیت خود و منافع
منطقهای» ارزیابی شود. با این حال، در پشت این تجاوز، امپریالیسم غربی به رهبری ایالات
متحده قرار دارد. قابل درک است که ترکیه همچنین از طریق
هواپیماهای ناتو که از قونیه و اینجرلیک پرواز میکردند، عمدتاً از طریق استفاده
از پایگاه راداری ناتو کورِجیک، پشتیبانی اطلاعاتی به اسرائیل ارائه میداد.
برای مدت هاست که سرنگونی رژیم «ملا» و گشودن
بازار ایران و همچنین منابع زیرزمینی و روی زمینی آن به روی سرمایه امپریالیستی
غربی بدون هیچ محدودیتی هدف قدرتهای امپریالیستی غربی، به ویژه ایالات متحده،
بوده است.
از این نظر، این یک واقعیت شناخته
شده است که امپریالیسم غرب، به رهبری ایالات متحده، قصد تغییر رژیم در ایران را
دارد. حمله اخیر اسرائیل صهیونیستی علیه ایران باید در این چارچوب ارزیابی شود.
در این مرحله، باید تأکید کرد که حملات صورت
گرفته به این معنی نیست که رژیم «ملا» خط «ضد امپریالیستی» دارد. واضح است که رژیم
«ملا» در قدرت در ایران هیچ مشکلی با مالکیت خصوصی و سرمایهداری ندارد. این یک
دولت قاتل و ارتجاعی است، در درجه اول علیه طبقه کارگر و مردم خود، بلکه علیه مردم
منطقه نیز هست. باید درک کرد که ما در مورد رژیمی صحبت میکنیم که پنج هزار انقلابی
را در یک شب در زندانها قتل عام کرد، آشکارا با زنان مخالفت میکند و قتل عامهایی
را علیه ملتها، گروههای قومی و ادیان زیر ستم، به ویژه مردم کرد و بلوچ، انجام
داده است.
رژیم
«ملا»ی ایران بدون شک یک ساختار دست نشانده مانند رژیم شاه گذشته نیست. با این حال، ساختار اجتماعی-اقتصادی ایران علیرغم
همه تحریمها و محاصرهها همچنان
وابسته به نظام سرمایهداری است. رابطهای که رژیم «ملا» پس از سرنگونی رژیم
شاه در سال ۱۹۷۹ با امپریالیسم فرانسه برقرار کرد و علاوه بر این، روابطی که
امروزه با امپریالیسم چین و روسیه برقرار کرده است، حقایق تاریخی شناخته شدهای
هستند. رژیم «ملا»ی ایران هیچ
مشکل اساسی با نظام سرمایهداری امپریالیستی ندارد. مشکل آن با امپریالیسم آمریکا
است.
رژیم «ملا»ی ایران مانعی در برابر گسترش امپریالیسم آمریکا و ایجاد حوزههای
نفوذ آن در منطقه است. این وضعیت، رژیم «ملا» را مترقی نمیکند؛ بلکه آن را به
عنوان یک قدرت منطقهای ارتجاعی در مبارزه امپریالیستی برای منافع قرار میدهد.
هدف قرار گرفتن ایران به وسیله ی امپریالیسم
غربی و صهیونیسم به موضع «ضد آمریکایی» رژیم «ملا» مربوط میشود. در واقع، رژیم
«ملا» روابط استراتژیک نزدیکی با سایر اردوگاههای امپریالیستی به رهبری چین و روسیه
دارد که با امپریالیسم غربی مخالف هستند. به عنوان مثال، ایران و روسیه در آغاز
امسال یک «توافقنامه مشارکت جامع استراتژیک» 20 ساله امضا کردند. رژیم «ملا» در
مارس 2021 توافق مشابهی را با چین امضا کرد.
با این توافقنامه که در سال 2021 (علیرغم تحریمهای اعمال شده به وسیله ی امپریالیستهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه ایران) امضا شد و محتوای آن از مردم ایران مخفی نگه داشته شد، چین با سرمایهگذاری 25 ساله 400 میلیارد دلاری، شریک 7 پالایشگاه نفت در ایران شد. با انجام این کار، چین ضمن تأکید بر حضور خود در خاورمیانه در بحبوحه رقابت امپریالیستی، پیام روشنی به امپریالیسم غرب ارسال کرده است.
ضرورت سازماندهی یک جنبش ضد جنگ!
روسیه
و چین توافقنامههای جامع «دفاعی» با ایران
امضا کردهاند. اینکه چگونه و تا چه حد میتوانند در مواجهه با چنین حملهای از ایران
حمایت کنند، در این فرآیند روشن خواهد شد. این وضعیت همچنین نشان خواهد داد که آیا
حملات متقابل بین اسرائیل و ایران به یک جنگ منطقهای تبدیل خواهد شد و علاوه بر این،
آیا این جنگ منطقهای به یک جنگ امپریالیستی سوم برای تقسیم بین قدرتهای امپریالیستی
منجر خواهد شد یا خیر.
جنگ بین
اسرائیل و ایران مبارزهای برای هژمونی منطقهای بین دو قدرت ارتجاعی است. با این
حال، این واقعیت که دو اردوگاه امپریالیستی پشت سر صهیونیسم و رژیم ملا ایستادهاند،
این احتمال را افزایش میدهد که این درگیری میتواند باعث یک جنگ امپریالیستی جدید
برای تقسیم شود.
بدون شک، حمله صهیونیسم به ایران، با
حمایت امپریالیسم غرب، در درجه اول ایالات متحده، باید محکوم شود. همچنین واضح است که این بلوک از رژیم ارتجاعی
ملاها در ایران به عنوان وسیلهای برای مشروعیت بخشیدن به مداخله امپریالیستی
استفاده میکند و
تلاش میکند تا پویاییهای درون ایران را به نیروی ذخیره خود تبدیل کند. رژیم
ملاهای ایران باید سرنگون شود، اما این توجیه، هیچ حمله امپریالیستی-صهیونیستی را
مشروعیت یا توجیه نمیکند.
در مواجهه با حمله امپریالیستی به ایران از خارج، لازم است تأکید شود که
رژیم ارتجاعی ملاها در ایران تنها با مبارزه عادلانه و مشروع مردم ایران میتواند
سرنگون شود.
ماهیت رژیم ارتجاعی ایران هیچ تجاوز، اشغال یا جنگی را مشروعیت نمیبخشد. چنین تجاوزی به وضوح قتل عام، ویرانی و آوارگی بیشتری را، در درجه اول برای مردم ایران و همچنین برای مردم منطقه، به همراه خواهد داشت. علاوه بر این، واضح است که چنین حملاتی بهانهای برای رژیم فراهم میکند تا مخالفان و انقلابیون خود را در داخل ایران قتل عام کند و همچنان فراهم خواهد کرد.
از سوی دیگر، واضح است که در پشت جنگ رژیم
ملاهای ایران با اسرائیل صهیونیستی (و «شیطان بزرگ آمریکا») مبارزهای برای هژمونی منطقهای بین
قدرتهای امپریالیستی خود و کسانی که از آنها حمایت میکند، نهفته است. بنابراین، با برخی تفاوتهای
ظریف، اسرائیل برای امپریالیسم آمریکا همان چیزی است که ایران برای بلوک روسیه و چین
در منطقه است. به همین دلیل، از دیدگاه طبقه کارگر و مردم ستمدیده
منطقه ما، انتخاب یکی از این دو گروه ارتجاعی غیرممکن است.
طبقه کارگر و خلقهای ستمدیده در منطقه ما باید
هر دو را دشمن بدانند و برای سرنگونی هر دو مبارزه کنند. با این حال، نباید نسبت
به مبارزه برای هژمونی بین این دو نیروی ارتجاعی بیتفاوت ماند. به نام
مخالفت با امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم اسرائیل، نباید در اردوگاه رژیم ملایان ایران
و امپریالیسم روسیه و چین که پشت آن هستند، قرار گرفت.
بدون شک، در این شرایط، نوک تیز نیزه
باید به سمت امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم اسرائیل نشانه گرفته شود، اما ما همچنین
باید در برابر رژیم ایران و دیگر اردوگاه امپریالیستی پشت آن هوشیار باشیم.
تحولات چه در سطح بینالمللی و چه در منطقه ما، ایجاد یک جنبش ضد امپریالیستی،
ضد صهیونیستی و ضد جنگ و تلاش برای این هدف را ضروری میسازد.
علاوه بر سازماندهی سریع یک جبهه جنگ ضد امپریالیستی
در سطح بینالمللی، لازم است علیه تجاوز منطقهای اسرائیل، به ویژه علیه فلسطین، و آخرین تجاوز آن علیه ایران، و علیه
خطر یک «جنگ منطقهای» موضعگیری شود. لازم است در برابر این موضع گرفت، با
گستردهترین سازمانها و محافل ممکن متحد شد و با فراخواندن واحدهای عملیاتی،
«ائتلاف ضد جنگ» و غیره، اقدام کرد.
در واقعیت امروز، برای طبقه کارگر و مردم ستمدیده، آری گفتن به جنگهای
داخلی انقلابی به منظور جلوگیری و پایان دادن به جنگهای ناعادلانه، حتی مهمتر
شده است.