۱۴۰۳ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

درباره ی فراخوان اوجالان برای زمین گذاشتن سلاح ها(1)

 
درباره ی فراخوان اوجالان برای زمین گذاشتن سلاح ها
 و انحلال حزب کارگران ترکیه(1)
 
فراخوان فریبکارانه و سازشکارانه اوجالان
پس از فراخوان دولت باغچهلی رهبر حزب حرکت ملی ترکیه که یکی از دو حزب موتلف حاکم بر ترکیه است( حزب دیگر حزب عدالت و توسعه ی اردوغان است) به اوجالان و پ.ک.ک جهت حضور در پارلمان و به زمین گذاشتن سلاح ها و همچنین دیدارها و گفتگوهایی که بین حزب دموکراتیک خلق ها( دم پارتی) باعبدالله اوجالان صورت گرفت، وی به تاریخ 28 فوریه 2025 فراخوانی از زندان صادر کرد.
 در فراخوان اوجالان خواست های زیر را طرح ساخت.
نخست وی از حزب کارگران ترکیه خواست که سلاح ها را به زمین گذارد.
دوم خواست تشکیل کنگره و انحلال داوطلبانه ی حزب پ ک ک را طرح کرد.
و سوم ابراز امید به بروز تحولات دموکراتیک در حکومت ترکیه و برقراری یک «جامعه ی دموکراتیک» در این کشور کرد.
این خواست ها که تماما محتوایی فرصت طلبانه و سازشکارانه دارند به وسیله ی رهبری حزب پ - ک - ک پذیرفته شده است. رهبران این حزب ضمن استقبال از فراخوان اوجالان تنها خواهان آن شده اند که وی از زندان آزاد شود.
اوجالان فرد ناآگاه و بی تجربه ای نیست. او با وجود زندانی بودن برای مدتی طولانی اما رئیس جمهور و دولت ترکیه و احزاب سیاسی - پارلمانی آن را کمابیش می شناسد. او می داند که طرح«جامعه ی دموکراتیک»( که از دیدگاه اوجالان در بهترین حالت می تواند مانند روژاوا باشد) در ترکیه کنونی، خواب و خیالی بیش نیست. او می بیند که دولت ترکیه با رئیس جمهور فاسد و پلید و شیادش اردوغان از زمره ی استبدادی ترین و مرتجع ترین و کثیف ترین دولت های منطقه ی است و یکی از ژاندارم های امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی در منطقه به شمار می آید. او به خوبی شاهد سرکوب مبارزه ی توده های کردستان ترکیه به وسیله ی ارتش تا دندان مسلح ترکیه و نیز توطئه های بی شمار دولت اردوغان علیه روژاوا  و سرکوب مبارزین کرد در کردستان سوریه است. از این رو این طرح ها را نه از روی ناآگاهی و خام بودن در مورد شرایط جاری و امیدهای خیال پردازانه و واهی به دولت ترکیه، بلکه باید جزیی از فریبکاری اوجالان به شمار آورد.  
هدف اساسی وی چرخش دادن حزب کارگران ترکیه از حزبی نصف و نیمه مترقی به حزبی رفرمیستی و پارلمانی و فعالیت در چارچوب قوانین ارتجاعی ترکیه است. گویا خواست وی این است که یا به حزب دموکراتیک خلق ها( دم پارتی) که حزبی پارلمانتاریست است و برای احقاق حقوق ملی کردها( یعنی در واقع بورژوازی ملی کرد) تنها به مبارزه ی مسالمت آمیز اعتقاد دارد بپیوندد و یا پ - ک- ک به حزبی مانند آن یعنی حزب پارلمانی که مبارزه ی مسالمت آمیز را استراتژی خود قرار می دهد، تبدیل شود. او در حالی که اردوغان کوچک ترین گامی به عقب نگذاشته است و با ارتش فاشیستی اش فشار زیادی به خلق کرد در ترکیه وارد می کند خواهان گام گذاشتن به عقب و آن هم در این سطح پایه ای از جانب حزب اش شده است.
وضع جنبش های انقلابی و کمونیستی
نگاهی به وضع عمومی امپریالیست ها و کشورهای زیرسلطه نشانگر دوران رکود و بحران در جنبش های انقلابی و کمونیستی است. در دوران رکود و بحران جنبش های انقلابی در کشورهای امپریالیستی و زیرسلطه، در احزاب و سازمان های سیاسی کارگری و خرده بورژوایی گرایش به روش رفرمیستی از گرایش به روش های انقلابی بیشتر است. بر چنین بستری روشن است که حزب کارگران ترکیه هم که از نقطه نظر جهان بینی دچار انحرافات و اشکالات فراوان یک تشکیلات خرده بورژوایی است و از نظر تشکیلاتی نیز یکدستی درونی و همچنین بُرد و نفوذ پیشین اش را در توده های کرد ترکیه را از دست داده است( حزب دموکراتیک خلق بیش از پیش در میان کردها نافذ شده است و این را در آخرین انتخابات ترکیه دیده ایم) به چنین گرایش هایی دچار شود. استقبال رهبری پ ک ک از فراخوان اوجالان به خودی خود گواه این موارد است. 
گفتنی است که سازمان ها و احزاب مترقی و یا انقلابی ای که در کردستان های ایران و ترکیه و عراق و سوریه دست به مبارزه علیه حکومت مرکزی زده اند، عموما خرده بورژوایی و بورژوایی اند و بخشا همچون کردستان عراق دستاویز دولت های امپریالیستی مرتجع غربی شده اند. بخش هایی از آنها اکنون سیاست ترتسکیستی و یا رویزیونیستی دارند و بخش های دیگر که ته رنگی از ترقی خواهی را حفظ کرده اند، التقاطی و آلوده به انواع گرایش های فرصت طلبانه ی ترتسکیستی و رویزیونیستی می باشند. بر چنین زمینه ای و نیز تاریخ گفتگوهای اوجالان با دولت مرکزی پیرامون صلح، تغییر در حزب کارگران ترکیه عجیب نمی باشد.( حزب کمونیست ایران که ادعای نماینده گی سیاسی طبقه ی کارگر ایران را دارد خیلی پیش از پ ک ک این پسگرد و تحول منفی را طی کرده و به حزبی سوسیال دموکرات تبدیل شده است.)
وضع دولت مرتجع ترکیه و منطقه
از سوی دیگر دادن نقشی مهم تر از جانب امپریالیست ها به دولت ترکیه در منطقه به ویژه در قبال کشورهای مانند سوریه و عراق و ایران و افغانستان تا حدودی دولت این کشور را دارای قدر قدرتی بیشتر و حاشیه ی امن تری کرده است چندان که با فراغ بال در سرنگونی دولت بشار اسد شرکت می کند و در عین حال روژاوا را با ارتش دست ساز خود در منطقه در محاصره قرار می دهد.
در کنار این وضع می توان از ضرباتی یاد کرد که به نیروهای مسلح نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه وارد شد و به ویژه از ضرباتی که اسرائیل به حماس زد و این سازمان را حداقل برای مدتی از گردونه ی مبارزه ی جدی بیرون کرد
حزب کارگران ترکیه حزبی خرده بورژوایی  
 به طور کلی حزب کارگران ترکیه از آغاز یک حزب انقلابی خرده بورژوایی بوده است و نه یک حزب انقلابی وفادار به طبقه ی کارگر. این را نه شکل مبارزه ی این حزب، بلکه  جهان بینی و برنامه و سیاست این حزب تعیین کرده است.
در مورد شکل مبارزه یعنی مبارزه ی مسلحانه این تنها طبقه ی کارگر نیست که برای کسب قدرت سیاسی دست به اسلحه می برد، بلکه احزاب خرده بورژوایی نیز برای کسب قدرت سیاسی و یا حقوق اقتصادی - سیاسی خود دست به اسلحه می برند.
اما این احزاب دارای این گرایش های فرصت طلبانه هستند که در شرایط معین گردش به راست کنند و به احزاب پارلمانتاریست تبدیل شوند. این شرایط معین می تواند تغییرات اقتصادی، تغییرات اجتماعی - سیاسی جوامع از شکل«سریع» به« آرام»، تغییرات در بلوک بندی های امپریالیستی، تغییرات در سیاست امپریالیست ها و طبقه ی حاکمه در کشور زیرسلطه، تغییراتی در گرایش های توده ها و بالاخره ضربات سنگین به خود آنها باشد. در این خصوص نه تنها تجربه های گذشته را دیده ایم بلکه تجربه ی جنبش های مسلحانه ی خرده بورژوایی در آمریکای جنوبی و مرکزی در پیش روی ماست. در این قاره سازمان هایی که مبارزه ی مسلحانه را فرا راه خویش قرار داده بودند، با چرخش های در اوضاع و احوال و از جمله تغییر سیاست امپریالیست ها و طبقه ی مرتجع حاکم، مشی خود را تغییر داده به مبارزه ی مسالمت آمیز روی آورده و به احزاب و سازمان های پارلمانتاریستی تبدیل شدند.
اشاره ای کوتاه به بازتاب فراخوان در «شبه چپ» ایران
اما بازتاب فراخوان اوجالان و چرخش وی در«شبه چپ» ایران به شکل های گوناگونی صورت گرفته است.
ترتسکیست های مزدور امپریالیست های غربی که یکی از مهم ترین وظایف شان در منطقه مبارزه با جنبش های ناسیونالیستی ترقی خواهانه و سازمان های انقلابی مسلح و تخریب آنها بوده است نتوانستند از اظهار شادمانی و بشکن زدن خودداری کنند!
برخی از آنها چرخش اوجالان را به تغییرات ساخت اقتصادی کردستان ترکیه و رشد نسبی سرمایه داری( که در کشوری مانند ترکیه  که زیرسلطه ی امپریالیست هاست سرمایه داری بوروکراتیک و کمپرادور می باشد) نسبت می دهند. این ها می گویند چون جای روستا را شهر گرفته و جای دهقان کارگر آمده است و جهان «دیجیتالی» شده، پس دور مبارزات ملی گرایانه و مبارزه ی مسلحانه تمام شده و باید مبارزه ی مسالمت آمیز پارلمانی جای مبارزه ی مسلحانه را بگیرد. یعنی رویه ی احزاب پیروی «مارکسیسم غربی» و «کمونیسم اروپایی» و «چپ نو» در پیش گرفته شود. انگار که رشد سرمایه داری می تواند توجیهی برای کنار گذاشتن شیوه های قهرآمیز مبارزه و اعلام انحلال یک تشکیلات مبارز باشد.
این ها همچون قورباغه ای می مانند که از ته چاهی به آسمان نگاه می کند و می گوید آسمان اندازه گردی سر چاه است( ضرب المثل چینی). در دنیای کنونی و در هر سه قاره ی آسیا و افریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی با وجود تغییرات بسیار در جهت نابودی فئودالیسم و رشد سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور،  روابط عقب مانده ی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی چندان کمتر از روابط پیشرفته و«شبه مدرن» نیست.
 از سوی دیگر از بین رفتن فئودالیسم در اقتصاد کشور زیرسلطه( و نه لزوما در روابط اجتماعی و سیاست و فرهنگ ) و رشد سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور و برقراری اینترنت و دیگر تغییرات مدرن، چنان که در ایران می بینیم، نه جنبش های ملی و ناسیونالیستی کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن را از بین برده است( این جنبش ها که ماهیتا بورژوا - دموکراتیک اند کماکان وجود داشته و نقش مترقی دارند) و نه مبارزه ی مسلحانه و نیاز به آن را.
اگر می بینیم که سازمان های سابقا چپ کرد دست از مبارزه ی مسلحانه برداشته و همچون حزب کمونیست ایران راه سوسیال دموکراسی فرصت طلب و خیانت کار به طبقه ی کارگر را در پیش گرفته اند به این سبب نیست که ساخت اقتصاد ایران در دهه های اخیر تغییر اساسی کرده است(1) و آنها راه انقلابی بهتری برای کسب قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر یافته اند و آن را پیشنهاد می کنند؛
خیر! به این سبب ها نیست؛ بلکه به این سبب است که آنها پس نفوذ دارودسته ی ترتسکیستی منحط حکمت در تشکیلات شان در سال 60، پس از یک سری شکست در کردستان، پس از رحل اقامت افکندن در کشورهای اروپایی و آمریکا و قرار گرفتن زیر تاثیر رکود و بحران جنبش کمونیستی جهانی و نیز تاثیر پذیرفتن از احزاب رویزیونیست اروپای غربی، اساسا برنامه ی طبقه ی کارگر و کسب قدرت سیاسی به وسیله ی این طبقه را که دیگر مدت ها بود به آن هم چندان اعتقادی نداشتند، کنار گذاشته و برنامه و سیاست و مشی بورژوایی سوسیال دموکراسی را در پیش گرفتند.
در بخش های بعدی به برخی از مقالات ترتسکیست ها و اپورتونیست های سوسیال دموکرات و ... در مورد فراخوان اوجالان می پردازیم.
 هرمز دامان
نیمه ی دوم اسفند 1403
1- ترتسکیست ها بیش از 60 سال، یعنی پس از اصلاحات ارضی شاه و «انقلاب سفید» در سال 1341 است که نه تنها ایران بلکه ساخت تمامی کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم را «سرمایه داری» خوانده اند اما حالا یادشان آمده که مثلا در طی سال های اخیر سرمایه داری در کردستان ترکیه و در پی آن بورژوازی کرد رشد کرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر