۱۴۰۳ اسفند ۱۵, چهارشنبه

درباره ی دیدار ترامپ و ونس با زلنسکی

 

حکایت مناسبات واقعی پشت پرده ای که کمی آشکار شد!
در جمعه ی 28 فوریه 2025 دیداری در کاخ سفید بین ترامپ رئیس جمهوری آمریکا و جی دی ونس معاون وی با زلنسکی رئیس جمهور اوکراین صورت گرفت. موضوع این دیدار توافقنامه بین اوکراین و آمریکا بر سر مواد معدنی بود اما جای خود را به مشاجره در مورد برقراری آتش بس و معاهده ی صلح بین اوکراین و روسیه داد. نظر ترامپ و ونس برقراری آتش بس و صلح بین اوکراین و روسیه و موضع زلنسکی رد صلح و ادامه ی جنگ بود.
پیش از آن نمایندگان ترامپ در عربستان سعودی با نماینده گان پوتین دیدار کرده بودند و به احتمال فرایند سازش آنها با یکدیگر بیشتر پیش رفته بود. در این دیدار نه به نماینده گان اوکراین اجازه ی شرکت داده شده بود و نه به نمایندگان مهم ترین کشورهای امپریالیستی اروپای غربی( فرانسه، آلمان، انگلستان) و مذاکره محدود به همین دو کشور شده بود.
مشاجره بین  رهبران آمریکا و رهبر اوکراین جدا از نتایج عملی آن در مورد ادامه جنگ یا برقراری صلح و یا بروز تضادهای تازه در روابط آمریکا با اروپای غربی، از این نظر جالب و آموزنده بود که واقعیت رابطه ای را نشان می داد که بین یک کشور امپریالیستی که یک قدرت بزرگ و یا ابرقدرت به شمار می آید و یک کشور ضعیف و محتاج، یک امپریالیست درجه سه و یا دو وجود دارد. در این رابطه سران آمریکا همچون ارباب مسلط و رهبر دولت اوکراین همچون نوکر، زیر سلطه ی رهبران آمریکا بود.
دولت اوکراین در پناه آمریکا و غرب
چنان که می دانیم اوکراین بنا به تشویق امپریالیست های آمریکا و اروپای غربی تقاضای پیوست به ناتو را داد. امری که روسیه به شدت با آن مخالف و در مورد نتایج آن هشدار داده بود. در عین حال  زلنسکی و دولت اوکراین به خوبی می دانستند که در صورتی که جنگی آغاز شود، بدون کمک اروپای غربی و به ویژه آمریکا توان ایستاده گی مقابل امپریالیسم روسیه را( چنان که ترامپ گفت«دو هفته» و چنان که زلنسکی گفت حتی برای «سه روز») نخواهند داشت و شکست بزرگی خواهند خورد.
پس این امپریالیست های غربی بودند که اوکراین را«شیر» کردند که مقابل امپریالیسم روسیه بایستد و به این شکل اوکراین را وارد تضادهای خود با این کشور کردند. یکی از اهداف آنها از این جنگ تضعیف روسیه و رفع خطر آن به ویژه در مورد اروپا بود:«سنگ مفت گنجشک مفت»!
اما اکنون و در حالی که اوکراین بنا به دلایل گوناگون حدود 20 درصد از زمین های خود را از دست داده سیاست های امپریالیسم آمریکا بنا به دلایل داخلی و خارجی تغییر کرده و سیاست جنگ غیرمستقیم با امپریالیسم روسیه جای خود را به صلح با این کشور داده است. امری که موجب شده است سیاست قربانی کردن اوکراین در پیش گرفته شود.
روشن است که این یک جنگ توده ای و از جانب طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش اوکراین و برای اهداف انقلابی و یا مترقی نبود که بگوییم می توانستند مقاومت کنندو حتی قدرت بزرگی را شکست دهند( برای نمونه طبقه ی کارگر و خلق ویتنام)، بلکه از جانب دولت مرتجع این کشور و در چارچوب تضادهای ارتجاعی بین این دولت و دولت مرتجع روسیه به شمار می آمد. در چنین جنگ هایی عموما خواست و امیال و آرزوهای توده ها نقش چندانی ندارند و ارتجاع حاکم هم با تکیه به تبلیغات مسموم ملی گرایی و توسعه طلبی آنها را به جنگ می کشاند. در واقع دولت اوکراین و زلنسکی بدون امپریالیست های غربی چیزی نبودند و اگر پشتیبانی مالی و تسلیحاتی و تبلیغاتی آنها نبود اوکراین با این نظام سیاسی و این رهبران نمی توانست سه سال مقاومت کند.
 از این رو در مجموع باید رفتار ترامپ و ونس را رفتاری نمونه وار و بر مبنای واقعیت های سخت و تلخ جاری در روابط بین امپریالیست هایی که قدرت درجه اول به شمار می آیند با قدرت های درجه دو امپریالیستی و یا دولت های زیرسلطه دانست.
جایگاه ترامپ و جایگاه زلنسکی
ترامپ رئیس جمهور یک ابرقدرت امپریالیستی است. زلنسکی رئیس جمهور یک کشور امپریالیستی درجه دو و سه است. آمریکا خواه هنگامی که رئیس جمهورش بایدن بود و خواه ترامپ، یکی از پشتیبانان اصلی اوکراین در جنگ با روسیه بود. دولت اوکراین با قبول برنامه ی امپریالیست ها برای جنگ با روسیه خود را در عرصه ای درگیر کرد که به ساده گی پایانش را خود نمی توانست رقم زند مگر به احتمال بهای سنگینی بپردازد. به این ترتیب از یک سو خود دولت اوکراین و طبقه ی حاکمه ی این کشور مقصر است که وارد این جنگ شد و از سوی دیگر و مهم تر امپریالیست های آمریکا و اروپای غربی که دولت اوکراین را به این جنگ کشاندند و طبقه ی کارگر و خلق اوکراین را گوشت دم توپ مقاصد رقابت جویانه و جهان خوارانه ی خود کردند.
رابطه ی ارباب و زرخرید
نکته مرکزی این بود که دو رهبر امپریالیسم آمریکا با رئیس جمهور اوکراین به گونه ای صحبت می کردند که انگار با نوکر زرخرید و بنده ی خود صحبت می کنند. آنها به وی گفتند که او نمی تواند بدون کمک مالی و تسلیحاتی ایالات متحده جنگ را ادامه دهد. او سرباز ندارد و چنانچه جنگ را ادامه دهد مجبور است شکست تلخ تری را تجربه کند و سرزمین های بیشتری را از دست دهد. او باید به حرف های ترامپ و ونس گوش دهد و پای قرار داد صلح بیاید زیرا در چنین شرایطی و در حالی که آمریکا پشتیبان وی است می تواند به قرارداد صلحی بهتر دست یابد تا اینکه خودش به تنهایی جنگ را پیش برد و در پایان به صلحی خفت بار تن دهد. به هر حال تا جایی که توانستند وی را همچون فردی ضعیف و نیازمند به کمک آمریکا چزاندند و تحقیر کردند. و چنان که در بالا گفتیم از نظر واقعیت های جاری روابط نظام امپریالیستی حاکم بر جهان حق با آنها بود.
 در مقابل زلنسکی خواستار تضمین های امنیتی از جانب آمریکا بود در مقابل شکستن آتش بس به وسیله روسیه بود. امری که ترامپ از آن سر باز می زد. زلنسکی به واقع چیز زیادی برای گفتن نداشت جز این که تسلیم شدن اوکراین را به نفع  امپریالیست های غربی نداند و هشدار دهد که در صورت تسلیم شدن اوکراین آنچه بر سر اوکراین آمده فردا بر سر اروپا و یا خود آمریکا می آید.
چرا آشکار کردند؟
این که چرا این دیدار در حضور دوربین های تلویزیونی صورت گرفت و در تمامی جهان پخش شد خود مساله ای است. تردیدی نیست که در این امر طرح های ترامپ که سابقه ی بازیگری نیز دارد نیز موثر باشد. به نظر می رسد که ترامپ برای پیش برد مقاصد خود از هیچ حربه ای فروگذاری نکند حتی اگر دیدار سران کشورها را تبدیل به شوی تلویزیونی کند. برگزاری آشکار این دیدار که موجب دیدن آن به وسیله ی میلیون ها رای دهنده به ترامپ می گردید می توانست به کمک تبلیغات عموما پوچ ترامپ و وعده هایش در مورد پیگیری منافع کارگران و توده های زحمتکش در آید. اکنون همه می توانستند ببینند که ترامپ چه کوشش «جانفرسایی» برای صلح می کند و چگونه می خواهد بار فشارهای مالیاتی و گرانی را که بخشا ناشی از جنگ اوکراین است از روی دوش رای دهنده گان آمریکایی بردارد!؟ باری این زلنسکی احمق و چموش را ترامپ این«زئوس جدید آمریکا» مهار خواهد کرد!
نتایج مشاجره
در مورد نتایج این مشاجره برخی بر آن اند که ترامپ پیروز شد و برخی دیگر بر این باورند که زلنسکی با تکیه برایستاده گی مردم این کشور برای استقلال اوکراین پیروز این مشاجره بود. در هر حال علنی کردن این دیدار باید از نظر تاثیر آن و  نتیجه ای که می توانست داشته باشد سنجیده شود. یعنی وارد کردن فشار به زلنسکی برای اینکه طرح ترامپ و روسیه را بپذیرد.
پیام زلنسکی  چهار روز بعد  در مورد آماده گی اش برای صلح به رهبری ترامپ که پس از دیدار با سران کشورهای اتحادیه اروپا صورت گرفت نشان داد که ترامپ جای سفتی پا گذاشته بود. اکنون آشکار بودن این مباحثه و مشاجره علیرغم هر ضرر جانبی که برای وی داشته باشد اما نتایح آن در حال حاضر به نفع سیاست های وی است.
پس پرده و آشکار جایگاه امپریالیسم و زیرسلطه و رابطه ارباب و نوکر
باری تا کنون این گونه دیدارها که در آنها می خواستند مناسبات و بده وبستان های واقعی بین رهبران دو کشور( مثلا رهبران یک کشور امپریالیستی با یک کشور زیر سلطه) پنهان بماند در پس پرده صورت می گرفت و این جدا از این است که سیاست پنهان کردن امور دولت( سیاست، اقتصاد، قراردادها و ...) از توده ها سیاست حاکم بر روابط سرمایه داری، استعماری و امپریالیستی بوده است و این بیشتر به این دلیل بود که می خواستند ظاهر مستقل نوکر و استقلال کشور حفظ شده و رابطه ی ارباب و نوکری آشکار نشود و شان رهبر یک کشورفرودست در نظر مردم کشور وی پایین نیاید و موجب انگیزش توده های آن کشور را فراهم نسازد. این برای نخستین بار است که مناسباتی از این گونه که در اینجا بین کشور امپریالیستی آمریکا و دولت اوکراین که تازه موقعیت یک کشور زیرسلطه را ندارد، وجود داشت آشکار می گردید.
رابطه ی ارباب - نوکری امپریالیست های انگلستان و آمریکا با رضاخان و پسرش و نوه اش
 آنچه که گذشت را به راحتی می توان به رابطه ی مثلا امپریالیسم انگلستان با رضاخان پس از کودتای سوم اسفند 1299 و امپریالیسم آمریکا با شاه سابق پس از کودتای 28 مرداد 32 تعمیم داد. گرچه این رابطه ها از نظر آنچه عملا از آن بروز می کرد( برای نمونه این خواست که شاه باید دم اش را روی کول اش بگذارد و ایران را ترک کند) و سیاست های عملی اقتصادی و سیاسی – فرهنگی و نظامی شاه سابق مشخص است، اما اگر دیدارهای کارتر و هایزر با نوکرشان شاه همچون این دیدار آشکارا صورت می گرفت و آنچه در پس پرده می گذشت را توده ها می توانستند ببینند آنگاه رابطه ی واقعی ارباب و نوکری بسی بیشتر آشکار می شد.
همین رابطه نیز اکنون بین سران دولت آمریکا با رضا پهلوی و دارودسته های ساواکی  پیرامون اش و احزاب رنگ و وارنگ سلطنت طلب وجود دارد. این ها نیز بنده گان درگاه امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی دارند و عجالتا نقش چماق و تهدید کردن جمهوری اسلامی را برای کشورهای مزبور ایفا کرده و چیزی جز زائده ی سیاست های این قدرت ها نیستند.
اشاره ای به خواست های روسیه و آمریکا از اوکراین
خواست های روسیه که سران اوکراین باید به آن گردن گذارند، عبارتند از لغو پیوستن اوکراین به ناتو، حفظ تمامی و یا بخشی از سرزمین های تصرف شده و عدم استقرار نیروهای ناتو برای نظارت بر آتش بس احتمالی.
 آمریکا هم به جای کمک هایش به اوکراین می خواهد دولت این کشور توافقنامه مربوط به معادن اوکراین را که اجازه ی سرمایه گذاری و بهره برداری به آمریکا می دهد امضا کند. دعوا اکنون بر سر این ها است. اگر اوکراین وارد این جنگ نمی شد مجبور نبود به این باخت ها تن دهد.
زلنسکی و اروپا
زلنسکی رهبر یک کشور اروپایی است که خود امپریالیست های آمریکایی و اروپایی کمک اش کردند روی کار بیاید. امید زلنسکی و رهبران حاکم بر اوکراین پشتیبانی این کشورها از آنها برای تداوم جنگ است. اروپا گرچه مایل است که در تداوم این جنگ جانب اوکراین را بگیرد اما بنا به دلایل فراوان از جمله بحران اقتصادی جاری در قدرتمند ترین کشورهای این قاره( آلمان، فرانسه، انگلستان و ...) قدرت اقتصادی و به ویژه نظامی محدوداش( در مساله ی نظامی مشکل که اروپا بدون آمریکا بتواند دست به جنگ های بزرگی  بزند) ناتوان از برآوردن خواست های زلنسکی است.  
تغییر نظر زلنسکی
زلنسکی پس از دیدار با سران اتحادیه اروپا و کسب نظر آنان که ما نمی توانیم بدون آمریکا کاری کنیم، نظرش را تغییر داد و ترامپ را «رهبر» خود خواند وگفت آماده است که با هدایت وی صلح پیش رود. وی همچنین گفت که وی آماده است که توافقنامه بر سر بهره برداری از مواد معدنی کمیاب در اوکراین را با آمریکا امضا کند. همه ی نتایجی که از شوی کذایی ترامپ خواسته بود.
ترامپ و روسیه
اکنون بیش از پیش آشکار می شود که سازش هایی میان ترامپ و پوتین صورت گرفته است. در سوریه این سازش منجر به کنار رفتن بشار اسد به دستور روسیه و دادن قدرت به نوچه های مرتجع تازه ی امپریالیسم  آمریکا و اروپای غربی گردید. در اینجا روسیه عقب نشینی کرد. در مساله ی اوکراین وضع برعکس است. اینجا باید آمریکا عقب نشینی کند و اجازه دهد که روسیه بخش هایی از اوکراین را در تصرف خود داشته و به خود الحاق کند. ترامپ باید این سازش را تا نقطه ی نهایی آن دنبال کند. زلنسکی قربانی این سیاست است، همان گونه که بشار اسد قربانی سازش در سوریه گردید.
بروز تضادها در بلوک امپریالیستی غرب- بین آمریکای ترامپ و اروپای غربی( به ویژه با فرانسه و آلمان)
تضاد و رقابت میان امپریالیست ها همواره وجود داشته و دارد و از جمله میان امپریالیست های یک بلوک امپریالیستی.
ترامپ هم در دوره ی پیشین ریاست جمهوری اش و هم در این دوره به روی برخی اختلافات با امپریالیست ها اروپایی انگشت گذاشته است. لب تقاضای ترامپ از سران دولت های عضو ناتو این است که بار بودجه ی نظامی برای امنیت این کشورها و رقابت هاشان با بلوک های دیگر و جهانگشایی هاشان را به گردن آمریکا نیندازند و بودجه ی بیشتری به امور نظامی اختصاص دهند. از نظر ترامپ سنگین شدن بار به روی اقتصاد آمریکا موجب شده است که اقتصاد کشورهای اروپایی وضعیت بهتری از اقتصاد آمریکا که وضعی تقریبا بحرانی به خود گرفته است داشته باشد. با این حال به نظر نمی رسد که نزدیکی ترامپ به روسیه به معنای دورشدن از شرکای سنتی اش یعنی دولت های امپریالیستی اروپای غربی باشد. به احتمال یک سیاست موقتی است. در مقاله ای مستقل درباره ی سیاست های ترامپ خواهیم نوشت.
بازتاب مشاجره در جمهوری اسلامی
در پایان بد نیست نگاهی هم بیندازیم به بازتاب این شو در حکومت ولایت فقیه.
بازتاب این مشاجره  در بین سران جمهوری اسلامی و دارودسته های مزدور و واکنش آنها نیز در نوع خود جالب بود. این دارودسته های فاسد و دزد هوار کشیدند که دیدید خامنه ای گفت با آمریکا مذاکره نمی کنیم. اگر مذاکره کنیم جایمان و وضع مان همان جایی و وضعی است که زلنسکی یافت. این مضحکه ای بیش نیست!
اولا که این موجودات وقیح با هزار بند به تمامی امپریالیست ها از شرقی تا غربی متصل اند. دهه ها باند در این کشور وجود دارد که یا به روسیه بندند و یا به امپریالیسم انگلستان و یا آمریکا.
دوما آنها در حال حاضر کمابیش مطیع و بنده ی امپریالیسم روسیه پوتین هستند و دولت روسیه نیز به ساده گی همان گونه که بر سر بشار اسد سازش کرد بر سر آنها نیز سازش خواهد کرد.
سوما حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که خامنه ای و شرکای پاسدارش مستقل هستند و به هیج قدرتی وابسته نیستند اما تا مغز استخوان شان مرتجع اند. آنها مرتجعینی هستند که هیچ پایه ای میان توده ها ندارند. بنابراین های و هویشان بی معنی است. اگر آنها بخواهند مثلا به خاطر بقای حکومت خود وارد جنگی شوند که مشکل چنین کنند، مردم از آنها پشتیبانی نخواهند کرد و آنها تک و تنها همچون صدام و یا معمر قذافی و یا حتی بشار اسد خواهند ماند.
در نتیجه علیرغم این مانورهای خامنه ای که ما با آمریکا مذاکره نمی کنیم آنها ناچارند با امپریالیسم آمریکا کنار بیایند و مذاکره کنند؛ وهر چقدر دیرتر، بدتر و خفت بارتر! ماندن و رفتن شان دست خودشان نیست. این امپریالیست ها هستند که تصمیم می گیرند آنها بمانند یا بروند. این جانیان مزدور خود به خوبی می دانند که توده هایی که اکنون بیش از گذشته از آنها نفرت و کینه دارند هرگز برای بقای حکومت آنها نخواهند جنگید. در عین حال آنها مرتجعین شجاعی نبوده که بخواهند تا آخرین نفس برای منافع خود در مقابل امپریالیست های غربی بجنگند، بلکه مرتجعینی ترسو و بزدل اند که مال دنیا و حفظ موقعیت کوچک و حقیر خود را به هر چیز دیگری ترجیح می دهند. محال است که اینها برای بقای حکومت شان در مقابل حمله ی امپریالیست ها تا پای جان مقاومت کنند. با یکی دو حمله پشم شان می ریزد و زرت شان قمصور می شود. با ترس و لرز ثروت کنونی خود را حفظ کردن را به نابودی و نداشتن این ثروت و یا حتی موقعیت کوچکی ترجیح می دهند.
 هرمز دامان
اسفند 1403

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر